بقایا؛ بقیّه در قرآن
بازماندهی مساکن ویران شدهی اقوام گناهکار. نابودی کامل نسلهای پیشین درسی تاریخی برای گناهکاران معاصر است، چنانکه مثلاً در آیهی 98 مریم بیان شده است: «و چه بسا نسل (قرن)ها که پیش از آنان هلاک
نویسنده: اوری روبین
مترجم: امیر مازیار
مترجم: امیر مازیار
بازماندهی مساکن ویران شدهی اقوام گناهکار. نابودی کامل نسلهای پیشین درسی تاریخی برای گناهکاران معاصر است، چنانکه مثلاً در آیهی 98 مریم بیان شده است: «و چه بسا نسل (قرن)ها که پیش از آنان هلاک کردیم. آیا کسانی از آنان را مییابی یا صدایی از ایشان میشنوی؟» در میان این دسته از گناهکاران از میان رفته قوم عاد و قوم ثمودند که دربارهی ایشان در آیهی 8 حاقه بیان شده است که هیچ کس نمیتواند بقایایی (باقیة) از ایشان بیاید. قرآن تأکید میکند که خداوند ریشهی آخرین ایشان را از میان برده است (قُطِعَ دابِرُ القوم: نک. انعام: 45؛ اعراف: 72)، چنانکه قوم لوط نیز چنین شدند. (حجر: 66).
هرچند گناهکاران گذشته کاملاً نابود شدند، خداوند بقایای مساکن ایشان را به عنوان درسی برای آیندگان باقی نهاد. این درس «آیه» خوانده شده است، چنانکه در آیهی 52 نمل دربارهی گناهکاران ثمود بیان شده است: «و این خانههای خالی آنهاست به سزای بیدادی که کردند. قطعاً در این امر آیهای هست برای مردمی که میدانند». به خانههای (مساکن) خالی ثمود و عاد، که پس از ویرانی ساکن آنها برجای مانده است، در آیات 38 عنکبوت و 25 احقاف هم اشاره شده است(نک. ابراهیم: 45؛ قصص:58).
معاصران بیایمان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) واقعاً در این مساکن میرفتند (طه: 128). در فقرات دیگر، از کافران خواسته شده که در زمین سیر کنند و عاقبت گناهکاران گذشته را ببینند، البته هویت این گناهکاران به طور خاص مشخص نشده است (آل عمران: 137؛ انعام: 11؛ یوسف: 109؛ نحل: 36؛ نمل: 69؛ روم: 9؛ فاطر: 44؛ غافر: 21 و82؛ محمد:10).
بقایای شهر لوط (سَدّوم) هم برجای مانده و خدا اعلام میکند که او آیهی روشنی از این شهر برای آنان که درک میکنند برجای گذاشته است (عنکبوت: 35؛ نیز سجده: 26؛ ذاریات: 37). قرآن تأکید میکند که معاصران ناباور محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، زمانی که برای انجام کارهایشان در زمین سیر میکنند از آنها میگذرند، میتوانند بقایای شهر لوط را ببینند (فرقان: 40؛ صافات: 137). آنها میتوانند این بقایا را ببینند، زیرا که راه اصلی را مشاهده میکنند (حجر: 76). این امر دربارهی بقایای شهر اَیکه هم صادق است (حجر: 79؛ نک. اصحاب ایکه). بقایای کشتی نوح را هم میتوان دید، چنان که از آیهی 15 قمر فهمیده میشود. این فقره بیان میدارد که خدا آن بقایا را به عنوان آیه برجای گذاشته است.
