شرائط کمال نماز (قسمت اول)
شرائط کمال نماز (قسمت اول)
شرائط کمال نماز (قسمت اول)
نويسنده: محمد محمدي اشتهاردي
همان گونه که نماز، شرائط صحت دارد، مانند:
طهارت، قبله، پاکي لباس و بدن، مباح بودن لباس و زمين و...
که هر کدام نقش سازنده اي در پاک سازي و به سازي دارند، «شرائط کمال» نيز دارد، مانند: ولايت، خشوع، حضور قلب، خوردن غذاي حلال، تفکر و توجه، و انجام مستحبات نماز و... که از آن به «قبولي نماز» تعبير مي شود، و اصولاً بيشترين نقش نماز براي پاک سازي و به سازي، مربوط به شرائط کمال نماز است، که با کمال تأسف، نوع مردم، آن را رعايت نمي کنند، از اين رو از کلاس نماز، کمتر بهره مند مي شوند.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: الصلوه ميزان، من وفي استوفي:
«نماز ميزان و ترازو است، هر کس آن را کامل انجام دهد (و در کفه ي آن ،کم نگذارد )، پاداش کامل دريافت مي دارد ».(1)
علامه ملا محسن فيض (ره) در شرح اين سخن مي گويد:
«ظاهراً منظور اين است که: نماز معيار و الگو براي تقرب بنده به درگاه خدا است و موجب استحقاق پاداش در پيشگاه الهي مي باشد، کسي که شروط و آداب آن را به طور کامل و فراگير، انجام دهد، و آنچه شايسته ي نماز است، رعايت نمايد، به تمام پاداش و آثار آن مي رسد، و اگر در اين مسير، کوتاهي کند، به همان اندازه، دستش از آثار و پاداش نماز، کوتاه مي گردد».(2)
شرائط صحت نماز، انسان را در مرحله ي پائين، از بعضي از آلودگي ها، پاک مي کند، ولي شرائط کمال نماز، معراج مؤمن است، و انسان را در مرحله بالاتر از کمال بپرواز در مي آورد.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
ليأتي علي الرجل خمسون سنه، و ما قبل الله منه صلاه واحده فاي شيء اشد من هذا.
«پنجاه سال از زندگي انساني مي گذرد، ولي خداوند يک نماز او را قبول نمي کند، چه چيزي سخت تر از اين!!
سپس فرمود:
لا يقبل الا الحسن فکيف ما يستخف به.
«قبول نمي شود مگر عمل نيک و شايسته، پس چگونه قبول گردد عملي که با سبکي و حقارت انجام گردد؟».(3)
رواياتي که در مورد قبول نشدن نماز در بعضي از موارد به ما رسيده، بيانگر شرائط کمال نماز است، که اگر بعضي از امور، رعايت نگردد، نماز (در عين اينکه صحيح است) قبول درگاه الهي نمي شود، يعني به مرحله کمال نمي رسد، در اينجا به ذکر يک روايت در اين مورد توجه کنيد، رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
«هشت دسته هستند که خداوند نماز آنها را قبول نمي کند:
1- برده اي که از اختيار مولاي خود فرار کرده.
2- زني که شوهرش از او ناراضي و خشمگين است.
3- ترک کننده ي زکات.
4- ترک کننده وضو.
5- دختر مميزي که با سر برهنه نماز مي خواند.
6- نماز امام جماعتي که مأمورين به امامت او راضي نيستند.
7- آن کسي که رعايت حريم نجاست و طهارت را نمي کند.
8- و آن کسي که در حال مستي نماز مي خواند».(4)
براي روشن شدن بيشتر، در اينجا به شرح کوتاه ده موضوع، که از شرائط کمال و قبولي نماز است مي پردازيم:
1- ابوسعيد بلخي مي گويد: امام کاظم(عليه السلام) فرمود:
«خداوند در هر وقت نماز، که اين مردم (اشاره به مردمي که امامت امامان حقّ را قبول نداشتند) نماز مي خوانند داراي لعنت هست.» (يعني عده اي را لعنت مي کند)
عرض کردم: فدايت گردم، براي چه؟
فرمود: بجحودهم حقنا و تکذيبهم ايانا: «به خاطر آنکه حق ما را انکار نمودند و ما را تکذيب کردند».(5)
نيز آن حضرت به يکي از اصحابش به نام «ميسر» فرمود:
احترام کدام مکاني از همه بيشتر است؟
ميسر: خدا و رسول و فرزند رسولش بهتر مي داند.
