خاطراتی از مبارزات شهید صدوقی





آیت الله صدوقی رحمه الله، در هشتم صفر 1327 (ه . ق) در شهر یزد متولد شد . پدرش میرزا ابوطالب، فرزند محمدرضا و او فرزند آخوند ملا مهدی بود . آیت الله صدوقی در سن هفت‏سالگی، پدر و در نه سالگی، مادرش را از دست داد و از آن پس حت‏سرپرستی پسرعمویش، میرزا محمد کرمانشاهی قرار گرفت (1) . به اعتقاد همگان این خاندان پاسداران شریعت‏بودند و ملامحمد مهدی که در عصر فتحعلی شاه می‏زیست، به دلیل ظلم ستیزی‏اش، مورد غضب شاه قرار گرفت و از کرمانشاه به یزد تبعید شد . آیت الله صدوقی، دروس ابتدایی را در مکتب خانه، به پایان رساند و در 13 سالگی وارد مدرسه عبدالرحیم‏خان شد. پس از اتمام جامع المقدمات و قوانین راهی مدرسه چهارباغ اصفهان شد و یک سال بعد به یزد بازگشت (2) .
وی در 22 سالگی (1349) به قم هجرت کرد و به دلیل فضایل اخلاقی و امانتداری به سرعت مورد توجه بسیاری قرار گرفت . در قم از محضر آیات عظام; عبدالکریم یزدی، سید صدرالدین صدر، محمد تقی خوانساری، محمد حجت کوهکمره‏ای بهره برد . معظم له امر تحصیل و تدریس را در اولویت قرار داد و لذا به یکی از اساتید برجسته حوزه علمیه قم مبدل گردید . از جمله بزرگانی که از محضر او خوشه‏چینی کردند می‏توان از آیات عظام و بزرگانی چون فاضل لنکرانی، شهید قدوسی، شهید مطهری، محمد تقی جعفری، احمد جنتی و سیدهاشم رسولی محلاتی یاد کرد (3) .
شهید صدوقی رحمه الله مبارزه را از دوران رضاخان آغاز کرد; عصری که شاه عزم خود را برای نابودی حوزه علمیه قم جزم کرده بود . با ورود امام خمینی رحمه الله به صحنه، مبارزات شهید صدوقی هم شدت بیشتری یافت . او از فدائیان اسلام، مسلمانان لبنان و امام موسی صدر حمایت می‏کرد .
در بهمن ماه سال 1330 همزمان با رحلت آقا شیخ غلامرضا فقیه خراسانی، با درخواست مردم و توصیه امام رحمه الله، به یزد رفت (4) و دامنه مبارزاتش را گسترش داد . این امر باعث‏شد تا مردم یزد و شهرهای مجاور به صحنه مبارزه علیه حکومت پهلوی کشانده شوند و در وقایع پانزده خرداد و مبارزه با مظاهر فساد و تمدن منحط غربی، کشف حجاب، تبدیل تاریخ شمسی به شاهنشاهی، جشنهای هنر و ... حضوری موثر داشته باشند . شهید صدوقی هر از چند گاهی به تبعیدیان سر می‏زد و از آنها دلجویی می‏نمود .
پس از پیروزی انقلاب، به فرمان حضرت امام، معظم له به امامت جمعه یزد منصوب گردید . ایشان به اقدامات فرهنگی و عمرانی فراوانی دست زد که می‏توان به تعمیر 18 مسجد، تاسیس و تعمیر 19 مدرسه علوم دینی، تاسیس سازمانهای خیریه و بنیاد صدوق قم به مساحت 220 هزار متر مربع و . . . اشاره نمود .
وی به دلیل تاثیرگذاری فراوان در جریان انقلاب، به شدت مورد خشم دشمنان انقلاب قرار داشت و چند بار نیز مورد سوء قصد قرار گرفت . سرانجام در رمضان سال 1360 (ه . ش) بعد از نماز پرشکوه جمعه، مورد حمله منافقی سیاه دل قرار گرفت و در سن 75 سالگی شربت وصال محبوب را سرکشید .
امام در پیام تسلیتی چنین فرمودند: «اینجانب دوستی عزیز که بیش از سی سال با او آشنا و روحیات عظیمش را از نزدیک درک می‏کردم، از دست دادم و اسلام خدمتگذاری متعهد و ایران فقیهی فداکار و استان یزد سرپرستی دانشمند را از دست داد . (5) »
مقام معظم رهبری درباره ایشان فرمودند: «او تسلیم و مطیع امام بود; فکرش و عقیده‏اش و عملش در جهت و در خط فکر عقیده و عمل امام بود و هیچگونه رای و فکری را بر رای و فکر امام ترجیح نمی‏داد . به همین دلیل بود که از اول انقلاب تا آخر، مواضع ایشان یک مواضع صد در صد صحیح و درست‏بود . (6) » اینک که در آستان سالگشت ‏شهادت این فقیه مبارز قرار گرفته‏ایم، با گوشه‏هایی کوتاه از زندگی و مبارزات او در راه دفاع از ارزشهای دینی آشنا می‏شویم .

