ترجمه و شرح (يحذو حذو الرسول صلي الله عليهما و آلهما)


ترجمه و شرح دعاي ندبه (19)

(گام به گام و قدم به قدم از پي رسول اکرم و به تبع او راه مي پيمود او دنبال رو او بود درود خدا بر آن دو و آل آن دو باد).
شرح- معلوم است که روش و طريقه علي عليه السلام همان روش و طريقه رسول خدا صلي الله عليه و آله بوده، و هر راه و روشي که پيغمبر گرامي داشت او هم همان راه و روش را انجام مي داد، و لذا فرمود: «أنا من رسول الله کالضوء» (1) اتصال و همبستگي من با رسول خدا همانند اتصال و پرتو نور از شمس است. و در بعضي نسخ «کالصنو من الصنو» است (2) همانند شاخه ايست از شاخه (که هر دو از يک ريشه روئيده اند).
رسول خدا صلي الله عليه و آله بعد از بعثت تا وقتي که در مکه بود چون عده اصحاب و پيروانش کم بودند مأمور به جهاد نشد و در مقام دفاع برنيامد تا پس از مهاجرت به مدينه و زياد شدن ياران آنگاه مأمور به جهاد شد و در مقام دفاع بر آمد. علي عليه السلام پس از رحلت پيغمبر چون يارانش کم و معدود بودند قيام نکرد تا پس از استقرا خلافت ظاهري و بودن يار و ياور آنگاه براي پيشرفت حق و بقاي آن مأمور به جهاد شد. و پيغمبر اسلام وقتي که در مکه بود مدتي در شعب ابي طالب محصور بوده و بر حسب ظاهر سکوت اختيار نمود. علي عليه السلام نيز مدتي خانه نشين بود و قدرت بر تبليغ و ادره ي امور مسلمين و خلافت نداشت.
پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله با آنکه در مکه مورد اذيت و آزار مشرکان بود ولي لب به نفرين نگشود بلکه مي گفت «رب اهد قومي فانهم لا يعلمون». علي عليه السلام با آن شدت محن و گرفتاري که براي او اتفاق افتاد که در خطبه شقشقيه مي فرمايد: «فصبرت و في العين قذي و في الحلق شجي» (با اينکه گوئي در چشمم خار و خاشاک و در گلويم استخوان گرفته بود صبر نمودم) و هرگز نفريني نکرده است.
و همانطوري که پيغمبر با مشرکان جنگ کرد و دستور آمد: «قاتلوا في سبيل الله الذين يقاتلونکم»- بقره آيه 185- (در راه خدا با کساني که به جنگ با شما اقدام کرده اند بجنگيد) و «اقتلوا المشرکين حيث و جدتموهم»- توبه آيه ي 5- علي عليه السلام هم با منافقان جنگ کرد. و پيغمبر اکرم پس از آنکه مکه را فتح کرد مشرکان مکه را مورد عفو قرار داد، علي عليه السلام در واقعه ي جمل پس از فتح بصره منافقان را عفو و اسيران را آزاد نمود.
و در زيارت مخصوصه حضرت أميرالمؤمنين عليه السلام در روز عيد غدير چنين آمده است: «و أشهد أنک لم تزل للهوي مخالفا و للتقي محالفا، و علي کظم الغيظ قادرا، و عن الناس عافيا غافرا» (و گواهي مي دهم که تو اي امير مؤمنان پيوسته با هواي نفس مخالف، و با تقوي ملازم و متعهد بودي، و بر حلم و فرونشاندن خشم و غضب توانا مي نمودي، و از بديهاي مردم نيز راه غفران و عفو مي پيمودي).
در مجلد 9 بحار صفحه 501 (3) از حضرت صادق عليه السلام روايت شده که فرمود: «شبيه ترين مردم در غذا و خوراک به رسول خدا صلي الله عليه و آله اميرالمؤمنين عليه السلام بود که خودش نان و سرکه و زيتون مي خورد و به مردم نان و گوشت مي داد» و ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه همين روايت را نقل کرده.
