استفاده از نفوذ جهت کشف نقشههای دشمن
محمود مطهری نیا (2)
مقدمه
اطلاعات در لغت به معنی دانش و آگاهی است و در مفهوم خاص عبارت است از دانش و آگاهی و اطلاعاتی که برای نقش آفرینان، سیاست مداران و تصمیمگیران جنبه تعیین کننده دارد و سیاست خارجی و داخلی بر اساس آن تنظیم میشود (جمعی از نویسندگان، 1389، ص 69).اطلاعات باید ویژگیهایی داشته باشد تا بتواند اشراف اطلاعاتی را در دل خود پرورش بدهد. این ویژگیها را چنین برشمردهاند:
1. تناسب و ارتباط اطلاعات با نوع مأموریت و نیازها؛
2. قابلیت بهره برداری؛
3. به موقع بودن؛
4. صحت؛
5. کامل بودن؛
6. واقعیت و عاری از غضب، بغض، حب، تحریف و... (جمعی از نویسندگان، 1389، ص 55-56).
همچنین منبع اطلاعاتی به فرد یا شیءای اطلاق میشود که اخبار و اطلاعات مورد نیاز سازمان یا نظام را تأمین میکند. منابع اطلاعاتی را میتوان از حیث ماهیت، سازمانی و ساختاری، نوع همکاری، دسترسی و نفوذ و نیز انگیزشی دسته بندی کرد. منابع از حیث دسترسی به دو دسته آشکار و پنهان تقسیم میشوند که منابع پنهان با پوشش و حیطه بندی کامل در عمق اطلاعاتی حریف یا دشمن نفوذ کرده و هنرمندانه میتوانند با جلب اعتماد و هوشیاری لازم، دسترسی خود را بالا برده و به اطلاعات پنهانی حوزه مأموریتی خود اشراف پیدا کنند.
منابع یاد شده را از حیث انگیزه نیز میتوان به این چند دسته تقسیم کرد:
1. اعتقادی، معنوی یا آرمانی: این انگیزه فرد را تا سرحد فدا کردن جان برای کسب یا حفاظت از اطلاعات پیش میبرد. دوام این انگیزه بیش از دیگر موارد قابل مشاهده است.
2. مادی: این انگیزه بر مبنای علایق مادی و دنیوی فرد منبع تعریف شده و در سه مظهر حب مال (پول)، حب جاه (پست و مقام) و حب نفسانی (امیال شهوانی) خودنمایی میکند. منبع برای دستیابی هر کدام از این موارد ممکن است به کسب یا افشای اطلاعات بپردازد.
3. سیاسی، قومی و ملی: این انگیزه بر اساس تعصب و عرق وابستگی و علاقه مند شدن به یک مکتب یا گروه سیاسی، نژادی و قومی یا حب وطن و میهن تمایل به همکاری با نهاد اطلاعاتی یا نظام سیاسی میشود.
4. شخصیتی یا ذاتی فردی: وجود روحیاتی مانند ماجراجویی، انتقام جویی، تنفر، احساسات زودگذر و عاطفی بودن میتواند برای کسی یا افشای اطلاعات مورد استفاده قرار گیرد.
5. ندامت و برای جبران گذشته: این حالت درباره افراد مجرم و خطاکار و جاسوسان اسیر و دستگیر شده مصداق پیدا میکند.
6. ترس و فشار: این مورد زمانی اتفاق میافتد که در فرد هیچ یک از انگیزههای یاد شده وجود نداشته باشد و برای ایجاد محرکی در راستای همکاری اطلاعاتی و با توجه به اهمیت اطلاعات مورد نیاز یا جایگاه فرد مورد استفاده قرار میگیرد. روشهایی مانند شکنجه تهدید خود یا اطرافیان و خانواده و... (جمعی از نویسندگان، 1389، ص 26-29).
روشهای متداول جمعآوری اخبار و اطلاعات را میتوان چنین برشمرد:
1. جمعآوری آشکار: در این روش تولید کنندگان اطلاعات نمیتوانند آنها را پنهان کنند؛
2. جمعآوری پنهان: در این روش از طریق عوامل و مأموران پنهانی که دسترسی به هدف و اخبار و اطلاعات دارند و میتوانند در عمق حفاظت شده دشمن یا رقیب نفوذ کنند و اطلاعات طبقه بندی شده را به دست بیاورند؛
3. جمعآوری رسمی: مجموعه اقدامات قانونی و رسمی در راستای کسب اخبار و اطلاعات مورد نیاز توسط عواملی مانند خبرنگاران و سفرا و فرستادگان و...؛
4. جمعآوری فنی: اقداماتی که با استفاده از ابزار و وسایل فنی در جهت کسب اخبار انجام میشود؛
5. جمعآوری عدوانی و اعمال زور: حمله فیزیکی به منشأ خبر با اعمال زور و قدرت؛
6. جمعآوری از طریق سانسور: در این روش با دست بردن، قطع کردن یا حذف اخبار و اطلاعات مورد نیاز رقیب و دشمن انجام میشود. مانند بازکردن نامههای اطلاعاتی رقیب و دشمن؛
7. جمعآوری از طریق بازجویی، مصاحبه و زیرپاکشی (جمعی از نویسندگان، 1389، ص 23-24 مقاله مفهوم اشراف اطلاعاتی و راهکارهای تحقق آن، هادی جمشیدیان). از جمله اقدامات علی بن یقطین برای کمک به شیعیان این بود که کاروانی متشکل از دویست و پنجاه الی سیصد نفر از شیعیان زبده را، تهجیز میکرد، تا از طرف اوحج مستحبی انجام دهند. وی با این عمل حضور شیعیان را، که در آن زمان تحت فشار دستگاه خلافت و در حال مبارزه و تعقیب و گریز بودند و امکان فراهم آوردن زاد و توشه برای سفر حج نداشتند تضمین میکرد.
