روحانيت از دید شهيد بهشتي





در قرون اخير كه جنبش ها و نهضت هاي اسلامي متعددي در جهان اسلام و كشورهاي اسلامي روي داده، همواره روحانيون نقش موثري در مبارزات ايفا كرده اند، اما در نهضت اسلامي مردم ايران كه از اوايل دهه چهل آغاز گرديد، روحانيت شيعه توانست به تنهايي در راس جريان مبارزات قرار گيرد و آن را مقتدرانه هدايت كند. گذشته از رهبري خاص حضرت امام خميني (ره) كه در گرانيگاه اين جريان سياسي قرار داشت، عناصر سياسي ديگري از روحانيت نيز به طور گسترده ايفاي نقش كرده اند و پس از پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل نظام اسلامي، به نوعي در پيشبرد حكومت اسلامي موثر بوده اند.
در اين ميان، موضوع مهم جايگاه و منزلت طبقه روحاني در نظام اسلامي از جمله مسايلي بود، كه از همان سالهاي آغازين تشكيل نظام، مورد توجه قرار داشته است. در اين مقاله سعي شده نظرات و انديشه هاي شهيد بهشتي، كه خود از برترين شخصيت هاي روحاني انقلاب اسلامي بوده اند، طرح و مورد بررسي قرار گيرد.
نقش روحانيت در شكل گيري و پيروزي انقلاب اسلامي غير قابل انكار است. روحانيون شيعه بر خلاف روحانيان اهل سنت توانستند با كسب قدرتي ويژه، نقشي حساس و مهم، در حركت هاي سياسي اجتماعي يك قرن اخير و در تحولات خاورميانه از جمله در فلسطين، لبنان، ايران و عراق امروز ايفا نمايند. هر زمان روحانيان شيعه ايران با قدرت سياسي حاكم به مبارزه پرداخته اند، قدرت سياسي نبرد را باخته است. قدرت روحانيان به دليل پايگاه اجتماعي و معنوي آنان در ميان توده مردم، قابل قياس و برابري با قدرت رهبران سياسي غيرمذهبي نيست و همين امر موجب برانگيختن رشك و حسد سياستمداران به آنها شده است و در عين نيازي كه به آنها داشته اند. هر زمان كه توانسته اند، از حذف آنها و خيانت به آن ها دريغ نكرده اند. همين قدرت و نفوذ روحانيت شيعه در ميان توده مردم باعث شد كه دشمنان روحانيت شيعه بعد از ورود آيت الله سيدمحمدباقر حكيم به عراق، او را ترور و از صحنه تحولات سياسي و اجتماعي عراق حذف كردند. در ايران نيز روحانيت همواره با مردم بوده و با آنها زندگي كرده است. اين امر موجب پيوند و ارتباط عميق ميان ملت و روحانيت شده است. سرانجام اين پيوند و حضور قدرتمند و موثر ايدئولوژي اسلامي موجب وقوع انقلاب اسلامي شده است. همين پيوند نيز اين انقلاب را از سال 1357 تا به امروز، حفظ و پايه هاي آن را تحكيم كرده است. هر چند تلاش هايي در سال هاي اخير به عمل آمده است تا با جدا كردن روحانيت از زندگي با مردم و ايجاد فاصله ميان آنها، بحران اعتماد و بدبيني را ميان روحانيت و مردم ايجاد كنند و به اهداف خود كه همان تضعيف پايگاه روحانيت در ميان ملت و نيز ضربه به انقلاب اسلامي است دست يابند.

