ایدهای برای ارتقای زیبایی شناختی و خانوادهی ایرانی
زیباسازی پوشش خانگیِ مردانه و پسرانهی ایرانیان
«متانت» یکی از مؤلفههای حیثیت اجتماعی روحانیت در ایران است. در فرهنگ عمومی ایرانیان، وقار از سنجههای اصلی اصالتِ شخصیت روحانی است. «وقار» حتی برای جبران برخی کمبودهای موجود در دیگر
نویسنده: علی جعفری
1. «متانت» یکی از مؤلفههای حیثیت اجتماعی روحانیت در ایران است. در فرهنگ عمومی ایرانیان، وقار از سنجههای اصلی اصالتِ شخصیت روحانی است. «وقار» حتی برای جبران برخی کمبودهای موجود در دیگر لوازم روحانیت از جمله عمق دانش، اطلاع از اوضاع و احوال زمانه، همدردی مردمی، سادهزیستی، تقوا و پاکدامنی، کیاست و هوشمندی و... کارکرد دارد. تا وقتی که روحانی تازه کار به همگرایی محیطی دست مییابد، وقار مشابه یک سنگر او را در خود حفظ میکند و مانع بروز کمبودهای جدی دانشی و مهارتی و منشی او در ارتباطگیری با مخاطبانش میشود. به مدد همین متانتِ به خصوص است که هزینهی اجتماعی خطاهای ارتباطی و تبلیغی روحانیون جوان، تا دستیابی تدریجی ایشان به پختگی شخصیتی کاهش پیدا میکند. بهرهمندی از وقار این فرصت را برای روحانی دغدغهمند و دلسوز فراهم میآورد تا بدون اینکه اقتدار اجتماعیاش به صورت جدی دچار آسیب شود، برای بهبود کاستیها و ارتقای سِعهی شخصیتی خود بکوشد.
2. «لباس روحانیت»، یعنی ترکیب عمامه وقبا و عبا، یکی از آبشخورهای اصلی تأمین وقار و متانت ایشان است؛ ترکیبی که در برگیرندهی دو جزء است: جزء ایرانی یعنی قبا و جزء اسلامی شامل عمامه و عبا. این ترکیب به دلیل تمایز نشانه شناختیاش از همهی لباسها و پوششهای دیگر، فراهم آورندهی «تشخص اجتماعی» است. لباس روحانیت همچنین، به دلیل انتساب به اسلام و اولیای دین، بهرهبردارش را در هالهای پردامنه از قداست و احترام قرار میدهد. ترکیب این «تشخیص» و «تقدس»، بیشترین «حریم اجتماعی» را که از کاربرد یک لباس دست یافتنی است، برای برتن کنندهی لباس روحانیت فراهم میآورد. در چنین موقعیتی است که لباس روحانیت، همچون رواقی نمادین، اقتضائات رفتاری خاصی را برای ارتباطگیری دیگران با صاحب لباس القا کرده و روحانی را در نوعی فرادستی ارتباطی قرار میدهد. لباس روحانیت البته به صورت متقابل، هنجارهای جدیتر و پرشمارتری را بر رفتار و گفتار خود روحانی حاکم میکند. روحانی، در ازای بهرهبرداری از کارکردهای فرادستی لباس، باید با محدودیتهای آن نیز کنار بیاید. پذیرش این محدودیتها و رفتار براساس پروتکلهای لباس روحانیت، بصورتی متقابل، پیامدهای مضاعفی را برای بازتولید پرقدرت وقار و متانت اجتماعی دربردارد.
