دعا در تعجیل فرج امام عصر علیه السلام «2»





ثواب و فضیلت و فائده ی دعاء در فرج آن جناب - علیه السلام - از دنیوی و اخروی بسیار و بلکه زیاده بر صد فضیلت است؛ که آنها را بعضی از علماء اعلام جمع نموده اند و از جمله آنچه در حدیث در اکمال الدین از حضرت امام حسن عسکری - علیه السلام - است که فرمودند:« آنقدر غیبت حضرت صاحب الامر - علیه السلام - طولانی شود که عامه ی مردم در هلاکت فتنه ها و حیرت ها واقع شوند. از آن هلاکتها جز کسی که خداوند او را بر اعتقاد به امامت ایشان ثابت نموده باشد و به او توفیق در دعا در تعجیل فرج ایشان را داده باشد نجات نمی یابد ».(1)
و از جمله آن فضایل آنکه در حدیث از حضرت صادق - علیه السلام - است، که:«هر کس انتظار فرج امام قائم - علیه السلام - را داشته باشد و دعا در تعجیل فرجشان نماید، اگر پیش از ظهور ایشان بمیرد پس در موقع ظاهر شدن آن جناب - علیه السلام - خداوند او را از قبر زنده فرماید، و از انصار ایشان گرداند»(2)،و از جمله ی آن فضایل است در توقیع رفیع که فرمودند:« دعاء در تعجیل فرج سبب فرج برای شما می شود »(3)و سبب فرج شدن این دعا بر دو وجه است: یکی آنکه بوسیله ی این دعا که محبوب خداوند - جل شأنه - می باشد، فرج و گشایش از هر شدتی که دعا کننده گرفتار آن شده باشد می فرماید.
وجه دوم آن است که دعا در وقوع فرج ایشان مثل دعاء برای آمدن باران است که در واقع در حق خود بندگان است که هنگامی که باران بیاید در امر معاش و معاد خود از آن استفاده می کنند پس چنین است که دعا در فرج ایشان هم که آن در واقع در حق خود دعا کننده ها است. و وقتی که فرج ایشان وقو ع یافت، وسیله گشایش و آسایش برای خود آنها در کلیه جهات معاش و معادشان می شود.
و از جمله آن فضایل در فرمایش حضرت صادق- علیه السلام -(4)است که دعاء مومنین در فرج، سبب تعجیل آن می شود که زمان غیبت زیاد طولانی نشود. این تعجیل شدن به دو قسم است، یکی آنکه به کلی زمان ابتلاء بگذرد و فرج واقع شود، و عمده این در وقتی است که کافه مومنین دعا کنند. قسم دوم: آن که زمان غیبت در واقع هر چه هست کوتاه شود. مثلا اگر صد سال دیگر در باطن امر مانده باشد پس شصت یا چهل سال شود.
و از جمله آن فضایل آن است که در مضمون چند حدیث است که دعا مؤمن در حق امام - علیه السلام - در بابت هر نوع حزن و الم یا کسالتی برای ایشان باشد، اثر دارد،و به دعاء او از ایشان رفع می شود. و لکن استبعاد نشود که امام - علیه السلام - وسیله رحمت برای بندگان هستند، و در رحمت خداوند به دیگران محتاج نیستند تا آنها در طلب آن رحمت برای ایشان دعا کنند، بواسطه ی آنکه این دعاء نه از جهت حاجت امام - علیه السلام - است، بلکه برای آن است که سبب ربط بندگان به ایشان شود مانند آنکه مثلا گلی یا ظرف آبی خدمت ایشان دهند، یا چیز دیگری هدیه کنند، که امام - علیه السلام - از آن استفاده می فرمایند،بدون آنکه محتاج به آن باشند که اگر این هدیه نباشد آن استفاده برای ایشان میسر نشود.
یک عنوان و مقام عمده در این اثر آن است که هر گاه مصیبت و محنتی برای شیعیان و دوستان ایشان فراهم شود، یا فساد و خرابی در اوضاع امر دین روی دهد - که اینها البته موجب حزن و الم خاطر مبارک ایشان می شود - دعاء مؤمن برای اصلاح امر برادران مؤمن خود، یا برای اصلاح امر دین، در دفع حزن آن جناب - علیه السلام - موقعی که اصلاح امر آنها بشود - تأثیر می کند. و البته بعد از آن هم که دعاء مؤمن برای فرج کلی امام - علیه السلام - که در او فرج همه ائمه تمامی انبیاء -علیهم السلام - است، و هم چنین در دفع هر نوع حزن و الم از ایشان تأثیر داشته باشد. پس واضح است که این دعا از مؤمن یک نوع نصرت و محبت زبانی بلکه قلبی نسبت به همگی آنها و بالخصوص نسبت به آنجناب -علیه السلام - است.
در یک حدیث صحیح از حضرت ابی عبدالله الحسین - علیه السلام - است که فرمودند:هر کس به زبان ما را یاری کند، روز قیامت در زمره ی ما محشور می شود. و در حدیث دیگری از حضرت رسول - صلی الله علیه و اله و سلم - نقل است که فرمودند: هر کس یاری یا دوستی با ذریه من در حال شدت و گرفتاری او نماید، پس من روزقیامت شفاعت او را می نمایم اگر چه با گناه اهل زمین باشد.(5)
و هم چنین در این دعا با این خاصیت که ذکر شد، اداء حق شکر گذاری امام - علیه السلام - که واسطه و ولی نعمت از برای بندگانند، حاصل می شود. در حدیث است که به این شکر گذاری و اداء حق ایشان، نعمتهایی که به وسیله ی امام -علیه السلام - عطا می شود کامل می شود پس هر بنده مؤمن بعد از ملاحظه این نحو تأکید، و ثواب و فضیلتها، و فایده های عظیمی که در این دعا است، خصوصاً با ملاحظه آن که ائمه اطهار - علیهم السلام - خود به آن اهتمام داشته اند شایسته نیست غفلت کند و مسامحه در آن نماید.

پی نوشت :

1- اکمال الدین، ج 2، ص 384، باب 38، ح 1.
2- حدیقة الشیعه، مقدس اردبیلی، ص 762.
3- اکمال الدین، ج 2،ص 485، باب 45، حدیث 4.
4- بحار الانوار، ج 52، ص 131،باب 22، ح 34؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 486، چاپ قدیم.
5- خصال باب الاربعه، ح 1؛بحار الانوار، ج 27، ص 77، ح 10.