نقش روحانيت در پيروزي انقلاب اسلامي

سه ركن اساسي در پيروزي انقلاب اسلامي نقش اساسي داشت. رهبري، يكي از اين سه عنصر مهم در پيروزي اين انقلاب اسلامي به عهده حضرت امام خميني (ره) بود. ايشان از متن روحانيت برخاسته بود. پايگاه وسيع اجتماعي و سياسي حضرت امام راحل در ميان توده مردم غيرقابل انكار است. در كنار رهبري قدرتمند و متنفذ سياسي و معنوي، روحانيت نيز نقش بسيار مهمي در پيروزي انقلاب اسلامي داشته است. در قرن اخير، رهبران ملي ايران كه عموما ليبرال بودند، هم به اين نتيجه رسيدند كه بدون حمايت روحانيان و علما نمي توان با توده هاي مردم ارتباط برقرار نمود و آنها را به حركت درآورد. لذا با آنها نوعي تفاهم تاكتيكي برقرار كردند تا شايد روحانيان، توده هاي مردم را در جهت نيل به اهداف ملي، تحريك و فعال نمايند. (1) نهضت مشروطه و ملي شدن صنعت نفت از جمله مواردي بود كه روحانيان نقش رهبري مردم را در آنها برعهده داشتند، اما رهبران غيرروحاني و ليبرال ها تنها ميوه چينان آن جنبش ها بوده اند. از طرف ديگر روحانيان براي رژيم هاي سياسي از همه مخالفين ديگر خطرناك تر بوده اند، زيرا آن ها كمتر اهل سازش و تسليم بودند و نه تنها با زد و بندهاي سياسي آشنايي نداشتند، بلكه اصولا در مفهوم و معناي ماكياولي سياست، تربيت نيافته بودند و اگر هم وارد ميدان سياست مي شدند، صرفا به اين دليل بود كه ملت و مذهب را در خطر مي ديدند.
در سيستم روحانيت ايران، سلسله مراتب رسمي وجود ندارد و بر خلاف سيستم هاي متمركز سياسي مانند احزاب، رابطه خشك مافوق و مادون بر آن حكومت نمي كند، بلكه صرفا رابطه اي قلبي و معنوي بر اساس اجتهاد و تقليد، گروه هاي اجتماعي را با روحانيان و در نهايت با رهبران مذهبي در چارچوب مكتب پيوند مي دهد.
در اين سيستم، اطاعت كوركورانه و اجبار، مفهومي ندارد. مكانيسم عضوگيري مطرح نيست و ورود به گروه هاي فعال، شرايط و ويژگي هاي خاص لازم ندارد. تنها قبول اهداف و چارچوب كلي مبارزه براي مشاركت در حركت هاي سياسي - مذهبي مردم كفايت مي نمايد و از ميان همين روحانيان است كه رهبران مذهبي - سياسي بزرگي همچون امام خميني (ره) ظهور مي كند.
«رايت گرادم» در رابطه با نقش روحانيت و مسجد در مبارزه مردم ايران چنين مي نويسد:
«واقعيت امر اين است كه روحانيت در ميان مردم زندگي نموده و ارتباط بسيار نزديك تري با آنها داشته است و نتيجتا از احساسات توده ها آگاهي بيشتر دارد. مسجد جزء لاينفك زندگي توده هاي مردم و بازار است و بازار، مركز زندگي عادي مردم. زماني كه روحانيت با سياست هاي دولت مخالفت مي كند، نظرات آنها داراي چنان مشروعيتي است كه حتي در سخت ترين شرايط استبدادي نيز مورد توجه قرار گيرد. از طرف ديگر شبكه ارتباطي روحانيت و سيستم مسجد، قدرت تماس با همه اقشار مردم را براي آنها فراهم مي كند». (2)
امام خميني (ره) با مطالعه و تجربه نهضت مشروطه و ملي شدن صنعت نفت، وقتي رهبري را به دست گرفت، اجازه نداد ديگران از جمله ليبرال ها، در رهبري و بهره برداري از ثمره مبارزات مردم شريك شوند. او از ابتدا هدف خودرا نه در پيروزي و تحقق خواسته هاي خود و مردم، بلكه در اجرا و اداي تكليف شرعي قرار داد. امام خميني (ره) با توجه به پايگاه روحانيت در ميان مردم و تكيه بر شعارها و معيارهاي روشن اسلامي و قاطعيت خاص خود، تاكتيك هاي لازم را براي رسيدن به يك جامعه ايده آل اسلامي به كار گرفت و سرانجام نيز موجب پيروزي انقلاب اسلامي شد.

