تعلقات دینی مترجمان قرآن
کاملاً طبیعی است که مسلمانان نسبت به ترجمه کتاب مقدس خود به زبانهای مختلف اسلامی در طول تاریخ اقدام کرده باشند و این روند عملاً از همان اوایل عصر اسلامی آغاز شده و تا امروز دوام یافته است. اما در دنیای ترجمه قرآن به زبانهای اسلامی، بخشهایی وجود دارد که دارای مشکلاتی خاص خود است. به عنوان نمونه باید آن بخش از سرزمینهای اسلامی که در منطقه بالکان و روسیه، تا سال 1991 م تحت حاکمیت شوروی و کشورهای سوسیالیستی بلوک شرق قرار داشت، به عنوان منطقهای ویژه از نظر ترجمه قرآن تلقی کرد. مسلمانانی که در این منطقه میزیستند، تا فروپاشی اتحاد شوروی در سال یاد شده، با فشار دولتهای حاکم بر این کشورها از سنت اسلامی خود دور نگاه داشته شده بودند و این در حالی است که اعمال فشار دینی بر مسلمانان چه در روسیه و چه در بالکان از مدتها پیش از حاکمیت شورویها آغاز شده بود. مورد خاص دیگر در ترجمهها به زبانهای اسلامی، مربوط به آن دسته از زبانهاست که هنوز از ادبیاتی گسترده برخوردار نیستند و همین ویژگی از سویی ترجمههای قرآن را به یک نمونه شاخص ادبی در آن زبان مبدل میکند و از سوی دیگر، ترجمه به آن زبان را مستلزم ابتکار و نوآوری گسترده در فضای زبان بومی، یا وابستگی گسترده نسبت به زبان ادبی مجاور میسازد. به عنوان نمونه میتوان از ترجمههایی به زبانهای بلوچی و هوسا یاد کرد. در واقع مدت زمانی بیشتر از نیم قرن، آسیبی جدی بر سنتهای اسلامی در منطقه روسیه و بالکان وارد آورده و موجب ضعف آشنایی مردم منطقه با مفاهیم و آموزههای تاریخی خود در خصوص اسلام شده است. بر همین پایه که با وجود آنکه مسلمانان در این مناطق در مقابل تمام فشارهایی که بر آنان در طی نسلهای متمادی وارد شد، همواره مسلمان ماندند و تعلقات دینی خود را حفظ کردند و گاه جان خود را در این مسیر نهادند، اما این یک واقعیت است که هنوز زمانی باید سپری گردد تا خود آگاهی دینی و سنتهای اسلامی مردم در این مناطق، ترمیم گردد و بتواند هم سطح با جوامع مسلمان در دیگر نواحی جهان تلقی گردد. به هر روی همین ویژگی تأثیر عمیقی بر ترجمههای قرآن کریم در طی یک سده گذشته به زبانهای این مناطق نهاده است، به طوری که در مقایسه میان ترجمهها به زبانهایی مانند بوسنیایی و آلبانیایی و تاتاری و امثال آن، به روشنی میتوان دید که تأثر آنها از ترجمههای اروپایی و روسی، بیش از تأثر آنها از فضای اسلامی و سنتهای ترجمانی رایج در آن بوده است.
مورد خاص دیگر در ترجمهها به زبانهای اسلامی، مربوط به آن دسته از زبانهاست که هنوز از ادبیاتی گسترده برخوردار نیستند و همین ویژگی از سویی ترجمههای قرآن را به یک نمونه شاخص ادبی در آن زبان مبدل میکند و از سوی دیگر، ترجمه به آن زبان را مستلزم ابتکار و نوآوری گسترده در فضای زبان بومی، یا وابستگی گسترده نسبت به زبان ادبی مجاور میسازد. به عنوان نمونه میتوان از ترجمههایی به زبانهای بلوچی و هوسا یاد کرد.