کتاب کفاية الخصام باب 344 از ابن ابي الحديد به سند خود از نضر بن منصور از عقبة بن علقمه روايت کرده که به خدمت علي عليه السلام رفتم ديدم دوغ ترش شتر و... در پيش رو دارد و با خورده نان خشک مي خورد گفتم يا اميرالمؤمنين چرا اين غذا را مي خوري؟ فرمود: «يا أباالحبوب رسول خدا صلي الله عليه و آله از اين خشک تر مي خورد. و از اين خشن تر مي پوشيد و اشاره به پيراهن خود کرد و گفت مي ترسم اگر پيروي او را در اين امور نکنم به او نرسم و از او دور مانم».
در مجلد 9 بحار (4) ص 538 از امام جعفر صادق عليه السلام نقل شده که فرمود: «کسي از اين امت طاقت و قدرت پيروي عمل رسول خدا صلي الله عليه را پس از او نداشت جز علي عليه السلام».
(و بر اساس تأويل (و حقايق و مقاصد اصلي) قرآن جنگ مي کرد).
شرح- قرآن کريم داراي تنزيل و تأويل است يعني داراي ظاهر و باطني است. در تفسير صافي (5) از امام محمد باقر عليه السلام روايت شده که فرمود: «ظاهر قرآن کساني هستند که قرآن درباره ي آنان نازل شده، و باطنش کساني هستند که اعمال آنها اعمال همان مردمان اولي است (که آيه ي قرآن در شأن آنان نازل شده و آيه شامل حال اين گروه هم مي شود.»
و در روايت ديگر فرمود: «ظاهر آن تنزيل و باطنش تأويل است».
قال رسول الله صلي الله عليه و آله: «ان منکم من يقاتل علي تأويل القرآن کما قاتلت علي التنزيل فسئل من هو؟ قال: خاصف النعل» (6) رسول خدا فرمود: از ميان شما کسي است که بر تأويل قرآن جنگ مي کند همچنانکه من بر اساس تنزيل آن جنگ مي کنم. سؤال شد که او کيست؟ فرمود: همان کس که مشغول انجام پينه کفش است. چون نظر کردند ديدند علي عليه السلم است.
در مجلد 8 طبع کمپاني ص 455 (7) از ابوذر غفاري نقل شده که گويد: «من با پيغمبر در بقيع غرقد (8) بوديم که به من فرمود: اباذر قسم به آنکه جانم به دست اوست در ميان شما کسي است که براي تأويل قرآن مي جنگد همچنان که من براي تنزيل آن مي جنگم، در صورتي که آن گروه (مخالف) کلمه توحيد را بر زبان جاري مي کنند و بدان هم شهادت مي دهند ولي با اين حال بيشترشان ايمان ندارند و مشرکند، و کشتن اين گروه بر مردم گران آيد تا آنجا که به ولي خدا افترا زنند و از عملش ناراضي و رنجيده خاطر باشند».
در کتاب کافي در تفسير اين آيه ي مبارکه ي «و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما فان بغت احديهما علي الاخري فقاتلوا التي تبعي حتي تفيي الي أمر الله»- حجرات آيه ي 9- (و اگر دو طايفه از مؤمنان به جان هم افتادند و با يکديگر به جنگ پرداختند، پس بين آن دو گروه را اصلاح کنيد پس اگر يکي از آن دو بر ديگري ستم مي کند با آن گروهي که ستم مي کند به جنگ پردازيد (تا به حکم اجبار تسليم) و به فرمان خدا گردن نهند) از حضرت صادق عليه السلام روايت شده که رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «ميان شما کسي است که بر تأويل قرآن مي جنگد همانطوري که من درباره ي تنزيل آن مي جنگم».