3. وقار نشانه شناختی روحانیت، خصوصاً پس از پروژهی رضاخانی تغییر لباس سنتی ایرانیان، بسیار چشمگیرتر شد؛ زیرا در بخش مردانهی جامعهی ایرانی، فقط روحانیون بودند که بر پوشش سنتی ایرانی اسلامیشان اصرار ورزیده و آن را حفظ کردند. مقاومت فرهنگی روحانیت بر پوشش مردانه، به موازات زوال پوشش سنتی سایر مردان ایرانی، تمایز نشانهای چشمگیری را برای ایشان نتیجه داده است. پیش از تغییر لباس مردان ایران، تفاوت لباس روحانیون از سایر آقایان ایرانی در استفاده از عمامه و عبا بود و «قبا» وجه مشترک پوشش آنها محسوب میشد. با تغییر لباس مردان و حذف قبا، قباپوشی هم به مؤلفههای تمایز اضافه شد و اینگونه، روحانیون را به یگانه میراثداران پوشش سنتی و اصیل ایرانیان تبدیل کرد. بنابراین وقار نشانه شناختی روحانیت علاوه بر سویههای اسلامی از سویههای ایرانی جدی هم بهره میبرد. در اوضاع جدید، لباس خانه هم مثل لباس بیرون در دوگانهی نو د مرغوب یا کهنه و نامرغوب قابل دستهبندی است. البته تأکید بر به رسمیت شناختن حیثیت اختصاصی لباس اندرون و نیز تشویق به جادادن حداقلهایی از زیبایی شناسی متانت بخش در آن، به معنای شبیه کردن جنس و رنگ و طرح لباس خانه به لباس بیرون و به تکلف انداختن زندگی خانگی مردان هم نیست؛ بلکه سخن بر سر این نکته است که لباس خانه در عین حال که ساده و راحت است، باید بهرههایی ولو رقیق، از چشمگیری متانت برانگیز نیز داشته باشد. 4. جالب است که این وضعیت نشانه شناختی ایدهآل اجتماعی، وقتی در موقعیت خانگی و اندرونی از تن به در میآید، با وضعیت بسیار رقیقتری جایگزین میشود. پیژامهی سادهی سفید و پیراهن مردانهی نسبتاً بلندِ روی زانو، که ترکیب معمول لباس اندرونی روحانیون است، در مقایسه با وضعیت بیرونی او، تفاوت نزولی زیادی را نشان میدهد. به همین دلیل است که بسیاری از روحانیون تلاش کردهاند با گذاشتن عرقچین برسر یا به دوش انداختن عبا یا بلندکردن بیش از حد پیراهن، بخشی از تنازل مذکور را جبران کنند. این تنازل عجیب، که خمیرمایهی قدرتمندترین سنت پوشش خانگی روحانیون را شکل داده، علی الظاهر منتقد چندانی در میان آنها ندارد و عموم روحانیون در فرایندی از سازگاری تاریخی بدان الفت گرفتهاند. به بیان صریحتر، روحانیت عملاً لباس اختصاصی اندرون ندارد؛ بلکه لباس اندرونش عبارت است از هر آنچه پس از کندن لباس بیرون برجای میماند. عموم روحانیون پس از ورود به خانه و از تن به در کردن قبا یا لباده، هر آنچه را که در زیر آن پوشیدهاند به عنوان لباس اندرون استفاده میکنند. بدیهی است که یکی از معانی تعریف نکردن لباسی برای اندرون، میتواند بی توجهی به پوشش خانگی قلمداد شود.
5. قناعت به حداقلها در طرح و رنگ و جنس پوشش خانگی مردان، توصیهی مطلق روایات و سیرهی همیشگی اهل بیت (علیهم السلام) نبوده است، خصوصاً در مواقعی که زندگی خانگی مرد سویهی غلیظی در «همنشینی با همسر» پیدا میکند و بالاخص در خصوص تازه دامادها، تأکیدهای آشکاری به رنگی پوشی و تازه پوشی (وسایل الشیعه، کتاب الصلوة، باب 29، ح10) و پوشیدن لباسهای نقش و نگاردار (همان، ح12) وجود دارد. بنابراین، مواجهه با روایاتی که به استفاده از لباسهای کهنه و نامرغوب در خانه و پوشیدن لباسهای نو و مرغوب در بیرون توصیه کردهاند (همان، باب 29، ح2) به معنای متمرکز شدن علایق زیبایی شناسانهی مردان مسلمان به لباسهای بیرون