نویسنده: ناهید طیبی

چکیده

اعتبارسنجی و پژوهش درباره اطلاعات مربوط به مادر امام جواد (علیه السلام)، می‌تواند در تصحیح اطلاعات و آثار موجود، مؤثر باشد و به معرفی درستی از وی منجر شود. منبع اصلی این اطلاعات، سه روایت با موضوعات درخواست ابلاغ سلام به بانو از سوی امام کاظم (علیه السلام)، روایت ولادت و روایت قیافه‌شناسی است که هر سه به لحاظ سند قوت چندانی ندارند از این رو، نیازمند بررسی دلالی و محتوایی است. روایت اول و سوم در منابع معتبر و متقدم ثبت شده و روایت دوم در دو منبع اثبات الوصیه و عیون المعجزات دیده می‌شود که انتساب آن‌ها به نویسندگانش مورد تردید است. جایگاه ویژه این بانو نزد معصوم (علیه السلام) و درخواست ابلاغ سلام به او، اوصاف "طَیِبَه الفَم" و "مُنتَجِبَه الرِحَم" در کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به نقل از امام رضا (علیه السلام)، انتساب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وی با تعبیر "ابن النوبیه" از جمله ویژگی‌های استخراج شده از دو روایت مذکور در منابع متقدم است که در پژوهش حاضر به روش تحلیلی درباره آن‌ها بحث می‌شود.

مقدمه

مادران ائمه و جایگاه ویژه آنان در حافظه تاریخی جوامع اسلامی، از جمله مسائلی است که کم‌تر از دیگر موضوعات، ذهن پژوهش‌گران را به خود مشغول کرده و گویا نقش آنان در زندگی و شکل‌گیری شخصیت ائمه، اهمیت چندانی نداشته و پرداختن به نام و کنیه، با استفاده از منقولات مشهور کافی است. بررسی جایگاه مادران در زندگی بشر و به ویژه پیشوایان برجسته تاریخ، نشان دهنده ضرورت و اهمیت پژوهش‌هایی از این دست است. در حافظه تاریخی مسلمانان، تسمیه فرد و یا عشیره‌ای به جهت تکریم و تعظیم به نام مادرانشان ثبت شده مانند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که وی را «ابن آمنه» می‌خواندند و امامان معصوم که به ابناء فاطمه (سلام الله علیها) نیز شهرت داشتند. در مواردی نیز افرادی به جهت تحقیر، با نام مادرانشان خوانده می‌شدند مانند ابن مرجانه (عبیدالله بن زیاد) و ابن راعیه المعزی (شمربن ذی الجوشن). این انتساب نیز نشان دهنده اهمیت نقش مادران در بُعد منفی است. در تمام منابع به کنیز بودن مادر امام جواد (علیه السلام) با تعبیر"اُم ولد" تصریح شده و هیچ تردیدی در آن نیست. (14) ابن عنبه، تنها اطلاعاتی که از مادر امام می‌دهد اُم ولد و از خاندان ماریه قبطیه بودن وی است. اثر مستقلی در مورد مادر امام جواد (علیه السلام) وجود ندارد و تنها بهاءالدین قهرمانی نژاد شائق، بخشی از کتاب مادران آسمانی خود را که به مادر امام رضا (علیه السلام) و مادر امام جواد (علیه السلام) مربوط است، به عنوان اثر مستقلی با نام «حضرت نجمه و خَیزُران» توسط نشر مشعر در سال 1390 به چاپ رسانده است. این کتاب در هفتاد صفحه با استفاده از مشهورات، به نگارش درآمده و کم‌تر در آن به تحلیل و بررسی روایات موجود پرداخته شده و در واقع، اثری تألیفی به شمار می‌رود. تاریخ و زندگانی مادران ائمه (علیهم السلام)، در آثارى با عنوان مادران امامان و یا آثاری آورده شده که به طورعام به زندگی نامه زنان مسلمان پرداخته‌اند، اما غالب این آثار تألیفی هستند و در آن‌ها بر اساس مشهورات به زندگی این بانوان پرداخته شده و حتی در مواردی، مادر امام در حاشیه قرار گرفته است. در همین آثار نیز بیش‌تر به زندگی خود امام پرداخته شده تا مادر وی. نبود اثری مستقل و پژوهشی در مورد این بانو، ضرورت پرداختن به وی را بیش‌تر می‌کند. در تحقیق حاضر، افزون بر آوردن شرح حال مختصری از مادر امام جواد (علیه السلام)، به خوانش سه روایت پرداخته که مرکز ثقل پژوهش در مورد این بانوست و پس از بررسی سندی و دلالی، نکات اساسی که در ایجاد شناخت بیش‌تر این بانو مؤثر است، استخراج خواهد شد.

مفهوم‌شناسی

مفاهیم سازنده در پژوهش حاضر، عبارتند از:

الف) موَلَّده

در برخی از منابع، مادر امام رضا (علیه السلام) جاریه‌ای «مُوَلَّدَ» معرفی شده است. (1)و این توصیف به جز در مورد مادر امام رضا (علیه السلام) و مادر امام جواد (علیه السلام) (2) برای هیچ یک از مادران ائمه دیده نمی‌شود. در کتب متقدم لغت آمده: «جاریه مولّده [کنیزی است که] در بین اعراب متولد می‌شود و با فرزندان آن‌ها رشد می‌یابد و اعراب او را با غذای فرزندان خود تغذیه کرده، وی را آن گونه می‌پرورانند که فرزندان خود را تربیت می‌کنند.» (3) نیز گفته‌اند: «جاریه تلیده، به کنیزانی گفته می‌شود که در بین قوم خویش زاده شده و والدین آنان در میان قوم خود باشند. (4) بنابراین، «مولّده» همراه والدین خود است و «تلیده» دور از والدین خویش می‌زید. بنا به نقل ابن اثیر جزری، «تلیده» کسی را گویند که در سرزمین‌های عجم زاده شود و به بلاد عرب منتقل گردد و در آن جا رشد کند و تربیت شود. «مولّده» به کسی گویند که در سرزمین‌های اسلام به دنیا آید (5) و این ویژگی موجب اختلاف قیمت در بین کنیزان می‌شود. بر این اساس، مولّده بودن، یک حسن برای کنیز به شمار می‌آمده است. در تاریخ بغداد، به این نکته اشاره شده که مادر برخی از خلفای عباسی مانند القاهر بالله، ‌هارون و...، مولده بوده‌اند. (6) این گزارش‌ها می‌تواند نشان دهنده تمایل ناگهانی پایگاه حکومت اسلامی به مولدات یا کنیزان غیرعرب در برهه‌ای از تاریخ و یا انتقال کنیزان مولّده در سطح وسیع به مدینه باشد.

ب) ام‌ولد

«امّ ولد» اصطلاحی فقهی و به معنای کنیزی است که از مولای خویش صاحب فرزند شده باشد و مطابق فقه اسلامی، مولای وی دیگر حق فروش این کنیز را ندارد و هرگونه تصرفات در او ممنوع است. از آن جا که فرزند این کنیز آزاد است و نمی‌تواند مالک پدر و یا مادر خود باشد، کنیز پس از مرگِ همسر از سهم‌الارث پسرش آزاد می‌شود. (7) پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روایتی فرموده‌اند که طلب فرزند از امهات اولاد کنید؛ زیرا در رحم آنان برکت هست.(8) در فرهنگ فقه اسلامی به این عمل «استیلاد» گفته می‌شود.

ج) نوبیه

گفته‌اند بلاد نوبه، در قسمت جنوبی کشور مصر و در بخش شرقی و غربی نیل واقع شده است و اهل آن سرزمین، همگی نصارا هستند. (9) پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خیرسبیکم النوبه؛ برترین اسیران شما نوبیان هستند.» و نیز فرمودند: «هرکس برادری ندارد از اهل نوبه برادر گیرد». این سخنان به اهمیت بردگان این سرزمین اشاره دارد. (10) یعقوبی می‌نویسد: «اما کسی که از علاقی قصد بلاد نوبه کند، همانان که به آن‌ها علوه گفته می‌شود، سی منزل راه می‌رود». (11) یاقوت حموی می‌نویسد:
«النوبه بلاد واسعه عریضه فی جنوبی مصر و هم نصاری أهل شده فی العیش و... کان عثمان ابن عفان، رضی الله عنه، صالح النوبه علی أربعمائه رأس فی السنه، و قد مدحهم النبی (صلی الله علیه و آله و سلم).
نوبه سرزمین وسیعی است در جنوب شرقی و غربی مصر که اهل آن مسیحی هستند و بسیار خوش‌گذران و ... عثمان بن عفان با اهل نوبه بر چهارصد اسیر در هر سال مصالحه کرد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این قوم را ستوده است. (12)
بنابراین، ورود اسیران نوبی به مدینه، امری طبیعی است. یاقوت حموی هم چنین می‌نویسد:
"... پس [بخش‌های] نوبه عبارت‌اند از: مریس که در مجاورت سرزمین‌های اسلامی است و بین ابتدای سرزمین آن‌ها و اسوان پنج میل فاصله هست... .(13)"
این مطلب نشان دهنده صحت انتساب فردی به نوبیه و مریسیه به طور هم زمان است چنان که مادر امام جواد (علیه السلام) در گزارش‌ها و روایات چنین منتسب شده است.

آشنایی اجمالی با مادر امام جواد (علیه السلام)

در تمام منابع به کنیز بودن مادر امام جواد (علیه السلام) با تعبیر"اُم ولد" تصریح شده و هیچ تردیدی در آن نیست. (14) ابن عنبه، تنها اطلاعاتی که از مادر امام می‌دهد اُم ولد و از خاندان ماریه قبطیه بودن وی است. (15) البته ابن حبیب بغدادی (م 145ق) در کتاب المحبر با عنوان «ابناء الحَبَشیات» نام امام جواد (علیه السلام) را آورده و به حبشی بودن آن بانو اشاره دارد. (16) این نکته نیز با توجه به تقدم منبع یاد شده، بر کنیز و غیرعرب بودن وی دلالت می‌کند. گفتنی است که حبشیه، نوبیه و مریسیه دانستن مادر امام جواد (علیه السلام) دلیل بر اضطراب روایات و نقل‌ها و یا تناقض آن‌ها نیست؛ زیرا هر سه مورد در یک منطقه جغرافیایی قرار دارند و آن هم شمال آفریقاست. ابن شدقم (م بعد 1090 ق) تنها کسی است که بدون هیچ دلیلی، به رومی بودن مادر امام جواد (علیه السلام) اشاره داشته، می‌نویسد: «امه ام‌ولد نوبیه تسمی خَیزُران الرومیه». (17) به نظر می‌رسد با وجود متأخر بودن شذرات و مخالفت این مطلب با منابع متقدم، وجهی برای پذیرش آن نیست.

اسامی مادر امام جواد (علیه السلام)

پیش از بررسی اسامی مادر امام جواد (علیه السلام)، ذکر مقدمه‌ای در مورد تعدد اسامی کنیزان و استحباب تغییر نام کنیز ضرورت دارد. روایات و دیدگاه‌های فقهی، بر استحباب تغییر نام عبد و کنیز پس از خریداری دلالت دارد. کلینی (م 329) به سند خود از ابن أبی عمیر از مردی از زراره نقل می‌کند که گفت:
"نزد ابا عبدلله (علیه السلام) نشسته بودم که مردی با پسرش بر آن حضرت وارد شدند. امام (علیه السلام) پرسیدند: «شغل پسرت چیست؟» گفت: «خرید و فروش بَرده.» فرمودند: «پس بَرده بی‌آبرو و معیوب خریداری نکن و هنگامی که برده‌ای خریدی، قیمت او را بر کفه ترازو مگذار... و وقتی برده‌ای خریدی، نامش را تغییر بده و او را با غذاهای شیرین اطعام کن.» (18)"
محقق حلی با استفاده از مستندات روایی می‌نویسد:
"مستحب است پس از خرید کنیز نام وی را تغییر دهند. (19)"
همچنین علامه حلی می‌نویسد:
"بر کسی که برده می‌خرد، مستحب است که نامش را تغییر داده، طعام شیرین به وی بخوراند و مبلغی به او عطا کند. (20)"
وی در تذکره الفقها نیز این مطلب را می‌آورد. (21) محقق بحرانی نیز همین حکم را مطرح می‌کند. (22) گفته شده حکمت استحباب تغییر نام برده، این است که او به این وسیله حیات جدیدی را آغاز می‌کند و گذشته سخت و روزگار سیاه خود را فراموش کرده، این عمل، او را در فراموشی گذشته یاری می‌کند و موجب سبک شدن دردها و رنج‌هایش می‌گردد. (23) سید محسن امین نیز در شرح حال مادر امام رضا (علیه السلام) می‌نویسد:
"تعدد و تکثر اسما برای کنیزان در آن زمان، هم متعارف بوده و هم با توجه به تغییر مالکان آن‌ها مستحب به شمار می‌آمده است. (24)"
نُه نام برای مادر امام جواد (علیه السلام) در منابع ذکر شده که برخی تصحیف دیگری اند و در استنساخ اشتباه شده است. این اسامی عبارت‌اند از:

1. خَیزُران

به معنای تَرکه گیاه و شاخه نرم و گیاهی است که در هند و روم می‌روید و ریشه محکم و ساقه‌های ظریف و انعطاف پذیر دارد که با خم شدن نمی‌شکند. به طور معمول، به هرچیز انعطاف پذیرخَیزُران گویند. (25) این اسم و یا وصف برای بانوان و به ویژه کنیزان، در قدیم‌ترین منابع دیده می‌شود و بر باریک اندامی و شاید هم لطافت و انعطاف در خُلق وخوی مُسمی دلالت دارد؛ زیرا به طور عموم ، اسامی کنیزان را براساس ویژگی‌های آنان انتخاب می‌کردند. گفتنی است از این نام برای مادر امام رضا (علیه السلام) نیز استفاده شده است. (26) اما در کتاب سر السلسله العلویه تصریح شده:
"این خَیزُران المریسیه، مادر خود امام جواد (علیه السلام) است [نه مادر پدرش یعنی بانو نجمه] و وی از مولّدات مدینه بود و خدا داناتراست. (27)"
در برخی از منابع نیز آورده شده که اسم وی «دُرَّه» بوده و امام رضا (علیه السلام) او را خَیزُران نامیده‌اند. (28)

2. سبیکه

سبیکه در لغت عرب به معنای پاره نقره و طلاست. مسعودی (م 346) به این نام، به عنوان نام اصلی مادر امام جواد (علیه السلام) اشاره داشته و او را «سبیکه النوبیه» دانسته. (29) اما در منابع دیگر نام سبیکه با لفظ «یُقال» آورده شده است. (30) از آن جا که ابن حبیب بغدادی (م 245) در المحبر، نام امام جواد (علیه السلام) را در بین «ابناء حبشیات» آورده و اسامی دیگر مادران حبشی را سحمه، سلکه، سبحاء الحبشیه، صمعاء و ... ذکر کرده (31) می‌توان احتمال قوی داد که سبیکه چون به لحاظ سبک و ظاهر، به اسامی مذکور شباهت دارد، نام اصلی و حَبَشی مادر امام جواد (علیه السلام) بوده، اگرچه منافاتی با عربی بودن آن هم ندارد؛ زیرا مولّدات چنان که بیان شد، زنان غیرعربی بودند که در بین اعراب می‌زیستند و امکان انتخاب نام عربی در بین آن‌ها به خاطر هم زیستی وجود داشت.

3. سکینه (32) (نوبیه یا مریسیه)

به معنای بانوی آرام و باوقار است، اما به نظر می‌رسد تصحیف سبیکه باشد.

4. ریحانه

به معنای گل است و بر اغلب کنیزان نهاده می‌شد. (33) اربلی به نقل از حافظ عبدالعزیز جنابذی، نام مادر امام جواد (علیه السلام) را ریحانه ذکر کرده است. (34) در فرائد السمطین نیز فقط به نام ریحانه اشاره شده است. (35)

5. دُرَّه

به معنای بانوی ارزشمند و بی‌همتاست. فراهیدی (م 175) دُرّ را سنگ قیمتی بزرگ لؤلؤ و یگانه معنا کرده است. (36) گرچه در برخی منابع، دَرَّه نیز گفته شده که به معنای بانوی نیکوکار و صاحب خیر است، کاربرد دُرَّه بیش‌تر است. این نام در برخی منابع، بر دیگر اسامی بانو ترجیح داده شده است. (37) سعد بن عبدالله شعری (م 301) افزون برتصریح به ام‌ولد بودن بانو به این اشاره می‌کند که نام وی ابتدا "ذر" بوده و بعد توسط امام رضا (علیه السلام) به خَیزُران تغییر یافته است. (38) احتمالاً دره و ذر تصحیف یک دیگر باشند.

6. حربان

این لفظ در لغت عرب وجود ندارد و تنها در صورتی که حربان، تصحیف حریّان باشد بنا به نقل ازهری (م 370)، تثنیه حرّ و حرّی و به معنای سزاوار و شایسته است. (39) در منابع با قول مجهول به این نام اشاره شده و ابن خشاب بغدادی (م 567)، اولین کسی است که این نام را می‌آورد. (40) یعنی چنین نامی تا قبل از قرن ششم دیده نشده است. از این رو می‌توان این نام را ساختگی یا مصحف برشمرد.

7. خورنال

این نام در هیچ کتاب لغتی یافت نشد و احتمال دارد تصحیف واژه‌ای دیگر باشد که از آن آگاه نیستیم و تنها ابن ابی الثلج آورده است. (41)

8. صفیَّه

به معنای بانوی برگزیده و بنا به نقل تاریخ قم، صفیه از جُهَنیه است. (42) حسن بن محمد قمی (م حدود 378) نخستین بار این نام را می‌آورد و می‌نویسد:
"امام محمد تقی (علیه السلام) روز آدینه نیمه ماه رمضان در وجود آمده است و به روایتی نوزده روز از ماه رمضان گذشته، سنه خمس و تسعین و مائه و مادر او سبیکه نوبیه است و به روایتی صفیه از جُهَنیه (43) است. (44)"
به نظر می‌رسد جهنیه، تصحیف جُهینه باشد؛ زیرا مطلبی درخور در منابع در مورد جهنیه یافت نشد. در کتاب لغت آمده که جُهنیه نام قبیله‌ای است و تعبیر"جاء قوم من جُهینه الی النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) و... " را به عنوان شاهد آورده شده است. نیز گفته شده جهینه، تصغیر جُهنه و مانند جُهمه است که میم آن به نون تبدیل شده و به معنای بخشی از سیاهی نیمه شب است. هم چنین اسم قبیله‌ای عربی است چنان که در ضرب‌المثل‌ها دارند: "و عند جُهَینَه الخبرُ الیقین". قطرب گوید:
"جاریه جُهانه (یا جهنانه به تعبیر صاحب بن عباد) به معنای دختر جوان است و جُهینه ترخیم جُهانه است. (45)"
احتمال دارد مادر امام جواد (علیه السلام) را از قبیله جهینه خریداری کرده باشند. گرچه جُهینه اسم عَلَم هم بوده به قرینه "از" در متن موجود تاریخ قم که به زبان فارسی است، این واژه نمی‌تواند اسم عَلَم و یا وصف به معنای جوان باشد و همان نام قبیله است و امکان دارد صفیه نیز معنای لغوی خود را داشته و در مجموع، مراد از "صفیه از جُهنیه" کنیز انتخاب شده از قبیله جهنیه و به تعبیر درست‌تر جهینه باشد که در این صورت با مطالب صدر گزارش قمی تناقض و تفاوتی ندارد. گفتنی است که در این متن نیز ابتدا سبیکه نوبیه مطرح شده و صفیه به روایت دومی نقل شده و فرع بر سبیکه است.

9.خُمصان

این نام نیز تنها در تاریخ قم دیده می‌شود (46) و منابع پسین، جملگی از این منبع نقل کرده‌اند. نکته قابل تأمل این که باید برای زنان «خمصانه» به کار رود نه «خمصان» که کاربرد آن برای مذکر و به معنای مرد شکم لاغر است. صاحب ابن عباد (م 385) گوید:
"امرأه خَمِیصَه البَطنِ خُمصَانَه، و هُنَّ خُمصَانات، و قیل امرَأه خَمَصَانَه و رَجُلٌ خَمَصَانٌ- بفَتحَتَین-. (47)"
قمی می‌نویسد:
"و گویند که نام او خمصان و دُرّه بوده است و رضا (علیه السلام) او را خیزران نام نهاده بوده است. (48)"
در تحقیق اخیر از کتاب تاریخ قم به جای «خمصان»، نام «حصانه» آورده شده که به معنای دژ، محل امن و پناهگاه است و از نظر ظاهر واژه با ادبیات عرب سازگارتر از خمصان است. (49) شیخ حسن کاشی (م ق8) اشعار زیر را در مورد سه اسم از اسامی مادر امام جواد (علیه السلام) سروده است:

بودست سکینه مادر او *** از حور بهشت یافته بو
جای دگرست خیزران نام *** خواندست رضاش اندر ایام (50)

نیز چنین می‌سراید:

از دُرَّه بزاد آن دُرّ پاک *** مثلش که ندید چشم افلاک
کو دستِ رضاش خیزران نام *** آن تخت براز خوش سرانجام (51)

در مجموع از نُه اسم یاد شده خَیزُران، نامی است که با استناد به منابع موجود، امام رضا (علیه السلام) بر این بانو نهادند. به نظر نگارنده، نام وی به هنگام خریداری سبیکه بوده، به دلیل هم‌خوانی با اسامی دیگر کنیزان حبشی که معادل معنایی آن دُرّه بوده و نمی‌توان آن را نامی جداگانه دانست. سکینه، تصحیف سبیکه است و «ذر» نیز تصحیف درّه. حربان و خورنال از اسامی نامعتبر هستند؛ چون هم در لغت عرب معنا ندارند و هم تنها یک منبع که خیلی متقدم نیست، به آن‌ها اشاره کرده است. صفیه در متن تاریخ قم نیز می‌تواند در معنای لغوی خود به کار رفته باشد نه به عنوان اسم عَلَم، چون در منابع بعدی در بین اسامی مادر امام جواد (علیه السلام) کم‌تر دیده می‌شود. بنابراین، دو یا سه نام برای مادر امام جواد (علیه السلام) تثبیت می‌شود. به این معنا که هنگام خریداری، سبیکه (و یا دُرَّه) بوده که پس از ازدواج با امام رضا (علیه السلام) و یا طبق سنت ائمه (علیهم السلام) پس از تولد فرزندش خَیزُران نامیده شده است.

کنیه بانو

تنها طبری کنیه وی را ام الحسن ذکر کرده است (52) و منابع پسین جملگی از وی نقل کرده‌اند. (53) البته در فرائدالسمطین، کنیه ام الحسین آورده شده که به نظر می‌رسد تصحیف باشد و همان ام الحسن به واقع نزدیک‌تر است. (54)

ملیت و تبار بانو

کلینی (م 329) وی را ام‌ولدی دانسته که از خاندان ماریه قبطیه بوده است. (55) شیخ مفید (م 413) فقط به ام‌ولد و نوبیه بودن بانو تصریح کرده و گوید که نام سبیکه را برای او گفته‌اند. (56) شیخ طوسی (م 460) نیز وی را ام‌ولدی از خاندان ماریه دانسته که به او خَیزُران گویند. (57) فتال نیشابوری (م 508) نیز به جز ام‌ولد بودن، بقیه اطلاعات را با لفظ «یقال» می‌آورد. (58) طبرسی (م 548) نیز ضمن تصریح بر ام‌ولد بودن آن بانو گوید که وی از خاندان ماریه قبطیه است. (59) وی در اعلام الوری، افزون بر بیان اسامی مادر امام (علیه السلام)، نوبیه بودن وی را به تصریح بیان می‌کند. (60) مجموعه مطالب منابع پیشین، در مناقب آل ابی طالب چنین آمده است:
"مادرش ام‌ولد بود که دُرَّه صدا می‌شد و اهل مریسیه بود. سپس امام رضا (علیه السلام) وی را خَیزُران نامید و از خاندان ماریه قبطیه بود و او را سبیکه نیز گفته‌اند و اهل نوبه بوده و ریحانه نیز گفته می‌شد و کنیه‌اش ام‌الحسن بود. (61)"
از مجموعه اطلاعات پیش گفته با قطع و یقین می‌توان گفت که علی‌رغم اختلاف در اسامی بانو در ام‌ولد بودن و هویت خاندان وی هیچ تردیدی وجود ندارد. او کنیزی قبطی از مصر، از خاندان ماریه قبطیه، کنیز پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) بود؛ اما از کدام منطقه و شهر مصر مشخص نیست. تعابیر متعددی مانند نوبیه، مریسیه و حبشیه در مورد ملیت بانو وجود دارد، اما این تعدد به اعتبار ملاحظات متعدد است و با دقت عمیق و جمع بندی منطقی، می‌توان به نتیجه واحد رسید. نکته راه گشا در مورد ملیت وی این است که اکثر منابع، وی را از خاندان ماریه قبطیه، دانسته‌اند که مَقُوقِس، پادشاه مصر و اسکندریه به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هدیه کرده بود (62)، (63) بنابراین، قبطی و مصری بودن او قطعی است. مناطق مذکور در منابع عبارتند از:

1. منطقه نوبه (نوبیَّه)

"نوبیه" به معنای بانویی از اهالی نوبه است و برای برخی دیگر از مادران ائمه مانند مادر امام رضا (علیه السلام)، امام‌ هادی (علیه السلام) و مادر امام عسکری (علیه السلام) (شَکَل النوبیه) نیز این انتساب آورده شده است. در کتاب السدّ العامی، «فوق النوبه» نوشته شده که بلاد نوبه، منطقه‌ای است ممتد (به صورت عمودی) از بیابان حلفا تا شمال خرطوم و کلمه نوبه نامی جغرافیایی بوده و مقسم بین مصر و سودان است. (64) ناصرخسرو (م 481) در مورد نوبه می‌نویسد:
"و ولایت نوبه کوهستان است و چون به صحرا رسد، ولایت مصر است و به سرحدّش- که اول آن جا رسد- اسوان می‌گویند... و از آن بالاتر سوی جنوب، ولایت نوبه است و پادشاه آن زمین دیگر است و مردم آن جا سیاه پوست باشند و دین ایشان ترسایی باشد. (65)
نوبه امروزه نام ولایتی از بلاد سودان است. (66) گفته شده پادگانی در پاسگاه مرزی القصر وجود داشت که دروازه نوبه را تشکیل می‌داد و بعد از آن ایالت وسیع ماریس سرزمین قدیم "نوبده" قرار داشت. (67) در مجموع، با توجه به نقل منابع جغرافی، سه مورد برای موقعیت جغرافیایی نوبه متصور می‌شود: شهرکی در افریقا به سوی تونس و اقلیبیا، ناحیه‌ای در نزدیکی دریای تهامه (دریای سرخ) و منطقه وسیعی در جنوب مصر. (68)

2. منطقه مریس (مریسیه)

نویسنده مروج الذهب، در ذکر شمه‌ای از اخبار موسی هادی، خلیفه عباسی می‌نویسد:
مردم، مصرِ اعلای صعید را تا دیار نوبه، مَریسی نام نهاده‌اند. (69)
حمیری می‌نویسد:
گویند سرزمینی که از بلاد نوبه به اسوان متصل می‌شود، مَریس نام دارد و باد موسوم به مَریسیه از سوی آن می‌وزد. ابن دأب به هنگام بیان عیوب مصر برای‌ هادی، خلیفه عباسی، از این باد سخن گفته که مسعودی نیز آن را آورده است. (70)
در لسان العرب آمده:
"مَریس از پایین‌ترین قسمت‌های نوبه است که مجاور اسوان قرار دارد و بادهای معروفی درآن می‌وزد و مردم مریس به زبان مریسی سخن می‌گویند. (71)"
بنابراین سخن، مَریس جزئی از نوبه است. ابن فندق (م 565) گوید:
"مَریس بر وزن نفیس، ادنی بلاد نوبه است و بعضی گفته‌اند مریسه، نام جزیره‌ای است در نوبه و نسبت به هر دو مریسی و مریسمیه است. البته مُرسی به معنای مطلق بندر هم می‌آید. مسلمانان پس از فتح آفریقا و روم، در شمال و جنوب سواحل دریای سفید، سرزمین‌هایی تأسیس کردند که محل اجتماع کشتی‌ها بود و به همین دلیل نام آن‌ها را مراسی گذاشتند؛ مانند مرسی خزر، مرسی دجاج و....(72)"
بنابراین، واژه مُرسی در زبان عربی معادل بندر در زبان فارسی است. یعقوبی (م 284) از واژه مُرسی به معنای مطلق بندر استفاده کرده؛ (73) مقدسی (م 4 ق) نیز به مواردی چون مُرسی خرزه، مُرسی بونه، مُرسی الحجر و مُرسی الدجاج در مغرب اشاره دارد. (74) هم چنین کاتب مراکشی (م ق 6) می‌نویسد: «و بندر شهر بونه، بندر أزقاق نامیده شده است». (75) وی در مواضع دیگری در کتاب خویش، نام هفت بندر مهم را با واژه مُرسی می‌آورد، چنان که در مورد مُرسی عیذاب آورده شده که "هی مُرسی للمراکب" یعنی عیذاب، بندری است برای پهلو گرفتن و یا لنگر انداختن کشتی‌ها. (76) ابن بطوطه هم از این واژه، به معنای بندر استفاده کرده است. (77) از مجموع مطالب مطرح شده در مورد لغت " مُرسیه"، می‌توان نتیجه گرفت که واژه مُرسی و مُرسیه افزون بر نام اختصاصی شهرها، به معنای "بندری" یعنی فردی از اهالی بندر هم به کاربرده شده است و مکان خاصی را نمی‌توان از آن دریافت کرد. به نظر می‌رسد مراد از "مریسیه" در روایات مربوط به بانو را در دو مفهوم می‌توان درنظرگرفت که در مصداق، یکی به شمار می‌روند:
الف) دختر و یا کنیز بندری، همان گونه که در ادبیات فارسی به کسانی که در سواحل دریاها و بنادر زندگی می‌کنند"دختر بندری" گفته می‌شود؛
ب) دختری از اهالی مریس که در مجاور نوبه در قاره افریقا قرار دارد و یا یکی از بخش‌های نوبه است.
با توجه به نقل‌های مذکور که در منابع متعدد دیگر هم دیده می‌شود، درمی‌یابیم از باب مجاز و علاقه جزء و کل، به بانویی که اهل نوبه باشد، "مریسیه" هم می‌توان گفت و بین "سبیکه النوبیه" یا "سکینه النوبیه" و "خَیزُران المریسیه" تنافی وجود ندارد و در مصداق، هردو در یک منطقه جغرافیایی هستند. نکته جالب توجه این که عبدالله بن سعدابی سرح در زمان عثمان بن عفان به ولایت مصر گماشته شد و سپس تصمیم به فتح نوبه گرفت؛ از این روی، سپاهی به فرماندهی عقبه بن عامر روانه کرد و سرزمین نوبه را به تصرف درآورد و تا دنقله در سرزمین سودان پیش رفت. سرانجام قرارداد صلحی که با آنان بست. به بقط (78) معروف بود. بنابراین، نوبه در زمان عثمان از سرزمین‌های اسلامی به شمار می‌رفت و کسی را که در آن متولد می‌شد می‌توان در شمار مولَّد و یا مولده قرار داد. ابن عبدالحکم (م 257) در کتاب فتوح مصر و المغرب، به سندی از متن عقدنامه‌ای مبنی بر ارسال بردگان در هر سال برای مسلمانان اشاره کرده است. (79) با توجه به این متن، حضور کنیزان نوبی در شبه جزیره و نوبی بودن مادر از ائمه و خلفا، توجیه پذیر است. واژه بقط در اصل، یونانی بوده و در فرهنگ حقوقی اسلام به معنای مالیات متشکل از بردگان اعم از کنیز و غلام- است که هر ساله و پس از مدتی در دوران مهدی عباسی هر سه سال یک بار از سوی اهالی نوبه ادا می‌شد.

3. منطقه حبشه (حبشیه)

اشعری (م 299 یا 301) بانو را حبشیه دانسته و نام امام جواد (علیه السلام) را ذیل «ابناء الحبشیات» آورده (80) و به علت تقدم زمانی، اثر او اهمیت دارد. در این صورت بین نوبیه، مریسیه و حبشیه که در نزدیکی نوبه است، سازگاری مصداقی خواهد بود؛ زیرا هر سه در یک منطقه جغرافیایی هستند و این منطقه از سرزمین‌های اسلامی در زمان مورد نظر ما به شمار می‌رفت و فرزندی که در آن به دنیا می‌آمد، مولّده محسوب می‌شد و قابلیت انتساب به هر سه مورد را دارد.

مدفن بانو

در مورد زمان رحلت مادر امام جواد (علیه السلام) و محل دفن وی، با سکوت منابع تاریخی مواجه می‌شویم، اما بر اساس شواهد، قبر سبیکه مادر امام جواد (علیه السلام) باید در مدینه باشد؛ زیرا امام رضا (علیه السلام) وقتی از مدینه به مرو می‌رفتند- با وجود اصرار مأمون بر همراه داشتن خانواده آن حضرت- تنها به سفر رفتند و همسر و اولاد خود را نبردند و آنان در مدینه ماندند. البته معروف الحسنی خلاف مشهور، براین اعتقاد است که امام رضا (علیه السلام) فرزندش امام جواد (علیه السلام) را نیز همراه با خود به مرو بردند. (81) گرچه در صورت درستی نظر وی امکان وجود قبر بانو در خراسان می‌رود، درحال حاضر هیچ دلیلی بر این ادعا وجود ندارد به ویژه که تاریخ وفات نیز مشخص نیست.

خوانش و بررسی روایات مربوط به مادر امام جواد (علیه السلام)

پس از دادن اطلاعات مختصر در مورد مادر امام جواد (علیه السلام)، به خوانش و پژوهش درباره سه روایت مطرح با محوریت شخصیت و جایگاه وی می‌پردازیم. روایات از نظرسند و دلالت بررسی شده و نکات مهمی که در اعتلای سطح آگاهی خواننده نسبت به آن بانو مؤثر است، از متن روایت استخراج می‌شود. ذکر این نکته ضرورت دارد که روایات مذکور مانند بسیاری از روایات تاریخی و اخلاقی دیگر، از سند مطلوبی ندارند و برای بررسی بیش‌تر باید به محتوا و زمینه تاریخی آن‌ها توجه داشت و به محض اثبات ضعف سند نباید آن‌ها را وانهاد؛ زیرا رجالیون همت خویش را بیش‌تر بر معرفی راویان روایات فقهی می‌گذاشتند و در اغلب موارد، راویان غیرفقهی ثبت نشده‌اند و به همین سبب از مجاهیل به شمار می‌روند. به عبارتی اگر راوی روایات غیرفقهی، در موضعی دیگر راوی روایت فقهی بوده، نام او را در منابع رجالی می‌توان یافت و در صورت توثیق وی، آن روایت تاریخی هم معتبر می‌شود. در منابع موجود، مطالبی که در آن‌ها به نام، کنیه، ملیت و ویژگی‌های شخصیتی مادر امام جواد (علیه السلام) اشاره شده است، به نقل از تاریخ‌نگاران و صاحبان آثار بوده و گزارش تاریخی به شمار می‌آید، نه روایت. آن چه در کلام معصوم در مورد این بانو دیده می‌شود، ام‌ولد بودن و انتساب به خاندان ماریه قبطیه و ویژگی‌های اختصاصی او در قالب پیش گویی در کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام کاظم (علیه السلام) و یا در سخنان امام رضا (علیه السلام) بوده است. روایات مربوط به بانو به ترتیب زمانی، در سه موضع و زمینه تاریخی مطرح شده است:
1. پیش از خریداری مادر امام جواد (علیه السلام) که امام کاظم (علیه السلام) ذیل عنوان نصّ بر امامت امام رضا (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام) مطرح کرده‌اند؛
2. روایات مربوط به شب میلاد امام جواد (علیه السلام) و تجلیل از مادر وی توسط امام رضا (علیه السلام)؛
3. روایت مربوط به تردید در نَسَب امام جواد (علیه السلام) و اتهام به مادر وی و ماجرای قیافه شناسان.
برای خوانش علمی و واکاوی روایات مذکور، ابتدا اصل روایت و سند آن ذکر می‌گردد و سپس به بررسی متن آن پرداخته می‌شود.

