نویسنده: علی جعفری
1. سازمان نظام مهندسی، سازمان نظام پزشکی، سازمان نظام دامپزشکی، سازمان نظام پرستاری، سازمان نظام مشاوره و وران شناسی و... هر کدام متولّی اداره و تنظیم مناسبات صنفی در حیطه‌ی مربوط به حرفه‌ی خود هستند. این سازمان‌ها کانون تجمیع اراده و نظر مجموعه‌ای از صاحبان حرفه‌ها مشاغل هم‌خانواده محسوب می‌شوند. آنها از طرفی، سازوکارهای اصیل گردش کار و قواعد فعالیت در مجموعه‌ای از اشتغالات هم‌خانواده را تعریف و پاسداری می‌کنند و از طرف دیگر، به نمایندگی از صاحبان حرف، مناسبات ایشان را با نهادهای دیگر خصوصاً نهاد دولت تنظیم می‌نمایند.
2. تأسیس و تداوم سازمان‌های بزرگ صنفی، تا حد بسیاری، از خودآگاهی، عزت نفس و بصیرت حرفه‌ای متأثر است. وجود این نوع سازمانها، همچنین بیانگر چگونگی نگرش نیورهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی به جایگاه و اهمیت راهبردی آن فعالیت‌ها و فعالان نیز است. یکی از شاخص‌های سنجش اهمیت حرفه‌ها، بررسی این مسئله است که آیا شاغلان و فعالان به یک حرفه توانسته‌اند یا امکان این را داشته‌اند که در قالب سازمان صنفی جامع منسجم شوند؟
3. «استانداردسازی» شاخه‌ها و گونه‌های مختلف فعالیت در هر صنف یکی از مسئولیت‌های اصلی سازمان‌های صنفی است که جنبه‌های گوناگونی دارد:
الف. استاندارد مدیریتی، اینکه چه کسی و در چه موقعیتی می‌تواند هر واحد فعالیت خاص را انجام دهد؛
ب. استاندارد اقتصادی: اینکه انجام هر واحد فعالیت مشخص با استانداردهای تعریف شده چه مقدار ارزش مالی دارد؛
ج. استاندارد سیاستی: اینکه در چارچوب نظام هنجاری و تلقی حرفه‌ای، هر واحد فعالیت باید چه ویژگی‌هایی را داشته باشد و چه ویژگی‌هایی را نداشته باشد. همچنین، «نظارت بر رعایت استانداردهای مربوط» و نیز اِعمال مجازات و تشویق در ازای زیرپاگذاشتن و یا به پاداشتن استانداردها، مأموریت دیگر سازمان است. اجرای این دو مأموریت (استانداردسازی و نظارت) است که به تقویت درست هویت حرفه‌ای و پاسداری از اصالت فعالیت‌ها و حفظ حریم و حدود حرفه منجر می‌شود. در غیر این صورت، نه تنها تأثیرگذاری مثبت حرفه در عموم مناسبات ملی نابسامان خواهد شد؛ بلکه مرزهای هویتی و فرهنگی آن روزبه روز در معرض تاخت و تاز منتقدان اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی و صنفی قرار خواهد گرفت.
4. کشور ایران یکی از کانون‌های تمرکز فعالان و فعالیت فرهنگی در جهان است. فعالان فرهنگی به گروه‌هایی از فعالان اجتماعی اطلاق می‌شود که فرایند تولیدی و توزیعی ترویجی فرهنگ یا محصولات فرهنگی را در چارچوب‌های غیر از نظام‌های رسمی پی گرفته‌اند؛ فعالین فرهنگی به تکاپوهایی به جز آنچه آموزش و پرورش در مدارس انجام می‌دهد و آموزش عالی در دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه دنبال می‌کند و یا سایر سازمان‌های دولتی فرهنگی مانند صدا و سیما، سازمان تبلیغات اسلامی درپی‌آنند، مشغول هستند. «فعالان فرهنگی، آن دسته از فعالان اجتماعی هستند که مؤسسه‌های خصوصی، شرکت‌ها، سازمان‌های مردم‌نهاد و مؤسسه‌های عمومی را به عنوان کانون فعالیت فرهنگی خود برگزیده‌اند. بخش مهمی از مراکز تجمع فعالان فرهنگی در کشور ما عبارت‌اند از: انبوه پایگاه‌های بسیج، کانون‌های فرهنگی هنری مساجد، مؤسسه‌های مردم‌نهاد، مساجد، هیئت‌های مذهبی، مؤسسه‌های فرهنگی هنری، اردوهای راهیان نور، اردوهای زیارتی، اردوهای جهادی و جلسه‌های مذهبی سیاسی برخی منازل. این مراکز در کنار برخی از صنوف هنری ثبت شده مثل صنف سینما، موسیقی، عکاسی، هنرهای تجسمی، گرافیک، طراحی، نقاشی، تبلیغات تجاری و... ایران را به سرزمینی پر از فعالان فرهنگی تبدیل کرده است.
