نویسنده: احمد پاکتچی

چالش روزمرگی و متمایز بودن

در نگاهی عام به متون، می‌توان گفت متون غالباً از عناصر موجود در متون پیشین استفاده می‌کنند که خوانش آنها را گاه در حد تداعی عناصر تکرار شونده کاهش می‌دهد و چنین شرایطی برای خواننده وضعیت خودکار شدگی (1) را پدید می‌آورد. رابطه میان عناصر تکرار شونده در ایجاد متون، و به تبع آن خودکار شدگی در فهم متون پدیده‌ای است که در اوایل سده بیستم میلادی در محافل صورت‌گرایان روسیه (2) و به خصوص از سوی ویکتور اشکلوفسکی (1893 - 1984 م) (3) مورد توجه و تدقیق قرار گرفت. (4) بر همین پایه بود که اشکلوفسکی در تعریف خود از هنر و خلاقیت، نوآوری را به عنوان عاملی در شکستن فضای تکرار و خودکار شدگی، به عنوان محوریت داد و در این راستا مفهومی را پیشنهاد کرد که به نام او در تاریخ مطالعات علوم انسانی ثبت شد: مفهوم بیگانه‌سازی (5) که بعدها در ترجمه‌ها و بازخوانی‌های غربی مفهوم آشنایی‌زدایی (6) جایگزین آن شد.
چکیده سخن آن بود که برای عبور از مرزهای تکرار و خودکار شدگی، باید در فرآیند تولید متون، پدیده‌های آشنا و مأنوس را با استفاده از شگرد بیگانه‌سازی از آن فضای همیشگی خود خارج کرد و با ایجاد فضایی متفاوت با آنچه به طور روزانه و روزمره با آن مواجه هستیم، ذهن مخاطب را برای دقت کردن به متن و کوشش در جهت دریافت معنای آن، آماده کرد، به طوری که او از دلالت‌های همیشگی و خودکار عناصر رهایی یافته باشد و آمادگی دریافت معنای جدید را به دست آورده باشد. با شگرد بیگانه‌سازی، مخاطب باید آماده شود که با عناصر غیر روزمره مواجه گردد و آنها را با عناصر روزمره اشتباه نکند و حتی با عناصر روزمره به گونه‌ای غیر روزمره مواجه شود تا بتواند درکی عمیق‌تر از اموری داشته باشد که همواره در کنار آنها بوده است. آنچه ذهن اشکلوفسکی را بدین سمت سوق داد تا به موضوع بیگانه‌سازی به مثابه یک شگرد در تولید متون توجه کند، کاربرد وسیع و آگاهانه این شگرد نزد لف تولستوی، نویسنده نامدار روس بود که چندی پیش از او زندگی می‌کرد. (7)
به مبحث بیگانه‌سازی به عنوان دستاورد مشترک تولستوی و اشکلوفسکی باید نظریه گفت وگوگرایی (8) را علاوه کرد که اندکی پس از صورت‌گرایان از سوی میخائیل باختین (1895- 1975م)، (9) متفکر روس ارائه شد. نظریه گفت و گوگرایی به خصوص در این بخش به بحث حاضر مربوط می‌شود که به باور باختین، متون همگی در واکنش گفت وگویی به متون پیش از خود تولید می‌شود، برای آن که ماهیت پاسخ بودن آنها محفوظ باشد، باید بخشی از عناصر متن‌های قبلی را در خود تکرار، یا به تعبیر دقیق‌تر باز تولید کنند و برای آن که متن جدید باشند، باید بهره‌ای از تولید عناصر جدید را داشته باشند. البته متون در این تعادل میان بازتولید عناصر پیشین و تولید عناصر جدید وضعیت‌های متفاوت دارند و ممکن است در آنها یکی از این دو جنبه بر دیگری غلبه داشته باشد.
بی‌تردید اگر دیده می‌شود آثاری مانند نوشته‌های داستایفسکی ناگهان دنیای ادبیات را متحول می‌کند و خوانندگان آشنا با متون ادبی را به شور می‌آورد، غلبه‌ای است که جنبه خلاقیت در این آثار بر جنبه بازتولید سنت‌های ادبی دارد. (10) اینجاست که مسئله روزمرگی و بیگانه‌سازی معنای کامل‌تری می‌یابد؛ بیگانه‌سازی مطلق ناشدنی است و حتی به فرض تحقق، به بی‌معنا شدن سخن و نامتن شدن متن تولید شده می‌انجامد و روزمرگی مطلق و تکرار مطلق نیز در واقع عدم تولید و فقدان اثری جدید است، پس به هنگام سخن از روزمرگی و بیگانه‌سازی باید به دنبال برداشتی نسبی از این دو مفهوم و برآیندی از آنها در قالب منطق گفت وگویی باختین بود. البته این نگرش به مبحث در طول دهه‌های پس از باختین به جد روی به توسعه نهاده است که پرداخت تفصیلی به آن خارج از این مجال است.
