جنبش احمدیه؛ یک حرکت موعودباورانه
جنبش احمدیه در اسلام (در زبان اردو: جماعت احمدیه) یک حرکت موعودباورانهی جدید است. این نهضت را میرزا غلام احمد (1835-1908) در سال 1889 در ایالت پنجاب هند به راه انداخت و در محافل مسلمانان
نویسنده: یوحنان فریدمن
مترجم: حسن رضایی
مترجم: حسن رضایی
جنبش احمدیه در اسلام (در زبان اردو: جماعت احمدیه) یک حرکت موعودباورانهی جدید است. این نهضت را میرزا غلام احمد (1835-1908) در سال 1889 در ایالت پنجاب هند به راه انداخت و در محافل مسلمانان همعصرش مشاجرات بسیاری برانگیخت. جنبش احمدیه که نوعی جایگاه پیامبرانه و موعودباورانه برای بنیانگذار خود قائل بود، مخالفت شدید جریان غالب مسلمانان را برانگیخت و متهم شد که اصل مسلم خاتم الانبیاء بودن محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را زیرپا گذاشته است. در دوران سلطهی انگلیسیها این مشاجره به جر و بحثی عقیدتی میان افراد یا سازمانهای غیررسمی محدود میشد، اما در سال 1947 هنگامی که سران این جنبش و بسیاری از احمدیها به کشور اسلامی پاکستان مهاجرت کردند، این امر به یک معضل قانونی عمده بدل شد و جریان غالب مسلمانان خواستار طرد رسمی احمدیها از امت مسلمان شدند. این خواسته در سال 1974 تحقق یافت، آن هم هنگامی که پارلمان پاکستان با تصویب اصلاحیهای در قانون اساسی، احمدیها را غیرمسلمان قلمداد کرد.
به رغم برداشتی که از مطالعهی متون جدلی ضداحمدی به دست میآید، احمدیها از صمیم قلب اقرار میکنند که قرآن کتابی آسمانی و برخوردار از زیبایی تقلیدناپذیر و صحتی مسلم است که هرگز جانشین نخواهد داشت. آنها ترجمهی قرآن را به زبانهای مختلف آغاز کردند و بر این باورند که قرآن تنها کتاب آسمانی است که از گزند هرگونه تباهی یا تحریفی مصون مانده است. جایگاه والای قرآن نزد جنبش احمدیه به تفسیر مجدد مفهوم نسخ از نگاه آنان انجامیده است. آنها ادعا میکنند در هر کجای قرآن که صحبت از نسخ میشود، منظور منسوخ شدن ادیان دیگر توسط اسلام است، نه منسوخ شدن آیات قرآنی سابق توسط آیات قرآنی لاحق، با این حساب تمام آیات قرآنی از ارزش و اعتبار یکسانی برخوردارند، دیدگاهی که مغایر با آن قاعدهی تفسیری است که بیان میکند احکام مندرج در آیات ناسخ، احکام آیات منسوخ را از اعتبار ساقط میکند. به همین ترتیب آنان با شیوهای نوین به ناسازگاریهای قرآنی میپردازند. آنها به جای تبعیت از احکام مندرج در آیات ناسخ، عقیده دارند که هر فرد در هنگام مواجه با احکام متناقض در خصوص یک مسئلهی خاص باید به آیاتی عمل کند که در شرایط مشابهی با شرایط خود او نازل شده است. غلام احمد این روش تفسیری را در تفسیر دوبارهی خود از حکم جهاد به کار گرفت. بنابر تفسیر وی، آیاتی که حکم به جهاد میدهند در زمانی نازل شدند که آیین نوپای اسلام به واسطهی نیروی قدرتمندان در خطر نابودی قرار داشت. در روزگار غلام احمد اسلام دیگر نسبت به دوران آغازینش در خطر حملهی نظامی قرار نداشت، بلکه از تهمتهای مبلغان مسیحی رنج میبرد. بنابراین، مبارزه نظامی ضرورتی ندارد و مسلمانان باید با مبارزهی کلامی واکنش نشان دهند. آنها باید تهمتهای مخالفان خود را رد کنند و اسلام را از طریق مواعظه اشاعه دهند.
دو آیهی قرآن در الهیات جنبش احمدیه اساسی هستند. «ای عیسی تو را میمیرانم و به سوی خود بالا میبرم» (آل عمران: 55)، این به این معنا تعبیر میشود که عروج عیسی پس از مرگ او رخ داده است. این آیه به همراه آیهی157 نساء که بیانگر انکار مصلوب شدن عیسی است، مجموعاً نزد احمدیه چنین تفسیر میشوند که عیسی به مرگی طبیعی مرده است، و برخلاف احادیث متعدد، هیچگونه بازگشتی در کار نخواهد بود، آیهی 40 احزاب که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را «خاتم الانبیاء» معرفی میکند، نزد احمدیه به این معنا نیست که وی آخرین پیامبر بوده است، بلکه او «صاحب خاتم» (مُهر) است و بدون مُهر تأیید او هیچ پیامبر دیگری پذیرفته نخواهد شد. بنابر قول جنبش احمدیه، اصل دینی خاتم النبی بودن محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) تنها نسبت به پیامبران قانونگذار است، یعنی پیامبرانی که کتاب آسمانی دارای قوانین الهی آوردهاند. پیامبران غیرقانونگذار، نظیر غلام احمد که خداوند او را برای احیاء قوانین قرآن میفرستد، حتی پس از ختم رسالت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز ممکن است در یک جامعهی مسلمان ظهور کنند. عقیدهی مشابهی را در آثار ابنعربی(د. 638) صوفی مشهور، میتوان یافت که احتمالاً پیامبرشناسی غلام احمد از اندیشهی وی الهام گرفته است. نیز نک. تصوف و قرآن.
