ترجمه و شرح (ليت شعري اين استقرت بک النوي)
ترجمه و شرح (ليت شعري اين استقرت بک النوي)
(کاش مي دانستم اکنون کجا اقامت داري)
کلمه «نوي» در کتاب قاموس به معني خانه و جابجا شدن از مکاني به مکان ديگر آمده. «اي نسيم سحر آرامگه يار کجاست» چون حکومت عدل جهاني به وسيله آن حضرت برپا مي گردد پس تا زماني که جامعه بشر استعداد آن را پيدا نکند و روي به يک حکومت در جهان نرود و خود را مهياي آن نسازد آن حضرت از انظار مخفي است و در پس پرده غيبت است و ظاهر نمي شود لذا منزل و اقامتگاه او هم معلوم نيست، و کسي جا و مکان مخصوص او را اطلاع ندارد.
از حضرت صادق عليه السلام روايت شده (1) که فرمود: «قائم ما را دو غيبت است يکي کوتاه و ديگري دراز و طويل المدة، در غيبت اولي شيعيان خاص و اولياي او مکان و محل اقامت او را مي دانند، ولي در غيبت دوم اولياء هم جا و مکان او را نمي دانند». پس آنچه را که به بعضي نسبت مي دهند که آن بزرگوار در همان سردابي که غايب شده است در طول زمان در همانجاست و از همانجا بيرون مي آيد صحيح نيست و پايه و اساسي ندارد.
(بلکه کدام سرزمين يا منطقه اي اقامت مي کني آيا به کوه رضوي، يا غير آن، يا در ذي طوي).
شرح- «رضوي» کوهي است سمت غربي مدينه نزديک ينبع و تا مدينه مسافتي راه است. «ذي طوي» کوهي است داخل حرم و نزديک مکه و سر راه تنعيم قرار دارد.
توضيح- کوه رضوي طبق روايتي که در 13 بحار ص 142 (2) از امام صادق عليه السلام نقل شده کوهي است در حجاز که نسبت به ساير کوههاي ديگر سبز و خرم و چشمه سار و مشجر و ميوه دار بوده و پناهي براي پناهنده بوده است (3) و از اين نظر ذکر آن در اين دعا آمده که مأمن و پناهگاه حضرت ولي عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مي باشد أما نه بطور قطع بلکه به صورت ترديد، نمي دانم که قرارگاهت کجا است؛ در کوه رضوي يا ذي طوي يا جاي ديگر.
پس با اين وصف محل استقرار آن بزرگوار معلوم نيست، و جايگاه مشخصي ندارد، هر جا باشد آنجا جايگاه ستايش است. در 13 بحار ص 143 (4) از مفضل بن عمرو روايت کند، گويد شنيدم از حضرت صادق عليه السلام که فرمود: «براي صاحب امر جايگاهي است که به آن «بيت الحمد» گفته مي شود و در آن جا چراغي است که از روز ولادتش تا روزي که به وسيله شمشير قيام مي کند مي درخشد و خاموش نمي شود».
اما ذي طوي که از کوههاي اطراف مکه است و در يک فرسخي آن در راه تنعيم قرار دارد، طبق روايتي که از حضرت باقر عليه السلام نقل شده (5) حضرت ولي عصر (عج) از طريق ذي طوي با مجاهداني به تعداد نفرات بدر (313 تن) وارد مکه، و کنار کعبه مي آيد و پرچم انقلاب و پيروزي را در آنجا برپا مي دارد.
(گران و سخت است بر من که خلق را ببينم و تو ديده نشوي).
شرح- البته امام زمان ديده مي شود ولي کسي او را نمي شناسد.
ديده مي بايد که باشد شه شناس
تا شناسد شاه را در هر لباس
از امام ششم عليه السلام روايت شده که فرمود: «در موسم حج براي انجام مناسک حج حاضر مي شود، و مردم را مي بيند ولي مردم او را نمي بينند». (6) و فرمود: «او مانند يوسف است با برادرانش که يوسف آنها را ديد و شناخت ولي آنها او را مي ديدند ولي نمي شناختند تا موقعي که خود را معرفي کرد». (7)
و آن حضرت در بازارها رفت و آمد مي کند، و در مجالس حاضر مي شود ولي کسي او را نمي شناسد. و بسا موقعي که ظاهر مي شود و خود را معرفي مي کند مردم آن زمان گويند که ما به دفعات او را مشاهده کرده و نشناخته ايم.
