امام ، علم مصبوب





جهل، از امراض روحي است که انسان را به غفلت و حيرت و نهايتاً به بيراهه مي کشاند. شفاي اين درد، يعني علم، به دست امام عليه السّلام است. يکي از اوصافي که امام رضا عليه السّلام براي معرفي امام معصوم عليه السّلام به کار برده اند، تعبير «المخصوص بالعلم» (1) است؛ يعني علم، اختصاص به امام دارد. بنابراين، هر کس بخواهد عالم شود، بايد به سراغ امام برود، چرا که ايشان تنها منبع علم هستند. در عبارتي از زيارت آل يس نيز امام زمان عليه السّلام خود را «العلم المصبوب» (2) يا «علم سرازير شده» معرفي نموده اند. به کار بردن تعبير علم به جاي عالم نشانه‌ي مبالغه است؛ يعني امام عليه السّلام علم مجسّم است. پس تشنگان علم بايد سراغ ايشان بروند و طبق فرمايش امام هشتم عليه السّلام:
«الامام الماء العذاب علي الظمآء. » (3)
امام، آب شيرين در حال تشنگي (براي شخص تشنه) است.
حيات مادّي و معنوي انسان وابسته به آب است. البته آبي که تشنگي قلبي را سيراب مي کند و باعث روح انسان مي شود، اهميت بيشتري دارد. قرآن کريم مي فرمايد:
«و جعلنا من الماء کل شيء حي. » (4)
و هر چيز زنده را از آب (زنده) قرار داديم.
کسي که قلبش به نور امام عليه السّلام هدايت شده «حي» يعني زنده است. در غير اين صورت «ميّت» مي باشد. و باز قرآن مي فرمايد:
«اومن کان ميتا فاحييناه و جعلنا له نوراً يمشي به في الناس کمن مثله في الظلمات ليس بخارج منها. » (5)
آيا کسي که مرده (گمراه) است پس زنده اش کرديم (هدايتش نموديم) و براي او نور (هدايت) ي قرار داديم که به وسيله‌ي آن در بين مردم حرکت کند، همچون کسي است که در ظلمات (غفلت و گمراهي) است و از آن خارج نمي شود؟
بنابراين، اگر علم امام را بچشيم، خاصيّت «المآء العذب» (6) بودن امام عليه السّلام را چشيده ايم و راه چشيدن آن، پايداري در مسير ولايت ائمه عليهم السّلام است.
«و ان لو استقاموا علي الطريقه لاسقيناهم ماء غدقاً. » (7)
و اين که اگر به آن روش پايدار بودند هر آينه از آب فراوان ايشان را سيراب مي کرديم.
امام صادق عليه السّلام در تفسير اين آيه «الطّريقه» را به «ولايت» تفسير فرموده اند. و نيز در تفسير «لا سقيناهم ماء غدقا» فرموده اند:
علم فراواني که از ائمه عليهم السّلام بياموزند به ايشان مي چشانديم. (8)
هر چند در زمان غيبت، دسترسي به حضرت بقيه الله الاعظم- ارواحناه فداه- و درس گرفتن از محضر ايشان به طور معمول ميسر نيست، اما بوده اند کساني که در همين زمان با استفاده ‌ي حضوري از امامشان بهره ها برده اند.
در اين جا نمونه اي از دستگيري امام عصر عليه السّلام را ياد مي کنيم و اميدواريم که خداوند معرفت بيشتري در مورد صفت «علم مصبوب» به عطا فرمايد. اين سرگذشت، مربوط به مرحوم مقدس اردبيلي از علماي بزرگ شيعه است.
شاگرد ايشان مير علام نقل مي کند:
«شبي در صحن مقدس حرم اميرالمؤمنين عليه السّلام گردش مي کردم، در حالي که بسياري از شب گذشته بود. ناگاه شخصي را ديدم که به سمت روضه‌ي مقدسه مي آيد. من نيز به سمت او رفتم. چون نزديک شدم، ديدم استاد ما مولي احمد اردبيلي است. خود را پنهان داشتم، تا اين که به نزديکي در روضه‌ي مبارکه رسيد، در حالي که در روضه‌ ي بسته بود. پس گشوده گرديد و مقدس داخل روضه شد. ديدم که گويا با کسي سخن مي گويد. بعد از آن بيرون آمد و در روضه بسته شد. من پشت سر او روانه شدم، به نوعي که مرا نمي ديد. تا آن که از نجف اشرف بيرون آمديم. مقدس به سمت کوفه رفت، تا آن که داخل مسجد کوفه گرديد و در محرابي که حضرت اميرالمؤمنين عليه السّلام شربت شهادت نوشيده اند، قرار گرفت. با شخصي در مسأله اي سخن مي گفت و زمان طويلي درنگ نمود. آن گاه از مسجد بيرون آمد و به سمت نجف اشرف روانه شد. من نيز پشت سر او مي رفتم. تا آن که به نزديک مسجد حنانه رسيديم. مرا سرفه گرفت، چنان که نتوانستم خودداري کنم. چون صداي سرفه‌ي مرا شنيد متوجه من گرديد و فرمود: آيا تو ميرعلامي؟ عرض کردم: بلي. فرمود: در اين جا چه کار داري؟ گفتم: از وقتي داخل روضه ‌ي مقدّسه شده ايد تا حال با شما بودم. شما را به حق صاحب اين قبر قسم مي دهم که اين ماجرا را که در اين شب براي شما اتّفاق افتاد از اول تا به آخر به من خبر دهيد. گفت: خبر مي دهم به شرط آن که تا زماني که من زنده ام آن را به کسي نگوئي. من هم در اين مورد با او عهد و ميثاق نمودم. چون مطمئن شد فرمود: بعضي از مسائل بر من مشکل شد و در آنها درمانده و در فکر بودم. ناگاه بر دلم افتاد که به خدمت اميرالمؤمنين عليه السّلام روم و آنها را از ايشان بپرسم. وقتي که به روضه ‌ي مقدّسه رسيدم، در به روي من گشوده شد چنان که مشاهده نمودي. داخل شدم و به درگاه الهي تضرع نمودم تا حضرت جواب مسائل مرا بفرمايد. در آن حال صدائي از قبر مطهر شنيدم که برو مسجد کوفه و آنها را از قائم عليه السّلام بپرس، زيرا که او امام زمان توست. اين بود که آمدم در نزد محراب و آنها را از حضرت حجت عليه السّلام پرسيدم و جواب شنيدم و اکنون بر مي گردم. » (9)
شنيدن اين ماجرا، در معرفت انسان نسبت به وصف علم مصبوب امام عصر عليه السّلام مؤثر است. بالاتر از آن، ديدن افرادي مانند مقّدس اردبيلي است که از جهت علمي مورد توجه امام زمانشان قرار گرفته اند. و اما بالاترين معرفت را خود مقّدس اردبيلي داشته که قطره اي از علم مصبوب را چشيده است.
البته بايد توجه داشت که براي چشيدن علم امام عليه السّلام ضرورت ندارد که انسان حتماً خدمت امام مشرف شود و سؤالات علمي خود را به صورت حضوري بپرسد؛ بلکه از طريق رجوع به احاديث اهل بيت عليهم السّلام و به طور کلي استقامت در طريق ولايت ايشان مي توان از اين سرچشمه‌ ي علم سيراب شد.
براي اين که در معرض تابش انوار علم و هدايت امام عليه السّلام قرار گيريم، بايد وظايف خود را نسبت به ايشان به طور کامل ادا کنيم. از جمله اين که نسبت به فرمايش هاي امام تسليم باشيم. همه‌ ي مسائل و مشکلات علمي، فکري و قلبي خود را به امام عليه السّلام ارجاع دهيم و در حقيقت همه‌ي امور خود را رد به سوي امام کنيم. (10) در اين صورت خداوند کريم به لطف خود، شيريني علم امام عليه السّلام را به ما مي چشاند.
به هر حال، شناخت علم امام عليه السّلام يا معرفت حضرت به صفت علم مصبوب به هر درجه اي براي انسان حاصل شود، شکر قلبي نسبت به آن تفاوت مي کند. شکر قلبي همان معرفت قلبي اختياري يعني اعتقاد و پذيرش است و در مورد علم امام عليه السّلام به معناي معتقد بودن به اين حقيقت است که علم به طور کامل در وجود ايشان يافت مي شود. اين اعتقاد و باور قلبي در عين اين که کاملاً اختياري است، اما به طور کامل بستگي به عمق معرفت شخص نسبت به علم امام دارد. کساني مانند مرحوم مقدس اردبيلي که تجليات علمي امام عليه السّلام را چشيده اند، در مقام اعتقاد به امام زمان ارواحنا فداه بهتر و عميق تر مي توانند شکرگزار نعمت علم آن حضرت باشند. از اين رو شکر قلبي آنها مي تواند کامل تر از کساني باشد که دستگيري علمي امام عليه السّلام را فقط ديده يا شنيده اند.