اقسام نفوذ
آنچه را در نوشتار حاضر بنا داریم مورد مطالعه قرار دهیم از نوع دوم به شمار میآید. پیش از آن لازم است یادآور شود این نوع جمعآوری اطلاعات مصداق آیه 12 سوره حجرات به شمار نمیآید. در این آیه خداوند متعال میفرماید:یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ
این کسانی که ایمان آوردهاید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمانها گناه است؛ و هرگز (در کار دیگران) تجسس نکنید؛ و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید؛ تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است! نهی از تجسس مطرح شده در این آیه درباره تجسس از زندگی مؤمنان است و شامل تجسس از احوال و اقدامات دشمنان نمیشود. سوای بدیهی بودن این موضوع میتوان تصریحاتی را در این رابطه یافت. با در نظر گرفتن این مقدمه به موضوع «سیره ائمه (علیهم السلام) در استفاده از نفوذ جهت کشف نقشههای دشمن» میپردازیم. مقوله نفوذ در سیره را در دو قالب علنی و پنهان میتوان مورد بررسی قرار داد.
الف) نفوذ علنی
منظور از نفوذ علنی حالتی است که رابطه میان فرد نفوذی در ساختار حکومت مخالفان با ائمه (علیهم السلام) امر پنهانی نبوده و همگان از این رابطه خبر داشتهاند. در این حالت اطلاع از ارتباط با ائمه (علیهم السلام) مانع تصدی مناصب نبوده و در عین حال فرد نفوذی برای اهداف اهل بیت (علیهم السلام) به انجام مأموریتهای خود میپرداخته است. در این حالت گاه افراد نفوذی چنان با رعایت مسائل حفاظتی عمل میکرده که در طول مسیر دچار مشکل نمیشده، و در مقابل گاه نیز حکومت تاب نیاورده و وی را از آن منصب عزل میکردهاند. حالت نفوذ (علیه السلام) علنی را به طور مشخص در طول فاصله رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تا به حکومت رسیدن امیرالمؤمنین (علیه السلام) میتوان مشاهده کرد. در طول این مدت هرچند برخی از یاران و دوستداران نزدیک امام (علیه السلام) مانند زبیر دچار چنان تغییر و تحولاتی شدند که طی سالهای بعد علم دشمنی و جنگ با ایشان را برافراشتند اما برخی دیگر مانند سلمان محمدی (فارسی)، عمار یاسر و حذیفه بن یمان نه تنها رابطه خود را با امام (علیه السلام) به همان استحکام پیشین حفظ کردند که از فرصتهای پدید آمده در حکومت برای تشکیل کانونهای تشیع در خارج از مدینه که مرکز حکومت بود نهایت استفاده را بردند.نفوذ علنی را در این دوره تنها در طول مدت حکومت خلیفه دوم میتوان بررسی کرد؛ زیرا دوره کوتاه دو و نیم ساله حکومت خلیفه نخست غالباً به جنگ و سرکوب مخالفان حاکمیت جدید طی شد و حکومت دوازده ساله خلیفه سوم نیز عمدتاً به تقسیم مناصب میان بنی امیه و اقوام خلیفه گذشت.
1. عمار یاسر و یاران امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کوفه
عمار یاسر که صحابی شهیر فرزند اولین شهدای مسلمان در مکه بود، به جای زیاد بن حنظله (ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج 7، ص 112) یا سعد بن ابی وقاص به واسطه شکایت مردم از او (ابن عبدالبر قرطبی، الاستعیاب، ج 2، ص 608) در سال 21هـ (محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 4، ص 138) یا عبدالله به سبب اعزام او به فتوحات (ابن خلدون، مقدمه تاریخ، ج 2، ص 558) والی کوفه میشود. (ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج 7، ص 112) عمار به همراه ده نفر از حمله عبید بن عازب، (ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 4، ص 273؛ ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ج 4، ص 344) قرظه بن کعب، (ابن اثیر، أسد الغابة، ج 4، ص 100) ابواحمد بن قیس بن لوذان انصاری (ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج 7، ص 6) و بعد از سال 22 هـ (ذهبی، تاریخ الاسلام، ج 3، ص 242؛ خلیفهی بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص 85) پس از 21 ماه حکومت (بلاذری، فتوح البلدان، ص 274) با شکایت مردم کوفه (ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 2، ص 321) یا سعایت مغیره بن شعبه استعفا داده (محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج 4، ص 144؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 20) یا عزل میشود و مغیره به جای او میآید. خلیفه از او میپرسد آیا عزل ناراحتت کرد؟ پاسخ میدهد از نصبم خوشحال نشدم که از عزلم ناراحت بشوم. (ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 2، ص 321) به نظر میرسد عزل او و سعایتی که شده بی ارتباط به همراهان او نباشد. این همراهان از زاویه دیگری چنین میشوند: قرظه بن کعب در سالهای بعد و به ایام ولایت امام علی (علیه السلام) والی کوفه میشود، سهل بن حنیف نیز والی در آن دوران مدینه میشود، عبدالله بن مسعود از فرماندهان اعتراض و انتقاد به خلیفه سوم میشود، زید بن صوحان که به همراه دو برادرش از مهمترین یاران امام علی (علیه السلام) در جمل بودند و غیر از صعصعه آن دو شهید میشوند، عبید برادر براء از جمله کسانی بودند که در تمام جنگهای دوره امام علی (علیه السلام) حضور داشتهاند و نیز سلیم بن لوذان انصاری و برادرزادهاش ابواحمد قیظی بن قیس بن لوذان انصاری (ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج 7، ص 6) این ترکیب با توجه به گرایشی که به امیرالمؤمنین (علیه السلام) داشتهاند طبیعتاً پس از مدتی برای مرکز مشکل ساز شدهاند و برای رفع تهدید احتمالی عمار کنار گذاشته میشود. با این حال به نظر میرسد بقیه افراد روابط خود را طی سالهای بعد با کوفیان ادامه میدهند.2. سلمان محمدی (فارسی) در مدائن
