خربس؛ غارِ رازآمیز مهر
چکیده
محوطهی باستانی خربس در ده کیلومتری جنوب غربی شهر قشم با فاصلهای اندک از دریا قرار دارد. در این محوطه، آثار و شواهد باستانی و تاریخی همچون قلعه، گورستان و یک آب انبار یافته شده است که دلالت بر مسکونی بودن طولانی مدت این محوطه دارد. در نزدیکی تپههای باستانی خربس و در دل کوه، غار طبیعی خربس (که بشر کندوکاوی در آن صورت داده و الحقاتی بدان افزوده است) قرار دارد. نقل قولهای متفاوت، این دستکندها را متعلق به دورههای متفاوتی از ماد تا دوران اسلامی میدانند که گاه آن را معبدی مهری و گاه مأمن و پناهگاهی در مقابل ناامنی و خطرات احتمالی دانسته و برای آن کارکردهای متفاوت نظامی، مسکونی، دفاعی، مذهبی و... قائل بودهاند. در این جستار به معرفی و بحث و بررسی این غار صخرهای و معماری ویژهی آن و همچنین تاریخ سکونت بشر در جزیرهی قشم به روش پژوهش کتابخانهای، بررسی مطالعات باستانشناسی و بازدید و بررسی میدانی از محل پرداخته میشود. بر اساس یافتهها و نتایج حاصل از این پژوهش، به احتمال زیاد این غار، مهرابه ایی متعلق به دوران باستان بوده که در دورههای بعد، از آن به عنوان یک پناهگاه و مخفیگاه در برابر خطرات ناشی از ناامنیها استفاده میشده است.مقدمه
نزدیک به سرزمین مادر، وجود بندرگاههای مناسب برای دریانوردی، ذخائر دریایی قابل توجه برای صید و همچنین امکان تأمین آب شرب کافی، قشم را به مکانی ایده آل برای سکونت انسان تبدیل کرده است. این شرایط در طول تاریخ، قشم را مطمح نظر حکومتهای ایرانی و غیرایرانی، استعمارگران غربی و همچنین غارتگرانی چون جواسم قرار داد. سابقهی حضور بشر در این جزیره، به عصر مفرغ بر میگردد (خسروزاده، 1392: 96) و این جزیره در طول تاریخ همواره مسکونی و آباد بوده است. از جمله سکونتگاههای اولیهی بشر در جزیرهی قشم محوطهی باستانی «خربس» (2) است. در نزدیکی این محوطه و در دل کوههای مشرف به دریا، غار دستکند خربس قرار دارد انسان با تأمل در زندگی حیوانات و جانداران مختلف و مشاهدهی پناه بردن آنها به سرپناههای طبیعی، اشکفتها و غارها و نیز با مشاهدهی لانهسازی موشهای کور و مورچهها، الگوی مناسبی برای محل زندگی خود در مقابل سرما و گرما، دشمنان و حیوانات درنده یافت. هدف از نگارش این جستار بررسی و کنکاش در منابع گوناگون، پیرامون زمان پیدایش و علل وجودی ایجاد غار دستکند خربس و معرفی این دستکند است. در این گفتار پس از بیان مقدمهای کوتاه پیرامون معماری دستکند به معرفی غار خربس میپردازیم. سپس برای فهم بهتر موضوع به سابقهی سکونت در جزیرهی قشم در دوران باستان پرداخته میشود. در ادامه نیز، در مورد انتساب این غار به دورهی مادها بحث میکنیم و در انتها با توجه به معیارهای یک مهرابه، مقایسهای بین غار خربس و مهرابههای منتسب به آیین مهر انجام میگیرد. این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی صورت میگیرد و شیوهی گردآوری اطلاعات در این مقاله به روش پژوهش کتابخانهای و بررسی و بازدید میدانی است.معماری دستکند
انسان با تأمل در زندگی حیوانات و جانداران مختلف و مشاهدهی پناه بردن آنها به سرپناههای طبیعی، اشکفتها و غارها و نیز با مشاهدهی لانهسازی موشهای کور و مورچهها، الگوی مناسبی برای محل زندگی خود در مقابل سرما و گرما، دشمنان و حیوانات درنده یافت. او با شناخت از بستر طبیعی پیرامون و آگاهی از لایههای مناسب زمین، بهترین مکانها و لایهها را برای حفر کردن برگزید و با بهرهگیری از حفرههای طبیعی موجود و با ایجاد ساخت و سازهایی در آنها، سکونتگاههای مناسبی را برای خود تدارک دید (اشرفی، 1390: 27). انسان پیش از تاریخ در نجد ایران در سوراخهایی که در جوانب پُردرخت