نویسندگان:
محمد شبدینی پاشاکی (1)
حسن چگنی (2)

 

مقدمه

با توجه به اینکه دشمنان اسلام برای مقابله به آیین رهایی بخش و مردمی اسلام شیوه‌ها و روش‌های گوناگون رزم روانی، فرهنگی و تبلیغاتی را در پیش گرفتند، اسلام نیز به مثابه یک مکتب، راهی جز برخورد و مقابله با این روش‌ها نداشت. البته اسلام برای مقابله و برخورد با عملیات روانی مشرکان و اشراف مکه عالی‌ترین و بهترین روش‌ها را همراه با خنثی کردن، مقاومت، ایستادگی، صبر، پایداری، بیداری، هوشیاری، یقین و بصیرت به کار گرفت و برخلاف تصور برخی که دین اسلام را برای رسیدن به اهداف خود آرمان گرا می‌دانند، با تکیه بر واقعیت‌ها و بهینه‌سازی آن‌ها بر به کارگیری این واقعیت‌ها در چارچوب نگرش اعتقادی خود تأکید دارد و برای رسیدن به اهداف خویش چند امر اساسی را مورد توجه قرار می‌دهد که عبارتند از:
1- توجه به اهداف، ایده‌ها و ارزش‌های متعالی نقش تعیین کننده در اتخاذ تصمیم‌ها و تحقیق راهبردها دارد. برای نمونه توحید، از مهم‌ترین اهداف و ارزش‌های اسلام است که دین اسلام برای اتخاذ تصمیم در هر امری آن را به عنوان شاخصی اساسی و تعیین کننده در نظر می‌گیرد و بدون توجه به الزامات آن تصمیم نمی‌گیرد. و نیز از همین روست که قید فی سبیل الله که نمایانگر توحید است به عنوان شاخصی اساسی برای جنگ مطرح می‌گردد:
وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبِّ الْمُعْتَدِینَ (بقره/190)
و در راه خدا، با کسانی که با شما می‌جنگند بجنگید و تجاوز ننمایید همانا خداوند یکتا تجاوزگران را دوست ندارد.
2- توجه به توانایی‌ها و امکانات؛ چرا که رسیدن به اهداف در نگاه اسلام از مسیر توانایی‌ها، امکانات و ابزارهای موجود صورت می‌گیرد و از همین رو نمی‌توان جدا از امکانات و توانایی‌ها و ابزارهای موجود یا قابل دسترسی، برای رسیدن به اهداف و تحقیق آرمان‌ها سخن به میان آورد. تکیه اسلام و قرآن بر توانایی‌ها و امکانات از نشانه‌های واقع‌نگری این مکتب در رزم و جهاد است. قرآن واقع‌نگری در تقابل اصل ایمان با اصل کفر را این گونه مطرح می‌کند:
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتَالِ إِن یَکُن مِّنکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُواْ مِئَتَیْنِ وَإِن یَکُن مِّنکُم مِّئَةٌ یَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَفْقَهُونَ (انفال/65)
... اگر بیست نفر نیروی صابر و بردبار از شما باشد بر دویست نفر و اگر از شما یکصد نفر باشد بر هزار نفر از کفار غالب می‌گردند، زیرا آن گروهی فاقد درک و دانش هستند. [سپس می‌افزاید]، اکنون خداوند [با توجه به وضعیت روحی و جسمی شما] بر شما تخفیف داد و دانست که در وجود شما ضعف راه یافته است [در نتیجه توانایی مقابله با کفار در شما ضعیف گشته است]. پس اگر [در این حال] صد نفر صبور و پایدار باشید بر دویست نفر و اگر هزار نفر باشید به فرمان خدا بر دو هزار نفر پیروز خواهید شد و خداوند با صابران است.
در این آیه ضعف و آثار منفی آن در نبرد با دشمن از عوامل مهم تأثیرگذار در توانایی‌ها و امکانات مسلمانان صدر اسلام به شمار آمده است. مراد از ضعف، ضعف روحی و عوامل معنوی است نه ظاهری.
3- توجه به واقعیت‌ها و مقتضیات موجود؛ درک واقعیت‌ها و مقتضیات سیاسی و اجتماعی در کنار بهره‌گیری از امکانات و توانایی‌ها، لازمه حرکت به سوی اهداف و ارزش‌هاست. هر مکتب یا اندیشمندی که برای تحقق ارزش‌ها و آرمان‌های متعالی خود می‌کوشد، چنانچه واقعیت‌ها و شرایط زندگانی انسان و جامعه را در نظر نگیرد نمی‌تواند موفق باشد. مکتب اسلام، مکتبی واقع‌نگر است، بدین معنا که با توجه به آنچه وجود دارد و از درون آن‌ها به سوی اهداف و آرمان‌هایش حرکت می‌کند و از این رو آرمان گرایی‌اش برخلاف تصور غلط بسیاری بر واقع‌نگری مبتنی است. از همین جهت جنگ روانی نیز به عنوان یکی از مسائل حیاتی که بشر در زندگی با آن مواجه است، مورد توجه اسلام قرار گرفته است. این جنگ در قالب‌ها، صور و روش‌های گوناگون از سوی سردمداران کفر و شرک و جاهلیت برای مقابله با آیین اسلام، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و قرآن، به کار گرفته شده و باز به همین دلیل اسلام از دو زاویه به عملیات روانی توجه کرده است:
1) از زاویه کنش مشرکان در مقابل این آیین با هدف خنثی سازی و مقابله؛
2) از زاویه ضرورت تاریخی و عقلی مقابله با ستم، کفر و فساد برای تحقیق آیین توحید در جامعه بشری و یا به گارگیری شیوه‌ها و ابزارهای انسانی و بشری.
جنگ روانی از این منظر به مثابه کنش‌ها و شیوه‌های بشری است که به طور معمول همه عقلا برای رسیدن به اهدافشان آن را به کار می‌گیرند و یا به کارگیری آن را جایز می‌شمارند، عقل نیز این مسأله را تصدیق می‌کند. بنابراین، اسلام به کارگیری آن را با توجه به دو زاویه فوق مورد توجه قرار داده است.
گفتنی است جنگ روانی به عنوان امری که عقل، اندیشه و قلب جنگجویان و سپاهیان را نشانه می‌رود تا روحیه معنوی آن‌ها را خرد کند و به اراده جنگی آنان پایان دهد و آنان را به فرار از صحنه نبرد و واگذاری جنگ مجبور سازد، از مهمترین نوع جنگ‌ها به شمار می‌آید.

