ترجمه و شرح (اين المعد لقطع دابر الظلمة)
ترجمه و شرح (اين المعد لقطع دابر الظلمة)
ترجمه و شرح (اين المعد لقطع دابر الظلمة)
ترجمه و شرح دعاي ندبه (27)
شرح- بدان که آن جناب را وظائفي است که پس از بعثت و ظهورش انجام مي دهد اول آنکه به موجب اخبار وارده از طرق عامه و خاصه، به برکت ظهور او عدل و داد در جهان گسترده خواهد شد و کسي نتواند به جان و مال و عرض ديگران تعدي و تجاوز نمايد، و اين گونه عدالت ميان جامعه ي بشر محقق نشود مگر آنکه عالم از لوث وجود ظالم و ستمکار پاک گردد به خصوص آن قدرتمندان جهان که از سطوت و قدرت خود سوء استفاده مي کنند.
در کتاب ينابيع المودة ص 435 روايتي نقل شده که قسمتي از آن روايت چنين است «و به برکت وجود او خداوند مشارق و مغارب زمين را در اختيار اصحاب و ياران او قرار مي دهد و دين حق را ظاهر و آشکار مي سازد تا آنکه اثري از ظلم و بدعت ديده نشود».
و گسترش اين عدالت تا به درجه اي رسد که شخص از دشمن خود در امان باشد. در کتاب ينابيع المودة ص 423 به وسيله ي ابن عباس نقل شده که گويد: «صاحب آئين و ملتي باقي نمي ماند مگر اينکه به اسلام روي آورد و مسلمان شود (و در آرامش بسر برد) به طوري که گوسفند از گرگ، و گاو از شير درنده، و انسان از مار گزنده در امان باشد حتي موش هم چرمي را نجود، و اين امنيت در زمان قيام حضرت قائم- عجل الله تعالي فرجه الشريف- صورت خواهد گرفت. و در ص 448 همان کتاب آمده است که گويد: «ميزان عدالت را ميان مردم رواج دهد به طوري که کسي به کسي ظلم و ستم نکند».
در تفسير برهان ذيل اين آيه ي مبارکه ي «فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا عليهم أبواب کل شيء حتي اذا فرحوا بما اوتوا أخذناهم بغتة فاذاهم مبلسون»- انعام آيه ي 44- (پس وقتي آنچه را که به آنها تذکر داده شده بود از عذاب الهي، از ياد بردند، درهاي همه چيز (از لذائذ مادي دنيائي را) به رويشان گشوديم و چون بدان سرگرم و شادمان شدند بناگاه آنان را به چنگ قدرت اندر گرفتيم، آنگاه بود که سخت در حزن و اندوه در افتادند) از ابوحمزه نقل کرده که گفت: تفسير اين آيه را از امام محمد باقر عليه السلام پرسيدم فرمود: أما قول خداي تعالي که مي فرمايد: «فلما نسوا ما ذکروا به» يعني وقتي که ولايت علي عليه السلام را از ياد بردند و فراموش کردند در صورتي که مأمور بدان بودند «فتحنا عليهم» يعني دولت و سلطنت به ايشان داده شد و دستشان در امور دنيا باز گرديد. أما قوله: «حتي اذا فرحوا بما اتوا أخذنا هم بغتة...» يعني در زمان قيام قائم چنان مقهور و مغلوب شوند مثل اينکه هرگز براي آنها در دنيا قدرت و سلطنتي نبوده و اين است قول خداوند که فرمود: «بغتة و هم مبلسون». آنگاه در دنباله آن اين آيه آمده است «فقطع دابر القوم الذين ظلموا» (پس بريده شد دنباله ي گروهي که ظلم کردند) (1).
(کجا است آن کس که منتظريم اختلاف و عيب و کجي اهل عالم را اصلاح و به راستي و درستي باز گرداند).
شرح- کلمه ي «منتظر»- بفتح ظاء- اسم مفعول از باب افتعال به معناي انتظار کشيده شده است که ديگران در انتظار او به سر مي برند. در کتاب نجم الثاقب صفحه 47 از کمال الدين (2) از حضرت امام محمد تقي عليه السلام نقل شده که فرمود: «بعد از حضرت امام حسن (عسکري) عليه السلام پسر او قائم به حق است که منتظر است، راوي سئوال مي کند چرا او را منتظر ناميدند؟ فرمود: براي آنکه او را غيبتي است طولاني و مدت زمان آن به طول خواهد کشيد و مردم اصلاح طلب خروج و ظهور او را در انتظارند».
