ترجمه و شرح (و بعض حملته في فلكک و نجيته و من امن معه من الهلکه برحمتک)
ترجمه و شرح (و بعض حملته في فلكک و نجيته و من امن معه من الهلکه برحمتک)
ترجمه و شرح دعاي ندبه (3)
شرح- حضرت نوح عليه السلام طبق آيه ي قرآن که مي فرمايد: «... فلبث فيهم الف سنة الا خمسين عاما...»- عنکبوت آيه ي 14- يعني: نهصد و پنجاه سال در ميان قوم خود بوده، و به تبليغ و ارشاد مشغول بوده است، و در اين مدت فقط عده کمي به او ايمان آوردند. که مي فرمايد: «... و ما آمن معه الا قليل»- هود آيه ي 40- و چون نوح پيغمبر از ايمان و هدايت آنان مأيوس گشت، و آنان در شرک و گمراهي خود باقي بودند. و ديگران را هم گمراه مي کردند. عاقبت درباره آنان نفرين کرد.
در کتاب کافي از حضرت امام محمد باقر عليه السلام روايت شده که فرمود: «نوح پيغمبر 950 سال ميان قوم خود به طور نهان و آشکار آنان را دعوت به حق مي کرد، و چون دعوت او را قبول نکردند، و سرکشي کردند، حضرت نوح هم از خدا ياري خواست و گفت: «... اني مغلوب فانتصر»- سوره ي قمر آيه ي 10- (من مغلوب و شکست خورده ام از تو ياري مي خواهم). خداوند عزوجل هم به او وحي فرمود و گفت: «... انه لن يومن من قومک الا من قد آمن...»- سوره ي هود آيه ي 36- (غير از آناني که به تو ايمان آوردند کس ديگري از قوم تو هرگز ايمان نخواهد آورد) آنگاه نوح عليه السلام چنين گفت: «رب لا تذر علي الارض من الکافرين ديارا * انک ان تذرهم يضلوا عبادک و لا يلدوا الا فاجرا کفارا»- نوح آيات 26 و 27- (و نوح گفت پروردگارا از اين کافران کسي را بر روي زمين باقي مگذار، که اگر از آنان کسي را باقي گذاري، بندگانت را گمراه مي کنند. و فرزندي هم جز بدکار و کفار از آنان متولد نمي شود).
در مجلد 5 بحار ص 88 (1) از أبي الصلت هروي نقل شده که گويد: از حضرت رضا عليه السلام پرسيدم: «چرا خداوند عزوجل در زمان نوح عليه السلام همه را غرق کرد، در صورتي که در ميان ايشان اطفال و کساني بودند که گناهکار نبودند؟ آن حضرت در جواب فرمود: اطفال در ميانشان نبود، چون خداوند حدود چهل سال آنان را عقيم کرده بود، و نسلشان منقطع شده بود. و خداوند با عذاب خود کسي را که گناه نکرده، هلاک نمي کند. و اما آنان را بواسطه تکذيبشان به پيغمبر خدا غرق نمود. و سايرين را هم به جهت سکوتشان و راضي بودن به تکذيب مکذبين غرق نمود. و هر کس بعمل کسي راضي باشد و سکوت کند هر چند حاضر هم نباشد، همانند شخص حاضر و انجام دهنده عمل است».
(و بعض اتخذته لنفسک خليلا)
(و بعضي از آنان را براي خودت دوست و خليل قرار دادي).
شرح- البته منظور و مراد از اين بعض حضرت ابراهيم عليه السلام است، همچنان که فرمود: «... و اتخذ الله ابراهيم خليلا»- نساء آيه 125- (و خداوند ابراهيم را دوست صميمي خود گرفت). دوستي ابراهيم به خداوند مرتبه اي بود که با دوستان خدا دوست و با دشمنان خدا دشمن بود، و دوستي خدا هم نسبت به او چنان جلوه گر شد، که او را از آتش نمروديان نجات داد «قلنا يا نار کوني بردا و سلاما علي ابراهيم»- أنبياء آيه 69- (گفتيم اي آتش بر ابراهيم خنک و سلامت باش).
در بعضي از روايات آمده است جهت آنکه خداوند او را خليل خود قرار داد همانا کثرت سجده ي او بود، و در بعضي از روايات ديگر جهت آن ضيافت و اطعام فقرا و تنگدستان، و نيز انجام نماز شب بود، بدان هنگام که مردم به خواب خوش بودند، و در بعضي ديگر از روايات که جهت آن را زيادتي صلوات بر محمد و آل او آورده اند (2) با هم منافات ندارد. و ممکن است هر سه امر سبب باشد. (3)
(و سالک لسان صدق في الآخرين فاجبته)
(و از تو زبان راستگوئي و صدق و (نام نيک) در ميان امم آينده را درخواست کرد و تو دعا و مسألت او را اجابت فرمودي).