صحابه شهیر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و از یاران نزدیک امام علی (علیه السلام)، وی مدتها والی مدائن بوده (ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 7، ص 231؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 1، ص 216 و 220) که در طول مدت امارتش به نهایت سادگی و زهد میزیسته و خوراک و پوشاک و منش بسیار متنسکانهای در پیش گرفته بوده است. (علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 306) او از جمله افرادی است که امام با آنان بهشت را شرط کرده بود. (مفید، الإختصاص، ص 3) وی پیش از آن و در طول مدت امارتش مواجب و عطایای حکومتی را نیز میگرفته و صدقه میداده است. خانهای نداشته و بر عبای خود میخوابید. (ابن عبدالبر قرطبی، الاستیعاب، ج 2، ص 634-638؛ علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 306-308) ظاهراً وی در دوره خلیفه دوم (ابن اثیر، اسدالغابه، ج 2، ص 266-270) یا به قولی خلیفه سوم (ذهبی، تاریخ الاسلام، ج 3، ص 485-521؛ ابن سعد، همان، ج 6، ص 95.) وفات میکند. با توجه با رابطه بسیار نزدیک سلمان با امیرالمؤمنین (علیه السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) تا پایان عمر نمیتوان هماهنگی اقدامات و فعالیتهای او با امام علیه السلام را مفروض نگرفت. درباره سلمان ذکر این نکته نیز ضروری است که در دوره خلافت خلیفه دوم، مسلمانان که هدف فتح فارس را در سر داشتند، به دنبال محلی بودند که علاوه بر نزدیکی به مرز ایران، از نظر آب و هوایی، برای ساکنان جزیره العرب قابل تحمل باشد؛ از این رو سعد بن ابی وقاص پس از مکاتبه با خلیفه دوم، به سلمان فارسی و حذیفه بن یمان مأموریت داد تا به دنبال محلی مناسب بگردند. در پی این مأموریت، منطقه 6 در ساحل غربی رود فرات و نزدیکی شهر باستانی حیره انتخاب گردید، که بعدها کوفه نامیده شد. طراحی و معماری اولیه شهر کوفه را در این ایام صعصعه بن صوحان انجام میدهد که او نیز از شیعیان و یاران بسیار نزدیک و مورد اعتماد امیرالمؤمنین (علیه السلام) بوده است. مجموعه اقدامات این صحابی امام (علیه السلام) باعث شد کوفه مهمترین کانون حضور شیعیان و دوستداران امیرالمؤمنین (علیه السلام) شود تا جایی که امام (علیه السلام) این شهر را به عنوان مرکز حکومت خویش برگزیند.3. حذیفه بن یمان در مدائن
وی یکی از صحابه ممتاز رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. حذیفه در جنگهای احد به بعد حضور داشت (ابن عبدالبر قرطبی، الاستیعاب، ج 1، ص 334؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج 1، ص 468؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج 2، ص 39) و از نزدیکترین یاران امام علی (علیه السلام) بود تا جایی که منابع شیعی او را از جمله ارکان اربعه (سلمان، ابوذر، مقداد و حذیفه؛ کلینی، الکافی، ج 8، ص 33؛ محمد بن عمر کشی، رجال الکشی - اختیار معرفة الرجال (مع تعلیقات میر داماد الأسترآبادی)، قم، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، 1363، چاپ اول، ج 1، ص 34) یاد کردهاند. ظاهراً او بعد از مرگ سلمان والی مدائن میشود (3) و ولایت او تا چهل روز بعد از کشته شدن خلیفه سوم و در دوره امام علی (علیه السلام) ادامه مییابد (ابن عبدالبر قرطبی، الاستعاب، ج 1، ص 334).ب) نفوذ پنهان
در حالت نفوذ پنهان، عوامل نفوذی را صرفاً امامان (علیهم السلام) و گاه برخی شیعیان میشناختهاند. این افراد برای تحقق اهداف ائمه (علیهم السلام)، کاهش فشار به ایشان و به خصوص شیعیان در ساختارهای حکومت اموی یا عباسی نفوذ میکرده و به انجام مأموریتهای محول شده میپرداختند. لازم به ذکر است همه این افراد در منابع تاریخی شناخته شده نیستند و تصویر آنان در منابع را میتوان به این شکل دسته بندی کرد:1. افرادی که نام و مأموریت و اقدامات نفوذی آنها به صراحت در منابع بیان شده است؛
2. افرادی که نام آنها در منابع نیامده اما اقدامات آنها را در منابع میتوان دید؛
3. افرادی که احتمال فعالیت نفوذی درباره آنها میتواند در نظر گرفته شود؛
4. افرادی که نام و اقدامات آنها در منابع بیان نشده است.
در ادامه بنابر احصابی اجمالی به بیان مواردی از این دست در تاریخ حیات معصومان (علیهم السلام) میپردازیم:
1. افرادی که نام و مأموریت و اقدامات نفوذی آنها به صراحت در منابع بیان شده است
محمد بن علی بن عیسی اشعری که در قم مورد توجه حاکم آنجا بود، نامهای برای امام هادی (علیه السلام) مینویسد و درباره حکم اشتغال در دستگاه عباسیان و حقوق گرفتن از آنان میپرسد. امام پاسخ میدهند: «اگر این استخدام اجباری باشد مانعی ندارد و خداوند عذر این دست افراد را میپذیرد. غیر از آن همکاری با آنان مکروه است و بیشک هر چه خدمت رسانی به آنان کمتر باشد بهتر است...» وی به محض اینکه نامه امام (علیه السلام) را دریافت میکند بی درنگ در پاسخ امام (علیه السلام) مینویسد که نیت بنده در همکاری با آنان و ورود در دستگاه دشمنان، ضربه زدن به ایشان و مهیا کردن شرایط انتقام شما را گرفتن است. امام در پاسخ این نامه وی مینویسند: «با این نیت نه تنها حرام نیست که عمل فرد اجر و ثواب نیز دارد(4)».
