نویسنده: مهرداد نغزگوی کهن

چکیده

واژه‌بست‌ها اجزائی دستوری هستند که به لحاظ رفتار دستوری حد واسط کلمات آزاد و وند‌ها (ی تصریفی) به شمار می‌روند. به عبارتی، واژه‌بست‌ها از جهاتی به کلمات و از جهاتی دیگر به وند‌ها شباهت دارند. واژه‌بست‌ها، به لحاظ واجی وابسته به کلمه‌ی مجاور هستند، و به لحاظ نحوی آزاد به حساب می‌آیند. علت آزاد فرض کردن واژه‌بست‌ها، اعمال قواعد نحوی بر آن‌ها، دست مانند کلمات تمام عیار است. دلیل رفتار بینابینی واژه‌بست‌ها ریشه در شیوه‌ی تکوین آن‌ها دارد، زیرا واژه‌بست‌ها از کلمات نقشی به وجود می‌آیند و سپس معمولاً تبدیل به وند‌های تصریفی می‌شوند. با این حال، تبدیل واژه‌بست‌ها به وند‌های اشتقاقی نیز در بعضی از زبان‌ها گزارش شده است. در این مقاله با توجه به تغییرات ضمیر پی بستی -ش نشان خواهیم داد که این واژه‌بست در بعضی از کاربرد‌ها با از دست دادن خصوصیات واژه‌بستی و نیز ارجاع‌پذیری خود تبدیل به وند اشتقاقی شده است. در کاربرد‌های اخیر، اضافه شدن -ش موجب مقوله‌گردانی پایه گردیده است. در واقع، در این موارد ش از صیغگان دستوری اولیه خود خارج شده است. علاوه بر تبدیل -ش به وند اشتقاقی، شواهد ما مبین وجود موارد بینابینی است که حاصل فرایند حاشیه‌ای‌شدگی هستند.

مقدمه

مهم‌ترین ویژگی مشترک وندهای تصریفی، وند‌های اشتقاقی و واژه‌بست‌ها مقید بودن آن‌ها است. البته واژه‌بست‌ها نسبت به دو جزء مقید دیگر شباهت بیشتری با کلمات آزاد دارند. در واقع این اجزاء به لحاظ رفتار دستوری حد واسط کلمات آزاد و وند‌ها (ی تصریفی) هستند؛ به عبارتی، واژه‌بست از جهاتی به کلمه و از جهاتی دیگر به وند شباهت دارد. یک واژه‌بست، به لحاظ واجی وابسته به کلمه‌ی مجاور است، و به لحاظ نحوی آزاد به حساب می‌آید. ضمیر (متصل)، نشانه‌ی مطابقه‌ی مفعولی، نشانه‌ی مطابقه‌ی فاعلی، و ضمیر تکرار. واژه‌بست‌های ضمیری در همه‌ی این کاربرد‌ها معنای شخص و شمار را در بردارند، معنای دیگر واژه‌بست ضمیری ناشی از رابطه‌اش با یک جایگاه ارجاعی در درون جمله است و از این رهگذر آن را در مقام یک اسمواره باید تلقی نمود؛ علت آزاد فرض کردن واژه‌بست، اعمال قواعد نحوی بر آن، درست مانند یک کلمه‌ی تمام عیار است. مثلاً قاعده‌ی نحوی حذف به قرینه هم می‌تواند بر کلمات عمل کند و هم بر واژه‌بست‌ها. بنابراین، واژه‌بست‌ها بر اساس نحو «کلمه» هستند، ولی خصوصیات واجی یک کلمه‌ی تمام عیار را در زبان ندارند و تنها با متصل شدن به میزبان خود یک «کلمه واجی» را می‌سازند. به همین علت، زبان‎شناسان میان کلمه‌ی واجی و کلمه‌ی نحوی تمایز قائل می‌شوند. علت رفتار بینابینی واژه‌بست‌ها ریشه در شیوه‌ی تکوین آن‌ها دارد، زیرا واژه‌بست‌ها از کلمات نقشی به وجود می‌آیند و سپس معمولاً تبدیل به وند تصرفی می‌شوند. این مسیر تغییر معمولاً با نمودار مرحله‌ای دستوری‌شدگی باز نموده می‌شوند (هاپر و تراگوت 2003: 7-6، نیز رک نغزگوی کهن 1389 هـ):
کلمه‌ی قاموسی > کلمه‌ی نقشی> واژه‌بست > وند تصریفی
مسیر تحول فوق بسیار کلی است و در آن جایگاه وند‌های اشتقاقی مشخص نیست. انگر (2002و 2003) با توجه به شواهد مربوط به زبان اسکاندیناوی باستان نشان می‌دهد که جایگاه وند‌های اشتقاقی در مسیر دستوری‌شدگی قبل از وند‌های تصریفی قرار دارد:
صورت آزاد> واژه‌بست> وند اشتقاقی> وند تصریفی
طبق این نمودار، بعد از تبدیل واژه‌بست‌ها به وند اشتقاقی، تغییر می‌تواند ادامه یابد و وند‌های مزبور در مسیر دستوری‌شدگی تبدیل به وند‌های تصریفی بشوند. محققان دیگر مانند دالتون پافر (1996: 175) و بوی (2002: 19) نیز قرار گرفتن وند‌های اشتقاقی قبل از وند‌های تصریفی را مورد تأیید قرار داده‌اند.
در خاج از بحث‌های مربوط به دستوری‌شدگی، از تغییر رفتار بعضی از واژه‌بست‌ها در برخی از بافت‌ها با عنوان حاشیه‌ای‌شدگی یاد شده است. در ادامه‌ی این مقاله با ارائه‌ی شواهدی به حاشیه‌ای‌شدگی واژه‌بست ضمیری -ش خواهیم پرداخت.  

