نویسنده: محمد رضایی

 

مقدمه

رویدادهایی چون شکست و بحران، ریزش و خیانت، فریب و وسوسه،... از اقتضائات طبیعی فعالیت‌های سری و پنهانی هستند. چرا که ترکیب رقابت‌های اطلاعاتی خارجی متکثر و متنوع در کنار وجود برخی زمینه‌های داخلی، خواهی نخواهی باعث وارد شدن برخی ضربه‌ها حتی به سازمان‌های مخفی می‌گردد.
شکست اطلاعاتی و یا عملیات پنهان یا سازمان مخفی، از جهت عموم و رسانه‌ها بیشتر از جهت بزرگنمایی خبر شکست، مورد توجه قرار می‌گیرد؛ و از جهت دستگاه‌های اطلاعاتی از جهت نقد و بررسی علل شکست و تلاش برای جلوگیری از تکرار آن (ترنر، 1394: 8) ولی در نگرش دینی از آنجا که مهم‌ترین مأموریت سازمان‌های مخفی در تاریخ تشیع حفظ و راهبری جامعه شیعه بوده است، شکست اطلاعاتی از منظر یک فتنه خطرناک مورد توجه قرار می‌گیرد که ضعف عملکرد در برابر آن و یا برخورد خشن و یا حذفی گستره با آن می‌تواند باعث لطمه به کیان تشیع باشد. معنای سخن این که در سازمان‌های اطلاعاتی با رویکرد حفاظت - امنیت، رخ دادن شکست اطلاعاتی و یا آشکار شدن جریان نفوذی منجر به تحول فراگیر و تصفیه‌ی در آن می‌گردد. ولی در سازمان مخفی - پنهانی‌ای که مأموریتش حفظ فرایند هدایت گری و توسعه آن است، آگاهی از تحقق ریزش‌ها و رخداد بحران‌ها، فرآیندی از بازسازی معطوف بر دوگانه مرزبندی با باطل نفوذی و تلاش برای احیا و بازسازی حداکثری است. شاهد این مدعا مطالعه سیره اهل بیت (علیهم السلام) در زمان اوج بحران‌ها در جامعه حق است.
این بحران‌ها از جهت تاریخی، از ابتدای امامت و حضور امامان شیعه صورت می‌گرفت. و از جهت گونه شناسی، این بحران‌ها یا رویکرد ضد خط ولایت داشتند (همانند سقیفه)، و یا تلاشی برای موج سواری بر آن با ایجاد تحریف آن بود (همانند غالیان) و یا اقدامی بود برای مصداق‌سازی به جهت تصرف امتیازهای آن (همانند ادعای امامت برخی علویان) که مدعی امامت شدند. در این میان آخرین و خطرناک‌ترین بحران‌ها برای جامعه شیعه بحران و فتنه واقفیه بود. این فتنه در یک تحلیل در یک تحلیل متعارف اطلاعاتی و یا جامعه شناختی می‌تواند یک شکست بزرگ باشد. آن هم پس از گذشت حدود یک و نیم قرن از مذهب تشیع و گذشت حدود نیم قرن از پیدایش سازمان وکالتی که واقفیه از آن برآمدند. ولی وقتی این بحران را از منظر هشدارشناسی و نگرش‌های آینده بین امام کاظم (علیه السلام) مورد رصد قرار داده و یا از جهت نوع مواجهه امام رضا (علیه السلام) مورد مطالعه قرار می‌دهیم، متوجه می‌شویم که این فتنه شکست اطلاعاتی نبوده است چرا که از قبل با بیشترین جزئیات مورد پیش بینی قرار گرفته بوده و در برابر این ضعف داخلی که بسترساز پیدایش ریزش و تهدید شد، از سوی امام تبدیل به قوانین عبرت آیندگان و نجات قربانیان گردید تا در آینده الگویی باشد برای شیعه در مواجهه با انبوه فتنه‌های پیش رویی که هر از چند گاهی انباشت تاریخی - اجتماعی - اقتصادی - فکری آنان می‌تواند منجر به ریزشی بزرگ از درون گردد.
در این اثر مبتنی بر پژوهش اسنادی - کتابخانه‌ای و با روش توصیفی - تحلیلی، سیره امام رضا (علیه السلام) در مواجهه با فتنه و ریزش در سازمان مخفی شیعه، سازمان وکالت مورد مطالعه قرار می‌گیرد تا الگوهای مواجهه‌ی نهادهای اطلاعاتی با فتنه‌های بزرگ و کور (عمیاء) خواص مورد شناسایی قرار گیرند.

طرح مسئله

از نگرش قرآن جامعه حق واحد است و در برابر آن هماره جریان‌های تودرتو و گوناگونی از باطل وجود دارد: وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (153: انعام).
اینک پس از متکثر بودن باطل و درجه بندی آن، شاخصه دیگر آن مخلوط بودنش با حق و بلکه گاه غلبه حق در این ترکیب است. و بلکه از دیدگاه امام اتفاقاً در نقطه شروع فتنه، گاه چنان باطل با حق نزدیک است که نقطه اختلاف تنها در یکی دو مورد است. ولی وقتی همین یکی دو مورد رشد یافت تبدیل به دامنه‌ای از فاصله‌ها و جدائی‌ها می‌گردد. امام علی (علیه السلام) در این باره می‌فرماید: (نهج البلاغه خطبه 50).
همانا ابتدای ظهور فتنه‌ها هواهایی است که پیروی می‌شود، و احکامی که در چهره بدعت خودنمایی می‌کند، در این فتنه‌ها و احکام با کتاب خدا مخالفت می‌شود، و مردانی مردان دیگر را بر غیر دین خدا یاری و پیروی می‌نمایند. اگر باطل از آمیزش با حق خالص می‌شد راه بر حق جویان پوشیده نمی‌ماند. و اگر حق در پوشش باطل پنهان نمی‌گشت زبان دشمنان یاوه گو از آن قطع می‌گشت. ولی پاره‌ای از حق و پاره‌ای از باطل فراهم شده و درهم آمیخته می‌شود، در این وقت شیطان بر دوستانش مسلط می‌شود، و آنان که لطف حق شاملشان شده نجات می‌یابند».
از این روایت می‌توان استظهار کرد نقطه شروع انحراف خواصی (اهواء تتبع) است که دست خودسری و تحریف و تحریف در مبانی معرفتی و یا رفتاری می‌زنند (احکام تبتدع) تا به زعم خود با دور زدن اولیای حق، و موج سواری در جامعه به کسب قدرت و امتیازات بیشتر برسند پس فتنه خواص غالباً ناشی از تقدم ورزی و یا تأخرورزی و یا سودجویی و سهم‌خواهی دنیوی آنان از جبهه و رهبری حق ناشی می‌گردد. و چون آن انحراف رو به توسعه کیفی در نزد مدعیان و رو به گسترش کمی در متن جامعه گذاشت، در اینجاست فتنه و بحران صورت وقوع به خود می‌گیرد. در طول 250 سال دوران حضور امامان در جامعه اسلامی، یکی از سخت‌ترین فتنه‌ها برای جریان فکری و اجتماعی شیعه که از الگوی ریزش از درون تبعیت می‌کند، بحران و فتنه واقفیه است. چرا که در مقایسه بین این فتنه با جریانی همانند سقیفه و یا پیدایش دیگر فرقه‌های انحرافی، این جریان از عمق و داخل خواص شیعی برخواسته است.
چرا که سقیفه برآمده از خواصی مسلمان‌نما و همراه شدن مسلمانان ظاهری با آنان بود. پیدایش برخی فرقه‌های فکری شیعی (همانند کیسانیه) و یا غالی در آغاز یا در دوران امامت برخی ائمه هم غالباً ناشی از انحراف یک نفر از خواص متوسط به همراهی جمع اندکی از مردم رخ می‌داد. ولی فتنه واقفیه برآمده از گروهی از خواص با کمک پیری از دو سلاح جنگ نرم و راه اندازی بساط تطمیع ورزی فراگیر بود. واقفیه اولین آسیبی که به جامعه شیعه و سازمان وکالت زد، ایجاد سلب اعتماد نسبت به امامت امام رضا (علیه السلام) در گستره‌ای وسیع بود. چرا که هم سران اصلی فتنه افرادی بودند و هم در مقایسه با امام رضا (علیه السلام) که در مدینه ساکن و از متن جامعه شیعه دور بود، آنان در مراکز استقرار شیعه حضور داشته و با پیشینه اعتماد فراوان می‌زیستند. ضمن این که بحران واقفیه انحرافی بود که برای اولین مرتبه در درون سازمان وکالت شیعه آن هم در گستره وحشتناکی رخ می‌داد. بنابراین در این مرحله ابتدا آشنایی اجمالی با سازمان وکالت و سپس چیستی جریان واقفیه خواهیم داشت تا در نهایت مسئله عمق ضربه آنان به امامت امام رضا (علیه السلام) و نوع مواجهه آن حضرت با آنان دانسته گردد.
سازمان وکالت در نیمه دوم تاریخ 250 ساله تشیع تشکیل شد. تاریخ تشیع را در آن دوران از جهت ادوارشناسی می‌توان به دوران پیشا عاشورا و پسا عاشورا تقسیم کرد. و در دوران عاشورا هم تا سقوط امویان یک مرحله دارد و پس از آغاز خلافت عباسیان مرحله‌ای دیگر دارد. این سازمان در دوره سوم تاریخ شیعه تشکیل شده است. رویکرد فعالیت جامعه شیعه در این ادوار به اجمال چنین است:

