تاريخچه اي در مبحث علائم ظهور





از تعاليم اديان گذشته به خصوص يهوديت که پيوسته در انتظار مسيحا هستند استفاده مي شود که آنان به نشانه هايي شبيه آن چه در ميان مسلمانان وجود دارد براي ظهور موعود خود معتقدند. کتاب زوهر که تفسيري عرفاني از پنج سفر تورات به شمار مي رود و احتمالا در قرن سيزدهم ميلادي نوشته شده است، (1) پيش گويي ها و نشانه هايي از عصر ظهور مسيحا ارائه مي کند. بر اساس اين اثر پيش از آمدن مسيحا ستوني از آتش در جهان آشکار شده و چهل روز برپا خواهد بود؛ به طوري که همگان آن را ببينند. يک ستاره تابان نيز آشکار مي شود و هفت ستاره ديگر آن را محاصره مي کنند. در آن زمان جنگ هاي بزرگي در چهار گوشه جهان بر پا مي شود و مردم ايمان خود را از دست مي دهند. هنگامي که آن ستاره بزرگ پديد آيد پادشاهي مقتدر به پا خيزد و بر همه ملت ها غلبه کند. (2)
کتاب اشعيا نيز مطالبي شبيه آن چه روايات ما درباره دوران ظهور بيان کرده اند به دست مي دهد: «گرگ با بره، پلنگ با بزغاله و شير با گوساله خواهد زيست و کودکي آنها را خواهد راند. گاو با خرس خواهد چريد و شير مثل گاوکاه خواهد خورد و کودک در کنار سوراخ مار بازي خواهد کرد». (3)
درباره ي تاريخچه بيان علائم در اسلام مي توان در دو مقام سخن گفت: يکي سير بيان نشانه ها در کلام معصومان و صحابه و دوم تاريخچه منابعي که اين احاديث را گزارش کرده اند.

الف) سير تاريخي علائم ظهور در روايات

احاديث مربوط به نشانه هاي ظهور همانند احاديثي که اصل مهدويت و غيبت و قيام او را اثبات مي کند، از زمان رسول خدا و از زبان آن حضرت بيان شده است. البته نشانه هايي که از قول پيامبر بيان مي شود فقط در منابع اهل سنت آمده و اگر در کتب روايي شيعه ذکري از آنها هست به نقل از منابع يا راويان اهل سنت است.
آن چه در احاديث نبوي به چشم مي خورد کلياتي درباره ي فتنه ها و فسادها و بيشترين تکيه درباره ي سقوط بني اميه، بني عباس، پرچم هاي سياه و خراساني هاست. تعدادي از احاديث درباره ي دجال و لشکري که در بيداء فرو خواهد رفت و نداي آسماني سخن مي گويد. ذکر نام سفياني يا مردي از بني اميه در چند حديث نشان دهنده ي آن است که روايات منسوب به پيامبر درباره ي سفياني بسيار کمتر از دورهاي بعدي است. ضمن اين که در بيان آن حضرت سخني از يماني و نفس زکيه نيست. (4) در روايات منسوب به اميرمؤمنان و صحابه نيز از اين دو نفر سخن زيادي نيست و به طور کلي روايات يماني و نفس زکيه در منابع اهل سنت کمتر از عدد انگشتان يک دست است.
از لحاظ سير تاريخي، احاديث منسوب به علي عليه السلام و صحابه درباره ي نشانه هاي ظهور و به تعبير درست آن حوادث آينده، بسيار بيشتر از احاديث نبوي است. از زبان امام حسن مجتبي، امام حسين و امام سجاد عليهم السلام يکي دو روايت بيشتر درباره علائم وجود ندارد، گرچه از زبان برخي صحابه و تابعين معاصر آن بزرگواران مطالبي هست که البته در منابع شيعه به چشم نمي خورد.
از دوره ي امام باقر عليه السلام روايات علائم گسترش بيشتري يافته و براي اولين بار تقسيم آنها به حتمي و غير حتمي در روايات منسوب به آن حضرت بيان مي شود. بيشترين اخبار مربوط به علائم در زمان امام ششم و از آن حضرت نقل شده پس از آن حضرت روبه کاهش گذاشته است. طبيعي است از آن جاکه امام پنجم و ششم موقعيت مناسب تري براي بيان معارف داشته اند، روايات علائم نيز از زبان ايشان بيشتر نقل شده باشد. پس از امام صادق عليه السلام روايات علائم به طور جدي روبه کاهش گذاشته است؛ چنان که از امام هادي عليه السلام حديثي يافت نشد. اين سير تاريخي نشان مي دهد که از زبان اماماني که مورد قبول گروه هاي منحرف شيعه و سوء استفاده گران از مهدويت بوده اند، بيشتر روايت شده و قبل يا پس از آنان تعداد روايات روبه کاهش است يا وجود ندارد.

