نویسنده: علی جعفری
1. «کانون‌های فرهنگی هنری مساجد» یکی از فضاهای اقماری مساجد است که از اوایل دهه‌ی 70 بدین سو، پیرامون برخی مساجد خصوصاً مساجد کلان شهرها بوجود آمد. پشتوانه‌ی سیاستی و حقوقی این کانون‌ها به مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 1372 برمی‌گردد که طی آن کانون‌هایی با ماهیت فرهنگی و هنری تحت اشراف امامان جماعت مساجد و با هدف دامن زدن به تولیدات فرهنگی هنری اسلامی و انقلابی و نیز تربیت هنرمندان متعهد به انقلاب اسلامی شکل می‌گیرد. از مصوبه‌ی شورای عالی تاکنون، صدها کانون فرهنگی در همنشینی با مساجد قد علم کرده است.
2. نگاه مثبت رهبران انقلاب اسلامی به مقوله‌ی هنر از همان روز اول انقلاب هویدا بود؛ چنان که حضرت امام (رحمةالله) بخشهایی از اولین سخنرانی پس از ورود به ایران را در بهشت زهرای تهران به هنر سینما اختصاص داد و تلاش کرد که حساب آن را با انحراف‌های فحشامآب پیشین جدا کند. بسیاری بر این باورند که همین جمله‌ی مختصر اما هوشمندانه‌ی امام خمینی (رحمه‌الله) که «سینمای ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم، با مرکز فحشا مخالفیم» ضمن اینکه هنر هفتم تقریباً نابود شده‌ی ایران را جانی دوباره بخشید، به مثابه گزاره‌ی طلایی، راهبرد آینده‌ی انقلاب اسلامی را در خصوص مقوله‌ی هنر نشان داد. بدین ترتیب با پیروزی انقلاب، تفکیک حیثیت قریب به اتفاق رشته‌های هنری از انحرافاتی که بدانها عارض شده بود و نیز تقویت جان مایه‌های اصلی هنر در سویه‌های متعالی و انقلابی آن در دستور کار نظام سیاست‌گذاری فرهنگی کشور قرار گرفت. تأکید ویژه بر تربیت هنرمندان متعهد، به موازات ممیزی اصلاحگرایانه در رویه‌های موجود تولید هنری از سیاستهای مهم نظام فرهنگی هنری کشور در دوره‌ی پساانقلابی محسوب می‌شد. کانون‌های فرهنگی هنری مسجد با اینکه خیلی زود از «فلسفه‌ی هنری» تأسیس خود فاصله گرفت، اما «هویت فرهنگی» خود را همچنان حفظ کرده است. به عبارت دیگر افول وجه «تولید هنری» در کانونها بمعنای از بین رفتن مطلق کارکردهای فرهنگی آنها نیست، حتی به معنای افول مطلق حیثیت تولیدی آنها هم نیست، چه اینکه در غیاب تولیدات هنری، فضای تولیدات فرهنگی ساده و روان کانونی همچنان گرم است. 3. در چارچوب سیاستهای فرهنگی جدید، کانون‌های فرهنگی هنری مساجد می‌توانست به زمینه‌ای برای تولید محصولات هنری و نیز رشد و بالندگی هنرمندان هم‌گرای با مذهب و انقلاب تبدیل شود. علاوه بر این، اوج گرفتن هجوم دشمن به مبانی و مرزهای فرهنگی کشور در سال‌های پس از جنگ و ایجاد حساسیت روزافزون در مردم و مسئولان نسبت به مقوله‌ی تهاجم فرهنگی، که عمدتاً از طریق ایزارهای رسانه‌ای و هنری صورت می‌پذیرفت، اهمیت بهره‌برداری از مهارت‌های هنری را برای حفظ انقلاب و نیز تهاجم متقابل به دشمن مضاعف کرده بود. چنین بود که در اوضاع خطیر اوایل دهه‌ی 70 همنشین کردن ظرفیت‌های فرهنگی هنری با مسجد، به یکی از سیاستهای راهبردی نظام در حوزه هنر تبدیل شد و ایده‌ی تأسیس کانون‌هایی پیرامون مساجد خمیرمایه‌ی یکی از مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی را شکل داد.