از خانه و نادیدهانگاری خانه نیست؛ بلکه توصیهی محوری این روایات استفادهی موازی از البسهی نو و کهنه، برای جلوگیری از کهنگی زودرس آنهاست؛ چنان که در ادامهی روایت آمده است: «لاجدید لمن لاخلق له» کسی که لباس کهنه را مصرف نکند، لباس نوی برایش نخواهد ماند؛ یعنی اگر لباس مرغوبت را با کهنهپوشی حمایت نکنی، به سرعتِ کهنه شدن آن افزودهای. اختصاص لباس نو و مرغوب به بیرون و لباس کهنه و نامرغوب به اندرون صرفاً یکی از راههای تعقیب این هدف بهرهورانه است که در روایت بدان اشاره میشود؛ اما این بدان معنا نیست که پیگیری علایق زیبایی شناسانهی مردانه در اندرونی، اولویت و اهمیت ندارد. همین هدف بهرهورانه را در صورت تمکن بیشتر، میتوان از طریق تفکیک مستقل هر یک از لباسهای اندرون و لباسهای بیرون به نو/ مرغوب و کهنه/ نامرغوب پی گرفت. شاید در گذشته که تمکن ضعیفِ اکثریت جامعه، تهیهی لباس جدید یا مرغوب را در فواصل زمانی نزدیک غیرممکن میکرد، اختصاص تک لباس فاخر به بیرون و لباسهای کهنه به مصرف اندرونی بهترین گزینهی بهرهورانه محسوب میشد؛ اما در اقتصاد امروزِ پوششِ خانوار که تهیهی لباس نو در فواصل زمانی کوتاهتری ممکن شده و اساساً لباس بیرون از لباس اندرون متمایز شده است، عمل کردن به توصیهی بهرهورانهی این روایات لزوماً مساوی با دست چندمها برای پوشش خانگی و دست اولها برای بیرون نیست.
در اوضاع جدید، لباس خانه هم مثل لباس بیرون در دوگانهی نو د مرغوب یا کهنه و نامرغوب قابل دستهبندی است. البته تأکید بر به رسمیت شناختن حیثیت اختصاصی لباس اندرون و نیز تشویق به جادادن حداقلهایی از زیبایی شناسی متانت بخش در آن، به معنای شبیه کردن جنس و رنگ و طرح لباس خانه به لباس بیرون و به تکلف انداختن زندگی خانگی مردان هم نیست؛ بلکه سخن بر سر این نکته است که لباس خانه در عین حال که ساده و راحت است، باید بهرههایی ولو رقیق، از چشمگیری متانت برانگیز نیز داشته باشد. تأکید بر این قاعده برای روحانی که لباس بیرونیاش در اوج وقار و وزانت است، اولویت بیشتری دارد. به نظر نمیرسد که ترکیب پیراهنی شبیه پیراهن مردانهی بیرون از خانه یا پیژامهی ساده و سفیدی که زیرقبا یا لباده پوشیده میشود، لابی اختصاصی اندرون به شمار آید. روشن است که میتوان جایگزینهای پوششی به مراتب متینتر و در عین حال راحتتری را تصور کرد.
6. در برشی وسیعتر، کلیت سبک زندگی ایرانی درگیر با این آسیب است. حمیت فرهنگی به فخامت لباس خانه، در قیاس با لباس بیرون، بسیار نحیف و ضعیف مینماید. پوشش خانه، معمولاً از دمدستیترین و غیرشکیلترین لباسها انتخاب میشود. فارغ از برخی جریانهای خانوادگی محدود و خانههای نوعروسان، در طراحی و تدبیر نظام زیباییشناختی خانهی ایرانی، جایگاه چندانی برای متانت و جذابیت و فخامت لباس خانگی خصوصاً لباس خانگی مردانه و پسرانه به رسمیت شناخته نشده است. به نظر میرسد که پیشگامی روحانیون در رفع این آسیب سنتی از مبدأ سبک زندگی دینی، یک جهادِ زیباییشناسانه و خانوادهگرایانهی ارزشمند است. پیشتازی روحانیون در این خصوص، جدا از اینکه در لطافت زندگی خانوادگی خودشان بسیار تأثیرگذار است، همچنین سرعت بهبود زیباییشناسی پوشش خانگی مردان را در بدنههای مذهبیتر جامعه افزایش میدهد. چه نیکوست که حرکت ایرانیان به سوی سبک زندگی اصیلتر خانگی، از مبدأ دینی و معنوی و به پیشتازی عالمان دین باشد.