شرح- البته در بيان و توضيح اين نوع انتظار که عموم بشر و به خصوص مردم اصلاح طلب بدان دل بسته اند ابتدا بايد به اين نکته توجه داشت که اختلاف بين افراد جامعه از حيث غني و ثروت و فقر و تنگدستي تا حدي از لوازم زندگي اجتماعي بشر است و بايد هم باشد، زيرا اگر همه افراد جامعه بشر غني و بي نياز باشند هرگز آنان به کارهاي سخت و مشقت زا مانند کارگري کارهاي ساده، و رفته گري در معابر عمومي و و و تن در نمي دهند، و يا اگر هم به عکس فقير باشند کارهاي مهم اجتماعي و اقتصادي و سياسي جامعه مختل خواهد شد. پس از اين نظر لازم است که در امور معارش زندگي تفاوتي ميان افراد بشر باشد تا چرخ زندگاني اجتماعي بشر به گردش در آيد همچنان که در نوع فکر و استعداد هم مختلفند. خداوند متعال در سوره ي زخرف آيه ي 32 مي فرمايد: «أهم يقسمون رحمة ربک نحن قسمنا بينهم معيشتهم في الحيوة الدنيا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتخذ بعضهم بعضا سخريا و رحمة ربک خير مما يجمعون» (مگر اينان مقسم رحمت پروردگار تو اند، اين مائيم که معيشت آنها را در زندگي دنيا تقسيم مي کنيم و بعضي را درجاتي بالاتر از بعض ديگر قرار مي دهيم تا بعضي بعض ديگر را رام و مسخر خود کنند و رحمت پروردگارت از آنچه جمع مي کنند بهتر است). و بر ثروتمندان است که رعايت حال زيردستان و فقرا و درماندگان را بنمايند که خدا مي فرمايد: «والذين في أموالهم حق معلوم. للسائل و المحروم»- معارج آيه 24 و 25- (آنانکه در اموالشان سهمي را براي فقرا معين کنند) و بدان که در اموال اغنيا و توانگران حقي براي فقرا و بيچارگان مفروض است.
اما اين تفاوت بين ثروتمندان و فقرا و بيچارگان که دسته اي ساکن قصرهاي عالي و بناهاي متنوع و مجلل و گروهي در گوشه ي زاغه ها و گودال ها منزل کنند، آن عده ي متنعم به انواع نعمت ها از خوراک و پوشاک و و و، و اين جماعت با هزاران زحمت و مشقت تنها قرصه ي ناني آن هم آغشته به خون، و آن دسته بروي فرشهاي ابريشمي و تخت هاي زرين آرميده، و اين جمعيت به روي زمين نمناک و بستري ژوليده، و آن ثروتمندان براي تفريح و مسافرت از هواپيما و ماشين هاي لوکس آخرين سيستم بهره مند، و اما اين بيچارگان پياده و پاي برهنه با هزاران رنج و مشقت مسافت را طي مي کنند، آنان آن طور و اينان اين طور روزگار بگذراند.
آيا اين حد از اختلاف در طبقات جامعه رواست، آيا اين اختلاف بين اغنيا و فقرا به عداوت و دشمني مبدل نخواهد شد آيا اغنيا و ثروتمندان مي توانند مقداري از ثروت و اندوخته خود صرف نظر کنند و آن را به فقرا بدهند و آنان را از فقر و تنگدستي نجات دهند، و اغنيا قوانين و دستورات الهي را در حق تهي دستان اجرا نمايند. البته رفع اين حد از اختلاف به برکت ظهور حضرت ولي عصر عليه السلام و اجراي قوانين و دستورات اسلامي خواهد شد. و اين يکي از سنت هاي سنيه ي اوست.
در کتاب «المهدي» از مسند احمد بن حنبل (از فقهاي اربعه ي أهل سنت) از ابو سعيد خدري نقل شده که پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «من شما را به وجود مهدي بشارت مي دهم- تا آنکه فرمود- ساکنان آسمان و زمين از وجود او خشنود و راضي مي شوند، و مال را به صورت صحيح قسمت مي کند، مردي پرسيد معني صحيح چيست؟- فرمود: به اندازه نياز ميان مردم تقسيم مي کند و دل امت محمد صلي الله عليه و آله و سلم را بي نياز مي سازد و عدلش را ميان آنان توسعه مي دهد».
و أيضا در مسند أحمد از نبي اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده که فرمود: «ساعت موعود محقق نمي شود تا اينکه زمين از ظلم و جور پر شود، آنگاه از ذريه و عترت من کسي خروج مي کند و بيرون مي آيد و زمين را از عدل و داد پر مي کند».
در فتوحات مکيه در وصف مهدي (آل محمد صلوات الله عليهم ) چنين آمده است: «يقسم المال بالسوية ، و يعدل في الرعية، ويفصل في القضية... الخ» که مال را بي تفاوت و به اندازه تقسيم مي کند و ميان ملت و رعيت به عدالت رفتار مي کند، و در دعوي و مرافعه، به حق داوري مي نمايد- الخ».