5. با وجود تکاپوی عمومی انبوهی از فعالان فرهنگی هنری، مجموعه‌ی این فعالان از داشتن سازمان رسمی نظام فرهنگی محروم بوده‌اند. تلاش‌های ناظر به تأسیس سازمان یا شبه سازمان‌های جامع صنفی در حوزه‌ی فرهنگ و هنر را تنها می‌توان در پدیده‌ی خانه هنرمندان ملاحظه کرد؛ آنجا که مجموعه‌ی حرفه‌های مختلفِ هر یک از صنوف هنری، مثل سینما و موسیقیو... به مدد مصوبه‌ی سال 1375 شورای عالی انقلاب فرهنگی، توانسته‌اند مجمعی عمومی از نمایندگان حرفه‌های هنری هم‌خانواده را تشکیل داده و به هیئت مدیره‌ای واحد برسند؛ مثلاً حرفه‌هایی مثل کارگردانی، تهیه کنندگی، بازیگری، تصویربرداری، مدیریت تولید، چهره‌آرایی و... نمایندگانی را برای تشکیل هیئت مدیره‌ی خانه‌ی سینما و تعیین مدیرعامل آن معرفی کرده‌اند. خانه‌ی سینما در کنار خانه‌ی موسیقی، خانه‌ی هنرهای تجسمی، خانه‌ی خوش‌نویسان و ... مجموعاً خانه هنرمندان ایران را تشکیل می‌دهد که علی الظاهر مجمع الجمع صنوف هنری کشور است یا باید باشد. چنانچه مشهود است، در این فرایند، فعالیت فرهنگی به فعالیت‌های هنری تقلیل داده شده است و تعداد بسیاری از فعالان فرهنگی به رسمیت شناخته نشده می‌نُمایند. جالب است که همین صنوف حداقلی نیز هرگز کارکردهای سازمان نظام صنفی تیپ، مثل سازمان نظام پزشکی را ندارد؛ به طوری که اختیار و انگیزه‌ای در اعطا یا ابطال پروانه‌ی فعالیت حرفه‌ای و تعریف استانداردهای مربوط به حرفه و مسائلی از این دست نداشته‌اند. از طرف دیگر، در فرایند تعیین رئیس خانه‌ی هنرمندان، مقامات مسئول رسمی کشور نقشی ندارند؛ مثلاً در حالی که حکم رئیس سازمان نظام پرستاری یا روان شناسی را رئیس جمهور امضا می‌کند که موقعیت رییس سازمان مربوطه را در ارتباط مستقیم با رئیس جمهوری کشور قرار می‌دهد، حکم رئیس خانه‌ی هنرمندان، در سطحی بسیار پایین‌تر، از سوی شورای عالی خانه هنرمندان صادر می‌شود. این واقعیت در تضعیف اعتبار و جایگاه خانه هنرمندان کشور بسیار تأثیرگذار بوده است.