شرح- البته اين درخواست حضرت ابراهيم عليه السلام را خداوند در قرآن- آيه ي 84 از سوره ي شعراء- ذکر فرموده: «و اجعل لي لسان صدق في الآخرين» يعني: و مرا در ميان آيندگان نيک نام گردان. و در آيه ي 50 سوره مريم مي فرمايد: «و وهبنا لهم من رحمتنا و جعلنا لهم لسان صدق عليا» (و از رحمت خود به آنان (ابراهيم و اولادش) عطا کرديم، و ذکر خير بلند آوازه اي از ايشان در ميان آيندگان قرار داديم). و از اين نظر تمام امم از مجوس، و يهود، و نصاري و اهل اسلام او را ثناي گويند، و از او ستايش کنند.
(و بعض کلمته من شجرة تکليما)
(و بعضي ديگر را از شجره (و درخت طوبي) با وي تکلم نمودي).
شرح- بر حسب آيات قرآن خداوند متعال در چند موقع با حضرت موسي عليه السلام سخن گفته که فرمود: «و کلم الله موسي تکليما»- نساء آيه 64- اول: در ابتداي نبوت، و پس از مراجعت از شهر مدين، در سرزمين سينا بوده، که در آيات 9 تا 46 سوره ي طه، و آيات 30 تا 35 سوره قصص، و آيات ديگر آمده، و نام آن موضع و محلي که به او وحي شده «بقعه ي مبارکه» نام برده است. چون آن موضع محل وحي و رسالت موسي عليه السلام و سخن حق با او بوده، از اين جهت تعبير به «بقعه ي مبارکه» شده، و اين همان زمين مقدس طوي است که فرمود: «فاخلع نعليک انک بالواد المقدس طوي»- طه آيه ي 12- (چارق از پاي بنه که تو در وادي مقدس طوي هستي). گفته اند: اشاره است به اينکه محبت و دلبستگي زن و فرزند را هم از خود دور کن، تا مانع از دلبستگي به حق نگردد، چون تو در وادي مقدس که نامش طوي است ميرسي، و مورد لطف و عنايت حق هستي. دوم: پس از مراجعت از مصر در ميقاتگاه سينا بوده که مي فرمايد: «و لما جاء موسي لميقاتنا و کلمه ربه... قال يا موسي اني اصطفيتک علي الناس برسالاتي و بکلامي فخذ ما اتيتک و کن من الشاکرين»- سوره ي اعراف آيات 143 و 144- (و موقعي که موسي به وعده گاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، گفت اي موسي من تو را به پيغمبري و سخن خويش از مردم برگزيدم آنچه را به تو دادم بگير و از سپس گزاران باش).
تنبيه- البته معلوم است و بايد دانست که مراد از سخن خدا با موسي ايجاد سخن کردن است، و موسي اين سخن را از درخت و غير درخت شنيده- همانند دستگاه گيرنده تلفن و امثال آن- چون سخن و کلام، عرض است و محتاج به محل است. باري شنيدن کلام حق بدون واسطه ملک و فرشته از مراتب عاليه انبياء است. و خداوند هم در شب معراج با پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله سخن گفت. سوم: و از جمله موارد ديگر تکلم خدا با موسي آن موقعي بود که حضرت موسي عليه السلام در مقابل عمل ساحران قرار گرفت. و نگراني او را فرا گرفت. خداوند متعال مي فرمايد: «قلنا لا تخفف انک أنت الأعلي»- سوره ي طه: 68- (گفتيم مترس که البته تو برتري، و غلبه با تو است).
(و جعلت له من أخيه ردءا و وزيرا).
(و برادرش را براي او ياور و پشتيبان قرار دادي).
شرح- چون موسي عليه السلام به تنهائي نمي توانست به همه جوانب امر رسالت رسيدگي کند و از عهده همه ي امور کاملا برآيد، لذا درخواست وزير و پشتيباني نمود که او هم از خاندان خودش يعني برادرش هارون باشد، که در آيات 29 تا 36 سوره ي طه آمده است. (4) و البته معلوم است که اگر پشتيبان شخص از کسان و نزديکانش باشد بهتر او را همراهي و ياري مي کند.
(و بعض اولدته من غير أب)
(و بعضي را بدون واسطه پدري (و تنها از مادر) متولد ساخته و ايجاد نمودي).
شرح- بدانکه خلقت حضرت عيسي عليه السلام در رحم مادرش- مريم- بدون واسطه ي پدري صورت گرفته، و خداي متعال مي فرمايد: «ان مثل عيسي عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فيکون»- آل عمران آيه ي 59- (البته مثل خلقت عيسي پيش خدا همچون خلقت آدم (ابوالبشر) است که خداوند او را از خاک آفريد، آنگاه به آن فرمان داد و گفت (بشري) باش هماندم چنين گرديد).