7. این روند در هدایت جهات تولیدی برخی شرکتهای نوظهور و نسبتاً موفق پوشاکِ خانگی، برای لحاظ کردن سلیقهی خانوادههای مذهبی هم مؤثر خواهد بود. با این حال، حرکت به سوی تأسیس حداقل یک برند معتبر و پیشرفتهی پوشاک خانگی مردانه و پسرانه با تمرکز بر رفع نیازهای خانگی ایرانیان، همچنان اولویت دارد. این برند اختصاصی، به احتمال زیاد، در معرض توجه اقشار مذهبی هم قرار بگیرد و بر نظامهای زیبایی شناختی خانههای افراد متدین تأثیر چشمگیری بگذارد؛ در عین حال که درآمد اقتصادی در خور توجهی را نصیب سرمایهگذاران خواهد کرد.
منبع مقاله :
جعفری، علی؛ (1396)، فرهنگ ایدهپردازی و ایدهپردازی فرهنگی، اصفهان: نشر آرما، چاپ دوم.
2. «لباس روحانیت»، یعنی ترکیب عمامه وقبا و عبا، یکی از آبشخورهای اصلی تأمین وقار و متانت ایشان است؛ ترکیبی که در برگیرندهی دو جزء است: جزء ایرانی یعنی قبا و جزء اسلامی شامل عمامه و عبا. این ترکیب به دلیل تمایز نشانه شناختیاش از همهی لباسها و پوششهای دیگر، فراهم آورندهی «تشخص اجتماعی» است. لباس روحانیت همچنین، به دلیل انتساب به اسلام و اولیای دین، بهرهبردارش را در هالهای پردامنه از قداست و احترام قرار میدهد. ترکیب این «تشخیص» و «تقدس»، بیشترین «حریم اجتماعی» را که از کاربرد یک لباس دست یافتنی است، برای برتن کنندهی لباس روحانیت فراهم میآورد. در چنین موقعیتی است که لباس روحانیت، همچون رواقی نمادین، اقتضائات رفتاری خاصی را برای ارتباطگیری دیگران با صاحب لباس القا کرده و روحانی را در نوعی فرادستی ارتباطی قرار میدهد. لباس روحانیت البته به صورت متقابل، هنجارهای جدیتر و پرشمارتری را بر رفتار و گفتار خود روحانی حاکم میکند. روحانی، در ازای بهرهبرداری از کارکردهای فرادستی لباس، باید با محدودیتهای آن نیز کنار بیاید. پذیرش این محدودیتها و رفتار براساس پروتکلهای لباس روحانیت، بصورتی متقابل، پیامدهای مضاعفی را برای بازتولید پرقدرت وقار و متانت اجتماعی دربردارد.
3. وقار نشانه شناختی روحانیت، خصوصاً پس از پروژهی رضاخانی تغییر لباس سنتی ایرانیان، بسیار چشمگیرتر شد؛ زیرا در بخش مردانهی جامعهی ایرانی، فقط روحانیون بودند که بر پوشش سنتی ایرانی اسلامیشان اصرار ورزیده و آن را حفظ کردند. مقاومت فرهنگی روحانیت بر پوشش مردانه، به موازات زوال پوشش سنتی سایر مردان ایرانی، تمایز نشانهای چشمگیری را برای ایشان نتیجه داده است. پیش از تغییر لباس مردان ایران، تفاوت لباس روحانیون از سایر آقایان ایرانی در استفاده از عمامه و عبا بود و «قبا» وجه مشترک پوشش آنها محسوب میشد. با تغییر لباس مردان و حذف قبا، قباپوشی هم به مؤلفههای تمایز اضافه شد و اینگونه، روحانیون را به یگانه میراثداران پوشش سنتی و اصیل ایرانیان تبدیل کرد. بنابراین وقار نشانه شناختی روحانیت علاوه بر سویههای اسلامی از سویههای ایرانی جدی هم بهره میبرد. در اوضاع جدید، لباس خانه هم مثل لباس بیرون در دوگانهی نو د مرغوب یا کهنه و نامرغوب قابل دستهبندی است. البته تأکید بر به رسمیت شناختن حیثیت اختصاصی لباس اندرون و نیز تشویق به جادادن حداقلهایی از زیبایی شناسی متانت بخش در آن، به معنای شبیه کردن جنس و رنگ و طرح لباس خانه به لباس بیرون و به تکلف انداختن زندگی خانگی مردان هم نیست؛ بلکه سخن بر سر این نکته است که لباس خانه در عین حال که ساده و راحت است، باید بهرههایی ولو