ترجمه و شرح (متي نرد منا هلک الروية فنروي)





ترجمه و شرح دعاي ندبه (43)
(کي مي شود که بر چشمه سارهاي سيراب کننده ي تو وارد شويم پس سيراب شويم) يعني آيا اين زمان انتظار ما به زودي بسر خواهد آمد که به وصال جويبارهاي رحمت تو در آئيم و سيراب شويم و هر چه زودتر اين انتظارمان به سر آيد.
(چه وقت ما از آب عين گواراي تو بهره مند مي شويم که البته تشنگي به طول انجاميده، و به عبارت ديگر کي مي شود که ما تشنگان جرعه وصالت، از چشمه آب زلال ظهور تو سيراب گرديم که اين عطش ما طولاني گشت).
(کي مي شود که ما با تو صبح و شام کنيم و چشمانمان روشن گردد، که در هر صبح و شام هميشه به خدمتت باشيم و چشمانمان بجمالت روشن و دل هاي ما شيعيان شاد گردد).
(کي شود که تو ما را و ما تو را ببينيم در حالي که پرچم نصرتي که برافراشته اي ديده شود).
يعني آن موقعي که تو ما را ببيني و ما هم به ديدار مولاي خود سرافراز شويم و پرچم نصرت و پيروزيت در عالم برافراشته شود چه وقت است، که اين انتظار ما به سر آيد.
منتظران را بلب آمد نفس
اي ز تو فرياد بفرياد رس
و سابقا در شرح «ناشر راية الهدي» معني لواي نصرت بيان شد.
اين جملات از دعاي ندبه اشاره به همان انتظار فرج است که در اخبار و احاديث زيادي آمده و از جانب رسول خدا صلي الله عليه و آله هم بدان تأکيد شده و شايد از جمله عبادات و لوازم ايمان باشد. و البته اگر کسي بخواهد خود را بدان پاي بند بداند بايد خود و جامعه اسلامي را براي ظهور آن بزرگوار آماده و مهيا سازد و زمينه را از هر حيث و هر جهت آماده نمايد، و اين آمادگي به سعي و کوشش و جديت است نه به گوشه گيري و خاموشي. (1)
(آيا مي بيني تو ما را که ما به گرد تو باشيم و تو پيشواي جماعت باشي و زمين را از عدل و داد پر کني و يا هر چه زودتر روزي بيايد که تو ما را بنگري که بگردت حلقه زده ايم و تو با اين سپاه، زمين را پر از عدل و داد کرده باشي).
يا رب اين آرزو مرا چه خوش است
تو بدين آرزو مرا برسان
(و دشمنانت را خواري وعقوبت چشانده باشي و به کيفر خواري و عتاب مبتلا بسازي).
شرح- هر قدر عدل و داد در روي زمين گسترش بيابد ظلم و جور و ستم به بندگان خدا از ميان مي رود، و آن کساني که به وسيله ظلم و ستم، مقام و رياست داشتند و حيات و زندگي دو روزه ي خود را از اين راه تأمين مي کردند به خفت و ذلت در افتند.
(و سرکشان و کافران را که منکر حقند هلاک گردانده و دنباله متکبران را قطع کرده و ريشه ستمکاران را از بيخ و بن برکني).
شرح- در آيه ي شريفه ي سوره ي انعام: 45- پس از آن که خداي تعالي در آيات سابق کافران و ستمکاران به عذاب تهديد مي کند که ناگهان عذاب الهي آنان را فرا مي گيرد و سخت درمانده شوند مي فرمايد: «فقطع دابر القوم الذين ظلموا» (پس بريده شد دنباله ي گروه مردم ستمکار».
بحارالانوار مجلد 13 ص 161 (2) از حذيفه ي يماني روايت کرده گويد: شنيدم از رسول خدا صلي الله عليه و آله که فرمود: «خدا اولياء و برگزيدگان خود را امتياز مي دهد تا آنکه زمين را از وجود منافقان و گمراهان و اولاد گمراهان پاک مي گرداند».