الف) درخواست ابلاغ سلام امام کاظم (علیه السلام) به مادر امام جواد (علیه السلام)

امام کاظم (علیه السلام) پیش از ورود خَیزُران به منزل امام رضا (علیه السلام) در مسیر سفر به مکه، به یزید بن سلیط، از اصحاب خودش، در مورد امامت علی بن موسی (علیه السلام) پس از خود سخن گفتند و حتی به امامت امام جواد (علیه السلام) پس از امام رضا (علیه السلام) نیز تصریح (نصّ) کردند درباره مادر ایشان سخن گفتند. این روایت در اکثر منابع در بخش نصّ بر امامت علی بن موسى الرضا (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام) آورده شده است. قدیمی‌ترین منابع روایت، کافیِ کلینی (م 329) و الامامه و التبصره ابن بابویه (م 329) است که با وجود تفاوت‌هایی در اسناد و الفاظ، در مضمون یکسان هستند و منابع بعدی از این دو منبع آورده‌اند.
کلینی (م 329) می‌نویسد:
"احمد بن مهران از محمد علی از ... از عماره جرمی از یزید بن سلیط نقل کرد که او گفت: هنگامی که اراده عُمره داشتم، حضرت ابوابراهیم (امام کاظم (علیه السلام)) را در راه مکه دیدم؛ عرض کردم: « قربانت گردم! این زمین‌ها هم مانند ما معرفت دارند؟» امام فرمود: «...» بعد فرمودند: «ای یزید! تو بار دیگر از این مکان عبور خواهی کرد و به زودی با وی (علی بن موسی) ملاقات می‌کنی. هرگاه او را دیدی، از طرف من به او مژده بده که خداوند تو را فرزندی مبارک و خوش قدم عنایت خواهد کرد و او در هنگام ملاقات با تو از این قضایا اطلاع خواهد داد و این مطالب را با تو بازگو می‌کند و تو (ای یزید!) در ملاقات خود بگو جاریه‌ای که این غلام از وی متولد شود، از خاندان ماریه قبطیه، مادر ابراهیم، فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است، و اگر توانستی سلام مرا هم به وی برسان.»
راوی گوید: پس از گذشتن زمان حضرت موسی بن جعفر (مرگ آن حضرت) با علی (بن موسی (علیه السلام)) ملاقات کردم؛ وی قبل از گفت گو فرمودند: «میل نداری عمره به جای آوری؟» گفتم: «قربانت گردم اختیار در دست شماست اما من خرج راه ندارم.» فرمودند: «سبحان الله! ما شما را به سختی دعوت نمی‌کنیم.» ما از مدینه بیرون رفته، به طرف مکه حرکت کردیم. در این هنگام به همان محل مخصوصی که با پدرش گفت گو می‌کردیم رسیدیم. فرمودند: «ای یزید! تو در این جا خیر زیادی را مشاهده کرده‌ای؟ "گفتم: آری و سپس داستان را برای آن جناب نقل کردم. فرمودند: "اما آن جاریه، هنوز نیامده است و هرگاه آمد، سلام او (امام کاظم (علیه السلام)) را به وی خواهم رسانید.» سپس حرکت کردیم تا به مکه رسیدیم. حضرت رضا (علیه السلام) در این سال، جاریه مورد نظر را خریدند و او پس از گذشتن زمان کوتاه معینی، باردار شد و آن فرزند را آورد. (82)
شیخ مفید به بخش کمی از این روایت اشاره کرده و تنها ملاقات یزید بن سلیط با امام (علیه السلام) و نص امام کاظم (علیه السلام) را در مورد امام رضا (علیه السلام) آورده، بدون آن که سخنی از مادر امام جواد (علیه السلام) داشته باشد. (83)

بررسی سند

ابن غضایری احمد بن مهران را تضعیف کرده (84) گرچه گفته شده: «امامی، ثقه علی التحقیق». (85) محمد بن علی به طور مطلق و بدون لقب بوده و قرینه‌ای برای تشخیص وی نیست. از ابوالحکم ارمنی و عبدالله بن ابراهیم نیز در منابع مهم رجالی اطلاعاتی در دست نیست. یزید بن سلیط توثیق خاص ندارد و تنها طبقه‌اش مشخص شده و زیدی بودن وی مورد اتفاق است. در مجموع با سند مهمی مواجه نیستیم و می‌توان گفت سند روایت ضعیف است و باید به بررسی دلالی پرداخت.
نکات مهم مربوط به مادر امام جواد (علیه السلام) در روایت مذکور عبارتند از:
1. ملاقات یزید بن سلیط و امام کاظم (علیه السلام) حداقل حدود یازده سال قبل از خریداری کنیز صورت می‌گیرد؛ زیرا بنا به نقل شیخ مفید که می‌گوید: امام کاظم (علیه السلام) فرمود: «إِنِّی أوخَذُ فِی هَذِهِ وَ السَّنَه وَ الاَمرُ إِلَی ابنِی»، این ملاقات در سال شهادت امام کاظم (علیه السلام) (سال 183ق) صورت گرفته است. (86) اگر براساس تعبیر یزید بن سلیط که گوید: "فَلَم تَلبَث إَلَّا قَلِیلاً حَتَّی حَمَلَت"، ورود بانو به خانه امام رضا (علیه السلام) را یکسال قبل از تولد فرزند (سال 195 ق) بدانیم، وی در حدود سال 194 خریداری شده و فاصله ملاقات یزید و امام کاظم (علیه السلام) و خریداری خَیزُران حدود ده یا یازده سال تخمین زده می‌شود.
2. امام کاظم (علیه السلام) بر کنیز بودن وی تصریح می‌کند «الجَارِیه الَّتِی یکونُ مِنهَا هَذَا الغُلَامُ جَارِیه...»؛
3. آن حضرت بر نسب و تبار وی که از خاندان ماریه است تصریح دارند «مِن أَهلِ بَیتِ مَارِیه، جَارِیه رَسُولِ الله، أمِّ إِبرَاهِیمَ»؛
4. امام کاظم (علیه السلام) از سلیط می‌خواهند در صورت امکان پس از ملاقات این کنیز، سلام حضرت را به او برساند (إِن قَدَرتَ أَن تُبَلِّغَهَا مِنّی السَّلَامَ». اما نکته جالب این است که امام رضا (علیه السلام) به وی می‌گوید که سلام پدرش را خود به کنیز می‌رساند و این به معنای آن است که یا عمر یزید به دیدار بانو نمی‌رسد و یا مانعی برای دیدار به وجود می‌آید.
5. ملاقات یزید بن سلیط با امام رضا (علیه السلام) نیز قبل از خریداری بانو خَیزُران صورت گرفته اما حداقل یک سال قبل، به قرینه «فَانطَلَقنَا إِلَی مَکه فَاشتَرَاهَا فِی تِلک السَّنَه فَلَم تَلبَث إِلَّا قَلِیلاً حَتََّى حَمَلَت فَوَلَدَت ذَلِک الغُلَام».
6. تولد امام جواد (علیه السلام) بنا به قول مشهور، در دهم رجب سال 195 بوده و ملاقات یزید بن سلیط با امام رضا (علیه السلام) حداقل یک سال قبل از آن صورت گرفته است. به عبارتی می‌توان از تعبیر یزید (خریداری در همان سال ملاقات)، برداشت کرد که حدود سال 194 مادر امام خریداری شد و امام در فاصله ‌اندکی «فَلَم تَلبَث إِلَّا قَلِیلا» به دنیا آمدند.
7. امام رضا (علیه السلام) به یزید بن سلیط می‌فرماید که سلام پدر بزرگوارش، را خود، به مادر امام جواد (علیه السلام) خواهد رساند «أَمَّا الجَارِیه فَلَم تَجِئ بَعدُ فَإذَا جَاءَت بَلَّغتَهَا مِنهُ السَّلَامَ» در حالی که امام کاظم (علیه السلام) به یزید فرموده بود «اگر او را دیدی سلام مرا برسان.» این مطلب یا ناظر به آن است که مرگ یزید قبل از دیدار با بانو فرارسیده و این منافاتی با سخن امام کاظم (علیه السلام) ندارد؛ زیرا وی نیز با اِن شرطیه امر می‌کند و در صورت عدم تحقق شرط، جزا نیز ساقط می‌شود.
8. شیخ صدوق نیز روایتی از پدرش و از محمد بن حسن بن احمد بن ولید و از چند طریق دیگر، از یزید بن سلیط در مورد ملاقات وی با امام صادق (علیه السلام) و نیز موسی بن جعفر و نصّ وی بر امامت امام رضا (علیه السلام) می‌آورد که با روایت مذکور در فضای ملاقات و نوع گفت گوها تشابه دارد؛ اما اختلاف بسیار هم بین آن‌ها دیده می‌شود و در هر حال در نقل صدوق هیچ اطلاعاتی از مادر امام جواد (علیه السلام) دیده نمی‌شود که یا به علت اختصار روایت بوده و یا گزارشی از اتفاقی غیر از مورد اول است. (87)
بنابراین روایت، مادر امام (علیه السلام) کنیزی از خاندان ماریه قبطیه، همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده و دارای چنان مقام و جایگاهی برجسته است که معصومی مانند امام رضا (علیه السلام) سلام معصوم دیگر یعنی امام کاظم (علیه السلام) را بر وی ابلاغ می‌کند و اساساً خبر ورود این بانو به صورت پیش گویی مطرح می‌شود و این نشان می‌دهد که وی بر اساس حکمت و گزینش الهی انتخاب شده و به طور قطع قابلیت از قبل وجود داشته است تا چنین انتخابی صورت گیرد.

ب) ماجرای شب ولادت و توصیف مادر امام جواد (علیه السلام)

روایات مربوط به ولادت امام جواد (علیه السلام) که در آن‌ها مطالب مفیدی در مورد آن بانو دیده می‌شود، اولین بار در کتاب اثبات الوصیه (منسوب به مسعودی (م 346)) مطرح شده، سپس در عیون المعجزات حسین بن عبدالوهاب (م قرن پنجم) دیده می‌شود؛ البته در مناقب ابن شهرآشوب (م 577) نیز به ماجرای ولادت امام (علیه السلام) پرداخته شده، اما مطلب خاصی در مورد مادر وی ندارد. اصل ماجرا از حکیمه، دختر موسی بن جعفر (علیه السلام) نقل شده است و ماجرای تقاضای امام رضا (علیه السلام) از حکیمه برای حضور در شب میلاد امام جواد (علیه السلام) و روشن کردن چراغ در اتاق و حضور امام در پشت در اتاق و کیفیت تولد که در مناقب ابن شهر آشوب ذکرشده، و در دو کتاب قبلی با اجمال بیش‌تری دیده می‌شود. اما دو نقل مذکور با تمرکز بر بخش مربوط به مادر امام جواد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
1. اثبات الوصیه: (88) روایت شده که امام جواد (علیه السلام) در شب جمعه نوزدهم ماه رمضان سال 195 به دنیا آمدند و ابوالحسن (امام رضا (علیه السلام)) درآن شب به اصحابش فرمودند: «فرزندی برای من متولد شد که مانند موسی بن عمران شکافنده دریاهاست و مادری که او را به دنیا آورد تقدیس شد، پس او را در حالی که پاک و مطهر بود آفرید».
2. عیون المعجزات: «عَبدُ الرَّحمَانِ بنُ مُحَمَّدٍ عَن کلِیمِ بنِ عِمرَانَ قَالَ قُلتُ لِلرِّضَا (علیه السلام) ادعُ اللهَ أَن یرزُقَک وَلَداً فَقَالَ إِنَّمَا أزرَق وَلَداً وَاحِداً وَ هُوَ یَرِثُنِى فَلَمَّا وُلِدَ أَبُو جَعفَرٍ (علیه السلام) قَالَ الرِّضَا (علیه السلام) لِأَصحَابِهِ قَد وُلِدَ لِى شَبِیهُ مُوسَى بنِ عِمرَانَ فَالِقِ البِحَارِ وَ شَبِیهُ عِیسَى ابنِ مَریمَ قُدّسَت ام‌ولدتهُ قَد خُلِقَت طَاهِرَه مُطَهَّرَ ثُمَّ قَالَ الرِّضَا (علیه السلام) ...(89)»؛ «عبدالرحمان بن محمد از کلیم بن عمران نقل کرد که گفت: به امام رضا (علیه السلام) گفتم: از خداوند درخواست کنید تا فرزندی به شما عنایت کند». فرمودند: «به راستی که مرا یک فرزند عطا فرمود و او وارث من خواهد بود».آن گاه که ابوجعفر به دنیا آمدند، امام رضا (علیه السلام) به اصحابش فرمودند: «همانا فرزندی برای من متولد شد که شبیه موسی بن عمران، شکافنده دریاهاست و شبیه عیسی بن مریم است که مادرش تقدیس گردید که پاک و مطهر آفریده شد».