4. اعطای گشاده‌دستانه‌ی مجوز و سپس امکانات فعالیت فرهنگی هنری به مساجد، در روزگاری که مؤسسه‌های فرهنگی هنری اندک و امکانات فعالیت بسیار محدودتر از امروز بود، فرصت گران‌قیمت و تافته‌ی جدابافته‌ای به نظر می‌رسید. با این حال، روند تطورات عمومی کانون‌ها نشان می‌دهد که آنها علی‌رغم نقشی که در تقویت گرایش‌های فرهنگی و نیز افزایش نشاط و خلاقیت فرهنگی بچه‌های مسجد داشته‌اند، اما در عمل، از آرمان تربیت هنرمند انقلابی و حتی تولیدات هنری جامانده‌اند. تجربه‌ی کانون‌ها همچنین گویای این واقعیت است که تقریب سازمانی و حتی فیزیکی ظرفیت‌های فرهنگی هنری با ظرفیت‌های مذهبی انقلابی، لزوماً تحول متناسب با اسلام و انقلاب را در مناسبات هنری نتیجه نمی‌دهد؛ بلکه علاوه، بر آن پشتیبانی تخصصی همه جانبه، هم در سویه‌ی مذهبی و هم در سویه‌ی هنری و نیز وجود امکانات تمرینی و فضای آزمون و خطا و قرار داشتن هنرجو در مدار ارتباطات حرفه‌ای و موارد دیگری نیز لازم است.
5. به موازات انصراف کانون‌ها از تعقیب آرمان‌های تأسیسی، رشد انبوهی از مراکز، مؤسسه‌ها و دانشکده‌های آموزش و تولید هنری بتدریج مزیتهای دهه‌ی هفتادی کانونها را در داشتن مجوز فعالیت فرهنگی و هنری کمترو کمتر کرد. جالب اینکه در تأسیس و رشد مراکز حرفه‌ای آموزش و تولید هنری، فقط جریان‌های واگرایا بی تفاوت از انقلاب دخیل نبوده‌اند، بلکه عناصر زیادی از جبهه‌ی فرهنگی انقلاب اسلامی نیز به راه‌اندازی مراکز و مؤسساتی مستقل از کانونهای فرهنگی هنری مساجد اقدام کرده‌اند. امروزه مؤسسه‌های حرفه‌ای و در عین حال انقلابی برجسته‌ای در حوزه‌ی آموزش و تولید هنری فعال است.
6. کانون‌های فرهنگی هنری مسجد با اینکه خیلی زود از «فلسفه‌ی هنری» تأسیس خود فاصله گرفت، اما «هویت فرهنگی» خود را همچنان حفظ کرده است. به عبارت دیگر افول وجه «تولید هنری» در کانونها بمعنای از بین رفتن مطلق کارکردهای فرهنگی آنها نیست، حتی به معنای افول مطلق حیثیت تولیدی آنها هم نیست، چه اینکه در غیاب تولیدات هنری، فضای تولیدات فرهنگی ساده و روان کانونی همچنان گرم است. حتی اگر در واقعیت با کانونهایی مواجه باشیم که از قابلیت «تولید فرهنگی» هم بهره‌ای نداشته باشند باز نمی‌توان ظرفیتهای جبرانی آنها را در حوزه‌های توزیع و مصرف فرهنگی نادیده گرفت. نشانه‌ی حیات و نشاط کانون‌ها، همین حوزه‌ی عمومی بزرگ و لطیفی است که روابط درون و میان کانونی ایشان را البته در همنشینی با مساجد شکل داده است.
7. طرح پیش‌رو متضمن این ایده‌ی پیش برنده است که در سپهر نهادها و جریان‌های فرهنگی امروز کشور، مزیت نسبی کانون‌های فرهنگی هنری مساجد، غلظت وجه توزیع فرهنگی و سپس مصرف فرهنگی آن‌هاست. شبکه‌ی ارتباطات فرهنگی هر کانون، دفاتر نسبتاً مجهز بسیاری از کانون‌ها، تجارب فرهنگی بسیاری از فعالان کانونی، انگیزه‌های متراکم رشد و ترقی فرهنگی، موج زدن دغدغه‌های انقلابی، افزایش کیفیت و کمیت تولیدات جبهه‌ی فرهنگی هنری انقلاب اسلامی، افزایش روزافزون گردش مالی حوزه‌ی فرهنگ و گرایش خانواده‌های مذهبی به تقویت سبد فرهنگی خانواده و دلایل فراوان دیگر، به مزیت بالای کانون‌ها برای تبدیل شدن به کانون توزیع فرهنگی دلالت می‌کند. برخلاف حوزه‌ی «تولید فرهنگی»، فضای «توزیع فرهنگی»، خصوصاً در جبهه‌ی انقلاب، خلوت‌تر و کم رقیب‌تر است که امکان موفقیت و رشد را بسیار افزایش می‌دهد. به نظر می‌رسد که تغییر مأموریت بسیاری از کانون‌های فرهنگی هنری مساجد از تولید فرهنگی به توزیع و مصرف فرهنگی، هم در احیای بسیاری از آن‌ها و هم در گره‌گشایی از مشکل دیرین توزیع و مصرف در جبهه‌ی فرهنگی انقلاب اسلامی بسیار مؤثر خواهد بود.
منبع مقاله :
جعفری، علی؛ (1396)، فرهنگ ایده‌پردازی و ایده‌پردازی فرهنگی، اصفهان: نشر آرما، چاپ دوم.