نویسنده: علی جعفری
1. «دروس عمومی» یکی از پیامدهای انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌ها بود. در این چارچوب، دانشجویان دانشگاه‌های جمهوری اسلامی ایران، در کنار گذراندن واحدهای آموزشی رشته‌ی تحصیلی، طی واحدهای دیگری به اندازه‌ی یک نیمسال تحصیلی، با مجموعه‌ای از معارف عقیدتی، تاریخی، کلامی و تفسیری اسلام و انقلاب اسلامی آشنا می‌شوند. متقاضیان تدریس این دروس موظف‌اند از مرکزی که تحت اشراف نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها، مسئولیت ارزشیابی و گزینش مدرسان را به عهده دارد، مجوز کسب کنند. این مرکز که در شهر قم مستقر است، ضمن بررسی سوابق آموزشی و پژوهشی متقاضی و همچنین برگزاری آزمون‌های شفاهی، به تفکیک انواع دروس، مجوز تدریس صادر می‌کند.
2. پیامدهای تبدیل شدن مجموعه‌ای از معارف و علوم به واحدهای اجباری آموزشی دانشگاه‌های کشور، تحت عنوان دروس عمومی، خود زمینه‌ی مباحثات مفصلی است، اما به اجمال می‌توان گفت ارزش و جایگاه این دروس تنازل زیادی را نشان می‌دهد. ارائه‌ی ضعیف تعدادی محدود از بسته‌های آموزشی یک شکل در گستره‌ی متنوع رشته‌های دانشگاهی ایران که محتوای آن‌ها به زحمت 10 سال یک بار تغییر می‌کند، موجب شده که جایگاه دروس عمومی روز به روز در محاق دروس تخصصی قرار گیرد. در دهه‌ی چهارم انقلاب اسلامی دیگر باید تلقی از جایگاه و نقش دروس عمومی در نظام آموزش عالی کشور دگرگون شود و شاید لازم باشد همین عنوان خشک و سرد «دروس عمومی» جای خود را به عنوان تَر و گرم جدیدی بدهد. دروس عمومی می‌تواند به عنوان یکی از بهترین فرصتها برای آشنایی دانشجویان با مجموعه‌ی تکاپوها و تولیدات بومی فضلای حوزوی و صاحبنظران دانشگاهی کشور که طی سالیان پس از انقلاب در چارچوب رشته‌های گوناگون علوم انسانی تولید شده است درک شود. 3. دروس عمومی یکی از عوامل اصلی تضعیف برند علوم انسانی در کشور است. وضعیت کنونی ارائه و تحصیل این دروس به رغم اعمال انواعی از دقت نظرهای متأخر مدیریتی و ضابطه‌مندکردن تدریس استادان و تألیف انواعی از کتاب‌های جدید، به هیچ وجه راضی‌کننده نیست. طی سال‌های اخیر تلاش‌های بسیاری برای آسیب‌شناسی و بهبود کیفیت تدریس، کیفیت متون آموزشی، کیفیت اعضای هیئت علمی گروه‌های عمومی و... صورت گرفته است؛ اما در راستای ارتقای جایگاه و اعتبار این دروس در مجموعه‌ی نظام دانشگاهی کشور توفیق چندانی حاصل نشده است. اغلب مدرسان دروس عمومی همواره مترصد و مشتاق فرصتی هستند که از گروه عمومی رسته و به عنوان عضو هیئت علمی گروه‌های تخصصی به رسمیت شناخته شوند. عموم دانشجویان نیز واحدهای عمومی را بسان چالشی که در مسیر تحصیلات دانشگاهی قرار گرفته درک می‌کنند و انگیزه‌ی ایشان برای تحصیل و مطالعه در این دروس به غایت اندک است. این وضعیت نامطلوب در دانشکده‌های فنی، پزشکی و علوم پایه که جنس دانش تخصصی آن با جنس انسانی و اسلامی دروس عمومی متفاوت است. به یک صورت و در دانشکده‌های علوم انسانی که دانش تخصصی آن از جنس دروس عمومی است، به صورت دیگری ملاحظه می‌شود.
پدیده‌ی بسیار غم‌انگیزی است که یکی از فرصت‌های عظیم برآمده از انقلاب فرهنگی برای ارتقای جایگاه علوم انسانی در نظام‌های دانشگاهی و ذهنیت دانشجویی کشور، پس از چند دهه چنین از دست رفته بنماید. به هر حال، عزم به احیای مجدد این فرصت بی نظیر، فارغ از کارکردهای مستقیم، از کارکردهای جانبی مهمی در راستای تقویت برند و جایگاه علوم انسانی نیز برخوردار است.