نقش روحانيت در پيروزي انقلاب اسلامي در انديشه شهيدبهشتي

شهيد بهشتي در باره روحانيت و معيار ارزشي كه براي روحانيت در نظر داشتند فرمايشات گرانمايه متعددي از خود به جا گذاشته اند ايشان در جايي بيان كرده اند: «در فرهنگ ما، روحانيت يعني علما، صاحب علم و تقوا كه توانايي الگو بودن در انديشه اصيل و عمل اسلامي براي جامعه را داشته باشد»، يعني اگر يك روحاني علم نداشته باشد يا اهل علم نباشد و توانايي اين را نداشته باشد كه الگو براي انديشه اصيل و عمل اسلامي براي جامعه باشد. اين آن روحاني مطلوب نيست. روحاني آن كسي است كه در انديشه و عمل و تعهد بتواند براي مردم الگوي انديشه و عمل باشد.
جمله ديگر ايشان اين است «روحانيت در برخورد با مسائل و افكار گوناگون اجتماعي و صاحبان انديشه ها دو گونه برخورد بايد داشته باشند، جاذبه و دافعه، اين جاذبه و دافعه دقيقا بايد به جاي خودش به كار رود و كسانيكه فقط دفع مي كنند، اينها خيلي كج سليقه هستند و همانطور كسانيكه همه را جذب مي كنند، آنها كساني هستند كه التقاطي فكر مي كنند. اسلام، خود مكتبي است كه داراي هر دو بعد جاذبه و دافعه مي باشد، انذار دارد، تبشير هم دارد. (3)
شهيد مظلوم آيت الله بهشتي همچنين درباره نقش روحانيت در پيروزي انقلاب اسلامي معتقد بودند كه در دوران انقلاب اسلامي و در دوران ممتد بين سال 1341 تا حال، به تدريج روحانيون وارد ميدان شده اند، عده اي پيشتاز بودند و زودتر وارد شدند. عده اي به دنبال آنها وارد شدند و در سال 1357 هم بيشتر مساجد ما پايگاه رزم و نبرد بود. مردم آنجا دور هم جمع مي شدند. روحاني و روحانيت دوشادوش مردم كار و حركت و فعاليت داشت. در سال 1357 به خصوص از ماه رمضان به بعد حضور روحانيون با مردم در صحنه هاي نبرد روز به روز گسترده مي شود. (4)

