ترجمه و شرح (اين طامس آثار الزيغ و الاهواء)
ترجمه و شرح (اين طامس آثار الزيغ و الاهواء)
ترجمه و شرح دعاي ندبه (30)
شرح: هر امري که موجب شک و ترديد در دين شود، و يا سبب تشويق مردم به شهوت و هواپرستي انجامد از قيبل فيلمها و تئاترهاي ابليسي و مبتذل و مجالس رقص و شب نشيني زنان و مردان، و شنا کردن دختران و پسران با هم، و تعليم آوازهاي غنا و تصنيف و هرچه از اين گونه مؤسسات غافل کننده ي انسان از وظيفه ي خود باشد از ميان مي برد، و مجلات خسارت بار و روزنامه هاي باطل و دروغ پرداز و جو ساز و مقالات عشقي، و کتاب هاي گمراه کنند همه را محو و نابود مي کند.
در مجلد 13 بحارالانوار ص 23 (1) از علي بن ابي طالب عليه السلام نقل شده است که گويد: به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم گفتم: «يا رسول الله آيا مهدي موعود از ما اهل بيت است يا از غير ما؟ فرمود: خير؛ بلکه از ما مي باشد، به برکت قيام او خدا دين را پايان مي دهد (يعني آخرين حجت خدا است) چنانکه به وسيله ما دين را گشود، و به وسيله ما مردم از آشوب و بلوا نجات يابند، همچنانکه از شرک نجات يافتند، و به وسيله ما خدا دلهايشان را پس از دشمني ها و فتنه انگيزيها به هم الفت داده و مهربان نمايد، همچنان که بعد از عداوت شرک و بت پرستي دلهايشان نسبت به هم الفت داده شد، و همانطوري که بعد از عداوت شرک، به وسيله ما ايشان را برادر ديني کرد، پس از دشمني و فتنه انگيزيها با هم برادر مي شوند.
(کجاست آن قطع کننده ي دامها و دسيسه هاي دروغ و افتراء).
شرح: افتراء أخص از کذب است زيرا کذب و دروغ خبري است که مطابق واقع نباشد ولي افتراء دروغ گفتن در حق غير است به چيزي که آن را نگفته و انجام نداده و بدان راضي نباشد که همان تهمت و بهتان است به خلاف کذب که چه بسا انسان درباره ي خودش هم دروغ گويد.
بدان که مردم دنياپرست براي رسيدن به مقاصد و اهداف شوم خود مطالبي دروغ بيان مي کنند و وعده هائي براي اصلاح جامعه مي دهند ولي قصد عمل بر طبق آن وعده هاي دروغ را ندارند، و بسا نسبت هاي دروغ هم به اشخاص و مقامات عاليه مي دهند، و از اين راه براي اغفال مردم و مغرور ساختن آنان مي کوشند، و حتي نسبت به اولياي خدا و حجج الهيه هم چيزي فرو گذار نمي کنند و بدين وسيله مي خواهند نور خدا را هم خاموش کنند «يريدون ليطفؤا نور الله بأفواههم»- صف: 8- يعني مي خواهند نور خدا را به گفتارهاي باطل خود خاموش کنند و خدا نور خود خود را تمام و محفوظ خواهد داشت.
در کتاب كمال الدين ص 128 (2) از عمار ساباطي روايت شده که گويد شنيدم از حضرت صادق عليه السلام مي فرمود: «زمين از ابتدا خالي از حجت دانائي نبوده که در آن آنچه را که ديگران از حق (پايمال مي کنند و آن را) مي ميرانند او زنده مي کند (و برپا مي دارد) سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «يريدون ليطفؤا نور الله بافواههم»- صف: 8- (3).
در تفسير علي بن ابراهيم قمي در توضيح جمله «و الله متم نوره» ذکر شده «که خدا کامل مي گرداند نور (حق) را به وسله ي قائم آل محمد که چون قيام کند، خدا او را بر تمام أديان غلبه دهد (و اديان ديگر را از ميان مي رود) تا آنکه جز خدا پرستش نشود و جز فرمان خدا فرماني نباشد».
(کجا است آنکه متکبران و سرکشان عالم را هلاک و نابود کننده است).
شرح: رؤسا از اهل کفر و نفاق بر حسب قدرت ظاهري خود از پذيرفتن حق اعراض مي کنند و به ميل نفساني خود با مردم رفتار مي نمايند، و خود را مالک الرقاب مي دانند، و هر چه از اقامه دليل و برهان و استدلال چگونگي رفاهيت افراد ملت و جامعه را به آنان بفهمانند و اعلام کنند گوششان بدهکار چنين سخناني نيست «لقد استکبروا في أنفسهم و عتو عتوا کبيرا»- فرقان: 21 که (محققا خود را بزرگ شمرده و گستاخي کردند گستاخي بزرگي).