اما این بیگانه‌سازی یا آشنایی‌زدایی چگونه حاصل می‌شود؟ شگردهای بیگانه‌سازی می‌توان در سطوح مختلف زبانی خود را نشان دهد، از استفاده کردن از واژگان خاص و ترکیب‌های نحوی خاص تا سبک‌های خاص و ایماژهای خاص در پرداخت هنری عبارت. وقتی با اصرار از تعبیر "خاص" بارها استفاده می‌کنیم از آنجاست که قصد داریم تنها بگوییم خاص بدان معنا که عمومی، همیشگی و روزمره نیست. کاربردهایی که مخاطب را به طور خودکار به سوی آنچه همیشه هست سوق نمی‌دهند، بلکه به او هشدار می‌دهند که با کلامی متفاوت و پیامی متفاوت با آنچه همیشه می‌شنود سر وکار دارد. در نگاهی گذرا به تاریخ ادیان بزرگ می‌بینیم که همواره پیامبری مانند حضرت موسی (علیه السلام)، حضرت عیسی (علیه السلام) یا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ظهور می‌کند، به هدایت قومی مبعوث می‌شود که دیرزمانی است راه گم کرده و سرگردان‌اند؛ پس از رسیدن به ثباتی نسبی، متن مقدسی از سوی آن پیامبر به مردم ارائه می‌شد که در لفظ یا دست کم معنا وحیانی است و بنا بر آن است که پس از درگذشت پیامبر، آن متن مقدس چراغ راه آینده برای تضمین آن باشد که مردم به گمشدگی و سرگردانی پیشین بازنگردند. در یک متن می‌توان رابطه بین همیشگی و خاص را در سطوح مختلف بازجست؛ کل متن می‌تواند از زبانی خاص استفاده کند تا نشان دهد نسبت به متون دیگر خاص است؛ یک متن در نقل قول‌های درونی‌اش می‌تواند متکلمان نقل قول شونده را از حیث میزان روزمرگی یا خاص بودن متمایز کند، (11) یک متن می‌تواند در مضامین درونی‌اش برخی موضوعات را که روزمره می‌انگارد با زبان روزمره و موضوعاتی را که خاص می‌داند با زبان خاص بیان کند.
حال با تمرکز بر موضوع ترجمه و رابطه آن با بحث بیگانه‌سازی، باید گفت آنچه در خصوص سطوح مختلف زبانی در سطور پیش گفته شد، می‌تواند مسئله را کمتر یا بیشتر یا پدیده ترجمه درگیر سازد. زمانی که سخن از واژگان خاص و ترکیب‌های نحوی خاص است، ترجمه و انتقال واژه‌ها یا ترکیب‌ها از یک زبان به زبان دیگر می‌تواند کاملاً میزان روزمرگی را تغییر دهد و استفاده‌های عامدانه از بیگانه‌سازی در متون مقدس را با خطر فروپاشی و انهدام مواجه سازد؛ می‌توان تصور کرد که چگونه در فرآیند ترجمه ممکن است واژه‌ای یا جمله‌ای آشنایی‌زدایی شده در متن اصلی، به هنگام ترجمه به جمله‌ای کاملاً عادی و روزمره تبدیل شود، مانند آنچه در روزنامه و مجلات می‌توان خواند و بدین ترتیب پیام متن مقدس را با خدشه‌ای جدی رو به رو سازد. در سطوحی مانند سطح سبک یا ایماژ‌های هنری به واقع متن به اندازه واژگان و ترکیب نحوی درگیر زبان نیست و بخش مهمی از پدیده بیگانه‌سازی در این سطوح، می‌توان در فرآیند ترجمه محفوظ بماند و عیناً با همان صورت‌بندی از زبان مبدأ به مقصد بازگردانده شود، اما این مصونیت درباره سبک‌ها و ایما‌ژها در مقایسه با واژگان و ترکیب نحوی نسبی است و به هر روی این سطوح هم به نوبه خود با زبان درگیر هستند و می‌تواند تا حدی در انتقال از زبانی به زبان دیگر، آسیب بینند.
