نویسنده: مصطفی دلشاد تهرانی


«عدالت» در لغت، اصلی است که بر حدّ وسط میان افراط و تفریط، و راست و مستقیم دلالت می‌کند، و بر مبنای این اصل، در معانی متعددی آمده است؛ از جمله: مساوات، استقامت، حکم به حق، همانندی، همسنگی، درستی، میزان بودن و نقیض جور. (1)
علی (علیه‌السلام) هر معنای عدالت را در جای خود یافته و در عرصه‌ی مناسب آن دنبال نموده است. در آموزه‌های علی (علیه‌السلام)، عدالت در پنج مفهوم به کار رفته که او این پنج مفهوم را در سیره‌ی خود معنا بخشیده است. (2)

قرار دادن و قرار یافتن هر چیز در جای خودش

این مفهوم از عدالت که مفهوم بنیادین عدالت است، بدین معناست که هر چیز و هر کس، در هر حوزه و جایگاهی، آن جا قرار گیرد که بایسته و شایسته‌ی آن است، چنان که امام علی (علیه‌السلام) فرموده است:
«الْعَدْلُ یَضَعُ الأُمُورَ مَوَاضِعَهَا». (3)
عدالت کارها را بدان جا می‌نهد که باید.
مقابل این مفهوم از عدالت، «ظلم» است، یعنی قراردادن و قراریافتن هر چیز در غیر جای خودش، که این امر منشأ تباهی‌ها است.

عدل چه بْوَد؟ وضع اندر موضعش *** ظلم چه بْوَد؟ وضع در ناموقعش (4)
عدل چه بْوَد؟ آب دِهْ اشجار را *** ظلم چه بْوَد؟ آب دادن خار را
عدل وضع نعمتی در موضعش *** نه به هر بیخی که باشد آبْ کَش
ظلم چه بْوَد؟ وضع در ناموضعی *** که نباشد جز بلا را منبعی (5)

این مفهوم در تمام سخنان و عملکرد عدالت‌خواهانه‌ی امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) لحاظ شده است، و تلاش امام (علیه‌السلام) در همه‌ی عرصه‌های زندگی در این جهت بود که هر چیز و هر کس در جای خود قرار گیرد.

انصاف و داد

از مفاهیم عدالت نزد امام علی (علیه‌السلام) انصاف و داد است. واژه‌ی «انصاف» از ماده‌ی «نَصْف» و «نُصْف» و «نِصْف» به معنای چیزی را نصف کردن یا به نیمه رساندن است. (6) امام علی (علیه‌السلام) عدالت، و عدالت‌خواهی را از هر کار نیک، و هر تلاش در راه خدا، برتر و والاتر می‌داند؛ و بی‌گمان اگر کسی چنین به عدالت، و عدالت‌خواهی بنگرد، بیش‌ترین تلاش را در راه عدالت و تحقق هم جانبه‌ی آن خواهد کرد؛ و امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) خود چنین بود، و چنین کرد. «انصاف» در روابط و مناسبات اجتماعی و امور سیاسی و اداری به مفهوم نصف کردن سود و زیان میان خود و دیگران و پاس داشتن «داد» و حفظ حقوق دیگران همانند حفظ حقوق خود، و در مقام داوری حقوق طرفین را یکسان و برابر رعایت کردن است. انصاف در این وادی، بدین معناست که هر کس حقوق دیگران را رعایت کند و آن را چون حقوق خود بداند و برای دیگران حقوقی برای حقوق خود قائل باشد، و آن چه برای خود می‌خواهد، برای دیگران نیز بخواهد، و مزایا و بهره‌های زندگی را میان خود و مردمان برابر تقسیم نماید. (7) همچنین به معنای دادخواهی و گرفتن حق و داد آن است. در آموزه‌های امام علی (علیه‌السلام) آمده است:
«الْعَدْلُ الْإِنْصَافُ.» (8)
عدالت یعنی انصاف.
در این بیان، عدالت به مفهوم «انصاف» و «داد» آمده است.