(أين المرتجي لازالة الجور والعدوان) (کجا است آن يگانه کسي که براي برانداختن اساس ظلم و عدوان مورد اميد و نظر (خلايق) است).
شرح: بدانکه از وظائف مهم آن حضرت بر انداختن ظلم و تعدي و تجاوز بشر به حقوق يکديگر است.
کتاب ينابيع المودة از ابوسعيد خدري روايت کرده که گويد: «پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم تذکر داد که بلا و مصيبتي بر اين امت خواهد رسيد به طوري که کسي پناهگاهي نمي يابد که از ظلم ستم بدان پناه آورد، آنگاه خداوند مردي از عترت اهل بيت من برانگيزد و به برکت او زمين را از عدل و داد پر مي کند همچنان که از ظلم جور پر شده باشد».
البته سبب و جهت عمده رفع ظلم نسبت به يکديگر عقيده به قيامت و محاسبه روز جزا است، که اگر چنين اعتقادي در قلوب مردم ايجاد شود و شخص به آن ايمان پيدا کند نيت ظلم نمي کند و ظلم از چنين کسي سر نمي زند.
در کتاب بحارالانوار جزء چهارم از مجلد 15 ص 206 (3) آمده است که امام ششم عليه السلام فرمود : «کسي که صبح کند و قصد ظلم به کسي را نداشته باشد خداوند گناه آن روز او را مورد مغفرت قرار مي دهد در صورتي که خوني را (بناحق) نريزد يا مال يتيمي را نخورد» البته ذکر اين دو معصيت که يکي بدني و ديگري مالي است از باب مثال است و مراد تمام گناهان و حقوق الناس مي باشد خواه بدني باشد يا مالي.
و چون آن حضرت ظهور فرمايد و بيرق حکومتش برپا شود بساط عدل و داد را گسترش داده و ظلم و تعدي را از ميان مي برد، و کسي را نيازي به ظلم نيست تا در مقام رفع ظلم از خود، متوسل به ظلم شود و احيانا تشفي قلب خود را از حدود شرعي تجاوز دهد، بلکه عفو نمايد همچنان که خداي تعالي مي فرمايد: «و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به و لئن صبرتم لهو خير للصابرين»- سوره ي نحل: 126- و اگر بخواهيد عقوبت کنيد نظير همان آسيبي که ديده ايد عملي انجام دهيد، و اگر صبر پيشه گيريد همين عمل براي صابران بهتر است.
(کجا است آن کسي که براي تجديد و احياء (زنده کردن) فرائض و سنن (آئين اسلام که محو و فراموش شده) ذخيره شده است).
شرح- در اثر استيلاي رؤساي جور و فراهم آوردن شهوات و هواهاي نفساني واجبات الهي و سنن ديني در جامعه ي مسلمين از ياد رفته و دستورات و روش هاي اسلامي متروک و از ميان رفته. و چه بسا به واسطه مرور زمان و پيروي هواس نفس متدرجا آنان که بوجود امام زمان هم معتقد بودند آن را از ياد برده باشند.
مجلد 13 بحار ص 134 (4) از علي بن جعفر از برادرش موسي بن جعفر عليهماالسلام روايت کرده گويد: «هنگامي که پنجمين امام از نسل هفتمين امام غايب شود. براي حفظ دينتان به خدا پناه بريد، مبادا کسي شما را از دينتان باز گرداند. اي فرزندم صاحب اين امر ناگزير است از غايب شدن تا آنجا که آنهائي که به او ايمان داشتند از (طولاني شدن زمان غيبت) از عقيدشان برگردند. و اين غيبت او امتحاني است از طرف خدا که خواسته بندگانش را به وسيله آن امتحان کند».
و از ميان مسلمانان آناني را که ايمانشان ثابت است و به دستورات خدا و پيغمبر او عمل مي کنند مي توان چنين تشبيه کرد «کشعرة بيضاء في بقرة سوداء» همانند مو سفيدي که در بدن گاو سياهي باشد.
پي نوشت :
1. البته اين تفسير تأويلا موردي از موارد آيه را بيان مي کند هم چنان که اين مضمون را تفسير صافي از تفسير قمي و عياشي هم نقل مي کند.
2. صفحه 378 كمال الدين چاپ مكتب الصدوق باب 36 «ما روي عن ابي جعفر الثاني عليه السلام في النص علي القائم عليه السلام و غيبته».
3. مجلد 75 چاپ جديد ص 323 نقل از کافي.
4. 52 جديد ص 113 نقل از غيبت طوسي.
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}