بررسی سند

نویسنده، روایت را با لفظ "رُوِیَ" آورده و اسامی راویان آن را بیان نکرده است حسین بن عبدالوهاب نیز نام دو راوی را آورده که از مجاهیل هستند و تنها همین روایت ولادت امام از آنان نقل شده و نام آنان در بین راویان در منابع معتبر رجالی نیست. بنابراین از نظرسندی روایت ضعیفی است. از آن جا که در هیچ یک از منابع مهم متقدم چنین روایتی وجود ندارد، به نظر می‌رسد با توجه به اشکالاتی که در انتساب اثبات الوصیه به مسعودی و شخصیت حسین بن عبدالوهاب وارد است، روایت فوق از درجه اعتبار ساقط شده و بتوان در بازخوانی جدید از منابع حذف نمود. نجاشی در رجال اولین بار انتساب اثبات الوصیه به مسعودی را مطرح کرد و بعدها در خلاصه الرجال، منتهی المقال، الذریعه و برخی دیگر از کتب شیعی به سخن نجاشی اعتماد شده است، اما مسعودی در هیچ جا از دو کتاب موجود خود از این کتاب یاد نکرده و با توجه به مندرجات آن انتسابش ثابت نمی‌شود. (90) گرچه مسعودی، آن گونه که از مروج الذهب برمی‌آید، تمایلات شیعی داشته، محتوای کتاب اثبات الوصیه نشان دهنده وجود نویسنده‌ای با گرایش‌های شدید شیعی است. برای نمونه، وی از خلیفه اول و دوم با عنوان دو صنم یاد می‌کند و... . (91) در مورد حسین بن عبدالوهاب نیز همین تردید وجود دارد، افزون بر این که گفته شده محتوای کتاب قابل تأمل بوده، نمونه‌ای از باورهای عوامانه شیعی در آن قرن وجود دارد و با روح حاکم برآموزه‌های شیعی سازگار نیست. (92)
نکات اساسی در محتوای دو روایت فوق عبارت‌اند از:
1. تعبیر «قدست ام‌ولدته ...» به نقل از امام رضا (علیه السلام) در مورد مادر امام جواد (علیه السلام)، به اشکال مختلف و به طور همه جانبه جست جو گردید و مشخص شد که در منابع روایی و تاریخی متقدم آورده نشده است؛ نه تنها در کافی، عیون الخبار الرضا (علیه السلام) و ارشاد، حتى در مناقب ابن شهر آشوب که بعدها به جمع دیدگاه‌های متقدمان پرداخته نیز دیده نمی‌شود.
2. برفرض درستی مطلب و صدور آن، بحث تقدیس و مبرا ساختن مادر امام جواد (علیه السلام) در ماه بیست و پنجم از عُمر شریف وی اتفاق افتاد و این سخن در شب ولادت گفته شده است و فعل "قدست" اگر اشاره به جریان قیافه‌شناسی داشته، باید به صیغه مستقبل آورده می‌شد نه ماضی، مگر آن که گفته شود ماضی محقق الوقوع است و چون ائمه علم به اخبار آینده داشته‌اند، به صیغه ماضی آورده شده است.
3. افزون بر روایت فوق، گزارش دیگری در مورد مادر امام جواد (علیه السلام) در این دو منبع وجود دارد که در منابع پیش از آن‌ها دیده نمی‌شود. در واقع، برای اولین بار در اثبات الوصیه توصیف "کانت افضل نساء زمان‌ها" برای این بانو آورده شده (93) و سپس در عیون المعجزات با افزودن "اهل" به "زمان‌ها " دیده می‌شود. (94) مجلسی و دیگران نیز از این دو منبع آورده‌اند و هیچ منبع معتبر و مشخص دیگری به این مطلب اشاره ندارد. (95) تعبیر مذکور در منابع متقدم، با اسناد صحیح در مورد حضرت مریم (سلام الله علیه) و حضرت خدیجه (سلام الله علیه) به کار برده شده است. (96) بنابراین، با این روایت نمی‌توان به معرفی بانو پرداخت و باید به گزارش‌های دیگر توجه کرد.

ج) روایت قیافه‌شناسان و تجلیل از مادر امام جواد (علیه السلام)

روایاتی با مضمون اعلام تردید در انتساب امام جواد (علیه السلام) به امام رضا (علیه السلام) که به طور طبیعی اتهام و افترا بر مادر امام (علیه السلام) را برمی‌تابد، در منابع بسیاری نقل شده است. کلینی (م 329)، شیخ مفید (م 413) و طبرسی (م 570). از جمله متقدمان در بیان این ماجرا هستند و در بقیه منابع تاریخی، روایی و کلامی به نقل از این منابع آورده شده است. از این رو خوانش روایت را با این سه منبع پی می‌گیریم. کلینی می‌نویسد:
"زکریا ابن یحیی بن نعمان صیرفی گوید: شنیدم علی بن جعفر برای حسن بن حسین بن علی بن حسین می‌گفت: «به خدا! خداوند ابوالحسن الرضا (علیه السلام) را یاری کرد!» حسن به او گفت: «آری به خدا! قربانت شوم! برادرانش در برابر او شوریدند و ستم کردند.» علی بن جعفر فرمود: «آری به خدا، ما عموهای او هم به او ستم کردیم.» حسن به او گفت: «شما چه کردید، من از وضع شما اطلاعی ندارم؟» گفت: «برادرانش و ما به او گفتیم که میان ما هرگز امامی سیاه چرده نبوده.» امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «او پسر من است.» گفتند: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) طبق نظر قیافه‌شناسان حکم صادر کرد.» فرمود: «شما قیافه‌شناسان را بخواهید ولی من نمی‌خواهم و به آن‌ها خبر ندهید که برای چه مطلبی دعوتشان می‌کنید و همه در خانه خود باشید.» هنگامی که قیافه شناسان آمدند، ما همه در باغ نشستیم و عموها، برادرها و خواهرها به صف شدند و به امام رضا (علیه السلام) جبّه پشمی پوشاندند و کلاه پشمی بر سرش نهادند و بیلی سرشانه او گذاشتند و به او گفتند: «برو در باغ و مانند کارگر باغ باشی.» سپس ابی جعفر (علیه السلام) را آوردند و به آن قیافه شناسان گفتند: «این پسر را به پدرش منسوب سازید.» گفتند: «پدرش در میان این جمع نیست ولی این عموی پدر اوست و این هم عموی اوست و این هم عمه او و اگر پدر او این جا باشد، باید همین کارگر باغ باشد؛ زیرا هر دو پای این بچه و پاهای او یکی است.» چون امام رضا (علیه السلام) نزد آن‌ها برگشت، گفتند: «همین پدر اوست.» علی بن جعفرگوید: «پس من برخاسته، لب بر لب ابو جعفر (علیه السلام) نهادم و گفتم: من گواهم که تو امام من هستی نزد خدا.» امام رضا (علیه السلام) گریستند و سپس فرمودند: «عموجان، نشنیدی که پدرم از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده: "پسر بهترین کنیزان، فرزند کنیز نوبی نژاد خوش دهان (دهانش خوش بوست) و نجیب زهدان خواهد آمد".» (97)
شیخ مفید نیز این روایت را از دو طریق، یکی به سند خود و دیگری به نقل از ابوالقاسم جعفر بن محمد از محمد بن یعقوب (کلینی) از علی بن ابراهیم از... نقل می‌کند و به علت طولانی بودن حدیث، ابتدای آن را حذف کرده، سخن امام رضا (علیه السلام) به نقل از پدرانش از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره مادر امام جواد (علیه السلام) را نیز با حذف قسمت‌هایی، از جمله مانند "الفم المنتجبه الرحم" می‌آورد و می‌نویسد که امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «بِأَبِی ابنُ خِیرَه الإِمَاءِ النِّوبِیه الطَّیِبَه یکونُ مِن وُلدِهِ الطَّرِیدُ الشَّرِیدُ...» (98) این روایت، در اعلام الوری از نظرسند به همان اسناد کافى به صورت "وَ رَوَى مُحَمَّدُ بنُ یَعقُوبَ عَن عَلِى بنِ إِبرَاهِیمَ عَن أَبِیهِ وَ عَلِی بنُ مُحَمَّدٍ القَاسَانِی جَمِیعاً عَن ..." آمده اما در محتوا عیناً با تعابیر ارشاد شیخ مفید آورده شده است. (99)

بررسی سند

علی بن ابراهیم اگر در ادامه نامش ابن‌ هاشم باشد که لقب وی قمی است و همان علی بن ابراهیم قمی (زنده به 307) و با شیخ کلینی معاصر است، از نظر رجالیون فردی امامی، ثقه و جلیل به شمار می‌آید. (100) وی روایات زیادی از پدرش نقل کرده، اما در این روایت بدون لقب است و نمی‌توان با قطعیت از هویت وی سخن گفت. علی بن محمد القاسانی نیز که القاب اصفهانی، قاسانی و قاشانی نیز برای وی مطرح شده است، امامی بوده و با وجود اختلافاتی در مورد وی، اکثر رجالیون او را ثقه، امامی و ظاهراً صحیح المذهب دانسته‌اند. نجاشی گوید: «فقیهی بود که زیاد حدیث می‌گفت و احمد بن محمد بن عیسی او را طعن می‌زد و می‌گفت که دارای مذهب‌های نادرست بوده ولی کتاب‌هایش بر این مطلب دلالت نمی‌کند.» مطلبی در مورد زکریا ابن یحیی بن نعمان صیرفی در کتب رجالی وجود ندارد و چون علی بن ابراهیم و پدرش و علی بن محمد القاسانی همه از او نقل کرده‌اند، در این جا روایت از نظر راویان سند دچار مشکل می‌شود. اما علی بن جعفر، با توجه به جمله وی که گوید: "نَحنُ عُمُومَتُهُ بَغَینَا؛ ما عموهای او هم به وی ستم کردیم،" برادر امام کاظم (علیه السلام) است و بنا به قول شیخ طوسی (101) و علامه حلی (102) ثقه است. در هر حال نام علی بن ابراهیم بدون لقب آورده شده و با وجود مجهول بودن صیرفی که مرکز ثقل روایت است، ضعف سند برطرف نمی‌شود.
نکات اساسی قابل برداشت از روایت مذکور عبارتند از:
1. عموهای امام رضا (علیه السلام) و برخی از واقفیه به مادر امام جواد (علیه السلام) افترا و تهمت می‌زنند؛
2. ماجرا کاملاً به نفع بانو خاتمه می‌یابد و به بیان حقیقت بزرگی از سوی امام رضا (علیه السلام) درباره وی می‌انجامد؛
3. پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سال‌ها قبل از تولد امام (علیه السلام) از هویت وی سخن می‌گویند؛
4. طبق روایت امام رضا (علیه السلام) از پدرانش از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، بانو از اهالی نوبه است و این پیش گویی، سال‌ها قبل از ورود وى به خانه اهل بیت مطرح شده است؛
5. دهان بانو خَیزُران، خوش رایحه است و این وصف از شاخصه‌های وی بوده که (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن تصریح فرموده‌اند؛ البته طبق نقل کلینی نه شیخ مفید؛
6. بانو عفیف بوده و از نظر رحم، پاک دامن و نجیب است و همین سخن، نشان دهنده اطلاع پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از ماجرای قیافه‌شناسی و اتهام به خَیزُران است. وی «منتجبه الرحم» است زیرا افترا رفع شد و پاک دامنی وی اثبات گردید.
در بازخوانی این روایت، ذکر نکات ذیل ضروری است:
نکته اول: در برخی منابع، مادر امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) مصداق "خیره الاماء" و "نوبیه" دانسته شده و با استناد به همین روایت، سودانی بودن وی اثبات گردیده (103) که نادرست به نظرمی رسد و دلایل نادرستی آن به تفصیل در اثر دیگر نگارنده بیان شده و از حوصله مقاله حاضر خارج است. (104) در مجموع، موارد زیردرباره مصداق «ابن خیره الاماء» و «ابن النوبیه» قابل تصور است:
1. مراد از هر دو عبارت، امام جواد (علیه السلام) است که مادرش «خیره الاماء» و بانویی اهل نوبه و از قبیله ماریه قبطیه است؛
2. مراد از هردو وصف، امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) هستند، به دلیل اوصافی که پس از آن براى ایشان آورده شده است «وَ هُوَ الطَّرِیدُ الشَّرِیدُ المَوتُورُ بِأَبِیهِ وَ جَدِّهِ وَ صَاحِبُ الغَیبَه»؛
3. مصداق «ابن خیره الاماء»، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مصداق «ابن النوبیه»، امام جواد (علیه السلام) هستند که مادرش در حقیقت ریشه و مادربزرگ امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز می‌شود؛ همان گونه که آن حضرت را فرزند فاطمه (سلام الله علیها) هم می‌خوانند؛
4. «ابن خیره الاماء» وصف امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مراد از "النوبیه" مادر امام عسکری (علیه السلام) است که در برخی منابع با تعبیر "شکل النوبیّه" از وی یاد شده است.
به نظر می‌رسد با توجه به زمینه و بستر تاریخی روایت و شأن صدور آن، مورد سوم درست‌تر باشد؛ یعنی مراد از «النوبیه»، مادر امام جواد (علیه السلام) است که از وی دفع تهمت شده و برای تکریم و تعظیم وی، نَسَب امام زمان (علیه السلام) به او نسبت داده می‌شود؛ مانند "ابن آمنه" برای پیامبر (صلی اله علیه و آله و سلم) و یا "ابن فاطمه" برای هر یک از امامان معصوم (علیهم السلام). بنابراین، مقصود از «ابن خیره الاماء»، حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مراد از «خیره الاماء» مادر آن حضرت است که در روایات دیگر به آن اشاره شده است. (105) مراد از «ابن النوبیه» نیز امام زمان (علیه السلام) بوده، اما نوبیه به مادر امام جواد (علیه السلام) اشاره می‌کند.
نکته دوم: در مورد نقش قیافه‌شناسی (القافه)، گفته شده که مسلم در صحیح خود از عایشه روایت کرده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نزد من آمد و بسیار شاد و خرم بود و فرمود: «محزر مدلجی (یا مجزز از قیافه شناسان عرب بوده) هم اکنون زید بن حارثه و اسامه پسرش را بازدید کرد و گفت: این‌ها از یک دیگرند.» محیی الدین گفته: «اسامه بسیار سیاه بود و پدرش زید سپیدتر از پنبه (106) به همین جهت، مردم جاهلی در نسب او طعن می‌زدند و چون قیافه‌شناسی که مورد اعتماد آن‌ها بود به درستی نسب او حکم کرد، پیغمبر شاد شد».
نکته سوم: بنابر تحلیل علامه مجلسی، امامت امام جواد (علیه السلام) در خانواده مطرح بوده است و خاندان امام رضا (علیه السلام) که از اولاد امام صادق (علیه السلام) و امام کاظم (علیه السلام) و احفاد آن‌ها تشکیل می‌شدند، اعتراض نسبی داشتند و امام رضا (علیه السلام) برای رفع اعتراض آن‌ها، فرمودند که به قیافه‌شناسی رجوع کنید و زمینه‌ای فراهم نمودند که قیافه شناس تحت تأثیر کسی نباشد و به این جهت آن‌ها را در باغی جمع آوری کردند و قیافه شناسی‌ها را مستقیماً به آن جا دعوت فرمودند و خود لباس باغبانی پوشیدند تا هرگونه شبهه‌ای برطرف گردد. (107)
نکته چهارم: به نظر می‌رسد تأکید زیاد بر اثبات سیاهی رنگ پوست ائمه، از شگردهای روانی و سیاسی حکام و خلفای عباسی و در طول تحریک‌ها و فشارهای سیاسی- روانی بر ضد علویان بوده، گرچه با تکیه بر روایات قابل اعتنا، می‌توان پذیرفت که از امام جواد (علیه السلام) تا امام عسکری (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برخی از ائمه به علت سیاه پوست بودن مادرشان، رنگ پوستشان به تیرگی می‌گراییده و همین امر موجب دعوت قیافه شناسان در مورد تعیین پدر امام جواد (علیه السلام) می‌شود.
نکته پنجم: بنابه گزارشی طولانی از خصیبی (م 334)، پس از اتمام ماجرای قیافه‌شناسی و پیروزی خاندان اهل بیت و اثبات پاک دامنی خَیزُران، امام جواد (علیه السلام) سخنانی با فصاحت تمام فرمودند و امام رضا (علیه السلام) پس از شنیدن آن‌ها رو به اصحاب کرده، فرمودند: "هل علمتم ما قذفت به ماریه ..." و جریان تهمت به ماریه، همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را با جزییات مطرح نمودند. (108) مجلسی این ماجرا را از قول ابن شهرآشوب به اختصار می‌آورد. (109) طبری (م قرن 5) نیز گوید:
"ماجرای امام جواد (علیه السلام) و تردید در نَسَب وی در امتداد جریان حضرت عیسی (علیه السلام) و تردید منافقان است که همان یهود و رهبانیون بودند که به خاطر مصالح خود به وی تهمت زده، گفتند: (یا أُختَ ‌هَارُونَ ما کانَ أَبُوک امرَأَ سَوءٍ وَ مَا کانَت أُمُک بَغِیا). (110) سپس این حادثه در جریان ماریه قبطیه، تکرارشد و تربیت شدگان یهود در مورد ابراهیم فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، شک کرده، به وی افترا زدند و ابراهیم را فرزند جُریح دانستند نه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و آیه شریفه نازل شد که: (إِنَّ الَّذِینَ جَاءُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِنْکُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیرٌ لَکُمْ). (111) اگر امام جریان ماریه را نقل می‌کند، از باب مثال نیست، بلکه از آن روست که مادر امام جواد (علیه السلام) از خاندان ماریه بوده است. (112)
بدیهی است با وجود این که بنابه قول مشهور، امام جواد (علیه السلام) تنها پسر امام رضا (علیه السلام) بودند، با تشکیک و تردید در نسب ایشان، به روایات امامت دوازده امام نقص وارد می‌کردند. از دیگر سو برخی به اهداف دنیوی خویش می‌رسیدند و در صورت پیروزی افترازنندگان، بحث و چالش غصب خلافت نیز خاتمه می‌یافت و این برای بنی عباس پیروزی سیاسی به شمار می‌آمد.
در مجموع می‌توان گفت: اتفاق مورد نظر رخ داده و ماجرای مراجعه به قیافه‌شناسی امری معمول بوده و روایت مذکورگرچه از حیث راویان قوت چندانی ندارد، با زمینه‌های تاریخی عصر مورد نظر هم سو بوده و در منابع فقهی با استناد به این روایت، حکم به جواز قیافه‌شناسی برای ردّ باطل داده شده است.