يا رب به که بايد گفت اين نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود، آن شاهد هر جائي
روايتي در مجلد 13 بحار ص 142 (8) است که حضرت صادق عليه السلام فرمود: «صاحب اين امر ميان مردم رفت و آمد مي کند و بر فرش آنان قدم مي گذارد ولي او را نمي شناسند تا وقتي که خداوند به او اجازه دهد که خود را معرفي کند همچنان که به يوسف اجازه داد و برادران يوسف به او گفتند تو يوسفي؟ گفت آري من يوسفم.
(و نمي شنوم از تو نه صدائي و نه رازي).
يعني از تو هيچ صدائي حتي آهسته هم به گوش من نرسد، و از هر که سراغ تو بگيرم او هم مانند من بي اطلاع باشد، چه کنم، و اين دردم را به که گويم، و اين علاقمنديم را کجا برم؟
شرح- صدوق در کتاب امالي خود (9) از رسول اکرم صلي الله عليه و آله روايت کرده که فرمود: «بنده اي به مرتبه ايمان نمي رسد مگر اينکه من محبوبتر از خود او، و خاندان من محبوبتر از خاندان او و عترت من محبوب تر از عترت او نزد او باشد».
(و سخت گران است بر من که بلا و گرفتاري تو را فرا گيرد به طوري که ناله زار و شکوه من هم به تو نرسد، (نه از غم روزگار و نه از غم پريشاني شيعيان).
شرح- در کتاب خصال (11) از حضرت صادق عليه السلام روايت شده که فرمود: پنج گروهند که خواب (راحت ندارند)- تا آنکه گويد- دوستي که از محبوب جدا مي شود. چنين شخصي وقتي مبتلا به مفارقت شود سخت متأثر و پريشان و حزنش بي اندازه است خواب راحتي هم ندارد.
(جانم فدايت اي آن غايبي که از ما کناره نداري (بلکه در ميان ما هستي و نگهبان و ناظر و حافظ مائي) جانم به قربانت اي آن کسي که پنهاني ولي از ما خالي نيستي، و دوري ولي از ما جدا نيستي).
شرح- از اين دو جمله استفاده مي شود که ما آن بزرگوار را نزديک خود و ميان خود معرفي مي کنيم و معلوم مي دارد که او در مکان خاصي که از ديد ما پنهان باشد نيست بلکه در اجتماعات ما بصورت نا آشنا رفت و آمد مي کند. و محل ثابتي براي او نيست.
آري کسي که ايمان به وجود و غيبت آن حضرت داشته باشد شب و روز متأسف و حيران است که چرا آن بزرگوار با آن عظمت جلال و بزرگواري، و با آن کمال رأفت و احسانش که از پدر و مادر مهربان تر است آنچنان در پرده حجابي از حجابهاي الهي پنهان و پوشيده است که نه دستي بدامانش رسد، و نه چشمي به جمالش روشن گردد و نه از مقرش خبري و نه از محل اقامتش اثري باشد.
(جانم فدايت اي آنکه تو آرزوي قلب هر مشتاق آرزومندي از مرد و زن مؤمن که تو را ياد آورند و ناله کنند).
شرح- البته کسي که دل به خدا دهد و بدو بگرود، شوق ديدن مردان خدا را دارد و آرزوي ديدارشان را شب و روز در دل مي پروراند، و البته پيوند ناگسستني است ميان آن ايمان و اين شوق.
(جانم فداي تو اي آن سرشته ي عزت و جلالتي که کسي را بدان برتري نبود).
شرح- چون او داراي صفات و اخلاق و اعمالي است که شايستگي اين علو و برتري را دارد و کسي که ايمان و اخلاق در او نباشد اين فضيلت و بزرگواري را هم نشايد.
(جانم فدايت که تو از رکن اصيل مجد و بزرگواري باشي که کسي به مانند شما نخواهد گرديد).