رویکرد شناسی تشیع در دوران 250 ساله

دوره

رویکرد

از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تا عاشورا

تلاش برای بازگرداندن اندیشه شیعه به راهبری سیاسی – اجتماعی جهان اسلام

از عاشورا تا بر افتادن امویان

مرزبندی اندیشه شیعه از جریان اسلام انحرافی و تلاش برای باز تعریف اجتماعی تشیع بر بنیان عاشورا

از خلافت عباسی تا تبعید ائمه به سامرا

اهتمام به ایجاد و گسترش جوامع شیعه در بستر پیچ تاریخی مهمی که در جهان اسلام ایجاد شده بود، و ایجاد سازمان وکالت جهت نظام بخشی به این جوامع پراکنده

دوران امامت در سامرا تا آغاز غیبت صغری

آماده سازی جامعه شیعه به کمک سازمان وکالت برای دوران غیبت


پس سازمان وکالت، نهادی واسطه‌ای و البته به شدت مخفیانه بود که کارکرد ارتباطی - راهبردی بین امام معصوم و جامعه شیعه داشت.
سازمان وکالت مجموعه‌ای متشکل از امامان معصوم (علیهم السلام) و عده‌ای از پیروان نزدیک و وفادار آنان بود که با همکاری یکدیگر تشکیلات هماهنگ و گاه پیچیده‌ای را پدید آوردند تا اهداف خاصی را برای پیش برد اصول دینی و مذهبی محقق سازند (جباری، 23: 1382).
این سازمان که به ظاهر برای جمع‌آوری و تحویل وجوه و حقوق شرع، نظیر خمس، زکات، نذرها و همین طور هدایای شیعیان به ائمه (علیهم السلام) تأسیس شده بود، در کنار این مهم، به انجام سایر وظایفی که یک وکیل و نماینده امام معصوم به عنوان وکیل امام باید عهده دار باشد، مشغول بود؛ که از جمله می‌توان به نقش علمی و دینی، نقش ارشادی در معرفی امام معصوم (علیه السلام) پس از رحلت امام پیشین، تحویل نامه‌های حاوی سؤالات شرعی و درخواست‌های شیعیان از امامان (علیهم السلام) به محضر آنان، و متقابلاً دریافت و تحویل پاسخ آن‌ها به شیعیان، و رفع اختلافات و منازعات شیعیان و امثال آن اشاره نمود. در این تشکیلات، امام معصوم (علیه السلام) رهبر سازمان تلقی می‌شد، و وکلای برجسته‌ای که می‌توان از آن‌ها با عنوان سروکیل یا وکیل ارشد تعبیر نمود، نقش نظارت بر عملکرد وکلای نواحی مختلف را ایفا می‌کردند (جباری، 1382: 17). پیدایش این سازمان از زمان امام صادق (علیه السلام) و عمدتاً در دوران خلافت عباسیان (سال 132 ه.ق) به بعد بود. و این امام کاظم (علیه السلام) بود که در 32 سال دوران امامتش آن را به اوج نظام‌مندی و اعتلا و پویایی رساند.
ولی ناگهان در چهار سال پایانی امامت آن حضرت در حد فاصل ماه آخر سال 179 ه.ق تا رجب 183 ه.ق، رویداد زندانی شدن یک سره و طولانی مدت آن امام توسط هارون عباسی، باعث ایجاد ضربه زدن به آن ساختار واسطه‌ای شده و نوعی استقلال عمل برای وکلا فراهم نمود. شرایطی که تا زمان شهادت امام روندی فزاینده یافت. و پس از شهادت امام، عوامل زیر بسترساز بحران واقفیه از سوی برخی از وکلای برجسته سازمان در آن مقطع زمانی شد:
* مشاهده نفوذ اجتماعی گسترده و شبه مستقل ناشی از منصب وکالت (شیخ صدوق، 235).
* داشتن قدرت اقتصادی ناشی از انباشت وجوهات (شیخ طوسی، 42).
* مشاهده محدودیت‌های اجتماعی - فرهنگی امام رضا (علیه السلام) به واسطه در پیش گرفتن تقیه شدید حفاظتی در آغاز امامت (صدوق، 1404: 222 و 226).
* شبیه‌سازی و الگوگیری از برخی جریان‌های انحرافی - غالی پیشین، از جهت طراحی بنیان فکری (مهدویت) جذاب برای جریان جدید (الکشی، ص 774).
انباشت این عوامل در نهایت در رویداد شهادت امام کاظم (علیه السلام) سه نفر از سران سازمان وکالت به انحراف کشاند و آنان پایه گذار جریان واقفیه در جهان تشیع شدند. لغت نگاران درباره مفهوم واژه «واقفه» می‌گویند: واقفه برگرفته از ماده وقف است به معنای درنگ کردن و دو دل بودن در کاری و خودداری کردن از اظهارنظر قطعی در یک مسأله می‌باشد (احمد بن فارس، 1404: 135). در اصطلاح فرقه‌شناسی و نیز در متون رجالی به افرادی گفته می‌شود که رحلت حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) را منکر شده، هیچ کس را به عنوان جانشین آن حضرت نپذیرفتند (نوبختی، 82).
آخرین فرقه بزرگ و مهمی که از امامیه جدا شدند، فرقه واقفیه بودند که بر امامت حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) توقف کرده و منکر امامت حضرت رضا (علیه السلام) شدند (مفید، 28: 1414).
بنابراین نقطه شروع واقفیه از آنجا بود که امام رضا (علیه السلام)، با ارسال نامه‌ای، از تمامی وکلای پدرش خواست که آنچه از اموال نزدشان جمع شده است، نزد ایشان بفرستند. همه‌ی وکلا چنین کردند مگر چند نفر از وکیلان بسیار مهم و برجسته که عبارت بودند از:
* علی ابن ابی حمزه‌ی بطائنی که ساکن کوفه بود و نزد او سی هزار دینار جمع شده بود.
* زیاد ابن مروان قندی که ساکن بغداد بود و نزد او هفتاد هزار دینار جمع شده بود.
* عثمان ابن عیسی رواسی که ساکن مصر بود و نزد او سی هزار دینار و شش کنیز بود.
* احمد ابن ابی بشر سرّاج که ساکن عراق بود و نزد او ده هزار دینار جمع شده بود.
* حیّان سرّاج، ساکن عراق که نزد او سی هزار دینار از زکات اموال خاندان اشعث (از شیعیان نفوذی در دستگاه هارون عباسی) بود (جباری 1382: 643).
سپس آنان هم راه جمعی دیگر مدعی شدند که: امام کاظم (علیه السلام) رحلت نکرده و مهدی موعود و امام غایب است؛ از این رو آن‌ها به عنوان نایبان عام در دوران غیبت هستند و وظیفه‌ای برای استرداد اموال به امام رضا (علیه السلام) ندارند. آن‌ها سپس، با صرف کردن بخشی از این اموال در جامعه‌ی شیعه، سعی کردند تا آنجا که می‌توانند بیش‌تر خواصّ و عوامّ شیعه را با خود همراه کنند. آن‌ها در این میان، از برخی محدودیت‌های تقیه‌ای امام رضا (علیه السلام) نسبت به عباسیان هم، نهایت استفاده را کردند. و بدین گونه بحران واقفیه آغاز گردید.  

گونه‌شناسی و دامنه‌شناسی آسیب‌های وارده از سوی فتنه‌گران واقفی

واقفیه اولین آسیبی که به جامعه شیعه و سازمان وکالت زد، ایجاد سلب اعتماد نسبت به امامت امام رضا (علیه السلام) در گستره‌ای وسیع بود. چرا که هم سران اصلی فتنه افرادی بودند و هم در مقایسه با امام رضا (علیه السلام) که در مدینه ساکن و از متن جامعه شیعه دور بود، آنان در مراکز استقرار شیعه حضور داشته و با پیشینه اعتماد فراوان می‌زیستند.
نطفه‌ی واقفیه در کوفه و بغداد و مصر ایجاد شد، ولی با راه افتادن تبلیغات و هدایای مالی رهبران واقفیه، خیلی زود این جریان از نظر جغرافیایی در اکثر مناطق شیعه نشین، برای خود پایگاهی ایجاد کرد. به ویژه در مناطق شیعه نشین مرکزی و جنوبی عراق، از بغداد تا بصره، تبدیل به مهم‌ترین پایگاه‌های آن‌ها شد.
توضیح جدول گستره جغرافیایی سران واقفیه (رضایی، 1392: 136):

نام

منطقه

ملاحظات شخصیتی – رفتاری

ابراهیم ابن شعیب عقرقوقی

بغداد

او در سفرهای حج به مدینه می‌آمد و در مسجد النبی، در میان شیعیان به شبهه پراکنی می‌پرداخت.

ابراهیم ابن عبدالحمید

کوفه

از اصحاب امام صادق (علیه السلام) بود

حسین ابن ابی سعید مکاری

هم خودش و هم پدرش واقفی و از معاندین سرسخت امام رضا (علیه السلام) بودند که امام رضا (علیه السلام) او را نفرین و طرد کرد.

علی ابن خطاب

او در ضمن سفر حج به مدینه و به دیدار امام رضا (علیه السلام) آمد و با این که از امام، معجزه مشاهده کرد، بر گمراهی خود ماند تا مرد.

فضل ابن یونس

کوفی ساکن بغداد

محمد بن حسن ابن شمعون

بصره

از غالیان واقفیه بود

مقاتل ابن مقاتل

ساکن کوفه

در توصیف او گفته‌اند که واقفی خبیثی بوده است

حمزة ابن مقاتل

امام رضا (علیه السلام) از او به «بدبخت و شقی» تعبیر کردند.