اما ترجمه به زبانهای غیر اسلامی در بادی امر هدفش آشناسازی ملتهای مختلف با تعالیم قرآن کریم است؛ برای مترجمانی که اهداف تبلیغی دنبال میکنند، این آشنایی میتواند با هدف تبلیغ دین اسلام و سوق دادن خوانندگان به سمت همدلی با قرآن کریم و پذیرفتن تعالیم آن باشد، و برای مترجمانی که اهدافی علمی یا گزارشگرانه دنبال میکردهاند، صرفاً مطلع کردن مخاطبان خود درباره چیستی اسلام و تعالیم آن باشد. با وجود آنکه عموماً مترجمان به هدف خود صریحاً اشاره نمیکنند، اما در این رابطه تعلقات دینی مترجم میتواند تا حد بسیاری گویای اهداف و اغراض ترجمه او نیز باشد؛ به هر روی یک مترجم مسلمان بیشتر در معرض این تصور است که در ترجمه خود ایجاد همدلی در مخاطب و اقناع او در پذیرش دین اسلام را مد نظر داشته باشد. قرآن به بسیاری از زبانهای غیر اسلامی نیز ترجمه شده است که زبانی مورد استفاده در بیرون از یک کشور محدود نیستند و وجهه بینالمللی یا حتی منطقهای ندارند. زمانی که سخن از ترجمه قرآن کریم به زبانهای غیر اسلامی است، باید توجه داشت برخی از مهمترین زبانهایی که بومیان سخنگو به آن زبان از نظر تاریخی مسلمان نیستند، امروزه چندان هم نمیتوانند با اطمینان زبانی غیر اسلامی تلقی گردد. مشخصا مقصود زبانهای انگلیسی، فرانسه و روسی است که امروزه زبان مدرسهای جمعیت بزرگی از مسلمانان در قارههای مختلف جهان هستند و حتی گاه جمعیت کسانی که این زبانها، زبان مادری و خانگی آنها هستند، کم شمار نیست. بر همین پایه است که در این زبانها کمابیش یک فضای فرعی برای سنت اسلامی نیز شکل گرفته و یک زبان مثلاً انگلیسی - اسلامی به خصوص در شبه قاره هند و بخشهایی از افریقا، فرانسه - اسلامی به خصوص در شمال افریقا و روسی - اسلامی در مناطق حوزه ولگا - اورال، آسیای مرکزی و قفقاز در طی دو قرن اخیر شکل گرفته است. به اینها باید جایگاه زبان چینی در میان جمعیت بزرگی از مسلمانان چین را نیز علاوه کرد. زبان اسپرانتو نیز به عنوان یک زبان ساختگی که گروهی انتظار آن را داشتند که بتواند نقش زبان بینالمللی را ایفا کند، به همان اندازه غیر مسلمانان به مسلمانان نیز مربوط میشد و از همین روست که در کنار مترجمی مانند ایتالو کیوسی (1) که مسلمان نبوده، مترجمی مسلمان همچون مضطر عباسی از پاکستان (2) قرآن را به اسپرانتو ترجمه کردهاند.
اما قرآن به بسیاری از زبانهای غیر اسلامی نیز ترجمه شده است که زبانی مورد استفاده در بیرون از یک کشور محدود نیستند و وجهه بینالمللی یا حتی منطقهای ندارند. از آن میان میتوان به ترجمه قرآن به زبانهایی مانند سوئدی، دانمارکی، چکی، مقدونی، فنلاندی، استونیایی اشاره کرد و به زبانهایی مانند ژاپنی و هلندی که برخلاف انتظار ترجمههای متعدد از قرآن کریم دارند. در این میان زبانهایی هم وجود دارند که اصالتاً تعلق به دینی به جز اسلام دارند؛ به عنوان شاخص آن باید به زبانهای عبری (3) و ییدیش مربوط به یهودیان اروپا (4) اشاره کرد که ترجمههایی از قرآن کریم به هر دو زبان وجود دارد.
درباره ترجمههای قرآن کریم به زبانهای غیر اسلامی، جا دارد اشاره شود که مترجمان گاه مسلمان و گاه غیر مسلمان بودهاند. در میان ترجمههایی که توسط مسلمانان به زبانهای غیر اسلامی صورت گرفته است، بسیاری مربوط به مترجمان شبه قاره مانند حاج حافظ غلام سرور و عبدالله یوسف علی، محمد اسد و شماری دیگر است، اما مترجمان ایرانی مانند علی قلی قرائی، لاله بختیار، طاهره صفار زاده، مترجمان عرب مانند محمد حبیب شاکر از مصر، محمد عبدالحلیم از مصر، رشاد خلیفه عالم مصری تبار امریکایی و طریف الخالدی از فلسطین، و مترجمان ترک مانند علی اونال (5) و ادیب یوکسل، (6) در این راستا سهم مهمی ایفا کردهاند. در زبان فرانسه، ترجمه محمد حمیدالله، عالم هندی اهل حیدرآباد اولین ترجمه انجام شده توسط یک مسلمان است. پس از آن، جا دارد از مواردی چون ترجمه حمزه بوبکور (7) الجزایری تبار، مالک شبل (8) باز از الجزایر، محمد شیادمی (9) از مراکش، ترجمه صلاحالدین کشرید از تونس، ترجمه جواد حدیدی از ایران به همراه یحیی علوی، و ترجمه غلامحسین ابوالقاسمی فخری از ایران یاد شود. در میان ترجمههای روسی هم شماری مانند محمد نوری عثمانوف از داغستان، المیر رافا تلوویچ کولییف از جمهوری آذربایجان، و ابواَدل (10) از تاتارستان مسلماناند و از آن میان بتسی یاکوولونا شیدفر زبانشناس و خاورشناس روس، با یک ایرانی ازدواج کرده که زمینه آشنایی نزدیکتر او با اسلام بوده است.