نتیجه

مادر امام جواد (علیه السلام) از جمله بانوان برجسته خاندان امامت به شمار می‌آمدند و پیش از ورود ایشان به منزل امام رضا (علیه السلام) توسط پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام کاظم (علیه السلام) ستوده شده بودند. درک و پذیرش چنین مطالبی، به پشتوانه علمی کلامی نیاز دارد. این که مادران ائمه سال‌ها پیش از تولد فرزندانشان براساس قابلیت‌های معنوی و شخصیتی خود به عنوان عامل انتقال امامان به عالم دنیا و پرورش آنان انتخاب شدند و از این رو پیش گویی‌هایی (نه پیش بینی) در مورد آنان وجود دارد، امری فراگیر در روایات و گزارش‌های مربوط به آنان است. از این رو یا باید با زمینه کلامی پس از بررسی سندی و دلالی پذیرفت و یا بخش اعظمی از تاریخ مادران ائمه را کنار نهاد. مادر امام جواد (علیه السلام) ام‌ولدی بود که هنگام خریداری، سبیکه و یا دُرَّه نام داشت و بعدها امام رضا (علیه السلام) وی را خَیزُران نامیدند. کنیه‌اش ام‌الحسن و از مولّدات مدینه بود. توصیفات زیادی در برخی منابع در مورد وی شده، مانند "افضل نساء زمان‌ها" و یا "قدست ام‌ولدته" اما به علت ذکر نکردن آن‌ها در منابع اصیل متقدم، نمی‌توان به این ویژگی‌ها تکیه کرد. سه روایت مطرح در مورد این بانو در منابع وجود دارد که در اثر حاضر، خوانش و پژوهشی بر آن‌ها صورت گرفت:
- روایت درخواست ابلاغ سلام امام کاظم (علیه السلام) به بانو و روایت قیافه شناسان که در منابعی چون کافی، ارشاد، اعلام الوری و منابع مهم متأخر به نقل از منابع مذکور آورده شده است و گرچه سند مطلوبی ندارد، افزون بر ثبت آن‌ها در منابع متقدم، با دیگر گزارش‌های تاریخی همسو بوده و تعارضی ندارد و دربردارنده برخی ویژگی‌ها و جایگاه ویژه بانو در بین اهل بیت (علیهم السلام) طبیعی است.
- روایت ولادت و تقدیس مادر امام جواد (علیه السلام) با تعبیر «قدست ام‌ولدته» که اولین بار در اثبات الوصیه و سپس در عیون المعجزات دیده می‌شود و به علت تردید در درستی انتساب این دو اثر به مسعودی و حسین بن عبدالوهاب و نیز عدم ذکر در منابع مهم قبل از آن‌ها- که در مقام بیان بوده‌اند و به موارد دیگر پرداخته‌اند ولی اشاره‌ای به این اوصاف ندارند- فاقد اعتبار است.
- روایت قیافه شناسان و دفع اتهام از مادر امام جواد (علیه السلام) که در اکثر کتب متقدم ذکر شده و کلینی نخستین بار در کتاب الحجه در کافی می‌آورد. این دست روایات نیز فاقد قوت سند بوده، اما به علت ثبت در کتب متقدم و هم سویی با وقایع تاریخی و وجود مؤیدات و شواهد تاریخی، به درجه‌ای از اعتبار رسیده و پذیرفتنی هستند.