از جمله موارد بسیار جالب عوامل نفوذی اهل بیت (علیهم السلام) حاجب و دربان متوکل است که از شیعیان امام هادی (علیه السلام) بوده است. ماجرای ذیل در منابع معتبر ما آمده است.
صقر بن ابی دلف کرخی گوید: هنگامی که متوکل عباسی امام هادی (علیه السلام) را از مدینه برد من آمدم تا خبری از حال حضرت بگیرم گوید: رازقی که دربان متوکل بود نگاهی به من کرد و دستور داد تا مرا به نزد او ببرند همین که بردندم به من گفت: این صقر چه کاری داری؟ گفتم: این استاد خیر است گفت: بنشین، من در گذشته و آیندهام به فکر فرو رفتم و به خود گفتم در این آمدنم اشتباه کردم. گوید: او مردم را از خود دور کرد سپس به من گفت: چه کاری داری؟ و برای چه آمدهای؟ گفتم برای کار خیر مختصری گفت: شاید میخواهی از آقایت خبری بگیری؟ گفتمش: آقای من کیست؟ آقای من امیرالمؤمنین است گفت: خاموش باش که آقای تو همان است که حقا آقا است از من مترس که من با تو هم عقیدهام. گفتم: خدا را شکر. گفت: مایلی او را ببینی؟ گفتم: آری گفت: بنشین تا مأمور پست از نزد او بیرون آید، گوید: نشستم چون مأمور پست بیرون رفت به غلامی که داشت گفت دست صقر را بگیر و ببر با اطاقی که علوی زندانی در آنجا است و او را با وی تنها بگذار. گوید مرا به آن حجره برد و به اطاقی اشاره کرد من داخل شدم دیدم حضرت بر بوریایی نشسته و در برابر او گوری کنده شده است گوید: سلام دادم حضرت جواب فرمود و دستور داد که بنشینم سپس به من فرمود: ای صقر برای چه آمدهای؟ عرض کردم آقای من آمدم تا خبری از تو به دست آورم گوید سپس نگاهم به قبر افتاد و گریستم حضرت متوجه شد و فرمود: ای صقر نگران مباش اکنون با ما بدی نتوانند کرد. گفتم: خدا را شکر سپس گفتم: ای آقای من حدیثی از پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت میشود که معنایش را نمیفهمم فرمود: کدام است؟
عرض کردم: فرمایش آن حضرت: که روزها را دشمن مدارید که روزها هم شما را دشمن خواهند داشت چه معنا دارد؟ فرمود: آری تا آسمان و زمین بر پا است مقصود از روزها ما هستیم پس شنبه نام رسول الله است و یک شنبه کنایه از امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و دوشنبه حسن و حسین است و سه شنبه علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد است و چهارشنبه، موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و منم و پنجشنبه فرزندم حسن بن علی است و جمعه فرزند زادهام میباشد که جمعیت حق خواه برگرد او گرد آیند و او است که زمین را از عدل و داد پر خواهد کرد همچنان که از ظلم و ستم پر شده باشد این است معنی روزها با آنان در دنیا دشمنی نورزید که در آخرت با شما دشمن بشوند سپس فرمود: وداع کن و بیرون برو که در امانت نمیبینم (صدوق، الخصال، ج 2، ص 395؛ همو، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 382).
مشهورترین فردی که از شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) به صدارت عباسیان میرسد علی بن یقطین است. ابوالحسن علی بن یقطین بن موسی بغدادی، محدث، فقیه، متکلم و از بزرگان شیعه بوده است. وی اهل کوفه، ساکن بغداد و از چهرههای برجسته شیعه معاصر با امام صادق (علیه السلام) و امام کاظم (علیه السلام) بود. نکتهی مورد توجه در زندگی علی بن یقطین آن است که او با وجود شیعه بودن از وزیران حکومت عباسی و مورد اعتماد آنان بود. ابن یقطین منزلت والایی نزد ائمه و عالمان شیعه دارد. ابن یقطین پس از سقوط حکومت اموی و ظهور دولت عباسیان به کوفه بازگشت (رجال نجاشی، ص 273، تنقیح المقال، ص 315) و به دستگاه خلافت عباسیان راه یافت. در دربار عباسیان، ابتدا از کارگزاران مهدی عباسی (تاریخ طبری)، ج 3، ص 522) و به سِمَت دیوان امور برگزیده شد (تاریخ طبری، ج 6، ص 391). سپس در زمان هادی عباسی جایگاه او در دستگاه خلافت عباسی مهمتر شد، تا آنجا که انگشتر و مُهر خلافت را به دست علی بن یقطین سپردند؛ و از نزدیکان هارون الرشید شد (تاریخ طبری، ج 3، ص 408).