4. طی دو دهه‌ی گذشته که روند تأسیس مراکز آموزش عالی غیرانتفاعی غیردولتی سرعت چشمگیری گرفته، هیچ نمونه‌ای ثبت نشده که مؤسسه‌ای غیردولتی با هدف ارائه دروس عمومی مجوز راه‌اندازی گرفته باشد. شاید در درجه‌ی اول اندکی دور از ذهن به نظر برسد؛ اما ارائه‌ی دروس عمومی به شکل امروزینش که قائم به گروه‌های آموزشی پراکنده در دانشکده‌های مختلف است، واقعاً به ارائه‌ی متمرکز آن در یک یا چند مرکز دانشگاهی مستقل و اختصاصی دولتی یا حتی غیرانتفاعی مزیت دارد؟ آیا مدیریت متمرکز فرایندهای مربوط نمی‌تواند تا حد زیادی چالش‌های سنتی آن را کنترل کند و بر کیفیت خدمات آموزشی بیفزاید؟
5. با اینکه محتواهای علمی برآمده از گنجینه‌ی فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی آن قدر زیاد است که بتوان ناظر به اغلب رشته‌های تخصصی دانشگاهی، دروس عمومی متناسب آنها را تدوین کرد، اما عناوین و سرفصلهای این دروس بسیار یکنواخت و کلی است. آیا نمی‌توان سابقه‌ی درخشان و تولیدات فراوان دانشمندان مسلمان را در حوزه‌های گوناگون دانش در قالب دروس عمومی اختیاری در معرض انتخاب دانشجویان قرار داد؛ مثلاً معارف اجتماعی و جامعه شناختی، معارف پزشکی و زیستی، معارف فنی و مهندسی، معارف سیاسی، معارف تغذیه‌ای و بهداشتی، معارف تربیتی و روان شناختی، معارف ریاضی، معارف نجومی و ستاره شناختی و... تحت عنوان دروس عمومی ارائه شود؟ چرا تصور می‌شود دروس عمومی، باید «پیش نیاز» همه‌ی رشته‌های دانشگاهی به صورت یکشان باشد؟ آیا نمی‌توان به تفکیک اغلب رشته‌ها یا مجموعه‌های رشته‌ای، پیش نیازهای بیشتر و متنوع‌تری طراحی کرد؟ آیا دانشجویان با این شرایط، همدلی و همراهی بیشتری نخواهند کرد؟ واقعاً چه اشکالی دارد دروس عمومی به صورت تعدادی واحد الزامی واقعاً عمومی و تعدادی واحد اختیاری ناظر به رشته‌های تخصصی درآید؟ به راستی چرا ذهنیت طراحان و سیاست‌گذاران به جایگاه و کارکرد دروس عمومی این همه ساده و حداقلی است؟
6. در دهه‌ی چهارم انقلاب اسلامی دیگر باید تلقی از جایگاه و نقش دروس عمومی در نظام آموزش عالی کشور دگرگون شود و شاید لازم باشد همین عنوان خشک و سرد «دروس عمومی» جای خود را به عنوان تَر و گرم جدیدی بدهد. دروس عمومی می‌تواند به عنوان یکی از بهترین فرصتها برای آشنایی دانشجویان با مجموعه‌ی تکاپوها و تولیدات بومی فضلای حوزوی و صاحبنظران دانشگاهی کشور که طی سالیان پس از انقلاب در چارچوب رشته‌های گوناگون علوم انسانی تولید شده است درک شود. بسیاری از تولیدات آموزشی و پژوهشی بومی در علوم انسانی اگرچه هنوز یارای تبدیل شدن به محتوای یک «رشته‌ی مستقل» را ندارد، اما قطعاً در قامت یک «دروس مستقل»، حرف‌های فراوانی برای گفتن دارد. آیا نباید بخشی از ظرفیت دروس عمومی به تکثیر آموزشی و پژوهشی این دانش‌های بومی هر چند حداقلی، ولی فاخر و گران‌سنگ اختصاص یابد؟ آیا منطقی است که تولیدات بومی یک استاد دانشگاهی یا حوزوی در محدوده‌ی درس و بحث اختصاصی خودش باقی بماند؟ دیگر زمان آن فرارسیده که تلقی سیاست‌گذاران علم کشور از دروس عمومی به مثابه «دیگری» دروس تخصصی فاصله بگیرد و به دروس عمومی به مثابه «پیش‌نیاز» بومی دروسی تخصصی نزدیک شود. در این صورت، ارائه‌ی دروس عمومی فقط به دوره‌ی کارشناسی محدود نخواهد بود و معارف عمیق‌تری از آن را می‌توان به عنوان پیش نیاز بومی دوره‌های ارشد و حتی دکتری مدنظر قرار داد.
7. در این راستا و به عنوان ایده‌ی اولیه پیشنهاد می‌شود که نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها اولین دانشکده‌ی مستقل ارائه‌ی دروس عمومی را (با تلقی جدید) در شهر تهران تأسیس کند. نهاد باید تلاش کند تا در حد مقدور و به تفکیک رشته‌های مهم دانشگاهی، خصوصاً رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی، بسته‌هایی از دانش‌های بومی تولید شده از سوی اندیشمندان ایرانی قدیم و جدید را در قالب واحدهای اختیاری در معرض انتخاب دانشجویان قرار دهد. این محتواهای بومی علم که بخشی از واحدهای دروس عمومی را تشکیل خواهد داد. تحت اشراف اندیشمندان تولیدکننده‌ی آن‌ها و حواریون علمی یا دانشجویان دکتری معتمد ایشان ارائه می‌شود. بدین ترتیب، با دانشگاه بزرگی مواجهیم که کانون ارائه و القای تولیدات اندیشمندان بومی کشور در انواع رشته‌های تخصصی است. این دانشگاه، فارغ از اینکه در جایگاه تراز و درست دروس عمومی ایستاده است و به تدریج در بازگشت این فرصت عظیم به دامان انقلاب اسلامی مؤثر است، همچنین در جهش اعتماد به نفس علمی دانشجویان علوم انسانی کشور به سوی عبور بومی از مرزهای دانش تخصصی، پیامدهای چشمگیری دارد.
منبع مقاله :
جعفری، علی؛ (1396)، فرهنگ ایده‌پردازی و ایده‌پردازی فرهنگی، اصفهان: نشر آرما، چاپ دوم.