تحریک حس بینائی
تحریک حس بینائی
تحریک حس بینائی
در نظر فیزیک، نور از امواج الکترومگنتیک تشکیل شده است. وقتی این امواج به ماده برخورد میکنند در آنها تغییراتی پدید میآیند مثلاً در عبور از منشور شیشهای، شکسته میشوند و وقتی بر سطح غیر شفافی بتابد جذب یا منعکس میشود. مثلاً مخمل سیاه همه امواج نور را جذب میکند و به این علت است که سیاه به نظر میرسد. آنچه بنظر ما کاملاً سفید میآید همه امواج نور را منعکس کرده است. سطوح دیگر بعضی از امواج را جذب و بعضی را منعکس میکنند و در نتیجه بنظر ما رنگی میآیند.
چشم ما نسبت به آن دسته امواج حساسیت دارد که 400 تا 700 میلی کرون 4 طول دارند امواجی که که طول آنها به 400 نرسد یا از 700 میلی کرون تجاوز کند دیده نمی شوند این است که زیر سرخ یعنی امواجی که طول آنها بیش از 700 میلی کرون است و ماورای بنفش (طول موج کمتر از 400 میلی کرون) را دیگر نمیتوان نور نامید. وقتی نور آفتاب از منشوری بگذرد شکسته میشود امواج کوتاه تر بیشتر شکسته میشود و امواج درازتر کمتر. این است که رنگ سفید به رنگهای قوس و قزح تجزیه میشود چنانچه در شکل دوم دیده میشود امواج درازتر که کمتر شکسته میشوند سرخ بنظر میآیند امواجی که کمی از آن کوتاهتر کمی بیشتر شکسته میشوند و نارنجی بنظر میرسند. پس از آن زرد و سبز و آبی و بنفش میآیند. رابطه بین طول موج و رنگ در تصاویر رنگی 1 و 2 دیده میشود.
شکل دوم نیز رابطه بین طول موج انرژی نورانی و پدیده دیدن را نشان میدهد در منحنی عبور نور از شیشه سرخ رنگ و منحنی جذب نور در مورد کلروفیل که موجب میشود برگها سبز دیده شوند دقت کنید. شیشه سرخ بدان سبب سرخ است که وقتی آنرا بین چشم و نور آفتاب قرار دهیم فقط امواج درازتر را از خود عبور می دهد.و امواج دیگر توسط آن جذب می شود برگ سبز نیز اغلب امواج را جز امواجی که در وسط واقع شدهاند (سبز) جذب میکند این امواج منعکس میشوند و به چشم میخورند و در نتیجه برگ بنظر ما سبز میآید. پس رنگ صفت ذاتی اشیاء نیست بلکه مربوط به طول موجی است که از آن شی منعکس می کنند و به چشم می خورد اغلب چیزها نه یک موج بلکه مخلوطی از امواج را عبور میکنند که کلروفیل تا حدی همه امواج را از 400 تا 700 میلی کرون منعکس میکنند رنگی که دیده میشود بسته به این است که گیرندگان رنگ در چشم چگونه به این مخلوط پیچیده پاسخ میدهند. هر چند گیرندگان بینائی ما نسبت به طول موجهای بین 400 تا 700 میلی کرون حساس هستند نسبت به همه این موجها یکسان حساس نیستند چنانکه در شکل دوم دیده میشود خداکثر درجه دیده شوندگی صفت امواجی است که در وسط قرار دارند.
بدین ترتیب منحنی حساسیت برای دیدن در نور روز در حوالی 550 میلی کرون به حداکثر خود میرسد و هر چند از آنجا به سوی دو کرانه 400 و 700 میلی کرونی برود کم میشود. هنگام روز نسبت به یک ناحیه از طیف نور حساسیت ما بیشتر است و در شب نسبت به ناحیه دیگر. در نور روز (یا در شب وقتی نور خیلی زیاد باشد). حداکثر حساسیت چشم در ناحیه 550 میلی کرون است در شب وقتی که چشم به تاریکی عادت کرده است حساسیت آن نسبت به طول موج حوالی 510 میلی کرون یا بیشتر است بدین ترتیب حساسیت بیشتر چشم به سوی قطب بنفش طیف متمایل میشود، بنابراین در نور کمتر شب درخشانی آبی و بنفش نسبت به سرخ و نارنجی بیشتر میشود.
برای آزمایش این امر که پدیده پورکینجه را میتوان با مطالعه دو منحنی درخشانی شکل 1 درک کرد این تغییر در نتیجه آن است که ما دو دسته گیرنده حس بینائی داریم: یک دسته برای نورهای شدید و دسته دیگر برای نورهای خفیف. سیری یا اشباع رنگ با پیچیدگی طول موج آن همبستگی دارد نور یک رنگ بیش از همه سیر شده است اگر نور سفید را با آن مخلوط کنید سیری خود را از دست میدهد و کم رنگ بنظر میآید اگر دو رنگ مختلف را باهم بیامیزید سیری خود را از دست میدهند مثلاً آبی و سبز وقتی مخلوط شوند کمتر آبی و کمتر سبز میشوند و آبی متمایل به سبز یا سبز متمایل به آبی نتیجه میشود.
درخشانی چنانکه گفتیم با طول موج ارتباط دارد موجهای وسط طیف نور درخشندگی بیشتری از موجهای دو طرف دارند دامنه امواج نور میزان شدت آنها را نشان میدهند و با درخشانی ارتباط دارند لیکن نباید فرض کرد که درخشانی با دامنه موج ارتباط مستقیم دارد زیرا سازگاری چشم نیز در تعیین درخشانی چیزها دخیل است وقت هنگام روز وارد سالن تاریک سینما میشویم. در آغاز هیچ کس را نمیبینیم و بتدریج که چشم ما با تاریکی سازگار شود اشخاص را تشخیص میدهیم و وقتی از سالن تاریک سینما در نور روز بیرون بیائیم نخست چشم ما خیره میشود تا اینکه بتدریج با نور زیاد سازگاری پیدا میکند.