و نيز از حذيفه روايت شده (3) که گفت شنيدم از پيغمبر اکرم که مي فرمود: «واي بر اين امت از استيلا تسلطي که زمامداران ستمگر بر آنان پيدا مي کنند و آنان را مي کشند، و مؤمنان را به وحشت مي اندازند مگر کساني که به فرمان آنها گردن نهند، و شخص مؤمن به زبان و ظاهر با آنها موافق باشد ولي در باطن از آنها نفرت داشته و مي گريزد. و چون خداوند اراده همايد که عزت اسلام را تجديد نمايد شوکت ستمگران جبار را در هم به کشند، و خداوند قادر است امتي رال که ميان فساد افتاده آنان را نجات داده و به ساحل صلاح آورد. بعد از آن فرمود اي حذيفه اگر از عمر دنيا بيش از يک روز باقي نمانده باشد خداوند آن روز را چندان طولاني گردند تا شخصي از اهل بيت من به حکومت رسد و با بي دينان جنگ کند تا اسلام را ظاهر و آشکار سازد «لا يخلف الله وعده»، «و هو سريعالحساب» (4) خداوند خلف وعده نمي کند و به حساب زود مي رسد.
و چنانچه در روايات آمده است علائم ظهور دو قسم است علائم حتميه و متصل به قيام قائم و علائم غير حتميه و قريب الوقوع، و از جمله علائم حتميه خروج سفياني است.
در مجلد 13 بحار ص 167 (5) «عن أبي جعفر عليه السلام أنه قال: «ان من الامور موقوفة و أمورا محتومة، و ان السفياني من المحتوم الذي لابد منه». امام باقر عليه السلام فرمود: امور بر دو قسم است بعضي مشروط و پاره اي حتمي، و امر سفياني از امور محتومه و مسلم است و چاره از آن نيست.
علائم ظهور آن بزرگوار در مجلد 13 بحار (6) و کتاب کمال الدين صدوق (7) مفصلا ذکر شده، و ما در اينجا به ذکر يک روايت از کتاب قرب الاسناد اکتفا مي کنيم. (8)
در کتاب قرب الاسناد از محمد بن صدقه از حضرت صادق عليه السلام از پدران بزرگوارش عليهم اسلام از پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله نقل شده که فرمود: «چگونه مي بينيد وقتي که زنان شما فاسد، و جوانانتان فاسق شوند و امر به معروف و نهي از منکر انجام نگيرد. پرسيدند آيا چنين خواهد شد يا رسول الله؟ فرود: آري بلکه از اين هم بدتر خواهد شد، چه حالي خواهيد داشت وقتي که امر به منکر و نهي از معروف شود، گفتند يا رسول الله آيا ممکن است چنين شود؟ فرمود: بلي و از اين بدتر مي شود، چگونه خواهد بود آن زمان که ببينيد معروف و کار خوب زشت و منکر، و کار زشت و منکر خوب و معروف به حساب آيد.»
و ظهور علائم حتميه در کتاب کمال الدين ص 365 (9) از عمر بن حنظله از حضرت صادق عليه السلام روايت شده که مي فرمايد: پيش از قيام قائم وقوع پنج واقعه حتمي است: آمدن شخص يماني، و سفياني، و صيحه آسماني، و قتل نفس زکيه و فرو رفتن سپاهي در بيابان بين مکه و مدينه. و نيز (10) از حضرت صادق عليه السلام روايت کرده که فرمود خروج سفياني حتمي است و در ماه رجب اتفاق خواهد افتاد.
و در مجلد 13 بحار (11) روايت شده که حضرت صادق عليه السلام بياني بدين مضمون فرمود «هر مرام مسلکي قبل از قيام قائم مدتي حکومت و رهبري را عهده دار ميشود تا اتمام حجت شود و آنگاه قائم به حق و عدالت قيام مي کند».