رویکرد به جوانان

آیت الله صدوقی که در سن 45 سالگی به یزد بازگشت، نسبت‏به جوانان رویکردی مثبت داشت‏به گونه‏ای که در اندک زمانی پس از ورود، مسجد حظیره برخوردار از یک نماز جماعت‏با صفهای مملو از جوانان شد . گاهی جوانان در ایام امتحانات برای درس خواندن به مسجد می‏آمدند; البته به مقتضای شور جوانی، سر و صدا می‏کردند و این بر برخی نمازگزاران گران می‏آمد; لذا نامه‏ای به آیت الله صدوقی نوشتند که «مسجد خانه خداست نه جای بی‏ادبی، فکری به حال این جوانها بکنید که به مسجد نیایند .» آیت الله صدوقی رحمه الله به شدت از این طرز تفکر ناراحت‏شد و گفت: «بگذارید جوانها با مسجد انس بگیرند و آشنا شوند . مسجد که فقط برای کهنسالان و بازنشستگان نیست . اینها امید کشورند . روزی می‏آید که اینها چرخ عظیم اجتماع را به حرکت در می‏آورند .» طولی نکشید که الفت او با جوانان بیشتر شد و سه شنبه شبها جلساتی با حضور 50 الی 60 جوان پیرامون مسایل دینی و اجتماعی شکل گرفت (7) . طبق گزارشهای ساواک - معمولا - مبارزین اطراف وی از جوانان بودند .

مخالفت‏با بهائیان

ایران عصر پهلوی; جولانگاه بهائیان بود و آنان در پی تسلط بر منابع مالی و تولیدی کشور می‏کوشیدند; در مقابل، علمای دین در تلاش بودند تا مردم را از مصرف محصولات آنان منع کنند و منابع کشور به خدمت‏بهائیان درنیاید . حضرت آیت الله شهید صدوقی در یزد برای مبارزه با این کار از شیوه تکثیر اعلامیه مراجع و اطلاع رسانی به مردم در مورد تحریم کالاهای بهائیان استفاده می‏کرد .
ساواک فعالیت‏شهید صدوقی برای اطلاع رسانی در این‏باره را چنین گزارش می‏کند: «شیخ محمد صدوقی، فرزند ابوطالب، پیشنماز مسجد حظیره شهرستان یزد، اعلامیه‏هایی مبنی بر تحریم فراورده‏های شرکتهای زمزم و ایران گاز در اختیار دارد و به وسیله چند نفر، بین اهالی توزیع می‏نماید . . . . (8) »

مقابله با رباخواری

رباخواری از جمله گناهان اقتصادی بزرگی است که چرخهای اقتصاد و تولید را متوقف و نظام اقتصادی را فلج می‏کند، ولی این مقوله، در حکومت پهلوی به شدت رواج داشت; لذا در مقابله با این پدیده زشت و حرام، حضرت آیت الله صدوقی به ویج‏سنت‏حسنه قرض الحسنه همت گمارد و با تاسیس صندوق قرض الحسنه، افراد زیادی را از دام این پدیده شوم رهایی بخشید (9) .

مرزبان دینداری

یکی از مومنین یزد که با زنی تازه مسلمان ازدواج کرده بود، وفات یافت . همسر و فرزندش بی‏سرپرست ماندند . همکیشان پیشین آن زن به ملامت وی پرداختند و پیشنهاد کردند در صورت بازگشت‏به دین قبلی، به او کمک کنند . شهید آیت الله صدوقی رحمه الله به محض اطلاع، تمام وجوه شرعی را که به دستش رسیده بود، برای آن خانواده فرستاد و آنان نیز ضمن حفظ دین اسلام، تا مدتها بدون دغدغه روزگار گذراندند (10) .