ب) سير تاريخي علائم ظهور در منابع

نگاهي به فهرست مؤلفان کتاب هاي مربوط به ملاحم و نشانه هاي ظهور نشان مي دهد که زمان تأليف آنها هم چون ديگر کتاب ها از نيمه دوم قرن دوم عقب تر نمي رود. شايد کهن ترين نويسنده در اين موضوع علي بن يقطين (متوفاي 182ق) باشد که کتاب ما سئل عن الصادق من امور الملاحم (پرسش هايي از امام صادق عليه السلام درباره ملاحم) (5) را نوشته و پس از او بايد از ابن ابي عمير (متوفاي 217ق) نام برد که صاحب کتاب الملاحم است. (6)
در ميان اهل سنت نيز قديمي ترين کتابي که در موضوع فتن و ملاحم تدوين شده و امروزه هم موجود مي باشد الفتن نعيم بن حماد (متوفاي 228ق ) است. با اين که نجاشي و طوسي بيش از پنجاه تأليف در موضوع غيبت و ملاحم ذکر کرده اند، در ميان آنها نام هيچ يک از اصحاب امام باقر عليه السلام و امامان پيش از آن حضرت وجود ندارد. بنابر اين همه ي کتاب هايي که از نشانه هاي ظهور سخن گفته اند، پس از تأسيس دولت بني عباس تدوين شده و اين مطلب با توجه به اوضاع سياسي اين دوره و ادعاهاي مهدويت يا فتنه هاي واقفيه قابل توجه است؛ به خصوص که تعداد قابل توجهي از اين کتاب ها را واقفي ها و غلات نوشته اند و از طرفي روايات علائم به آن چه اهل سنت نقل کرده اند شباهت زيادي دارد.
از مجموعه هاي روايي شيعه که اکنون در دست ماست ابن بابويه در کتاب الامامه والتبصره و کليني در کتاب کافي از اولين کساني اند که از نشانه هاي ظهور سخن گفته اند. با اين که ابن بابويه 23 روايت ذيل عنوان «آيات ظهوره» ذکر کرده، تنها پنج عدد از آنها مربوط به نشانه هاست. کليني اين چند روايت را در کتاب روضه ي کافي آورده؛ اما درکتاب اصول و ذيل مباحث غيبت و تاريخ ائمه چيزي نقل نمي کند. پس از آن دو، نعماني، شيخ صدوق، شيخ مفيد و شيخ طوسي روايات علائم را در کتا ب هاي الغيبه، کمال الدين و الارشاد گزارش نموده اند.
پس از اين منابع که اصلي ترين کتب مربوط به علائم ظهور به شمار مي روند، مؤلفاني که درباره مهدي يا به طور کلي در موضوع ملاحم و فتن مطالبي نوشته اند آن احاديث را نقل کرده و غالبا از منابع مذکور استفاده نموده اند: در قرن ششم طبرسي در اعلام الوري و راوندي در الخرائج و الجرائح، در قرن هفتم ابن طاووس در کتاب ملاحم (التشريف بالمنن)، اربلي در کشف الغمه و مقدسي شافعي در عقدالدرر. در دوره هاي بعدي نيز همين روايات نقل و گاه از منابع غير معتبر به آنها افزوده شده است؛ چنان که کتاب هايي مانند الزام الناصب، بيان الائمه، معجم الملاحم، نوائب الدهور و... با نقل روايات معتبر و غير معتبر از منابع شيعه و عامه به جمع آوري اين اخبار پرداخته اند. اين گونه کتاب ها که خود منبعي براي برخي نويسندگان معاصر به شمار آمده است، هيچ توجهي به منبع شناسي يا جرح و تعديل راويان نداشته و بسياري از اخبار نادرست و حتي ساختگي را گزارش کرده اند، به گونه اي که يکي از محققان معاصر از طرح برخي اين منقولات برآشفته و کتابي در رد آن نوشته است. (7) در دهه هاي اخير موج انتشار کتاب هاي مربوط به نشانه هاي ظهور شدت بيشتري يافته و نويسندگاني به جمع آوري اخبار و بررسي غير محققانه و تطبيق آنها بر افراد يا گروه ها يا رويدادهاي معاصر پرداخته اند و برخي هم خواسته اند با اين تطبيق ها زمان ظهور را تخمين زنند.

پي نوشت ها:

1. ر. ک: کرينستون جوليوس، انتظار مسيحا در آئين يهود، ترجمه ي حسين توفيقي، ص 112.
2. همان، ص 112 و 113 و ر. ک: ص 165.
3. کتاب مقدس، اشعيا 6/11.
4. در معجم احاديث المهدي بخش احاديث النبي، ج 1، ص 478 دو روايتي که ابن حماد نقل کرده آمده است ولي اين روايات از صحابه است نه از رسول خدا.
5. ابن نديم، الفهرست، ص 281.
6. رجال نجاشي، ج 2، ص 207.
7. کتاب دراسه في علامات الظهور و الجزيره الخضراء توسط علامه جعفر مرتضي عاملي در نقد کتاب بيان الائمه و رد خطبه البيان و... که در الزام الناصب وجود دارد، نوشته شده است.

منبع: کتاب تحليل تاريخي نشانه هاي ظهور