پي نوشتها:

1. اصول کافي: کتاب الحجّه باب نادر جامع في فضل الامام عليه السّلام و صفاته ح 1.
2. احتجاج طبرسي: ج 2 ص 316.
3. اصول کافي: کتاب الحجّه، باب نادر جامع في فضل الامام عليه السّلام و صفاته، ح 1.
4. سوره ي انبياء آيه ي 3.
5. سوره ي انعام آيه ي 122.
6. آب گوارا.
7. سوره ي جن آيه ي 16.
8. بحارالانوار: ج 24 ص 29 ح 2.
9. العبقريّ الحسان: ج 2، بساط چهارم، ص 64، با کمي تصرّف و بازنويسي عبارات.
10. امام صادق عليه السّلام فرموده اند: پائين ترين حدّ معرفت امام عليه السّلام اين است که ايشان همتاي پيامبر صلي اللّه عليه و آله است مگر در نبوّت، و وارث آن حضرت مي باشد. و اين که اطاعت از امام (در حقيقت) اطاعت از خدا و از رسول خداست. (و ديگر آن که بايد) در هر چيز تسليم محض نسبت به امام بود و (همه ي امور را) به ايشان ارجاع داد و نظر ايشان را برگرفت. (بحارالانوار: ج 36 ص 407)

منبع: کتاب آشناي غريب