امام صادق: اي ميسر! بين حجر الاسود و مقام ابراهيم (در کنار کعبه) باغي از باغ هاي بهشت است، و بين قبر رسول خدا و منبر، باغي از باغهاي بهشت است، سوگند به خدا اگر خداوند به بنده اي از بندگانش هزارسال عمر بدهد، و او در اين دو مکان مقدس، هزارسال خدا را عبادت کند، آنگاه مظلومانه در بسترش کشته شود، ولي خدا را بدون ولايت ما (قبول امامت ما) ملاقات نمايد.
لکان حقيقاً علي الله عزوجل ان يکبه علي منخريه في نارجهنم.
«برخدا سزاوار است که او را با صورت در آتش دوزخ واژگون سازد».(6)
و در بعضي از روايات آمده، امام باقر(عليه السلام) فرمود:
هنگامي که مؤمن از دنيا رفت و او را در قبرش نهادند، نور ولايت و پذيرفتن امامت امام علي (عليه السلام) و ائمه حق (عليه السلام) نور همه ي عبادات و نيکي ها را تحت الشعاع قرار مي دهد، آنجا که فرمود: وقتي که جنازه ي مؤمن را در قبرش مي گذارند، شش صورت زيبا با او وارد قبر مي گردند، يکي از آنها در جانب راست او مي ايستد و ديگري در جانب چپ او مي ايستد، و سومي روبروي صورت او، و چهارمي در پشت سر او و پنجمي در کنار پاي او مي ايستند و يکي از آنها (ششمي) که از همه بالاتر است در بالاي سرش مي ايستند... (و به اين ترتيب از صاحبشان پاسداري مي کنند) انکه از همه زيباتر است از پنج صورت ديگر مي پرسد، شما کيستيد، خدا به شما جزاي خير دهد؟.
آنکه در جانب راست ميت قرار دارد، مي گويد: من نماز هستم.
آنکه در جانب چپ او است، مي گويد: من زکات هستم.
آنکه در روبروي او است، مي گويد: من روزه هستم.
انکه در پشت سر او است، مي گويد: من حج و عمره هستم.
آنکه در کنار پايش ايستاده، مي گويد من نيکي هاي او هستم که به برادران ديني خود نمود.
سپس آن پنج صورت، از آن صورت نوراني تر از همه، مي پرسند: تو کيستي که از همه ي ما زيباتر و خوشبوتر هستي؟» او در پاسخ مي گويد: انا الولايه لآل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم): «من ولايت ال محمد(صلي الله عليه و آله و سلم) هستم.»(7)
اين نماز از بي نمازي بهتر است
مايه ي قهر خداي اکبر است
شخصي در نماز با ريش خود بازي مي کرد، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)او را با آن حال ديد، فرمود:
لو خشع قلبه لخشعت جوارحه.
«اگر قلب اين مرد، خشوع کرده بود، اعضا و جوارحش نيز خشوع مي کرد».(8)
افکار پراکنده اي که در نماز،به سراغ انسان مي آيد، بر دو گونه است، گاه افکار آلوده و ناروا است که چنين افکاري، «حجاب ظلمت» براي نماز است، و گاه افکار خوب است، مثلاً در نماز فکر مي کند که مسجدي بسازد، چنين افکاري «حجاب نور» است، بنابراين، هر گونه افکار پراکنده در نماز، يک نوع حجاب و مانع سر راه معراج نماز خواهد بود.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
اذا استقبلت القبله فانس الدنيا و ما فيها و الخلق و ماهم فيه، و استفرغ قلبک عن کل شاغل يشغلک عن الله.
«هنگامي که رو به قبله براي نماز ايستادي، دنيا و آنچه در آن است و خلق و کارهاي آنها را فراموش کن، و قلب خود را از هرگونه سرگرم کننده اي که تو را از خدا باز دارد فارغ ساز».
سپس فرمود:
«هرگاه خداوند بنگرد که بنده اش تکبير مي گويد ولي چيزي غير از روح تکبير در قلبش راه يافته، به او مي فرمايد:
يا کاذب اتخذ عني؟ و عزتي و جلالي لاحرمنک حلاوه ذکري و لاحجبنک عن قربي.