دفاع فرهنگی

بی‏شک اقدامات فرهنگی مانند چاپ کتبی که به دفاع از تشیع در مقابل تهاجمات می‏پردازند از جمله عرصه‏های دفاع از ارزشهاست . آیت الله صدوقی با این دید به چاپ کتاب «تشیید المطاعی و کشف الضغائن‏» همت گمارد . این کتاب توسط علامه سید محمد لکنهوی (1260 ق) و در پاسخ به کتاب «تحفه اثناعشریه‏» نوشته شده بود . در پایان مقدمه این کتاب چنین آمده است: «چون کتاب تحفه اثناعشریه مجددا به چاپ رسیده و پخش شده است; لازم بود جوابش هم چاپ شود . سماحة حجة الاسلام والمسلمین آیت الله صدوقی «ادام الله ظلاله الوارفة‏» امر فرمودند و مخارج چاپ این کتاب را بذل فرموده، احسان عظیمی به جامعه تشیع فرمودند . (11) »

در برابر طاغوت

بعد از آن که در 25 شهریور 1320، رضاخان با سپردن امور به دست ولیعهد خود استعفا داد، سوار اتومبیل شد و به سوی اصفهان رفت . اتومبیل در عباس آباد دلیجان خراب شد، شاه دیروز و پدر شاه امروز خواست در فرصتی که ایجاد شده در باغهای اطراف گردش کند; لذا روانه باغی شد، اما دقایقی بعد معلوم شد باغ توسط آیت الله صدوقی اجاره شده است و معظم له نیز آن روز در باغ بود . وقتی به او خبر می‏دهند رضاخان می‏خواهد به باغ شما وارد شود - به دلیل تنفر از شاه - می‏گوید: «به او بگویید باغ خانوادگی است و نمی‏توان وارد شد .» ، اما رضاخان بی‏اعتنایی می‏کند و وارد باغ می‏شود . حضرت آیت الله صدوقی با لباس روحانیت در باغ به راه افتاد و با ابراز ترشرویی و ناخشنودی، نارضایتی خود را بروز داد و شاه را به خشم آورد . شاه نیز مجبور به خروج از باغ شد . محمد رضا شاه که از این برخورد با پدرش به شدت خشمگین بود، تصمیم گرفت در سفر به یزد، آیت الله صدوقی را ادب کند، اما اقتدار و نفوذ شهید صدوقی نزد مردم مانع از این عمل گردید (12) .

حمایت از فدائیان اسلام

آیت الله صدوقی از فدائیان اسلام به شدت حمایت می‏کرد، به گونه‏ای که خانه‏اش در شهر قم پناهگاه آنان بود . در سال 1330 (ه.ش) وقتی سید عبدالحسین واحدی (مرد شماره دو فدائیان اسلام) تحت تعقیب قرار گرفت، آیت الله صدوقی او را در خانه‏اش پنهان کرد . ماموران شاه دو مرتبه به منزل او ریختند، ولی بعد از ناکامی از پیدا کردن واحدی، با عذرخواهی از آنجا خارج شدند (13) .

اعلام بیزاری با صدور بیانیه

وقتی فاجعه حمله به مدرسه فیضیه در دوم فروردین ماه سال 1342 به وقوع پیوست، شهید صدوقی اعلامیه‏ای تحریر کرد و آن را به امضا دیگر علما نیز رساند . طی این اعلامیه از اقدامات رژیم، چنین اعلام نفرت شده بود: «. . . ضرب و شتم و نهب و قتل عده‏ای از محصلین علوم دینیه در مدرسه فیضیه، قضیه‏ای نیست که زود از خاطر مسلمین محو و نابود شود و جراحات قلوب به مرور التیام پذیرد . اینک در ضمن عرض همدردی، خاطر آقایان محترم را مستحضر می‏داریم که مادامیکه روح در بدن و نیم جانی در تن است، طبق تصمیمات علمای اعلام و راهنماییهای آیات الله العظام از هیچگونه اقدامی به منظور حفظ احکام و شعائر اسلام فروگذار نخواهیم کرد . (14) »

اعتراض به جشن های 2500 ساله و . . .