مفهوم‌شناسی

الف) جنگ

درباره جنگ نیز، همانند سایر مفاهیم، تعریفه‌ای مختلفی بیان شده است که هر یک بیانگر نگرش خاصی، به جنگ است. به عنوان مثال، هدلی بال جنگ را خشونتی سازمان یافته می‌داند که دو یا چندکشور علیه هم دیگر انجام می‌دهند. این تعریف، جنگ‌های داخلی را دربر نمی‌گیرد. کلاو زوتیس معتقد است جنگ، به کارگیری حد اعلای خشونت در راه خدمت به دولت یا کشور است. البته همه جنگ‌ها در راه خدمت به دولت و کشور صورت نمی‌گیرد. در مجموع، به نظر می‌رسد تعریفی که کوئینی از جنگ ارائه می‌دهد، جامع‌تر از تعریف‌های بالا باشد. وی می‌گوید:
«جنگ هنر سازمان دادن و به کارگرفتن نیروهای مسلح برای انجام مقصود است» (نخجوان، 1317، 19).

ب) جنگ روانی

سابقه کاربرد عملی جنگ روانی بسیار طولانی است؛ ولی به طور مشخص، چینی‌ها و سپس مسلمانان اولین کسانی بودند که از جنگ روانی استفاده کردند. بعدها در قرن بیستم و به خصوص در جنگ جهانی اول و به میزان بیشتری در جنگ جهانی دوم و در دوران جنگ سرد، از آن استفاده گردید. از ابداع واژه جنگ روانی زمان کمی می‌گذرد، زیرا در سال 1282 ش (1902 م). جان فُولِر انگلیسی، اولین کسی بود که اصطلاح جنگ روانی را به کار برد. 22 سال بعد، دولت انگلیس اصطلاح «جنگ سیاسی» را به جای آن، مورد استفاده قرار داد و سرانجام در سال 1319 ش (1940 م). با انتشار مقاله «جنگ روانی و چگونگی به راه اندازی آن» واژه جنگ روانی وارد فرهنگ نظامی آمریکا و سپس جهان گردید (دافرتی، 1372، 41).
همان طور که از تعریف جنگ روانی مشخص است، هدف اصلی در جنگ روانی تضعیف و انحراف افکار عمومی به منظور تحمیل اراده بر آن‌هاست؛ چه این افکار عمومی حق باشد یا ناحق. زیرا در این صورت بدون به کاربردن ابزار نظامی، سیاسی و اقتصادی دارای هزینه بالا، دشمن آماده تسلیم در برابر طرف مقابل می‌گردد. برای دستیابی به این هدف، در ابتدا اطلاعات لازم و دقیق جمع آوری می‌شود؛ سپس این اطلاعات به وسیله ابزارهای جنگ روانی به کار گرفته می‌شود و در نهایت، میزان تأثیر جنگ روانی بر دشمن به منظور تقویت نقاط قوت و کاهش نقایص، مورد ارزیابی قرار می‌گیرد (فصل نامه سیاست دفاعی، 17،1371).

راهبردهای پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مقابل جنگ روانی سرمداران کفر و شرک

امروزه جنگ روانی از کارآمدترین، پویاترین و در عین حال خطرناک‌ترین جنگ‌ها محسوب می‌شود که جای خود را در همه عرصه‌ها باز کرده و در بسیاری از موارد بر جنگ نظامی مقدم شده است. در جنگ نظامی، معمولاً فرصت مقابله به مثل و عقب راندن دشمن وجود دارد اما در بسیاری از شیوه‌های روانی کسی که حرکت اول را انجام بدهد و ضربه اول را بزند پیروز است.
