1 تیر 1388 / 28 جمادی الثانی 1430 / 22 ژوئن 2009
1 تیر 1388 / 28 جمادی الثانی 1430 / 22 ژوئن 2009
1 تیر 1388 / 28 جمادی الثانی 1430 / 22 ژوئن 2009 |
|
|
|
آيت اللَّه سيد حسين طباطبايي بحرالعلوم در سال 1308 ش (1348 ق) در نجف اشرف در بيت علم و فقاهت به دنيا آمد و از كودكي به تحصيل علوم ديني روي آورد. وي پس از گذراندن مقدمات و سطوح حوزه، در 23 سالگي به درس خارج آيات عظام: سيد ابوالقاسم خويي، ميرزاحسن بجنوردي، سيد حسن حكيم و پدرش آيت اللَّه سيد محمدتقي بحرالعلوم راه يافت و به مدارج عالي علمي دست يافت. او همزمان با تحصيل، به تدريس، تاليف و تاسيس مراكز عام المنفعه پرداخت و بنيادهايي براي تحقيق، چاپ و اهداي كتابهاي شيعي پايهگذاري كرد. آيت اللَّه بحرالعوم پس از وفات آيت اللَّه خويي، با فشارهاي گوناگوني از جانب رژيم بعثي عراق مواجه شد تا به عنوان مرجعيت عربي وابسته به رژيم با حزب بعث همكاري كند، اما اين فقيه سترگ، هيچگاه سر تسليم در مقابل آنان فرود نياورد. وي در نجف و ساير مناطق شيعهنشين عراق به عنوان يكي از مراجع تقليد مطرح بود و در مسجد شيخ طوسي به درس و بحث مشغول بود. در اين ميان تاليفات متعددي از ايشان به چاپ رسيد كه تحقيق كتاب تلخيص الشافي شيخ طوسي در 4 جلد، الجهاد في الاسلام و تحقيق كتاب الفوائدُ الرِّجاليه در 4 جلد از آن جمله است. سرانجام آن فقيه خدمتگزار دين در اول تير ماه 1380 ش برابر با 29 ربيع الاول 1422 ق در 72 سالگي بر اثر مرگ مشكوكي در نجف اشرف درگذشت و رژيم عراق پيكرش را بيدرنگ و بدون هرگونه تشييع و مجالس بزرگداشت، مظلومانه و غريبانه در مسجد محل درسش به خاك سپرد. |
|
|
|
«اَبوالقاسم شاطِبي» از بزرگان علوم قرآني در قاهره در گذشت . وي از قاريان مشهور قرآن كريم و معروف به «امامُ القُرّاء» بود. شاطبي افزون بر اصول قرائت و تجويد ، درتفسير، حديث ، نحو ، لغت و ديگر علوم ديني يگانه عصر بود و از استادان برجسته زمانش بشمار مي رفت. اوعلاوه برداشتن مراتب علمي، در زهد و تقوي و اخلاق پسنديده الگويي ممتاز براي معاصران و شاگردان خود بود. «حِرزُ الاماني» و« وَجهُ التَّهاني» از آثار ارزشمند شاطبي محسوب مي شوند. كتاب وجه التهاني مشتمل برهزاروصدوهفتادودوسه بيت است كه همه آنها در يك وزن و قافيه سروده شده اند . گفتني است كه اين كتاب به قصيده شاطبيه نيز شهرت دارد و حاوي كليه مسائل تجويد است. يك نسخه خطي از اين ديوان در مدرسه عالي شهيد مطهري تهران نگهداري مي شود. |
« ميرزا محّمد بن سليمان تنكابني» از علماي فاضل قرن 14 هجري قمري بدرود حيات گفت. وي اديبي فرزانه وفاضل بشمار مي رفت و از شاگردان استاد بزرگ صاحب ضوابط بود. تنكابني تاليفات فراواني داردو خود فهرست كليه كتابهايش را در« َقِصَصُ العُلما» گردآوري كرده است. دراين كتاب تنكابني به شرح احوال و آثار برخي از علما و بزرگان قبل از خود پرداخته است. |
|
اتودوگريك صنعتگر آلماني موفق شد ماشين تخليه هوا را اختراع كند . وي از جمله صنعتگراني بود كه اختراعش به عنوان بزرگترين اختراع قرن هيجدهم ميلادي قلمداد شد وتحول عظيمي در علم و صنعت آن زمان جهان ، بوجود آورد . از ماشين تخليه هوا در صنايع سنگين و امور الكتريسيته استفاده فراوان مي شود . اتودوگريك از اهالي شهر ماگِدبورگ آلمان بود . |