آن‏گاه که موضوع اعلام تاریخ شاهنشاهی به جای شمسی مطرح شد و دولت در پی ترویج آن برآمد، علمای دین از جمله آیت الله صدوقی به مخالفت پرداختند . آیت الله صدوقی با فریادی رسا می‏گفت: «ای مردم! این حکومتهای فعلی دستور از خارجی می‏گیرند . همه چیزتان را از شما گرفته و می‏گیرند; دینتان را . . . اخلاقتان را و حتی تاریخ اسلامی را با تاریخ زردشتی جایگزین کرده‏اند . (15) » وی در برابر تمام مظاهر ترویج طاغوت مقاومت می‏کرد و گزارشهای ساواک، گویای این واقعیت است: «برابر سوابق موجود، شیخ محمد صدوقی . . . در 22/8/41 با شرکت نسوان در انجمنهای شهرستان و استان مخالفت و مردم را از دادن رای به بانوان منع نموده است . . . به آقای محمد علی صدوقی تذکر دهند چنانچه در آینده نسبت‏به جشنهای شاهنشاهی اظهار نظر منفی کند، از منطقه طرد خواهد شد . . . نامبرده از شرکت در مراسم نیایش 15 بهمن سال 1351 و 21 فروردین سال جاری نیز خودداری و یک روز قبل از مراسم مزبور به منظور عدم شرکت در نیایش به بهانه‏های مختلف منطقه را ترک نموده که عمل وی توسط مردم تعبیر به تفسیرهای مختلفی گردیده است . خواهشمند است دستور فرمایید با توجه به مراتب فوق و این‏که امکان دارد ادامه رفتار شخص مزبور باعث تجری سایر روحانیون افراطی گردد; به هر نحو که صلاح باشد با نامبرده رفتار نماید . (16) »

شیوه‏های اطلاع‏رسانی

آیت الله صدوقی از طرف رژیم به عنوان عنصر خطرناک شناخته شده بود، ولی معظم له با کمال شجاعت، برنامه‏های مبارزاتی خود را به شیوه‏های مؤثر ادامه می‏داد و مردم را به انحاء مختلف در جریان خیانتهای خاندان پهلوی قرار می‏داد . رهبر انقلاب حضرت آیت الله خامنه‏ای «مدظله العالی‏» ضمن نقل خاطره‏ای از آن دوره، می‏فرماید: «بنده از تبعید برمی‏گشتم، از طریق یزد آمدم، رفتم مسجد ایشان، دیدم مثل اینکه اینجا جزء محیط اختناق کشور ایران نیست . توی مسجد اعلامیه‏هایی زده بودند . خیلی آزاد همه می‏آمدند و می‏خواندند . این اعلامیه‏ها، دارای مضامین فوق العاده تحریک‏آمیز بود، مثل اینکه مقایسه‏ای شده بود میان بهای تانکها، هواپیماها، وسایل نظامی که سردمداران رژیم پهلوی از پول ملت می‏خریدند و بر علیه ملت استفاده می‏کردند، با بهای ساختن مدارس و بیمارستانها . . . که به سود ملت‏بود . . . (17) »

شهادت برای دین

بعد از به خاک و خون کشیدن مردم در قیام 19 دی قم و 29 بهمن 56 تبریز; آیت الله صدوقی به رغم جو خفقان و تدابیر شدید امنیتی، ضمن پیامی، نوروز 57 را عزای عمومی اعلام کرد: «سال نو با سفره‏های آغشته به خون بیگناهان قم، تبریز و سایر شهرستانها که برای دفاع از حریم مقدس قرآن و روحانیت قربانی شده‏اند; لذا مناسب است از برگزاری مراسم نوروز خودداری فرموده و به سوگ و ماتم شهیدان بنشینند . (18) »
پس از این اعلامیه، وی مجلس شهدای تبریز را در دهم فروردین 57، در مسجد روضه محمدیه یزد برگزار کرد که طی آن، سرکردگان دژخیمان شاه، مردم را به خاک و خون کشیدند . آیت الله صدوقی در عکس العمل به این موضوع، با شجاعت تمام به سخنرانی پرداخت و گفت: «از شهربانی تلفن زده و به من گفتند: «این صحبتها را نکنید» ، مرا تهدید کرده‏اند که چه‏ها می‏کنیم! بفرمایید! اما چهار راه بیشتر ندارید; یا مرا تبعید می‏کنید که هرجا بروم همینم! یا در خانه‏ام محاصره‏ام می‏کنید یا به زندانم می‏برید یا مرا می‏کشید و اگر مرا بکشید بدانید که هر قطره خون من; صدوقیها خواهد شد . (19) »
وی این صلابت را همواره در مقابل دستگاه حاکم به کار می‏برد . یک بار می‏گفت: «از طرف ساواک یک کسی پیش من آمد و گفت که مامور مراقبت‏شما هستم، شما چه نقشه‏ای دارید؟ ! و ما هم علنا نقشه خود را گفتیم و کارهایی را که انجام داده بودیم و اطلاعیه‏ها و تلگرافات را همه نشان دادیم و گفتیم در این راه تا آخر هستیم . هر اقدامی که قرار است از طرف ساواک نسبت‏به ما بشود، زودتر انجام بدهید . (20) »