کوهها حفر و به وسیلهی شاخههای درختان مسقف میشد، زندگی میکرد. همچنین ممکن بود. این انسان یکی از غارها یا پناهگاههای سنگی متعدد را که اغلب آنها عبارت از بستر زیرزمینی رودهای کهن بود، به عنوان محل زندگی اشغال کند (گیرشمن، 1375: 10). معماری دستکند نماد و نمونهی سازگاری انسان با طبیعت و احترام به آن است که همراه با بهرهبرداری از آن با کمترین دستکاری، ساختار و یکپارچگی منظر زمین حفظ میشود. به همین دلیل سازههای معماری دستکند از دوام و پابرجایی بیشتری نسبت به معماری با سازههای دیگر در گذر زمان و رویدادها برخوردار بودهاند (چوبک، 1391: 50). بناهای معمولی به آسانی بر اثر عوامل طبیعی و گذشت زمان ویران شده و از بین میروند؛ در صورتی که حتی زمین لرزهها هم بیشتر مواقع نمیتوانند خسارت و ویرانی چندانی بر معماری صخرهای وارد کنند. همین ویران نشدن و جاودان ماندن معماری صخرهای در بازسازی تاریخ تمدن ملتها نقش بزرگی داشته است. اهمیت دفاعی معماری صخرهای در مقابل انسان، حیوانات مهاجم و عوامل طبیعی نیز غیرقابل انکار است (سرفراز، 1381: 64). عوامل متعددی در شکلگیری و فرم کالبدی اینگونه سکونتگاهها مؤثر بودهاند که مهمترین آنها را میتوان ایدئولوژی، فرهنگ و ارزشها، عوامل محیطی و طبیعی و نیز شیوهی معیشت مردم منطقه دانست (حقیقت نائینی، 1391: 61).غار خربس
محوطهی «خربس» در ده کیلومتری جنوب غربی شهر قشم در نزدیکی ساحل جنوبی جزیره قرار دارد. به گفتهی محققین شهر باستانی خربس از جمله شهرهای بزرگ و آباد دورهی ساسانی و از مراکز بزرگ دریایی ارتش ایران بوده است که جهازات بزرگ دریایی ایران در آن لنگر میانداختند (بابک راد، 135: 19). بنا به قولی، این شهر تا قرن چهارم هجری قمری (رائین، 2536: 118) و بنا به روایتی دیگر تا قبل از زلزلهی سال 1301 هـ . ق آباد و دارای سکنه بوده است (دژگانی، 1384: 270).در فاصلهی اندکی از بازماندههای شهر قدیمی خربس در دل تپههای مشرف به دریا غار صخرهای خربس خودنمایی میکند. بررسیهای زمینشناسی پیرامون این مغاره مبین این است که درون یک تپهی مارنی رسی است که از سمت دریا بریده و فرسوده شده است، تعدادی حفره و سوراخ بزرگ وجود دارد که تا چندین متر در داخل دیواره ادامه یافته و بعضاً به یکدیگر متصل بوده و یک شبکه را تشکیل میدهند. با توجه به جنس دیوارهها که به طور عمده از «مارن» و «سیلت» هستند، فرسایش تأثیر زیادی بر آنها داشته و به نظر میرسد حفرههایی که آنها را غار مینامند، در ابتدا در اثر عمل امواج به وجود آمده (در زمان مجاورت این دیوارهها با دریا) و اندازههای محدودی داشته و سپس توسط مردم بومی عمیقتر و بزرگتر شدهاند. نرمی جنس دیوارهها موجب شده است که کار حفر آنها به سهولت انجام پذیرد (امری کاظمی، 1383: 31).
از نمای بیرونیِ غارِ خربس، نُه روزن در سه ردیف دیده میشود که شش روزن در ردیف بالا، دو روزن در حاشیه و وسط و یک روزن در پایین قرار دارد. (تصویر شمارهی 1).
راه ورودی به تالار، راهروی تنگ و کوتاه دالان مانندی است که به یک سربالایی تند میرسد که به وسیلهی چهارده پلهای که جدیداً تعبیه شده است، وصول به تالاری به شکل مربع مستطیل در بالای سربالایی که مساحت آن 5/30×51/15 متر و با ارتفاع حدود 2/50 متر است، ممکن میشود. در میان ضلع شرقی تالار یک ستون سنگی وجود دارد. در سوی راست تالار، اتاقکی با سقف گهوارهای شکل و در چپ آن اتاقکی بسیار کوچک کنده شده است. نشانههایی از هنر تیشهکاری سنگتراشان کهن، هنوز بر روی سقف و بخشی از دیوارههای جانبی تالار و تنها ستون سنگی تالار به جا مانده است (بلوکباشی، 1379: 32). در دیوارههای جانبی تالار رفهایی با قوسهایی بیضی کندهاند (تصویر شمارهی 2).