نمایش پی نوشت ها:
1. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ص24-28.
2. ابونصرالبخاری، سرالسلسله العلویه، تحقیق محمد صادق بحرالعلوم، 1413، ص38؛ طبری، دلائل الامامه، 1413، ص410.
3. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج8، ص17.
4. همان، نیز نک؛ صاحب بن عباد، ج9، ص356 و زبیدی، 1414، ج5، 327.
5. ابن اثیر، النهایه، 1364، ج1، ص194 و ج5، ص225؛ نیز نک؛ ابن منظور (م711)، لسان العرب، 1405، ج3، ص100.
6. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، 1417، ج1، ص102 و ج14، ص17.
7. مکی العامل، اللمعه الدمشقیه، 1411، ج1، ص213 و ج2، ص175.
8. کلینی، کافی، ج5، ص474.
9. قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، ص61.
10. نک: ابن الفقیه، احمد بن محمد، البلدان، ص129؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج5، ص309، مرتضی زبیدی، تاج العروس، ج2، ص452. این دو حدیث در منابع حدیثی یافت نشد، اما در منابع جغرافیایی و لغوی در بحث نوبه آورده شده به ویژه در کتاب ابن الفقیه (م 365) که از متقدمان است.
11. البلدان، ص174 و نیز نک؛ ترجمه همین کتاب، ص114 و115.
12. معجم البلدان، 1995، ج5، ص309.
13. همان.
14. کلینیی، همان، ج1، ص492؛ شیخ مفید، ارشاد، ج2، ص273؛ شیخ مفید، المقنع، ص482؛ شیخ طوسی، ج6، ص99، ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص379، و نیز مجموعه منابع متأخر به نقل از متقدمان و حتی ابن عنبه (م 827).
15. ابن عنبه، عمده الطالب، ص199، 1380.
16. ابن حبیب بغدادی، کتاب المحبر، 1361، ص308.
17. ابن شدقم، ضامن، تخفة الأزهار و زلال الأنهار فی نسب أبناء الائمة الأطهار علیهم صلوات الملک الغفار، 1378، ج2، ص425.
18. کلینی، ج5، ص211.
19. محقق حلی، شرایع الاسلام، ج2، ص313.
20. علامه حلی، تذکره الفقها، ص131.
21. همو، قواعد الاحکام، ج1، ص329.
22. محقق بحرانی، الحدائق الناضر، ج19، ص417.
23. نک: محمد علی معلم، فاطمه المعصومه، ص49.
24. سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج3، ص244.
25. ابن منظور، لسان العرب، ج4، ص81؛ ابن اثیر، النهایه، ح2، ص28.
26. روایه کبار المحدثین و المورخین (ابن ابی الثلخ)، ص123.
27. ابونصرالبخاری، همان، ص38.
28. اشعری، المقالات و الفرق، ص99؛ نوبختی، فرق الشیعه، 1404، ص91، طبرسی، تاج الموالید، 1422، ص101؛ ابن شهرآشوب، همان، ج4، ص379.
29. مسعودی، اثبات الوصیه، 1423، ص216.
30. کلینی، همان، ج1؛ ص492؛ شیخ مفید، همان، ج2، ص273؛ اربلی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج3، ص143، ابن شهر آشوب، همان، ج4، ص 379.
31. ابن حبیب بغدادی، همان، ص307 و 308.
32. ابن ابی الثلج، همان، ص123؛ ابن طلحه شافعی، مطالب السئول فی مناقب آل الرسول، ص303، ابن الجوزی، تذکره الخواص، ص321، ابن خشاب بغدادی، تاریخ المجموعه، ص25؛ طبری، همان، ص396؛ اربلی، همان، ج2، ص857.
33. شیخ مفید، المقنعه، ص482؛ طبری، همان، ص396.
34. اربلی، همان، ج2، ص858.
35. الحموی الشافعی، فرائد السمطین، ج2، ص209.
36. فراهیدی، کتاب العین، ج8، ص7.
37. قمی، تاریخ قم، 1361 ص200.
38. اشعری، سعد بن عبدالله ، المقالات و الفرق، ص99.
39. ازهری، تهذیب اللغه، ج5، ص138؛ اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، احمد عبدالغفور عطار، ج6، ص2312.
40. این خشاب بغدادی، تاریخ موالید الائمه، ص40.
41. ابن البی الثلج، همان، ص123.
42. قمی، تاریخ قم، ص200.
43. بنا به نقل محقق کتاب تاریخی قم (انصاری، ص518)، احتمال دارد جهینه باشد که نام یکی از قبایل عرب است. البته دو احتمال دیگر هم برای معنای جهنیه وجود دارد: اولاً جاریه جهنیه در واقع، جاریه جُهانَه و به معنای کنیز جوان بوده است و دوم این که از جهن گرفته شده و جُهن به معنای مسیل واقع در دریا نزدیک ساحل است که به خشکی متصل باشد. بنابراین می‌تواند به معنای دختر بندری و یا ساحلی نشین باشد.
44. همان، ص200.
45. ازهری، تذهیب الغه، ج6، ص41؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغه، 1414(ذیل واژه).
46. قمی، همان، ص200.
47. صاحب بن عباد، همان، ج4، ص253.
48. قمی، همان، (به نقل از گروهی بدون منبع)، ص200.
49. قمی [تحقیق انصاری] همان، ص58.
50. کاشی، تاریخ محمدی، همان، ص69.
51. همان، ص142.
52. طبری، دلائل الامامه، ص396.
53. نک: ابن شهرآشوب، همان، ج4، ص379 و دیگران.
54. حموی شافعی، همان، ج2، ص209.
55. کلینی، همان، ج1، ص492.
56. شیخ مفید، همان، ج2، ص274.
57. شیخ طوسی، همان، ج6، ص90.
58. فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ج1، ص548.
59. طبرسی، تاج الموالید، ص101.
60. نک: ج2، ص91.
61. ابن شهر آشوب، همان، ج4، ص379.
62. بیهقی، دلائل النبوه و معرفه احوال الشریعه، ج4، ص359؛ دیار بکری، تاریخ الخمسین، ج2، ص37.
63.کلینی، همان، ج1، ص492؛ قمی، همان، ص200؛ ابن شهرآشوب، همان، ج4، ص379؛ طبرسی، همان، ص101.
64. لسلی جرینر، السدّ العالی فوق النوبه، ص2.
65. ناصرخسرو، سفرنامه، ص68.
66. دهخدا، لغت نامه، ج15، ص22805.
67.‌ هالت، پی.ام، تاریخ سودان بعد از اسلام، محمدتقی اکبری، ص28.
68. صفی الدین بغدادی، المراصد، ج 3، ص 1394.
69. مسعودی، همان، ج3، ص329.
70. حمیری، الروض المعطار، ص538.
71. ابن منظور، همان، ج6، ص217.
72. ابن فندق ، تاریخ بیهقی، ص345.
73. یعقوبی، البلدان، ص190.
74. مقدسی، احسن التقاسیم، ص29.
75. کاتب مراکشی، الاستبصار فی عجائب الامصار، ص127.
76. حمیری، همان، ص47.
77. ابن بطوطة، الرحله (تحفة النظار فی غرائب الامصار و عجائب الاسفار)، ج1، ص28 و ج2، 166 و ج3، ص85، و ج6، ص169.
68. Pactum - pacton.
79. وی می‌نویسد: «در آن چه از برخی از بزرگان متقدم ذکر شده، گفته شده در دیوان‌های اداری مصر دیده‌اند که نگاشته شده بود:
ما با شما پیمان و عقد قرارداد می‌بندیم که در هر سال 360 برده و کنیز برای ما [مسلمانان] بفرستید و شما مجاز به ورود در سرزمین ما هستید بدون آن که در آن مقیم شوید و هم چنین ما در سرزمین شما وارد خواهیم شد و...» . (ابن عبدالحکم (م 257)، فتوای مصر و المغرب، ص216).
80. اشعری، همان، ص99.
81. معروف الحسنی، سیره الائمه الاثنی عشر علیهم اسلام، ج2، ص448.
82. کلینی، همان، ج1، ص314-316؛ طبرسی، اعلام الوری، ج2، ص47.
متن کلینی: أَحمَدُ بنُ مِهرَانَ عَن مُحَمَّدِ بنِ عَلِی عَن أَبِی الحَکمِ الأَرمَنِی قَالَ حَدَثَنِیَ عَبدُ الله بنِ إِبرَاهِیمَ بنِ عَلِى بنِ عَبدُ اللهِ بنِ جَعفَرِ بنِ أَبِی طَالِبٍ عَن یزِیدَ بنِ سَلیطِ الزَّیدِى قَالَ أَبُو الحَکمِ وَ أَخبَرَنِی عَبدُ اللهِ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عُمَارَةَ الجَرمِى عَن یزِیدَ بنِ سَلیطِ قَالَ لَقِیتُ أَبَا إِبرَاهِیمَ (علیه السلام) وَ نَحنُ نُریدُ العُمُرَّةَ فِی بَعضِ الطَرِیقِ.... ثُمَّ قَالَ لِی یا یزِیدُ وَ إِذَا مَرَرتَ بِهَذَا المَوضِعِ وَ لَقِیتَهُ وَ سَتَّلَقَاهُ فَبَشِّرهُ أَنَّهُ سَیولَدُ لَهُ الغُلَامُ أَمِینُ مَأمُونُ مُبارَک وَ سَیعلِمُک أَنَّک قَد لَقِیتَنِی فَأَخبِرهُ عِندَ ذَلِک أَن الجَارِیَةَ الَّتِی یکونُ مِنهَا هَذَا الغُلَامُ جَارِیةٌ مِن أَهلِ بَیتِ مَارِیةَ جَارِیةِ رَسُولِ اللّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) أُمِ إِبرَاهِیم فَإِن قَدَرتَ أَن تُبَلِّغَهَا مِنِّى السَّلَامَ فَافعَل قَالَ یزِیدُ فَلَقِیتُ بَعَدَ مُضِى أَبِی إِبرَاهِیمَ (علیه السلام) عَلِیاً (علیه السلام) فَبَدَ أَنِی فَقَالَ لِى یا یزِیدُ مَا تَقُولُ فِی العُمرَةِ فَقُلتُ بِأَبِی أَنتَ وَ أُمِّی ذَلِک
الَیک وَ مَا عِندِى نَفَقَةٌ فَقَالَ سُبحَانَ اللهِ مَا کنَّا نُکَلِّفُک وَ لَا نَکفِیک فَخَرَجنَا حَتَّی انتَهَینَا إِلَى ذَلِک المَوضِعِ فَابتَدَ أَنِی فَقَالَ یا یزِیدُ إِنَّ هَذَا المَوضِعَ کثِیراً مَا لَقِیتَ فِیهِ جِیرَّتَک وَ عُمُومَتَک قُلتُ نَعَم ثُمَّ قَصَصتُ عَلَیهِ الخَّبَرَ فَقَالَ لِی أَمَّا الجَارِیةُ فَلَم تَجِئ بَعدُ فَإِذَا جَاءَت بَلَغتُهَا مِنهُ السَّلَامَ فَانطَلَقنَا إِلَى مَکة فَاشتَرَاهَا فِی تِلک السَّنَةِ فَلَم تَلبَث إِلَّا قَلِیلاً حَتَّى حَمَلَت فَوَلَدَت ذَلِک الغُلَام.
83. شیخ مفید، ارشاد، ج2، ص252.
84. ابن غضائری، کتاب الرجال، ص42.
85. نک: نرم افزار درایة النور.
86. شیخ مفید، همان، ج2، ص252.
87. عیون اخبار الرضا، ج1، ص24.
88. منسوب به مسعودی، اثبات الوصیه، ص216. [ و رُوی انَه ولد (علیه السلام) لیلة الجمعة لإحدی عشر لیلة بقیت من شهر رمضان سنة خمس و تسعین و مائة فلما ولد قال أبوالحسن (علیه السلام) لأصحابه فی تلک الیلة: قد ولد لی شبیه موسى بن عمران (علیه السلام) فالق البحار قدست أم ولدته فلقد خلقت طاهرة مطهَرة ثم قال ...]
89. منسوب به حسین بن عبدالوهاب، عیون المعجزات، ص119.
90. حسن حضرتی، دانش تاریخ و تاریخ نگاری اسلامی، ص377 و 378.
91. همان، ص380.
92. نعمت الله صفری فروشانی، «حسین بن عبدالوهاب»، فصلنامه علمی- پژوهشی علوم حدیث، ش4، سال11، 1385. صفری، 1385، ش4.
93. ص216.
94. ص118.
95. بحارالانوار، ج5، ص7.
96. صالحی شامی، سبل الهدی، ج11، ص162.
97. کلینی، همان، ج1، ص323. [لِی بنُ إِبرَاهیِم عَن أَبِیه وَ عَلِی بنِ مُحَمَّدٍ القَاسَانِى جَمِیعاً عَن زَکَرِیا بنِ یحییِ بنِ النُّعمَانِ الصَّیرَفِی قَالَ سَمِعتُ عَلِى بنَ جَعفَرٍ یَحدِثُ الحَسَنَ بنِ الحُسَینِ بنِ عَلِى بنِ الحُسَینِ فَقَال وَ اللهِ لَقَد نَصَرَ اللهُ أَبَا الحَسَنِ الرِّضَا (علیه السلام)؟ فَقَالَ لَهُ الحَسَنُ إِى وَاللهِ جُعِلتُ فَدَاکَ لَقَد بَغَى عَلَیه إِخوَتُهُ فَقَال عَلِى بنِ جَعفَر إِی وَ اللهِ وَ نَحنُ عُمُومَتُهُ بَغَینَا عَلَیه فَقَالَ لَهُ الحَسَنُ جُعِلتُ فِدَاکَ کَیفَ صَنَعتُم فَإِنِی لَم أحصَرکُم قَالَ قَالَ لَهُ إِخوَتُهُ وَ نَحنَ أَیضاً مَا کانَ فِینَا إمَامٌ قَطُّ حَائِلَ اللَّونَ فَقَالَ لَهُم الرِّضَا (علیه السلام) هُوَ ابنِى قَالُوا فَإِنَّ رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) قَد قَضَى بِالقَافَةِ فَبَینَنَا وَ بَینَک القَافَةُ قَالَ ابعَثُوا أَنَّهُم إِلَیهِم فَأَمَّا أَنَا فَلَا وَ لَا تُغلِمُوهُم لِمَا دَعَوتُمُوهُم وَ لتَکونُوا فِی بُیوتِکُم فَلَمَّا جَاءُوا أَقعَدُونا فِی البُستَانِ وَ اصطَفَّ عُمُومُتُهُ وَ إِخوَتُهُ وَ أَخَوَاتُهُ وَ أَخَذُوا الرِّضَا (علیه السلام) وَ أَلبَسُوهُ جُبَّةَ صُوفٍ وَ قَلَنسُوةً مِنهَا وَ وَضَعُوا عَلَى عُنُقِهِ مِسحَاةً وَ قَالُوا لَهُ ادخُلِ البُستَانَ کأَنَّک تَعمَلُ فِیهِ ثُمَّ جَاءُوا بِأَى جَعفَرٍ (علیه السلام) فَقَالُوا أَلحِقُوا هَذَا الغُلَامَ بِأَبِیهِ فَقَالُوا لَیسَ لَهُ هَاهُنَا أَبٌ وَلَکنََّ هَذَا عَمُّ أَبِیهِ وَ هَذَا عَمُّ أَبِیهِ وَ هَذَا عَمُهُ وَ هَذِهِ عَمَّتُهُ وَ إِن یکنُ لَهُ هَاهُنَا أَبٌ فَهُوَ صَاحِبُ البُستَانِ فَإِنَّ قَدَمَیهِ وَ قَدَمَیهِ وَاحِدَةً فَلَمَّا رَجَعَ أَبُو الحَسَنِ (علیه السلام) قَالُوا هَذَا أَبُوهُ قَالَ عَلِی بنُ جَعفَرٍ فَقُمتُ قَمَصَصتُ رِیقَ أَبِی جَعفَرٍ (علیه السلام) ثُمَّ قُلتُ لَهُ أَشهَدُ أَنَّکَ إِمَامَی عِندَ اللهِ فَبَکی الرِّضَا (علیه السلام) ثَمَّ قَالَ یا عَمِّ أَلَم تَسَمع أَبِی وَ هُوُ یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) بِأَبِی ابنُ خِیرَةٍ الإِمَاءِ ابنُ النُّوبِیةِ الطَّیِبَةِ الفَمِ المُنتَجَبَةِ الرَّحِمِ وَیلُهُم لَعَنَ اللهُ الأُعَیبِسَ وَ ذُرِّیَتِهُ صَاحِبَ الفِتنَةِ وَ یقتُلُهُم سِنِینَ وَ شُهُوراً وَ أَیاماً یسُومُهُم خَسفاً وَ یسقِیِهم کأساً مُصَبَّرَةً وَ هُوَ الطُّرِیدُ الشَّرِیدُ المَوتُورُ بِأَبِیهِ وَ جَدِّهِ صَاحِبُ الغَیبَةِ یقَالُ مَاتَ أَو هَلَک أَى وَادٍ سَلَک أَ فَیکونُ هَذَا یا عَمِّ إِلَّا مِنِّى فَقُلتُ صَدَقتَ جُعِلتُ فِدَاک.]
98. شیخ مفید، ج2، ص275.
99. طبرسی، ص345.
100. علامه حلی، خلاصه الاقوال، ص187.
101. شیخ طوسی، فهرست، ص359.
102. علامه حلی، همان، ص175.
103. جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص114 و115.
104. ناهید طیبی، پژو‌هشی نو درباره مادر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ص131-142.
105. چنان که امیرمؤمنان علی (علیه السلام) درباره امام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «بابی یابن خیرالامة؛ پدر و مادرم به فدای پسر بهترین کنیز!» و ابوالصباح به امام صادق (علیه السلام) گوید: «سرور من عَمُّک زَیدٍ خَرَجَ یزعُمُ أَنَّهُ ابنُ سِتَّةٍ وَ أَنَّهُ قَائِمُ هَذِهِ الأُمَةِ وَ أَنَّهُ ابنُ خِیَرَةٍ الإِمَاء؛ عموی شما، زید قیام کرده و می‌پندارد او پسر زن اسیر شده و قائم این امت و پسر بهترین کنیزان است». (نعمانی، ص228 و 229) بنابراین وصف «خیره الاماء» به مادر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اختصاص دارد نه مادر امام جواد (علیه السلام).
106. ذهبی، تاریخ الاسلام، ج4، ص175.
107. بحارالانوار، ج2، ص381.
108. خصیبی، هدایه الکبری، ص297 و 298.
109. مجلسی، همان، ج5، ص10.
110. سوره مریم، آیه 28.
111. سوره نور، آیه11.
112. طبری، نوادر المعجزات، ص179.