از این رو اسلام عمده‌ترین کار در جنگ روانی را، اقدامات پیشگیرانه و مقاوم‌سازی مؤمنان در مقابل تبلیغات و جنگ روانی دشمن می‌داند. بنابراین بعد از تبیین مختصر مفاهیم آنچه به آن می‌پردازیم راهبردهای پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مقابل جنگ روانی سرمداران کفر و شرک است؛ اقداماتی که به صورت عملیات دفاعی با هدف خنثی کردن نتایج و آثار عملیات روانی مشرکان صورت می‌گیرد.

الف) ثبات در دعوت به رسالت

نفی دعوت پیامبر و تلاش همه جانبه برای خنثی کردن پیام و رسالت آن حضرت مهم‌ترین رکن جنگ روانی شرک در برابر او بود و از همین رو پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مقابل اقدامات و عملیات روانی دشمن همچون یاوه پراکنی، اتهامات متعدد در برابر ساحت قرآن و آیات وحی، طعن زدن به حقایق و ارائه گونه‌های تبلیغ - روانی جایگزین، ایستادگی، ثبات قدم، پایداری، استمرار دعوت و تحقق رسالت خویش را به عنوان اقدام روانی بازدارنده و خنثی کننده در پیش گرفت. بررسی آیات قرآن و شأن نزول آن‌ها نشان می‌دهد که دعوت و پیگیری رسالت و پیام - که در قرآن در چند مورد به آن اشاره شده است - با وجود تلاش مشرکان برای رد پیام و دعوت ایشان، با قدرتی خاص ادامه یافته است و هرچه بر شدت انکار، اتهام، طعن و یاوه پراکنی سردمداران کفر افزوده گردیده، بر نفی این ادعاها و اثبات دعوت و بیان حقایق، تأکید بیشتری شده است. در شرح نمونه‌ای از این معنی می‌توان گفت: اُبی فرزند خلف، برای نفی دعوت پیامبر و تلاش در جهت سست کردن ایمان مردم و جلوگیری از گرویدن دیگران به آن حضرت، دست به اقدام تجربی و ملموسی زد. او در حالی که استخوان‌های پوسیده‌ای را در دست داشت وارد مسجدالحرام شد و در حضور جمع، استخوان‌ها را در دست خود سایید و گرد و غبارش را بر باد داده و گفت: «ای محمد! فکر می‌کنی که خدا این را بر می‌انگیزد؟»
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در پاسخ او با قاطعیت چنین فرمود:
«آری، من چنین می‌گویم، خداوند او را بر می‌انگیزد و تو را نیز پس از آنکه استخوانی پوسیده شدی، بر می‌انگیزد. سپس تو را به آتش دوزخ وارد خواهد ساخت» (کحیل، 1374، ص 102).
در همین حال خداوند با نزول آیات زیر ادعای او را رد کرده و به تأیید دیدگاه و منطق پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرداخت:
«قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ*الَّذِی جَعَلَ لَکُم مِّنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ» (یس/79و80).
و او برای ما مثالی آورد در حالی که آفرینش خود را فراموش کرده است. گفت چه کسی این استخوانهای پوسیده را زنده می‌کند؟ بگو همان کسی که آن‌ها را زنده می‌کند که در آغاز ایجادشان کرد و او به هر گونه آفرینشی داناست. آن کس که برای شما از درخت سبز آتشی قرار می‌دهد که شما در پرتو آن گرم می‌شوید؟

