ترجمه و شرح (و لولا انت يا علي لم يعرف المؤمنون بعدي)


ترجمه و شرح دعاي ندبه (17)

(يا علي اگر تو ميان امتم نبودي اهل ايمان بعد از من شناخته نمي شدند، يعني: تو شاخصي براي اهل ايمان، و ايمان اشخاص به وسيله ي شاخصيت تو شناخته مي شود.)
شرح- در مجلد 9 بحار ص 537 (1) پيغمبر اکرم به علي فرمود: «اي علي مژده دهم تو را که تو را منافق دوست نمي دارد، و مؤمن هم تو را دشمن نمي دارد، و اگر تو نبودي حزب خدا و پيغمبرش شناخته نمي شدند».
و ايضا در ص 150 (2) از پيغمبر صلي الله عليه و آله نقل شده که درباره ي علي عليه السلام بياناتي فرموده از جمله آن که «اگر نبود علي، مؤمن پاک بعد از من شناخته نمي شد».
و البته فرق است بين اسلام و ايمان، و هر مؤمني مسلمان است ولي هر مسلماني مؤمن نيست، زيرا اسلام طبق موازين شرعي اقرار به شهادتين است، و همين اقرار براي مسلمان بودن شخص کافي است، ولي ايمان گذشته از اقرار، عمل به ارکان هم لازم است که شخص مسلمان علاوه بر اقرار به شهادتين بايد پايبند به عمل دستورات ديني و اطاعت و پيروي از آن باشد، و اين همان معني حقيقي اسلام و تسليم است که فرمود: «ان الدين عندالله الاسلام»- آل عمران آيه ي 19- و طبق آيه ي شريفه ي «و من يطع الرسول فقد اطاع الله»- نساء آيه ي 80- که اطاعت پيغمر صلي الله عليه و آله همان اطاعت خدا است، و آيه ي مبارکه ي «أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و اولي الامر منکم»- نساء آيه ي 59- اطاعت اولياي معصومين عليهم السلام هم عين اطاعت پيغمبر صلي الله عليه و آله است.
پس دين مورد پسند حق اقرار به يگانگي خدا و نبوت خاتم انبياء و اعتقاد به ولايت اوصياء و پيروي از فرمان و دستورات آنان است، چنانچه مفاد اين حديث شريف است:
در مجلد 15 بحار ص 215 (3) روايت شده که شخصي خدمت امام ششم عليه السلام رسيد و گفت مي خواهم ديني كه بدان معتقدم به شما عرضه بدارم. حضرت فرمود: بگو، او ابتدا شهادت به توحيد و يگانگي خداوند عزوجل داد، حضرت تصديق كرد، بعد شهادت به رسالت پيغمبر صلي الله عليه و آله داد، سپس شهادت به ولايت علي عليه السلام و يكايك فرزندان و امامان پس از او داد و اينكه اطاعت و پيروي از آنان همانند پيروي از پيغمبر واجب و لازم است، حضرت همه آنها را تصديق كرد آنگاه او گفت: اكنون خدا تو را وارث آنان كرده كه اطاعت و پيروي از تو هم واجب و لازم است، حضرت فرمود: بس است خاموش باش و خود بياناتي كرد كه در آخرش فرمود: «و نحن علي منهاج نبينا، لنا مثل ماله من الطاعه الواجبة» يعني و ما بر همان راه و روش پيغمبرمان هستيم، و آنچه براي اوست براي ما هم هست از اطاعت كردن و پيروي نمودن.
در كتاب كفاية الخصام باب 382 رواياتي از عامه و خاصه نقل مي كند كه پس از رحلت و وفات پيغمبر صلي الله عليه و آله مردم به قهقرا برگشتند و عقب نشيني كردند مگر عده كمي كه با اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام بودند. (4)
مجلد 8 بحار ص 18 (5) از ابن عباس نقل شده «که از رسول خدا صلي الله عليه و آله، پرسيدم آيا کسي او را علي (علي عليه السلام) دشمن مي دارد (و نسبت به او کينه مي ورزد)؟ فرمود: آري گروهي که خود را از امت من مي دانند و حال آنکه بهره اي از اسلام ندارند، اي ابن عباس علامت بغض و کينه شان آنست که ديگران را بر او ترجيح و مقدم مي دارند، بعد فرمود: قسم به آنکسي که مرا به حق، پيغمبر نمود بدان که (خداوند) پيغمبري افضل از من نيافريده، و وصيي هم افضل از وصي من خلق نکرده».
خلاصه، آنچه از بيانات گذشته و رواياتي که در اين زمينه نقل شده و عقل سليم و فطرت پاک قضاوت مي کند معلوم و محقق است که يکي از صفات مؤمن ايمان به ولايت و جانشيني شخص شايسته ي همچون علي عليه السلام پس از رسول خدا است که امت اسلامي را به صلاح و سعادت رهبري بکند و آنان را در جهان سرافراز سازد.
(فکان بعده هدي من الضلال، و نورا من العمي، و حبل الله المتين، و صراطه المستقيم)
(و او بود که بعد از پيغمبر امت را از ضلالت و گمراهي به هدايت و از کوري به نور بصيرت راهنما بود، و او رشته ي محکم الهي و راه مستقيم حق بود).
شرح- در بيان جمله ي «اذ کان هو المنذر و لکل قوم هاد» در سابق گذشت، و او مصداق کامل هدايت و راهنمائي پس از پيغمبر اکرم مي باشد.
کلمه ي نور چنانچه در آيه ي 8 سوره تغابن آمده است که مي فرمايد: «فآمنوا بالله و رسوله و النور الذي انزلنا» پس به خدا و رسول او و نوري که ما نازل کرديم ايمان بياوريد. صورت ظاهر لفظ، همان قرآن و کتاب الهي است ولي چون لازمه ي هدايت و راهنمائي است که راه خير و سعادت زندگي را روشن مي سازد پس هر چه را که به وسيله آن راه سعادت زندگي روشن گردد مي شود آن را نور خواند، و از اين نظر اگر بعضي از روايات مي گويد مراد از «نور» امام است صحيح است و مربوط به باطن آيه و تأويل آنست چنانکه در تفسير قمي و کتاب کافي از اولياي خدا نقل شده است.