نوعی متفاوت از بقایا «بقیّه» (از ریشهی ب ق ی، به معنی «باقی ماندن») خوانده شده است، که بر امری دینی و الوهی یا اثری اخلاقی دلالت دارد که ارزش جاوید داشته باشد. از اینرو در آیهی 116 هود عبارت «اولوا بقیّة» بر مردمانی دلالت دارد که دارای چنین اثری یا بهرهمند از صفات مربوط به کمال اخلاقی و دینی باشند. در آیهی 86 هود، عبارت «بقیّة» صراحتاً متعلق به خداست و از او به بندگان مخلصش صادر میشود. در آیهی 248 بقره معنای این واژه آشکارا مادی است و بر آثاری دلالت میکند که بنیاسرائیل در تابوت عهد برجای گذاشتند. مفسران مسلمان معتقدند که این آثار شامل الواح، عصای موسی و دستار هارون میشود.
منابع تحقیق :
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.
هرچند گناهکاران گذشته کاملاً نابود شدند، خداوند بقایای مساکن ایشان را به عنوان درسی برای آیندگان باقی نهاد. این درس «آیه» خوانده شده است، چنانکه در آیهی 52 نمل دربارهی گناهکاران ثمود بیان شده است: «و این خانههای خالی آنهاست به سزای بیدادی که کردند. قطعاً در این امر آیهای هست برای مردمی که میدانند». به خانههای (مساکن) خالی ثمود و عاد، که پس از ویرانی ساکن آنها برجای مانده است، در آیات 38 عنکبوت و 25 احقاف هم اشاره شده است(نک. ابراهیم: 45؛ قصص:58).
معاصران بیایمان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) واقعاً در این مساکن میرفتند (طه: 128). در فقرات دیگر، از کافران خواسته شده که در زمین سیر کنند و عاقبت گناهکاران گذشته را ببینند، البته هویت این گناهکاران به طور خاص مشخص نشده است (آل عمران: 137؛ انعام: 11؛ یوسف: 109؛ نحل: 36؛ نمل: 69؛ روم: 9؛ فاطر: 44؛ غافر: 21 و82؛ محمد:10).
بقایای شهر لوط (سَدّوم) هم برجای مانده و خدا اعلام میکند که او آیهی روشنی از این شهر برای آنان که درک میکنند برجای گذاشته است (عنکبوت: 35؛ نیز سجده: 26؛ ذاریات: 37). قرآن تأکید میکند که معاصران ناباور محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، زمانی که برای انجام کارهایشان در زمین سیر میکنند از آنها میگذرند، میتوانند بقایای شهر لوط را ببینند (فرقان: 40؛ صافات: 137). آنها میتوانند این بقایا را ببینند، زیرا که راه اصلی را مشاهده میکنند (حجر: 76). این امر دربارهی بقایای شهر اَیکه هم صادق است (حجر: 79؛ نک. اصحاب ایکه). بقایای کشتی نوح را هم میتوان دید، چنان که از آیهی 15 قمر فهمیده میشود. این فقره بیان میدارد که خدا آن بقایا را به عنوان آیه برجای گذاشته است.
نوعی متفاوت از بقایا «بقیّه» (از ریشهی ب ق ی، به معنی «باقی ماندن») خوانده شده است، که بر امری دینی و الوهی یا اثری اخلاقی دلالت دارد که ارزش جاوید داشته باشد. از اینرو در آیهی 116 هود عبارت «اولوا بقیّة» بر مردمانی دلالت دارد که دارای چنین اثری یا بهرهمند از صفات مربوط به کمال اخلاقی و دینی باشند. در آیهی 86 هود، عبارت «بقیّة» صراحتاً متعلق به خداست و از او به بندگان مخلصش صادر میشود. در آیهی 248 بقره معنای این واژه آشکارا مادی است و بر آثاری دلالت میکند که بنیاسرائیل در تابوت عهد برجای گذاشتند. مفسران مسلمان معتقدند که این آثار شامل الواح، عصای موسی و دستار هارون میشود.
منابع تحقیق :
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1390)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی: حسین خندق آبادی، مسعود صادقی، مهرداد عباسی، امیر مازیار، تهران: انتشارات حکمت.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}