منابع تحقیق:
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1392)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی حسین خندقآبادی و دیگران، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.
به رغم برداشتی که از مطالعهی متون جدلی ضداحمدی به دست میآید، احمدیها از صمیم قلب اقرار میکنند که قرآن کتابی آسمانی و برخوردار از زیبایی تقلیدناپذیر و صحتی مسلم است که هرگز جانشین نخواهد داشت. آنها ترجمهی قرآن را به زبانهای مختلف آغاز کردند و بر این باورند که قرآن تنها کتاب آسمانی است که از گزند هرگونه تباهی یا تحریفی مصون مانده است. جایگاه والای قرآن نزد جنبش احمدیه به تفسیر مجدد مفهوم نسخ از نگاه آنان انجامیده است. آنها ادعا میکنند در هر کجای قرآن که صحبت از نسخ میشود، منظور منسوخ شدن ادیان دیگر توسط اسلام است، نه منسوخ شدن آیات قرآنی سابق توسط آیات قرآنی لاحق، با این حساب تمام آیات قرآنی از ارزش و اعتبار یکسانی برخوردارند، دیدگاهی که مغایر با آن قاعدهی تفسیری است که بیان میکند احکام مندرج در آیات ناسخ، احکام آیات منسوخ را از اعتبار ساقط میکند. به همین ترتیب آنان با شیوهای نوین به ناسازگاریهای قرآنی میپردازند. آنها به جای تبعیت از احکام مندرج در آیات ناسخ، عقیده دارند که هر فرد در هنگام مواجه با احکام متناقض در خصوص یک مسئلهی خاص باید به آیاتی عمل کند که در شرایط مشابهی با شرایط خود او نازل شده است. غلام احمد این روش تفسیری را در تفسیر دوبارهی خود از حکم جهاد به کار گرفت. بنابر تفسیر وی، آیاتی که حکم به جهاد میدهند در زمانی نازل شدند که آیین نوپای اسلام به واسطهی نیروی قدرتمندان در خطر نابودی قرار داشت. در روزگار غلام احمد اسلام دیگر نسبت به دوران آغازینش در خطر حملهی نظامی قرار نداشت، بلکه از تهمتهای مبلغان مسیحی رنج میبرد. بنابراین، مبارزه نظامی ضرورتی ندارد و مسلمانان باید با مبارزهی کلامی واکنش نشان دهند. آنها باید تهمتهای مخالفان خود را رد کنند و اسلام را از طریق مواعظه اشاعه دهند.
دو آیهی قرآن در الهیات جنبش احمدیه اساسی هستند. «ای عیسی تو را میمیرانم و به سوی خود بالا میبرم» (آل عمران: 55)، این به این معنا تعبیر میشود که عروج عیسی پس از مرگ او رخ داده است. این آیه به همراه آیهی157 نساء که بیانگر انکار مصلوب شدن عیسی است، مجموعاً نزد احمدیه چنین تفسیر میشوند که عیسی به مرگی طبیعی مرده است، و برخلاف احادیث متعدد، هیچگونه بازگشتی در کار نخواهد بود، آیهی 40 احزاب که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را «خاتم الانبیاء» معرفی میکند، نزد احمدیه به این معنا نیست که وی آخرین پیامبر بوده است، بلکه او «صاحب خاتم» (مُهر) است و بدون مُهر تأیید او هیچ پیامبر دیگری پذیرفته نخواهد شد. بنابر قول جنبش احمدیه، اصل دینی خاتم النبی بودن محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) تنها نسبت به پیامبران قانونگذار است، یعنی پیامبرانی که کتاب آسمانی دارای قوانین الهی آوردهاند. پیامبران غیرقانونگذار، نظیر غلام احمد که خداوند او را برای احیاء قوانین قرآن میفرستد، حتی پس از ختم رسالت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز ممکن است در یک جامعهی مسلمان ظهور کنند. عقیدهی مشابهی را در آثار ابنعربی(د. 638) صوفی مشهور، میتوان یافت که احتمالاً پیامبرشناسی غلام احمد از اندیشهی وی الهام گرفته است. نیز نک. تصوف و قرآن.
منابع تحقیق:
خواننده گرامی! منابع مقاله را در نسخه ی چاپی ملاحظه فرمایید.
منبع مقاله :
مک اولیف، جین دَمن؛ (1392)، دائرةالمعارف قرآن (جلد اول آ-ب)، ترجمهی حسین خندقآبادی و دیگران، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}