حيات سياسي اجتماعي شهيد مظلوم آيت الله بهشتي

شهيد مظلوم آيت الله بهشتي در سال 1307 در يكي از خانواده هاي اصيل روحاني اصفهان به دنيا آمد. دوران كودكي ايشان همراه با تحولات سياسي اجتماعي آغاز سلطنت رضاخان سپري شد و دوران تحصيلات ابتدائي و متوسطه ايشان با موجي از گرايشات فكري گوناگون كه در آن روزگار جامعه ايران را در برگرفته بود همزمان بود.
درسالهاي 1325 به بعد كه سالهاي اقامت شهيد بهشتي در قم و ادامه تحصيلات اسلامي در حوزه علميه بود. رواج افكار ماترياليستي در سراسر كشور در حال اوجگيري بود. همزمان با اين رويداد، مبارزات روحانيت به رهبري مرحوم آيت الله سيدابوالقاسم كاشاني عليه دربار محمدرضا پهلوي در حال شكل گرفتن بود. در آن زمان، حوزه علميه قم عهده دار مبارزات علمي و فكري عليه موج افكار مادي و الحادي بود و روحانيوني كه در خارج حوزه بودند، به رهبري مرحوم آيت الله كاشاني، رسالت مبارزات سياسي عليه دربار پهلوي را بردوش مي كشيدند.
شهيد مظلوم بهشتي از افراد معدودي بود كه از يك سو در حوزه علميه قم با علامه فقيد آيت الله سيدمحمد حسين طباطبايي، فيلسوف بزرگ و مفسر كبير قرآن (كه اقدام به تاسيس مجمعي از شاگردان مبرز خود جهت تحقيق در مكتب هاي فكري و تدوين افكار فلسفي و اعتقادي خود نموده بود) به كار مبارزه علمي و فكري عليه موج انكار مادي و الحادي مشغول بود و از سوي ديگر عملا در ميدان مبارزات سياسي عليه دربار پهلوي حضور داشت.
علاوه بر اين، او و ياران و همفكرانش اين تجربه را در ميدان مبارزات سياسي به دست آورده بودند كه مسلمانها هرگز در مبارزات خود بدون اتكا به روحانيت به پيروزي نخواهند رسيد و روحانيت نيز اگر به تربيت نيروهاي كارآمد فكري و سياسي نپردازد و صرفا به آن دسته از مبارزان سياسي كه در دانشگاههاي غرب و شرق و يا حتي دانشگاههاي داخل كشور تربيت شده و بنيان فكر سياسي و مبارزاتيشان عموما با تعاليم اصيل مذهبي فاصله دارد اعتماد كند، همواره در آخرين و حساسترين لحظات با خيانت و يا انحراف آنها مواجه خواهد شد و بدين ترتيب هيچ مبارزه اي به پيروزي نهايي نخواهد رسيد. (5)
شهيد مظلوم آيت الله بهشتي، فعاليتهاي اجتماعي خود را از دوران جواني و بيشتر در قالب خدمات فرهنگي و مبارزاتي آغاز كرد. او همواره از جدايي دو قشر تحصيل كرده جامعه يعني تحصيل كرده هاي حوزه هاي علميه و تحصيل كرده هاي مدارس جديد و دانشگاه به شدت رنج مي برد. از اين رو براي پيوند و نزديكي ميان اين دو قشر تلاش زيادي كرد. به همين منظور هم او دبيرستاني در قم تاسيس كرد. نام آن را نيز «دبيرستان دين و دانش» گذاشت.
تلاشهاي پرثمر شهيد مظلوم آيت الله بهشتي براي خنثي كردن توطئه دور نگهداشتن افكار روحانيت از اجتماع، بعدها در شكل هاي گوناگون ادامه يافت. از جمله تاسيس مدرسه رفاه در تهران، تاسيس جلسات فرهنگي مذهبي و تشكيل هسته اي براي تدوين كتابهاي درسي به كمك شهيد حجت الاسلام باهنر كه از گامهاي بسيار موثر در جهت رسوخ افكار عميق مذهبي در ذهن دانش آموزان و تربيت فكري آنان براي مبارزه عليه رژيم منحوس پهلوي به شمار مي آيد.
دوران مبارزات سياسي شهيد بهشتي از زمان نهضت آيت الله كاشاني آغاز شد. شهيد مظلوم آيت الله بهشتي كه در سال 1341 به فرمان امام خميني به عضويت شوراي روحانيت جمعيت هاي موتلفه اسلامي در آمده بود تا به كمك ديگر روحانيون عضو اين شورا رهبري فكري جمعيت ياد شده را عهده دار باشد. اعدام انقلابي حسنعلي منصور، نخست وزير شاه خائن، كه توسط شاخه نظامي جمعيت هاي موتلفه اسلامي صورت گرفت، از جمله اقداماتي بود كه به امضا و تاييد شهيد بهشتي و شهيد مطهري در همين دوران انجام شد.
شهيد بهشتي پس از عزيمت به آلمان در سال 1344، اقدام به تاسيس اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان در اروپا كرد كه اين اتحاديه منشا مبارزات دانشجويي عليه رژيم مزدور پهلوي در خارج از كشور شد و هم اكنون نيز مبارزات خود را عليه استكبار جهاني همچنان ادامه مي دهد.
آيت الله بهشتي پس از بازگشت به تهران، از اصلي ترين عناصر روحانيت در سازماندهي تظاهرات و راهپيمائيهاي ميليون در سال 56 و 57 بود. او در تاسوعا و عاشوراي سال 1357 و با سخنراني بسيار مهم خود در خيابان و ميدان آزادي و اعلام خلع شاه از سلطنت، فصل جديدي در مبارزات عليه دربار منحوس پهلوي گشود. پس از رخ نمودن همين تحول بود كه شاه مزدور تصميم به فرار گرفت و سرانجام مبارزات مردم با رهبري حضرت امام خميني (ره) در 22 بهمن 1357 به پيروزي رسيد. لازم به يادآوري است كه شهيد مظلوم آيت الله بهشتي در فاصله سالهاي 1349 تا 1357 سه بار توسط ساواك دستگير و به زندان افكنده شد كه آخرين آن روزهاي دهه اول محرم 1357 بود. بدين ترتيب، شهيد مظلوم بهشتي در ميان ياران امام از اساسي ترين خدمات را نسبت به انقلاب اسلامي صورت داده است.