از جمله اقدامات علی بن یقطین برای کمک به شیعیان این بود که کاروانی متشکل از دویست و پنجاه الی سیصد نفر از شیعیان زبده را، تهجیز میکرد، تا از طرف اوحج مستحبی انجام دهند. وی با این عمل حضور شیعیان را، که در آن زمان تحت فشار دستگاه خلافت و در حال مبارزه و تعقیب و گریز بودند و امکان فراهم آوردن زاد و توشه برای سفر حج نداشتند تضمین میکرد. علاوه بر آن، با اجرتی که به آنها پرداخت مینمود، بنیه مالی و اقتصادی شیعیان را بالا میبرد. با توجه به گزارشهای نقل شده در منابع میتوان به نظارت ائمه (علیهم السلام) بر افرادی که در دستگاه جور مشغول میشدند، پی برد. برای نمونه از محمد بن صوفی منقول است که ابراهیم جمال از علی بن یقطین برای انجام بعضی از کارهایش اجازه ملاقات میخواست علی بن یقطین از پذیرفتن او امتناع ورزید. در همان سال علی بن یقطین به زیارت بیت الله مشرف شد. هنگامی که وی در مدینه اجازه میخواست به خدمت حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) شرفیاب بشود، با پاسخ منفی امام رو به رو شد و نتوانست از حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) اجازه ملاقات دریافت کند. روز دوم در بیرون منزل با آن حضرت ملاقات نمود و عرض کرد آقاجان تقصیر من چه بوده که دیروز اجازه به من ندادی شرفیاب بشوم. حضرت در پاسخش فرمودند: چرا به برادرت ابراهیم ساربان اجازه ملاقات نداده بودی خداوند سعی تو را نپذیرفت و مورد قبول قرار نخواهد داد مگر این که ابراهیم شتربان تو را عفو کند.
عرض کردم: یابن رسول الله در این موقع دستم به ابراهیم نمیرسد؛ زیرا من در مدینه و او در کوفه است. حضرت فرمود: اگر مایلی من مقدمات آن را فراهم مینمایم و در نیمه شب که همه چشمها به خواب رفته است خودت تنها به قبرستان بقیع برو به طوری که کسی از دوستان و غلامان آگاه نباشد و در آنجا مرکب تندرو و هشیار و مجهز آمادهای خواهی دید بر آن سوار شو. راوی میگوید علی بن یقطین شبانه به گورستان بقیع آمد و سوار همان مرکب گشت مدتی نگذشت مگر اینکه در کوفه جلو درب منزل ابراهیم ساربان زانو به زمین زد در خانه کوبید و گفت: علی بن یقطین است. ابراهیم از درون خانه جواب داد و گفت: علی بن یقطین در خانهام چه کار دارد علی بن یقطین گفت ای ابراهیم کار بزرگی پیشآمد کرده است؛ و او را سوگند داد که اجازه ورود به او بدهد وقتی که داخل منزل گشت داستان خود را شرح داد و گفت: مولایم مرا نپذیرفته و اجازه ورود نداده است مگر این که تو را راضی کنم و خوشنودیات را به دست بیاورم تمنا دارم مرا مورد عفو خود قرار بدهی.
ابراهیم گفت: خدا تو را بیامرزد. علی بن یقطین گفت: باید پایت را به روی رخسارم بگذاری و به صورتم فشار دهی چون با امتناع ابراهیم جمال رو به رو شد دوباره او را قسم داد ابراهیم مقصود او را عملی ساخت و در آن حال علی بن یقطین میگفت: خدا شاهد و گواه باش.
پس از آن سوار شتر شده و همان شب مرکب را در مدینه در منزل موسی بن جعفر (علیه السلام) خوابانید در این وقت حضرت اجازه ورود داده و با آغوش باز او را پذیرفت.(5)
همچنین روزی علی بن یقطین به حضور امام کاظم (علیه السلام) رسید و از آن حضرت اجازه خواست تا منصب خود را، ترک کند. امام او را از کار منع کرد و فرمود:
این کار را نکن. زیرا ما به تو انس داریم و برادران دینیات به وسیله تو در عزت میباشند. امید است که خداوند به وسیله تو، صدمه دیدهای را، جبران کرده و بهبود بخشد؛ و یا آتش خشم مخالفان را از اولیای خود فرو نشاند. یا علی! کفاره اعمال شما، احسان و نیکی به برادرانتان میباشد. تو برای من یک چیز را ضمانت کن، من برای تو سه چیز را ضامن میشوم، تو قبول کن که کسی از دوستان ما را نبینی مگر اینکه نیاز او را برآوری و مورد احترام قرار دهی؛ و من برای تو ضمانت میکنم که سقف زندانی، هرگز به تو سایه نیفکند، و هرگز تیزی شمشیری، به بدن تو نرسد، و هرگز تنگ دستی وارد خانه تو نشود... یا علی! هر کس مؤمنی را خوشحال کند، در درجه اول خدا را خشنود کرده و بعد پیامبر را، و سپس ما را (مجلسی، بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج 48، ص 136). توجه داشته باشیم حفاظت اطلاعات در میان شیعیان و به خصوص در سالهای آخر حضور ائمه (علیهم السلام) و به خصوص دوره عباسی تا آنجا پیش رفته بود که شیعیان از امامان (علیهم السلام) با تعابیر رمزی مانند رجل، عالم، ناحیه مقدسه و... یاد میکردند و امامان (علیهم السلام) نیز برای حفظ جان و مشخصات یاران خود، نامههایشان را به صورت رمزی مینوشتند. این احتیاط تا آنجا بود که گاه برای آن که اطرافیان از محتوای گفتگوها متوجه نشوند امام (علیه السلام) با زبانهای متعدد اقوام و ملل و قبایل مختلف با افراد صحبت میکردند.