مساوات

عدالت آن جا که سخن از حقوق عمومی و قرار گرفتن در برابر قانون و بهره‌مندی از فرصت‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است، به مفهوم مساوات و برابری است؛ و آن جا که سخن از حقوق شخصی و مراتب و ملاحظه‌ی توانمندی‌های گوناگون است، به مفهوم تفاوت و تناسب حق‌ها است. امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) به شدت به این امر توجه داشت و تلاش می‌کرد که این مفاهیم در جای خودش، به درستی شناخته گردد و پاس داشته شود، چنان که در نامه‌ی خود به اَسْوَد بن قُطْبَه، سردار سپاه حُلْوان، فرمود:
«فَلْیَکُنْ أَمْرُ النَّاسِ عِنْدَکَ فِی الْحَقِّ سَوَاءً، فَإِنَّهُ لَیْسَ فِی الْجَوْرِ عِوَضٌ مِنَ الْعَدْلِ.» (9)
پس باید کار مردمان در آن چه حق است، نزد تو یکسان باشد، که ستم را با عدل عوض ندهند.
امام (علیه‌السلام) فرمان داده است که در آن چه حقوق مردمان و حقوق عمومی شمرده می‌شود، عدالت به معنای مساوات است، و جای هیچ‌گونه تفاوت نیست، که در صورت تفاوت‌گذاری، ستم بر آنان است.  

رعایت حقوق و رساندن هر ذی حقّی به حقّش

از مفاهیم اساسی و کلیدی عدالت، رعایت حقوق و به جا آوردن آن است، و این که حقّ هر ذی حقّی به تناسب میزان آن، هرچه باشد، ادا گردد. امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) فرموده است:
«فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِیَّةُ إِلَى الْوَالِی حَقَّهُ، وَأَدَّى الْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا، عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ، وَقَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّینِ، وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ، وَجَرَتْ عَلَى أَذْلَالِهَا السُّنَنُ؛ فَصَلَحَ بِذَلِکَ الزَّمَانُ، وَطُمِعَ فِی بَقَاءِ الدَّوْلَةِ، وَیَئِسَتْ مَطَامِعُ الْأَعْدَاءِ.» (10)
پس چون مردمان حق زمامدار را بگزارند، و زمامدار حق مردمان را به جای آرد، حق میان آنان بزرگ مقدار شود، و راه‌های دین پدیدار، و نشانه‌های عدالت برجا، و سنت چنان که باید اجرا. پس کارِ زمانه آراسته گردد، و چشم امید در پایداری دولت پیوسته، و چشمداشت‌های دشمنان بسته.
در این جا برپا شدن عدات، همان به جای آوردن و رعایت حقوق است؛ و امام (علیه‌السلام) در پی آن بود که ستم‌ها را در همه‌ی امور بزداید و هر کس به حق شایسته‌ی خود برسد.