ب) آگاهی دادن و شناخت

قرآن کریم به کشف اهداف دشمنان اسلام و مسلمانان و روش‌ها و تلاش‌های آنان که می‌کوشند میان مسلمانان تفرقه بیکفنند و اتحاد امت اسلامی را از بین ببرند و آن‌ها را خوار و سست و مأیوس و نومید کنند، بیش‌ترین عنایت را ورزیده و راه‌های مقابله و مقاومت در برابر تلاش‌های دشمنان را به مسلمانان نشان داده است.
از مهم‌ترین ابزارهای مصون ساختن پیکارگران در برابر تأثیر جنگ‌های روانی، آگاهی و شناخت نسبت به روش‌های این جنگ است که این منظور با رعایت اصول زیر تأمین می‌شود:

1. گوشزد نمودن حیله‌ها و تلاش‌های شکست‌آور

قرآن کریم ضمن بیان نقش دشمنان دین در شکست و دل سردی مسلمانان یادآور شده است که چنانچه امت اسلام در معرض آن‌ها قرار گیرد، خطرآفرین است.
از نمونه‌هایی که قرآن کریم در این زمینه ارائه داده، منافقانی هستند که - هنگام فرمان آماده باش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای جنگ تبوک - از مسلمانان خواستند فرمان آن حضرت را نشنیده بگیرند و در سوز آفتاب و تابش گرما حرکت نکنند. پس آیه کریمه زیر نازل شد و مسلمانان را از پیروی منافقان برحذر داشت و نیز از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خواست که در دیگر غزوه‌ها از منافقان کمک نگیرد.
«فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلاَفَ رَسُولِ اللّهِ وَکَرِهُواْ أَن یُجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَقَالُواْ لاَ تَنفِرُواْ فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَّوْ کَانُوا یَفْقَهُونَ*فَلْیَضْحَکُواْ قَلِیلاً وَلْیَبْکُواْ کَثِیرًا جَزَاء بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ * فَإِن رَّجَعَکَ اللّهُ إِلَى طَآئِفَةٍ مِّنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوکَ لِلْخُرُوجِ فَقُل لَّن تَخْرُجُواْ مَعِیَ أَبَدًا وَلَن تُقَاتِلُواْ مَعِیَ عَدُوًّا إِنَّکُمْ رَضِیتُم بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُواْ مَعَ الْخَالِفِینَ» (توبه/81 تا 83).
آنان که در خانه نشسته‌اند و از همراهی با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تخلف ورزیده‌اند، خوشحالند. جهاد با مال و جان خویش را، در راه خدا، ناخوش شمردند و گفتند: در هوای گرم به جنگ نروید، اگر می‌فهمند بگو: گرمای آتش جهنم بیش‌تر است. به سزای اعمالی که انجام داده‌اند، باید که اندک بخندند و فراوان بگریند. اگر خدا تو را از جنگ بازگردانید و با گروهی از ایشان دیدار کردی و از تو خواستند که (برای جنگی دیگر) بیرون آیند، بگو: شما هرگز با من (به جنگ) بیرون نخواهید شد و همراه من با هیچ دشمنی نبرد نخواهید کرد، زیرا شما از همان نخست به نشستن در خانه خشنود بوده‌اید. پس اکنون هم با آنان که از فرمان تخلف کرده‌اند، در خانه بمانید.

