انفجار نور انفجار اطلاعات
انفجار نور انفجار اطلاعات
انفجار نور انفجار اطلاعات
نويسنده: نعمت الله سعیدی
انقلاب کبیر یعنی چه؟ چرا به بعضی از انقلاب ها (مثل انقلاب فرانسه و شوروی کمونیست و...)لقب کبیر می دهند و به خیلی های دیگر، نه؟ تفاوت انقلاب اسلامی ایران با انقلاب پاکستان برای استقلال، افغانستان برای کمونیست شدن و نشدن، ترکیه برای جمهوری، عراق و سوریه تحت عنوان «بعث»، کشور های ریز و درشت منطقه برای احیای عربیت و... چه بود و چیست؟ جز تعدادی انگشت شمار، اکثر کشورهای جهان در این یکی- دو قرن اخیر به بهانه ای انقلاب کرده اند و نظام های قبلی خود را تغییر داده اند، اما فقط به سه -چهار انقلاب، پسوند «کبیر» را می چسبانند و حتی یکی - دو نمونه از اینها (مثل انقلاب شوروی سابق)نتوانستند دوام بیاورند و کوتاه آمدند!امروز هیچ پاکستانی، لهستانی، عرب، هندی و... را پیدا نمی کنید که مدعی باشد مردم کشورش انقلاب کبیر کرده اند. در این بین، الجزایری ها بیش از ما مبارزه کرده و برای انقلابشان کشته داده اند و پاکستانی ها حتی پیش از ما ادعای جمهوری اسلامی داشته اند و هندی ها هم تعدادشان ده پانزده برابر مردم ماست و... پس عظیم و بزرگ بودن انقلاب ما در چیست و به چیست؟ در این بین نقش هشت سال دفاع مقدس ما چه بود؟ البته با دنیای وانفسای نسبیت زده ای که ما در آن زندگی می کنیم، می توان برا ی این سوال پاسخ های متنوع و متفاوتی داشت. می توان با شک «دکارتی » در اصل قضیه چون و چرا کرد، یا به مدد تفکر پلوراالیسمی، آن قدر جواب های گوناگون و متضاد مطرح کرد که خیلی ها ترجیح بدهند از خیر پرسیدن خود بگذرند!
می توان ادای علم گرایی و متخصصانه درآورد و به اعداد و ارقام رجوع کرد و اول، نظر جداول آماری و نمودارهای ریاضی را پرسید و...
شاید به دلیل وجود همین بازی هاست که بشر امروز اساسا هیچ وقت با تمام وجود چیزی نمی پرسد؛سوال هایش زیاد است، اما هیچ کدام جدی نیست. لااقل آنقدر جدی نیست که بتوان برایش از جان مایه گذاشت؛ سوال هایی که در چگونگی حیات آدمی اثر دارد، اما در «چرایی»آن، نه!مثلاً برای بیشتر ما چه فرقی می کند که این انقلاب کبیر باشد یا نباشد؟!
یادش به خیر!یکی از دوستان ما پسر عموی سه-چهارساله ی خیلی با نمکی داشت. با آن نیم وجب قدش مثل «اگوست کنت» سوداگرای تمام عیار بود. از هر چه حرف می زدی، فقط می پرسید: «خوب است یا نه؟»از پفک و آدامس گرفته تا پل زیر گذر و خورشید گرفتگی... مدام می پرسید: «پفک خوبه؟ خورشید گرفتگی خوبه؟ بده؟»و تا یکی از این دوجواب را نمی شنید، ول کن ماجرا نبود.
حالا برای اکثریت ما هم قضیه همین است. یک عده قیمت گوشت و روغن را با گذشته مقایسه می کنند و یک عده معنویات را و هر کدام یکی از این دو حکم(خوب یا بد)را صادر می کنند؛ کاری ندارند که یک انقلاب(مثل خیلی از جنبه های انقلاب کبیر فرانسه)هم می تواند کبیر باشد و هم بد، حاشیه رفتیم. بگذریم!