و در کتاب کفاية الخصام ص 289 در تفسير آيه ي فوق حدود هفت حديث از روايات عامه و خاصه نقل کرده است که آن نور امامان آل محمد تا روز قيامت هستند. و همانطوري که انتظام امور انساني و نيل به سعادت زندگي به دارا بودن روشنائي چشم است که اگر افرادي از انسان فاقد اين نعمت باشند قدرت انجام امور را آن طور که لازم است ندارند، و لذا آنان را نجات مي دهند، و اين امري است محسوس و محتاج به اقامه برهان نيست.
و براي فوز و رستگاري و سعادت آخرت هم افراد انسان محتاج کسي هستند که خود واجد نور و روشنائي باشد تا بتواند افراد بشر را از تحير و بدبختي و هلاکت نجات دهد. اگر چه مردم چشم ظاهري دارند و با نور آن مي نگرند و دفع شر از خود مي کنند ولي چشم باطن ندارند و جاهل به امور آخرتي هستند «و لهم اعين لا يبصرون بها»- اعراف آيه ي 179-.
و لذا خداوند متعال از نظر رحمت و رأفت در هر دوره و هر عصري نورهائي براي هدايت بشر قرار داده است. در تفسير برهان ذيل آيه ي مبارکه «... و اتبعوا النور الذي انزل معه»- اعراف آيه ي 157- از ابوبصير از امام محمد باقر عليه السلام نقل کرده که مراد از نور علي عليه السلام است. و در تفسير صافي از کافي از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام روايت کرده که نور در اين آيه علي و ائمه ي معصومين هستند.
(و ريسمان محکم خداوند).
شرح- علي عليه السلام را تشبيه به حبل کرده چون وسيله ي خلق است که افراد انسان و جامعه بشر به وسيله او و ولايت و پيروي از او به قرب خداوند عزوجل و دوستي و کرامت و بهشت او مي رسند.
و همانطوري که نجات از چاه و گودال و حفره ي عميقي در اين جهان به وسيله ريسمان محکم خواهد بود. که اگر کسي در چاه و گودال سقوط کند بايد متشبث برشته ي محکمي گردد و بدان چنگ زند تا بتواند خود را نجات دهد همين طور نجات از چاه و گودال ضلالت و گمراهي بايد به وسيله ي رشته محکم الهي باشد چنانکه فرمود: «و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا»- آل عمران آيه ي 103- «و همگي به رشته الهي چنگ زنيد و متفرق نشويد».
در مجلد 9 بحار ص 86 (6) درباره ي قول خداوند که فرمايد: «و اعتصموا بحبل الله» آورده است که فقال النبي صلي الله عليه و آله: «أنا نبي الله و علي بن أبي طالب حبله».
در کتاب کفاية الخصام باب 36 چهار روايت از عامه نقل کرده که حبلي که خدا در قرآن فرموده اهل بيت پيغمبر است. از جمله حديث سوم که صاحب کتاب مناقب الفاخرة في العترة الطاهرة از عبدالله بن عباس نقل کرده گويد: ما در خدمت رسول خدا بوديم که مردي اعرابي وارد شد عرض کرد يا رسول الله شنيدم که درباره «و اعتصموا بحبل الله» سفارش مي کردي، اين حبل خدا کدام است که به او تمسک جوئيم؟ رسول خدا دست بر دست علي نهاد و فرمود: به اين تمسک جوئيد که اين حبل الله متين است.
در مجلد 9 بحار صفه 86 (7) از ابوسعيد خدري روايت شده گويد: پيغمبر اکرم فرمود: «اي مردم من در ميان شما دو ريسمان گذاشتم اگر متمسک به آن دو شويد هرگز گمراه نمي شويد بعد از من، يکي از آن دو بزرگتر از ديگري است: کتاب خدا که رشته ايست از آسمان به زمين کشيده شده، و عترت و اهل بيت من و اين دو هرگز از هم جدا نشوند تا در حوض قيامت بر من وارد شوند».
و أيضا در همان صفحه ي (8) از امام پنجم عليه السلام چنين روايت شده «ولاية علي بن ابي طالب، الحبل الذي قال الله تعالي: «و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا». فمن تمسک به کان مومنا، و من ترکه خرج من الايمان» امام پنجم فرمود: ولايت علي بن ابي طالب همان رشته و ريسماني است که خدا فرموده: «همگي به ريسمان خدا متمسک شويد و متفرق نشويد» هر کس متمسک به آن شود مؤمن است و هر کس آن را رها کند از ايمان خارج است، البته مراد از تمسک به حبل نسبت به کتاب خدا عمل کردن به آنست، و مراد از تمسک به ولايت اطاعت و پيروي کردن از آنست.
شرح- کفاية الخصام- باب 276 ص 531- رواياتي از عامه و خاصه نقل کرده که صراط مستيم علي و اولاد اوست عليهم السلام، از آن جمله ابوبکر شيرازي که از بزرگان علماي عامه است به سند خود از قتاده از حسن بصري در تفسير آيه- 153 سوره انعام- «و أن هذا صراطي مستقيما» نقل کرده گويد: که خداي متعال مي فرمايد: طريق علي بن ابي طالب و ذريه اش طريقي است مستقيم، و ديني است استوار، پيروي آن کنيد و به آن چنگ زنيد که راهي است واضح و روشن و در آن هيچ کجي نيست. (9) و أيضا در همان کتاب از محمد بن حسن صفار قمي نقل کرده که در آيه ي- 52 شوري- «انک لتهدي الي صراط مستقيم» فرمود: يعني امر مي کني مردم را به ولايت علي و مي خواني آنان را به سوي آن، و صراط مستقيم علي است.
فائدة: در علم هندسه ثابت شده که اقصر خطوط دائره از مرکز به محيط دائره يا بين دو نقطه، خط مستقيم است. که داراي زوايا نيست و ساير خطوط داراي زواياي حاده و منفرجه اند. و انسان بايد در راه رسيدن به مقصد خود و فوز، خط مستقيم را در نظر بگيرد. و نيز در رستن از وادي ضلالت هم بايد خود را وادار به سلوک راه راست و طريق مستقيم نمايد (10) و اين راه به موجب تفاسير و اخبار وارده متابعت اميرالمؤمنين و اولاد معصومين او است عليه السلام.