2. مبارزه با حرکات تفرقه آفرین

خداوند متعال فرموده است:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوَاْ إِن تُطِیعُواْ فَرِیقًا مِّنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ یَرُدُّوکُم بَعْدَ إِیمَانِکُمْ کَافِرِینَ» (آل عمران/100).
ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اگر از گروهی از اهل کتاب اطاعت کنید، شما را از ایمانتان به کفر باز می‌گرانند.
مفهوم این آیه قرآنی چنین است: دشمنان شما همیشه در حال تلاشند که میان شما تفرقه بیندازند، گمراهتان کنند و شما را به جان هم بیفکنند. اگر از آن‌ها پیروی کنید، تنها به تضعیف قدرت شما با تفرقه و از میان بردن شما بسنده نمی‌کنند، بلکه پیوسته به فعالیت علیه شما ادامه می‌دهند تا کافر شوید و به فرمان آن‌ها در آیید و مانند آنان گردید.
و نیز می‌فرماید: «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ»؛ (آل عمران/ 103) و همگان به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید.
به مسلمانان فرمان می‌دهد، وضعی را که در دوره جاهلیت داشتند، یعنی دشمنی، زد و خورد و تفرقه که موقعیتشان را تضیعف و دشمنان را بر آن‌ها مسلط می‌ساخت، به یاد آورند.
«وَاذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا» (آل عمران/103).
و از نعمتی که خدا به شما ارزانی داشته، یاد کنید، آن هنگام که دشمن یکدیگر بودید و او دل‌هایتان را به هم مهربان ساخت و به لطف او برادر شدید.

ج) برقراری ارتباط جمعی

ارتباط جمعی در اصل مجموعه‌ای از روش‌هایی است که برای بیان رسالت و هدف و گسترش پیام درون جمع و مجامع مردمی به کار می‌رود. امروزه ابزار ارتباط جمعی در رسانه‌های عمومی یا رسانه‌های ارتباط جمعی همچون رادیو، تلویزیون، اینترنت و ماهواره، خطابه (سخنرانی)، برگزاری کنفرانس، همایش، کنگره، مصاحبه، و نظایر آن می‌باشد.
این روش به طور کلی بر تسلط بر ذهن و روان انسان از طریق واژه‌ها و عبارات تأکید دارد. امروزه در مورد روش ارتباط جمعی در مبارزه به ویژه مبارزات انتخاباتی پژوهش‌هایی چند صورت گرفته است که مهم‌ترین آن‌ها توسط هارولد لاسول دانشمند علوم سیاسی، پل لازار سفلد جامعه‌شناس و کورت لوین روان‌شناس صورت گرفته است (جمشیدی، 1384، ص 82).
مهم‌ترین روش‌های ارتباط جمعی در قرآن در سوره نحل به شرح زیر آمده است:
«ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ...»؛ (النحل/125)
(این پیامبر، مردم را) با حکمت (برهان) و موعظه نیکو (خطابه) به راه پروردگارت دعوت کن و با بهترین شیوه با آن‌ها مجادله (مناظره) نما.
براساس این آیه مهم‌ترین روش‌های ارتباط جمعی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌تواند آن‌ها را برای مقابله با اقدامات و عملیات روانی دشمن به کار گیرد عبارتند از:
1) حکمت یا برهان عقلی
2) موعظه نیکو یا پند و ارشاد
3) جدل و مناظره
به علاوه یکی دیگر از روش‌های خاص اقناعی از دید قرآن برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مباهله می‌باشد که در آیه زیر آمده است:
«فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ» (آل عمران/61).
پس هر کس درباره آن، پس از آنچه که از علم بر تو آمده است، با تو به ستیزه برخیزند، بگو بیایید تا بخوانیم پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و خودمان و خودتان را، پس مباهله کنیم و نفرین خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
بر اساس این آیه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر احتجاج و محاجه دشمن، امر به مباهله با آنان برای نفی و رد محاجّه و احتجاج و دروغ آنان و اثبات حقانیت و صداقت خویش شده است. مباهله، روی آوردن دو طرف برای اثبات حق و ابطال باطل با علم و معرفت یقینی، اخلاص و انقطاع کامل به خداست تا از او خواسته شود، اعجاز نماید و ضربه لعن و رسوایی را بر لجوج دروغ پرداز وارد کند (طالقانی، 1358، ص 167). چه «ابتهال در مقابل خصم لجوج و برای احقاق اینگونه حق حیاتی، نیروی الهی را برمی‌انگیزد و به سوی کاذب و مکذب می‌کشاند و بر او تثبیت می‌کند (طالقانی، 1358، ص 168).
در تفاسیر آمده است:
«چون این آیه نازل شد، حضرت رسالت (صلی الله علیه و آله و سلم) وفد نجران نصاری را طلبید و گفت هرچند در صحبت و همراه و رفاقت می‌افزاییم شما در عناد و منازعه می‌افزایید، کنون بیایید تا به مباهله مشغول شویم تا حق تعالی محق را از مبطل و صادق را از کاذب متمایز گرداند» (طالقانی، 1358، ص 244).
روش‌های ارتباط جمعی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در قالب سخنرانی‌ها و خطابه‌ها و در انجمن‌ها و تجمعات گوناگون به کار گرفته می‌شد و این امر به ویژه در دوران پس از هجرت و در مدینه کاربرد داشت.