منبع: دانشنامه ی رشد
چشم ما نسبت به آن دسته امواج حساسیت دارد که 400 تا 700 میلی کرون 4 طول دارند امواجی که که طول آنها به 400 نرسد یا از 700 میلی کرون تجاوز کند دیده نمی شوند این است که زیر سرخ یعنی امواجی که طول آنها بیش از 700 میلی کرون است و ماورای بنفش (طول موج کمتر از 400 میلی کرون) را دیگر نمیتوان نور نامید. وقتی نور آفتاب از منشوری بگذرد شکسته میشود امواج کوتاه تر بیشتر شکسته میشود و امواج درازتر کمتر. این است که رنگ سفید به رنگهای قوس و قزح تجزیه میشود چنانچه در شکل دوم دیده میشود امواج درازتر که کمتر شکسته میشوند سرخ بنظر میآیند امواجی که کمی از آن کوتاهتر کمی بیشتر شکسته میشوند و نارنجی بنظر میرسند. پس از آن زرد و سبز و آبی و بنفش میآیند. رابطه بین طول موج و رنگ در تصاویر رنگی 1 و 2 دیده میشود.
شکل دوم نیز رابطه بین طول موج انرژی نورانی و پدیده دیدن را نشان میدهد در منحنی عبور نور از شیشه سرخ رنگ و منحنی جذب نور در مورد کلروفیل که موجب میشود برگها سبز دیده شوند دقت کنید. شیشه سرخ بدان سبب سرخ است که وقتی آنرا بین چشم و نور آفتاب قرار دهیم فقط امواج درازتر را از خود عبور می دهد.و امواج دیگر توسط آن جذب می شود برگ سبز نیز اغلب امواج را جز امواجی که در وسط واقع شدهاند (سبز) جذب میکند این امواج منعکس میشوند و به چشم میخورند و در نتیجه برگ بنظر ما سبز میآید. پس رنگ صفت ذاتی اشیاء نیست بلکه مربوط به طول موجی است که از آن شی منعکس می کنند و به چشم می خورد اغلب چیزها نه یک موج بلکه مخلوطی از امواج را عبور میکنند که کلروفیل تا حدی همه امواج را از 400 تا 700 میلی کرون منعکس میکنند رنگی که دیده میشود بسته به این است که گیرندگان رنگ در چشم چگونه به این مخلوط پیچیده پاسخ میدهند. هر چند گیرندگان بینائی ما نسبت به طول موجهای بین 400 تا 700 میلی کرون حساس هستند نسبت به همه این موجها یکسان حساس نیستند چنانکه در شکل دوم دیده میشود خداکثر درجه دیده شوندگی صفت امواجی است که در وسط قرار دارند.
بدین ترتیب منحنی حساسیت برای دیدن در نور روز در حوالی 550 میلی کرون به حداکثر خود میرسد و هر چند از آنجا به سوی دو کرانه 400 و 700 میلی کرونی برود کم میشود. هنگام روز نسبت به یک ناحیه از طیف نور حساسیت ما بیشتر است و در شب نسبت به ناحیه دیگر. در نور روز (یا در شب وقتی نور خیلی زیاد باشد). حداکثر حساسیت چشم در ناحیه 550 میلی کرون است در شب وقتی که چشم به تاریکی عادت کرده است حساسیت آن نسبت به طول موج حوالی 510 میلی کرون یا بیشتر است بدین ترتیب حساسیت بیشتر چشم به سوی قطب بنفش طیف متمایل میشود، بنابراین در نور کمتر شب درخشانی آبی و بنفش نسبت به سرخ و نارنجی بیشتر میشود.
برای آزمایش این امر که پدیده پورکینجه را میتوان با مطالعه دو منحنی درخشانی شکل 1 درک کرد این تغییر در نتیجه آن است که ما دو دسته گیرنده حس بینائی داریم: یک دسته برای نورهای شدید و دسته دیگر برای نورهای خفیف. سیری یا اشباع رنگ با پیچیدگی طول موج آن همبستگی دارد نور یک رنگ بیش از همه سیر شده است اگر نور سفید را با آن مخلوط کنید سیری خود را از دست میدهد و کم رنگ بنظر میآید اگر دو رنگ مختلف را باهم بیامیزید سیری خود را از دست میدهند مثلاً آبی و سبز وقتی مخلوط شوند کمتر آبی و کمتر سبز میشوند و آبی متمایل به سبز یا سبز متمایل به آبی نتیجه میشود.
درخشانی چنانکه گفتیم با طول موج ارتباط دارد موجهای وسط طیف نور درخشندگی بیشتری از موجهای دو طرف دارند دامنه امواج نور میزان شدت آنها را نشان میدهند و با درخشانی ارتباط دارند لیکن نباید فرض کرد که درخشانی با دامنه موج ارتباط مستقیم دارد زیرا سازگاری چشم نیز در تعیین درخشانی چیزها دخیل است وقت هنگام روز وارد سالن تاریک سینما میشویم. در آغاز هیچ کس را نمیبینیم و بتدریج که چشم ما با تاریکی سازگار شود اشخاص را تشخیص میدهیم و وقتی از سالن تاریک سینما در نور روز بیرون بیائیم نخست چشم ما خیره میشود تا اینکه بتدریج با نور زیاد سازگاری پیدا میکند.
طول موج و دامنه موج
پس تصویر 2
تضاد خود بخود
بعضی همبستگیهای ساختمانی و کنشی
منبع: دانشنامه ی رشد
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}