ابراهیم و اسماعیل فرزندان ابی الاسمال

ساکن کوفه

آن‌ها ابتدا واقفی شدند، ولی پس از مدتی گرد احمد ابن امام کاظم (شاه چراغ) جمع شدند، ولی وقتی احمد با ابوالسرایا خروج کرد، آن‌ها دوباره از او جدا شده و با ادعای زنده بودن امام کاظم (علیه السلام) دوباره واقفی شدند.

حنان ابن سدیر

کوفی

از اصحاب امام صادق (علیه السلام) که تا آن زمان زنده بود.

زرعه ابن محمد حضرمی

جعل کننده‌ی احادیث مهدویّت برای امام کاظم (علیه السلام) و از نظریه‌پردازان فکری واقفیه.

محمد ابن فضیل

بغداد

او در بغداد، چنان مهجور و ترسان شده بود که می ترسید برای سفر عمره از بغداد خارج شود!

حسین ابن قیاما

واسط (عراق)

او از واقفی‌هایی بود که در ضمن مراسم حج، در طیّ چند سال دیدارهای مکرری با امام کرد و در هر دیدار، بر مبنای یکی از شبهات یا ادّعاهای واقفیه با امام محاجّه می‌کرد. (مثلاً در سفرهای آغازین، با روایات مهدویت به مصاف امام آمد و در سال 195 سال پیش از تولد امام جواد (علیه السلام)، با بهانه‌ی عقیم بودن امام با ایشان سخن می گفت.)


با دقت در جدول فوق که نشان دهنده اوج حمله سنگین به شیعیان عراق در این فتنه است. در برابر از فتنه واقفیه در قم و یا جغرافیای ایران گزارش چندانی وجود ندارد. ولی مهم‌ترین دلیل این امر عدم شکوفایی مدارس علمی - فکری شیعه در ایران است. بنابراین در این حمله کانون هجوم بر دو شهر کوفه و بغداد استوار است.
این در حالی است که جامعه‌ی شیعه در آستانه‌ی شهادت امام کاظم (علیه السلام)، به واسطه سیاست‌های خشن هارون و برمکیان علیه امام و شیعیان، از بیرون مواجه با تهدیدهای جدی‌ای است؛ و چیزی که شرایط را برای اثرگذاری تهدیدها فراهم می‌کند وجود برخی ضعف‌ها و شکست‌ها و ضربه‌های داخلی در سال‌های واپسین زندگانی امام کاظم (علیه السلام) است که عبارتند از:
از یک سو، رحلت علی ابن یقطین در سال 182 ه.ق است (طوسی، 155 خوئی، 242 و 243)، که در دربار عباسی حضور و نفوذ داشت، باعث شد عامل تعدیل کننده‌ی فشارها بر شیعه حذف شود و جبهه‌ی باطل با تمام قوا به مصاف شیعه بیاید. از سوی دیگر، غفلت و لغزش هشام ابن حکم، از بزرگ‌ترین نظریه پردازان فکری و کلامی شیعه است، که با حضورش در دربار هارون و مناظره‌های ناسنجیده‌اش، باعث حساسیت‌ هارون علیه خود و شیعه و امام کاظم (علیه السلام) شد، امری که در نهایت، منجر به مخفی شدن هشام ابن حکم از انظار جامعه‌ی شیعه و رحلت مخفیانه احتمالاً در سال 179 ه.ق او شد. و در نتیجه شیعه در آن مقطع حساس یکی از سرمایه‌های فکری خود را از دست داد (محمد بن عمر کشی (تلخیص) و طوسی، 256). به دنبال این رویدادها عده‌ای از نسل دوم شاگردان امام کاظم (علیه السلام) همانند: محمد ابن ابی عمیر و محمد بن یونس بن عبدالرحمان به زندان‌های‌ هارون افتادند (نجاشی، 229 و کشی، 591) و به شدت شکنجه شدند تا اسامی شخصیت‌های برجسته‌ی شیعه را افشا کنند تا عباسیان همه‌ی آن‌ها را در آستانه‌ی به اجرا گذاشتن طرح شهادت امام کاظم (علیه السلام)، دست گیر کرده و ضربه‌ای بزرگ به جامعه‌ی شیعه وارد کنند.
با این وصف، جامعه‌ی شیعه در سال پایانی زندگانی امام کاظم (علیه السلام)، در تقیه و فشار بسیار شدیدی بود و با وجود اجرای تدابیر متنوع امام کاظم (علیه السلام) برای اطلاع رسانی نسبت به وصایت و جانشینی فرزندش، امام رضا (علیه السلام)، در این دوران، به نوعی، شاهد خلأ حضور رهبران درجه‌ی اول فکری شیعه هستیم که به جای اینان، در محدوده‌ی زمانی کوتاه، شخصیت‌هایی عمدتاً اجتماعی پرچمدار هدایت جامعه شیعه شده که بعدها جزو سران واقفیه شدند.
شهادت امام کاظم (علیه السلام) و شروع ناگهانی و هماهنگ تبلیغ واقفیت از سوی افرادی که مورد اعتماد شیعیان بودند چنان بازتابی داشت که متأسفانه، در اولین گام، جمعی فراوان از خواص شیعه حتی در شهر دانشمند خیزی چون بغداد فریب واقفیه را خوردند. کسانی همانند: عبدالرّحمان ابن حجاج (که در زمان امام کاظم (علیه السلام)، خود وکیل بغداد بود.)، رفاعه‌ی ابن موسی، یونس ابن یعقوب، حماد ابن عیسی، جمیل ابن درّاج، احمد ابن محمد ابن ابی نصر بزنطی و حسن ابن علی وشاء (مجلسی، 258).
اینان از شخصیت‌های برجسته‌ی شیعه بودند. برخی از آن‌ها از اصحاب امام صادق (علیه السلام) و امام کاظم (علیه السلام) و برخی دیگر از خواصّ اصحاب امام کاظم (علیه السلام) بودند و برخی نیز همانند: احمد ابن محمد ابن ابی نصرِ بزنطی، بعدها جزو یاران خاصّ امام رضا (علیه السلام) گردیدند.
مطالعه گسترده فعالیت واقفیه از جهت سه گانه اجتماعی - فکری - اقتصادی، ما را با گونه‌های آسیب‌های وارده از سوی واقفیه آشنا می‌سازد.

گونه شناسی آسیب

مصادیق آسیب

اجتماعی

جذب خواص اعم از وکلا و علما و تقویت اعتمادسازی اجتماعی به نفع خود

فکری

مصادره فکری یکی از ارکان تشیع یعنی مهدویت شیعی و سعی در تحریف‌سازی گسترده فرقه‌ای در آن

اقتصادی

تلاش برای تضعیف اقتصادی امام و خواص شیعه با مصادره اموال پیشین و جلوگیری از ارسال اموال جدید از سوی جامعه فریب خورده، در کنار آمادگی برای هزینه کرد اموال مصادره شده در راه مذهب نوساخته


از جهت دامنه‌شناسی آسیب‌ها توجه به این نکته ضروری است که واقفیه به علت خبرویت علمی و تجربه سال‌های دانش آموزی در محضر امام کاظم (علیه السلام)، سعی در پیش‌بینی رفتارها و واکنش‌های احتمالی امام رضا (علیه السلام) داشته و براساس آن به طراحی فریب و تبلیغات تضعیف کننده روانی می‌پرداختند. آنان در این راستا در گام بعد وقتی با مقاومت امام روبرو شدند، سعی کردند نوعی تشکیلات جنگ روانی روزآمد بر علیه امام راه اندازی کنند که متناسب با هجوم و یا دفاع امام و یا تحولات زندگی ایشان به تولید شبهه و تغذیه پیوسته جنگ نرم با امام می‌پرداخت. گزارشی از جنگ نرم و دستگاه فریب سازی پیوسته و مستمر آنان در طول مدت امامت امام رضا (علیه السلام) چنین است:

زمان

رویداد

نیمه سال
183 ه.ق.

انتشار خبر شهادت امام کاظم (علیه السلام) و آغاز جنگ روانی گسترده برای دعوت به فرقه جدید بر مبنای تطبیق روایات مهدویت با امام کاظم (علیه السلام) و ادعای تبدیل شدن زندان امام به غایب شدن ایشان (قزوینی و نویسندگان 266 / 1428) (و در حقیقت، انتقال از غیبت صغرای زندان به غیبت کبرایی که حتی از چشم خواص دوست و دشمن هم ناپدید گشته است.) به علاوه‌ی طرح این شبهه که: چون در زمان شهادت امام کاظم (علیه السلام)، امام رضا (علیه السلام) در مدینه بود و برای دفن و کفن پدر حضور نداشت؛ پس به همین علت امام نیست، چرا که امام، کسی است که امام پیشین را کفن و دفن کند (کشی: 464: 1348).

ماه‌های پایانی سال 183

گسترش پدیده‌ی واقفی گری و متمایل شدن جمع قابل توجهی از خواصّ و عوام شیعه، به ویژه در کوفه و بغداد

ماه‌های پایانی سال 183 ه.ق.

آغاز تبلیغات افشاگرایانه‌ی برخی از خواص علمی شیعه علیه واقفی‌ها. با محوریت یونس ابن عبدالرحمان که سران واقفیه را به چاره اندیشی برای جذب یونس و کسانی چون صفوان این یحیی، یکی دیگر از بزرگان شیعه واداشت. پس بزرگان واقفی جدا جدا نزد مخالفین رفتند و با پیش نهاد مبلغ کلان ده هزار دینار به آن‌ها، سعی در جذبشان داشتند، ولی آن‌ها سران واقفیه را طرد کردند (کشی: 1348: 493 و عطاردی: 208 / 1367).

