نویسنده: علی نصیری (1)
قرآن از جایگاه بس رفیع و بلند مرتبه (ساحت علم و حکمت الاهی) برای هدایت جهانیان و به کمال رساندن انسان‌ها و در جایگاه نظام نامه و مرام نامه واپسین دین آسمانی یعنی اسلام و در عین حال در مقام معجزه ماندگار و اثبات کننده حقانیت رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرود آمد؛ از این رو خود با تأکید بر جایگاه بلند خویش از همه جهانیان به ویژه صاحبان عقل و تفکر برای تدبّر و اندیشیدن در آموزه‌های خود دعوت به عمل آورد. «أَ فَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلاَفاً کَثِیراً» (نساء (4): 82). آیا در [معانی] قرآن نمی‌اندیشند؟ اگر از جانب غیر خدا، بود قطعاً در آن اختلاف بسیاری می‌یافتند». مهم‌ترین جایگاهی که قرآن کنار سایر نقش آفرینی‌ها برای خود قائل است، این است که در جایگاه مهم‌ترین و معتبرترین منبع شناخت دین و آموزه‌های دینی مورد اهتمام مسلمانان قرار گیرد و با توجه به این که خود از اعتبار سنت و از نقش پیامبر درمقام تبیین کننده قرآن سخن به میان آورده، از آنان خواسته تا سنت را به صورت دومین منبع به رسمیّت بشناسند؛ پس همان‌گونه که ادعای عدم امکان استفاده و فهم قرآن مردود است، انحصار منبع شناخت دین در قرآن نیز غیر قابل پذیرش است. تعلیم قرآن را جزو خدمات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به امت برشمرد: «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ» (بقره (2): 129؛ آل عمران (13): 164؛ جمعه (62): 2)؛
و از آن جا که قرآن خود را بیانگر همه نیازها دانسته (وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ) (نحل (16): 89)؛ از مسلمانان خواسته است که از آن در جایگاه قول فصل [= سخن فیصله دهنده] بهره جسته و در اختلافات از قرآن به صورت نخستین مرجع و منبع استفاده کنند: «فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً». (نساء (4): 59)؛ پس هر گاه در امری اختلاف نظر یافتید، اگر به خدا و روز باز پسین ایمان دارید، آن را به [کتاب] خدا و [سنت] پیامبر عرضه بدارید، این بهتر و نیک فرجام‌تر است».
حضرت امیر (علیه السلام) مقصود از بازگرداندن اختلاف‌ها به خداوند را مراجعه به قرآن دانسته است (نهج‌البلاغه، خطبه‌‌ی 125). بنابراین، مهم‌ترین جایگاهی که قرآن کنار سایر نقش آفرینی‌ها برای خود قائل است، این است که در جایگاه مهم‌ترین و معتبرترین منبع شناخت دین و آموزه‌های دینی مورد اهتمام مسلمانان قرار گیرد و با توجه به این که خود از اعتبار سنت و از نقش پیامبر درمقام تبیین کننده قرآن سخن به میان آورده، (2) از آنان خواسته تا سنت را به صورت دومین منبع به رسمیّت بشناسند؛ پس همان‌گونه که ادعای عدم امکان استفاده و فهم قرآن مردود است، انحصار منبع شناخت دین در قرآن نیز غیر قابل پذیرش است.
خوشبختانه این درخواست قرآن عملاً از سوی اندیشه‌وران مسلمان از آغاز تاکنون مورد توجه قرار گرفته است. گواه مدعا آن که در تمام مباحث درون دینی و نقلی همچون تفسیر، فقه، اصول، کلام، تاریخ اسلام و ... همواره از قرآن به صورت نخستین و معتبرترین مدرک استفاده می‌شود. اصولیان شیعه و اهل سنت، یک صدا از قرآن در جایگاه نخستین منبع اجتهاد یاد کرده‌اند (برای نمونه، ر. ک: حکیم، 1390 ق: ص 332). و استناد به آیات قرآن در نخستین مرحله همواره به صورت برنده‌ترین سلاح در دفاع از یک نظر و تضعیف دیدگاه خصم به کار گرفته می‌شود.
افزون بر مباحث نقلی، حتی در مباحث عقلی و شهودی یعنی فلسفه و عرفان اسلامی نیز هماره استناد و استشهاد به آیات قرآن در مرحله نخست و سپس استناد به روایات مشهود است؛ هر چند ممکن است این استشهاد‌ات احیاناً دچار تفسیر به رأی شده باشد؛ بنابراین، اذعان به جایگاه قرآن به صورت نخستین و معتبرترین آبشخور فهم دین، مورد توافق همه دین‌باوران است.  