در تفسير صافي ذيل اين آيه ي مبارکه «و ان طائفتان» از کتاب کافي از حضرت صادق عليه السلام نقل مي کند که تأويل اين آيه در جنگ بصره ظاهر شد. و آنان کساني مي بودند که نسبت به امير مؤمنان عليه السلام ظلم نمودند. و از اين نظر جنگ با آنها لازم و واجب بود تا آنکه برگردند و فرمان خدا را گردن نهند. و اگر برنگشتند و از اين ظلم و ستم دست برنداشتند به موجب آيه شريفه بر امير مؤمنان لازم و واجب بود که دست از جنگ با آنها بر ندارد تا آنها از تصميم خود منصرف شوند و امر خدا را گردن نهند.
چون آنها در مدينه به اختيار خود بيعت نمودند، و از روي ميل و اختيار پيروي او را پذيرفتند و به فرمان او گردن نهادند، پس آنها گروه ظالم (و فئة با غيه) هستند همچنان که خداوند متعال در اين آيه بدان اشاره مي کند. پس بر امير مؤمنان عليه السلام لازم بود که چون بر آنها ظفر يافت در ميانشان به عدالت و انصاف رفتار کند همچنان که پيغمبر خدا نسبت به اهل مکه رفتار نمود و بر آنها منت نهاد و از تقصيرشان درگذشت. عينا عمل رسول خدا صلي الله عليه و آله را تکرار کرد.
آري رفتار امير مؤمنان عليه السلام با اصحاب جمل در بصره همانند رفتار رسول خدا با مردم و مشرکين قريش در فتح مکه بود که پيغمبر فرمود هر کس سلاح جنگ را از خود دور نمايد يعني اسلحه را زمين گذارد (و خلع سلاح شود)، و نيز هر کس به خانه خدا پناهنده شود و در مسجد الحرام باشد در امان است. و امير مؤمنان پس از فتح بصره دستور داد هر کس خلع سلاح شود و يا به خانه رود و بيرون نيايد در امان است و فرمود هر کس فرار کند به دنبالش نرويد و مجروحي از آنان را هم نکشيد، و زن و فرزندانشان را هم اسير نکنيد.
(و در راه رضاي خدا از ملامت و سرزنش بدگويان باکي نداشت).
شرح- در زيارت آن بزرگوار عليه السلام در روز مبعث پيغمبر اکرم است که مي خواني: «السلام عليک يا اميرالمؤمنين- الي- لم يکن لاحد فيک مهمز و لا لقائل فيک مغمز و لا لخلق فيک مطمع، و لا لاحد عندک هوادة. يوجد الضعيف الذليل عندک قويا عزيزا حتي تأخذ له بحقه، و القوي العزيز عندک صغيفا حتي تأخذ منه الحق، القريب و البعيد عندک في ذلک سواء».
(سلام بر تو اي امير مؤمنان نسبت به شخص تو بر احدي جاي نکته گيري و عيب جوئي وجود ندارد و نه براي گوينده اي جاي عيب گوئي، و نه براي شخص طماع نسبت به تو طمع و چشم داشتي و نه به ناحق و نابجا کسي به تو اميدي تواند داشت. و خوار و ناتوان نزد تو عزيز و نيرومند است تا حق او را از سرکش و ستمکار بگيري، و تواناي عزيز نزد تو خوار و ذليل است تا اينکه حق مظلوم را از او بستاني، و نزد خويش و بيگانه و نزديک و دور يکسانند).
در تفسير صافي ذيل آيه شريفه ي «يجاهدون في سبيل الله و لا يخافون لومة لائم»- مائده آيه 54- كه در مقام بيان اوصاف مؤمنان مي فرمايد: آن کساني هستند که جنگ مي کنند براي اعلاي کلمه حق و دين خدا و در عمل نمودن به وظائف ديني از ملامت سرزنش کنندگان خوف و ترسي مانع ايشان نمي شود. روايت از حضرت امام محمد باقر و امام جعفر صادق- عليهما السلام- نقل شده «که مراد از مؤمنان در اين آيه امير مؤمنان و اصحاب او مي باشند که با منافقان از ناکثين و قاسطين و مارقين جنگ کردند. (9)»
لقمان حکيم در وصاياي خود به پسرش گويد: «فرزندم دلت را به مدح و ذم مردم خوشنود مکن و بدان دل مبند و مانع از کار و عمل تو نشود، زيرا که تحصيل و به دست آوردن رضايت مردم ممکن نگردد اگر چه شخص با تمام قدرت در تحصيل آن سعي و کوشش نمايد. (10)».