و هنگامي که ملائکه از طرف خداوند عزوجل به حضرت مريم عليها السلام- مادر حضرت عيسي عليه السلام- بشارت فرزندي را دادند، او در شگفت شد و گفت: «رب أني يکون لي ولد و لم يسمني بشر» (پروردگارا چگونه مرا فرزندي بهم رسد در صورتي که بشري با من تماس نگرفته). خطاب آمد که چنين است کار خدا، هر چه بخواهد مي آفريند، و چون مشيتش به چيزي تعلق گرفت، به محض اينکه گويد: باش، هماندم موجود شود. (5)
(و آتيته البينات و ايدته بروح القدس)
(و او را معجزات دادي، و به روح القدس تقويت نمودي).
شرح- حضرت عيسي عليه السلام پس از آنکه از مادري چون حضرت مريم بوجود آمد. از همان طفوليت بينات و معجزاتي را دارا شد. چنانکه در قرآن کريم آمده است: «اذ قال الله يا عيسي ابن مريم اذکر نعمتي عليک و علي والدتک اذ أيدتک بروح القدس تکلم الناس في المهد و کهلا و اذ علمتک الکتاب و الحکمة- الآية»- مائده آيه ي 110- (بياد آور موقعي را که خداوند فرمود: اي عيسي بن مريم ياد کن نعمتي را که من به تو و مادرت عطا کردم، وقتي که من تو را بروح القدس تأييد کردم. و تو موقعي که در گهواره (و کودکي)، و ميانه سالي تکلم کردي. و موقعي که تو را کتاب و حکمت و تورات و انجيل تعليم دادم، و زماني که مجسمه هائي از گل بصورت پرنده مي ساختي و در آن مي دميدي و به اذن من پرنده مي شد (و پرواز مي کرد)، و کور و بيمار مبتلا به پيس و جذام را به اذن و خواست من شفا مي دادي. و مردگان را هم به اذن من زنده و از گور بيرون مي آوردي، و بياد آور موقعي را که من تو را از شر بني اسرائيل حفظ کردم...) و اين بينات و معجزات در آيات 48 و 49 سوره ي آل عمران به عبارت ديگر آمده است.
باري حضرت عيسي عليه السلام در زمان کودکي و شيرخوارگي به سخن آمد و گفت: «اني عبد الله آتاني الکتاب و جعلني نبيا»- سوره ي مريم آيه ي: 30- که شهادت داد به بندگي خود نسبت به خداوند متعال، و برائت ساحت مادرش از تهمت يهود، و اينکه او پيغمبر و داراي شريعت و کتاب است. و طبق آيه ي 55 سوره ي آل عمران که مي فرمايد: «و اذ قال الله يا عيسي اني متوفيک و رافعک الي و مطهرک من الذين کفروا» (ياد آور هنگامي را که خدا گفت اي عيسي من تو را استيفاء و اخذ نمودم و تو را از دست آنان، مانند طلبکار که طلب خود را بگيرد گرفتم، تا به قرب خود بالا برم و تو را از معاشرت کافران پاک و منزه گردانم) به اين ترتيب ظاهر است که حضرت عيسي عليه السلام عروج به آسمان نمود. (6)
البته کلمه «توفي» به معناي گرفتن و أخذ چيزي است بطور تمام و کمال. (7) و گفته شده که چون خداوند متعال مي دانست که ممکن است پنداشته شود که آنچه را که خداوند تبارک و تعالي به آسمان برده روح حضرت عيسي عليه السلام بوده نه جسدش، لذا فرموده: «اني متوفيک» تا گفته نشود آنچه را که بالا برده، تنها روح او بوده است. به هر حال آنچه مسلم و قطعي است آنکه او را نکشتند، و به دارش هم نزدند. چنانکه مي فرمايد: «و ما قتلوه و ما صلبوه و لکن شبه لهم»- نساء آيه ي 157- (و نه کشتند او را و نه به دارش زدند و لکن مطلب برايشان مشتبه شده...) و کسي را غير از حضرت عيسي عليه السلام بجاي او گرفتند، و کشتند، يا بدارش زدند. (8)
پي نوشت :
1. 11 چاپ جديد ص 320 نقل از علل الشرايع و عيون الاخبار.
2. ج 12 چاپ جديد ص 4 منقول از علل الشرايع. و در روايات ديگر جهات ديگر ذکر شده، و بايد هم چنين باشد و کاشف از دخالت همه آنها است.
