یازگار و یادگار و انشقاق اولیه
چکیده
در شمارهی اول مجلهی فرهنگنویسی، آقایان سجاد آیدنلو، ابوالفضل خطیبی و علی اشرف صادقی در یادداشتهایی، با ارائه دلایل و شواهد مختلف، نظر خود را در مورد معنی واملاهای «یازگار و یادگار / یاذگار» در نسخه بدلهای شاهنامه بیان داشتهاند.به لحاظ املایی نیز صادقی، با ارائهی شواهدی از پهلوی و فارسی نو متقدم، صورت «یازگار» را صورتی اصیل دانسته است. به نظر نگارنده، گفتهی اخیر تنها در صورتی میتواند صحیح باشد که صورت املایی «یازگار» را کلمهی کاملاً متمایزی در نظر بگیریم که با «یادگار» و معناهای آن ارتباطی نداشته باشد. در این نوشته، سعی میکنیم با توضیح بعضی از تغییرات منظم آوایی / واجی فارسی صحت این مطلب را اثبات کنیم.«د»، «ذ» و «ز»
در فارسی امروز، دو حرف «ذ» و «ز» به یک صورت تلفظ میشوند و نشان دهندهی واج /z/ هستند. این واج در تقابل با واج /d/ («د») قرار دارد. در قرون متقدم هجری، نظام واجی فارسی به صورت دیگری بوده است. «ذ»، که به طور سنتی «ذال معجمه» نامیده میشده، در این دوره، یکی از واج گونههای واج /d/ بوده است. «ذ» صورت یک سایشی پشت دندانی ضعیف (یعنی[δ]) تلفظ میشده است و در توزیع تکمیلی با «د» [d] قرار داشته است (رک. صادقی 1357: 126؛ نیز برای بعضی شواهد دیگر در تأیید وجود واج گونهی [δ] رک. پیسویچ 1985: 108). در کلمات اصیل فارسی کاربرد «ذ» نشان دهندهی تلفظ سایشی واج /d/ در جایگاههای میان واکهای پا پس واکهای بوده است. شمس قیس (المعجم، 221) دربارهی ذال معجمه چنین میگوید:«هر ذال یکی ماقبل آن یک از حروف مد و لین است جنانک با ذوشاذ و سوذ و شنوذ و دیذ و کلیذ یا یکی از حروف صحیح متحرک است جنانک نمذ و سبذ و دذ و آمذ همه ذال معجمهاند.»
بعدها، با تغییر آوایی زبان فارسی [δ] یا دوباره به صورت واج اصل /d/ («د») درآمده است یا از این واج جدا شده و با واج /z/ ادغام شده است. در زبانشناسی تاریخی، به تغییراتی از نوع اخیر یعنی انشقاق به همراه ادغام، انشقاق اولیه میگویند. از رواج افتادن واج گونهی [δ] از قرن پنجم هجری شروع شده است:
«از حدود قرن پنجم هجری در شرق ایران «ذ» فارسی به تدریج به «د» بدل شده تا آنجا که در قرن هفتم و هشتم در فارسی معیار و در فارسی گفتاری بسیاری از مناطق دیگر اثری از تلفظ «ذ» باقی نمانده بوده است. بعضی از شعرا و عروضدانان برای آنکه شعرای جوان «ذ» را با «د»، قافیه نکنند قاعدهی تلفظ «ذ» را تدوین کرده و بارها آن را گوشزد کردهاند.با این حال، با همهی وزنی که سنت شعری ایران داشته و با همهی کوششی که شعرا و عروضیان به کار بسته اند، این تلفظ به زبان برنگشته است» (صادقی 1367الف: 7-8؛ نیز صادقی1350: 47). «از حدود قرن پنجم هجری در شرق ایران «ذ» فارسی به تدریج به «د» بدل شده تا آنجا که در قرن هفتم و هشتم در فارسی معیار و در فارسی گفتاری بسیاری از مناطق دیگر اثری از تلفظ «ذ» باقی نمانده بوده است. تفییر مورد نظر (یعنی انشقاق به همراه ادغام) را میتوان با شکل زیر نشان داد (برای موارد دیگر انشقاق و ادغام در فارسی و شواهد بیشتر رک. نغزگوی کهن1383):
در خط فارسی امروز موارد ادغام واج گونهی [δ] با [d] با حرف «د» بازنموده میشود که نشاندهندهی واج /d/ است. موارد انشقاق [δ] از واج [d] و ادغام آن با واج /z/ نیز با حرف «ذ» نمایش داده میشود که مانند حرف «ز» نشاندهندهی واج /z/ است. در فارسی معیار، تعداد کلماتی که در آنها انشقاق اولیه رخ داده است کم است و از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
گذشتن، گذاردن، گذر، گذار، و جز آن.
