قلعه سلسال ؛ دژي استوار بر فراز تالش





قلعه ليسار که به دژ يا قلعه "سلسال" معروف است در 15 کيلومتري شمال شهر "تالش" و در جنوب شهر "ليسار" نزديک به دهکده "نومندان" واقع شده است.
اين قلعه با بارويي بسيار مستحکم بر فراز تپه اي به ارتفاع حدود صد متر از زمينهاي اطراف در فاصله حدود چهار کيلومتري درياي خزر بنا شده است.
ساختمان دژ بر روي يک صخره سنگي قرار گرفته و ديوارهاي آن با استفاده از سنگ و يا آجر با ملاط يا ساروج استوار شده است.
"سلسال" در لغت به معني " آب خنک و خوشگوار" است و در خصوص قلعه نيز آب بسيار اهميت دارد و يکي از لوازم بسيار مهم در يک قلعه داشتن آب انبار است و نظريه اي در خصوص حمل آب بسيار خنک و خوشگوار اين قلعه از زمانهاي دور از طريق سوله هاي سفالين (تنبوشه) که از ييلاق سوباتان به آب انبار مي رسيده مطرح شده است و نظريه ديگر در خصوص حمل آب باران از سقف و از طريق تنبوشه ها به آب انبار است.
برخي ديگر معتقدند که نام اصلي اين قلعه با املاي "صلصال" است که در لغت به معناي "گل خشکيده ورز داده شده و آماده جهت کوزه گري و سفالگري است" که با توجه به طبيعت اين منطقه و خاکهاي رسي قرمز و زرد رنگ حاصل از فرسايش دامنه هاي کوهستاني تالش درست به نظر مي رسد.