روحانيت و تصدي مسئوليت در جمهوري اسلامي از ديدگاه شهيد بهشتي

آيت الله شهيد بهشتي ضمن اشاره به نقش و حضور روحانيت در شكل گيري و پيروزي انقلاب اسلامي و همكاري نزديك و تنگاتنگ ميان مردم و روحانيت در شكل گيري و پيروزي اين انقلاب، معتقد بودند: «تصدي مسئوليت از سوي روحانيت در جمهوري اسلامي يك وظيفه اي است كه حضرت امام خميني (ره) بر دوش اين قشر نهادند و خواستار انجام آن از سوي روحانيت به بهترين وجه ممكن شدند.»
شهيد بهشتي در همين ارتباط مي گويد: «تيرماه 58 بود كه 6 يا 7 ماه از تشكيل و پيروزي انقلاب مي گذشت، خدمت امام عرض كردم، مسئوليتهاي فراواني به دوش ماها بوده و اگر اجازه بدهيد فعلا كارها دارد راه مي افتد ما برويم سراغ آن مسئوليت ها، امام فرمودند نه، شما و دوستانتان حتما بايد بمانيد و حضور داشته باشيد، وظيفه بود. امروز هر روحاني در صحنه اداره كشور حضور دارد، با احساس وظيفه حضور دارد.» (6)