د) برقراری ارتباط چهره به چهره

ارتباط شخصی بیانگر رابطه فردی و معنوی شخص در برخورد با مردم و اجتماعات و افراد است و می‌تواند به عنوان منبع اطمینانی برای پذیرش رسالت و اهداف عملیات روانی مثبت به کار گرفته شود. این موضوع به ویژه در مورد پیامبران و حکیمان حائز اهمیت است. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) با توجه به سابقه درخشانی که در میان مردم داشت به خوبی می‌توانست از این روش برای تحقق اهداف و آرمان‌های متعالی خویش استفاده کند. به بیان دیگر، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به خوبی می‌دانست که قومش در همه امور وی را تصدیق می‌کنند و به او در زمان جاهلیت و قبل از نزول وحی لقب امین داده بودند، لذا بر این اساس، آنگاه که خداوند وی را به علنی کردن دعوت مأمور ساخت، بر فراز کوه صفا ایستاد و همه قبایل مکه را فراخواند و گفت: آیا هرگز شنیده‌اید من دروغی بگویم؟ همگی یکصدا پاسخ دادند که جز صدق و امانت از او نشنیده‌اند. پیامبر پرسید آیا اگر به شما خبر دهم که قافله‌ای در پشت این کوه است باور می‌کنید؟ گفتند آری تو نزد ما متهم نیستی، ما هرگز از تو دروغی نشنیده‌ایم.
این سرآغاز حرکت و زیباترین اقدام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای مقابله با تهاجم روانی دشمن در جهت احقاق رسالت خویش است و می‌تواند تکیه گاه مطمئنی برای اقدامات بعدی وی به شمار آید، بدین معنا که پیامبر با ایجاد رابطه‌ای معنوی و اخلاقی با افراد می‌کوشد حقانیت دعوت و رسالت خویش را با توجه به چنین ارتباطی بیان کند.
ارتباط شخصی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با مردم به گونه‌ای بود که برخی از اعراب به تعبیر قرآن او را اذن - گوش - می‌نامیدند و قرآن این شیوه او را به نفع اهل ایمان می‌داند. در سوره توبه در این باره آمده است:
«...یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ»(توبه / 61).
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ارتباط شخصی خود را ابزاری برای تهاجم روانی علیه مشرکان و ستمگران قرار داد که تأثیر زیادی در گرایش افراد به اسلام داشت؛ اهمیت این امر به گونه‌ای بود که او در جان و دل اهل ایمان نفوذ یافته و در برابر چشمان آنان بس عزیز و گرامی می‌نمود. در جریان فتح مکه، روابط و انس شخصی حضرت با بزرگترین دشمنان خود به گونه‌ای بود که چون چشم حضرتش بر ابوسفیان افتاد فرمود:
«آیا وقت آن نشده است که بدانی جز خدای یگانه خدایی نیست؟ ابوسفیان در پاسخ وی گفت: پدر و مادرم فدای تو باد چقدر بردبار و کریمی و با بستگان خود مهربانی؟ من اکنون فهمیدم که اگر خدایی جز او بود تا کنون به سود ما کاری انجام می‌داد، پیامبر چون دید که وی به یگانگی خدا گواهی داد، افزود که آیا وقت آن نشده که بدانی من پیامبر خدا هستم، ابوسفیان جمله قبلی را تکرار کرده، گفت: چقدر تو بردبار و کریمی و با خویشاوندان مهربانی، من در رسالت شما فعلاً در فکر و اندیشه هستم» (سبحانی، 1363، ج 2، ص 27).