انقلاب به زبان ساده یعنی تغییر و تحول. این تغییر اگر در صنعت و اقتصاد باشد، می شود انقلاب صنعتی و اگر در سیاست باشد، انقلاب سیاسی و... اما اگر در جان آدمیزاد باشد و نسبت او با مرگ و زندگی و قیامت و... می شود انقلاب کبیر. وقتی نسبت وجودی آدم با هستی و نیستی تغییر کرد، آن انقلاب، خود به خود در تمامی عرصه های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ...بروز و ظهور دارد؛ به عبارتی مثلاً یک انقلاب صنعتی بزرگ (مثل انقلاب آمریکا) هر چقدر هم که عظیم باشد و تحولات وسیعی ایجاد کند، لزوماً کبیر نیست.اما وقتی می گوییم «انقلاب کبیر فرانسه» شامل همه ی تحولات اقتصادی و فرهنگی سده های بعد، مثل امریکا و ژاپن و کره و... می شود. چون در آن انقلاب، نسبت آدمیزاد با تاریخ و هستی تغییر کرد. به عنوان مثال، افسانه ی رستم برای ما با همین افسانه برای مردم صد سال پیش اساساً تفاوت دارد. مردم تا صد سال پیش می دانستند که رستم افسانه است، اما همین افسانه را باور داشتند. یا روابط فامیلی و همسایگی برایشان معنای دیگری داشت و...کلی چیزهای دیگر، اجازه بدهید جهت رعایت اختصار، از تعبیرات استاد علی معلم استفاده کنیم. ایشان درباره ی عصر انفجار اطلاعات و تکنولوژی تعبیری دارند با عنوان «انبارگردانی». می دانیم که دنیای امروز نتیجه ی آن حرکتی است که به طور رسمی از رنسانس اروپا و انقلاب فرانسه آغاز می شود. امروز اوج این حرکت و روند تاریخی را در اینترنت و شیوع رسانه های مختلف، از رادیو و تلویزیون و ماهواره گرفته تا روزنامه و کتاب و... می دانند حالا در این ترافیک سنگین شاهراه های اطلاعاتی و هجوم فراگیر رسانه های جمعی، هر قوم و ملتی، هر چه را که دارند به میدان آورده اند و رو کرده اند. کافی است نام عجیب و غریب ترین جانور یا گیاه یا... را در اینترنت جست و جو کنید و حداقل ده ها صفحه مطلب و اطلاعات درباره ی آن به دست آورید. از جادوگران عهد کهن سرخپوست گرفته تا گمنام ترین مکاتب عرفانی شرق در عرصه ی تفکر معاصر حضور پیدا کرده اند. بشریت در طول هزاران سال هر چه اندوخته و از حقیقت دانسته و نوشته و گفته، امروز از زیر گرد و غبار قرن ها فراموشی بیرون آمده و در دسترس همگان قرار می گیرد. یعنی بشریت در زمینه ی آگاهی و حقیقت دست به انبارگردانی زده است. موارد زائد را دور می ریزد و از همه چیز فهرست می گیرد و نمای داشته های مفید خود را عرضه می کند. در چنین دنیایی، خواه ناخواه و دیر یا زود نوبت به دوئل نهایی دانش ها و داشته های آدمی از حقیقت خواهد رسید. حالا می خواهید اسمش را «جهانی شدن» بگذارید یا «آخر الزمان»یا «عهد موعود»یا هر چیز دیگری؛ این برخورد نهایی اجتناب ناپذیر است. چون همه ی ما فطرتاً می دنیم که «حقیقت» یک حقیقت است و باقی باطل. حقیقت منطقاً نمی تواند بیش از یکی باشد. (با تجلیات مختلفش فعلاً کاری نداریم. اما در آن صورت هم یک حقیقت است که به انواع مختلف تجلی می کند). یعنی مثلاً بین اسلام و مسیحیت بالاخره یک کدامشان دین حق است و دیگری تجلی ضعیف تر ی از آن. چون آفریدگار یکی است و... بماند برای بحث های مربوط به آخرالزمان و اینکه چرا حضرت ختمی مرتبت(ص)پیامبر آخر الزمان است و اسلام طلیعه ی این عهد.
شاید همین امروز هم در زیر زمین های کلیسای واتیکان ده ها نوع انجیل و تورات موجود باشد که در آن ها دقیقاً اسم و مشخصات حضرت رسول اکرم(ص)و دین و آیین او و وقایع مربوط به آخرالزمان و... آمده است و و دیریا زود واتیکان مجبور خواهد شد به وجود آن ها اعتراف کند و آن ها را در دسترس همه قرار دهد.(نمونه اش همین انجیل «بارتاپا» بود که امام رضا(ع)از آن سخن گفته بود و در دهه های اخیر کشف شد). بگذریم از اینکه صهیونیست ها خیلی بهتر از این ماجراها خبر دارند و آمریکا یی ها چه بدانند و چه ندانند به دستور اهریمن در این مقطع تاریخی در مرکز جهان تشیع اردو زده اند و...