در کتاب کمال الدين (12) از ابوحمزه ثمالي نقل کرده که او گويد به حضرت صادق عليه السلام عرض کردم که امام محمد باقر عليه السلام فرمود: خروج سفياني حتمي است؟ جواب داد آري اين طور است و اختلاف اولاد عباس هم حتمي است، و قتل نفس زکيه، و خروج قائم حتمي است، گفتم آن نداي آسماني چيست و چگونه است؟ فرمود در اول روز منادي ندا مي کند مردم بدانيد و آگاه باشيد که حق با علي عليه السلام و پيروان اوست، آنگاه شيطان هم در آخر روز صدا مي زند حق با شخص سفياني و متابعين اوست، و در آن وقت آنان که ايمان ثابتي ندارند به شک مي افتند.
و أيضا در همين کتاب (13) از معلي بن خنيس از حضرت صادق عليه السلام روايت شده که امام فرمود: ابتدا صداي جبرئيل از آسمان بلند مي شود بعد صداي شيطان از زمين و بايد از صداي أول متابعت کنيد، مبادا در پي صداي دوم برويد و فريب بخوريد.
و از حضرت صادق عليه السلام روايت شده (14) که فرمود خروج اين سه نفر خراساني و سفياني و يماني در يک سال و يکماه و يک روز خواهد بود، و پرچم هيچ کدام مانند شخص يمني نيست که او مردم را به سوي حق راهنمائي مي کند.
(و ما گوئيم الحمد لله رب العالمين).
شرح- با خاطر شاد لب به حمد و ستايش پروردگار عالميان بگشائيم و او را به اين نعمتي که عنايت فرموده ستايش کنيم. البته اين حمد و ستايش پس از قطع سلطه ي سلطه گران و أعوان و أبناء شان از سر مستضعفان جهان و رها شدن از قيد بنديست که از طرف قدرتمندان و ستمکاران به دست و پاي آنان بسته شده بوده همچنان که در سوره انعام آيات 44، 45، 46 آمده است.
در پايان اين بحث لازم است که پيرامون غيبت امام زمان صحبت شود که جهت چيست که آن حضرت از انظار غايب است و تاکنون قيام نکرده و خود را معرفي ننموده، و چه شده که غيبت او تاکنون بطول انجاميده و از اين طول غيبت سوء استفاده شده، و مدعياني پيدا شده اند که ادعاي نيابت حتي مهدويت و نبوت کرده اند. (15) و از طرفي هم قدرتمندان ستمکار و هوي پرستان زمام امور مسلمانان را به دست گرفته و احکام عمده ي اسلامي که با منافع و سوء استفاده آنها سازش ندارد تعطيل شده و رفته رفته از ميان مي رود. (16)
البته اخبار وارده در باب علت غيبت امام زمان زيادي است و از مجموع آن اخبار استفاده مي شود که حکمت غيبت آن بزرگوار چند امر است: اول- قلت انصار و اعوان آن حضرت، چون دعوت آن بزگوار براي احياي سنت الهي يعني دين در جهان بشريت و تشکيل حکومت عدل و برطرف ساختن ظلم و جور است که در ابتدا حدود سيصد و سيزده نفرند، و چنان که در روايت آمده است تا عدد اصحاب و ياران آن حضرت به ده هزار نفر نرسد از مکه خارج نمي شود. (17)
جهت دوم- آنکه امام زمان در دوره ي غيبت خود تعهدي نسبت به حکومت هاي وقت ندارد و بيعت کسي را هم به ظاهر بگردن نگرفته، تا انقلاب و قيامش به اغتشاش و شورش جلوه گر شود چنان که روايات بدان متعرضند از جمله روايت حسن بن علي بن فضال از پدرش از حضرت رضا عليه السلام است که شيخ صدوق در کمال الدين (18) نقل کرده که فرمود: مي بينم شيعيان وقتي که نسل سومين از فرزندانم از ميانشان ميرود همچون گوسفندان که طالب چراگاهند آنان هم متحير و سرگردان در جستجو هستند تا موضع و محلي که از آن بهره مند شوند بيابند ولي نمي يابند، راوي گفت چرا چنين مي شود؟ فرمود براي اينکه امامشان از نظرشان غايب مي شود، گفتم چرا؟ فرمود براي آنکه وقتي که با شمشير قيام نمود تعهد و بيعت کسي به گردن او نباشد.