مراسم حج سال 183 ه.ق.

رهبران واقفیه، با درک پاتک نرم اما سنگین امام، و گسترش روزافزون و سریع فرایند بازگشت به حق در میان خاص و عام، در اقدامی عاجل به رهبری علی ابن ابی حمزه، سفر حج گسترده‌ی را تنظیم دادند و قصدشان دیدار و اقناع امام رضا (علیه السلام) بود برای دست برداشتن از ادعای امامت، دست کم به بهانه‌ی این که دوران تقیه است و بیش‌تر امامان، در آغاز امامت خود تقیه‌ی شدیدی را رعایت می‌کردند و چندان آشکارا ادعای امامت نمی‌کردند (قزوینی و نویسندگان: 1428).
افرادی همانند ابراهیم ابن شعیب عقرقوقی نیز در همین سفر، در مسجدالنبی سعی می کردند با شناسایی شیعیان و گفت‌وگو، آن‌ها را جذب واقفیه کنند و بذر واقفی‌گری را در حجاز هم بپاشند (عطاردی 1367: 61).

سال 186 تا 196 ه.ق.

در این سال، با نابودی خاندان برمکیان، که از دشمنان امام و علویان و شیعیان بودند، امام به واسطه‌ی رفع خطر تهدیدهای مستقیم آن‌ها، به یاران و شیعیان دستور داد آشکارا و گسترده به مواجهه با واقفیه بپردازند. و در برابر واقفیه مسئله فرزند نداشتن امام را با وجود سن بالا، تبدیل به حربه جدیدی بر علیه امام کردند.

سال‌های 197-200

در این سال ها به نظر می‌رسد که: واقفیه که در ماجرای تولد امام جواد (علیه السلام) ضربه‌ی سختی خورده بودند، به شنیع‌ترین و ناپسندترین روش تبلیغی علیه امام پرداختند تبلیغاتی که بازتاب آن را این مرتبه حتی در متن جامعه‌ی شیعه هم می‌توان دید، بدین گونه که: آن‌ها به موازات رشد فرزند امام، و با توجه به شباهت‌های بیش‌تر امام جواد (علیه السلام) به مادر، اول در انتساب فرزند شک کردند (عطاردی 1367: 61) و آن گاه که این تهمت خنثی شد، با تمرکز بر سن بالای امام و احتمال شهادت قریب الوقوع ایشان، شبهه‌ی امامت در کودکی را طراحی کردند.


در مقام جمع‌بندی از شگردشناسی واقفیه برای ایجاد بحران و فتنه در جامعه شیعی می‌توان موارد زیر را برشمرد:
* استفاده از سرمایه اجتماعی اعتماد پیشین؛
* استفاده از زبان معارفی شیعه با محوریت مهدویت جهت ایجاد اعتماد فکری (1)؛
* سرمایه اقتصادی؛
* سوء استفاده از در تقیه بودن امام در آغاز امامتش؛
* ایجاد دسترسی سریع به سازمان در عراق؛
* هنر متقاعدسازی دوستانه.
در مواجهه با گستره و دامنه و گونه‌های جنگ نرم و فریب سازی واقفیه که برآمده از اتاق‌های فکر تخصصی خواص آنان بود. امام رضا (علیه السلام)، دو گونه از راهبردهای ضداطلاعاتی را جهت جلوگیری از رشد بحران، خنثی سازی آن و در نهایت تبدیل این تهدید بزرگ به فرصتی تاریخی به کار بردند که با مواجهه و راهبردهای نرم حضرت آشنا خواهیم شد.

سیره اطلاعاتی امام رضا (علیه السلام) در مواجهه با واقفیه

امامت امام رضا (علیه السلام) در حد فاصل سال 183-203 ه.ق، مدت 20 سال طول کشیده است. دهه اول این دوران با خلافت‌ هارون (تا سال 193 ه.ق) و دهه دوم آن مصادف با خلافت امین - مأمون (هر کدام 5 سال) بود. از این دوران سه سال اول امامت آن حضرت (تا سال 188 ه.ق که سال برافتادن برمکیان از فتنه‌گران و به شهادت رساندن امام کاظم (علیه السلام) و شیعه ستیزی است) و سه سال پایانی آن (از سال 200 که ماجرای ولایتعهدی مأمون شروع می‌گردد) دورانی سخت از جهت تهدید دشمن بیرونی نسبت به امام و جریان شیعه است. البته از جهت تفاوت گونه‌های تهدید، در تهدید آغازین امام به تقیه حفاظتی شدیدی روی می‌آورد. و در مرحله پایانی به اقتضای ولایتعهدی به تقیه مداراتی متوسل می‌گردد.
ترکیب وضعیت تهدید - تقیه باعث می‌شود که امام در این دو دوره دارای محدودیت عملکرد باشد. ولی ناظر به سال‌ها مدیریت مستقیم و واسطه‌ای، تهدیدهای پایانی دوران امامت منجر به قوت گرفتن مجدد واقفیه نمی‌گردد؛ و در برابر مهم‌ترین دوران سخت برای آن حضرت دوران تهدید - تقیه آغازین است که فرصتی تاریخی را برای ضربه‌ای سنگین بر علیه جامعه شیعه به منحرفین داخلی می‌دهد. مشکلات بنیادین امام در این مقطع عبارت بود از:
* ضرورت تقیه ورزی شدید امام؛
* گسست ارتباطی با نیروهای در صحنه؛
* فراوانی قربانی‌ها در جامعه؛
* تحیر بزرگ‌ترین عناصر سازمان (خواص)؛
ناظر به این دوگانه‌ی وضعیت تهدید - تقیه است که باید راهبردهای اطلاعاتی - عملیاتی امام ناظر به واقعیت‌ها را دسته بندی کرد. واقعیت‌ها میزان تقیه ورزی امام و یارانش از یک سو و تنوع گروه هدف از سوی دیگر هستند. چرا که گروه هدف یک سو منحرفین بودند که باید رسوا می‌شدند و از سوی قربانیان فریب بودند که برای احیای آنان باید صورت می‌گرفت. از این رو سیره اطلاعاتی - عملیاتی امام را در دو مرحله مورد بررسی قرار می‌دهیم:

الف) راهبردهای ضربه زدن به جریان انحرافی

در تاریخ سیاسی دولت‌ها و کشورها همیشه دوران انتقال قدرت از رهبر با سابقه پیشین به رهبری جدید با نوعی چالش و تزلزل پایگاه اجتماعی حاکمیت همراه است. در این صورت اگر حاکم و یا حاکمیت از خود ثبات و استقامت و تدبیر و حرکت رو به جلو نشان داد به تدریج بسترها برای تثبیت حاکمیت جدید هم فراهم می‌گردد. به این علت در یک سنجش بین آغاز امامت 12 امام شیعه گزارش‌های تاریخی گواهی می‌دهد که تمامی آغازها تا زمانه آغاز امامت امام رضا (علیه السلام) با شدت و ضعف، دارای تزلزل و تضعیف و بلکه همراه با بحران داخلی و یا تهدید بیرونی بوده است؛ و در این میان تنها آغاز امامت حسنین (علیه السلام) کمتر مورد چالش بوده است. در برابر امامت امامان چهارگانه بعد با وجود اینکه در سه مورد - امام جواد و‌ هادی و امام زمان (علیه السلام) - در کودکی صورت می‌گیرد ولی شاهد آرامش اجتماعی و قاطعیت فکری و مبنایی است.
این وضعیت نشان می‌دهد که امام رضا (علیه السلام) در مرحله‌ای از خط امامت است که اگر بحران به این بزرگی را رد کند می‌تواند برای همیشه جامعه شیعه را به ساحل ثبات و آرامش برساند. امام با درک شرایط خطیر ترکیبی تهدید - ضعف (2) تلاش نمود تا سیاست متوازن تقیه از سوی خود و فعال سازی خواص آماده‌تر در مسیر مبارزه را در پیش بگیرد. امام در مدینه امامت خود را به گونه‌ای که خلافت و یا جامعه اسلامی حساس شوند اعلان رسمی نمی‌کند؛ اما امامت خود را برای شیعه و پیروانش مخفیانه ابلاغ می‌نماید و البته این وضعیت در شرایطی که امام کاظم (علیه السلام) دارای تعداد فرزندان پسر زیادی می‌باشد (تا 20 نفر) (مجلسی 1404: 287) قابل توجه است که امامت امام در این مقطع با ریزشی در مدینه مواجه نیست. شاید علت این امر در دست گرفتن 4 سال رهبری آنان توسط آن حضرت در نبود پدر می‌باشد (زیرا پدر ایشان زندان بودند) و در این مسیر برای دفع فتنه‌های پیش بینی شده از سوی پدر، به سرعت تلاش می‌کند به صورت پنهانی سازمان وکالت را با امامت خود همراه سازد. ولی بخش از سازمان با ایشان به مخالفت برخواسته (واقفیه) و همین امر باعث تردید و تحیر قسمت اعظمی از دیگر وکلا می‌گردد. در این شرایط راهبردهای مواجهه امام به سه مرحله استوار می‌گردد:
1. راهبرد معرفتی؛
2. راهبرد عملیاتی؛
3. راهبرد تبلیغاتی؛

1. راهبرد معرفتی - فکری

امام در این مرحله که در حقیقت مرحله آغازین مواجهه و مبارزه و بنیان تمامی مراحل بعدی است دو برنامه را در دستور اجرا قرار می‌دهد:
- نشر روایات امام کاظم (علیه السلام) در زمینه نص بر امامت خود و احادیث ایشان در زمینه اطلاعات هشدار دهنده (3) در مورد خطر واقفیه و در زمینه معرفی برخی سران و...
- تلاش برای جذب و فعال سازی برخی از خواص عالم و محدث در جغرافیای نفوذ جریان انحرافی
به عنوان نمونه در مورد راهبرد دوم کافی است به فهرست علمای فعال بر ضد واقفیه از همان روزهای آغازین فتنه توجه نمایید (قزوینی و نویسندگان: 1428):

نام

جغرافیا

وضعیت عملکرد

یونس ابن عبدالرحمن

بغداد

از شاگردان مدرسه عقلی هشام بن حکم بود. در ماجرای واقفیه بسیار فعال ظاهر شد پس سران واقفیه، برای جذب یونس نزد او رفتند و با پیشنهاد مبلغ کلان ده هزار دینار، سعی در جذب او داشتند، ولی او آن ها را ضمن رسواسازی و افشاگری از خود طرد کرد.

