ياري امام عصر عليه السلام با ياري امام حسين عليه السلام (1)

 



 

ياري امام حسين عليه السلام، بالاترين درجه ياري امام عصر عليه السلام

يکي از راه هايي که ائمه اطهار عليهم السلام براي ياري امام زمان عليه السلام به ما آموخته اند، کمک به حضرتش از طريق ياري امام حسين عليه السلام است. همان گونه که خود امام حسين عليه السلام در کربلا به ياران خويش فرمودند:
جدّم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به من خبر دادند که فرزندم حسين در بيابان کربلا در حال غربت و تنهايي و تشنگي کشته مي شود. پس کسي که او را ياري کند، به تحقيق مرا و فرزندش «قائم عليه السلام» را ياري کرده است. (1)
ياران امام حسين عليه السلام در حقيقت، ياران امام زمان عليه السلام هستند و اگر کسي امام حسين عليه السلام را ياري کند، در حقيقت به ياري قائم آل محمد عليهم السلام شتافته است.
اصحاب امام حسين عليه السلام ولي نعمت خويش را با گرانمايه ترين سرمايه ي انسان، يعني جان خود، ياري کردند و به بالاترين حد ياري امام زمان عليه السلام دست يافته، در زمره‌ي سادات شهدا قرار گرفتند. (2) اميرالمؤمنين عليه السلام درباره‌ي ‌بالاترين حدّ ياري اهل بيت عليهم السلام فرمودند:
کسي که ما را به قلبش دوست بدارد و با زبانش ياري کند و همراه ما با دشمنان ما بجنگد، پس (در قيامت) با ما و در درجه ي ما خواهد بود.وکسي که ما را دوست داشته باشد و با زبانش ياري کند، ولي همراه ما با دشمنان ما نجنگد، در درجه‌ي پايين تري قرار دارد. (3)
کساني که در زمان غيبت امام عصر عليه السلام قرار گرفتند، بايد از خدا بخواهند تا معرفتي به آنها عطا کند که بفهمند اگر چه در زمان سيدالشهدا عليه السلام نبوده اند، ولي مي توانند از طريق ياري ايشان عملاً به اين توفيق دست يابند.