جهت سوم- خرج ودائع مؤمنه از اصلاب کافرين است چنان که در مجلد 13 بحار ص 130 (19) از حضرت صادق عليه السلام روايت شده که راوي حديث گويد: سؤال کردم از آن بزرگوار که چرا اميرالمؤمنين عليه السلام از ابتدا با مخالفين و دشمنانش جنگ نکرد؟ فرمود: براي اين آيه ي شريفه که در قرآن آمده است. «لو تزيلوا لعذبنا الذين کفروا منهم عذابا أليما»- فتح: 25- يعني اگر آن مؤمنين ناشناخته از کفار جدا شده بودند ما کفار را به عذابي دردناک گرفتار مي کرديم.
راوي پرسيد مقصود از جدا شدن در اين آيه چيست؟ فرمود مقصود ودايع مؤمنه در صلب مردم کافر است (که اگر آن نطفه ها از صلب پدران کافر جدا مي شدند آن کفار را به عذاب دردناک معذب مي نموديم پس اميرالمؤمنين عليه السلام که در اول کار با کفار و منافقين جنگ نکرد به ملاحظه ي اين آيه مبارکه بوده).
آن گاه حضرت فرمود: همچنان قائم ما نيز تا مادامي که ودائع الهي از صلب کافران خارج نشود ظاهر نخواهد شد، پس وقتي که آن نسل خارج شد و به ظهور پيوست و مردان مؤمن به وجود آمدند او هم ظاهر شود و بر دشمنان پيروز و آنان را از ميان ببرد.
علت چهارم- غيبت امام زمان- ممکن است امتحان و آزمايش مردم باشد تا در دوره ي غيبت درجه ي ايمان ادعائي مردم هم معلوم گردد. همچنان که خداوند در ابتداي سوره ي عنکبوت مي فرمايد «أحسب الناس أن يتکروا أن يقولوا آمنا و هم لا يفتنون» آيا مردم پيش خود حساب کردند (و گمان نمودند) به اينکه بگويند ايمان آورده ايم رها مي شوند و آزمايش نمي شوند.
چه شود گر محک تجربه آيد به ميان
تا سيه روي شود هر که در او غش باشد
امام صادق عليه السلام در حديثي مي فرمايد: «و هم چنين قائم آل محمد عليه السلام ايام غيبتش طولاني شود تا آنکه به وسيله ي ارتداد بد سرشتان حق خالص آشکار و ايمان پاک از ايمان آلوده معلوم شود، و آنگاه شيعيان پاک سرشت که از نفاق و تفرقه خائفند در عهد قائم احساس شوکت و قدرت و امنيت نمايند». (20)
شيخ صدوق در کمال الدين (21) از امام صادق عليه السلام روايت مي کند که آن بزرگوار به راوي خبر (به نام منصور) فرمود: «اي منصور صاحب امر نخواهد آمد مگر بعد از آنکه مأيوس شويد، نه؛ به خدا قسم نمي آيد مگر بعد از آنکه خوب و بد شما از هم ممتاز گرديد، نه؛ به خدا سوگند نمي آيد مگر بعد از آنکه امتحان دهيد، نه؛ به خدا نمي آيد مگر آن شقي شقاوتش آشکار گردد و آن کس که سعيد است شناخته شود.