شرح- و آدمي گذشته از صفات و اخلاق و رفتار پسنديده اش براي مجد و شرافت و بزرگواري او، طهارت خانوادگي هم لازم است و آن اسباب و لوازمي دارد غير محدود و خارج از قدرت بشري و در زيارت وارث مي گوئي «أشهد أنک کنت نورا في الاصلاب الشامخة و الارحام المطهرة».
(جانم به فدايت که تو از آن نعمت هاي خاص عالي و اصيلي هستي که مثل و مانندي ندارد (و کسي شباهت به او را ندارد).
شرح- وقتي که انسان از نظر خانوادگي و محيط پرورش پاک باشد و استعدادات نهاني او به نحو أحسن پرورش يابد در ميان جامعه بشر نمونه خواهد بود، و کسي جز هم عنانان او در فضيلت و جلالت به پايه ي او نرسد. و در شرح جمله «يا ابن النعم السابقات» بيان شد بالاترين نعمت ها نعمت وجود پيغمبر و اوصياء او عليهم السلام است.
(جانم فدايت که تو از خاندان عدالت و قرين شرفي که احدي توان برابري با شما را ندارد).
شرح- در کتاب نجم الثاقب از کتاب غيبت نعماني نقل مي کند که خداوند متعال آنچه را که به پيغمبران سلف داده با زياده به آن حضرت مي دهد و او را تفضيل مي دهد. و در آن کتاب حدود چهل و هفت فضيلت براي آن بزرگوار نقل مي کند و چون بناي ما به اختصار است لذا از ذکر آن فضائل در اينجا صرف نظر مي کنيم، طالبين بدانجا مراجعه کنند.
پي نوشت ها:
1. 52 بحارالانوار ص 155 نقل از غيبت نعماني. و به همين مضمون روايات ديگري است.
2. 52 ص 153 نقل از غيبت طوسي. و مؤيد اين روايت گفتار ياقوت حموي در معجم البلدان است. که رضوي کوهي است در يک منزلي ينبع و هفت منزلي مدينه و کوهي است بلند، و داراي گردنه ها و دره هاي زياد، و آب فراوان و درختان بسيار و گويد که پيغمبر اکرم (ص) درباره اين کوه فرمود: «رضوي کوهي است (خداپسند که) خدا از آن راضي و خشنود است».
3. طايفه ي کيسانيه که فرقه چهار امامي هستند و پس از امام حسين (ع) به امامت محمد حنفيه برادر پدري آن بزرگوار معتقدند. و آنها گويند که محمد حنفيه هم اکنون زنده است و در کوه رضوي بسر مي برد و از نعمت آنجا استفاده مي کند و اوست «موعود منتظر». و ما اکنون نام آن را در کتب تاريخ ادبيان مي يابيم و از پيروان آن نشاني نمي بينم.
4. 52 ص 158 نقل از غيبت نعماني.
5. 52 ص 306 نقل از کتاب سيد علي بن عبدالحميد.
6. 52 بحار ص 156 نقل از غيبت نعماني.
7. 52 ص 154 نقل از غيبت نعماني.
8. 52 ص 54 نقل از غيبت نعماني.
9. امالي صدوق ص 201 به نقل از بحارالانوار مجلد 27 چاپ جديد ص 75.
10. در بعضي از نسخ چنين آمده: «عزيز علي أن يحيط بي دونک البلوي» يعني سخت گران است بر من که رنج و بلا مرا فرا نمي گيرد و به من نرسد مگر به تو. و منظور از هر دو عبارت يکي است.
11. اين روايت در ص 296 خصال چاپ مکتبه الصدوق است و مسندا از امام ششم (ع) روايت کرده که فرمود: «پنج طائفه اند که خواب (راحت) ندارند: 1- کسي که قصد ريختن خوني را کرده باشد. 2- و کسي که ثروت فراواني دارد، ولي حافظ و نگهبان اميني براي اندوخته ثروت خود ندارد. 3- و کسي که براي بدست آوردن عزت و شرافت اجتماعي خود متوسل به دروغ و بهتان گردد. 4- و کسي که بدهي زيادي دارد و مالي ندارد که آن را ادا کند. 5- و عاشقي که در معرض جدائي از معشوق خويش است». و قبلا اين خبر گذشت.
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}