مفهوم و ماهیت قرآن

قرآن اسم عَلَم یا مصدر از ریشه قرأ به معنای کتاب خواندنی یا خواندن (3) نامی است که خداوند خود بر کتاب مقدس مسلمانان و معجزه جاوید پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گذاشته است. این نام 68 بار عموماً با الف و لام و گاه بدون آن و به شکل قرآناً (ده بار) به عنوان نام خاص این کتاب آسمانی در قرآن برده شده است. از این تعداد، قرآن دو بار به معنای نماز و دو بار نیز به صورت پیوسته در معنای مصدری به کار رفته است: «إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ‌ * فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ» (قیامت (75): 17- 18). در تمام موارد کاربرد این واژه، از آن مفهوم اسم و نه وصف اراده شده است. به عکس سایر اسامی ادعا شده برای قرآن که حتی اگر نامی از موصوف برده نشده باشد، از باب وصف به کار رفته‌اند. (4)
قرآن در بردارنده کلام الاهی است که از رهگذر وحی بر پیامبر فرود آمده و در قالب 114 سوره و 6236 آیه انعکاس یافته است. کنار نزول یکپارچه و دفعی قرآن که از آیات استفاده، و در روایات بدان تصریح شده است، (5) این کتاب به رغم درخواست کافران که می‌گفتند چرا قرآن یک جا نازل نمی‌شود، به صورت تدریجی و اصطلاحاً نجومی طی 20 یا 23 سال همزاد با رخدادهای صدر اسلام، اما ناظر به همه رخدادها و نیازهای بشری نازل شد. آیات و سوره‌های قرآن پس از نزول با تأکید پیامبر و اهتمام مسلمانان نگاشته می‌شد و مسلمانان افزون بر اهتمام به کتابت، به حفظ و فراگیری قرآن روی آورده و به زودی صدها و هزاران نفر به حفظ و نشر آن پرداختند. (6)
با آغاز فتوحات مسلمانان و گسترش سرزمین اسلامی، قرآن نخستین تحفه معنوی بود که برای تازه مسلمانان به هدیه برده می‌شد و شماری از صحابه و سپس تابعان برای تعلیم آن به این سرزمین‌ها پا نهادند و با رواج پدیده استنساخ، هزاران نسخه از قرآن در اطراف و اکناف جهان پراکند. بدین ترتیب، قرآن به صورت مکتوب و متن دلنشینِ به حافظه سپرده شده در سده‌های آغازین و سپس سده‌های میانی به وسیله هزاران هزار مسلمان دست به دست شد تا به دست ما رسید؛ از این رو قطعیت و قرآنیت متن مصحف کنونی افزون بر پدیده اعجاز و هماوردطلبی بر تواتر در عالی‌ترین سطح ممکن مبتنی است . گرچه درباره ترتیب سوره‌های قرآن و تا حدودی آیات آن اختلافاتی وجود داشته و گروهی آن را دستاورد اجتهاد صحابه می‌دانند، قراین کلامی و تاریخیِ قابل اعتماد نشان می‌دهد که ترتیب مصحف کنونی وحیانی بوده و به رغم عدم انطباق با ترتیب نزول با نظارت و امضای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) انجام گرفته است. (7)
از سوی دیگر گرچه پدیده‌هایی همچون بداوت خط عربی، اختلاف لهجه‌ها و اجتهاد قرّاء در سده‌های نخست، اختلاف نسبتاً فاحشی در نوع قرائت آیات پدید آورد و آن‌گاه که ابن مجاهد در سده چهارم بر اساس معیارهای خاص، قرآن‌ها را به هفت قرائت محدود کرد، شمار بسیاری از صاحب‌نظران و حتی فقیهان با عطف توجه به حدیث نبوی: «أنزل القرآن علی سبعه أحرف» (8) که سند و متن آن جای بحث و گفت وگوی فراوانی دارد، گمان کردند که مقصود از هفت حرف همان هفت قرائت مورد نظر ابن مجاهد است؛ در نتیجه به این قرائت‌های هفت‌گانه مشروعیت داده حتی قرائت آنها را در نماز جایز شمردند؛ اما در روایات اهل بیت (علیهم السلام) با استناد به اصل وحدت منشأ نزول، بر وحدت قرائت تأکید شده است؛ چنان که امام باقر (علیه السلام) فرمود:
«قرآن واحد و از سوی خدای واحد فرود آمده، و اختلاف از جانب راویان پدید آمده است». (9)
و قرائت متداول مسلمانان که همان قرائت حفص به نقل از عاصم از ابو عبدالرحمان سلمی از امام علی (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، مورد تأیید قرار گرفت؛ بنابراین، ساختار قرآن نیز فاقد هرگونه پراکندگی است. (10)