وظايف و كاركردهاي اساسي روحانيت از منظر شهيد بهشتي

آيت الله شهيد بهشتي با اشاره به شان و تكليف روحاني و روحانيت در نظام جمهوري اسلامي، مهمترين وظيفه اين قشر را خدمت به مردم و گره گشايي از كار مردم دانسته اند. ايشان همچنين اظهار مي كردند كه «اين مسئله يك موضوع صنفي نيست، بلكه يك مسئله بنيادي در رابطه با جامعه اسلامي ما است روحانيت يك سلسله وظايف و نقش هاي ديرينه داشته است. اول اينكه: روحانيت همواره نقش بيان اسلام اصيل را براي جامعه بر عهده داشته است. اگر مردم مي خواستند ببينند دينشان، اسلامشان، قرآنشان، كتابشان، سنتشان درباره عقايد اسلامي و احكام اسلامي و اخلاق اسلامي چه گفته به روحاني مراجعه مي كردند.
روحانيون كم حركت تر، آنها بودند كه در ايفاي اين وظيفه مي نشستند تا مردم به آنها مراجعه كنند روحانيون پر حركت تر و مسئوليت شناس تر آنها بودند كه به سمت مردم مي رفتند تا رسالت خداوند را تبليغ كنند، ولي به هر حال وظيفه بيان اسلام در درجه اول بر عهده روحانيت بود و نيز وظيفه تحقيق درباره اسلام و اسلام شناسي، مجتهد، صاحب نظر، مرجع كساني كه صلاحيت مرجعيت در زمينه مسائل اسلامي را داشته باشند اينها در درجه اول بايد از حوزه هاي علوم اسلامي و از حوزه هاي روحانيت بيرون بيايند، آنجا بايستي نشو و نما كنند، ساخته شوند، بزرگ شوند، شناخته شوند (7)
بنابراين، وظيفه تحقيق درباره اسلام بر عهده روحانيت است و اين كار از قشر ديگري، به نحو مطلوب، ساخته نيست.
موضوع بعدي، تهذيب اخلاق است كه شهيد بهشتي از آن به عنوان وظيفه ديگر روحانيت ياد كرده است:
«روحانيت نقش عمده اش را در اين مي ديد كه با سخنش با بيانش، با رفتارش، با معاشرتش، با هدايتش، با تذكرش مردم را به اخلاق پاك دعوت كند. اخلاق جامعه را مهذب كند، جامعه را از آلودگيها دور كند و به كمالات اخلاقي بيارايد. اين نقش از وظايف و كاركردهاي مهم روحانيت بود.» (8)
در ادامه ايشان به كاركردهايي ديگر روحانيت، يعني روشنگري در جامعه و مبارزه عليه رژيم ظالم و طاغوت، اشاره كرده اند: «كاركرد ديگر روحانيت، روشنگري براي مردم بود در جهت شناساندن انحرافات فكري كه بنام اسلام تحويل مردم داده مي شود. روحانيون در بيدار كردن مردم نسبت به افكار انحرافي نقش بسيار موثري داشته اند. به مردم مي گفتند كه آنچه مايه نجات است اسلام اصيل است نه اسلام آميخته به غير اسلام.»
ايشان سپس به ظلم ستيزي روحانيت اشاره كرده اند:
«از وظايف و نقش روحانيت مبارزه با ظلم و ظالم است. تا وقتي كه اصل رژيم، رژيم ظلم و ضد اسلام و ضد عدل بود، روحانيت با كل رژيم يا با ايادي رژيم در مناطق خودش مي جنگيد و مبارزه مي كرد، حالا هم كه اصل نظام، نظام اسلامي است اما هنوز اياديش، ابزارش، كاركنانش، همه متناسب با نظام اسلامي نيستند; روحانيت هر جا ظلم و ستمي از اين بازمانده هاي طاغوت در اداره ها و موسسات و در جامعه ببيند همچنان با او مي جنگد و مي رزمد. اينها امتياز نقش روحاني بوده است در گذشته تا سال. 1341 نقش روحانيت در همين هايي كه عرض كردم خلاصه مي شد به اضافه تحصيل و تدريس در حوزه ها.» (9)
دكتر بهشتي همچنين از رهبري ديني و سياسي امام خميني (ره) و تاثير گسترده آن بر قلم و وظايف و مسئوليت هاي روحانيت ياد كرده اند:
«سال 1341 يك روحاني برجسته آمد و نقطه عطفي در نقش و كاركرد روحانيت به وجود آورد. تا آن موقع روحانيون به دو بخش تقسيم مي شدند يك عده روحانيوني بودند كه در سياست وارد بودند و يك عده هم از سياست پرهيز مي كردند.
اما از سال 1341، حضرت امام (ره) با فقاهتش، علمش، اخلاقش، مهذب بودنش، مكارم و ارزشهاي والايش، عدالتش به خاطره و يادبود نامطلوب دوره انحطاط و اعتزال روحانيت از ايفاي نقش در سياست پايان داد. از اين مقطع به بعد نقش و حضور روحانيت در جامعه و سياست پررنگ تر شد. امام آمد و گفت روحاني بايد مرد سياست و مبارزه باشد. اين وضعيت و نقش پررنگ تر شد و حلقه ارتباطي ميان مردم و روحانيت تقويت شد. روحانيت در متن جامعه وارد شد. ورود روحانيت به متن جامعه تا انقلاب اسلامي ادامه يافت و از اين مقطع به بعد نيز روند تكاملي و سير صعودي خود را طي نمود.» (10)
از اين رو و بر اساس ديدگاه شهيد بهشتي، وظايف و كاركرد روحانيت از فرداي پيروزي انقلاب اسلامي تا به امروز متعدد و متنوع گشت و روحانيت در امر قضا، سياست، امور فرهنگي و حتي اقتصادي وارد شد و خود در خدمت انقلاب اسلامي و اهداف والاي آن قرار داد.