جزیرهی قشم در دوران باستان
برای بررسی قدمت استفاده از غار خربس لازم است در ابتدا به قدمت سکومت در جزیرهی قشم اشاره شود. در مورد تسلط مادها بر جزایر خلیجفارس، تاکنون نظر قطعی داده نشده است؛ اما بنا به منابع موجود و با توجه به روایت هرودوت (در ارتباط با تسلط ماد بر پارس و همچنین حضور مادها در امپراتوری هخامنشی و نیز با توجه به حضور پارسها در کرانههای شمالی خلیجفارس)، تسلط ماد بر پارس به معنای گسترش قلمرو سیاسی ماد تا خلیجفارس آشکار خواهد بود (ملازده، 1393: 70). همانگونه که برخی معتقدند در دوران حکومت آستیاگ، آخرین فرمانروای ماد، جزایر خلیجفارس نیز جزئی از ایالت «درنگیانه» بودهاند (دیاکونوف، 1379: 318).شواهد تاریخی بر این امر دلالت دارد که با روی کار آمدن هخامنشیان و توسعهی قدرت آنان، لزوم توجه به تجارت دریایی و به ویژه سواحل و بنادر خلیجفارس، بیش از پیش مطرح شد. اقدامات کوروش، داریوش و خشایارشا، در ایجاد امنیت در نواحی ساحلی و تسهیل مراودات اقتصادی بین سواحل نیز موجب آبادانی و رونق این مناطق شد (وثوقی، 1389: 28).
علاوه بر آثار و شواهد باستانشناختی که از این دوره در جزیرهی قشم به دست آمده است (سال 1388: 188)، منابع مکتوب نیز اشاراتی به وجود تمدن و حضور جوامع انسانی در این جزیره داشتهاند. پدر تاریخ، هردودوت، در کتاب سوم در مبحث عایدات شاهی بیان میکند داریوش برای تمامی اقوام و طوایف مالیات مقرر داشت و نواحی همجوار را از جهت حسن جریان اداری تابع مرکزی واحد ساخت و اتباع شاه از جهت عایدات و مخارج، محض تسهیل کار، جزء این یا آن ساتراپی شده بودند. در زیرمجموعهی ساتراپی چهاردهم، ساگارتیان، زرنگیان (سیستان)، تمانیان، اوتیانها، میسیها، و سکنهی جزایر خلیجفارس که شاه نفرات زندانی و آوارگان جنگی را به آنجا تبعید میکرد، حضور داشتند (هرودوت، 1368: 224). ایالت چهاردهمی که هرودوت توصیف میکند، ظاهراً مشتمل بر ساحل دو سوی خلیجفارس بوده است. هرودوت در جایی دیگر نیز به جزیرهنشینان دریای «اریتره» که به ارتش خشایارشا پیوسته بودند، اشاره میکنند:
«اینان که در جزایری زندگی میکنند که شاه بزرگ کسانی را که تبعیدی مینامد به آنجا میفرستد، لباس و اسلحهای کمابیش شبیه مادها داشتند» (سال، 1388: 177). وجود تبعیدیان در بسیاری از متون مربوط به تاریخ هخامنشیان تأیید شده است. این تبعیدیها چه به صورت فردی یا گروهی به منتهی الیه شاهنشاهی تبعید میشدند (همان: 178). آریان نیز در کتاب سوم آناباسیس به هنگام برشماری گروهها و اقوامی که سپاه داریوش سوم را در «گوگمل» تشکیل میدادند از گروههای اعزام شده از حوالی خلیجفارس نام میبرد (آریان، 1388: 122).
در دورهی هخامنشیان، بخش شمالی خلیجفارس بین ساتراپهای ایران تقسیم شده بود؛ چنانکه میشد از ساحل ایران جزایری، مانند جزیرهی قشم را (که شاه بزرگ تبعیدیها را به آنجا میفرستاد)، زیرنظر داشت (سال، 1388: 192). پس از سرکوب شورش اقوام و ایالتهای شاهنشاهی بوسیلهی داریوش، اکثریت طوایفی که در شورش و انقلاب شرکت کرده بودند، جابجا و تبعید شدند که در این میان عدهای از مادها را به جزائر خلیجفارس تبعید کردند (توینبی، 1379: 60). جزایری که مادهای تبعیدی به آنجا گسیل شده بودند، بدون تردید همان جزایری بود که به موازات ساحل قرار داشت که بزرگترین آنها قشم بود. داریوش با اسکان مادهای ناراضی در این جزایر از روی نهایت درایت و آگاهی در یک زمان به دو هدف میرسید. از یک سو گروهی از شورشیان را با تبعید، تنبیه میکرد و از سوی دیگر با اسکان آنان در این نواحی، تسلط و حاکمیت شاهنشاهی خود را بر این سواحل استحکام میبخشید (همان: 108). هرودوت نیز در کتاب هفتم هنگامی که به وصف سربازان بومی سپاه هخامنشیان به هنگام لشکرکشی خشایارشا به یونان میپردازد، میگوید سربازان جزایر خلیجفارس (کسانی که به عنوان تبعیدی به این جزایر فرستاده شده بودند)، کمابیش مثل مادیها مسلح بودند (هرودوت، 1368: 378).