اولين هيئت روسي از طرف آلكيسيس امپراتور روسيه وارد ايران شد . اما پس از آشكار شدن قصد آنها براي جاسوسي ، از ايران خارج شدند . روسها نيز به تلافي اين عمل بخشي از مازندران را به آتش كشيدند . بعد از اشغال ”ميان كاله“ قزاق ها در نزديكي آشوراده مستقر شدند اما با مقاومت مردم روبرو گشتند و مجبور به عقب نشيني از اين منطقه شدند . |
جوزپه ماتْسيني، نظريهپرداز انقلابي ايتاليا در 22 ژوئن 1805م در جِنُوا در اين كشور به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات خود وارد دانشگاه جِنُوا شد و سپس به مبارزين انجمن سري پيوست كه براي آزادي ايتاليا از سلطه اتريش تلاش ميكردند. ماتْسيني در اين راه به زندان افتاد و پس از آزادي، نهضت ايتالياي جوان را با سه هدف عمده تشكيل داد: وحدت ايتاليا، ايجاد جمهوري ايتاليا و شكل دادن اروپا به صورت اتحاديهاي از كشورهاي آزاد و مساوي. وي بار ديگر رنج زندان را به جان خريد اما در همه جا به دنبال برپايى انقلاب بدون خونريزي بود. از اين رو به كشورهاي فرانسه و سوئيس رفت و چون وي را از آنجا راندند در انگلستان اقامت گزيد. از ديدگاه وي، انقلاب، كار اصول و افكار است نه كار سرنيزه. وي گرچه به ناسيوناليسم و ميهن پرستي معتقد بود اما از آرماني فراتر از ملت دفاع ميكرد و در حقيقت، ايجاد يك جمهوري متحد از بشريت را مدّنظر داشت. ماتسيني در اينباره ميگفت بايد بكوشيم از بشريت، خانواده واحدي بسازيم و آرمانهاي ملي را در خدمت آرمان بزرگتر بشريتي واحد، به كار گماريم. هر قوم بايد به مثابه نغمه و آهنگي جدا، ولي هماهنگ با سمفوني دنيايى پر آرامش باشد. ماتسيني ميگفت: بشريت، وقتي حقيقتاً به وجود خواهد آمد كه همه مردمي كه سازنده آن هستند، حق انتخاب آزادانه حكومت را به دست آورند و در اتحاديهاي گرد آيند كه اعلاميهاي از اصول و قراردادهاي مشترك براي رسيدن به هدفي مشترك يعني كشف و اعمال اخلاقي جهاني، بر آن حاكم و راهنما باشد. انديشه ماتسيني از سوي حاكمان كشورها، به عنوان نظريات خطرناك تلقي گرديد و او بيست سال آخر عمر خود را در اختفا به سر برد. وي از هر نهضت ترقيخواهانه در دنيا پشتيباني ميكرد. مع هذا يكي از مردان قرن بود كه دائماً تحت تعقيب و شكنجه و آزار قرار داشت. او به خاطر عشق بزرگش به انسانيت، هر جا ميرفت رانده ميشد و تبعه هيچ مملكتي نبود. مردم بسياري از او متنفر بودند و سرانجام در عين آوارگي و سرگرداني در دهم مارس 1872م در 67 سالگي جان سپرد. با اين حال تشييع با شكوهي براي او ترتيب داده شد و هشتاد هزار نفر در اين تشييع شركت كردند. |
ساموئل تايلر كالريج، اديب انگليسي در 21 اكتبر 1772م در انگلستان به دنيا آمد. وي پس از پايان تحصيلات ابتدايى و متوسطه خويش، در نوزده سالگي به دانشگاه كمبريج راه يافت ولي موفقيتي به دست نياورد و كالج را ترك نمود. وي در اواخر قرن هجدهم، با برخي شاعران بزرگ انگلستان آشنا شد و تحت تأثير آنان به تكامل هنري دست يافت. كالريج در طي سفر به آلمان، در هنر و عقايد فلسفي او تغييرات شگرفي پديد آمد كه پس از بازگشت، به معرفي آثار و افكار فيلسوفان آلماني به ويژه هِگِل و پيروانش پرداخت. در اين ميان، بيماري و كسالت دائمي و ناكاميهاي خانوادگي، چنان در روح وي تأثير گذاشت كه به يكباره از همه چيز مأيوس شد و از زندگي دلزده گرديد. با اين حال، به كارهاي ادبي خود ادامه داد و با انتشار روزنامهاي به نام دوستان، به بحث و تفسير درباره آثار شكسپير مشغول شد. وي به تدريج همه كارها را كنار گذاشت و فقط به ارشاد و راهنمايى مردم پرداخت. كالريج، شاعري توانا و فيلسوفي عميق بود و در نقد ادبي جديد، علوم الهي، سخنوري و بسياري از علوم ديگر دست داشت. وي را مؤسس نقد ادبي جديد در زبان انگليسي و يكي از بزرگترين منتقدان ادبي آن زمان ميدانند. مهمترين اثر منثور كالريج، ترجمه احوال ادبي است كه در آن، عقايد و نظرات ادبي و فلسفي خويش را مورد بحث قرار داده است. همچنين ملاّح سالخورده، گفتگوي سر ميز و مجموعه اشعار از ديگر آثار اوست. ساموئل تايلر كالريج سرانجام در 22 ژوئن 1834م در 62 سالگي چشم از جهان فروبست. |