رقیق، از چشمگیری متانت برانگیز نیز داشته باشد. 4. جالب است که این وضعیت نشانه شناختی ایدهآل اجتماعی، وقتی در موقعیت خانگی و اندرونی از تن به در میآید، با وضعیت بسیار رقیقتری جایگزین میشود. پیژامهی سادهی سفید و پیراهن مردانهی نسبتاً بلندِ روی زانو، که ترکیب معمول لباس اندرونی روحانیون است، در مقایسه با وضعیت بیرونی او، تفاوت نزولی زیادی را نشان میدهد. به همین دلیل است که بسیاری از روحانیون تلاش کردهاند با گذاشتن عرقچین برسر یا به دوش انداختن عبا یا بلندکردن بیش از حد پیراهن، بخشی از تنازل مذکور را جبران کنند. این تنازل عجیب، که خمیرمایهی قدرتمندترین سنت پوشش خانگی روحانیون را شکل داده، علی الظاهر منتقد چندانی در میان آنها ندارد و عموم روحانیون در فرایندی از سازگاری تاریخی بدان الفت گرفتهاند. به بیان صریحتر، روحانیت عملاً لباس اختصاصی اندرون ندارد؛ بلکه لباس اندرونش عبارت است از هر آنچه پس از کندن لباس بیرون برجای میماند. عموم روحانیون پس از ورود به خانه و از تن به در کردن قبا یا لباده، هر آنچه را که در زیر آن پوشیدهاند به عنوان لباس اندرون استفاده میکنند. بدیهی است که یکی از معانی تعریف نکردن لباسی برای اندرون، میتواند بی توجهی به پوشش خانگی قلمداد شود.
5. قناعت به حداقلها در طرح و رنگ و جنس پوشش خانگی مردان، توصیهی مطلق روایات و سیرهی همیشگی اهل بیت (علیهم السلام) نبوده است، خصوصاً در مواقعی که زندگی خانگی مرد سویهی غلیظی در «همنشینی با همسر» پیدا میکند و بالاخص در خصوص تازه دامادها، تأکیدهای آشکاری به رنگی پوشی و تازه پوشی (وسایل الشیعه، کتاب الصلوة، باب 29، ح10) و پوشیدن لباسهای نقش و نگاردار (همان، ح12) وجود دارد. بنابراین، مواجهه با روایاتی که به استفاده از لباسهای کهنه و نامرغوب در خانه و پوشیدن لباسهای نو و مرغوب در بیرون توصیه کردهاند (همان، باب 29، ح2) به معنای متمرکز شدن علایق زیبایی شناسانهی مردان مسلمان به لباسهای بیرون از خانه و نادیدهانگاری خانه نیست؛ بلکه توصیهی محوری این روایات استفادهی موازی از البسهی نو و کهنه، برای جلوگیری از کهنگی زودرس آنهاست؛ چنان که در ادامهی روایت آمده است: «لاجدید لمن لاخلق له» کسی که لباس کهنه را مصرف نکند، لباس نوی برایش نخواهد ماند؛ یعنی اگر لباس مرغوبت را با کهنهپوشی حمایت نکنی، به سرعتِ کهنه شدن آن افزودهای. اختصاص لباس نو و مرغوب به بیرون و لباس کهنه و نامرغوب به اندرون صرفاً یکی از راههای تعقیب این هدف بهرهورانه است که در روایت بدان اشاره میشود؛ اما این بدان معنا نیست که پیگیری علایق زیبایی شناسانهی مردانه در اندرونی، اولویت و اهمیت ندارد. همین هدف بهرهورانه را در صورت تمکن بیشتر، میتوان از طریق تفکیک مستقل هر یک از لباسهای اندرون و لباسهای بیرون به نو/ مرغوب و کهنه/ نامرغوب پی گرفت. شاید در گذشته که تمکن ضعیفِ اکثریت جامعه، تهیهی لباس جدید یا مرغوب را در فواصل زمانی نزدیک غیرممکن میکرد، اختصاص تک لباس فاخر به بیرون و لباسهای کهنه به مصرف اندرونی بهترین گزینهی بهرهورانه محسوب میشد؛ اما در اقتصاد امروزِ پوششِ خانوار که تهیهی لباس نو در فواصل زمانی کوتاهتری ممکن شده و اساساً لباس بیرون از لباس اندرون متمایز شده است، عمل کردن به توصیهی بهرهورانهی این روایات لزوماً مساوی با دست چندمها برای پوشش خانگی و دست اولها برای بیرون نیست.