خالد ابن نجیع

کوفه

در آغاز نهضت واقفیه با آن‌ها به مقابله پرداخت و کمی بعد امام نزدیک زمان فوتش را به او خبر داد و از او خواست دیگر از مردم چیزی نگیرد و هر چه نزد او است، به امام تحویل دهد. او خود به حجاز آمد و امانت‌ها را تحویل امام داد و در ادامه‌ی سفر، در مکه درگذشت.

صفوان ابن یحیی بیّاع سابری

بغداد

وکیل امام رضا (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام) بود. با این که واقفیّه با پیش نهاد ده هزار دینار به او هم، سعی در تطمیع او داشتند، ولی او فریب نخورد. سلامت و تبلیغ او نقشی فراوان در تضعیف واقفیه در بغداد داشت.

علی ابن اسماعیل میثمی

بصره

از تبار میثم تمّار و متخصص در علم کلام بود که برای دفاع از تشیع در برابر معتزله به بصره رفت و مقیم آنجا شد. و در ماجرای واقفیه مهم‌ ترین مدافع امامت امام رضا (علیه السلام) در بصره بود.


ترکیب این دوگانه باعث شد تا از ایجاد اجماع در مسیر باطل جلوگیری به عمل آمده و با فعال شدن یک خط فکری قدرتمند، حقانیت حق به گوش قربانیان فریب برسد؛ و با این فعالیت به تدریج شبکه‌ای نیمه آشکار (به جهت رویکرد تهدید بیرونی) از فعالیت مبلغین جبهه حق فراهم گردد.
بازتاب فعال سازی این شبکه تبلیغی، در دسترس سازی ضد اطلاعات است (4) یعنی انتشار آن اطلاعاتی که نظام اطلاعاتی جریان فریب را مورد حمله قرار داده و مشروعیت آنان را به چالش می‌کشاند؛ و بازتاب انجام این عملیات انتشار اطلاعاتی، تحقق خنثی سازی است (گلن ولز، للیندزی مرن، دان فلیپ، 1393: 32 و 38). بدین معنا که فرایند ریزش خواص و جبهه خودی متوفق شده و بلکه در پاتک‌های اطلاعاتی برای برنامه احیای قربانی صورت می‌گیرد. در زمینه ضربه زدن به واقفی‌ها از جهت جنگ رسانه‌ای - تبلیغاتی که پس از گذشت زمانی از مواجهه و آشکار شدن حجت‌ها، وقتی که در جامعه مرزبندی‌ها مشخص شد و لجاجت و تعصب واقفی‌ها بر همگان آشکار گردید، امام در یک هجوم نهایی، آنان را غیر خودی و بیرون از جامعه شیعی و اسلامی توصیف نمود. در ماجرای واقفیه، مأموریت عملیات ضد اطلاعات در مهم‌ترین منطقه شیعه نشین عراق، بغداد را جناب یونس بن عبدالرحمان به عهده می‌گیرد (کشی 1348: 786). یونس که در این سال‌ها امتداد خط فکری و مدرسه عقلی - کلامی هشام بن حکم است، پس از آگاهی از امامت امام رضا (علیه السلام) و اطمینان از نشانه‌های صدق آن با تمام قوا به میدان می‌آید؛ و در حد فاصل ماه رجب که زمانه شهادت امام کاظم (علیه السلام) است تا ماه ذی قعده که کاروان‌های حج راهی حجاز می‌گردند، چنان فعال و پویا عمل می‌کند که پس از پاتک سنگین و اولیه واقفیه و تحیری که در ماه اول امامت امام رضا (علیه السلام) ایجاد کرده بودند، به تدریج زمینه‌ها را برای بازگرداندن اکثر شیعیان عام و خاص در بغداد فراهم می‌کند. نشانه موفقیت یونس را در دو گزارش تاریخی می‌توان دید. اول در اقدام سریع جریان واقفیه برای تطمیع و خریدن ایشان با مبلغی بسیار هنگفت (شیخ صدوق، 1404: 235) و دیگری اقدام عجیب بزرگان واقفیه در مراسم حج سال 183 ه.ق مبنی بر راه اندازی کاروان حج از بزرگان واقفیه که با هدف رودررویی و مذاکره مستقیم با امام رضا (علیه السلام) صورت گرفت.
این مواجهه که در طول مراسم حج چندین مرتبه تکرار شد، از جهت اخلاقی جرأت و جسارتی بزرگ از سوی جریان انحرافی است. چرا که هدف آنان در گفتگوها با پررویی تمام تلاش برای منصرف سازی امام از ادعای امامت است. ولی از جهت سیاسی - اطلاعاتی این سفر و مواجهه نشانه شکستی بزرگ برای جریان انحرافی است. چرا که نشان داد آنان ناکام از خریدن و یا به حاشیه بردن و یا مغلوبه ساختن یاران امام آن هم در شرایط تقیه به ویژه در شهر بغداد (مرکز خلافت) چاره را تنها در مبارزه مستقیم با امام دیده‌اند. این در حالی بود که شکست این عملیات روانی - اطلاعاتی از قبل قابل پیش بینی بود.
این رویداد نشان از برنامه حساب شده امام در فعال سازی درست اندک یاران باقیمانده در امر ضد اطلاعات و ضد فریب بوده به گونه‌ای که به سرعت جریان انحرافی را در مراکز قدرت خود به عقب نشینی و انفعال وا‌می‌دارد؛ و بدین ترتیب بر جایگاه اجتماعی جریان انحرافی ضربه‌ای سنگین وارد می‌شود. بدین معنا که دیگر آنان جزو شیعه و جامعه شیعه دانسته نمی‌گردند؛ و به تبع این فاصله‌گذاری اجتماعی، طبعاً قدرت عظیم اقتصادی آنان هم در سطح وسیعی خنثی می‌گردد. بدین معنا که با کشف چهره باطنی این جریان فاسد دیگر زمینه‌ها برای تحقق فریب از راه تطمیع هم، در جامعه ایمانی به حداقل می‌رسد. البته هنوز برای جریان واقفیه یک سلاح و ابزار قدرتمند وجود دارد؛ و آن سلاح جنگ روانی و هجوم نرم پیوسته است. بدین معنا که آنان پس از پذیرش شکست‌های اجتماعی خود، تلاش می‌کنند حداقل این جامعه جذب نشده به سوی خدا را در پیروی از امام رضا (علیه السلام) در تحیر و یا تزلزل قرار دهند. پس آنان اتاق فکر جنگ نرم را راه‌اندازی می‌کنند؛ و در این راه مزیت آنان شخصیت علمی برخی از سران واقفیه در زمانه امام کاظم (علیه السلام) است که باعث می‌شود دستشان در معارف شیعی باز بوده و بسترهای تحریف و وارونه سازی را بهتر و بیشتر استفاده کنند. خصوصاً شخصیتی همانند علی بن ابی حمزه بطائنی که جوانی خدمتگزار و شاگرد امام کاظم (علیه السلام) بوده و سال‌ها محضر امام کاظم (علیه السلام) را در خلوت و جلوت درک کرده است (ابوالقاسم خوئی، 487: 1368-500).
ولی امام با پیش بینی شکل فرایندی گرفتن تهدیدهای نرم، نه تنها خود و یارانش را آماده مواجهه با شبهه افکنی پیوسته واقفیه کرده، بلکه در یک مدیریت راهبردی کلان، این تهدید افزایی نرم پیوسته را تبدیل به بستری برای غنی‌سازی فکری و علمی جامعه شیعه و ارائه الگوهای مواجهه کلان با تهدیدهای مشابه احتمالی در آینده می‌نماید.
مطالعه اثری مانند موسوعه الامام رضا (علیه السلام) در بخش روایات کلامی نشان می‌دهد که بخش قابل توجهی از ظرایف و ریزه‌کاری‌های مباحث امامت و ولایت شیعی از آن حضرت بوده که در بستر شبهات و جنگ نرم واقفیه تولید گردیده است و مباحث نشانه‌های امام، امامت در کودکی، توان و قدرت غیبی امام در زمانه تقیه حفاظتی و کارکرد آن در ایفای مأموریت‌ها (5) همگی از مباحثی است که آن حضرت در مواجهه با واقفی‌ها به صورت گسترده بدان پرداخته‌اند.