ويليام مكدوگل، روانشناس و فيلسوف انگليسي - امريكايى، در 22 ژوئن 1871م در چِتِرتون انگلستان به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات دانشگاهي خود، استاد روانشناسي دانشگاه آكسفورد گرديد و به تدريس پرداخت. مكدوگل در طي جنگ جهاني اول، وارد رسته پزشكي ارتش انگليس شد و پس از جنگ، با عزيمت به امريكا، رياست قسمت روانشناسي دانشگاه هاروارد را برعهده گرفت. وي اساساً يك روانشناس بود ولي فلسفهاي نيز داشت كه از مطالعات روانشناسياش سرچشمه ميگرفت. اين فلسفه جنبه دوگانه يا ثنويّت داشت، بنابر آن، جهان از دو جوهر متخالفِ ماده و ذهن درست شده است. ذهن، جوهر انديشگر و ماده، جوهر منبسط است. اين نظريه دوگانه كه نخست در فلسفه دكارت ارائه شد، به مكدوگل كمك كرد كه هم روانشناسي و هم فلسفه خود را تشريح كند. وي اعلام داشت شواهدي وجود دارد كه يك روح، فعاليتهاي بدن را رهبري ميكند. به عقيده مكدوگل، همه يا بعضي از تجليات حيات و ذهن كه انسان زنده را از انسان مرده و اجسام غير آلي متمايز ميسازد، ناشي از عملياتي است كه در درون وي از چيزي داراي ماهيتي متفاوت از بدن يا مصدري جاندار صادر ميشود. اين چيز عموماً به صورت وجودي غيرمادي يا فردي يا روح تصور ميشود. بنابراين، حقيقت اساسي رفتار آدمي، عكسالعملهاي ماشيني و كوركورانه نسبت به انگيزههاي خارجي نيست، بلكه كوششي دروني و هدفدار است. ويليام مكدوگل همچنين از پيشروان روانشناسي اجتماعي و روانشناسي فيزيولوژي بود و در مسائل روانشناسي، به زيستشناسي توجه داشت. از مكدوگل آثار متعددي برجاي مانده كه جسم و روح، علم اخلاق، سيرت و سلوك حيات، مرزهاي روانشناسي و معماي زندگي از آن جمله است. ويليام مكدوگل سرانجام در 28 نوامبر 1938م در 67 سالگي درگذشت. |
|
ارتش آلمان پس از اشغال هلند، نروژ و بلژيك در ماه مه 1940، به فرانسه حمله كرد و پس از شكست دادن نيروهاي متحد انگليسي و فرانسوي، در روز چهاردهم ژوئن 1940م، پاريس را به تصرف درآورد. نيروهاي آلماني در مسير پيشروي سريع خود، روز هفدهم ژوئن، شهرهاي مهم فرانسه را نيز تصرف كردند و در جبهه شرق، تا مرز سوئيس و در غرب تا ساحل اقيانوس اطلس پيش رفتند. در اين هنگام، مارشال هانري پُتَن، قهرمان جنگ جهاني اول كه براي رهبري فرانسه در زمان جنگ برگزيده شده بود، چون ادامه جنگ را بيفايده ديد، در روز هفدهم ژوئن 1940م، تقاضاي ترك مخاصمه كرد. هيتلر بيدرنگ اين تقاضا را پذيرفت و اين قرارداد در 22 ژوئن 1940م به امضا رسيد. با امضاي قرارداد ترك مخاصمه عمليات نظامي بين نيروهاي طرفين نيز سه روز بعد در روز 25 ژوئن به پايان رسيد. به موجب اين قرارداد، نيروهاي آلمان، تمام مناطق شمالي فرانسه تا مرز سوئيس و همچنين ايالات غربي فرانسه در طول اقيانوس اطلس تا مرزهاي اسپانيا را اشغال كردند و در حدود يك سوم خاك اين كشور در جنوب شرقي فرانسه كه قسمتي از مرزهاي سوئيس، ايتاليا، اسپانيا و سواحل مديترانه را شامل ميشد در اختيار حكومت پُتَن قرار دادند. پس از آن، مارشال