آسيب شناسي روحانيت و عملكرد آن در درون نظام از ديدگاه شهيد بهشتي

پيوند ميان روحانيت و مردم و نزديكي ميان اين دو، نقش بسيار مهمي در پيروزي انقلاب اسلامي و تداوم آن داشته است. آنچه كه روحانيت را امروز آسيب پذير مي كند و موجب كاهش توان و كمرنگ كردن نقش آن در اجتماع و امور سياسي، فرهنگي و اجتماعي كشور خواهد شد، ايجاد فاصله ميان روحانيت و مردم و دوري اين قشر از توده مردم است. شهيد بهشتي همواره بر اين مطلب تاكيد مي كردند:
«دشمن براي حذف روحانيت از صحنه و بازگرداندن آن به انجام وظايف گذشته و قبل از سال 1341 و پيروزي انقلاب اسلامي، سعي دارد تا بين روحانيت و مردم فاصله ايجاد كند و ضمن ايجاد سو تفاهمات و بدبيني در بين مردم نسبت به روحانيت و ايجاد بحران اعتماد ميان اين دو به هدف خود، يعني حذف روحانيت در امور سياسي و در متن جامعه اسلامي، دست يابد. در اين راستا، توطئه عليه روحانيت آغاز شده است ; توطئه اي كه ميان مردم و روحانيت بار ديگر فاصله بيفتد همان قصدي كه زمان رضاخان بود مي خواهد تكرار كنند. زمان رضاخان كار را به جائي رسانده بودند كه روحاني اگر سيد بود به احترام سيادتش ممكن بود در ماشين سوارش بكنند، اگر سيد نبود سوار ماشين نمي كردند و مي گفتند كه شوم است. همان سياست شوم را الان دارند تكرار مي كند.» (11)
ايشان سپس به پاكسازي روحانيت از عناصر منحرف اشاره كرده اند:
«در لباس روحانيت عناصر ناصالح وجود دارند. بايد به دست خود روحانيت حساب اينها روشن شود و كنار زده شوند. آسيب ديگر بحث جدايي دين از سياست است. با طرح موضوع جدايي دين از سياست بيگانگان تلاش دارند تا روحانيت را از صحنه اداره جامعه و سياست غايب سازند. هدف از دور ساختن روحانيت از صحنه سياست اين است كه كارهايشان را بيگانگان براي رسيدن به اين هدف، بحران ناكارآمدي مديريت ديني را در جامعه تبليغ مي كنند و سعي در القاي اين موضوع دارند كه مديريت ديني توان پاسخگويي به خواست ها و مطالبات مردم و حل مشكلات ملت را ندارد.
بينش مديريت ديني از يك سو مديريت و رهبري افراد آشنا به مكتب را درنظر دارد و از سوي ديگر مشاركت همه مردم در تصميم گيريهاي سرنوشت ساز و پيمودن مسير تكامل را براي افراد و جامعه تضمين مي كند. بينشي كه مورد قبول و تاكيد شهيد بهشتي است و ايشان فلسفه اعتقاد به چنين بينشي را در تعريفي كه از جامعه اسلامي دارند بيان مي كنند. از نظر شهيد بهشتي «جامعه اسلامي، جامعه انسان مدنيت يافته، انسان شكل گرفته، انسان هدايت شده، نظام هدايت شده و نظام همراه با نقش تعيين كننده و حكومت آگاه عادل» است. (12)
محور مهم ديگري كه از راه هاي تامين هدف متعالي و نهايي مديريت و رهبري ديني و مورد تاكيد شهيد بهشتي است، رابطه ميان مديريت و ارزش ها است. شهيد بهشتي با قاطعيت تاكيد مي كند كه حضور قوي مديريت و رهبري ديني در اداره جامعه و كنترل همه جانبه آن، تنها راه جلوگيري از وارد شدن ضربه بر ارزشها و زيانهاي ناشي از آن است. مهمتر آنكه شهيد بهشتي، عدالت اقتصادي و سياسي و اجتماعي را از عدالت اخلاقي و معنوي جدا نمي داند و معتقد است تا عدالت اقتصادي و سياسي و اجتماعي تحقق نيابد نمي توان انتظار تبلور ارزشها و تجلي معنويت و اخلاق در رفتار مردم و روابط اجتماعي را داشت. (13)
اما امروز تلاش هايي براي ناكارآمد جلوه دادن مديريت ديني در حال انجام است. اين تلاشها با هدف ترويج بدبيني نسبت به روحانيت و حذف آن از تحولات جامعه صورت مي گيرد. اين آسيبي است كه بايد آن را شناخت و در رفع آن كوشيد.
رهبر معظم انقلاب اسلامي با اعلام سال 1387 به عنوان سال شكوفائي ونوآوري، قواي سه گانه نظام و همه دستگاهها، نهادهاي مسئول وخصوصا جامعه تبليغي روحانيون را با تلاش صورت گرفته از سوي بيگانگان براي ناكارآمد جلوه دادن مديريت ديني در حل مشكلات اقتصادي و اجتماعي كشور آگاه و بيدار ساختند. اين مساله را همه دستگاهها و نهادهاي مسئول بايد جدي بگيرند و خدمت به مردم و پاسخگويي به مطالبات مشروع مردم را در همه زمينه هاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و... را درصدر برنامه ها و اولويت هاي كاري خود قرار دهند و به اين ترتيب، در عمل نشان دهند كه دين اسلام و رهبري ديني و ايدئولوژي اسلامي مي تواند به خوبي از عهده مديريت و اداره جامعه برآيد.