2. افرادی که نام آنها در منابع نیامده اما اقدامات آنها را در منابع میتوان دید
سیره رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این بود که پیشاپیش هر سپاه جنگی خود تعدادی را برای جاسوسی میفرستاد. (حمیری، قرب الإسناد (ط - الحدیثة)، متن، ص 342) امیرالمؤمنین (علیه السلام) جاسوسانی داشت که سریع و به موقع ایشان را از اطلاعات مورد نیز ضروری بهره مند میساختند و اگر یاران و همراهان همکاری لازم را انجام داده بودند به دست آوردن پیروزی چندان سخت نبود. از جمله این موارد میتوان به یکی از نامههای موجود در نهج البلاغه اشاره کرد که امام (علیه السلام) برای والی خود در مکه مینویسد:مأمور اطلاعاتی من در مغرب برای من نوشته و اطلاع داده گروهی از مردم برای مراسم حج به مکه میآیند؛ مردمی کوردل با گوشهای ناشنوا که حق را از راه باطل میجویند و بنده را در نافرمانی از خدا فرمان میبرند، دین خود را به دنیا میفروشند و دنیا را به بهای سرای جاودانه نیکان و پرهیزکاران میخرند؛ در حالی که در نیکیها انجام دهنده آن پاداش گیرد و در بدیها بدکار کیفر نشود. پس در اداره امور هوشیارانه و سرسختانه استوار باش. نصیحت دهندهای عاقل، پیرو حکومت و فرمانبردار امام خود باش؛ مبادا کاری کنی که به عذرخواهی روی آوری. نه به هنگام نعمت شادمان و نه مشکلات سست باشی.(6)
3. افرادی که احتمال فعالیت نفوذی درباره آنها میتواند در نظر گرفته شود
به طور مشخص در این دست میتوان افرادی را که از آل فرات، نوبختیان (غیر از حسین بن روح نوبختی نایب سوم که در دسته نخست قرار میگیرد) و بریدیان شیعه که در دستگاه عباسیان مشغول بودند در نظر گرفت.از آل فرات میتوان به وزارت علی بن فرات و نیز ولایت ابوجعفر محمد بن موسی بر ماسبذان و نهاوند، حضور ابوالعباس در امور دیوانی و ریاست بر دیوان خراج و ضیاع پس از دورهای زندانی شدن، وزارت ابوالخطاب اشاره کرد. همچنین نوبختیان از خاندانهای قدیمی ایرانی نژاد و شیعه مذهب بودند که از سالها پیش، در امور سیاسی و دربار عباسیان حضور داشتند. جد این خاندان در روزگار اولین خلفای عباسی به اسلام گروید و از همان آغاز به دربار راه یافت و از آن پس اعضای این خاندان پیوسته در دربار عباسیان دارای مناصبی بودند. وزارت ابوسهل اسماعیل بن علی، اشتغال برادر او ابوجعفر به امور دیوانی، اسحاق بن اسماعیل و پسرش یعقوب، علی بن عباس دبیر امیر الامراء محمد بن رائق و پسرش حسین از جمله موارد تصدی مناصب حکومتی توسط این خاندان شیعی است.(7)
4. افرادی که نام و اقدامات آنها در منابع بیان نشده است
توجه داشته باشیم حفاظت اطلاعات در میان شیعیان و به خصوص در سالهای آخر حضور ائمه (علیهم السلام) و به خصوص دوره عباسی تا آنجا پیش رفته بود که شیعیان از امامان (علیهم السلام) با تعابیر رمزی مانند رجل، عالم، ناحیه مقدسه و... یاد میکردند و امامان (علیهم السلام) نیز برای حفظ جان و مشخصات یاران خود، نامههایشان را به صورت رمزی مینوشتند. این احتیاط تا آنجا بود که گاه برای آن که اطرافیان از محتوای گفتگوها متوجه نشوند امام (علیه السلام) با زبانهای متعدد اقوام و ملل و قبایل مختلف با افراد صحبت میکردند.(8) در چنین شرایطی بی شک نام و اقدامات تعدادی از شیعیان مخلص ائمه (علیهم السلام) که خود را سپر بلای اهل بیت (علیهم السلام) و شیعیان ایشان نموده بودهاند به دست ما نرسیده است. همان طور که نام جاسوسان اهل بیت (علیهم السلام) و به طور مشخص امیرالمؤمنین (علیه السلام) را نمیدانیم در حالی که خود ایشان خبر از وجود چنین جاسوسانی داده بودند. شاید از همین رو و به سبب اخلاص بالای آنان باشد که برخی روایات از آنان با تعبیر مؤمنان راستین یاد کردهاند.(8)ج) نفوذ معنوی
منظور از این حالت بیان مواردی است که فرد مأموریتی از ناحیه ائمه (علیهم السلام) نداشته و حتی در زمره شیعیان گاه قرار نمیگرفته و در عین حال از عوامل و نیروهای شاغل در مناصب حکومتی بوده است. این دست افراد به سبب ارادتی که به اهل بیت (علیهم السلام) پیدا میکردند به طور داوطلبانه به ائمه (علیهم السلام) خدمت میکردند. شاخصترین این افراد را شاید بتوان حر بن یزید ریاحی در نظر گرفت. وی از فرماندهان سپاه دشمن سید الشهدا (علیه السلام) بود اما در روز عاشورا به امام پیوست و ضمن یاری امام (علیه السلام) به خنثی سازی علنی اقدامات و برنامههای دشمنان ایشان پرداخته و پیش از شهادت مورد شماتت نیروهای دشمن قرار گرفت.موضوع نفوذ معنوی امام کاظم (علیه السلام) بر زندانبانان خود از جمله مطالب مشهور تاریخی است تا جایی که ناچار به تغییر آنان میشدند. در دوره امام هادی (علیه السلام) میتوان موارد متعددی از نفوذ ولو کوتاه مدت و گذری ایشان بر متوکل، خلیفه وقت (مسعودی، مروج الذهب، ج 4، ص 93)، مأموران و فرستادگان وی مانند یحیی بن هرثمه و... مشاهده کرد (مسعودی، مروج الذهب، ج 4، ص 84، ابن جوزی المنتظم، ج 11، ص 195). در عموم این موارد نفوذ معنوی کوتاه مدت نیز میتوانست برای خنثی سازی نقشهها و توطئهها دشمنان در راستای شهادت ائمه (علیهم السلام) و آسیب رساندن به ایشان یا شیعیان مورد استفاده قرار گیرد.