و از اين نظر با دين حق و امور حقه آن که بر خلاف نظريه آنان است مخالفت مي کنند و مصداق آيه ي شريفه ي «مردوا علي النفاق»- توبه: 101- مي شوند که در نفاق و دوروئي فرو رفته اند.
و آن حضرت عليه السلام بعد از ظهور و قيامش تمام سرکشان و گردنکشان را از ميان مي برد، و شر و ايذاي آنها را از سر توده ي مستضعف مردم رفع مي کند و مصداق کريمه ي «فقاتلوا أئمة الکفر انهم لا أيمان لهم لعلهم ينتهون»- توبه: 12- (پيشوايان کفر را بکشيد چون پايبند به عهد و پيمان خود نيستند شايد دست بردارند) را در خارج محقق مي سازد. و سرزنش کسي او را از تعقب هدفش باز نمي دارد.
(کجا است ريشه کن کننده ي معاندين حق و فريب دهندگان خلق و ملحدان).
شرح: عنود و عنيد از «عند» به معني پيش و نزد است از اين رو به کسي که به آنچه پيش خود دارد به شگفت آيد و به خود گيرد و بدان ببالد و افتخار کند عنيد گويند و کسي هم که بعد از شناختن حق بودن چيزي با آن مخالفت نمايد معاند خوانند که لازمه معني اصل آنست. پس اهل عناد به آن کساني گفته مي شود که اعراض از حق مي کنند با اينکه مي دانند آن حق است. «يعرفون نعمة الله ثم ينکرونها»- نحل: 83- (يعني نعمت خدا را مي شناسند سپس آن را انکار مي کنند).
در تفسير صافي از تفسير عياشي نقل مي کند که درباره ي اين آيه مبارکه از امام کاظم عليه السلام سؤال شد فقال: «عرفوه ثم أنکروه» (يعني (حقانيت)او را شناختند سپس انکار کردند).
همچنان که خداي تعالي در سوره نمل آيه ي 14 مي فرمايد: «و جحدوا بها و استيقنتها أنفسهم ظلما و علوا فانظر کيف کان عاقبة المفسدين» (فرعون و اتباعش منکر آيات خداوند شدند در حالي که يقين داشتند که اين آيات از جانب خدا است و از روي ستم و علو و برتري منکر آنها شدند بنگر که چگونه شد عاقبت تبهکاران).
و در سوره ي مدثر آيه ي 16 فرمايد: «کلا انه کان لآياتنا عنيدا» يعني ولي نه (بيشتر که نمي دهم) چون او به آيات ما عنا مي ورزد. گويند کفار قريش وقتي آيات قرآن را شنيدند از استماع آن به خود مي لرزيدند و چه بسا به حالت بهت زده از جاي خود حرکت نمي کردند، تا اينکه روزي از روزها پس از شنيدن آيات وحي به نزد وليد بن مغيره که از بزرگان و رؤساي قريش بود رفتند، براي حل اين مشکل خود نظر او را درباره آيات قرآن خواستند. وليد از آنان مهلت خواست تا نظر خود را پس از استماع اظهار نمايد. و پيغمبر اکرم آغاز سوره ي فصلت را تلاوت مي کرد تا به اين آيه که آيه ي 13 است رسيد «فان أعرضوا فقل أنذرتکم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود»- (پس اگر با اين حال باز هم اعراض کردند تو بگو من شما را از صاعقه اي مثل صاعقه قوم عاد و ثمود انذار مي کنم). وليد سخت به خود لرزيد و موهاي بدنش راست شد و برخاست و با حالت بهت زده به طرف خانه خود رفت، و به نزديکان خود از بني مخزوم در وصف سخنان وحي پيغمبر و آيات قرآن چنين گفت: «و ان له لحلاوة و ان عليه لطلاوة و ان اعلاه لمثمر و ان أسفله لمغدق، و انه يعلو و ما يعلي عليه» (و البته آن شيريني خاصي دارد و زيبائي مخصوصي، شاخسار آن پر ميوه و ريشه اش پر برکت است، سخني است برجسته و سخني از آن برجسته تر نيست) و چون قريش جواب سؤال خود را از او جويا شدند پس از چندي گفت شما بگوئيد کلام او سحر است که دل انسان را مسحور مي کند لذا آياتي از سوره مدثر در مذمت او نازل شد.
و اما کلمه ي «تضليل» مصدر از باب تفعيل است و متعدي است به معني گمراه کردن ديگران که همان فريب و گول زدن باشد که شخص مقاصد باطله ي خود را با خدعه و نيرنگ به صورت حق جلوه دهد و بسا آيات قرآن را هم براي تأييد مقاصد شوم خود تأويل نمايد و حق را هم به صورت باطل وانمود سازد و از جهل و ناداني و يا ساده لوحي مردم سوء استفاده کند و عوام فريبي نمايد.