قلعه ليسار مرمت و بازسازي شود

به هرحال قلعه ليسار از دو قسمت تشکيل شده است، نخست بخش خارجي که محوطه نسبتاً وسيعي را در بر مي گرفته و توسط ديوار ستبري از زمينهاي اطراف جدا شده است.
از اين ديوار خارجي که از سنگ رودخانه اي قرمز و تقريبا يک دست ساخته شده بود اکنون چيزي به جاي نمانده و تنها بقاياي سنگهاي به کار رفته در حصار خارجي در گوشه و کنار آن به صورت توده هاي انبوه مشاهده مي شود.
بخش داخلي قلعه که بر روي صخره سنگي قرار دارد دومين قسمت آن را تشکيل مي دهد و اکنون نيز بقاياي آن بر جاي مانده است.
ساختمان قلعه طوريست که در تمام جهات اصلي و فرعي به اطراف اشراف داشته و ساکنان قلعه از بالاي آن مي توانستند کليه تحرکات را در شعاع خارج قلعه زير نظر داشته باشند.
مساحت تقريبي کوهي که اين قلعه بر آن قرار گرفته است 40 متر در 50 متر است که به علت روئيدن درختان زياد و بوته هاي خار نمي توان آن را بطور دقيق اندازه گيري کرد.
درب ورودي قلعه، شرقي و به ارتفاع 3.5 متر تا وسط هلال شکسته و عرض آن 2.2 متر است، درب ورودي قلعه روزي جلوتر قرار داشته است که به دليل خرابي باروي خارج، سردر دومي، درب ورودي قلعه شده است.
عرض باروي قلعه 1.8 متر تا 2.1 متر و ارتفاع موجود آن 5 تا 6 متر و در پاره اي جاها 10 تا 12 متر است، قطر ديوار جنوب غربي 1.9 متر و مصالح ساختماني ديوارها سنگ بادبر و ساروج است.
"ارگ قلعه" در بالاي تپه قرار دارد و امروزه فقط ديوارهاي آن بر جاي مانده است، ظاهراً ارگ در طبقات مختلفي بنا شده که طبقات زيرين آن به دنبال ريزش طبقات بالا پر شده است.
مدخل ارگ نيز داراي طاقي با هلال شکسته بوده که امروزه اين دو از بين رفته اند مصالح ساختماني ارگ نيز آجر و ساروج است.
"آب انبار قلعه" خارج از ارگ و داخل بارويي اصلي است و در شمال شرقي بناي قلعه بنا شده است، طول آن حدود پنج متر و عرض آن سه متر و ارتفاع از کف موجود چهار متر است.
"شبکه انتقال آب" در قسمت داخلي ديوارهاي دژ آبراهه هاي باريکي به صورت يک شبکه لوله کشي ديده مي شود که با مهارت خاصي ساخته شده است.
معتمدين محلي عقيده دارند که قلعه "سلسال" در زمان اسماعيليان از قلاع مهم آنان بوده است، شباهت ساختماني قلعه "ليسار" با قلعه "الموت" و يا قلاع ديگر اسماعيليه از يک طرف و ارتباط نزديک پيروان اين فرقه با افرادي در تالش از طرف ديگر، احتمال چنين تعلقي را بسيار مي کند.
بر خلاف نواحي مرکزي و فلات داخلي ايران که قلعه ها را حتي بر روي زمينهاي هموار نيز مي ساختند و سپس آنها را با برج و باروي بلند مستحکم مي کردند.
در گيلان ساخت قلعه تنها بر روي عوارض ارتفاعي معمول بوده و اين امر بيشتر مربوط به کاربردهاي نظامي اين دژها در مواقع حساس است و چه بسا که در ديگر مواقع دژها مورد استفاده چنداني نداشتند و تنها براي نگهداري زندانيان از آنها استفاده مي کردند.
در کاوشهاي صورت گرفته در خصوص اين قلعه نکات بسيار جالبي وجود دارد که يکي از آنها ارتباط مستقيم و عميق ميان نقوش سفالينه و ظروف بدست آمده در قلعه با نقوش دست بافته هاي سنتي منطقه کهن تالش است که شامل نقوش کاجها، گلها، حيوانات و اشکال هندسي است.
همچنين سال 1382طي کاوشي در اين قلعه سه شيء با ارزشي از قبيل "پيکان فلزي" ، "ظرف مسي نقره کوب" و "يک سکه مسي" مربوط به قرن پنجم و ششم هجري از تبار اتابکان بدست آمده است.
"پيکان آهني" بيانگر اين است که اين قلعه بر اثر هجوم و يک واقعه نظامي با توجه به آثار فراوان آتش سوزي در کف بنا سوخته و تخريب شده است.
بر روي "قلمدان مسي نقره کوب" که از اشياي منحصر به فرد به دست آمده در اين قلعه است خطوطي نوشته شده که اين خطوط احتمالا جزو "خطوط ريحان" است.
سومين شيء به دست آمده "يک سکه يا فلوس مسي" مربوط به دوره اتابکان آذربايجان و قرن ششم هجري است زيرا اتابکان آذربايجان جزء نائب السلطنه هاي سلجوقي محسوب مي شدند و سلسله سلجوقي از قرن 4 تا 6 هجري حکومت مي کردند.
سکه به دست آمده مربوط به دومين اتابک آذربايجان معروف به "جهان پهلوان محمد" است که بر روي يک طرف آن نوشته شده " المستضي با الله السلطان الاعظم طغرل" و در روي ديگر آن نوشته شده "الملک المعظمه اتابک اعظم محمد" که المستضي باالله در واقع همان سي و سومين خليفه عباسي و احتمالا سي و هفتمين خليفه عباسي هم آخرين خليفه عباسي بوده است.
"طغرل" نيز جزو دست نشانده هاي سلاطين سلجوقي است و "جهان پهلوان محمد" به نوعي جانشين طغرل و جزو فاميلهاي سببي طغرل و سلجوقيان محسوب مي شود.
اين موضوع نشانگر اين است که اين منطقه جزو حوضه حکمراني اتابکان بوده و يا مراوداتي با آنها داشته اند و به احتمال زياد قلعه ليسار چون قلعه اي هم تدافعي و هم مرزباني بوده جزو آخرين نقاط مرزي حوضه اتابکان آذربايجان بوده است زيرا داراي موقعيت سوق الجيشي است و بر روي تپه اي منفرد و به ارتفاع 80 متر واقع شده است و به دليل نزديکي آن به ساحل دريا و جاده قديمي ساحلي مي توانسته هم بر دريا و هم بر کل منطقه نظارت و کنترل داشته باشد.
با توجه به حفاريهاي صورت گرفته و اطلاعات به دست آمده از روي سکه ها و سفالها مي توان گفت: "اين قلعه مربوط به دوره سلجوقي بوده و داراي قدمت هزار ساله دارد" و مي توان آن را قدمي ترين بناي استان گيلان نام برد.
مساحت تقريبي اين قلعه نيم هکتار و جنس باروهاي مستحکم آن از سنگ لاشه و ساروج است و داراي قطري بيش از 1.5متر است.
منبع:www.jamejamonline.ir