بجز منابعی که نام برده شد، تنها متنی که به صراحت از جزیرهی قشم نام میبرد، سفرنامهی نئارخوس است. نئارخوس در سفرنامهاش از جزیرهای به نام «اوآراکتا» نام برده است که بیشتر محققین ایرانی و خارجی آن را با جزیرهی قشم برابر دانستهاند. (3) پس از سقوط سلسلهی هخامنشی به هنگامی که این دریاسالار یونانی (نئارخوس) مسیر دریایی هند را تا شوش میپیمود، در جزیرهی قشم نیز توقف کرد.
پس از طی سیصد استاد (4) از نقطهی عزیمت (هارموزیا) و پشت سر گذاشتن جزیرهای خشک و بیابانی، آنها در کنار جزیرهای بزرگ و مسکونی کناره گرفتند. جزیرهی بیابانی، «اورگانا» نامیده میشد و جزیرهی بزرگتر که در کنار آن لنگر انداختند، «اوآراکتا» نام داشت. در آن، نخلستان و تاکستان وجود داشت و غلات (جو و گندم) از محصولات آنجا بود. طول این جزیره، هشتصد استاد بود. مازانس هیپارخوس (حاکم) جزیره، به عنوان یک ناخدا، داوطلبانه آنها را تا شوش راهنمایی نمود. آنها میگویند مقبرهی اریتراس، نخستین فرمانروای سرزمین که امروزه این دریا به نام او نامیده میشود، نیز در این جزیره قابل مشاهده است (آریان، 1933). (5)
استرابو نیز از دیدار نئارخوس در اوآراکتا با میتروپاستس خششره پاوان فریگیا که به جزیرهی اوگوریس تبعید شده بود، یاد میکند نئارخوس میگویند که میتروپاستس را همراه با مازنس در اوآراکتا ملاقات کرده بود. میتروپاستس پس از ترک جزیرهی اوگیریس به این جزیره پناه آورده بود (استرابو، 1382: 371).
سلوکیان در کرانههای خلیجفارس نُه شهر ایجاد کردند که میتواند بازتاب خواست یونانیها برای به وجود آمدن یک کانون دریایی جدید در رأس خلیجفارس، در پیوند با فعالیتهای بازرگانی باشد (کیان راد، 1390: 65). در دورهی اشکانیان شواهد و مدارک، حاکی از تعدد کانونهای بازرگانی در دریای پارس است که میناب یکی از کانونهای آن به شمار میرود (همان: 67). نویسندهی ناشناس کتاب پریپلوس دریای اریتره (6) نیز از کنترل و نظارت حکومت ایران در دورهی اشکانی بر کشتیرانی خلیجفارس سخن میگوید؛ به طوری که وی قادر به نقشهبرداری از خشکی و آب خلیجفارس به طور مستقیم نبوده است (باسورث، 1390: 191).
در یک بررسی اجمالی از تحقیقات باستانشناسی دورهی اشکانی در جزیرهی قشم، مدارکی به دست آمده است که از افزایش چشمگیر فعالیتها و استقرارهای دورهی پارتی در جزیرهی قشم حکایت میکند. این افزایش در تعداد محوطهها و گورستانها، نسبت به دورهی آهن و هخامنشی رخ میدهد که نشانگر گسترش تجارت دریایی در این دوره است. در شماری از محوطهها شواهدی مبنی بر وجود کارگاهها و فعالیتهای صنعتی وجود دارد. مبنای معیشت زیستی ساکنان جزیرهی قشم در این دوره، علاوه بر منابع دریایی، کشت گندم، جو و درختان نخل بوده است (خسروزاده، 1392: 96). محوطهها در این دوران، نسبت به گذشته بزرگتر شدهاند و تمامی استقرارهای این دوران، به شکل روستاهای کوچک و بزرگ یکجانشین و یا محوطههای ساحلی هستند (همان: 79) و آثار مربوط به عصر پارتها در خربس که شامل سفالهای خاص این دوره است و مخصوصاً مهرابهی (میترائوم) زیبایی که در دل کوهسار خربس کندهاند، یادگاری از سکونت اقوام اشکانی در قشم است (بابک راد، 1350: 8).