تمام آنچه گفته شد امکان دارد در متون مقدس و از جمله قرآن کریم نیز رخ دهد، اما ویژگی‌ کتب مقدس در این باره آن است که به سبب ماهیت گفته شده، بیگانه‌سازی و زدودن روزمرگی در این متون هم بسیار گسترده‌تر از بسیاری متون با سنخ دیگر است و هم اهداف عالیه موجود در کتب مقدس، به طور انداموار در گروه استفاده‌هایی است که از این شگرد گفته پردازی صورت گرفته است. باز جا دارد یادآور شویم که پدیده خودکار شدگی و رابطه تعادلی میان روزمرگی و بیگانه‌سازی، پدیده‌ای مختص به متون مقدس نیست و می‌تواند درباره همه گونه‌های متون مصداق داشته باشد، چنان که اساساً بنیانگذاران این نظریه بیشتر به متون ادبی و نه متون مقدس توجه داشته‌اند. اما آنگاه که سخن به دامنه فهم و ترجمه متون مقدس بازمی‌گردد، مسئله خودکار شدگی و بیگانه‌سازی دارای ویژگی‌هایی است که بحث آن را از عموم گونه‌های متون جدا می‌سازد. اگر در ارتباط بینامتنی، ارتباط میان متن مقدس و سنت‌های نامقدسی را در نظر بگیریم که در بطن جامعه وجود داشته است، بی‌تردید این رابطه گفت و گویی در متن مقدس در حد گسترده‌ای دیده می‌شود و این در حالی است که مرزبندی مقدس و نامقدس بسیار قاطع است و متن مقدس، آن سنت‌های نامقدس پیشین را به شدت محکوم می‌کند و از آنها بیزاری و بیگانگی می‌جوید. در نگاهی گذرا به تاریخ ادیان بزرگ می‌بینیم که همواره پیامبری مانند حضرت موسی (علیه السلام)، حضرت عیسی (علیه السلام) یا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ظهور می‌کند، به هدایت قومی مبعوث می‌شود که دیرزمانی است راه گم کرده و سرگردان‌اند؛ پس از رسیدن به ثباتی نسبی، متن مقدسی از سوی آن پیامبر به مردم ارائه می‌شد که در لفظ یا دست کم معنا وحیانی است و بنا بر آن است که پس از درگذشت پیامبر، آن متن مقدس چراغ راه آینده برای تضمین آن باشد که مردم به گمشدگی و سرگردانی پیشین بازنگردند. متن مقدس جدید زمانی ظاهر می‌شود که متن یا متن‌های قبلی مندرس و متروک شده است، یا باقی نیست، و یا اگر هست، به درستی فهمیده نمی‌شود؛ از همین رو ارجاعات بینامتنی از متن جدید به متن‌های پیشین حداقلی است و بخش مهمی از متن جدید، در مقایسه با کتب مقدس پیشین واقعاً جدید است. انجیل در مواردی به عهد عتیق اشاره دارد، (12) ولی عمده مضامین آن تکیه‌ای بر عهد عتیق ندارد؛ همچنان که قرآن کریم در مواضعی به کتب پیشین از صحف ابراهیم و تورات و زبور و انجیل یاد می‌کند و نقل سخن می‌آورد، (13) ولی بخش اعظم مضامین آن، آورده‌های قرآن است که تکیه‌ای بر کتب پیشین ندارد و مخاطب را در وضعیتی قرار می‌دهد که نسبت به رجوع به کتب مقدس پیشین استغنا دارد. به تعبیر دیگر روابط بینامتنی میان کتب مقدس، پیوستاری حداقلی است که بتواند تنها سابقه دین و متصل بودن زنجیره دین الهی را نشان دهد. از آنجا که متن مقدس جدید محصول اتصالی وحیانی به منشأ اصلی ادیان است، در واقع در متن مقدس جدید چندان هدفی فراتر از حفظ پیوستار میان ادیان الهی دنبال نمی‌شود و این اتصال تنها بخشی از منظومه اعتقادی دین جدید است، نکته‌ای که به صراحت در برخی مضامین قرآنی آمده است:
(آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلاَئِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قَالُوا سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ) (بقره/ 285)
پاینده: پیمبر بدان چه از پروردگارش باو نازل شده ایمان دارد و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها و پیغمبران او ایمان دارند. میان هیچ یک از پیغمبران او فرق نکنیم. گفتند: شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا آمرزش تو می‌جوییم که سرانجام سوی تو است.
اگر در ارتباط بینامتنی، ارتباط میان متن مقدس و سنت‌های نامقدسی را در نظر بگیریم که در بطن جامعه وجود داشته است، بی‌تردید این رابطه گفت و گویی در متن مقدس در حد گسترده‌ای دیده می‌شود و این در حالی است که مرزبندی مقدس و نامقدس بسیار قاطع است و متن مقدس، آن سنت‌های نامقدس پیشین را به شدت محکوم می‌کند و از آنها بیزاری و بیگانگی می‌جوید. بر این پایه می‌توان گفت که انتظار معمول در کتب مقدس آن است که در تعادل میان روزمرگی و بیگانه‌سازی، به نحو شدید و بارزی به سوی بیگانه‌سازی و روزمرگی زدایی گراییده باشند و این رخدادی است که در نمونه‌های شاخص از متون مقدس مشهود است.
