جرياني ارتجاعي و وابسته
جرياني ارتجاعي و وابسته
جرياني ارتجاعي و وابسته
محمدرضا فشاهي، پژوهشگر معاصر، نسبت به غائله بابيت (به عنوان «نهضتي انقلابي») ديدگاهي خوشبينانه دارد و البته از خود باب، به عنوان كسي كه «با وجود تسلط [؟] بر فلسفه و عرفان، از آيين سياست و مبارزه اجتماعي، آگاهي چنداني نداشت و به نوشتن رساله و بزرگداشت ظلسمات و بازي با اعداد دل خوش كرده بود» انتقاد ميكند.
برغم اين ديدگاه خوشبينانه (و البته قابل بحث)، جريان بهائيت را يكسره از بابيت (نخستين) جدا شمرده و به عنوان جرياني ارتجاعي و وابسته به قدرتهاي خارجي فروميكوبد. به اعتقاد او: دودستگي ميان بابيان و تقسيم آنها به دو گروه «ازليان» (به رهبري يحيي صبح ازل) و «بهائيان» (به رهبري حسينعلي بهاء) يكي از عوامل مهم شكست جنبش بابيه بود. زيرا:
اين واقعه،، نيروي «بابيان» را تحليل برد. «صبح ازل» روحيه انفلابي را رها نمود و گوشه عزلت اختيار نمود... از طرف ديگر، «بهاء الله» نيز به دامن سياستهاي بيگانه (روس وانگليس) پناه برد و زيركانه جنبههاي انقلابي نهضت را تضعيف نمود و «اخلاق» را به جاي آن قرارداد و با «ناصرالدين شاه» از در سازش درآمد.
او... در دوراني كه «ناسيوناليزم» ايراني، براي مبارزه با تسلط سياسي و اقتصادي بيگانه و نيز حكومت فئودال محلي دست نشانده آن، به منزله يكي از حياتيترين سلاحهاي توده و روشنفكران ايران بود، به مبارزه با اين سلاح پرداخت و گفت: «ليس الفخر لمن يحب الوطن بل الفخر لمن يحبّ العالم» و بدين وسيله «جهان وطني» را رسماً تائيد نمود و سر انجام در يكي از الواح خود (لوح سلطان) خود را «غلام و عبد» و «ناصرالدين شاه» را «مليك زمان» اعلام نمود.
بعدها جانشين او «عباس افندي» ، رسماً به دفاع از «محمد علي شاه» در مقابل مشروطه خواهان برخواست و در يكي از الواح خود چنين نوشت:
«طهران، حضرت ايادي امر الله، حضرت علي قبل اكبر عليه بهاء الابهي...
اي منادي پيمان، از انقلاب ارض طا (تهران) مرقوم نموده بوديد، اين انقلاب در الواح مستطاب مصرح و بيحجاب، ولي عاقبت سكون يابد و راحت جان حاصل شود... و سرير سلطنت كبري در نهايت شوكت استقرار جويد و آفاق ايران به نورانيّت عدالت شهرياري (محمد علي شاه) روشن و تابان گردد... جمع ياران الهي را به اطاعت و انقياد و صداقت و خيرخواهي به سرير تاجداري دلالت نماييد، زيرا به نصّ قاطع الهي، مكلف برآنند. زنهار، زنهار، اگر در امور سياسي، نفسي از احبّاء مداخله نمايد، يا آنكه بر زبان كلمهاي براند...
گوش به اين حرفها مدهيد و شب و روز به جان و دل بكوشيد و دعاي خير نماييد و تضرع و زاري فرماييد تا... در جميع امور نواياي خيريه اعلي حضرت شهرياري واضح و مشهور، ولي نوهوساني (مشروطه خواهان) چند گمان نمايند كه كسر نفوذ سلطنت، سبب عزّت ملت است. هيهات، هيهات، اين چه ناداني است... اعلي حضرت شهرياري الحمد لله شخص مجرّبند و عدل مصور؛ عقل مجسم و حلم مشخّص و... 11 ج 1 سنه 1325 [ق] ع ع» . (كشف الحيل، عبدالحسين آيتي، 3/75ـ76).