2. راهبرد عملیاتی

مواجهه نرم امام در زمان کوتاهی بازتاب خود را نشان داد و آن بازگرداندن ثبات فکری و قوت معرفتی به جامعه شیعه بود. خصوصاً که در بستر زمانی کوتاه هم از بسیاری از عام و خاص شیعه رفع حیرت و سرگردانی شد و بدین وسیله اگر کسی هم به آن‌ها تمایل پیدا کرده و یا دچار شک بود دیگر از آن وضعیت خارج شده بود. در این زمان امام پس از مواجهه ایستادگی‌های لجوجانه جریان واقفیه، راهبرد مرزبندی اجتماعی با آنان را به اجرا گذاشت؛ و براساس آئین نامه‌های صادره از سوی امام جامعه شیعه باید از آنان حتی اگر از خویشان و آشنایان بودند فاصله می‌گرفتند.
امام در مقام بازخوانی و باز تعریف دقیقِ سبک زندگی شیعی در بستر این بحران داخلی، تلاش می‌کرد از التقاط و اختلاط فکری - فرهنگی در جامعه شیعه جلوگیری نماید. نمونه‌هایی از تذکرات امام به شیعیانش برای این فاصله گیری و مرزبندی چنین است:
* امام، سلیمان ابن جعفر جعفری را سرزنش کرد که: چرا با عبدالرحمان ابن یعقوب رفت و آمد می‌کند؟ او پاسخ داد: عبدالرحمان دایی من است. امام فرمود: ولی او عقاید باطلی درباره‌ی خداوند دارد یا با او باش، یا با ما! جعفری پرسید: اگر با او رفت و آمد داشته باشم، ولی بر عقیده‌اش نباشم چه طور؟ امام فرمود: وقتی عذاب بیاید، همه را با خود می‌سوزاند (قزوینی و نویسندگان: 1428 / 332).
* امام به محمد ابن عاصم فرمود: شنیدم با واقفیه نشست و برخاست داری. این کار را ترک کن (قزوینی و نویسندگان: 1428 / 332).
* در سخنی دیگر، امام تأکید دارد که: شیعیان در مجالست، غذا خوردن، ازدواج کردن، به امانت سپردن اموال و حتی یاری و یاوری، باید از واقفی‌ها پرهیز کنند (قزوینی و نویسندگان: 1428 / 332).
* امام در نامه‌ای به یحیی ابن ابی عمران همدانی، از گمراهی احمد ابن سابق اعثم اشج خبر داد و او را لعنت کرد و از وی و شیعیانِ محل سکونت او خواست که از او برحذر باشند. این در حالی است که وقتی نامه‌ی امام به یحیی رسید، چیزی از گمراهی احمد مشاهده نشده بود، ولی خیلی زود مشخص شد که او معتاد به شرب خمر شده و مشغول فتنه افکنی در بین شیعیان است (جباری 1382: 525).
* امام خطاب به ابوهاشم جعفری در یک روایت و خطاب به حسین ابن خالد در روایتی دیگر، آن‌ها و شیعیان را از هر گونه مراوده و ارتباط اجتماعی با غالیان منع کرد و آن‌ها را خارج از دین دانست (قزوینی و نویسندگان: 1428 / 388 و 389).

3. راهبرد تبلیغاتی

و نکته آخر در زمینه ضربه زدن به واقفی‌ها از جهت جنگ رسانه‌ای - تبلیغاتی که پس از گذشت زمانی از مواجهه و آشکار شدن حجت‌ها، وقتی که در جامعه مرزبندی‌ها مشخص شد و لجاجت و تعصب واقفی‌ها بر همگان آشکار گردید، امام در یک هجوم نهایی، آنان را غیر خودی و بیرون از جامعه شیعی و اسلامی توصیف نمود. نمونه‌ای از سخنان امام در این زمینه چنین است:
فضل بن شاذان نقل می‌کند: از امام رضا (علیه السلام) درباره واقفی‌ها سؤال شد، حضرت فرمودند: «آنان در زندگی، حیران و سرگردان هستند و به هنگام مرگ، زندیق از دنیا می‌روند» (کشی 1348 و حسن مصطفوی: 456).
یحیی بن مبارک می‌گوید: به امام رضا (علیه السلام) نامه‌ای نوشتم و در آن از مسائلی پرسیدم، آن حضرت پاسخ فرمودند. در پایان آن نامه از حضرت، درباره معنای آیه شریفه: «مُذَبْذَبِینَ بَینَ ذَلِکَ لَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَلَا إِلَى هَؤُلَاءِ» (نساء 143) سؤال کردم، حضرت فرمود: «منظور، واقفیه هستند، آن‌ها نه از مؤمنان‌اند و نه از مسلمانان. آنان از تکذیب کنندگان به آیات الهی‌اند و ما «ماه‌های معین» خدا هستیم که گناه و جدال درباره ما صحیح نیست (اشاره به آیه 197 بقره).‌ای یحیی، تا می‌توانی نسبت به واقفیه، دشمنی و عداوت بورز» (کشی 1348 و حسن مصطفوی: 456).
منع از پرداخت زکات به آنان از مواضع دیگر امام نسبت به واقفی‌ها بود، هنگامی که از آن حضرت سؤال شد: آیا به کسانی که گمان می‌کنند پدرتان زنده است، می‌توانم زکات بدهم؟ امام (علیه السلام) فرمودند: چیزی به آنان نده؛ چون آن‌ها کافر، مشرک و زندیق هستند (کشی 1348 و حسن مصطفوی: 456).