6. مهم‌ترین زمینه‌ی تأسیس سازمان‌های نظام حرفه‌ای، مشابه آنچه در نظام پزشکی یا پرستاری رخ می‌دهد، تأسیس مقدماتی این سازمان‌ها در تک تک استان‌های کشور است. سازمان نظام حرفه‌ای مرکز در حقیقت برآیند هیئت مدیره‌های استانی یک حرفه‌ی خاص است؛ در کشور ما چون در اغلب فعالیت‌های هنری، استعداد فعالان محلی در حدّ تأسیس سازمان استانی نیست؛ بتدریج فرایندهای غیراستانی بر تأسیس خانه‌های هنر حاکم شده است. این واقعیت تلخ وقتی با چاشنی فرصت طلبانه‌ی تهران‌نشینی همراه شود، به تولد ناقص الخلقه‌ی یک صنف می‌انجامد؛ صنفی که حداقل به لحاظ ساختار حقوقی تأسیس نمی‌تواند مدعی فراگیری در سطح ملی باشد. تنها جهش سیاسی حرفه‌ای به سوی تأسیس یک سازمان نظام فرهنگی واقعی، اول در قانون برنامه چهارم توسعه صورت پذیرفت که دولت را مکلف می‌کرد لایحه نظام جامع رسانه‌های همگانی کشور را به مجلس تقدیم کند و دوم در کمیسیون فرهنگی مجلس هشتم رخ داد؛ آنجا که بدلیل تعلل دولت در تقدیم لایحه، پیش‌نویس طرحی آماده شد که قرار بود بر اساس آن « سازمان نظام رسانه‌ای کشود»، مشابه سایر سازمان‌های نظام حرفه‌ای، براساس ساختار استانی ملی تأسیس شود.
با این حال، همّت و فرصت کمیسیون فرهنگی مجلس هشتم به تصویب این طرح مهم و راهبردی قد نداد و سرنوشت آن به مجلس نهم موکول شد؛ طرحی که در صورت تصویب، زمینه‌ی تأسیس دیگر سازمان‌های نظام حرفه‌ای را در فرهنگ و هنر کشور فراهم می‌آورد.
7. فقدان سازمان‌های نظام صنفی فرهنگ در ساختارهای حقوقی و اجرایی رسمی کشور از یک طرف، به بی سروسامانی در روابط فعالان و دولت دامن می‌زند و از طرف دیگر، مانع شکل‌گیری اصناف واقعی می‌شود. تزریق بودجه به فعالیت‌های فرهنگی، بدون تعریف حرفه‌ای استانداردهای آنها در اصناف مربوطه، همچنین به بازتولید مدام «فسادفرهنگی» منجر خواهد شد. در چنین اوضاع بغرنجی است که لابی‌های اقتصاد فرهنگ و هنر به صورتی آسیب‌زا و پُرتنش، جای خالی اصناف اصیل و راستین را خواهند گرفت و هر کدام تلاش خواهند کرد که بر حول یکی از مسئولان یا سازمان‌های فرهنگی خیمه زده و امکاناتِ در اختیار وی را به سمت خود و مجموعه‌‌شان گسیل دهند.
8. تهی دستیِ صنفی اهالیِ فرهنگ و هنر کشور، از در اختیار داشتن سازمان‌های نظام جامع فرهنگی هنری رسانه‌ای با جهات اسلامی انقلابی، نماد اصلی «مظلومیت حوزه‌ی فرهنگ» کشور است. به نظر می‌رسد اولین گام در مظلومیت‌زدایی از فرهنگ، تدوین و تصویب قوانینی است که زمینه‌های لازم و مستحکم حقوقی را برای تأسیس و تطّور این سازمان‌ها به وجود آورد و حداقل‌هایی از عدالت صنفی و حرفه‌ای را فراهم کند: اوّلاً برای عموم اهالی فرهنگ و هنر کشور در مقایسه با فعالان سایر حرفه‌ها و صنوف غیرفرهنگی و ثانیاً برای بسیاری از فعالان فرهنگی که همواره شهروندان درجه دوم جامعه‌ی فرهنگی کشور شناخته شده، از دستیابی به امکانات اعتباری و اقتصادی محروم بوده‌اند. «شهرستانی‌ها» و «حزب اللهی‌ها» همواره در صدرِ مظلوم‌ترین فعالان فرهنگی کشور بوده اند.
منبع مقاله :
جعفری، علی؛ (1396)، فرهنگ ایده‌پردازی و ایده‌پردازی فرهنگی، اصفهان: نشر آرما، چاپ دوم.