در تفسير صافي در ذيل آيه مبارکه ي: «الذين ان مکناهم في الارض أقاموا الصلاة و اتوا الزکاة و أمروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبة الامور»- حج: 41- از تفسير قمي از امام محمد باقر عليه السلام نقل مي کند فرمود: «اين آيه راجع به آل محمد و شخص مهدي و ياران اوست که خداوند آنان را بر مشارق و مغارب زمين مسلط مي کند و دين حق را آشکار مي سازد و به وسيله ي او و يارانش هر بدعت و باطلي را از ميان مي برد، همانطوري که تيره روزان حق را از ميان بردند آنچنان که ظلم و ستمي ديده نشود، و امر به معروف و نهي از منکر نمايند.
گمراه کنندگان و کساني که به خدعه و نيرنگ مردم را فريب مي دهند و آنان را منحرف و گمراه مي کنند بدانند که خداوندي که دين خود را به وسيله بعثت پيغمبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم روشن و آشکار ساخت همينطور جهان تيره و تار از ظلم و جور را به ظهور حضرت ولي عصر عليه السلام منور و روشن خواهد ساخت».
و پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «لو لم يبق من الدنيا الا يوم لطول الله ذلک اليوم حتي يبعث رجلا مني (4)» «اگر از عمر دنيا جز يک روز نماند خداوند آن روز را طولاني گرداند تا شخصي از منسوبين مرا برانگيزد و روانه کند».
و اما «الحاد» اصل کلمه ي الحاد به معني ميل و عدول کردن است و اگر به کلمه (الي) متعدي شود به معني توجه آيد. و ملحد کسي را گويند که از طريق حق به کلي منحرف باشد و بسا مطالب باطله اي را هم به حق نسبت دهد.
قال الله تعالي: «و لله الأسماء الحسني فادعوه بها و زروا الذين يلحدون في أسمائه سيجزون ما کانوا يعملون»- اعراف: 180- و براي خدا نامهاي نيکوتر است (که دلالت بر صفات جماليه از صفات ثبوتيه، و صفات جلاليه از صفات سلبيه مي کند) وي را بدان بخوانيد و کساني که در نامهاي وي کجروي مي کنند واگذاريد (و متابعت نکنيد) که به زودي سزاي اعمالشان را خواهند ديد.
و قال الله: «ان الذين يلحدون في آياتنا لا يخفون علينا»- فصلت: 40- البته کساني که در آيات ما الحاد مي ورزند (و در اثر جهالت و گمراهي نسبت هاي ناروائي به خدا مي دهند) امرشان بر ما پوشيده نمي ماند.
در کتاب ينابيع المودة ص 437 در صفت و افعال حضرت مهدي (قائم آل محمد) صلوات الله عليهم از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده که فرمود: «بر مي گرداند هوي و ميل نفساني را به هدايت و رستگاري موقعي که مردم هدايت را به هواي نفس تبديل کرده باشند، و رأي را به قرآن بر مي گرداند وقتي که مردم قرآن را تابع رأي و ميل خود قرار داده باشند (5). پس مهدي عليه السلام مي نماياند کيفيت عمل به عدالت را و زنده مي گرداند آيات و احکام مهجور شده کتاب خدا عزوجل و سنت پيغمبر صلي الله عليه و آله را.
پي نوشت ها:
1. 51 ص 93 نقل از کشف الغمه.
2. ص 221 کمال الدين چاپ مکتبة الصدوق.
3. آيه ديگري که در سوره توبه: 32 آمده چنين است «يريدون أن يطفوا نور الله بأقواههم» (يعني مي خواهند نور خدا را به گفتارهاي باطل خود خاموش کنند).
4. 51 بحار ص 74 نقل از غيب طوسي، راوي حديث ابن مسعود است. و روايت با جمله ي «يملا الارض عدلا کما ملئت جورا» ختم مي شود به اين مضمون روايات ديگري از عامه و خاصه نقل شده که بعضي از آنها در مجلد 51 بحار صفحات 71، 74، 102 از کمال الدين و غيبت طوسي و کشف الغمه است.
5. اين گفتار حضرت علي عليه السلام در ابتداي خطبه ي 136 نهج البلاغه هم آمده است، و ابن ابي الحديد در شرح آن به شماره 138 مي گويد اين کلام حضرت اشاره است به امامي که خداوند متعال او را در آخر زمان ميفرستد، و او همان موعودي است که در اخبار و روايات آمده است.
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}