ب) راهبردهای احیاگری در افراد و جامعه دارای استعداد بازگشت

احیاگری قربانیان فریب خورده واقفیه از سوی امام فرایندی را طی می‌کند که تابعی از شرایط زمانه و امکانات در دسترس است. بدین گونه که:
با آغاز فتنه‌ی واقفیه، امام رضا (علیه السلام) در اولین گام، پس از طی کردن چند روز از آغازین امامت خود، که زیر نظر و مراقبت شدید جاسوس‌های‌ هارون عباسی بود، پس از گمراه‌سازی و دفع فتنه این جاسوس‌ها به سرعت درب منزلش را باز نمود و براساس وصایت‌های پدر و پذیرش اندک شیعه‌ی حجاز، امامت خود را در مدینه آشکار ساخت. خبر امامت امام رضا (علیه السلام)، خیلی زود به عراق رسید، به گونه‌ای که برخی از شیعیان همانند: عبدالله ابن جندب، درباره‌ی واقفیه با امام به نامه نگاری پرداختند (مجلسی 1404: 295).
اعلام علنی امامت توسط امام رضا (علیه السلام) باعث تشجیع و ترغیب برخی از خواص شیعه، همانند: یونس ابن عبدالرحمن (مجلسی 252: 1404) در بغداد و علی ابن اسماعیل میثمی در بصره (ابن سعد اشعری: 92) شد تا با تمام قوا به ابطال ادعاهای واقفیه و تبیین امامت امام رضا (علیه السلام) در محدوده‌ی عراق مرکزی بپردازند. این دو رویداد، باعث بازگشت گسترده و سریع بسیاری از خواص و عوام شیعه به سوی امام رضا (علیه السلام) شد، به ویژه این که پس از گذشت چند ماه، ضمن این که خبر شهادت امام کاظم (علیه السلام) تثبیت شد و از فرزندان ایشان، با وجود فراوانی آن‌ها، کسی دیگر مدعی امامت نشد و مهم‌تر این که: ادعای مهدویت امام کاظم (علیه السلام) هم با هیچ یک از روایات امامت و مهدویت شیعه تطبیق نداشت البته مراسم حج سال 183 ه.ق. نقشی بسیار مهم در این بازگشت به حق ایفا کرد، چرا که در این سال، پس از انتشار دعوت و امامت علنی امام رضا (علیه السلام)، جمع‌های ویژه‌ای از شیعیان مردّد از یک طرف و جمع مهمی از رهبران واقفیه از طرف دیگر به حجاز سفر کردند.
از شیعیان مردّد؛ این نام‌ها در منابع رجالی ذکر شده است: ابن ابی کثیر، حسین ابن بشّار واسطی مدائنی، حسین ابن عمر ابن یزید و عبدالله ابن مغیره بجلی (قزوینی و نویسندگان: 1428). آنان در ضمن سفر حج، با امام رضا (علیه السلام) دیدار کردند و به حق بازگشتند.
در این سال، از واقفیه این افراد با امام دیدار کردند: علی ابن ابی حمزه‌ی بطائنی (از رهبران درجه‌ی اول)، محمد ابن اسحاق ابن عمّار، حسین ابن مهران، حسین ابن ابی سعید مکاری، احمد ابن ابی بشر سرّاج (قزوینی و نویسندگان: 1428). آن‌ها ابراز دعوت علنی امام را، برخلاف سیاست تقیه‌ی شدید امامان صادق و کاظم (علیه السلام) در آغاز امامتشان می‌دانستند و این را نشانه‌ای بر صادق نبودن امام به شمار می‌آوردند. امام هم در برابر پاسخ دادند:‌ هارون با تمام اقتداری که دارد، به او هیچ گزندی نخواهد رساند، چون او درگیر مسائل حکومتی است. امام هم وظیفه‌اش ابلاغ علنی است.
به نظر می‌رسد بر اساس روایتی از امام کاظم (علیه السلام)، که دوره‌ی چهارساله آغازین امامت امام رضا (علیه السلام) را همراه با تقیه ویژه می‌داند (قزوینی و نویسندگان: 1428). فعالیت‌های امام رضا (علیه السلام) در این دوران، بیش‌تر در حد اعلام علنی امامت، در کنار توصیه به خواص یاران خود برای بیان حق بوده است؛ ولی پس از این چهار سال، که سال برافتادن برمکیان است، امام با تمام قوا به نبرد واقفیه آمد. محمد ابن زیات، در همین باره گفته است: تا پیش از برافتادن برمکیان، احادیث امامت امام رضا (علیه السلام) را خیلی آشکار نمی‌کردیم، ولی پس از آن، امام اجازه‌ی آشکارسازی آن‌ها را به ما داد. پس از آن من بارها در کوفه و بغداد با زیاد قندی (از سران واقفیه) گفت‌وگو کردم (قزوینی و نویسندگان: 1428).
با همین رویکرد، امام رضا (علیه السلام) در دوران امامت بیست ساله شان، به جز سه سال آخر که در خراسان بودند، از سال 183 ه.ق. تا سال 199 ه.ق. در مراسم حج شرکت داشتند. (6) اهمیت مراسم حج برای امام تا بدان حد بود که در بین سال‌های 200 تا 203 که در مدینه نبود، باز هم در این باره اقداماتی انجام داد. سال 200 در مسیر خراسان بود و سال 203 در توس، در حصر شدید و ممنوعیت بود و از این رو، نمی‌توانست اقدام مشخصی در این مورد انجام دهد؛ اما در سال 202 که در خراسان آزادی نسبی داشت، در نامه‌ای به محمد ابن عیسی یقطینی، از او خواست که همراه صفوان ابن یحیی و موسی ابن عبید، از طرف وی حج بگزارند (رضائیی آدریانی، 1392: 201).
از دیگر اقدامات امام، برای هدایت افراد مستعد به سوی حق موارد زیر است:
- استفاده از دوستان هدایت شده برای جذب افراد واقفی به معنی استفاده از نظام روابط دوستانه و یا خانوادگی برای بسترسازی برای تبلیغ و هدایت‌گری فریب خوردگان.
حسن ابن علی وشاء می‌گوید: با مردی واقفی برای تجارت به مرو رفتم و در آنجا در دیدار با امام به امامت ایشان معتقد شدم. پس از مدتی برای هدایت دوستم تلاش کردم، ولی با مشاهده‌ی لجاجت او ناامید شدم و قصد داشتم رهایش کنم، ولی نامه‌ای از امام به من رسید که برای هدایت او به حق به تلاشم ادامه دهم (قزوینی و نویسندگان: 1428).
- دعای ویژه برای بازگشت برخی افراد متحیّر مستعد، همانند: دعای امام در حق یزید ابن اسحاق شعر (قزوینی و نویسندگان: 1428).
در این سال‌ها، امام در آغاز، سیاستِ مبارزه‌ی نرم‌افزاری و فکری را با واقفیّه راه می‌اندازد تا آنجا که هر کس زمینه‌ی بازگشت به حق را دارد، به حق باز گردد و آن گاه پس از گذشت نزدیک به یک دهه، که تمام حجت‌ها آشکار شد و تمام بهانه‌ها مرتفع گردید و حتی فرزند با برکت امام رضا (علیه السلام)، یعنی حضرت جواد الائمه (علیه السلام) متولد شد؛ امام به سیاست مبارزه‌ی منفی اجتماعی روی آورد.
محمد ابن عاصم در این باره می‌گوید: نزد امام رضا (علیه السلام) بودم. ایشان به من فرمود: شنیدم با واقفی‌ها نشست و برخاست داری! گفتم: بله، ولی با آن‌ها مخالف هستم؛ ولی امام مرا از این مجالست به شدت منع فرمود (قزوینی و نویسندگان: 1428).
و نکته پایانی در این زمینه این که:
امام با وجود تمامی حساسیت‌ها نسبت به مسئله واقفیه و ایجاد مرزبندی با آنان در جامعه شیعه، تا آخرین سال‌های دوران امامت از تلاش برای احیاگری قربانیان فریب دست برنداشت. و در همین راستا اگر کسی از فریب خوردگان پس از سال‌ها توبه می‌کرد و متحول می‌شد، با آغوش باز او را به جامعه حق پذیرا می‌شد. نمونه‌ای از پذیرش افراد دچار تردید و مواجهه با آغوش باز امام با آن‌ها، با توجه به تمامی تندی‌ها و یا درخواست‌هایی که برای از آن‌ها داشتند؛ در مورد ابوجریر قمی رخ داد که نزد امام آمد و پرسش‌هایی را همراه با قسم و تندی و کمی جسارت به امام عرض می‌کرد تا به گمانش امام تقیه نکند و کاملاً جواب او را بدهد (قزوینی و نویسندگان: 1428).
و در زمینه بازگشت و پذیرش خالصانه، شاهد احمد بن ابی نصر بزنطی است که پس از بازگشت، به علت سابقه دینی و بازگشت خالصانه، جزو خواص یاران امام رضا (علیه السلام) قرار گرفت.

نتیجه‌گیری

در فرایند جامعه سازی، همانند همه‌ی تجربه‌های تاریخی، جامعه‌ی حق نیز ممکن است دچار آسیب انحراف و تحریف و ریزش شود. جامعه‌ی شیعه هم از این قاعده مستثنی نیست و می‌بایست به طور طبیعی، دچار این آسیب می‌شد تا نشان دهد که برخلاف نظریه‌ی عدالت صحابه، که اهل سنت به آن اعتقاد دارند، از دیدگاه شیعه، هیچ فرد یا جامعه‌ای، از احتمال لغزش و انحراف به دور نیست، زیرا معصوم نیست؛ و ممکن است حتی فرد یا افراد و هم چنین گروه‌ها و تشکل‌هایی، سال‌ها هم در ارتباط نزدیک با امام معصوم باشند، ولی در یک موقعیت ویژه و حسّاس، دچار وسوسه و انحراف شوند و سقوط کنند.
مسئله‌ی واقفیه، دست کم در دهه‌ی اول امامت امام رضا (علیه السلام)، که جامعه‌ی شیعه از سوی جریان‌های سیاه (عباسی) و خاکستری (زیدیّه) در آرامش بود، تجربه‌ای تاریخی بود تا جامعه‌ی شیعه که به تدریج به سوی دوران غیبت و انتظار می‌رفت، در آینده، آمادگی و تجربه‌ی مواجهه یا پدیده‌ی انحرافات و تحریف‌ها را داشته باشد و به ویژه در برابر سقوط و لغزش برخی از خواص جامعه دچار تردید و تحیّر و تزلزل نشود و در چنین شرایطی بداند که معیار درستی و حقّانیّت هر فرد و هر مسئله‌ای، ولی معصوم به علاوه‌ی قرآن و معارف دینی، در کنار عقلانیت است.
تجربه‌ی جریان واقفیه، بعدها به ویژه در دوران غیبت صغری، درسی بسیار مهم و اساسی شد در برابر ماجرای مدعیان دروغین نیابت و وکالت و سفارت امام غایب و هم چنین تجربه‌ای بود که به غنی سازی روش‌های گوناگونِ مواجهه با مدعیان دروغین، در دوره‌ی صد ساله‌ی امامت امام رضا (علیه السلام) تا پایان غیبت صغری کمک شایانی کرد. جامعه‌ی شیعه، که مدعی بر حق بودن بود، زیر نظر مدیریت مستقیم امامان و نایبان راستین آنان آموخت که: اولاً از پدیده‌ی طبیعی ریزش‌ها در جامعه‌ی دینی (خصوصاً ریزش خواص) و فتنه‌های ناشی از آن‌ها نهراسد و ثانیاً آموخت که چگونه با این فتنه‌ها مواجه شود و چگونه در آغاز، با در پیش گرفتن سیاست‌های نرم افزاری، سعی در جذب و بازگشت خواص و عوام شیعه به سوی حق داشته باشد و آنگاه که همه‌ی سیاست‌های جاذبه‌ای اجرا شد، با اجرای سیاست دافعه‌ای، به مرزبندی بین پس مانده‌های جریان فتنه با جامعه‌ی حق بپردازد.
پس جریان انحراف واقفیّه نشان داد که در ساختار مدیریّتی شیعه، محور و مبنا، رابطه‌ی امام و جامعه است و در این میان، مدیریت و مسئولیت خواص، نه به عنوان امتیاز، بلکه با عنوان مسئولیت سنگین و حسّاسی است که اگر وجود داشته باشد، عصای دست امام خواهد بود و اگر هم حذف یا منحرف شد، به کلیت کلان جریان تاریخی حق ضربه نخواهد زد؛ زیرا مدیر اصلی جامعه‌ی حق، امام معصوم است، نه خواصی که مدیریت واسطه‌ای دارند.
بر اساس آنچه از راهبردهای اطلاعاتی امام رضا (علیه السلام) در این اثر ارائه شد برخی از پیام‌ها و عبرت‌ها در این زمینه برای جامعه شیعه و به خصوص برای نهادهای اطلاعاتی چنین است:
- مقاومت و استقامت خواصّ بر حق در اقلیت، در زمان انحراف بخش اعظمی از خواصّی که تا دیروز همراه و همیار بودند، یکی از سخت‌ترین، مخاطره‌آمیزترین و دشوارترین مراحل دین‌داری در شرایط فتنه و بحران است.
- در آغاز برخی از فتنه‌ها که ممکن است رهبری اصلی از جهت امکان نشان دادن واکنش به موقع حق در محذوری مانند تقیه بوده و هجوم جریان باطل بسیار سنگین باشد، حضور فعال خواص بصیر، به قصد روشنگری، بالاترین جهاد و یاوریِ رهبر حق است.
- در موقع فتنه و بحران باید سعه‌ی صدر بسیار بالا داشت تا بتوان در بلند مدت به جذب و پذیرش اغلب طیف‌های دچار بحران و لغزش، یاری رساند.
- به هنگام فتنه و بحران باید شبکه‌های اجتماعی در قالب خانوادگی و صنفی و... را فعال ساخت تا فضای اعتماد بین شهروندان تبدیل به فرصت زمینه‌های بازگشت بگردد.
- با بازخوانی اتاق فکر و عملیات فتنه، باید به نقشه خوانی اقدامات فکری - فرهنگی - رسانه‌ای آنان پرداخت و در بلند مدت مدیریت مبارزه و مواجهه را در دست گرفت.