از سوی دیگر، وجود هر گونه دخل و تصرف و تحریف در قرآن نیز از سوی عالمان فریقین مورد انکار قرار گرفت؛ بنابراین، قرآنیت قرآن و آسمانی بودن مصحف کنونی از نظر سوره‌ها، آیات، کلمات، حروف، نوع قرائت و چینش، مورد تأکید عموم مسلمانان و اندیشه‌وران مسلمان است. جاودانگی و جهانی بودن قرآن که با گذر جهانیان از هزاره دوم و گام نهادن در هزاره سوم میلادی عینیت بیشتری یافته و پاسخگویی این کتاب به بنیادی‌ترین پرسش‌ها در عرصه خداشناسی، هستی‌شناسی، و انسان‌شناسی و ... و پیشگامی هماره آن در مقایسه با کاروان دانش و تمدن و فرو نپاشیدن هیچ یک از آموزه‌های آن به رغم گذشت پیش از پانزده سده از نزول که در یک کلمه در ویژگی فرا زمانی و فرا مکانی قرآن تجلی یافته، همگی از وجود سرّی عظیم در این کتاب به ظاهر کوچک حکایت دارد؛ سرّی که فقط انتساب آن به خداوند و کلام‌الله بودن قرآن، قادر به تحلیل آن است. قرآن، ورای این معرفی ظاهری، دارای حقیقت و ماهیّتی دیگر است که دور از دسترس ما بوده و سخن گفتن درباره آن نیز بس سخت و دشوار است. آن چه در معرفی حقیقت قرآن می‌دانیم، همان مقداری است که به وسیله خود قرآن و مخاطبان اصلی آن یعنی پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) معرفی شده و تا حدودی ما را به شناخت حقیقت آن نزدیک می‌کند. پوشیده بودن حقیقت قرآن شواهدی دارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:
به طور مثال، ویژگی‌هایی که از زبان قرآن برای این کتاب برشمرده شده، از برخورداری قران از ماهیتی دیگر غیر از ظاهر الفاظ و عبارات آن حکایت دارد. از نگاه قرآن، اگر این کتاب بر کوه فرود آید آن را در هم می‌شکند و فرو می‌پاشد (حشر (59): 21) و اگر بر زمین عرضه شود، باعث پاره پاره شدن آن می‌شود و اگر بر مردگان ارائه شود، آنان را زنده خواهد کرد (رعد (13): 31). آیا صفاتی همچون قول ثقیل بودن، شفا، عزیز بودن، حکمت، عظمت، کرامت، مجد، شفا، مبارک، نور بودن قرآن با تحلیل آن فقط به صورت مصحفی فرود آمده از خداوند سازگار است؟!
جاودانگی و جهانی بودن قرآن که با گذر جهانیان از هزاره دوم و گام نهادن در هزاره سوم میلادی عینیت بیشتری یافته و پاسخگویی این کتاب به بنیادی‌ترین پرسش‌ها در عرصه خداشناسی، هستی‌شناسی، و انسان‌شناسی و ... و پیشگامی هماره آن در مقایسه با کاروان دانش و تمدن و فرو نپاشیدن هیچ یک از آموزه‌های آن به رغم گذشت پیش از پانزده سده از نزول که در یک کلمه در ویژگی فرا زمانی و فرا مکانی قرآن تجلی یافته، همگی از وجود سرّی عظیم در این کتاب به ظاهر کوچک حکایت دارد؛ سرّی که فقط انتساب آن به خداوند و کلام‌الله بودن قرآن، قادر به تحلیل آن است. (11)

تحریف ناپذیری قرآن

یکی از شبهاتی که اعتبار قرآن را مخدوش می‌سازد، ادعای راهیافت تحریف در قرآن است. بر اساس این ادعا، در اصل آسمانی بودن قرآن و فرود آمدن آن از ناحیه خداوند قطعیت وجود دارد؛ اما پس از نزول و در مراحل بعدی دچار تصرفاتی شده است.
تحریف به دو قسم لفظی و معنوی، و تحریف لفظی به تحریف به فزونی و تحریف به کاستی قابل تقسیم است. تحریف معنوی همان تفسیر به رأی است که به طور عمده قطع در قرآن راه یافته است،و از آن جا که به نوعی به تفسیر و تأویل‌های جانبدارانه مفسران در برخورد با قرآن بازمی‌گردد، با اعتبار قرآن ارتباطی نداشته، به آن زیانی نمی‌رساند.
آن چه به اعتبار قرآن زیان می‌رساند، ادعای تحریف لفظی است. خوشبختانه تحریف لفظی به فزونی به اتفاق همه مسلمانان و اندیشه‌وران فریقین مردود شمرده شده است؛ (12) چه، پذیرش آن به معنای امکان و تحقق هماوردی با قرآن و ارائه گفتاری همسان با آن است که ضرورتاً اعجاز و اعتبار این کتاب را بی‌اساس می‌سازد.