«اي دروغ گو! آيا مرا فريب مي دهي، سوگند به عزت و جلالم، تو را از شيريني ذکرم محروم مي سازم، و قطعاً تو را از نزديک شدن به حريم قرب خودم، جلوگيري مي نمايم».(9)
در اينجا سخن بسيار است، براي رعايت اختصار، تنها به دو داستان توجه کنيد:
1- روزي ابوحنيفه (رئيس مذهب حنفي) به حضور امام صادق(عليه السلام) آمد و عرض کرد؛ پسرت موسي (امام کاظم(عليه السلام)) را ديدم نماز مي خواند و مردم از پيش روي او عبور مي نمودند، ولي او آنها را نهي نمي کرد (که چرا در فکر نماز نيستيد و بياييد در جماعت شرکت نماييد) مگر در موسي (عليه السلام) چيزي نامناسب هست (که باعث بي اعتنايي مردم از او شده است؟)
امام صادق(عليه السلام) فرزندش موسي(عليه السلام) را به حضور طلبيد، و به او فرمود: «ابوحنيفه چنين مي گويد».
حضرت موسي(عليه السلام) در پاسخ فرمود:
يا ابت ان الذي کنت اصلي له اقرب الي منهم، يقول الله عزوجل: و نحن اقرب اليه من حبل الوريد.
«اي پدر! آن خدايي که من براي او نماز مي خوانم از مردم به من نزديک تر است، خداوند مي فرمايد: و ما از رگ گردن، به انسان نزديک ترهستيم» (بنابراين من در نماز بودم، و توجه به خدا مرا از ديدن عبور مردم باز مي داشت).
امام صادق(عليه السلام) از پاسخ جالب پسرش آنچنان مسرور شد که او را در آغوش گرفت و فرمود: «پدر و مادرم به فدايت اي کسي که اسرار، در قلب تو به وديعه گذاشته شده است».(10)
2- دو شتر ماده را که بسيار چابک بودند، به رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)هديه نمودند ،پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم)اعلام کرد:
«يکي از اين دو شتر را (به عنوان جايزه) به کسي مي دهم که دو رکعت نماز بخواند، ولي در اين دو رکعت به هيچ چيز از امور دنيا توجه نکند».
هيچ کس از حاضران پاسخ مثبت نداد، مگر حضرت علي (عليه السلام) که فرمود: «من چنين نمازي مي خوانم».
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هر دو شتر را به آن حضرت عطا کرد(11) و فرمود:
من صلي رکعتين و لم يحدث فيهما نفسه بشيء من امور الدنيا، غفر الله له ذنوبه.
«کسي که دو رکعت نماز بخواند، و در آن دو رکعت، قلب خود را به چيزي از امور دنيا خبر ندهد، خداوند گناهانش را مي آمرزد».(12)
براستي آيا بين نماز جاهلانه و کورکورانه، با نمازي که از روي بصيرت و تعمق و شناخت و تفکر خوانده مي شود، فرقي نيست؟
مگر نه اين است که امام صادق (عليه السلام)فرمود:
العامل علي غير بصيره کالسائر علي غير طريق و لا تزيد سرعه الا بعداً.
«عمل و حرکت بدون بصيرت و شناخت، مانند حرکت در غير جاده اصلي است، و سرعت در اين جاده، جز دوري بيشتر از هدف، نتيجه ي ديگري ندارد».(13)
بر همين اساس، رسول اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم)فرمود:
انما يکتب للعبد من صلاته ما عقل منها.
«از نماز يک بنده، تنها به آن اندازه اي که مي فهمد، ثواب نوشته مي شود».(14)
اسحاق بن عمار مي گويد: به امام صادق (عليه السلام) عرض کردم: همسايه اي دارم که بسيار نماز مي خواندو بسيار صدقه مي دهد و بسيار به حج مي رود و در مذهبش نيز ايرادي نيست.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «اي اسحاق، عقل (و عمق نگري و تفکر) او چگونه است؟».
گفتم: عقل درستي ندارد.
فرمود:
لا يرتفع بذلک منه.
«بنابراين با اينکه عقل درستي ندارد، درجه ي اعمالش بالا نمي رود».(15)
رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
رکعتان خفيفتان في تفکر خير من قيام ليله.
«دو رکعت نماز سبک و ساده که همراه انديشه و تعمق باشد، بهتر از شب زنده داري يک شب است».(16)
/خ
طهارت، قبله، پاکي لباس و بدن، مباح بودن لباس و زمين و...