علت پنجم- آنکه چون آن بزرگوار مأمور اجراي اوامري است که بايد بعد از اين به وسيله او در جهان صورت گيرد، از اين نظر لازم است که در حفظ جان خود بکوشد و خود را از آسيب و اذيت و آزار دشمنان محفوظ دارد، و از اين نظر غيبت و مخفي بودن او از انظار مردم سبب حفظ جان او شود.
و در رواياتي به اين علت اشاره شده است، از جمله در کتاب کمال الدين و بحار از زراره از امام محمد باقر عليه السلام روايت شده که فرمود: «البته براي قائم آل محمد پيش از قيامش غيبيتي است و اوست که ميراثش را مي طلبد. گفتم براي چه مخفي است؟ فرمود: خوف و ترس است و با دست به شکم خود اشاره کرد و فهماند يعني کشتن». (22)
البته او هم همچون پدران بزرگوارش ترس و خوفي از کشته شدن در راه خدا ندارد، ولي چون مأمور به انجام امري است که بايستي آن را به مرحله ي اجرا در آورد و هنوز موقع آن نرسيده (چون عالم بشريت هنوز به آن مرحله نرسيده و خود را مهيا نکرده) خداوند متعال هنوز قيام او را اراده نکرده، و لذا غيبت او يکي از اسباب حفظ جان اوست که خوف آن بزگوار از قتل با عدم اراده خداوند به قيام او توأم است. (23)

پي نوشت ها:

1. در باب (فضل انتظار فرج- و ما ينبغي فعله في ذلک الزمان) مجلد 52 بحار ص 132.
2. 52 ص 225 نقل از مجالس مفيد.
3. 51 بحار ص 83 نقل از کشف الغمه از کتاب اربعين أبونعيم اصفهاني متوفي اوائل قرن 5 حديث شماره 28.
4. قسمت اول آن سوره روم آيه ي 6، و دوم سوره رعد آيه 41.
5. مجلد 52 ص 249 نقل از غيبت نعماني.
6. باب علامات ظهوره مجلد 52 ص 181.
7. علامات خروج القائم باب 57 ص 649 چاپ مکتبة الصدوق.
8. به نقل بحارالانوار مجلد 52 ص 181.
9. صفحه 650 چاپ مکتبة الصدوق شماره 7، و أيضا روايت ديگر شماره يک صفحه 649. و خسف بيداء طبق روايات وارده است از جمله ام سلمه از رسول خدا (ص) به نقل از بحارالانوار مجلد 51 ص 182 از تفسير کشاف در بياباني نزديک مدينه واقع مي شود.
10. صفحه 650 شماره ي 5، و 653 شماره ي 15.
11. بحارالانوار مجلد 52 ص 344 نقل از غيبت نعماني.
12. ص 652 شماره 14.
13. صفحه 652 روايت شماره 13.
14. 52 بحارالانوار ص 210 نقل از غيبت طوسي، و اشارد مفيد.
15. پيدايش وقوع چنين مدعياني در تاريخ و اخبار و روايات هم بدان اشاره شده از جمله: روايات عبدالله بن عمر از رسول خدا (ص) که فرمود: «اين قيام صورت نمي گيرد مگر بعد از آنکه حدود 60 نفر کذاب و دروغگو ظاهر شوند و ادعاي نبوت کنند و خود را پيغمبر خوانند». و در روايت ديگر از حضرت صادق (ع) نقل شده که فرمود: «قائم آل محمد ظاهر نمي شود مگر آنکه حدود 12 نفر از سادات بني هاشم ظاهر شوند و مدعي اين مقام گردند و همگي مردم را سوي خود دعوت نمايند. نقل از بحارالانوار مجلد 52 ص 209 از کتاب ارشاد شيخ مفيد و غيبت شيخ طوسي.