1 حاشیه‌ای‌شدگی واژه‌بست‌ها

واژه‌بست‌های ضمیری عادی فارسی عبارت اند از =م، =ت، =ش، =مان، =تان، =شان. این اجزاء مانند واژه‌بست‌های دیگر به لحاظ ابسته به میزبان خود هستند، ولی به لحاظ نحوی مستقل‌اند. راسخ مهند (1388: 20-22 و 1389ب) چهار نقش دستوری برای این اجزاء بر شمرده است: ضمیر (متصل)، نشانه‌ی مطابقه‌ی مفعولی، نشانه‌ی مطابقه‌ی فاعلی، و ضمیر تکرار. واژه‌بست‌های ضمیری در همه‌ی این کاربرد‌ها معنای شخص و شمار را در بردارند، معنای دیگر واژه‌بست ضمیری ناشی از رابطه‌اش با یک جایگاه ارجاعی در درون جمله است و از این رهگذر آن را در مقام یک اسمواره باید تلقی نمود؛ یعنی ساختار نحوی است که این معنای اخیر (معنای ارجاعی) را به دست می‌دهد. در واقع، واژه‌بست‌های ضمیری تصویری از اجزای واژگانی اسمی هستند که بدان‌ها بر می‌گردند. در بعضی از زبان‌ها این اجزاء نقش دستوری اصلی خود، یعنی ارجاع‌پذیری را از دست می‌دهند و مؤلفه‌های معنایی جدیدی را کسب می‌کنند. بیبیس و رابرج (2004) این فرایند را حاشیه‌ای‌شدگی می‌نامند و از واژه‌بست‌هایی که تحت تأثیر این فرایند قرار می‌گیرند، با عنوان واژه‌بست‌های حاشیه‌ای یاد می‌کنند. تکوین مؤلفه‌ی معنایی در یک واژه‌بست منظم / عادی و تبدیل آن به واژه‌بست حاشیه‌ای همراه با تثبیت و یا کاهش مشخصه‌های دستوری است. در ادامه‌ی این بحث به حاشیه‌ای‌شدگی واژه‌بست ضمیری -ش اشاره می‌کنیم و سپس از مواردی یاد می‌کنیم که این واژه‌بست‌ها با اشتقاقی شدگی منجر به ساخت کلمات جدید شده است. نکته‌ی جالب توجه این است که حاشیه‌ای‌شدگی و اشتقاقی شدگی پی‌بست‌های ضمیری فارسی تنها متعلق به واژه‌بست‌های شوم شخص (مفرد) است.