که هر کدام نقش سازنده اي در پاک سازي و به سازي دارند، «شرائط کمال» نيز دارد، مانند: ولايت، خشوع، حضور قلب، خوردن غذاي حلال، تفکر و توجه، و انجام مستحبات نماز و... که از آن به «قبولي نماز» تعبير مي شود، و اصولاً بيشترين نقش نماز براي پاک سازي و به سازي، مربوط به شرائط کمال نماز است، که با کمال تأسف، نوع مردم، آن را رعايت نمي کنند، از اين رو از کلاس نماز، کمتر بهره مند مي شوند.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: الصلوه ميزان، من وفي استوفي:
«نماز ميزان و ترازو است، هر کس آن را کامل انجام دهد (و در کفه ي آن ،کم نگذارد )، پاداش کامل دريافت مي دارد ».(1)
علامه ملا محسن فيض (ره) در شرح اين سخن مي گويد:
«ظاهراً منظور اين است که: نماز معيار و الگو براي تقرب بنده به درگاه خدا است و موجب استحقاق پاداش در پيشگاه الهي مي باشد، کسي که شروط و آداب آن را به طور کامل و فراگير، انجام دهد، و آنچه شايسته ي نماز است، رعايت نمايد، به تمام پاداش و آثار آن مي رسد، و اگر در اين مسير، کوتاهي کند، به همان اندازه، دستش از آثار و پاداش نماز، کوتاه مي گردد».(2)
شرائط صحت نماز، انسان را در مرحله ي پائين، از بعضي از آلودگي ها، پاک مي کند، ولي شرائط کمال نماز، معراج مؤمن است، و انسان را در مرحله بالاتر از کمال بپرواز در مي آورد.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
ليأتي علي الرجل خمسون سنه، و ما قبل الله منه صلاه واحده فاي شيء اشد من هذا.
«پنجاه سال از زندگي انساني مي گذرد، ولي خداوند يک نماز او را قبول نمي کند، چه چيزي سخت تر از اين!!
سپس فرمود:
لا يقبل الا الحسن فکيف ما يستخف به.
«قبول نمي شود مگر عمل نيک و شايسته، پس چگونه قبول گردد عملي که با سبکي و حقارت انجام گردد؟».(3)
رواياتي که در مورد قبول نشدن نماز در بعضي از موارد به ما رسيده، بيانگر شرائط کمال نماز است، که اگر بعضي از امور، رعايت نگردد، نماز (در عين اينکه صحيح است) قبول درگاه الهي نمي شود، يعني به مرحله کمال نمي رسد، در اينجا به ذکر يک روايت در اين مورد توجه کنيد، رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
«هشت دسته هستند که خداوند نماز آنها را قبول نمي کند:
1- برده اي که از اختيار مولاي خود فرار کرده.
2- زني که شوهرش از او ناراضي و خشمگين است.
3- ترک کننده ي زکات.
4- ترک کننده وضو.
5- دختر مميزي که با سر برهنه نماز مي خواند.
6- نماز امام جماعتي که مأمورين به امامت او راضي نيستند.
7- آن کسي که رعايت حريم نجاست و طهارت را نمي کند.
8- و آن کسي که در حال مستي نماز مي خواند».(4)
براي روشن شدن بيشتر، در اينجا به شرح کوتاه ده موضوع، که از شرائط کمال و قبولي نماز است مي پردازيم:
1- ولايت:
1- ابوسعيد بلخي مي گويد: امام کاظم(عليه السلام) فرمود:
«خداوند در هر وقت نماز، که اين مردم (اشاره به مردمي که امامت امامان حقّ را قبول نداشتند) نماز مي خوانند داراي لعنت هست.» (يعني عده اي را لعنت مي کند)
عرض کردم: فدايت گردم، براي چه؟
فرمود: بجحودهم حقنا و تکذيبهم ايانا: «به خاطر آنکه حق ما را انکار نمودند و ما را تکذيب کردند».(5)
نيز آن حضرت به يکي از اصحابش به نام «ميسر» فرمود:
احترام کدام مکاني از همه بيشتر است؟
ميسر: خدا و رسول و فرزند رسولش بهتر مي داند.
امام صادق: اي ميسر! بين حجر الاسود و مقام ابراهيم (در کنار کعبه) باغي از باغ هاي بهشت است، و بين قبر رسول خدا و منبر، باغي از باغهاي بهشت است، سوگند به خدا اگر خداوند به بنده اي از بندگانش هزارسال عمر بدهد، و او در اين دو مکان مقدس، هزارسال خدا را عبادت کند، آنگاه مظلومانه در بسترش کشته شود، ولي خدا را بدون ولايت ما (قبول امامت ما) ملاقات نمايد.
لکان حقيقاً علي الله عزوجل ان يکبه علي منخريه في نارجهنم.