16. طول غيبت امام زمان و نبودن رهبر الهي ميان مسلمانان و سلطه ي حکام ظلم و جور و تعطيل احکام امر به معروف و نهي از منکر سبب مي شود که احکام و دستورات ديني به خصوص مقررات و قوانين اجتماعي آن رفته رفته از ميان برود جامعه مسلمانان به فساد و تباهي کشانده شوند، و چه بسا يک سلسله آداب و رسوم قومي و منطقه اي در ميانشان رواج يابد و کم کم رنگ ديني به خود بگيرد و به صورت دين جلوه گرد شود، و در نتيجه آن ديني که قرآن و پيغمبر اسلام خواهان آنست و مردم را بدان دعوت مي کند چنانکه در روايات هم آمده به حال غربت درآيد.
و از اين نظر وقتي که آن بزرگوار ظهور فرمايد و بخواهد دين جدش را که همان ديني الهي است احياء کند، چه بسا همان علاقمندان آن بزرگوار به مخالفت برخيزند و آن را دين جديد و آئين نو پندارند، چنانکه در اخبار و روايات هم آمده است.
17. بحار 52 ص 337 نقل از ارشاد مفيد.
18. کمال الدين صدوق چاپ مکتبة الصدوق ص 480 شماره 4.
19. ج 52 ص 97 نقل از علل الشرايع و کمال الدين.
20. کمال الدين چاپ مکتبة الصدوق ص 356.
21. کمال الدين ص 346.
22. کمال الدين ص 481، مجلد 52 بحار ص 98 نقل از غيبت نعماني.
23. مهيا گشتن جهت عمده است در غيبت امام زمان «ان الامور مرهونة بأوقاتها» و تا وقت آن نرسيده باشد و جهان آمادگي آن را پيدا نکند صورت نگيرد و طبق اخبار و احادثي که از اولياي خدا نقل شده و در مجلد 52 بحارالانوار باب «علامات ظهوره (ع)» ذکر شده و با توجه به روايت غيبت نعماني به نقل بحارالانوار مجلد 52 ص 244 شماره 42 و 44 ص 207 نقل از کمال الدين، و شماره 120 نقل از غيبت نعماني از حضرت صادق (ع) که فرمود: «پيش از ظهور امام زمان بيشتر از دو ثلث مردم بلکه پنج هفتم حتي نه دهم مردم تلف مي شوند، چه در اثر زد و خورد جنگي و چه به وسيله بمب اتمي و يا مواد شيميائي و راديو اکتيو (که در روايت بموت احمر و ابيض و و تعبير شده).
البته اين تلفات و خونريزيها در اثر رقابت و سلطه گري و استفاده فروش اسلحه و بسط و نفوذ ابر قدرت ها صورت مي گيرد. چون در اثر توسعه ي روابط اجتماعي و ارتباطات جمعي، سطح کره زمين حکم يک اقليم و سرزمين و مملکت خواهد داشت که بيش از يک حکومت نمي پذيرد و لذا جنگ سوم عالمگير هم دير يا زود در خواهد گرفت، و مستلزم تلفاتي چندين برابر جنگ اول و دوم خواهد بود. و از اين نظر، خواهي نخواهي جهان به سوي يک حکومت پيش مي رود، و اين امر موجب مي شود که زمينه را براي تشکيل يک حکومت عدل جهاني که به ظهور و قيام آن بزرگوار صورت مي گيرد فراهم شود. «و لقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر ان الارض يرثها عبادي الصالحون- ان في هذا البلاغا لقوم عابدين»- انبياء: 105 و 106- بعد از ذکر در زبور چنين نوشتيم که زمين را بندگان شايسته من ارث مي برند، و اين امر براي گروه عبادت پيشه ابلاغي است. «... ان الارض لله يورثها من يشاء من عباده و العاقبة للمتقين»- اعراف: 128... البته زمين متعلق به خدا است به هر کس از بندگانش که مورد مشيتش قرار گيرد وا مي گذارد (ولي) سرانجام براي پرهيزکاران است.

منبع: كتاب شرحي بر دعاي ندبه