ياري سيدالشهدا عليه السلام در زمان ما

اکنون بيش از 1360 سال از شهادت امام حسين عليه السلام گذشته است، اما باز هم مي توان از طريق ياري ايشان در زمره‌ي ياري کنندگان امام زمان عليه السلام قرار گرفت. يکي از راه هاي ياري ايشان در اين زمان، اين است که انسان قلب خود را با آن امام عليه السلام گره بزند و به وسيله ي محبت قلبي عميق به حضرتش، به اين فوز اکبر دست يابد. مانند جابر بن عبداللّه انصاري، يکي از ياران باوفاي پيامبر اکرم صلي اللّه عليه و آله و سلم که در روز عاشورا موفق به شرکت در لشکر امام حسين عليه السلام نشد، ولي در روز اربعين همان سال به زسارت قبر ايشان شتافت و چون نابينا بود، از عطيه ي عوفي خواست که دست او را روي قبر سيدالشهدا عليه السلام بگذارد و سپس - از شدت ناراحتي و مصيبت - از هوش رفت. وقتي به هوش آمد، سه بار «يا حسين» گفت و افزود:‌
«حبيب لا يجيب حبيبه. »
‌دوستي که پاسخ دوستش را نمي دهد.
سپس به ارواح شهدا سلام نمود و عرض کرد:
قسم به خداوندي که پيامبر صلي اللّه عليه و آله و سلم را به حق مبعوث کرد، ما با شما در هر آن چه شما وارد شديد شريک شديم.
عطيّه از جابر پرسيد: ما که کوه و دشتي را طي نکرديم و شمشير نزديم در حالي که بين سرها و بدنهاي ايشان و نيز بين آنها و فرزندانشان جدائي افتاد و زنهاي ايشان همسران خود را از دست دادند. پس ما چگونه با ايشان شريک شديم؟!
جابر در پاسخ گفت:
اي عطيّه! از حبيبم رسول خدا صلي اللّه عليه و آله و سلم شنيدم که فرمودند: کسي که گروهي را دوست بدارد، با آنها مشحور مي شود و کسي که عمل گروهي را دوست بدارد، در عمل آنها شريک مي شود. ... قسم به کسي که محمد صلي اللّه عليه و آله و سلم را به حق برانگيخت، نيّت من و اصحابم (دوستانم) همان نيّتي است که امام حسين عليه السلام و اصحابش داشته اند. (4)
محبت، يک عمل قلبي است که مي تواند انسان را به محبوب خويش برساند و کساني که در کربلا نبوده اند، مي توانند با «نيّت» و «محبت» خود، همراه ايشان شده، حتي فيض شهادت در رکاب حضرت را ببرند؛ چرا که نيّت، روح و جان اعمال جوارحي است.
امام باقر عليه السلام در باره‌ي ارزش نيّت فرموده اند:
نيّت مؤمن از عمل او بهتر است زيرا (فرد مؤمن) کار خوبي را نيّت مي کند که به (انجام دادن) آن نمي رسد. و نيبت کافر بدتر از عمل اوست، زيرا قصد و آرزوي کار بدي را مي کند که به (انجام دادن) آن نمي رسد. (5)
به همين دليل است که خداوند، مردم را روز قيامت بر اساس نيّت هايشان محشور مي گرداند. (6) هر کس نيّت جدي براي ياري امام حسين عليه السلام داشته باشد، اجر آن را مي برد؛ همان طور که امام صادق عليه السلام خود را در زمره‌ي شهداي کربلا شمرده اند: من خود را خارج از شهداي دشت کربلا نمي دانم و پاداشم را کمتر از آنها نمي شمارم؛ زيرا نيّت من اين است که اگر آن روز را درک مي کردم (امام حسين عليه السلام) را ياري مي نمودم. و هم چنين شيعيان ما شهيدان (محسوب) هستند هرچند که در بسترهايشان از دنيا بروند. (7)
امام رضا عليه السلام به يکي از ياران خود به نام ريّان بن شبيب چنين آموخته اند:
اي پسر شبيب! اگر خوشحال مي شوي از اين که مانند ثواب کساني را که همراه امام حسين عليه السلام به شهادت رسيده اند، داشته باشي، هر وقت به ياد آنها مي افتي، بگو «يا ليتني کنت معهم فأفوز فوزاً عظيماً»: اي کاش من با آنها بودم، و به رستگاري بزرگي دست مي يافتم. (8) مرحوم سيد بن طاووس در کتاب «مصباح الزّائر» در بخشي از زيارت جامعه ي ائمه المؤمنين عليه السلام نقل مي نمايد که:
اي آل پيامبر صلي اللّه عليه و آله و سلم پدر و مادرم فدايتان باد... ما خدا را شاهد مي گيريم که با دوستان و ياران ديرين شما در ريختن خون ناکثين و قاسطين و مارقين (اصحاب جمل و اصحاب صفين و نهروان در زمان اميرالمؤمنين عليه السلام) شريک هستيم. نيز در ريختن خون کشندگان ابي عبداللّه عليه السلام سيد جوانان اهل بهشت در روز کربلا - با نيّت ها و دل ها و با تأسف خوردن به جهت از دست دادن موقعيت هايي که ياران شما به خاطر ياري کردن شما داشته اند - شريک هستيم. و بر شما باد درود و رحمت برکات خداوند. (9)
اظهار «تأسف» بر عدم توانايي ياري امام حسين عليه السلام و ديگر ائمه ي معصومين عليهم السلام نشانه ي بارز براي وجود اين آرزوي قلبي است و اگر کسي واقعاً در دل حسرت درک آن شرايط را بخورد، با اين معرفت و محبت و نيّت مي تواند اميدوار باشد که از ياران امام حسين عليه السلام محسوب مي گردد و به وسيله ي ياري آن حضرت، امام زمان غريبش را ياد کند.