اگر فرصت بود درباره ی نگاه تقدیری و تدبیری عرایضی خواهیم داشت.اما انقلاب اسلامی ایران اگر چه حاصل همت و خون صدها هزار شهید بوده و هست، در عین حال یک شأن تقدیری نیز دارد. چرا که ما مسلمانان روح حاکم بر تاریخ را سنت های الهی می دانیم. هنوز هم بعد از گذشت حدود سی سال از انقلاب ایران، شما یک عالم تاریخ یا کارشناس علوم سیاسی و اجتماعی در جهان پیدا نمی کنید که بتواند مثل موارد مشابه انقلاب ما را نیز توضیح دهد و مراحل وقوع آن را مشخص کند؛ یا باید بپذیرد که این انقلاب عاشورا و صفین و نهروان و... تا برسد به شهادت هابیل به دست قابیل آغاز شده و باحساب و کتاب دیگری جلو آمده، یا مزخرفات سر هم کرده و مثلاً آن را به رادیو بی بی سی و محافظه کاران آمریکایی و.... نسبت دهد.هیچ کس هم نمی گوید بی بی سی و امثال این ها، اگر خودشان به وقوع انقلاب اسلامی کمک کرده اند، چرا از بدو تولد آن، ساز مخالفت و دشمنی زده اند و یک لحظه از خصومت و مانع تراشی برای این پدیده غافل نبوده اند؟!چرا بیست کشور رسمی جهان و چهل کشور و ملیت غیر رسمی دنیا در هشت سال دفاع مقدس ما صدها و هزارها اسیر و کشته داده اند؟ در طول ده ها و قرن های اخیر، هیچ وقت شرق و غرب عالم، آن قدر که در خصومت و دشمنی با انقلاب اسلامی ایران یک دل و یک زبان بوده و هستند، در هیچ نمونه و مورد دیگری متحد نبوده اند؛ تا جایی که از جهان کمونیست گرفته تا سرمایه داری و حتی ارتجاع پوسیده و بی رمق اعراب منطقه به صدام معدوم، پول و ادوات جنگی و اطلاعات جاسوسی و حمایت های سیاسی و... دادند...، اما غافل از اینکه:چراغی را که ایزد برفروزد...
انقلاب اسلامی، انقلابی بود که باید به وقوع می پیوست و در کوره ی هشت سال جنگ بی امان پخته و ورزیده می شد. انقلاب ما در جنگ ثابت کرد که یک انقلاب کبیر است؛ یعنی نه صرفاً سیاسی است، نه اجتماعی، نه فرهنگی و نه...
تحولی است در نسبت آدمی با حقیقت هستی و نیستی؛ حقیقت مرگ و زندگی. تا پیش از انقلاب ایران، آدم های مذهبی و گرایش های دینی در جهان کم نبود، اما افق و گستره ی آن ها چیز دیگری بود؛ محدود به پنهانی ترین باورهای درونی و مخفی شده در فطرت انسان ها بود. یک طرف، جهان کمونیست بود و طرف دیگر، بود و نبود دین و خدا و پیغمبر و قیامت و... برایش یکسان بود.
متأسفانه حتی آن ها که بر جنبه های سیاسی انقلاب اسلامی بیش از حد تأکید می کنند، حقیقت آن را درک نکرده اند. درک نکرده اند که شهدای جنگ ما حق الناس را چقدر جدی می گرفتند و چقدر درباره ی غیبت و دروغ و طهارت لباس نمازگزار و... دقیق بودند. برایشان غیبت نکردن و رای دادن در انتخابات از یک جنس بود. آن پیرمرد آمده بود که در آغاز کفر فراگیر ظلمت عصر آخر الزمان، در طلیعه ی عصر انفجار اطلاعات، به تمامی جهان بگوید که یادتان باشد بین این همه جدول آماری و تجربیات علمی و اطلاعات مختلف، «خدایی» هم هست؛ خدایی که آفریدگار شماست و یک لحظه از کوچک ترین کارها و نیات درونی شما غافل نیست و نسبت به آن ها بی تفاوت نخواهد بود و نخواهد ماند؛ خداوندی که حی و قیوم است و مومنان به او باید در راهش قیام کنند؛ قیام لله.
