نویسنده: مائده پناهی آراللو
سوفیست یا سوفسطایی و جایگاه آن در تفکر افلاطون به قدری حائز اهمیت است که نام یکی از رساله‌های مشهور او می‌باشد. (1) همچنین، تعداد زیادی از آثار او نیز به نام مشهورترین سوفسطایی‌ها می‌باشد. رسائلی مانند پروتاگوراس و گرگیاس، هیپیاس و اثودموس که از سوفسطاییان مشهور بوده‌اند. اما رأی نهایی افلاطون درباره‌ی سوفسطاییان در رساله‌ی سوفسطایی او بیان شده است. افلاطون با فرض اینکه سوفسطایی از جمله جادوگرانی است که تصویر چیزهای واقعی را می‌سازد و از دور به ما می‌نماید، تعریف نهایی سوفسطایی، را در بخش پایانی رساله‌ی سوفسطایی بیان می‌نماید. وی برای تعقیب حقیقت سوفسطایی تصمیم می‌گیرد که تصویر سازی را از میان به دو نیم شبیه سازی و ظاهر سازی تقسیم کند. وی تصویری را که به سرمشق شبیه است تصویر شبیه می‌نامند و تصویری را که از زاویه‌ای شبیه به نقطه‌ای معین و از زاویه ی دیگر شبیه نباشد را فریبنده می‌نامد. یعنی چیزی می‌نماید بی آن که باشد. (2) پس، چیزی که شبیه چیز دیگر است، حقیقی نیست، ولی واقعاً تصویر است. از طرفی می‌دانیم که تصویر با سخن دارای نسبت است. افلاطون می‌افزاید: اگر چند اسم یا فعل پشت سر هم بیایند و معنی از آنها درک نشود، سخنی بیان نشده است. اما همین که اسامی و افعال را به هم بیامیزیم گفتار یا جمله‌ای هر چند کوتاه به وجود می‌آید. پس سخن اگر به راستی سخن باشد، باید درباره‌ی چیزی باشد؛ زیرا در غیر این صورت سخن نخواهد بود. (3) خود سخن (4) نیز بر دو گونه است: یکی سخن درست و دیگری سخن نادرست. افلاطون معتقد است که سوفسطایی در فن تصویر سازی پنهان گردیده است. تصویر سازی نوعی از هنر ساختن است، اما ساختن تصاویر نه ساختن خود اشیا. افلاطون هنر ساختن را نیز به نوع خدایی و انسانی تقسیم می‌کند. آنچه خدایی است هنر ساختن واقعی و آنچه انسانی است هنر تصویر سازی است. پس همه‌ی آدمیان و طبیعت و غیره ساخته‌ی خدا هستند، اما نمودها و تصاویر آنها ساخته‌ی انسان‌اند و شبیه به اصل هستند.(5) افلاطون تعریف نهایی سوفسطایی در رساله‌ی سوفیست را چنین ارائه می‌نماید: سوفیست دانای واقعی نیست، بلکه از دانا تقلید می‌کند. پس همان گونه که ملاحظه می‌شود افلاطون حقیقت وجودی سوفسطاییان را در فریب و نیرنگ می‌داند. افلاطون هنر ساختن تصویرهای دروغین و فریبنده را نیز دو نوع می‌داند که یکی از آنها هنر تقلید است یعنی کسی با استفاده از تن خود ادای چیزی را درآورد. (6) مقلد یا (تقلید کننده) نیز یا چیزی را تقلید می‌کند که نمی‌شناسد که به آن تقلید مبتنی بر پندار گوییم، یا چیزی را تقلید می‌کند که می‌شناسد و به آن تقلید مبتنی بر دانش گوییم. (7) اما درباره‌ی سوفسطاییان چه باید گفت؟
افلاطون می‌گوید: دو نوع مقلد وجود دارد: یکی مقلد نیرنگ باز و دیگری مقلد ساده لوح. مقلد ساده لوح با درستکاری عمل می‌کند و براستی معتقد است که می‌شناسد، هر چند در حقیقت نمی‌شناسد، بلکه فقط پنداری دارد. اما مقلد نیرنگ باز در برابر دیگران چنان وانمود می‌کند که می‌داند، اما در واقع نمی‌داند و فقط گفتارش را به این سو و آن سو می‌گرداند. وی یا در برابر عده‌ای کم به گفت و گو می‌پردازد و با جملات کوتاه شخصیت اصلی خود را پنهان می‌کند یا در برابر توده‌ی مردم با خطابه‌های مفصل سخنان متناقض می‌گوید. فرد مردم فریب، در برابر توده‌ی مردم سخن می‌راند، اما نوع دیگر را باید سوفسطایی نامید. (8) در نهایت افلاطون تعریف نهایی سوفسطایی در رساله‌ی سوفیست را چنین ارائه می‌نماید: سوفیست دانای واقعی نیست، بلکه از دانا تقلید می‌کند. پس همان گونه که ملاحظه می‌شود افلاطون حقیقت وجودی سوفسطاییان را در فریب و نیرنگ می‌داند. زیرا آن‌ها خود را شبیه به دانایان می‌نمایانند، در حالی که چنین نیست. پس آنها مانند تصاویر دروغینی هستند که حقیقی نیستند، بلکه تنها شبیه به نقطه‌ی اصلی هستند.
با توجه به همین تعریف است که افلاطون قصد دارد افراد و به خصوص جوانان را از هم نشینی با سوفسطاییان بر حذر دارد و بر این امر تأکید کند که سوفسطاییان راوی سخنان دروغ هستند.