شعار امام عصر عليه السلام و يارانش

يکي از مهم ترين مأموريت هاي الهي امام عصر عليه السلام در زمان ظهور، انتقام خون سيدالشهداء عليه السلام از دشمنان ايشان است. اين مسأله آن قدر اهميت دارد که شعار اصلي آن حضرت محسوب مي شود. در زيارتي خطاب به ناحيه ي مقدسه ي آن حضرت چنين مي خوانيم:
« السلام علي الامام العالم الغائب عن الأبصارو الحاضر في الأمصار و الغائب عن العيون و الحاضر في الأفکار بقيه الأخيار الوارث ذالفقار، الّذي يظهر في بيت اللّه الحرام ذي الأستار و ينادي بشعار «يالثارات الحسين»: أنا الطالب بالأوتار أنا قاصم کل جبار، القائم المنتظر ابن الحسن، عليه و آله أفضل السلام. » (10)
سلام بر امام داناي پنهان از ديدگان و حاضر در شهرها و پنهان از چشم ها و حاضر در انديشه ها، باقيمانده ي نيکان، وارث ذوالفقار، همان کسي که در خانه ي پرده پوش خدا آشکار مي شود و شعار خون خواهي حسين عليه السلام را سر مي دهد (و مي گويد): من قصاص خون هاي بناحق ريخته ام، من خردکننده ي هر ستمگر هستم، و آن قيام کننده ام که در انتظارم بوده اند. پسر (امام) حسن که بر او و خاندانش بهترين درود ها باد.
معمولاً در شعار هاي هر کس، عصاره و چکيده ي هدف او را مي توان يافت. شعار خون خواهي حضرت مهدي عليه السلام از جد مظلوم خود در هنگام ظهور، اهميت اين امر را در نزد خداي عزّوجلّ و امام زمان عليه السلام نشان مي دهد.
يکي از اوصاف ياران امام زمان عليه السلام نيز اين است که در زمان ظهور، به تبعيت از مولاي خويش، به خون خواهي امام حسين عليه السلام بر مي خيزند؛ زيرا خون حضرت سيدالشهداء شرافت بسياري نزد پروردگار دارد که انتقام ريخته شدن آن هنوز گرفته نشده است و لذا شعار ياران امام زمان عليه السلام «يا لثارات الحسين» است. (11) اين شعار، همه ي اهداف و خواسته هاي آنها را يک جا بيان مي دارد. براي آشنا شدن با اهميت اين هدف، مطالعه ي احوال و اوصاف ياران امام حسين عليه السلام ضروري است.

احوال ياران امام حسين عليه السلام

آرزوي بزرگان شيعه همواره اين بوده است که در زمره ي ياران سيدالشهداء عليه السلام باشند. البته اين افراد بايد از احوال ياران حضرتش مطبّع باشند و بدانند که آنها چه نيّتي داشته اند و چگونه در راه ياري امام زمان خويش همه ي دارايي و هستي خود را فدا کردند. هر کسي نمي تواند ادّعا کند که نيّت اصحاب سيّدالشّهداء عليه السلام را دارد.
اصحاب امام حسين عليه السلام تا وقتي زنده بودند، اجازه ندادند که هيچ يک از فرزندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به ميدان بروند. آنان همه چيز خود را فداي امام حسين عليه السلام و اولاد ايشان نمودند و همواره نسبت به اهل بيت عليهم السلام اظهار ارادت مي کردند و در عمل نيز محبت قلبي خود را نشان دادند. شرح فداکاري اصحاب سيّدالشهّداء عليه السلام، در حوصله ي اين کتاب نمي گنجد.
ما در اين جا تنها به ذکر از جان گذشتگي دو تن از ياران امام عليه السلام مي پردازيم و خوانندگان را به مطالعه ي بيشتر در اين زمينه توصيه مي کنيم.
روز عاشورا هنگام ظهر، امام حسين عليه السلام به «زهير بن قين» و «سعيد بن عبدالله حنفي» فرمودند که جلوي آن حضرت بايستند.
سپس ايشان با عدّه اي از يارانشان به نماز خوف ايستادند. يک تير به سوي حضرت آمد. سعيدبن عبدالله حنفي خود را در مسير تير قرار داد و آن را به جان خريد و هر تيري که به سمت حضرت مي آمد به استقبال آن مي رفت تا اين که بر زمين افتاد. در حالي که مخالفين را لعنت مي کرد و مي گفت: «خدايا به پيامبرت سلام مرا ابلاغ کن و ايشان را از درد زخم هاي من آگاه کن. من مي خواستم پاداش ياري فرزند پيامبر را ببرم. » سپس از دنيا رفت. در حالي که غير از زخم هايي که بر اثر ضربه هاي شمشير و نيزه پذيرفته بود، سيزده تير در بدنش باقي بود. (12)
يکي ديگر از اصحاب با وفاي امام حسين عليه السلام «عمرو بن قرظه الانصاري» است که هم خود مي جنگيد و هم از امامش دفاع مي کرد.
هر تيري به سوي امام حسين عليه السلام مي آمد، او با دستش جلوي آن را مي گرفت و هر شمشيري به سمت امام عليه السلام روانه مي شد، جانش به استقبال آن مي رفت به طوري که در آن مدت، به امام عليه السلام هيچ ناراحتي نرسيد. سرانجام از شدت جراحت به زمين افتاد و رو به امام عليه السلام کرد و گفت: اي پسر رسول خدا! آيا وفا کردم؟ حضرت فرمودند: بله تو در بهشت پيش روي من هستي. از طرف من به رسول خدا سلام برسان و به ايشان بگو من هم به دنبال خواهم آمد. عمرو جنگيد تا به شهادت رسيد. (13)
مي بينيم که اصحاب امام حسين عليه السلام در روز عاشورا از همه ي هستي خود گذشتند. اينان الگو و اسوه ي کساني هستند که آرزوي ياري امام حسين عليه السلام را در اين زمان دارند. ما هم اگر چنين آرزويي داريم، بايد وضعيت خود را بررسي کنيم و ببينيم تاکنون از چه چيز خود در راه امام زمان عليه السلام گذشته ايم؟ آيا حاضر هستيم از پول و مقام و موقعيت دنيايي خود در مواقع لازم به خاطر اهل بيت عليهم السلام بگذريم؟ آيا آبروي خود را خرج امام زمان عليه السلام و رفع گرفتاري از دوستان ايشان مي کنيم؟ آيا در مواردي که راحتي و رفاه ما به خطر مي افتد، براي دفاع از حريم امامت و ولايت و مبارزه با دشمنان ائمه عليهم السلام همت مي کنيم؟ اگر به ما بگويند همين امروز امام زمان شما ظهور مي کند، آيا تعلقات ما به اين و آن، اجازه مي دهد که بدون تأخير و درنگ به ياري آن عزيز بشتابيم؟
از خداوند مي خواهيم چنان معرفت و محبتي به ما عطا کند که مانند ياران سيدالشهداء عليه السلام پا به رکاب امام زمانمان باشيم و همه ي هستي خود را فداي ايشان کنيم.