هانري پُتَن فرانسوي با حمايت آلمان به نخست وزيري فرانسه رسيد. با اين حال، ژنرال دوگل ديگر فرمانده نظامي فرانسه و اين حكومت، با توجه به مركز آن در شهر ويشيِ فرانسه، حكومت ويشي نام گرفت. دوگل با حمايت تعدادي از نيروهاي فرانسوي، در خارج از اين كشور، دولت فرانسه آزاد را تشكيل داد، تا آن كه در ماه مارس 1945م، فرانسه از اشغال آلمان خارج شد، دوگل به پاريس بازگشت و رياست جمهوري فرانسه را به دست گرفت. لازم به ذكر است قرارداد تسليم فرانسه به آلمان كه در حضور هيتلر به امضا رسيد در همان محلي منعقد شد كه قرارداد تسليم آلمان به فرانسه، پس از جنگ جهاني اول، امضا شده بود. |
هيتلر تا قبل از حمله به شوروي، بسياري از كشورهاي اروپايى را اشغال كرده بود و با حمله به شوروي قصد داشت تا به طرحهاي توسعهطلبانه خود جامه عمل بپوشاند. از اين رو، سحرگاه روز بيست و دوم ژوئن 1941م در روز و ساعت تعيين شده براي آغاز عمليات، نيروهاي آلمان در سراسر خطوط مرزي خود در خاك لهستان و همچنين در طول مرزهاي روماني با شوروي و درياي بالتيك دست به حمله گستردهاي عليه اتحاد شوروي زدند. با اينكه قبل از آغاز جنگ، ميان آلمان و شوروي، قرارداد دوستي و عدم تجاوز امضا شده بود، اما هيتلر طبق معمول، گناه آغاز جنگ را به گردن طرف مقابل انداخت و مدعي شد كه روسها عليرغم قرارداد دوستي و عدم تعرض با آلمان، در تدارك حمله به آلمان بودهاند و طي چند هفته گذشته به عمليات اكتشافي در خطوط دفاعي آلمان پرداخته و در چند مورد از خطوط مرزي عبور كردهاند. هيتلر عنوان كرد كه سربازان آلماني نه فقط براي ميهن خود، بلكه براي نجات اروپا ميجنگند. با آغاز اين عمليات كه "بارباروسا" به معني ريش قرمز نام داشت، نيروهاي آلمان به سرعت در داخل خاك شوروي شروع به پيشروي كردند و در طول سه ماه، در حدود ششصد هزار كيلومتر مربع از خاك شوروي را به تصرف خود درآوردند. در اين ميان، با پيشروي نيرويهاي مهاجم، قواي آلماني تا حومه مسكو پايتخت شوروي پيشروي كردند اما با فرا رسيدن فصل سرما، ارتش آلمان زمينگير شد. مردم و نظاميان شوروي نيز در شهرهاي مختلف به ويژه مسكو، لنينگراد و استالينگراد مقاومت سرسختانهاي از خود نشان دادند و به تدريج سربازان آلماني را مجبور به عقب نشيني كردند. اين مسئله باعث شد تا هيتلر، سرداران معروف ارتش آلمان را كه معتقد به عقبنشيني و يا تغيير زمان و محل حمله بودند، از كار بر كنار كند و افسران كم تجربه را به جاي آنان قرار دهد كه اين امر، خود زمينه ديگري براي شكستهاي بعدي آلمان گرديد. در نبرد شوروي بيش از يك ميليون نفر از نيروهاي آلمان تلف شدند و اين تلفات سنگين، آنان را وادار به عقبنشيني كرد. در جريان اين شكستها و عقبنشينيها، هيتلر به مردم آلمان وعده ميداد كه با فرا رسيدن فصل بهار، حمله بزرگ نيروهاي آلمان براي درهم شكستن مقاومت روسها آغاز خواهد شد ولي اين حمله بزرگ جز باز پس گرفتن قسمتي از مناطقي كه در حملات زمستاني به دست ارتش سرخ افتاده بود، ثمر ديگري نداشت. در اواخر تابستان و اوايل پاييز سال 1943م، حملات ارتش سرخ از سر گرفته شد و آلمانيها در فاصله اواخر سپتامبر تا اوايل نوامبر، سرزمينهاي وسيعي را در جبهههاي مركزي و جنوبي روسيه از دست دادند. شكست سنگين آلمان در جبهه روسيه، راه را براي شكستهاي بعدي آلمان در جبهههاي ديگر هموار ساخت تا اينكه به شكست نهايي آن در سال 1945م انجاميد. |
|
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}