پي نوشت :

1. 41 جديد ص 124 نقل از تفسير فرات بن ابراهيم. و روايات ديگر از جمله نهج البلاغه حکم 42.
2. 36 جديد ص 32 نقل از «کفاية الاثر في النصوص علي الائمة الاثني عشر» علي بن محمد خزاز قمي معاصر صدوق و ابن عياش.
3. 69 جديد ص 7 نقل از رجال کشي. و در همان مجلد ص 1 از کمال الدين. و امالي صدوق روايتي از عبدالعظيم حسني نقل مي کند که او هم اعتقاد ديني خود را خدمت امام دهم عليه السلام بيان مي کند.
4. و رواياتي از پيغمبر اسلام نقل شده که امت من پس از من چند فرقه مي شوند و جز يک فرقه همگي گمراهند کنايه است از تشتت و تفرقه و آراء زيادي که در ميانشان رواج پيدا مي کند.
5. نقل از کتاب «المحتضر» تأليف حسن بن سليمان و او از کتاب «الدر المنتقي» في مناقب اهل التقي.
6. 36 جديد ص 18 نقل از تفسير فرات.
7. 36 جديد ص 21 نقل از تفسير طبرسي.
8. 36 جديد ص 18 نقل از تفسير فرات بن ابراهيم.
9. آيات قرآن داراي ظاهر و باطني است که از آن به تنزيل و تأويل تعبير مي شود و انطباق بعضي آيات به اشخاص که خارج از مورد تنزيل است ولي در اخبار و روايات آمده و عقل هم آن را تجويز مي کند همگي از اين قبيل تأويل است از جمله آيات صراط مستقيم که به ائمه اطهار عليهم السلام تعبير شده است.
10. اين تفسير در معني مستقيم و غير مستقيم صريحا در بعضي از روايات آمده از جمله سيوطي در درالمنثور به سند خود از ابن مسعود نقل کرده که گفت رسول خدا با دست خود خط مستقيمي کشيد و فرمود راه خدا اينطور مستقيم است و سپس خطوط کج و معوجي در طرف چپ و راست آن کشيد و فرمود اين راههاي غير خدا است ... و سپس تلاوت فرموده: «و أن هذا صراطي مستقيما- الايه».

منبع:كتاب شرحي بر دعاي ندبه