«برخدا سزاوار است که او را با صورت در آتش دوزخ واژگون سازد».(6)
و در بعضي از روايات آمده، امام باقر(عليه السلام) فرمود:
هنگامي که مؤمن از دنيا رفت و او را در قبرش نهادند، نور ولايت و پذيرفتن امامت امام علي (عليه السلام) و ائمه حق (عليه السلام) نور همه ي عبادات و نيکي ها را تحت الشعاع قرار مي دهد، آنجا که فرمود: وقتي که جنازه ي مؤمن را در قبرش مي گذارند، شش صورت زيبا با او وارد قبر مي گردند، يکي از آنها در جانب راست او مي ايستد و ديگري در جانب چپ او مي ايستد، و سومي روبروي صورت او، و چهارمي در پشت سر او و پنجمي در کنار پاي او مي ايستند و يکي از آنها (ششمي) که از همه بالاتر است در بالاي سرش مي ايستند... (و به اين ترتيب از صاحبشان پاسداري مي کنند) انکه از همه زيباتر است از پنج صورت ديگر مي پرسد، شما کيستيد، خدا به شما جزاي خير دهد؟.
آنکه در جانب راست ميت قرار دارد، مي گويد: من نماز هستم.
آنکه در جانب چپ او است، مي گويد: من زکات هستم.
آنکه در روبروي او است، مي گويد: من روزه هستم.
انکه در پشت سر او است، مي گويد: من حج و عمره هستم.
آنکه در کنار پايش ايستاده، مي گويد من نيکي هاي او هستم که به برادران ديني خود نمود.
سپس آن پنج صورت، از آن صورت نوراني تر از همه، مي پرسند: تو کيستي که از همه ي ما زيباتر و خوشبوتر هستي؟» او در پاسخ مي گويد: انا الولايه لآل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم): «من ولايت ال محمد(صلي الله عليه و آله و سلم) هستم.»(7)
2- خشوع و حضور قلب:
اين نماز از بي نمازي بهتر است
مايه ي قهر خداي اکبر است
شخصي در نماز با ريش خود بازي مي کرد، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)او را با آن حال ديد، فرمود:
لو خشع قلبه لخشعت جوارحه.
«اگر قلب اين مرد، خشوع کرده بود، اعضا و جوارحش نيز خشوع مي کرد».(8)
افکار پراکنده اي که در نماز،به سراغ انسان مي آيد، بر دو گونه است، گاه افکار آلوده و ناروا است که چنين افکاري، «حجاب ظلمت» براي نماز است، و گاه افکار خوب است، مثلاً در نماز فکر مي کند که مسجدي بسازد، چنين افکاري «حجاب نور» است، بنابراين، هر گونه افکار پراکنده در نماز، يک نوع حجاب و مانع سر راه معراج نماز خواهد بود.
امام صادق (عليه السلام) فرمود:
اذا استقبلت القبله فانس الدنيا و ما فيها و الخلق و ماهم فيه، و استفرغ قلبک عن کل شاغل يشغلک عن الله.
«هنگامي که رو به قبله براي نماز ايستادي، دنيا و آنچه در آن است و خلق و کارهاي آنها را فراموش کن، و قلب خود را از هرگونه سرگرم کننده اي که تو را از خدا باز دارد فارغ ساز».
سپس فرمود:
«هرگاه خداوند بنگرد که بنده اش تکبير مي گويد ولي چيزي غير از روح تکبير در قلبش راه يافته، به او مي فرمايد:
يا کاذب اتخذ عني؟ و عزتي و جلالي لاحرمنک حلاوه ذکري و لاحجبنک عن قربي.
«اي دروغ گو! آيا مرا فريب مي دهي، سوگند به عزت و جلالم، تو را از شيريني ذکرم محروم مي سازم، و قطعاً تو را از نزديک شدن به حريم قرب خودم، جلوگيري مي نمايم».(9)
در اينجا سخن بسيار است، براي رعايت اختصار، تنها به دو داستان توجه کنيد:
1- روزي ابوحنيفه (رئيس مذهب حنفي) به حضور امام صادق(عليه السلام) آمد و عرض کرد؛ پسرت موسي (امام کاظم(عليه السلام)) را ديدم نماز مي خواند و مردم از پيش روي او عبور مي نمودند، ولي او آنها را نهي نمي کرد (که چرا در فکر نماز نيستيد و بياييد در جماعت شرکت نماييد) مگر در موسي (عليه السلام) چيزي نامناسب هست (که باعث بي اعتنايي مردم از او شده است؟)
امام صادق(عليه السلام) فرزندش موسي(عليه السلام) را به حضور طلبيد، و به او فرمود: «ابوحنيفه چنين مي گويد».