نتیجهگیری
اطلاعات در مفهوم خاص عبارت است از دانش و آگاهی و اطلاعاتی که برای نقشآفرینان، سیاست مداران و تصمیمگیران جنبه تعیین کننده دارد و سیاست خارجی و داخلی بر اساس آن تنظیم میشود. روشهای متداول جمعآوری اخبار و اطلاعات عبارتند از: جمعآوری آشکار، جمعآوری پنهان، جمعآوری رسمی، جمعآوری فنی، جمعآوری عدوانی و اعمال زور، جمعآوری از طریق سانسور، جمعآوری از طریق بازجویی، مصاحبه و زیرپاکشی. در مقاله حاضر در سه قالب نفوذ معنوی، پنهانی و آشکار انواع کسب اطلاعات و خنثی سازی توطئههای دشمنان را در سیره ائمه (علیهم السلام) مورد مطالعه و بررسی قرار دادیم. در نفوذ علنی به بیان آن دسته از اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) که به تصدی ولایت پرداختند، اشاره شد و در نفوذ پنهانی انواع حالات آن را بسته به بیان نام، مأموریت و... پرداختیم. همان طور که مشاهده شده نفوذ از جمله روشهای اساسی در سیره بود و امامان (علیهم السلام) به افرادی که ظرفیت و توان پذیرش چنین مسئولیتی را داشتند، آن را توصیه کرده و از ترک آن منع میکردند.پینوشتها:
1. دکترای تاریخ و تمدن اسلامی
2. دکترای تاریخ و تمدن اسلامی
3. برای مطالعه دیگر منابع عبدالسلام آل عیسی، دراسه تحلیلیه...، ج 2، ص 722.
4. محمدَ بنَ علیِ بنِ عیسَی کَتَبَ إلیهِ یَسألهُ عَنِ العمَلِ لِبَنی العَبَّاسِ - وَأخذِ مَا یُتَمَکَّنُ مِن أموَالِهِم هَل فِیهِ رُخصَةٌ فَقَالَ مَا کانَ المَدخَلُ فِیهِ بِالجَبرِ وَ القَهرِ فَاللهُ قَابِلُ العُذرِ وَ مَا خَلَا ذَلکَ فَمکرُوهٌ وَلا مَحَالَةَ قَلِیلُهُ خَیرٌ مِن کَثِیرِهِ وَ مَا یُکَفَّرُ بِهِ مَا یَلزَمُهُ فِیهِ مَن یَرزُقُهُ وَ یُسَبِّبُ عَلَی یَدَیهِ مَا یَسُرُکَ فِینَا وَ فِی مَوَالیَنا قَالَ (فَکَتَبتُ إلَیهِ) فِی جَوَابِ ذَلکَ اُعلِمُهُ أنَّ مَذهَبِی فِی الدُّخُولِ فِی أمرِهِم وُجُودُ السَّبِیلِ إلَی إدخَالِ المَکرُوهِ عَلَی عَدُوَّهِ وَ انبِسَاطِ الیَدِ فِی التَّشَفِّی مِنهُم بِشَیءٍ أن نُقَرَّبَ بِهِ إلَیهِم فَأجَابَ مَن فَعَلَ مَن ذَلِکَ فَلَیسَ مَدخَلُهُ فِی العَمَلِ حَرَاماً بَل أجراً وَ ثَوَاباً. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 17، ص: 190.
5. حسین بن عبدالوهاب، عیون المعجزات، ص: 101؛ ابن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص: 458؛ محمدتقی مجلسی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (ط - القدیمة)، ج 6، ص: 495.
6. ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 138: أمَّا بَعدُ فَإنَّ عَیِنی بِالمَغربِ کَتَبَ إلَی یعلِمُنی أنَّهُ وُجُهَ إلَی المَوسِمِ أنَاسٌ مِن أهلِ الشّامِ العُمی القُلُوبِ الصُّمِّ الأسمَاعِ الکُمهِ الأبصَارِ الَّذینَ یلبِسُونَ الحَقَّ بِالبَاطِلِ وَ یطِیعُونَ المَخلُوقَ فِی مَعصِیةِ الخَالِقِ وَ یحتَلِبُونَ الدُنیا دَرَّهَا بِالدینِ وَ یشتَرُونَ عَاجِلَهَا بِآجِلِ الأبرَارِ المُتَّقِینَ وَ لَن یفُوزَ بِالخَیرِ إلَّا عَامِلُهُ وَ لا یجزَی جَزَاءَ الشَّرِّ إلا فَاعِلُهُ فَأقِم عَلَی مَا فِی یَدَیکَ قِیامَ الحَازِمِ الطَّبِیبِ [الصَّلِیبِ] وَ النَّاصِحِ اللَّبِیبِ التَّابِعِ لِسُلطَانِهِ المُطِیعِ لإمَامِهِ وَ إیاکَ وَ مَا یعتَذَرُ مِنهُ وَ لا تَکُن عِندَ النَّعمَاءِ بَطِراً وَ لا عِندَ البَاسَاءِ فَشِلا وَالسَّلام.
7. برای مطالعه مطالب بیشتر در این رابطه و مشاهده مستندات ر.ک: حسن حسین زاده شانه چی، کتاب اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه در غیبت صغری، ذیل عنوان حضور شیعیان در دربار عباسیان (مناصب اداری و حکومتی).
8. برای نمونه ر.ک: صفار، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، ج 1، ص 333.
9. نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 13، ص: 136: قَالَ أبُو عَبدِاللهِ ع: إنَّ لِلهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَ وُلاة الجَورِ أولیاءَ یَدفَعُ بِهِم عَن أولِیائهِ أولَئِکَ هُمُ المُؤمِنُونَ حَقّا.
* قرآن کریم
* شریف رضی، محمد بن حسین، (1414 ه)، نهج البلاغه (للصبحی صالح)، قم، هجرت، چاپ اول، 1 مجلد.