مبارزه با تهاجم فرهنگی طاغوتیان

رژیم شاه می‏کوشید با ایجاد مراکز مختلط، مانند دانشسرای هنر و . . . روح غیرت و شرف مردم مسلمان را نابود کند . از این رو شهید صدوقی خود را موظف به ابراز عکس العمل می‏دید . طبق گزارش ساواک، او بیان داشت: «به تازگی دانشسرای هنر در یزد ثبت نام می‏کند . هنرشان این است که دخترها و پسرها را به بی‏عفتی بکشانند» و توصیه کرد «جوانها ثبت نام نکنند . (21) » از سوی دیگر وی به تشکیل گروه فرهنگی علوی همت گمارد که چندین مدرسه دخترانه و پسرانه را با نظارت هیات امنا اداره می‏کرد و به عنوان الگویی عملی، بخش بزرگی از جوانان را به خود جذب کرد . این مدارس همواره از حیث علمی در رتبه‏های ممتاز قرار داشتند (22) .

مبارزه منفی

شهید صدوقی به تمامی راههای مبارزه آشنا بود; از این روی‏گاه به جای مبارزه رو در رو به مبارزه منفی روی می‏آورد . نمونه‏ای از آن را می‏توان در موضوع سالگرد 15 خرداد مشاهده کرد . وی از مردم خواست از هر نوع تظاهرات شدید بر علیه دولت پرهیز کنند . «15 خرداد روزی که عفریت استعمار، پرده از چهره کثیف خود بالا زد و . . . به طوری که گزارش داده‏اند جمع کثیری از جوانان غیور و مبارز و مدافع از حریم قرآن و تشیع که مورد تجاوز قرار گرفته‏اند، بنا دارند هیئتی با شکوه و جلوه‏ای مخصوص با ترتیب دادن پرچمها و عکسها، مسافت زیادی را با شعارهای کوبنده مذهبی راه‏پیمایی نمایند و از هرگونه پیشامدی نهراسند .
و از آنجا که بیم آن می‏رود که این عمل موجب خرداد دیگری; بلکه شدیدتر از آن شود و توپها و مسلسلها و تانکها را برای آماج گرفتن آنها آماده و مهیا نموده‏اند و کوچک و بزرگ را به نام خرابکار، مارکسیست‏به رگبار مسلسل و زیر تانکها خواهند گرفت و بر احدی رحم نخواهند نمود و خونهایی را خواهند ریخت و مجوز شرعی نخواهند داشت، بهتر بلکه مقتضی است که از این رویه منصرف و همگان از اداری و بازاری و روحانی و مردمان عادی، آنان که به دین و آیین علاقه دارند و فرامین مراجع بزرگ را لازم الاتباع می‏دانند، همان رویه عقلایی را که مبارزه منفی و موافق نظر بزرگان از مراجع است اتخاذ و پیروی نموده، روز دوشنبه 15 خرداد سال 57 در خانه نشسته احدی بیرون نیاید . . . .»