در اوضاع جدید، لباس خانه هم مثل لباس بیرون در دوگانهی نو د مرغوب یا کهنه و نامرغوب قابل دستهبندی است. البته تأکید بر به رسمیت شناختن حیثیت اختصاصی لباس اندرون و نیز تشویق به جادادن حداقلهایی از زیبایی شناسی متانت بخش در آن، به معنای شبیه کردن جنس و رنگ و طرح لباس خانه به لباس بیرون و به تکلف انداختن زندگی خانگی مردان هم نیست؛ بلکه سخن بر سر این نکته است که لباس خانه در عین حال که ساده و راحت است، باید بهرههایی ولو رقیق، از چشمگیری متانت برانگیز نیز داشته باشد. تأکید بر این قاعده برای روحانی که لباس بیرونیاش در اوج وقار و وزانت است، اولویت بیشتری دارد. به نظر نمیرسد که ترکیب پیراهنی شبیه پیراهن مردانهی بیرون از خانه یا پیژامهی ساده و سفیدی که زیرقبا یا لباده پوشیده میشود، لابی اختصاصی اندرون به شمار آید. روشن است که میتوان جایگزینهای پوششی به مراتب متینتر و در عین حال راحتتری را تصور کرد.
6. در برشی وسیعتر، کلیت سبک زندگی ایرانی درگیر با این آسیب است. حمیت فرهنگی به فخامت لباس خانه، در قیاس با لباس بیرون، بسیار نحیف و ضعیف مینماید. پوشش خانه، معمولاً از دمدستیترین و غیرشکیلترین لباسها انتخاب میشود. فارغ از برخی جریانهای خانوادگی محدود و خانههای نوعروسان، در طراحی و تدبیر نظام زیباییشناختی خانهی ایرانی، جایگاه چندانی برای متانت و جذابیت و فخامت لباس خانگی خصوصاً لباس خانگی مردانه و پسرانه به رسمیت شناخته نشده است. به نظر میرسد که پیشگامی روحانیون در رفع این آسیب سنتی از مبدأ سبک زندگی دینی، یک جهادِ زیباییشناسانه و خانوادهگرایانهی ارزشمند است. پیشتازی روحانیون در این خصوص، جدا از اینکه در لطافت زندگی خانوادگی خودشان بسیار تأثیرگذار است، همچنین سرعت بهبود زیباییشناسی پوشش خانگی مردان را در بدنههای مذهبیتر جامعه افزایش میدهد. چه نیکوست که حرکت ایرانیان به سوی سبک زندگی اصیلتر خانگی، از مبدأ دینی و معنوی و به پیشتازی عالمان دین باشد.
7. این روند در هدایت جهات تولیدی برخی شرکتهای نوظهور و نسبتاً موفق پوشاکِ خانگی، برای لحاظ کردن سلیقهی خانوادههای مذهبی هم مؤثر خواهد بود. با این حال، حرکت به سوی تأسیس حداقل یک برند معتبر و پیشرفتهی پوشاک خانگی مردانه و پسرانه با تمرکز بر رفع نیازهای خانگی ایرانیان، همچنان اولویت دارد. این برند اختصاصی، به احتمال زیاد، در معرض توجه اقشار مذهبی هم قرار بگیرد و بر نظامهای زیبایی شناختی خانههای افراد متدین تأثیر چشمگیری بگذارد؛ در عین حال که درآمد اقتصادی در خور توجهی را نصیب سرمایهگذاران خواهد کرد.
منبع مقاله :
جعفری، علی؛ (1396)، فرهنگ ایدهپردازی و ایدهپردازی فرهنگی، اصفهان: نشر آرما، چاپ دوم.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}