در پیجویی از ترجمههای قرآن به زبانهای غیر اسلامی، نقش مترجمانی جلب توجه میکند که تباری مسلمان ندارد و خود به دین مبین اسلام جذب شده، به شرف مسلمانی نایل آمدهاند. در این میان این نومسلمانان که در ترجمه قرآن فعال بودهاند، میتوان به مارمدوک پیکتال (1875- 1936م)، (11) مترجم قرآن کریم به انگلیسی اشاره که یک ادیب و خاورشناس بود و از مسیحیت به اسلام گروید. والریا پوروخووا مترجم قرآن به روسی و یحیی علوی با نام پیشین کریستین بونو، (12) همکار جواد حدیدی در ترجمه فرانسه قرآن، مسیحیان اسلام آوردهاند.
برگردان اسپانیایی از قرآن کریم از احمد عبود و رافائل کاستلانوس منتشر شده در آرژانتین، (13) و دیگری از عبدالغنی ملارا ناویو منتشر شده در ریاض، (14) از مترجمانی نومسلماناند.
در خصوص ترجمههایی از قرآن کریم که مترجمان آنها مسلمان نیستند، باید آنها را به سه گروه تقسیم کرد: مترجمانی که نسبت به اسلام و قرآن، رویکردی خصمانه یا دست کم منتقدانه دارند که گاه با انگیزههای کلیسایی و گاه آکادمیک به کار ترجمه دست زدهاند. در واقع تمام ترجمههای قدیم به زبان لاتین و برخی از ترجمههای متقدم به زبانهای اروپایی به همین گروه تعلق دارند و از مترجمان معاصر با این رویکرد نیز کسانی چون آرتور جفری در ترجمه انگلیسی و آندره شورکی، مترجم یهودی الجزایری در ترجمه فرانسه (15) شایان ذکرند. گروه دوم، مترجمانی هستند که خاستگاه آنها آکادمیک است و نسبت به اسلام موضعی کاملاً خنثی دارند؛ هدف آنها صرفاً معرفی علمی و گزارشگری از محتوای قرآن با درکی است که خود دارند و موضع خاصی چه مثبت و چه منفی در ترجمه آنان احساس نمیشود. از آن میان میتوان به ترجمه ایگناتی کراچکوفسکی، خاورشناس روس در دوره شوروی اشاره کرد که نام ترجمه خود را "ترجمه علمی قرآن" (16) نهاده است. ترجمه برخی دیگر از خاورشناسان غربی، مانند رژی بلاشر و رودی پارت را نیز باید در همین گروه جای داد.
در گروه سوم باید مترجمانی را جای داد که به انگیزههای مختلف ادبی یا دینی نسبت به قرآن کریم و محتوای آن موضعی مثبت و همدلانه دارند، ولی این همدلی آنان در حدی نبوده است که بتواند به اسلام آوردن آنان بینجامد. برخی از این مترجمان رجالی برآمده از فضای معنویت، ادب و هنرند که جاذبههای معنوی قرآن کریم آنها را به ترجمه قرآن علاقهمند کرده و در خلال ترجمه نیز، همدلی با مضامین قرآن را بر فضای ترجمه حاکم ساخته است؛ در فضای ادب و هنر نمونهای شاخص و قابل ذکر از این شمار میتواند اولدیس برزینس (17) مترجم قرآن کریم به زبان لاتویایی زبان کشور لتونی از جمهوریهای استقلال یافته شوروی سابق در منطقه بالتیک - باشد. اما طیفی از گروه سوم، شخصیتهایی هستند که با باورها و گرایشهای خاص مذهبی، از اندیشهای پیروی میکنند که با وجود آن که خود را مسلمان معرفی نمیکنند، اما به نوعی وجه جامع میان ادیان و نوعی بنمایه مشترک بین آنها باور دارند که مقتضای آن باور داشتن به حقانیت قرآن کریم و ریشههای آموزش آن نیز هست. مکتبی شناخته شده در این حیطه از باور مذهبی، مکتب جاویدان خرد یا پرنیالیسم (18) است که پیریزان آن مانند رنه گنون نسبت به آموزههای قرآن اهتمامی ویژه داشتند و از آن میان، مارتین لینگز، در خلال آثارش به مناسبتهای مختلف عملاً بخشی از قرآن را به انگلیسی برگردانده و این ترجمهها که در خلال آثار مختلف از او رسیده توسط شاگردانش صورت مدون یافته است. (19) شخصیتهایی مانند آرتور آربری که قرآن کریم را به زبان انگلیسی ترجمه کرده، (20) و توشیهیکو ایزوتسو که آن را به زبان ژاپنی ترجمه کردهاند، (21) با وجود آنکه از پیوستگان به این مکتب محسوب نمیشوند، اما در مبانی فکری از آنان فاصله چندانی ندارند و به بنمایهای مشترک میان ادیان باور دارند.