به قول مرحوم حاج احمد خمینی (رضوان الله)پدرم اگر آب به دست بچه اش می داد، برای خدا بود.
پیرمرد آمده بود اعلام خطر کند به علمای قم و نجف و واتیکان و دیر صهیون و شرق و غرب عالم که «خدایی هم هست». و با همین یک جمله، دکان همه را به هم زد و انگار آب در آشیانه ی مورچگان ریخت؛ مورچگانی که صبح تا شب فقط به فکر توسعه و جمع کردن خرده حطام دنیا بودند... اگر چه به قول مرحوم عطار(رحمه الله علیه)ما انسان ها از مورچگان هم بدبخت تریم. چون مورچه هر چه را جمع می کند به زیر خاک می برد و ما جز یک کفن به زیر خاک نمی بریم.
به نظرم حرفمان ناتمام ماند. خدا به همه ی ما رحم کند که : آنچه آغاز ندارد، نپذیرد انجام.
منبع: مجله ی امتداد شماره ی 20
/س
می توان ادای علم گرایی و متخصصانه درآورد و به اعداد و ارقام رجوع کرد و اول، نظر جداول آماری و نمودارهای ریاضی را پرسید و...
شاید به دلیل وجود همین بازی هاست که بشر امروز اساسا هیچ وقت با تمام وجود چیزی نمی پرسد؛سوال هایش زیاد است، اما هیچ کدام جدی نیست. لااقل آنقدر جدی نیست که بتوان برایش از جان مایه گذاشت؛ سوال هایی که در چگونگی حیات آدمی اثر دارد، اما در «چرایی»آن، نه!مثلاً برای بیشتر ما چه فرقی می کند که این انقلاب کبیر باشد یا نباشد؟!
یادش به خیر!یکی از دوستان ما پسر عموی سه-چهارساله ی خیلی با نمکی داشت. با آن نیم وجب قدش مثل «اگوست کنت» سوداگرای تمام عیار بود. از هر چه حرف می زدی، فقط می پرسید: «خوب است یا نه؟»از پفک و آدامس گرفته تا پل زیر گذر و خورشید گرفتگی... مدام می پرسید: «پفک خوبه؟ خورشید گرفتگی خوبه؟ بده؟»و تا یکی از این دوجواب را نمی شنید، ول کن ماجرا نبود.
حالا برای اکثریت ما هم قضیه همین است. یک عده قیمت گوشت و روغن را با گذشته مقایسه می کنند و یک عده معنویات را و هر کدام یکی از این دو حکم(خوب یا بد)را صادر می کنند؛ کاری ندارند که یک انقلاب(مثل خیلی از جنبه های انقلاب کبیر فرانسه)هم می تواند کبیر باشد و هم بد، حاشیه رفتیم. بگذریم!
انقلاب به زبان ساده یعنی تغییر و تحول. این تغییر اگر در صنعت و اقتصاد باشد، می شود انقلاب صنعتی و اگر در سیاست باشد، انقلاب سیاسی و... اما اگر در جان آدمیزاد باشد و نسبت او با مرگ و زندگی و قیامت و... می شود انقلاب کبیر. وقتی نسبت وجودی آدم با هستی و نیستی تغییر کرد، آن انقلاب، خود به خود در تمامی عرصه های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ...بروز و ظهور دارد؛ به عبارتی مثلاً یک انقلاب صنعتی بزرگ (مثل انقلاب آمریکا) هر چقدر هم که عظیم باشد و تحولات وسیعی ایجاد کند، لزوماً کبیر نیست.اما وقتی می گوییم «انقلاب کبیر فرانسه» شامل همه ی تحولات اقتصادی و فرهنگی سده های بعد، مثل امریکا و ژاپن و کره و... می شود. چون در آن انقلاب، نسبت آدمیزاد با تاریخ و هستی تغییر کرد. به عنوان مثال، افسانه ی رستم برای ما با همین افسانه برای مردم صد سال پیش اساساً تفاوت دارد. مردم تا صد سال پیش می دانستند که رستم افسانه است، اما همین افسانه را باور داشتند. یا روابط فامیلی و همسایگی برایشان معنای دیگری داشت و...