1-1 حاشیه‌ای شدگی واژه‌بست‌های ضمیری فارسی

بعضی از محققان ایرانی متوجه تغییر کاربرد بعضی از واژه‌بست‌های فارسی شده‌اند. مثلاً جهان پناه (1380: 25) یکی از کاربرد‌های -ش را «علاوه بر معرفه کردن»، کاربرد آن به معنی " حتی" و یا 'هم' می‌داند (نیز رک. وحیدیان 1343: 43):
1) «مگه می‌شه؟ مؤذنش نمی تونه» [بره بالای گلدسته مسجد چه برسه به ما] (حتی مؤذن هم نمی‌تونه).
2) (مگه همین حالاش کسی قدرتشو داشت که بهش تکلیف کنه؟ (دولت آبادی، لایه‌های بیابانی).
3) خداشم می‌دونه (خود خدا هم، حتی خدا هم، حتی آن خدایی که همه قبول داریم).
4) الانش مرم بیچارن (حتی الان).
5) با سواداش بیکارن (حتی آن‌ها که با سواد هستند).»
اتصال پی بست ضمیری -ش در موارد فوق را نمی‌توان از نوع واژه‌سازی دانست، زیرا بر خلاف اکثر فرایند‌های واژه‌سازی محدودیت چندانی بر آن مترتب نیست و -ش می‌تواند به گستره‌ی وسیعی از میزبان‌ها متصل شود. همین امر نشانه‌ی خصوصیت مهم واژه‌بستی آن است. علاوه بر این، مقوله‌ی پایه با اضافه شدن واژه‌بست تغییر نمی‌کند. در مثال‌های مورد نظرتنها ارجاع‌پذیری واژه‌بست تضعیف شده است، به همین علت وحیدیان (1343) مواردی از این دست را «ضمیر بی‌مرجع» می‌نامد. وحیدیان با اشاره به کاربرد ضمیر سوم شخص جمع در «رفتم خونه حسنشون» نقش ضمیر پی بستی در مثال اخیر را معرفه‌سازی می‌داند.

2 اشتقاقی شدگی واژه‌بست -ش

جهان پناه (1380: 26) در توصیف نقش دیگری از -ش، به مواردی اشاره می‌کند که (بر خلاف موارد قبلی) با اضافه شدن این ضمیر، مقوله‌ی پایه نیز تغییر می‌کند. کلمه‌ی جدید با معنای جدیدی ساخته می‌شود:
6) «راس و پوس کندش (راستش)، اینه که... (در واقع، حقیقت امر اینه که).
7) مگر همه‌ش می‌تواند کتاب دعا بخواند! (تمام وقت).
8) تو همه‌ش سر به سرم می‌ذاری (مرتب).
9) خدایی‌اش را بخواهی درست می‌گفت (حقیقتاً).
10) تازه‌ش مگه میاد (به علاوه، در ثانی).
11) سختش بود بیاد (برایش مشکل بود).
12) آخرش که چی؟ (عاقبت).
13) (...دست) کمش بیرونم می‌کنن (حداقل آن این است که).
14) دست بالاش هزار می‌ارزه (نهایتاً، حداکثر).»
در موارد فوق با اضافه شدن -ش به صفت، قید ساخته شده است. در این موارد نیز با تضعیف شدیدتر ارجاع‌پذیری ضمیر اولیه روبه رو هستیم. از آنجا که کاربرد -ش در این نقش با محدودیت رو به رو است و -ش در فرایند واژه‌سازی به کار رفته است، جزء مزبور را می‌توان بیشتر در مقام وند اشتقاقی به حساب آورد تا واژه‌بست، زیرا خصوصیات واژه‌بستی آن زایل شده است.

نتیجه‌گیری

به طور کلی، جزء -ش در فارسی امروز در مقام «واژه‌بست عادی»، «واژه‌بست حاشیه‌ای» و «وند اشتقاقی» کاربرد دارد. کاربرد این جزء به عنوان واژه‌بست عادی بسیار بیشتر از نقش آن در مقام واژه‌بست حاشیه‌ای و وند اشتقاقی است. تغییر نقشی واژه‌بست عادی به واژه‌بست حاشیه‌ای و وند اشتقاقی همراه با تضعیف ارجاع‌پذیری آن همراه بوده است. این گونه تغییرات مبین قطعی نبودن تمایزات مقوله‌ای است.
منبع مقاله :
نغزگوی کهن، مهرداد؛ (1395)، زبان فارسی در گذر زمان (مجموعه مقالات)، تهران: کتاب بهار، چاپ اول.