نمونه‌ای برای این موضوع در انجیل یوحنا، در مسئله سنگسار کردن زن زناکار دیده می‌شود که می‌گوید:
"بدو (عیسی (علیه السلام) گفتند ای استاد این زن در حین عمل زنا گرفته شد * و موسی در تورات به ما حکم کرده است که چنین زنان سنگسار شوند، اما توچه می‌گویی؟* و این را از روی امتحان بدو گفتند تا ادعایی بر او پیدا کنند، اما عیسی سر به زیر افکنده به انگشت خود بر روی زمین می‌نوشت* و چون در سؤال کردن الحاح می‌نمودند راست شده بدیشان گفت هر که از شما گناه ندارد اول بر او سنگ اندازد*
و باز سر به زیر افکنده بر زمین می‌نوشت* پس چون شنیدند از ضمیر خود ملزم شده از مشایخ شروع کرده تا به آخر یک به یک بیرون رفتند و عیسی تنها باقی ماند با آن زن که در میان ایستاده بود" (یوحنا، 8: 4-9).
در قرآن کریم نقل این سخن مشرکان که "ما وجدنا علیه آباء نا..." (آنچه ما پدرانمان را بر آن یافتیم...؛ مائده / 105) به عنوان روزمرگی، و نقد تند آن به عنوان روزمرگی زدایی بارها و بارها دیده می‌شود، طوری که به یکی از تکیه کلام‌های قرآنی مبدل شده است (نیز: یونس/ 78، لقمان/ 21، جم).
در خصوص بیگانه‌انگاری مخاطبان نسبت به کلام قرآنی و این که تا چه اندازه سخن قرآن برای آنان ناآشنا بوده و ایشان را به شگفتی وامی‌داشته است نیز بارها در آیات قرآنی تعابیری دیده می‌شود؛ از جمله:
(أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلَى رَجُلٍ مِنْکُمْ لِیُنْذِرَکُمْ وَ لِتَتَّقُوا وَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ‌) (اعراف/ 63)
(أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جَاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلَى رَجُلٍ مِنْکُمْ لِیُنْذِرَکُمْ وَ اذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَ زَادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَسْطَةً فَاذْکُرُوا آلاَءَ اللَّهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ‌) (اعراف/ 69).
پاینده: مگر شگفت دارید که تذکاری از پروردگارتان به وسیله مردی از خودتان، سوی شما آمده تا بیمتان دهد که پرهیزگاری کنید، شاید رحمت بینید.
پاینده: مگر شگفت دارید که تذکاری از پروردگارتان، به وسیله مردی از خودتان، سوی شما آمده تا بیمتان دهد! بیاد آرید آن دم که شما را از پس قوم نوح جانشین [آنها] کرد و جثه‌هایتان را درشت آفرید، نعمت‌های خدا را یاد کنید، شاید رستگار شوید.
(أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِیثِ تَعْجَبُونَ‌)(نجم/ 59)
موسوی گرمارودی، و آیا از این گفته به شگفتی می‌افتید؟
(قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآناً عَجَباً) (جن/ 1)
رهنما: بگو: به من وحی شد که گروهی از «جن» گوش فرا دادند و گفتند که: ما قرآنی شگفت شنیدیم.
در قرآن کریم استفاده از زبانی ناآشنا که بتواند برای مخاطبان شرایط روزمرگی را بشکند و آنان را برای دریافت ژرفای پیام آماده سازد، به اندازه‌ای بوده است که برخی از مشرکان معاند را واداشته است تا آن را کلام سحر بینگارند. (14)

نمایش پی نوشت ها:
1. Automation.
2. Russian formalism.
3. Viktor Shklovsly.
4. پاکتچی، 1381 الف، ص 81 بب.
5. Ostranenie.
6. Defamiliarization.
7. پاکتچی، 1386، ص 120.
8. Dialogism.
9. Mikhail Bakhtin.
10. Bakhtin, 1963, pp. 3-11.
11. به عنوان نمونه، تولستوی در نقل قول از دانایان مسلمان در آثارش از زبان روسی خاص و متفاوت با زبان دیگر نقل قول شوندگان استفاده کرده است؛ برای پژوهشی در این باره، نک: Bayramova & Zaripova, 1991, pp. 131- 137
12. مثلا انجیل متی، 5:12.
13. مثلا آل عمران/3؛ نساء/ 163؛ اعلی/ 19.
14. مدثر/ 24.

منبع مقاله :
پاکتچی، احمد، (1392)، ترجمه‌شناسی قرآن کریم، تهران: دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، چاپ دوم.