تحریف از نوع کاستی در قرآن نیز به اتفاق همه مسلمانان جز گروهی بس اندک، مردود است؛ زیرا در قرآن، آیاتی نظیر آیه حفظ، (حجر (15): 9) آیه نفی باطل، (فصلت (41): 42) آیه رصد الاهی (جّن (72): 27) و نیز در روایات نظیر روایات ثقلین، روایات تأکید کننده بر ضرورت عرضه احادیث بر قرآن و... ادله کافی بر پیراستگی قرآن از هرگونه تحریف ارائه شده است؛ چنان که اکثریت قریب به اتفاق عالمان شیعه و اهل سنت بر مصونیت قرآن از هرگونه تحریف پای فشرده و مدعیان تحریف را از میان خود رانده‌اند. گذشته از ادله سلامت قرآن از هر گونه دخل و تصرف، ادله‌ای که از سوی مدعیان تحریف ارائه شده نظیر روایات، دخالت دست‌های سیاسی در جمع قرآن، وجود مصحف حضرت امیر (علیه السلام)، مشابهت رخدادهای امت اسلامی با رخدادهای امت‌های پیشین و ... هیچ گونه دلالتی بر تحقق تحریف به کاستی در قرآن ندارند.

نمایش پی نوشت ها:
1. استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه علم و صنعت ایران.
2.آیاتی نظیر آیه‌ی 80 سوره ی نساء و آیه 7 سوره‌ی حشر بیانگر اعتبار سنت و آیه 44 سوره‌ی نحل ناظر به نقش سنت در تبیین قرآن است.
3. برای تفصیل بیشتر ر. ک: زرکش، 1422 ق: ج1، ص 343- 353؛ سیوطی، 1411ق، ج1، ص 178- 185؛ زرقانی، 1988م: ج1، ص 16- 24؛ رامیار، 1379 ش: ص 12- 32؛ حجتی، 1368: ص 23- 27.
4. برای قرآن تا نود اسم برده شده که به اذعان عموم صاحب نظران وصف قرآنند، نه اسم آن؛ اما عموماً وجود چهار نام را برای قرآن پذیرفته‌اند که عبارتند از قرآن، فرقان، کتاب و ذکر؛ اما نگارنده معتقد است که قرآن فقط نام این کتاب است. شاهد مدعا آن که قرآن در همه موارد به صورت موصوف به کار رفته و هیچ‌گاه به صورت وصفی نیامده است و سه نام دیگر گرچه گاه بدون ذکر موصوف آمده‌اند، نوع کارکرد آنها نشان می‌دهد که اشاره به کتاب حاضر یا موصوف محذوف مدّ نظر بوده است.
5. مجلسی، 1403 ق: ج9، ص 236 و ج18، ص 250؛ فیض کاشانی، 1402 : ج4، ص 403.
6. برای تفصیل بیشتر در این باره، ر. ک: زرقانی، همان: ج1، ص 240- 246؛ رامیار، همان: ص 296- 211؛ حجتی، همان: ص 234 - 201.
7. برای آگاهی بیشتر، ر. ک: معرفت، 1412 ق: ج1، ص 271- 287؛ خویی، 1401ق: ص 247- 259؛ حجتی، همان: ص 218- 234؛ زرگانی، همان: ج1، ص 338- 361.
8. بخاری، 1401: ج3، ص 90، ج6، ص 100؛ نیشابوری، 1420 ق: ج2، ص 202- 204.
9. «ان القرآن واحد و نزل من عند واحد و لکن الاختلاف یجیئی من قبل الرواة»، کلینی، بی‌تا، ج2، ص 360؛ شیخ حرّ عاملی، 1367ش: ج4، ص 882.
10. برای آگاهی بیشتر از دیدگاه صاحب نظران شیعه و اهل سنّت در این زمینه، ر. ک: زرقانی: همان:، ج1، ص 140- 194 و 410- 473؛ معرفت، همان: ج2، ص 42- 98؛ خویی، همان: ص 123- 191.
11. آیت‌الله خویی معتقد است که کلام‌الله بودن قرآن، بالاترین فخر و بیانگر منزلت آن است. ر. ک: خویی، همان: ص 17.
12. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: طبرسی، همان: ج1، ص43؛ فیض کاشانی، همان: ج1، ص 54؛ معرفت، 1413 ق: ص 18-19؛ آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ص 25.

منبع مقاله :
فصلنامه قبسات، دوره 12، شماره 43، بهار 1386، صفحه 59-86