نمایش منبع ها:
مرتضی زبیدی، محمد بن محمد (1205)، تاج العروس، علی شیری، بیروت، دارالفکر، 1414.
ابن ابی الثلج بغدادی، محمد بن احمد، تاریخ أهل البیت نقلا عن الائمه (علیهم السلام)، چاپ اول، قم، 1410ق.
ابن اثیر (م 606)، مجد الدین، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، تحقیق: طاهر أحمد الزاوی، محمود محمد الطناحی، قم، مؤسسه إسماعیلیان للطباعه و النشر بر توزیع، 1363ش.
ابن اثیر (م 630)، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، 1399.
ابن بطوطه (779)، شمس الدین ابی عبدالله محمد بن عبدالله اللواتی طنجی، رحله ابن بطوطه (تحفه النظارفی غرائب الامصار و عجائب الاسفار)، رباط، اکادیمیه المملکه المغربیه، 1417.
ابن حاتم شامی (العاملی) (م 664)، یوسف، الدر النظیم فی مناقب الائمه اللهامیم، قم، جامعه مدرسین، 1420.
ابن حمزه طوسی (زنده به 566)، محمد بن علی، الثاقب فی المناقب، تحقیق و تصحیح نبیل رضا علوان، قم، انصاریان، 1419.
ابن خشاب بغدادی (م 567)، تاریخ موالید الائمه، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1406.
ابن شدقم (م بعد 1090)، ضامن، تحفه الأزهار و زلال الأنهار فی نسب ابناء الأئمه الأطهار علیهم صلوات الملک الغفار، دفتر نشر میراث مکتوب، آینه میراث، تهران، کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران، 1378.
ابن شهرآشوب مازندرانی (م 588)، مناقب آل ابی طالب، قم، علامه، 1379.
ابن طلحه شافعی (م652)، مطالب السئول فی مناقب آل الرسول، بیروت، البلاغ، 1419.
ابن عبدالحکم (م 257)، فتوح مصر و المغرب، بی‌جا، مکتبه الثقافه الدینه، 1415.
ابن عنبه (م 827)، احمد بن علی الحسینی، عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب، محمد حسین آل الطالقانی، نجف، منشورات مطبعه الحیدریه، 1380.
ابن غضائری، احمد بن حسین، کتاب الرجال، تحقیق سید محمد رضا جلالی، قم، دارالحدیث للطباعه والنشر، 1422.
ابن فقیه، احمد بن محمد (م 365)، البلدان، ابن الفقیه، الهادی، یوسف، بیروت، عالم الکتاب، 1416.
ابن فندق (م 565)، علی بن زید البیهقی، تاریخی بیهق، بی‌جا، کتابفروشی فروغی، 1361ش.
ابن منظور، محمد بن مکرم (م 711)، لسان العرب، نشر أدب الحوزه، 1405.
اربلی، علی بن عیسی (م 693)، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، بنی‌هاشمی، تبریز، 1381.
ازهری، محمد بن احمد (م 370)، تهذیب اللغه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1421.
اشعری قمی، سعد بن عبدالله (م 301)، المقالات و الفرق، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی،1360.
امین، سید محسن، اعیان الشیعه، تحقیق حسن امین، بیروت، دارالتعاریف، بی‌تا.
بخاری، ابونصر (م 341)، سر السلسله العلویه، تحقیق محمد صادق بحرالعلوم، شریف رضی، 1413.
بغدادی، ابن حبیب (م 245)، کتاب المحبر، بی‌جا، چاپ مطبعه الدائره، بی‌نا، 1361.
بیهقی، احمد بن الحسین (م458)، دلائل النبوه و معرفه احوال الشریعه، تصحیح عبدالمعطی قلعجی، دارالکتب العلمیه، 1405.
ثقفی، ابراهیم بن محمد (م 283)، الغارات، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374.
جاسم حسین، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه سید محمد تقی آیت الهی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1367.
جوهری، اسماعیل بن حماد (393)، الصحاح احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، 1376.
حسینی، سید محمدرضا، روایه کبار المحدثین و المورخین، تاریخ اهل البیت، قم، مؤسسه آل البیت (علیه السلام)، لاحیاء التراث، 1410.
حضرتی، حسن (به کوشش)، دانش تاریخ و تاریخ نگاری اسلامی، قم، دانشگاه باقر العلوم، بوستان کتاب، 1387.
الحموی الشافعی، ابراهیم بن سعد الدین (م 730)، فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الأئمه من ذریتهم (علیه السلام)، بیروت، مؤسسه المحمود، 1400.
حمیری ، محمد عبدالمنعم (م 900)، الروض المعطار فی خبر الاقطار، بیروت، مکتبه لبنان، 1984.
خصیبی، حسین بن حمدان (م 334)، هدایه الکبری، بیروت، مؤسسه البلاغ للطباعه والنشر والتوزیع، 1411.
دیار بکری، حسین بن محمد(م 966)، تاریخ الخمسین فی احوال انفس النفیس، بیروت، مؤسسه شعبان، بی‌تا.
ذهبی، شمس الدین (م 748)، تاریخ الاسلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، -بیروت، دارالکتاب العربی.
سبط بن جوزی (م 654)، تذکره الخواص، قم، منشورات الشریف الرضی، 1418.
شیخ طوسی (م460)، ابو جعفر محمد بن حسن، الأبواب (رجال الطوسی)، تحقیق: جواد قیومی اصفهانی، قم، مؤسسه النشر الإسلامى التابعه لجماعه المدرسین بقلم المشرفه، 1415.
___، ابوجعفر محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، تهران، اسلامیه، 1365.
___، اختیار معرفه الرجال (رجال الکشی)، سید مهدی رجایی، مؤسسه آل البیت، بی‌تا.
___، فهرست، تحقیق شیخ جواد قیومی، مؤسسه نشر الفقاهه.
شیخ مفید (م 413)، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، تحقیق و تصحیح مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)، قم، کنگره شیخ مفید، 1413.
المقنعه، قم، کنگره شیخ مفید، 1413.
صاحب بن عباد (م 385)، المحیط فی اللغه، تحقیق و تصحیح محمد حسن آل یاسین، بیروت، عالم الکتاب، 1414.
صفری، نعمت الله، «حسین بن عبدالوهاب»، فصلنامه علمی- پژوهشی علوم حدیث، ش4، سال11، 1385.
طبرسی (م 548)، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، تهران، اسلامیه، 1390.
___، تاج الموالید، بیروت، دارالقار، 1422.
طبری، محمد بن جریر بن رستم (م قرن پنجم)، دلائل الامامه، قم، بعثت، 1413.
___، نوادر المعجزات، تحقیق مؤسسه الامام المهدی، قام، نشر مؤسسه الامام المهدی، 1410.
طیبی، ناهید، پژوهشی نو درباره مادر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، قم، پژوهشگاه علوم فرهنگ اسلامی (پژوهشکده مهدویت و آینده پژوهی)، 1392.
علامه حلی (م 726)، خلاصه الاقوال، تحقیق شیخ جواد قیومی، مؤسسه نشر الفقاهه، 1417.
فتال نیشابوری (م 508)، روضه الواعظین و بصیره المتعظین، دلیل ما، 1423.
فراهیدی، خلیل بن احمد(م 170)، کتاب العین، تحقیق مهدى مخزومی و ابراهیم السامرایی، چاپ دوم، دارالهجره، 1409 هـ.
قبادیانی مروزى (م 481)، ناصرخسرو، سفرنامه ناصرخسرو تهران، انتشارات زوار، 1381 ش.
قزوینی، زکریا بن محمد(م 682)، آثار البلاد و اخبار العباد، بیروت، دارصادر، 1998.
قمی (م حدود 378)، حسن بن محمد، تاریخ قم، تحقیق محمدرضا انصاری، قم، کتابخانه حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، 1385.
قمی، حسن بن محمد بن حسن، تاریخ قم (نوشته در 378)، ترجمه حسن ابن علی بن حسن عبدالملک قمی (در 805)، تحقیق سید جلال الدین تهرانی، تهران، توس، 1361ش.
قهرمانی نژاد شائق، بهاءالدین، حضرت نجمه و خَیزُران، تهران، مشعر، 1390.
کاشی، شیخ حسن (م قرن هشتم)، تاریخ محمدی، قم، کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران، 1377.
کلینی، محمد بن یعقوب (م 329)، کافی، تحقیق علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407.
گرینر، لسلی، السدّ العالی فوق النوبه، (ترجمه عربی) حسین الحوت، [مراجعه حمدی حافظ]، مصر، دارالقومیه للطباعه والنشر، بی‌تا.
مؤلف ناشناخته (نویسنده مراکشی)، الاستبصار فی عجائب الامصار، تصحیح سعد زغلول عبدالحمید، بغداد، دارالشؤون الثقافیه، 1986.
مجلسی، محمد باقر (1110)، مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، سید‌هاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، 1404.
___، بحارالأنوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404.
محقق بحرانی (م 1186)، حدائق الناضره،قم، جامعه مدرسین، بی‌تا.
محقق حلی (م 676)، شرایع الاسلم، تعلیق صادق شیرازی، تهران، استقلال، 1409.
مسعودی، ابوالحسن (م 346)، إثبات الوصیه للإمام علی بن ابی طالب (علیه السلام)، قم، انصاریان، 1423.
مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، 1409.
معروف الحسنی، ‌هاشم (م 1404)، سیره الأئمه الاثنی عشر (علیه السلام)، نجف، المکتبه الحیدریه، 1382.
معلم، محمدعلی (معاصر)، فاطمه المعصومه، بیروت، دارالهادی، 1421.
المغربی، قاضی نعمان (م 1363)، شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار، تحقیق سید محمد الحسینی الجلالی، قم، جامعه مدرسین، 1414.
مقدسی، أبوعبدالله محمد بن أحمد (م قرن چهارم)، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، القاهره، مکتبه مدبولی، 1411ق.
مکی العاملی، محمد بن جمال الدین، اللمعه الدمشقیه، قم، دارالفکر، 1411.
نوبختی حسن بن موسی (م 310)، فرق الشیعه، بیروت، دارالاضواء، 1404.‌
هالت، پی. ام، تاریخ سودان بعد از اسلام، محمدتقی اکبری، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، 1366.
یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله (م 626)، معجم البلدان، بیروت، دارصادر، 1995.
یعقوبی، ابن واضع (م 284)، معجم البلدانی، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1422.

منبع مقاله :
مجموعه مقالات همایش سیره و زمانه امام جواد (علیه السلام)، (1395)، قم: انجمن تاریخ‌پژوهان حوزه علمیه قم، چاپ اول.