کلی چیزهای دیگر، اجازه بدهید جهت رعایت اختصار، از تعبیرات استاد علی معلم استفاده کنیم. ایشان درباره ی عصر انفجار اطلاعات و تکنولوژی تعبیری دارند با عنوان «انبارگردانی». می دانیم که دنیای امروز نتیجه ی آن حرکتی است که به طور رسمی از رنسانس اروپا و انقلاب فرانسه آغاز می شود. امروز اوج این حرکت و روند تاریخی را در اینترنت و شیوع رسانه های مختلف، از رادیو و تلویزیون و ماهواره گرفته تا روزنامه و کتاب و... می دانند حالا در این ترافیک سنگین شاهراه های اطلاعاتی و هجوم فراگیر رسانه های جمعی، هر قوم و ملتی، هر چه را که دارند به میدان آورده اند و رو کرده اند. کافی است نام عجیب و غریب ترین جانور یا گیاه یا... را در اینترنت جست و جو کنید و حداقل ده ها صفحه مطلب و اطلاعات درباره ی آن به دست آورید. از جادوگران عهد کهن سرخپوست گرفته تا گمنام ترین مکاتب عرفانی شرق در عرصه ی تفکر معاصر حضور پیدا کرده اند. بشریت در طول هزاران سال هر چه اندوخته و از حقیقت دانسته و نوشته و گفته، امروز از زیر گرد و غبار قرن ها فراموشی بیرون آمده و در دسترس همگان قرار می گیرد. یعنی بشریت در زمینه ی آگاهی و حقیقت دست به انبارگردانی زده است. موارد زائد را دور می ریزد و از همه چیز فهرست می گیرد و نمای داشته های مفید خود را عرضه می کند. در چنین دنیایی، خواه ناخواه و دیر یا زود نوبت به دوئل نهایی دانش ها و داشته های آدمی از حقیقت خواهد رسید. حالا می خواهید اسمش را «جهانی شدن» بگذارید یا «آخر الزمان»یا «عهد موعود»یا هر چیز دیگری؛ این برخورد نهایی اجتناب ناپذیر است. چون همه ی ما فطرتاً می دنیم که «حقیقت» یک حقیقت است و باقی باطل. حقیقت منطقاً نمی تواند بیش از یکی باشد. (با تجلیات مختلفش فعلاً کاری نداریم. اما در آن صورت هم یک حقیقت است که به انواع مختلف تجلی می کند). یعنی مثلاً بین اسلام و مسیحیت بالاخره یک کدامشان دین حق است و دیگری تجلی ضعیف تر ی از آن. چون آفریدگار یکی است و... بماند برای بحث های مربوط به آخرالزمان و اینکه چرا حضرت ختمی مرتبت(ص)پیامبر آخر الزمان است و اسلام طلیعه ی این عهد.
شاید همین امروز هم در زیر زمین های کلیسای واتیکان ده ها نوع انجیل و تورات موجود باشد که در آن ها دقیقاً اسم و مشخصات حضرت رسول اکرم(ص)و دین و آیین او و وقایع مربوط به آخرالزمان و... آمده است و و دیریا زود واتیکان مجبور خواهد شد به وجود آن ها اعتراف کند و آن ها را در دسترس همه قرار دهد.(نمونه اش همین انجیل «بارتاپا» بود که امام رضا(ع)از آن سخن گفته بود و در دهه های اخیر کشف شد). بگذریم از اینکه صهیونیست ها خیلی بهتر از این ماجراها خبر دارند و آمریکا یی ها چه بدانند و چه ندانند به دستور اهریمن در این مقطع تاریخی در مرکز جهان تشیع اردو زده اند و...