اعتدال و میانه‌روی

عدالت به مفهوم اعتدال و میانه‌روی نیز در آموزه‌های امام علی (علیه‌السلام) و در روابط و مناسبات شخصی، اجتماعی، مدیریتی، سیاسی و اقتصادی مورد توجه و تأکید است، چنان که در سخنان آن حضرت آمده است:
«عَلَیْکَ بِالقَصْدِ فِی الأُمُورِ، فَمَنْ عَدَلَ عَنِ القَصْدِ جَارَ، وَ مَنْ أَخَذَ بِهِ عَدَلَ.» (11)
بر تو باد به میانه‌روی در کارها، زیرا هر که از میانه‌روی روی برگرداند، ستم کند، و هر که بدان پایبند گردد، به عدالت رفتار کند.
این مفهوم از عدالت در نامه‌ی امام (علیه‌السلام) به یکی از کارگزارانش (12) چنین آمده است:
«أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ دَهَاقِینَ أَهْلِ بَلَدِکَ شَکَوْا مِنْکَ غِلْظَةً وَقَسْوَةً، وَاحْتِقَاراً وَجَفْوَةً؛ وَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَهُمْ أَهْلًا لِأَنْ یُدْنَوْا لِشِرْکِهِمْ؛ وَلَا أَنْ یُقْصَوْا وَیُجْفَوْا لِعَهْدِهِمْ. فَالْبَسْ لَهُمْ جِلْبَاباً مِنَ اللِّینِ تَشُوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّةِ، وَدَاوِلْ لَهُمْ بَیْنَ الْقَسْوَةِ وَالرَّأْفَةِ، وَامْزُجْ لَهُمْ بَیْنَ التَّقْرِیبِ وَالْإِدْنَاءِ، وَالْإِبْعَادِ وَالْإِقْصَاءِ، إِنْ شَاءَ اللَّهُ.» (13)
پس [از ستایش و سپاس پروردگار و درود بر پیامبر بزرگوار]، دهقانانِ شهر تو شکایت دارند که با آنان درشتی می‌کنی، و سختی روا می‌داری؛ ستمشان می‌ورزی و خُردشان می‌داری. من در کارشان نگریستم، دیدم چون مشرکند نتوان به خود نزدیکشان گردانْد، و چون در پناه اسلامند، نشاید دورشان گردانْد. پس، جامه‌ای از نرمش برای آنان بر تن بپوش که کناره‌ای از سختگیری بدان درآمیخته باشی. میان سخت‌گیری و مهربانی به اعتدال با آنان رفتار کن؛ و میان نزدیک گردانیدن و بسیار به خود نزدیک داشتن، و دور کردن و بسیار از خود دور نگه داشتن، راهی میانه پیش‌گیر؛ به خواست خدا.
امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) کارگزار خود را به رفتاری به دور از افراط و تفریط فراخوانده، که عدالت، اعتدال و میانه‌روی است.
سیره‌ی امام علی (علیه‌السلام) را چنان می‌یابیم که وی، این پنج مفهوم را با تمام مصادیقش پی می‌گرفت، و بر سرِ آن هیچ کوتاهی و سازشی روا نمی‌دانست، که او عدالت، و عدالت‌خواهی را برتر از هر چیز می‌نهاد و هیچ چیز را در برابر آن اعتبار نمی‌داد، چنان که در سخنی راهگشا فرمود:
«وَمَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَالْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ إِلَّا کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍ؛ وَإِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ لَا یُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ، وَلَا یَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ، وَأَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ کُلِّهِ کَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ.» (14)
همه‌ی کارهای نیک و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهی از منکر، چون آب دهانی است در برابر دریایی پر موج پهناور. و همانا امر به معروف و نهی از منکر نه اجلی را نزدیک کنند، و نه از مقدار روزی بکاهند. و برتر از همه‌ی این‌ها سخن عدالت[خواهانه] است که پیش روی حاکمی ستمگر گویند.
امام علی (علیه‌السلام) عدالت، و عدالت‌خواهی را از هر کار نیک، و هر تلاش در راه خدا، برتر و والاتر می‌داند؛ و بی‌گمان اگر کسی چنین به عدالت، و عدالت‌خواهی بنگرد، بیش‌ترین تلاش را در راه عدالت و تحقق هم جانبه‌ی آن خواهد کرد؛ و امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) خود چنین بود، و چنین کرد. (15) او در پیِ آن بود که ستم را در همه‌ی عرصه‌ها، تا آن جا که در توانش بود، برچیند، و عدالت را در همه‌ی عرصه‌ها، تا آن جا که امکانش بود، به بار بنشاند، چنان‌که می‌فرمود:
«وَایْمُ اللَّهِ لَأُنْصِفَنَّ الْمَظْلُومَ مِنْ ظَالِمِهِ، وَلَأَقُودَنَّ الظَّالِمَ بِخِزَامَتِهِ، حَتَّى أُورِدَهُ مَنْهَلَ الْحَقِّ، وَإِنْ کَانَ کَارِهاً.» (16)
به خدا سوگند، که دادِ ستمدیده را از آن که بر او ستم کرده بستانم، و مهار ستمکار را بگیرم و به ناخواهِ او، تا به آبشخور حق کشانم. خدای پاک از هر کاستی، عدالت را برپادارنده‌ی مردمان، و مایه‌ی دوری آنان از ستم‌ها و گناهان، و روشنی چراغ اسلام قرار داده است. علی (علیه‌السلام) عدالت را بنیاد اصلی زندگی آدمیان در همه‌ی عرصه‌های آن می‌دید، که بدون آن همه چیز بی‌بنیاد است، چنان که در آموزه‌های وی آمده است:
«الْعَدْلُ أقْوَی أَسَاسٍ.» (17)
عدالت، محکم‌ترین بنیاد است.
در نظر علی (علیه‌السلام)، این بنیاد، اساس همه‌ی بنیادها، و مایه‌ی سلامت و بهروزی، و زندگی واقعی است:
«الْعَدْلُ حَیَاةٌ.» (18)
عدالت، زندگی است.
امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام)، عدالت را مایه‌ی اصلی زندگی بشری می‌دید و به خوبی می‌دانست که هیچ چیز چون عدالت، حیاتبخش و برپا کننده به سلامتی و بهروزی نیست، (19) چنان که می‌فرمود:
«الْعَدْلُ قِوَامُ الرَّعِیَّةِ.» (20)
عدالت، برپا دارنده‌ی مردمان است.
بی‌گمان هر جا عدالت بی‌فروغ بُوَد، مردمان بر راستی و درستی نزیَند، و راه هدایت و رسیدن به حقیقت، بسته بُوَد، و انسان و انسانیت به اسارت رود؛ که جز به عدالت نتوان ستم را زدود، و راه هدایت را گشوده، و انسان و انسانیت را شکوفا نمود:
«جَعَلَ اللهُ سُبْحَانَهُ العَدْلَ قِوَاماً لِلأَنَامِ، و تَنْزِیهًا مِنَ المَظَالِمِ و الآثَامِ، و تَسْنِیَةً لِلْإِسْلَامِ.» (21)
خدای پاک از هر کاستی، عدالت را برپادارنده‌ی مردمان، و مایه‌ی دوری آنان از ستم‌ها و گناهان، و روشنی چراغ اسلام قرار داده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. کتاب العین، ج 2، صص 1154-1155؛ معجم مقاییس اللغة، ج 4، صص 246-247؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 8، صص 55-60.
2. نک: تراز حیات: ساختارشناسی عدالت در نهج‌البلاغه، صص 45-62.
3. نهج‌البلاغه، حکمت 437.
4. مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت 2596.
5. همان، دفتر پنجم، ابیات 1089-1091.
6. کتاب العین، ج 3، صص 1799-1800؛ معجم مقاییس اللغة، ج 5، صص 431-432؛ لسان العرب، ج 14، صص 165-166.
7. نک: نقطه‌های آغاز در اخلاق عملی، ص 571.
8. نهج‌البلاغه، حکمت 231.
9. همان، نامه‌ی 59.
10. همان، خطبه‌ی 216.
11. غررالحکم، ج 2، ص 20؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 335.
12. بنابر آن چه بَلاذُری و یعقوبی نقل کرده‌اند، این کارگزار، عمر [یا عمرو] بن سَلَمة اَرْحَبی است. ر.ک: أنساب الاشراف، ج 2، ص 390؛ تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 203.
13. نهج‌البلاغه، نامه‌ی 19.
14. همان، حکمت 374.
15. تراز حیات: ساختارشناسی عدالت در نهج‌البلاغه، ص 65.
16. نهج‌البلاغه، کلام 136.
17. شرح غررالحکم، ج 1، ص 216؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 35.
18. شرح غررالحکم، ج 1، ص 64.
19. نک: آموزش نهج‌البلاغه، ص 174.
20. شرح غررالحکم، ج 1، ص 183؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 30.
21. شرح غررالحکم، ج 3، ص 37؛ عیون الحکم و المواعظ، ص 223.

منبع مقاله :
دلشاد تهرانی، مصطفی؛ (1394)، سبک زندگی در نهج‌البلاغه (سیره‌شناسی): عدالت، تهران: انتشارات دریا، چاپ اول