فداکاري هاي بانوان کربلا

علاوه بر جانفشاني هايي که مردان همراه امام حسين عليه السلام در رکاب ايشان براي دفاع از آن حضرت انجام دادند، زنان فداکاري هم بودند که در حادثه ي کربلا به شکل ديگري امام خود را ياري کردند.
اين ها الگويي مناسب براي بانواني هستند که مي خواهند با نيت و عمل خود از طريق ياري سيدالشهداء عليه السلام امام زمان خود را ياري کنند. ما در اين جا به ذکر دو نمونه اکتفا مي کنيم.

نمونه ي اول:

«امّ خلف» همسر مسلم بن عوسجه بود. پس از شهادت مسلم بن عوسجه پسرش آماده نبرد شد. امام حسين عليه السلام به او فرمودند: اي جوان! پدرت شهيد شد. اگر تو نيز کشته شوي، مادرت در اين بيابان در پناه چه کسي بگريزد؟ پسر مسلم خواست برگردد، مادرش شتاب زده سر راه او را گرفت و گرفت: فرزندم! تو سلامتي خود را بر نصرت پسر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ترجيح مي دهي؟ من هرگز از تو راضي نمي شوم. پسر مسلم به طرف ميدان جنگ برگشت و حمله ي سختي کرد. مادر از پشت سر پيوسته به او مي گفت، اي پسر! شاد باش که هم اکنون از ساقي کوثر سيراب خواهي شد. جوان مردانه کوشيد و سي نفر از مشرکان را به قتل رساند و شربت شهادت نوشيد. کوفيان سر او را بريده و به سوي مادرش افکندند، مادر سر او را برداشت و بوسيد و چنان گريست که همه به گريه افتادند. (14)
امّ خلف مي توانست از پاسخ امام حسين عليه السلام مجوّز و توجيهي براي نجات جان پسرش بسازد و بدون اين که ظاهراً اشکال شرعي و عرفي بر عملش وارد شود، از زندگي بهتر دنيوي بهره مند شود. اما او دفاع از اهل بيت عليهم السلام را بر همه چيز ترجيح داد. آيا به راستي عمل او افراط و زياده روي از حدّ و مرز دين بود؟! حال اگر بانوان از بعضي آسايش طلبي هاي دنيايي، به خاطر حفظ دين خود بگذرند و رعايت ورع را پيشه سازند، آيا مرتکب افراط و مقدّس مآبي شده اند؟!