حضرت موسي(عليه السلام) در پاسخ فرمود:
يا ابت ان الذي کنت اصلي له اقرب الي منهم، يقول الله عزوجل: و نحن اقرب اليه من حبل الوريد.
«اي پدر! آن خدايي که من براي او نماز مي خوانم از مردم به من نزديک تر است، خداوند مي فرمايد: و ما از رگ گردن، به انسان نزديک ترهستيم» (بنابراين من در نماز بودم، و توجه به خدا مرا از ديدن عبور مردم باز مي داشت).
امام صادق(عليه السلام) از پاسخ جالب پسرش آنچنان مسرور شد که او را در آغوش گرفت و فرمود: «پدر و مادرم به فدايت اي کسي که اسرار، در قلب تو به وديعه گذاشته شده است».(10)
2- دو شتر ماده را که بسيار چابک بودند، به رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)هديه نمودند ،پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم)اعلام کرد:
«يکي از اين دو شتر را (به عنوان جايزه) به کسي مي دهم که دو رکعت نماز بخواند، ولي در اين دو رکعت به هيچ چيز از امور دنيا توجه نکند».
هيچ کس از حاضران پاسخ مثبت نداد، مگر حضرت علي (عليه السلام) که فرمود: «من چنين نمازي مي خوانم».
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هر دو شتر را به آن حضرت عطا کرد(11) و فرمود:
من صلي رکعتين و لم يحدث فيهما نفسه بشيء من امور الدنيا، غفر الله له ذنوبه.
«کسي که دو رکعت نماز بخواند، و در آن دو رکعت، قلب خود را به چيزي از امور دنيا خبر ندهد، خداوند گناهانش را مي آمرزد».(12)
3- تفکر و تعمق در نماز:
براستي آيا بين نماز جاهلانه و کورکورانه، با نمازي که از روي بصيرت و تعمق و شناخت و تفکر خوانده مي شود، فرقي نيست؟
مگر نه اين است که امام صادق (عليه السلام)فرمود:
العامل علي غير بصيره کالسائر علي غير طريق و لا تزيد سرعه الا بعداً.
«عمل و حرکت بدون بصيرت و شناخت، مانند حرکت در غير جاده اصلي است، و سرعت در اين جاده، جز دوري بيشتر از هدف، نتيجه ي ديگري ندارد».(13)
بر همين اساس، رسول اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم)فرمود:
انما يکتب للعبد من صلاته ما عقل منها.
«از نماز يک بنده، تنها به آن اندازه اي که مي فهمد، ثواب نوشته مي شود».(14)
اسحاق بن عمار مي گويد: به امام صادق (عليه السلام) عرض کردم: همسايه اي دارم که بسيار نماز مي خواندو بسيار صدقه مي دهد و بسيار به حج مي رود و در مذهبش نيز ايرادي نيست.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «اي اسحاق، عقل (و عمق نگري و تفکر) او چگونه است؟».
گفتم: عقل درستي ندارد.
فرمود:
لا يرتفع بذلک منه.
«بنابراين با اينکه عقل درستي ندارد، درجه ي اعمالش بالا نمي رود».(15)
رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
رکعتان خفيفتان في تفکر خير من قيام ليله.
«دو رکعت نماز سبک و ساده که همراه انديشه و تعمق باشد، بهتر از شب زنده داري يک شب است».(16)
پي نوشت:
1- فروع کافي، ج3، ص267.
2- پاورقي مدرک قبل.
3- فروع کافي، ج3، ص269. نظير اين مطلب، از رسول خدا (صلي الله عليه و اله) نقل شده است (مستدرک الوسائل، ج1، ص264).
4-خصال صدوق، ج2، ص38.
5-وسائل الشيعه، ج1، ص95.
6- همان مدرک، ص94و95.
7- المحاسن البرقي، ص288- بحار، ج6، ص134.
8- دعائم الاسلام، ج1، ص174.
9- بحار، ج84، ص230.
10-مناقب آل ابيطالب، ج4، ص311.
11- بحار، ج41، ص18.
12- بحار، ج84، ص249.
13- وسائل الشيعه، ج18، ص14.
14- مستدرک الوسائل، ج1، ص264.
15- اصول کافي، ج1، ص24.
16- بحار، ج84، ص240.
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}