* ابن أبی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، (1404ه)، شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 10 مجلد.
* ابن اثیر، عز الدین أبو الحسن علی بن ابی الکرم، (1385ه / 1965)، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، 13 مجلد.
* ابن أثیر، عزالدین أبو الحسن علی بن ابی الکرم، (1409هـ/1989)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، بیروت، دارالفکر، 6 مجلد.
* ابن اعثم کوفی، أبو محمد أحمد، (1411هـ/1991)، کتاب الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، 9 مجلد.
* ابن بابویه (صدوق)، محمد بن علی، (1362)، الخصال، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، 2 مجلد.
* ابن بابویه (صدوق)، محمد بن علی، (1362)، الخصال، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، 2 مجلد.
* ابن بابویه (صدوق)، محمد بن علی، (1413هـ)، من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم - چاپ دوم، 4 مجلد.
* ابن بابویه، محمد بن علی، (1395ق)، کمال الدین و تمام النعمة، 2 جلد، اسلامیه - تهران، چاپ: دوم.
* ابن جوزی، أبوالفرج عبدالرحمن بن علی بن محمد، (1412هـ/1992)، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 19 مجلد.
* ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، (1415هـ/1995)، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 8 مجلد.
* ابن حمزه طوسی، محمد بن علی، (1419ق)، الثاقب فی المناقب، 1 جلد، انصاریان - ایران؛ قم، چاپ: سوم.
* ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، (1408هـ/1988)، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، 8 مجلد.
* ابن سعد، محمد بن منیع هاشمی بصری، (1410هـ/1990)، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 8 مجلد.
* ابن عبدالبر قرطبی، أبو عمر یوسف بن عبدالله بن محمد، (1412هـ/1992)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، 4 مجلد.
* ابن عبدالوهاب، حسین بن عبدالوهاب، عیون المعجزات، 1 جلد، مکتبة الداوری - قم، چاپ اول.
* ابن قولویه، جعفر بن محمد، (1356 ش)، کامل الزیارات، 1 جلد، دارالمرتضویة - نجف اشرف، چاپ: اول.
* اربلی، علی بن عیسی، (1381 ق)، کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط - القدیمة)، 2 جلد، بنی هاشمی - تبریز، چاپ: اول.
* آل عیسی، عبدالسلام بن محسن، (1423هـ/2002)، دراسه نقدیه فی الروایات الوارده فی شخصیه عمر بن الخطاب و سیاسته الاداریه، مدینه منوره، الجامعه الاسلامیه، چاپ اول، 3 مجلد.
* بلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر، (1417هـ/1996)، کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، 13 مجلد.
* ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال، (1395هـ)، الغارات أوالإستنفار و الغارات، تهران، انجمن آثار ملی، چاپ اول، 2 مجلد.
* جمعی از نویسندگان، (1389)، مجموعه مقالات همایش «اشراف اطلاعاتی»، تهران، دانشگاه جامع امام حسین (علیه السلام).
* حسین زاده شانه چی، حسن، (1386)، اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شیعه در غیبت صغری، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
* حمیری، عبدالله بن جعفر، (1413ق)، قرب الإسناد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول.
* ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد، (1413هـ/1993)، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمیری، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، 52 مجلد.
* زرکلی، خیرالدین، (1989)، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، 8 مجلد.
* شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، (1409ق)، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، 30 جلد، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) - قم، چاپ: اول.
* صفار، محمد بن حسن، (1404هـ)، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1 مجلد.
* طبرسی، علی بن حسن، (1385)، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، نجف، المکتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1 مجلد.
* طبرسی، فضل بن حسن، (1390)، إعلام الوری بأعلام الهدی، تهران، اسلامیه، چاپ سوم، 1 جلد.
* طبری، محمد بن جریر، (1387)، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 11 مجلد.
* عدهای از علماء، (1381)، الأصول الستة عشر (ط - دارالحدیث)، 1 جلد، مؤسسة دارالحدیث الثقافیة - ایران؛ قم، چاپ: اول.
* فتال نیشابوری، محمد بن احمد، (1375)، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، قم، انتشارات رضی، چاپ اول، 2 مجلد.
* کشی، محمد بن عمر، (1363)، رجال الکشی - اختیار معرفة الرجال (مع تعلیقات میر داماد الأسترآبادی)، قم، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، چاپ اول، ج 1، ص 34.
* کشی، محمد بن عمر، (1363)، رجال الکشی - اختیار معرفة الرجال (مع تعلیقات میرداماد الأسترآبادی)، قم، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، چاپ اول، 2 مجلد.
* کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، (1407)، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 8 مجلد.
* مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، (1403)، بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 111 مجلد.
* مجلسی، محمد تقی بن مقصود علی، (1406)، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانبور، چاپ دوم، 14 جلد.
* مسعودی، أبوالحسن علی بن الحسین بن علی، (1409)، مروج الذهب و معادل الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 4 مجلد.
* مفید، محمد بن محمد، (1413)، الإختصاص، قم، الموتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، چاپ اول، 1 مجلد.
* مفید، محمد بن محمد، (1413)، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 2 مجلد.
* نجاشی، احمد بن علی، (1365)، رجال النجاشی، 1 جلد، مؤسسة النشر الاسلامی التابعه لجامعة المدرسین بقم المشرفه - قم، چاپ: ششم.
* نوری، حسین بن محمد تقی، (1408)، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، چاپ اول، 28 مجلد.
* یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبدالله یاقوت بن عبدالله، (1995)، معجم البلدان، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 7 مجلد.
* یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب بن جعفر بن وهب واضح، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، 2 مجلد.
منبع مقاله :
کمالی، مرتضی؛ (1395)، اطلاعات و سیره معصومین (علیه السلام)، تهران: مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه اطلاعات و امنیت ملی، اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}