3. مرحوم مؤلف سپس مي نويسد: روايت کرده اند که تولد ابراهيم روز اول ذيحجه بوده و حدود 155 سال هم عمر کرده البته مدرک ولادت مجلد 11 بحار چاپ جديد ص 31 نقل از کافي است و مدرک مدت عمر مجلد 12 بحار چاپ جديد ص 10 نقل از کمال الدين است.
4. در آيات سوره بيستم قرآن (سوره طه) موارد ديگري هست که اجمالا بدان اشاره شد.
5. در علم فيزيولوژي مبحثي است به نام پارتنوژنزيز Parthenogenesis به معناي بکرزائي که مرکب از دو کلمه parteno پارتنو که واژه ايست به معناي دستگاه تناسلي و Genesis ژنزيز به معناي زايش ايجاد و تشکيل و نوعي توليد که در حيوانات بي مهره مانند مورچه، زنبور ديده شده است. و معناي جمله فوق زادان از دوشيزه و تخم، بدون آميزش با نطفه نر که همان توليد مثل بدون آميزش جنسي است. كه به تازگي توجه دانشمندان آن علم را به خود جلب كرده، و معتقدند كه ممكن است هر دو نوع ياخته جنسي (نر و ماده) در يک فرد ساخته شود. و عامل شيميائي، يا فيزيکي، و يا عامل ديگري عمل سلول نر را در موجود ماده انجام دهد. و سلول ماده «او ول» را باردار سازد، که در بعضي جانوران بي مهره در اثر تحريکات شيميائي و غير آن پارتنوژنز مصنوعي ايجاد مي شود. و در بسياري از جانوران ديگر با تحريک ياخته جنسي اين کيفيت صورت مي گيرد. و به عبارت ديگر ممکن است يکي از سلولهاي بدن به واسطه عواملي نقش سلول جنس نر «اسپرماتوزوئيد» را انجام دهد. و به تازگي اين تجربيات را بر روي موشهاي مادينه انجام داده اند، که بدون تماس با جنس نر، و با تحريک ياخته جنسي به وسيله استشمام پنبه آغشته به بول نر آن را بارور سازند. و البته اين تغيير و تحول در جنس مادينه که دستگاه پرورش نطفه يعني تخم دان و رحم در آن قرار دارد صورت مي گيرد.
با اين بيان و تجربيات بعيد به نظر نمي رسد که حاملگي حضرت مريم عليها السلام بدون داشتن همسر و آميزش جنسي صورت گرفته. و فرزندي چون حضرت عيسي عليه السلام از او متولد شده باشد، و عامل مؤثر در اين عمل هم همان باشد که در آيات 16تا 21 سوره ي مريم در قرآن آمده است که مي فرمايد: «به ياد آور مريم را آنگاه که در محلي در طرف شرقي مسجد از کسان خود کناره گرفت، و در برابر آنان پرده اي آويخت و ما هم روح (يعني فرشته ي) خود را نزد او فرستاديم که به صورت انساني تمام عيار بر او مجسم شد. مريم از ديدن او احساس ترس کرد و گفت: من از سوء قصد تو به خداي رحمان پناه مي برم اگر تو خدا ترس باشي. او گفت: من فرستاده ي پروردگار توأم تا به تو پسري پاکيزه عطا کنم، مريم گفت: چگونه مرا پسري تواند بود در صورتي که بشري با من تماس نگرفته، و من نابکار نيستم، آن فرشته گفت: پروردگارت چنين خواسته، و گفته است اين امر بر من آسان است».
البته وقوع چنين حادثه و پديده که بيان کننده قدرت خالق جهان است در آن مقطع زماني داراي مصلحت و حجتي بوده، که در آيات قرآن درباره ي معجزات آن بزرگوار از شفاي بيماران مبتلا به امراض مرمنه، و بينائي کوران و زنده کردن مردگان استفاده مي شود. تا غرور دانشمندان علم طب و دانش فيزيولوژي بدن انساني را در آن دوره و عصر از ميان ببرد. و از اين نظر تولد آن بزرگوار هم بدون پدر همانطوري که در قرآن آمده سبب فضيلت و برتري او بر ساير اولياي ديگر خدا نمي شود.
6. تا منظور از آسمان چه باشد.
7. کلمه «توفي» از وفي و وافي است که به معناي تمام و کمال است. و اطلاق آن بر فوت و مردن از آن جهت است که چون در فوت و مرگ هم روح شخص بطور تام و تمام گرفته مي شود. و اين کلمه در آيات متعددي از قرآن به طور مطلق آمده، و صراحتي در موت مردن ندارد، البته شامل موت و مرگ انسان هم مي شود.
8. براي تحقيق در بيان و توضيح بيشتر اين آيات به تفاسير معتبره مراجعه شود.
/س
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}