با روی کار آمدن حکومت ساسانیان توسط اردشیر بابکان در نیمهی اول قرن سوم میلادی، خلیجفارس اهمیت خاصی نزد آنها پیدا کرد. زرتشت نخستین کسی است که مکانی مقدس را برای گرامیداشت میترای جهان آفرین بر پا کرده است. او در مناطق کوهستانی ایران، غاری طبیعی را که در آنها گلها و چشمهها وجود داشت، چنان سامان داد که تصویری از کیهان شد. مهمترین عامل توسعهی اقتصادی ساسانیان، تسلط بر خلیجفارس و بنادر و جزایر آن بوده است. دورهی حکومت اردشیر اول و شاپور اول شاهد رشد، گسترش و توسعهی شهرنشینی در پس کرانههای خلیجفارس، مقابله با حکومتهای محلی، سد کردن قدرت رو به گسترش رومیها به سمت بینالنهرین و خلیجفارس و رونق تجارت با هندوستان بوده است (وثوقی، 1389: 32). هنگامی که امپراتوری روم به اطراف آنها راه یافت و ارتباط و تجارت را دشوار کرد، خلیجفارس راهی بود که ایرانیان را به آبها، سرزمنیها و اقوامی در آن سوی همسایگانشان پیوند داد (دریایی، 1390: 112). در عصر ساسانیان شهرهای بزرگ و آبادی از جمله خربس در جزیرهی قشم به وجود آمد که در حال حاضر این مناطق، ویرانههایی بیش نیستند. همچنین در این دوره سدهای عظیمی، مانند «تل بالا» و «دم» در حاشیهی شمال شرق و شمال غرب جزیرهی قشم ساخته شد (بابک راد، 1350: 11).
بررسی انتساب غار خربس به دورهی ماد
غار خربس را متعلق به ادوار متفاوت تاریخی دانستهاند. برخی معتقدند که با بررسی اجمالی جزئیات داخلی آن میتوانیم این بنا را منسوب به دورهی مادها بدانیم؛ چرا که این مجموعه از نظر نماسازی داخلی و فرم معماری صخرهای با معبد یا آرامگاه صخرهای «کلات خورموج»، واقع در دامنهی کوه «موند» در منطقهی دشتی و تنگستان شباهت بسیار دارد. به دلیل همجواری این غار با شهر باستانی خربس، این احتمال که بنای مذکور یک نیایشگاه و یا یک آرامگاه بوده است، تقویت میشود؛ همچنین این موضوع نشان از وجود حکومتی مشخص و تمدنی شهرنشین، در این جزیره در دورهی مادها (پاکدامن، 1364: 18) و مبین آبادانی قشم در این دوره است (نوربخش، 1369: 15). گوردخمههایی که در شمال غربی ایران، به ویژه در کردستان و آذربایجان امروزی و سلیمانیهی عراق شناسایی شدهاند، نخستین بار بوسیلهی ارنست هرتسفلد (7) همگی تحت عنوان آرمگاههای مادی معرفی شدهاند. با این حال این مقبرهها با اطمینان تاریخگذاری نشدهاند و شاید هم بعضی از آنها به دوران هخامنشی و حتی دورانی جدیدتر تعلق داشته باشند (سرفراز، 1381: 63). برخی معتقدند که گوردخمههای منسوب به دورهی ماد (که در منابع باستانشناسی به آنها اشاره میشود) از نظر توزیع جغرافیایی، طرح و عناصر معماری، شیوهی تدوین و تاریخ ساخت، همگون نبوده و قرار دادن تمامی آنها در یک گروه و مقطع تاریخی خاص نادرست است (ملازاده، 1393: 386). به عقیدهی یک باستانشناس، دخمههای سنگی ساده و کوچک را که فاقد قبر و هر نوع ویژگی خاص معماری یا هنری هستند، میتوان در قالب دورهی وسیعتری از اواخر دورهی هخامنشی تا دورهی اشکانی و حتی فراتر از آن قرار داد (همان: 388). هر چند به سبب سنگتراشی نامطلوب این گورها در قبال گورهای تخت جمشید و نقش رستم، آنها را متعلق به زمان ماد پنداشتهاند؛ اما اینها تنها تقلیدی از گورهای هخامنشی هستند و باید آنها را متعلق به اواخر دورهی هخامنشی دانست و نمیتوانند متعلق به دورهی مادها باشند (فرای، 1388: 126).بررسی انتساب غار خربس به نیایشگاه مهر