پي‌نوشت‌ها

1 ـ دكتر منوچهر محمدي، انقلاب اسلامي، زمينه ها و پيامدها، (تهران: دفتر نشر و پخش معارف، 1380)، ص. 107
2 ـ همان، ص 107
3 ـ آشنايي با افكار و انديشه هاي شهيد مظلوم بهشتي، شماره 80، (تهران: سازمان انتشارات روزنامه جمهوري اسلامي. 1380)، ص. 33
4 ـ او به تنهايي يك امت بود، (تهران، واحد فرهنگي بنياد شهيد، 1361)، ص. 302
5 ـ جاودانه تاريخ، شماره 8، (تهران، انتشارات روزنامه جمهوري اسلامي، 1380)، ص. 43
6 ـ جاودانه تاريخ «آشنايي با افكار و انديشه هاي شهيد مظلوم آيت الله بهشتي». شماره 5، (تهران: سازمان انتشارات روزنامه جمهوري اسلامي، 1380)، ص 53
7 ـ جاودانه تاريخ، شماره 7، (تهران: سازمان انتشارات روزنامه جمهوري اسلامي، 1380)، ص. 133
8 ـ همان، ص. 134
9 و 10 ـ همان، ص. 139
11 ـ او به تنهايي يك امت بود، پيشين، ص. 308
12 ـ ربا در اسلام، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1369)، صفحه. 63
13 ـ نقش انبيا و پيامبران در هدايت و عدالت، مجموعه گفتارهاي شهيد مظلوم بهشتي، (تهران، انتشارات ستاد برگزاري مراسم هفتم تير، 1362)، ص. 14

منبع: سایت سازمان تبليغات اسلامي