در مجلد 15 بحار باب اخلاق ص 203 (11) از ابوذر غفاري روايت شده که پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «اي اباذر (در عمل کردن به احکام و دستورات الهي و پيروي از حق) از ملامتگر و سرزنش کننده ي خائف مباش».
اگر کسي در اخبار و روايات و سيره ي امير مؤمنان عليه السلام بنگرد برايش يقين حاصل مي شود که آن بزرگوار اين صفت را به مرتبه عاليه واجد بوده چنانکه در مجلد 9 بحار ص 535 (12) از ابوسعيد خدري نقل شده که مردم پيش پيغمبر اکرم از علي عليه السلام شکايت کردند آن حضرت بپا خواست و ايستاد گفت: «ايها الناس لا تشکوا عليا فو الله انه لخشن في ذات الله» اي مردم از علي شکايت نکنيد به خدا قسم که او در راه خدا سخت پايبند است يعني او در اجراي اوامر و احکام الهي از کسي ملاحظه نمي کند و در وادار کردن به آن خشونت دارد، و از کسي که نافرماني خدا را نمايد به آساني نمي گذرد و به مهرباني رفتار نمي کند.
و پس از نزول اين آيه ي مبارکه «يا ايها النبي جاهد الکفار و المنافقين و اغلظ عليهم» (13) (اي پيغمبر با کافران و منافقان پيکار کن و بر آنان سخت گير). پيغمبر اکرم در زمان حياتش با کافران پيکار مي کرد و به علي دستور داد که با منافقان (پس از وي) پيکار کند.

پي نوشت :

1. نهج البلاغه باب «مکتوبات» اواخر نامه به عثمان بن حنيف شماره 45.
2. در شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد «کالضوء من الضوء» و در نسخ ديگر «کالصنو من الصنو» است.
3. 40 جديد ص 330 از محاسن و ج 41 ص 131 نقل از کافي.
4. 41 جديد ص 129 نقل از کافي.
5. مقدمه چهارم از کتاب تفسير، و معاني الأخبار صدوق.
6. سفينة البحار مجلد اول ص 387 و تفسير صافي ذيل آية مبارکه «و ان طائفتان». حجرات آيه ي 9- نقل از کافي و تفسير قمي و تهذيب شيخ طوسي. و اين حديث مشهوي است که عامه هم نقل کرده اند.
7. نقل از تفسير فرات بن ابراهيم، و در چاپ ديگر ص 422.
8. غرقد نام درختي است خاردار که چوب سخت و محکمي دارد. و مراد همان قبرستان بقيع است که در آن درخت غرقد بود.
9. مرحوم فيض در کتاب تفسير صافي اين روايت را از مجمع البيان نقل مي کند، و اين روايت در مجمع البيان از عمار و حذيفه و ابن عباس هم نقل شده و آنگاه براي تأيد آن از واقعه ي خيبر مثال مي آورد. و مرحوم مؤلف در حاشيه يادداشت خود مي نويسد «ناکثين آنان که نقص بيعت کردند مانند طلحه و زبير در جنگ بصره و قاسطين: معاويه و ياران اويند، و مارقين خوارج مي باشند.
10. 13 جديد ص 433 و مجلد 71 ص 369 نقل از فتح الابواب سيد بن طاووس.
11. 71 جديد ص 390 نقل از خصال صدوق.
12. 41 چاپ جديد ص 116 نقل از مناقب از تاريخ طبري و فضائل اميرالمؤمنين عليه السلام.
13. سوره ي توبه آيه 73 و سوره تحريم آيه 9 و مستند اين حديث چنانکه بعدا ذکر خواهد شد مجلد 41 بحار چاپ جديد ص 60 نقل از مناقب است.

منبع:كتاب شرحي بر دعاي ندبه