فرفوریوس روایت میکند که زرتشت نخستین کسی است که مکانی مقدس را برای گرامیداشت میترای جهان آفرین بر پا کرده است. او در مناطق کوهستانی ایران، غاری طبیعی را که در آنها گلها و چشمهها وجود داشت، چنان سامان داد که تصویری از کیهان شد. در درون غار نماد سیارهها و جهتهای آسمان تدارک دیده شده بود (مرکلباخ، 1387: 157). از چنین نوع غاری در فرانسه و آلمان و... تعدادی یافته شده و صورت میترا (در حالی که مشغول ذبح گاو مقدس است)، روی جدار سنگی غار کنده شده است. غار نشانهی گنبد آسمان است و به همین علت طاق پرستشگاه، معمولاً محدب و مزین به نقش ستارههاست (ورمازن، 1380: 45). در ایتالیا هم اکثریت مطلق مهرابهها زیرزمینی هستند؛ یعنی یا درون صخرهای عظیم حفر شدهاند یا از غارهای سنگی طبیعی استفاده شده و یا بناهای زیرزمینی یا نیمه زیرزمینی را برای مهرابه تعمیر و آماده کردهاند (لاوانی، 1385: 313). منابع مختلف هم بر این باورند که غارهای خربس نیز نیایشگاه مهر و محلی برای ستایش الههی میترا بوده است (نگهبان، 1391: 24)، بدین دلیل که معمولاً غارهایی از این نمونه را در ایران به سبب شباهتشان با میترائومهای رومی منتسب به الههی مهر میدانند. ویژگی بارز دستکند و غارمانند بودن معابد میترایی در اروپا سبب شده است که هر فضای معماری را که در ایران به این سبک و سیاق پدید آمده، معبد مهری معرفی کنند. این در حالی است که هیچ یک از شواهد دیگری که در میترائومهای رومی یافت شده، در این آثار شناسایی نشده است (لباف خانیکی، 1391: 100-101). تطبیق و مقایسهی میترائومهای رومی و آنچه، به عنوان مهرابههای ایرانی معرفی شده است، وجوه تشابه و تفاوت میان این دو گروه معبد منسوب به پرستش مهر را آشکار میسازد (همان: 103). شباهتهای این دو را میتوانیم در موقعیت مکانی، فرم، سازمان فضایی، سیرکولاسیون حرکتی، سلسله مراتب فضایی، مجاورت فضایی و نفوذپذیری و میزان دسترسی بدانها دستهبندی کنیم. هر چند که در آنچه به عنوان معابد مهری در ایران معروف است، هیچ شاهد قطعی بدست نیامده و تنها تشابهات ظاهری، رهنمون پژوهشگران برای اظهار نظر دربارهی هویت آنها شده است (همان: 103-106).اینک با توجه به معیارهای شباهت میان بین معابد مهری و میترائوم، غارخربس را با این معیارها بررسی میکنیم. بنا به موقعیت مکانی آشکارترین همانندی مهراهها با میترائومها، استقرار در نزدیکی آب، رودخانه، نهر یا چشمه است (همان: 103). در این مورد غار خربس هم به دریا نزدیک است و هم در حدفاصل بین شهر و نیایشگاه مهر، یک مخزن آب بزرگ وجود دارد که میگویند مربوط به دورهی ساسانیان است (نوربخش، 1369: 324). از جنبهی فرم هم، همهی مهرابهها و میترائومها از فرم غارمانند برخوردارند (لباف خانیکی، 1391: 104) که غار خربس هم از این لحاظ مستثنی نیست.
از لحاظ سازمان فضایی الگوی سازماندهی کلی فضاها در میترائومها و مهرابهها به صورت خطی است؛ یعنی فضاهای اصلی در یک محور سازمان یافتهاند و گاهی فضاهای جانبی به مناسبت ایفای کارکردی خاص به محور اصلی افزوده شدهاند. از اینرو در سازماندهی فضایی میتوان در کل، تقارن نسبت به محور طولی را مشاهده کرد (همان: 104) که غار خربس فاقد این ویژگی است.
سیرکولاسیون (8) حرکتی در معابد مهری از الگوی خطی پیروی میکند، پس از ورود به پیش تالار، حرکت به سوی تالار هدایت میشود و سیر حرکتی به فضای اصلی در انتهای محور طولی مجموعه پایان میپذیرد. حرکت به سمت فضاهای جانبی نیز از طریق پیش تالار مسیر است (همان: 104). در غارخربس نیز پس از راهروی ورودی پیش تالار قرار دارد و از طریق این پیش تالار، وارد تالار اصلی میشویم (نقشهی شمارهی 1). از نظر سلسله مراتب فضایی در معابد مهری، انتهاییترین فضا که همان جایگاه مقدس است یک یا چند پله از فضای قبلی ارتفاع مییابد که دارای بیشترین تزئینات و از سقف مرتفعتری برخودردار است و نورگیری بیشتری هم دارد (همانجا). در غارخربس تالار اصلی که با چهارده پله از پیش تالار جدا میشود، دارای سقفی بلند به ارتفاع 2/50 است و دریچههای بیشتری برای نورگیری دارد (تصویر شمارهی 3).