نمونه ي دوم:

«زهير بن قين» از مکه به طرف عراق حرکت مي کرد. وي به دليل ترس از بني اميه، به گونه اي راه مي پيمود که با امام حسين عليه السلام مواجه نشود. به هر منزلي مي رسيد، جايي خيمه مي زد که نزديک خيمه هاي امام حسين عليه السلام نباشد. در يکي از منازل، وقتي مشغول خوردن غذا شد، از جانب امام عليه السلام فرستاده اي آمد و گفت: «اي زهير بن قين! ابوعبدالله عليه السلام تو را مي طلبد». جماعت همراه او، از مخالفت با بني اميه سخت هراسان شدند، در عين حال، نافرماني امام حسين عليه السلام را آسان نمي شمردند. لذا، از شدت ناراحتي، لقمه ها را بر زمين گذاشتند.
در اين هنگام، همسر زهير بن قين - که «ديلم» نام داشت - گفت: «سبحان الله! پسر رسول خدا کسي را به سوي تو مي فرستد و تو را طلب مي کند، و تو، به او پاسخ نمي گويي؟! برخيز و شتاب کن و بشنو که او چه مي گويد». زهير برخاست و با شتاب رفت. زماني نگذشت که خندان و شادان برگشت؛ گويي که از چهره اش خورشيد بر مي تابد. به محض رسيدن، دستور داد که خيمه ي او را کندند، و اثاثيه او را جمع نموده، به طرف لشکرگاه امام حسين عليه السلام حمل کردند. زهير گفت: من تصميم قطعي گرفته ام که در ملازمت حسين عليه السلام کوچ کنم و جان خود را فداي او بنمايم. آن چه مال داشت بين زن و پسر عموهاي خود تقسيم کرد و گفت: «ديلم» را به اهل خود برسانيد، چرا که من دوست ندارم اسير شود. «ديلم» گريه کرد و گفت: تو مي خواهي در رکاب پسر علي مرتضي عليهما السلام جان بازي کني، چرا من نخواهم در خدمت دختر مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم سرافرازي کنم؟! پس همراه زهير روانه شد. (15)
اين بانوي فداکار، به همه ي بانوان ارادتمند به امام زمان عليه السلام درس گذشتن از ماديات و خوشي هاي دنيا در راه ياري اهل بيت عليهم السلام مي دهد. آيا ما حاضر هستيم از اندکي رفاه خويش در راه ياري امام زمان عليه السلام بگذريم؟! و به راستي چقدر در راه دفاع از حضرت بقيه الله عليه السلام فعاليت و کوشش مي کنيم؟!

پي نوشت :

1. فوائد المشاهد: ج 2 ص 466.
2. اميرالمؤمنين عليه السّلام: ... آگاه باشيد او (امام حسين عليه السّلام) و اصحابش در روز قيامت در زمره ي سادات شهداء هستند. (بحارالانوار: ج 36 ص 253)
3. بحارالانوار: ج 27 ص 89 ح 39.
4. بحارالانوار: ج 101 ص 196.
5. وسائل الشيعه: ج 1 ص 39 ح 17.
6. امام صادق عليه السّلام فرموده اند: «إنّ اللّه يحشر النّاس علي نيّاتهم يوم القيامه». (وسائل الشيعه: ج 1 ص 34 ح 5)
7. مکيال المکارم: ج 2 ص 228 به نقل از شرح صحيفه سجّاديّه سيّد نعمت اللّه جزايري.
8. بحارالانوار: ج 44 ص 286.
9. مفاتيح الجنّان: مرحوم شيخ عبّاس قمّي.
10. بحارالانوار: ج 102 ص 193 و 194.
11. امام صادق عليه السّلام در توصيف ياران امام زمان عليه السّلام فرموده اند: آرزو مي کنند که در راه خدا کشته شوند، شعار ايشان «يالثارات الحسين عليه السّلام» است... خدا به وسيله آنها امام حقّ را ياري مي کند. (بحارالانوار: ج 52 ص 308 ح 82).
ثاراث جمع ثار به معناي «خون» است. ترکيب «يالثارات» در مصيبت ها به کار مي رود که انسان از شدّت آنها «ندبه» يعني «زاري و فرياد» مي کند. پس منظور از «يالثارات الحسين» ندبه براي خونخواهي امام حسين عليه السّلام است.
12. اللّهوف علي قتلي الطفوف: ص 110 و 111.
13. همان : ص 107 و 108.
14. رياحين الشّريعه: ج 3 ص 305 با اندکي تغيير ادبي.
15. رياحين الشّريعه: ج 3 ص 306 با اندکي تصرّف ادبي.

منبع: کتاب آشناي غريب