تا آنجا که نگارنده اطلاع دارد هیچگاه انشقاق اولیه در خط فارسی به طور نظاممند با حرف «ز» نشان داده نشده و همیشه از املای سنتی «ذ» (ذال معجمه) برای نمایش واج /z/ استفاده شده است (البته به جز موارد معدودی که صادقی از لغت فرس به دست داده است). بنابراین، اگر در متنی به طور استثناء به جای «ذ» حرف «ز» به کار رفته باشد، سه دلیل میتوان برای آن اقامه کرد:
1- استفاده از «ز» را میتوان به خطای کاتب نسبت داد. کاتبان ممکن است تحت تأثیر تلفظ حقیقی و گفتاری کلمه قرار گرفته باشند و چون بسامد وقوع «ز» بالاتر از «ذ» است، این دو را با هم خلط کردهاند.
2- دو کلمهی مشابه با معنای متفاوت ممکن است وجود داشته باشند که تنها از نظر یک حرف / آوا باهم تفاوت داشته باشند؛ مثل «ز» و «ذ» در کلمات «گذاردن» و «گذاردن».
3- امر غیر محتملتر این است که فرض کنیم انشقاق اولیه قبل از کاربرد خط فارسی عربی برای نگارش فارسی رخ داده است؛ بنابراین برای نگارش آوای [Z] از حرف «ز» استفاده شده است.
نتیجهگیری
ابدال یکی از واجگونههای واج/d/ (یعنی [δ] به /z/ مطابق با قواعد تغییرات آوایی در فارسی نو است، برای نشان دادن انشقاق اولیه در خط فارسی از صورت قدیمی «ذ» استفاده میشود. تبدیل «ذ» قدیم به «ز» در خط بیشتر نشانهی تصحیف و بیدقتی کاتبان میتواند باشد. از این رو، صورت «یازگار» نمیتواند صورت املایی صحیحی باشد، مگر اینکه «یازگار» را کلمهی کاملاً متفاوتی بدانیم که هیچ ربطی به «یادگار» و معناهای آن نداشته است.پینوشتها:
1) ظاهراً در بعضی مناطق ایران نیز کلیهی ذالها به واج «د» بازگشتهاند و دوباره در آن ادغام شدهاند؛ یعنی انشقاق همراه با ادغام در واج /z/ رخ نداده است. نکتهی جالب توجه این است که این وضعیت در بعضی از متون نیز منعکس شده است. مثلاً در نسخهی اساس اسکندرنامه، «ذ» حتی در کلمات «گذار، گذر، کذاشتن، گذشتن» و جز آن وجود ندارد، ولی مصحح این کلمات را در نسخهی چاپی با ذال معجمه ضبط نموده است (تنها نسخهی موجود در اسکندرنامه به کوشش افشار متعلق به قرن نهم هجری است). در کتاب آدابالحرب نیز ذال معجمه حتی در کلمهی گذاره [گذرگاه] (374) وجود ندارد. در تفسیر بصائر یمنی، به جز کلمهی موبذ (121)، در تمامی موارد «د» به کار رفته است، حتی مواردی که امروزه با ذال معجمه نوشته میشود: پدیرفتنی (26)، درگدارد (117)، درگدارم (224)، گدر (122)، گدشتگان (49)، گدارنده (386)، در فارسی امروز نیز «گدار» در اصطلاح «بیگدار به آب زدن» نشاندهندهی روندی مشابه است.
منبع مقاله :نغزگوی کهن، مهرداد؛ (1395)، زبان فارسی در گذر زمان (مجموعه مقالات)، تهران: کتاب بهار، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}