منظور از مجاورت فضایی این است که فضای اصلی که در انتهای مجموعه قرار گرفته و با تالار میانی مجاورت دارد و این تالار از یک سو با فضای اصلی و از سوی دیگر با فضای مجاور مدخل ورودی ارتباط مییابد (همانجا) که در غار خربس نیز چنین است. نفوذپذیری هر یک از فضاهای مهرابهها نیز از الگوی یکسانی تبعیت میکند. در مهرابهها فضای اصلی یا جایگاه مقدس از کمترین درجهی نفوذپذیری برخوردار است که این امر ناشی از اهمیت بالای این فضاست (همان: 105). تالار اصلی در خربس پس از راهرو اصلی و پیش تالار قرار دارد و میزان نفوذپذیری و دسترسی اندکی دارد. در اینجا مشاهده میشود که با توجه به معیارهایی که برای یک مهرابه برشمرده شد، غار خربس با بیشتر این معیارها بجز یک مورد مطابقت دارد و بر اساس این معیارها میتوان غار خربس را در ردیف غارهای مهری قرار داد.
نتیجهگیری
غار دستکند خربس که بخشی از آن بر اثر نفوذ آب به وجود آمده است، در دورههای تاریخی توسط انسانها توسعه داده شده و بر آن افزوده شده است. گرچه برخی این غار را به دورهی مادها منتسب میدانند؛ ولی با توجه به این که انتساب اینگونه غارها به دورهی مادها از طرف پژوهشگران مورد تردید واقع شده است، تعلق این غار به دوران ماد خالی از اشکال نیست و ممکن است، متعلق به دوران بعد از آن باشد. در مورد کاربرد مذهبی این غار و تعلق آن به نیایشگاه مهر با توجه به بررسیهای صورت گرفته و مقایسه، بین این غار با معیارهای مهرابههای مهری و با توجه به معیارهایی که یک نیایشگاه مهری میتواند داشته باشد، به احتمال زیاد این غار یک نیایشگاه مهری و در اختیار مهرپرستانی بوده است که در دورهای از تاریخ جزیرهی قشم در این نقطه از جزیره زندگی میکرده و بر اساس اعتقادات خود از این غار بهره میگرفتهاند؛ هرچند انتساب قطعی این غار به دورهای خاص احتیاج به بررسی و کاوشهای بیشتری دارد تا پرده از حقیقت رازآمیز این غار برداشته شود.پینوشتها:
1- کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان، دانشگاه شهید بهشتی
2- Khourbas
در اصطلاح عامیانهی مردم قشم این غار، به غار خَربِس (Kharbes) مشهور است.
3- از میان محققین داخلی محمد باقر وثوقی، حسین نوربخش، علی بلوکباشی و... و از میان پژوهشگران خارجی نیز دانیل پاتس اسامی پژوهشگران مختلفی را برشمرده است (Potts, 2013: 5).
4- Stadia
5- Arrian 1923, Book V III37
6- The Peripuls of the Erythream Sea
7- Ernst Herzfeld
8- Circulation دسترسی، گردش
کتاب
- آریان؛ لشکرکشی اسکندر، ترجمهی انگلیسی اوبری دو سلینکورت، ترجمهی محسن خادم، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1388.
- استرابو؛ سرزمینهای زیرفرمان هخامنشیان در جغرافیای استرابو، ترجمهی همایون صنعتیزاده، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، 1382.
- امری کاظمی، علیرضا؛ اطلس ژئوتوریسم قشم (نگاهی به پدیدههای زمینشناسی قشم)، تهران: سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، 1383.
- باسورث، ادموند کلیفورد؛ نامگذاری خلیج فارس، ترجمهی منصور چهرازی، پژوهشنامهی خلیج فارس، دفتر دوم، تهران: خانه کتاب، 1390.
- بلوکباشی، علی؛ جزیرهی قشم صدف ناشکافته خلیج فارس، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1379.
- پاکدامن، رحمتالله، قشم جزیرهیی آشنا، بندرعباس: سازمان برنامه و بودجهی استان هرمزگان، 1364.
- توینبی، آرنولد؛ جغرافیای اداری هخامنشیان، ترجمهی همایون صنعتیزاده، تهران: انتشارات موقوفات دکتر محمود افشار، 1379.