پی‌نوشت‌ها:

1. به عنوان نمونه به تحریفی که آنان در روایت زیر انجام دادند توجه نمایید: حسن بن قیاما می‌گوید: از امام رضا (علیه السلام) سؤال کردم چه اتفاقی برای پدر شما افتاد؟ (زنده است یا رحلت کرد؟) حضرت فرمود: از دنیا رفت همان طور که پدران او از دنیا رفتند. گفتم: پس این حدیث که زرعه از محمد بن سماعه نقل کرده، چیست که امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: برای فرزندم (امام کاظم (علیه السلام)) پنج حادثه رخ خواهد داد که برای پیامبران واقع شد. مورد حسادت واقع می‌شود همان گونه که یوسف مورد حسادت واقع شد، غایب می‌شود همان گونه که یونس غایب شد و... حضرت پاسخ داد: زرعه دروغ گفته است زیرا حدیث سماعه این است که امام صادق (علیه السلام) فرمود: در مورد قائم پنج حادثه رخ می‌دهد و نفرمود پسرم (رجال الکشی، ج 2، ص 774).
2. بر اساس روش مدیریتی سوات (swot) که در اینجا وضعیت تهدید - ضعف (W-t) است که فرد را کاملاً در وضعیت دفاعی قرار می‌دهد.
3. اطلاعات هشدار دهنده: هشدارها آن دسته از علائم و نشانه‌هایی هستند که حکایت از بروز رویداد یا پدیده‌ای در آینده دارند و هشداردهی اعلام و ابزار علائم نشانه‌های بروز یک واقعه از سوی دستگاه اطلاعاتی به مراجع ذی ربط می‌باشد. به این ترتیب می‌توان گفت اطلاعات هشدار دهنده آن دسته از داده‌های ارزیابی شده است که نشان دهنده میزان احتمال وقوع و کیفیات تحقق رویدادهای ناخواسته در آینده مشخص می‌باشد. این گونه اطلاعات ماهیتاً خصلت اخطاری و هشداردهندگی داشته و مصرف کنندگان یا سیاست‌گذاران را در یک زمینه خاص حساس می‌سازد. اطلاعات هشدار دهنده بایستی دقیق و به موقع بوده و مشتمل بر اطلاعات تاکتیکی یا استراتژیک می‌باشد (دائرةالمعارف اطلاعاتی، پایگاه وزارت اطلاعات).
4. ضد اطلاعات در نگاه ابتدایی به معنی فعالیت‌هایی است که برای تشخیص و ممانعت از جاسوسی و نفوذ، از طریق مقابله با عملیات و مقاصد اطلاعاتی دشمن طراحی می‌گردد؛ و در معنایی گسترده‌تر بر شناسایی توانمندی‌ها و روش‌ها و هدف‌های دشمن در جمع‌آوری اطلاعات و در نتیجه اقدامات خنثی ساز این تهدیدها اطلاق می‌گردد (گلن ولز، للینذری مرن، دان فلیپ، 1393، ضداطلاعات و حفاظت عملیاتی، تهران، دانشکده اطلاعات).
5. یکی از دلایل قطعی در نزد برخی از واقفیان روایاتی بود که اظهار می‌داشتند امام معصوم (علیه السلام) را پس از وفاتش فقط امام معصوم دیگر غسل می‌دهد. از این رو چون موسی بن جعفر (علیه السلام) سال‌ها در زندان بود و به هنگام وفاتش حضرت رضا (علیه السلام) حضور نداشت تا جنازه وی را غسل دهد پس علی بن موسی (علیه السلام) نمی‌تواند امام معصوم و جانشین موسی بن جعفر (علیه السلام) باشد. روایاتی به این مضمون «انّ الامام لا یغسله الاّ الامام» به طور متعددی در منابع روایی ذکر شده‌اند شیخ صدوق برخی از این اخبار را در کتاب عیون اخبار الرضا به نقل از امام هشتم (علیه السلام) آورده و سپس درباره بطلان عقیده و استدلال واقفیه می‌گوید: «این اخبار را در این کتاب به منظور ردّ عقیده واقفیه موسی بن جعفر (علیه السلام) آوردم که می‌پندارند او زنده است و امام رضا (علیه السلام) و امامان پس از او را انکار می‌کنند. صحت وفات موسی بن جعفر (علیه السلام) برای ابطال عقیده ایشان کافی است. آن‌ها درباره این روایات سخنانی دارند و می‌گویند امام صادق (علیه السلام) فرموده امام را جز امام غسل نمی‌دهد و اگر علی بن موسی الرضا (علیه السلام) امام بود باید او بدن موسی بن جعفر (علیه السلام) را غسل می‌داد. البته در این که کس دیگری بدن موسی بن جعفر (علیه السلام) را غسل داد دلیل و حجتی برای آن‌ها وجود ندارد، زیرا امام صادق (علیه السلام) نهی کرده است که بدن امام را کسی جز امام بعدی غسل ندهد و اگر شخص دیگری در غسل امام متوفی دخالت کرد امامت امام بعدی باطل نمی‌شود و آن حضرت نفرموده: امام نیست مگر کسی که جنازه امام قبلی را غسل داده باشد، پس استدلال آن‌ها به این اخبار باطل است. علاوه بر این، در برخی اخبار نقل شده که علی بن موسی (علیه السلام) بدن پدر موسی بن جعفر (علیه السلام) را به گونه‌ای که بر حاضران پوشیده ماند، غسل داد» (محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 3، (بیروت، دارالاضواء، 1412)، ص 324؛ محمد بن یعقوب کلینی، پیشین، ص 224-225، محمد بن علی بن بابویه، عیون اخبار الرضا، (بیروت، الاعلمی، 1404)، ص 105).
6. درباره حضور هرساله‌ی امام در حج، اگرچه نصّی وجود ندارد، ولی به قرینه‌ی ماجراهای گوناگون امام در ارتباط با شیعه، واقفیّه، زیدّیه و عبّاسیان، می‌توان حدس زد امام در مراسم حج سالیانه حضور داشته است.

منابع تحقیق :
* قرآن کریم.
* نهج البلاغه.
* اشعری، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی.
* البغدادی؛ عبدالقاهربن طاهر بن محمد؛ (1977)، الفرق بین الفرق و بیان الفرقه الناجیه، بیروت، دارالآفاق الجدیده.
* ترنر، مایکل، (1394): علل شکست اطلاعات سری، دانشکده اطلاعات، تهران.
* جباری، محمدرضا، (1382)، سازمان وکالت مؤسسه امام خمینی قم.
* حر العاملی، محمد بن الحسن؛ (1409)، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت، قم.
* الحسینی القزوینی، السید محمد، (1428 ه.ق)، بمساعدة اللجنةالعلمیة، - مرداد (1386 ه.ش)، موسوعه الامام الرضا (ع)، مؤسسه ولی العصر علیه السلام للدراسات الإسلامیه.
* حلی، ابن داود، (1380 ه.ق)، رجال ابن داود، یک جلد، انتشارات دانشگاه تهران.
* خوئی، ابوالقاسم، (1368 ش)، معجم رجال الحدیث، نشر دفتر آیت الله خوبی، قم.
* رضایی، محمد، (1392)، آیین برنامه سازی درباره زندگی امام رضا (علیه السلام)، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، مرکز پژوهش‌های اسلامی، قم.
* الشهرستانی، عبدالکریم، (1404)، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفة.
* الشیخ الصدوق، (1404/1984)، عیون أخبارالرضا (ع)، تصحیح الشیخ حسین الأعلمی، الطبعة الأولی، منشورات مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیروت.
* شیخ صدوق، (1385)، علل الشرایع، تحقیق سید محمد صادق بحرالعلوم، نجف، مکتبه حیدریه.
* شیخ صدوق، (بی تا)، الخصال، ترجمه محمد باقر کمره‌ای، اسلامیه، تهران.
* شیخ صدوق، (1405)، کمال‌الدین، جامعه مدرسین، قم.
* شیخ صدوق، محمد بن علی بن الحسین بابویه قمی، (1404)، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، مؤسسه اعلمی، تهران.
* طوسی، محمد بن حسن، (1351ش)، الفهرست، به کوشش محمود رامیار، مشهد.
* علامه مجلسی، محمد باقر؛ (1404)، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفا.
* فخر رازی، محمد بن عمر، (1402)، اعتقاد المسلمین و المشرکین، بیروت، دارالکتب العلمیه.
* کشی، محمد بن عمر، (1348)، رجال کشی، مشهد انتشارات دانشگاه مشهد.
* گلن ولز، للیندزی مرن، دان فلیپ، (1393)، ضد اطلاعات و حفاظات عملیاتی، دانشکده اطلاعات، تهران.
* مؤسسه کامپیوتر نور، نرم افزار، سیره معصومان (علیهم السلام).
* نجاشی، احمد بن علی، (1407)، رجال نجاشی، انتشارات جامعه مدرسین، قم.
* النوبختی، حسن بن موسی؛ (1984)، فرق الشیعه، بیروت، دارالاضواء.


منبع مقاله :
گروهی از نویسندگان؛ (1395)، اطلاعات و سیره معصومین (ع)، تهران: مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه اطلاعات و امنیت ملی، چاپ اول.