فشاهي در ادامه ميافزايد: «سياست دفاع از «محمد علي شاه» و دولت «روس» تزاري تا هنگام پيروزي مشروطه خواهان و فرار «محمد علي شاه» ادامه يافت و پس از آن، اين فرقه يكسره در دامن دولت «انگليس» در غلطيد و چون در هنگام جنگ جهاني اول، «انگليس» بر «فلسطين» دست يافت و «عكا» نيز كانون اين فرقه بود، «عبدالبهاء» درخواست لقب «سر» از دولت «انگليس» كرد و اين لقب، طي مراسم خاصي، همراه با فرمان و نشان به او داده شد...» .1
برغم اين ديدگاه خوشبينانه (و البته قابل بحث)، جريان بهائيت را يكسره از بابيت (نخستين) جدا شمرده و به عنوان جرياني ارتجاعي و وابسته به قدرتهاي خارجي فروميكوبد. به اعتقاد او: دودستگي ميان بابيان و تقسيم آنها به دو گروه «ازليان» (به رهبري يحيي صبح ازل) و «بهائيان» (به رهبري حسينعلي بهاء) يكي از عوامل مهم شكست جنبش بابيه بود. زيرا:
اين واقعه،، نيروي «بابيان» را تحليل برد. «صبح ازل» روحيه انفلابي را رها نمود و گوشه عزلت اختيار نمود... از طرف ديگر، «بهاء الله» نيز به دامن سياستهاي بيگانه (روس وانگليس) پناه برد و زيركانه جنبههاي انقلابي نهضت را تضعيف نمود و «اخلاق» را به جاي آن قرارداد و با «ناصرالدين شاه» از در سازش درآمد.
او... در دوراني كه «ناسيوناليزم» ايراني، براي مبارزه با تسلط سياسي و اقتصادي بيگانه و نيز حكومت فئودال محلي دست نشانده آن، به منزله يكي از حياتيترين سلاحهاي توده و روشنفكران ايران بود، به مبارزه با اين سلاح پرداخت و گفت: «ليس الفخر لمن يحب الوطن بل الفخر لمن يحبّ العالم» و بدين وسيله «جهان وطني» را رسماً تائيد نمود و سر انجام در يكي از الواح خود (لوح سلطان) خود را «غلام و عبد» و «ناصرالدين شاه» را «مليك زمان» اعلام نمود.
بعدها جانشين او «عباس افندي» ، رسماً به دفاع از «محمد علي شاه» در مقابل مشروطه خواهان برخواست و در يكي از الواح خود چنين نوشت:
«طهران، حضرت ايادي امر الله، حضرت علي قبل اكبر عليه بهاء الابهي...
اي منادي پيمان، از انقلاب ارض طا (تهران) مرقوم نموده بوديد، اين انقلاب در الواح مستطاب مصرح و بيحجاب، ولي عاقبت سكون يابد و راحت جان حاصل شود... و سرير سلطنت كبري در نهايت شوكت استقرار جويد و آفاق ايران به نورانيّت عدالت شهرياري (محمد علي شاه) روشن و تابان گردد... جمع ياران الهي را به اطاعت و انقياد و صداقت و خيرخواهي به سرير تاجداري دلالت نماييد، زيرا به نصّ قاطع الهي، مكلف برآنند. زنهار، زنهار، اگر در امور سياسي، نفسي از احبّاء مداخله نمايد، يا آنكه بر زبان كلمهاي براند...
گوش به اين حرفها مدهيد و شب و روز به جان و دل بكوشيد و دعاي خير نماييد و تضرع و زاري فرماييد تا... در جميع امور نواياي خيريه اعلي حضرت شهرياري واضح و مشهور، ولي نوهوساني (مشروطه خواهان) چند گمان نمايند كه كسر نفوذ سلطنت، سبب عزّت ملت است. هيهات، هيهات، اين چه ناداني است... اعلي حضرت شهرياري الحمد لله شخص مجرّبند و عدل مصور؛ عقل مجسم و حلم مشخّص و... 11 ج 1 سنه 1325 [ق] ع ع» . (كشف الحيل، عبدالحسين آيتي، 3/75ـ76).
فشاهي در ادامه ميافزايد: «سياست دفاع از «محمد علي شاه» و دولت «روس» تزاري تا هنگام پيروزي مشروطه خواهان و فرار «محمد علي شاه» ادامه يافت و پس از آن، اين فرقه يكسره در دامن دولت «انگليس» در غلطيد و چون در هنگام جنگ جهاني اول، «انگليس» بر «فلسطين» دست يافت و «عكا» نيز كانون اين فرقه بود، «عبدالبهاء» درخواست لقب «سر» از دولت «انگليس» كرد و اين لقب، طي مراسم خاصي، همراه با فرمان و نشان به او داده شد...» .1
پي نوشت :
1. ر.ك، از گاتها تا مشروطيت، فصل: «نهضت باب؛ رنسانس و رفرماسيون» .
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}