- دریایی، تورج؛ حضور ایرانیان در خلیج فارس و شبهجزیرهی عربستان، ترجمهی احمد فضلی نژاد، پژوهشنامهی خلیج فارس، دفتر سوم، تهران: خانه کتاب، 1390.
- دژگانی، فاطمه؛ قشم نگینی بر خلیج فارس، تهران: انتشارات سیروان، 1384.
- دیاکونوف، ایگور مخائیلوویچ؛ تاریخ ماد، ترجمهی کریم کشاورز، شرکت تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1379.
- رائین، اسماعیل؛ دریانوردی ایرانیان، تهران: سازمان انتشارات جاویدان، 2536.
- سال، ژان فرانسوا؛ هخامنشیان در خلیج فارس، تاریخ هخامنشیان (جلد چهارم): مرکز و پیرامون، ترجمهی مرتضی ثاقبفر، تهران: نشر توس، 1388.
- سرفراز، علی اکبر؛ فیروزمندی، بهمن؛ باستانشناسی و هنر دوران تاریخی: ماد، هخامنشی، اشکانی، ساسانی، تهران: نشر عفاف، 1381.
- فرای، ریچارد نلسون؛ تاریخ باستانشناسی ایران، ترجمهی مسعود رجب نیا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1388.
- کیان راد، حسین؛ کانونهای بازرگانی دریای پارس در دورهی اشکانی، پژوهشنامهی خلیج فارس، دفتر سوم، تهران: خانه کتاب، 1390.
- گیرشمن، رومان؛ ایران از آغاز تا اسلام، ترجمهی محمد معین، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1375.
- لاوانی، هانری؛ اهمیت غار در میتراپرستی غرب، دین مهر در جهان باستان (مجموعه گزارشهای دومین کنگرهی بینالمللی مهرشناسی). ترجمهی مرتضی ثاقبفر، تهران: نشر توس، 1385.
- مرکلباخ، راینهولد؛ میترا آیین و تاریخ، ترجمهی توفیق گلیزاده، تهران: نشر اختران، 1387.
- ملازاده کاظم؛ باستانشناسی ماد، تهران: سمت، 1393.
- نگهبان، محمد؛ جمادی، عارف؛ معماری قشم، تهران: نشر ماه و ما، 1391.
- نوربخش، حسین؛ جزیرهی قشم و خلیج فارس، تهران: نشر امیرکبیر، 1369.
- وثوقی، محمد باقر؛ علل و عوامل جابجایی کانونهای تجاری در خلیج فارس، تهران: پژوهشکدهی تاریخ اسلام، 1389.
- ورمازن، مارتین؛ آیین میترا، ترجمهی بزرگ نادرزاد، تهران: نشر چشمه، 1380.
- هرودوت؛ تواریخ، ترجمه و حواشی ع، وحید مازندرانی، تهران: دنیای کتاب، 1368.
مقاله
- اشرفی، مهناز؛ «پژوهشی در گونهشناسی معماری دستکند»، نامهی معماری و شهرسازی، شمارهی هفتم، 1390، ص 47-25.
- بابک راد، جواد؛ آثار ساسانی خلیج فارس «جزیرهی قشم»، بررسیهای تاریخی، شمارهی چهارم، 1350، ص 1-30.
- چوبک، حمیده؛ «معماری دستکند دژ الموت»، اثر، شمارهی 58، 1391، ص 47-58.
- حقیقت نائینی، غلامرضا؛ «تأثیر عوامل محیطی، اقتصادی و فرهنگی بر شکلگیری فضایی سکونتگاههای دستکند»، اثر، شمارهی 58، 1391، ص 59-68.
- خسروزاده، علیرضا؛ «محوطهها و استقرارهای اشکانی جزیرهی قشم»، پژوهشهای باستانشناسی ایران، شمارهی پنجم، 1392، ص 79-100.
- لباف خانیکی، میثم؛ «تحلیل تطبیقی یک فرم خاص در معماری دستکند: مهرابههای ایران و میترائومهای رومی»، اثر، شمارهی 58، 1391، ص 93-108.
منابع انگلیسی
- Arrian, Anabasis Alexandri: Biil VII (Indica). Tr. E. Iliff Roboson, 1933.
D. T. Potts, The islands of the XIVth satrapy. in festschrift for Getzel Cohen. Edited by R. Oetjen and F. Ryan. Stutgart: steiner verlag, 2013.
- http://legacy. fordham. edu/halstall/ancient
منبع مقاله :
فصلنامه تخصصی مطالعات خلیجفارس، شماره استاندار بینالمللی 0220-2383، سال دوم، شماره دوم (پیاپی 6)، تابستان 1395
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}