اگر فرصت بود درباره ی نگاه تقدیری و تدبیری عرایضی خواهیم داشت.اما انقلاب اسلامی ایران اگر چه حاصل همت و خون صدها هزار شهید بوده و هست، در عین حال یک شأن تقدیری نیز دارد. چرا که ما مسلمانان روح حاکم بر تاریخ را سنت های الهی می دانیم. هنوز هم بعد از گذشت حدود سی سال از انقلاب ایران، شما یک عالم تاریخ یا کارشناس علوم سیاسی و اجتماعی در جهان پیدا نمی کنید که بتواند مثل موارد مشابه انقلاب ما را نیز توضیح دهد و مراحل وقوع آن را مشخص کند؛ یا باید بپذیرد که این انقلاب عاشورا و صفین و نهروان و... تا برسد به شهادت هابیل به دست قابیل آغاز شده و باحساب و کتاب دیگری جلو آمده، یا مزخرفات سر هم کرده و مثلاً آن را به رادیو بی بی سی و محافظه کاران آمریکایی و.... نسبت دهد.هیچ کس هم نمی گوید بی بی سی و امثال این ها، اگر خودشان به وقوع انقلاب اسلامی کمک کرده اند، چرا از بدو تولد آن، ساز مخالفت و دشمنی زده اند و یک لحظه از خصومت و مانع تراشی برای این پدیده غافل نبوده اند؟!چرا بیست کشور رسمی جهان و چهل کشور و ملیت غیر رسمی دنیا در هشت سال دفاع مقدس ما صدها و هزارها اسیر و کشته داده اند؟ در طول ده ها و قرن های اخیر، هیچ وقت شرق و غرب عالم، آن قدر که در خصومت و دشمنی با انقلاب اسلامی ایران یک دل و یک زبان بوده و هستند، در هیچ نمونه و مورد دیگری متحد نبوده اند؛ تا جایی که از جهان کمونیست گرفته تا سرمایه داری و حتی ارتجاع پوسیده و بی رمق اعراب منطقه به صدام معدوم، پول و ادوات جنگی و اطلاعات جاسوسی و حمایت های سیاسی و... دادند...، اما غافل از اینکه:چراغی را که ایزد برفروزد...
انقلاب اسلامی، انقلابی بود که باید به وقوع می پیوست و در کوره ی هشت سال جنگ بی امان پخته و ورزیده می شد. انقلاب ما در جنگ ثابت کرد که یک انقلاب کبیر است؛ یعنی نه صرفاً سیاسی است، نه اجتماعی، نه فرهنگی و نه...
تحولی است در نسبت آدمی با حقیقت هستی و نیستی؛ حقیقت مرگ و زندگی. تا پیش از انقلاب ایران، آدم های مذهبی و گرایش های دینی در جهان کم نبود، اما افق و گستره ی آن ها چیز دیگری بود؛ محدود به پنهانی ترین باورهای درونی و مخفی شده در فطرت انسان ها بود. یک طرف، جهان کمونیست بود و طرف دیگر، بود و نبود دین و خدا و پیغمبر و قیامت و... برایش یکسان بود.
متأسفانه حتی آن ها که بر جنبه های سیاسی انقلاب اسلامی بیش از حد تأکید می کنند، حقیقت آن را درک نکرده اند. درک نکرده اند که شهدای جنگ ما حق الناس را چقدر جدی می گرفتند و چقدر درباره ی غیبت و دروغ و طهارت لباس نمازگزار و... دقیق بودند. برایشان غیبت نکردن و رای دادن در انتخابات از یک جنس بود. آن پیرمرد آمده بود که در آغاز کفر فراگیر ظلمت عصر آخر الزمان، در طلیعه ی عصر انفجار اطلاعات، به تمامی جهان بگوید که یادتان باشد بین این همه جدول آماری و تجربیات علمی و اطلاعات مختلف، «خدایی» هم هست؛ خدایی که آفریدگار شماست و یک لحظه از کوچک ترین کارها و نیات درونی شما غافل نیست و نسبت به آن ها بی تفاوت نخواهد بود و نخواهد ماند؛ خداوندی که حی و قیوم است و مومنان به او باید در راهش قیام کنند؛ قیام لله.
به قول مرحوم حاج احمد خمینی (رضوان الله)پدرم اگر آب به دست بچه اش می داد، برای خدا بود.
پیرمرد آمده بود اعلام خطر کند به علمای قم و نجف و واتیکان و دیر صهیون و شرق و غرب عالم که «خدایی هم هست». و با همین یک جمله، دکان همه را به هم زد و انگار آب در آشیانه ی مورچگان ریخت؛ مورچگانی که صبح تا شب فقط به فکر توسعه و جمع کردن خرده حطام دنیا بودند... اگر چه به قول مرحوم عطار(رحمه الله علیه)ما انسان ها از مورچگان هم بدبخت تریم. چون مورچه هر چه را جمع می کند به زیر خاک می برد و ما جز یک کفن به زیر خاک نمی بریم.
به نظرم حرفمان ناتمام ماند. خدا به همه ی ما رحم کند که : آنچه آغاز ندارد، نپذیرد انجام.
منبع: مجله ی امتداد شماره ی 20
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}