اکنون که به تفصیل درباره ترجمه قرآن به زبانهای اسلامی و غیر اسلامی سخن گفته شد، جا دارد به زبانهایی اشاره شود که به طور تاریخی، سخنگویان آن هم مسلمان و هم غیر مسلماناند. یکی از نمونههای شاخص برای آن، زبانی از شاخه زبانهای اسلاوی در منطقه بالکان است که سه گروه قومی، یعنی بوسنیاییهای مسلمان، کرواتهای کاتولیک و سربهای ارتدوکس به آن زبان سخن میگویند؛ این مشترک بین سه گروه دینی، از سوی مسلمانان بوسنیایی، از سوی کرواتها کرواتی و از سوی سربهای سربی خوانده میشود و غربیان و روسها، غالباً به آن سربو کرواتی میگویند، اما در واقع گفت وگو درباره یک زبان واحد است. در میان ترجمههایی که به زبان بوسنیایی / سربی/ کرواتی از قرآن کریم صورت گرفته، در کنار مترجمان مسلمان، مترجمان غیر مسلمان را هم میتوان دید.
البته غالب مترجمان همان گونه که انتظار میرود، مانند جمالالدین چاوشویچ (22) و محمد پانجا، (23) رامو آتاییچ، (24) بسیم کورکوت، (25) مصطفی ملیوو، (26) انس کاریچ (27) و اسعد دوراکویچ (28) مسلماناند، اما در میان آنان مترجم مسیحی و سرب مانند میچو لوبیبراتیچ، (29) (30) هم دیده میشود که زبان به همان اندازه برای او هم زبان مادری است.
نمایش پی نوشت ها:
1. La Nobla Korano, tr. ltalo Chiussi, Kopenhagen: Eldonisto Kaj tradukinto, 1969.
2. La Sankta Kuraano. tr. Muztar Abbasi, lslamabad, 2000.
3. Der Koran, tr. Hermann Reckendorf, Leipzig: Reckendorf, 1857; Ha - Qur'an, tr. Uri Rubin, 2005.
4. דערהייליקערקוראן
Der heiliker koran, lslam lnternational Publications, 1988.
5. Ali Ünal.
6. Edip Yüksel
7. Hamza Boubakeur.
8. Malek Chebel.
9. Mohamed Chiadmi.
10. Abu- Adel/ Абу-Адель
11. Marmeduke Pickthall.
12. Christian Beono.
13. Ahmed Aboud & Rafael Castellanos, El Sagrado Coran, Buenos Aires: El Nilo, 1953.
14. Abdel Ghani Melara Navio, El Noble Coran, Riyadh, 1979.
15. برای نقد شورکی، نک: حدیدی، 1378، ص 12- 25.
16. Hay@
18. Uldis Berzins.
19. Perenialism.
20. The Holy Qur'ān: Translations of Selected Verses, By Martin Lings, Cambridge, Royal Aal al- Bayt lnstitute for lslamic Thought, 2007.
21. The Koran lnterpreted, A, Arberry, Oxford, Oxford University Press, 1964.
22. Korano yomu, tr. T. lzutsu, Tokyo: lwanami Shoten, 1983.
23. Džemaludin Čaušević.
24. Muhamed Pandža.
25. Ramo Atajić.
26. Besim Korkut.
27. Mustafa Mlivo.
28. Enes Karić.
29. Esad Duraković.
30. Mićo Ljubibratić.
پاکتچی، احمد، (1392)، ترجمهشناسی قرآن کریم، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ دوم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}