نمایش پی نوشت ها:
1. شایان ذکر است، دو رساله‌ی پارمنیدس و سوفسطایی تا حدی دارای مضمون واحد و محتوای به هم پیوسته‌ای هستند. زیرا برخی از مسائل که در پارمنیدس مطرح گشته در سوفسطایی ژرف تر و مفصل تر پژوهش می‌شود و در هر دو بر اهمیت و ضرورت دیالتیک تأکید می‌شود.
2. رساله‌ی سوفسطایی، صص 1409-1400.
3. همان، صص1450-1451.
4. افلاطون در تعریف سخن می‌گوید: فکر هنگامی که به وسیله صدا از راه دهان بیرون می‌آید سخن خوانده می‌شود. رساله‌ی سوفسطایی، ص 1452.
5. رساله‌ی سوفسطایی، ص 1456.
6. همان، ص 1457.
7. همان، ص 1458.
8. همان، صص 1489- 1460.

نمایش منبع ها:
1. الاصلاح، احمد ابوحاتم رازی، به کوشش حسن مینوچهری و مهدی محقق، تهران: 1377 ش.
2. تلبیس ابلیس، عبدالرحمان ابن جوزی، بیروت 1421 ق/ 2001 م.
3. شعاع اندیشه و شهود در فلسفه سهروردی، غلامحسین ابراهیم دینانی، چاپ ششم، تهران: انتشارات حکمت، 1383.
4. افلاطون، دوره‌ی آثار، ترجمه‌ی محمد علی لطفی، چهار جلد، چاپ سوم، انتشارات خوارزمی، مهرماه 1380.
5. تاریخ فلسفه در دوره‌ی یونانی، امیل بریه، ترجمه‌ی علی مراد داوودی، انتشارات دانشگاه تهران.
6. فلسفه‌ی افلاطون، غلامرضا رحمانی، چاپ اول، تهران: موسسه‌ی بوستان کتاب، 1389.
7. حکمة الاشراق، شهاب الدین یحیی سهروردی، ترجمه‌ی دکتر فتحعلی اکبری، چاپ اول، تهران، انتشارات علم، 1388.
8. مجموعه مصنّفات، شهاب الدّین یحیی سهروردی، جلد 1، تصحیح و مقدمه‌ی هانری کربن، تهران: انجمن فلسفه‌ی ایران، 1372 هجری قمری.
9. مجموعه مصنّفات، شهاب الدّین یحیی سهروردی، جلد 3، تصحیح مقدّمه‌ی سیّد حسین نصر، چاپ دوّم، تهران: پژوهشگاه 1372.
10. فرهنگ و اصطلاحات آثار شیخ اشراق، سیّد محمّد خالد غفاری، چاپ اوّل، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی 1380.
11. افلاطون، کارل یاسپرس، ترجمه‌ی محمد حسن لطفی، چاپ اول، انتشارات خوارزمی، آذرماه 1357.

منبع مقاله :
ماهنامه‌ی تخصصی کتاب ماه فلسفه، سال ششم، شماره‌ی 68، اردیبهشت 1392