مخالفت‏با سازش

حکومت طاغوتی که تمام توان خود را در نابودی خوشه‏های خشم ملت مسلمان به کارگرفته و ناکام مانده بود، در ماههای آخر سال 57، با یک طرفند سیاسی از بازاریان - که ستون اقتصادی خیمه انقلاب بودند - خواست تا با انتخاب نماینده‏ای، با دولت‏به مذاکره بنشینند . شهید صدوقی با تیزبینی ویژه‏ای، متوجه این طرفند شد و چنین اعلام کرد: «دولت‏سرنیزه اتحاد ملی . . . اینک به این تجربه تلخ دست‏یافته که دیگر قدرت سرنیزه به هیچ وجه، نمی‏تواند صفوف متراکم و همبستگی پولادین این ملت را درهم بشکند . . . . مجددا به پیروی از سلف خود دست مزورانه خویش را از آستین خیانت‏به درآورده و به سوی اصناف و بازاریان که قدرت مبارزه مثبت و منفی آنها ستون فقرات رژیم را در هم شکسته است، استمداد می‏جوید; استمدادی خائنانه و عاجزانه و آن این‏که کلیه اصناف و بازاریان بدون دخالت هیچ یک از مامورین دولتی، نمایندگانی از بین خود انتخاب نموده تا با رئیس دولت‏به مذاکره بنشینند . . . خیالی واهی و پندار پوچی که از مغزهای آدم کش تراوش کرده . . . این جانب . . . اخطار می‏کنم که اگر چنانچه معدودی ساده لوح هنوز در بین آنها حاضر به اجرای نقشه شوم دولت ضد اسلامی و ضد ملی ایران گردد، با رساترین استدلال آنها را از خطر پشت پرده آگاه ساخته و به آنها تفهیم کنند که این حیله شیطانی دولت وسیله‏ای است که می‏خواهد بوسیله آن بین صفوف محکم اصناف تفرقه انداخته و از این تفرقه نتیجه‏گیری نماید . (23) »

مبارزه با جنگ روانی

طاغوتیان که تاب مقاومت در برابر مبارزات مخلصانه مردم ایران را نداشتند، به جنگ روانی و تخریبی روی آوردند . از جمله در مجلس سنا، تظاهر کنندگان و ناراضیان را لامذهب و کمونیست نامیدند و کوشیدند با ترویج این ادعاها مردم را از مسیری که در پیش گرفته بودند، منحرف کنند . آیت الله صدوقی در این‏باره هم ساکت ننشست و طرفند تبلیغی آنان را خنثی کرد . ساواک در این‏باره چنین گزارش داد: «روز 21/2/37 [25] اظهار داشته . . . مجلس سنا ما را لامذهب خطاب کردند; راست می‏گویند; ما لامذهب هستیم و آنها مذهب دارند . کسی که در طول عمرش حتی یک رکعت نماز نخوانده و یک روز روزه نگرفته; مذهب دارد؟ ! (24) »

پي نوشت ها:

1) پاسداران اسلام، ص‏12 .
2) گنجینه دانشمندان، ج‏7، ص‏443 .
3) مجله نور علم، ش‏7، ص‏74 - 78، ش‏6، ص‏98 .
4) مجموعه اطلاعیه‏های شهید صدوقی، ص‏30; آثارالحجة، ص‏392 .
5) صحیفه نور، ج‏16، صص‏20 و 219 .
6) روزنامه اطلاعات، 13/4/1361، ص‏2 .
7) شهید صدوقی، صداقت محراب، صص‏93 - 94 .
8) شهید صدوقی، عملکرد . . . ص‏109 و 110 .
9) فاجعه دهم رمضان، ص‏148 .
10) شهید صدوقی، صداقت محراب، ص‏102 .
11) تشیید المطاعی، و . . ص «ر» مقدمه .
12) زندگینامه شهید آیت الله صدوقی، سید محمد موسوی، صص‏10 - 11 .
13) همان، ص‏12; اسناد شهید آیت الله حاج شیخ محمد صدوقی، ص ت . به نقل از فرزند وی .
14) همان .
15) مجله شاهد، ش‏21، صص‏6 - 13 .
16) شهید صدوقی، عملکرد . . . ، ص‏107 .
17) فاجعه دهم رمضان، صص‏43 - 44 .
18) مجموعه اطلاعیه‏های شهید محراب آیت الله صدوقی، ص‏33 .
19) کیهان فرهنگی، ش‏4، تیر64، صص‏32 - 35 .
20) اطلاعیه‏ها . . . ، ص‏30 .
21) مجله شاهد، ش‏21، صص‏6 - 13 .
22) فاجعه دهم رمضان، ص‏147 .
23) شهید صدوقی، عملکرد . . . ، ص‏255 .
24) همان ، ص 203 و 204 .

منبع: http://www.hawzah.net