پیامبر برای بیان پیام و رسالت خویش در غدیر خم نیز ابتدا همان روز ارتباط شخصی و تکیه بر عزت انسانی اخلاقی خویش استفاده نموده و مطرح می‌کند که:
«... الست اولی بکم من انفسکم...». و سپس به معرفی حضرت علی (علیه السلام) مبادرت می‌ورزد: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه...».
این ارتباط شخصی چهره به چهره از سوی دیگر برای افزایش روحیه و قدرت مسلمانان نیز به کار می‌رفت به طوری که در جریان غزوه خندق ارتباط پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با نیروهای اسلام، مستقیم و بی‌واسطه بود. همه کسانی که مسئولیت خبر رسانی و ابلاغ فرامین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به واحدهای مختلف و گزارش مسائل و مشکلات واحدها را به آن حضرت عهده دار بودند، به طور مستقیم با آن حضرت دیدار می‌کردند.
آن حضرت همچنین جهت تقویت روحیه مسلمانان و فعال‌تر کردن آنان، مشارکت مستقیم و جدی و همه جانبه‌ای در کار حفر خندق داشته به طوریکه به گفته مورخان نیروهای عادی مجاز بودند محل کارشان را ترک کنند، اما پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به اتفاق گروهی از اصحاب مؤمن و مخلص در کنار خندق می‌ماندند. نکته قابل توجه اینکه، این مشارکت به رهبری و هدایت اصحاب محدود نبود، بلکه آن حضرت خود خاک حمل می‌کردند و هر جا مسلمانان در حفر خندق گرفتار مشکل می‌شدند از آن حضرت استمداد می‌کردند. آن حضرت با روحیه‌ای شاد در همه کارها حاضر بودند و حضور شاد و با نشاط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این روحیه را به نیروها نیز منتقل می‌کرد. روحیه با نشاط پیامبر چنان بر اصحاب تأثیر گذاشته بود که آنان حتی بیش از مواقع عادی با یکدیگر شوخی و مزاح می‌کردند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم تا آنجا که این شوخی‌ها برخوردی با ارزش‌های الهی و اسلامی و شخصیت افراد و اداره امور نداشت، آنان را منع نمی‌نمود (واقدی، ج 2، ص 446-453؛ ابن سعد، ج 2، ص 71).

ه) ایجاد وحدت و برادری

یکی از مهم‌ترین روش‌های مقابله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با تهاجم روانی دشمنان، تلاش برای ایجاد هم بستگی و وحدت میان اهل ایمان بود. آن حضرت به اهمیت و نقش وحدت و یگانگی مردم در پیشبرد اهداف اسلام و دستیابی به مقاصد والای آن آگاهی کامل داشت. و اتحاد را در نیرومندی مسلمانان مؤثر می‌دانست. از این رو ایشان به اتحاد مسلمان همت گماشت تا به راحتی بتواند سد استواری از مسلمانان در برابر تهاجم روانی دشمن ایجاد کند و به تقویت جبهه داخلی در برابر دشمن بپردازد. ایشکان همچنین افراد را در پذیرش مسئولیت سیاسی و اجتماعی جامعه جدید مشارکت داده و بارها در امور با آنان به مشورت و تبادل نظر می‌پرداخت و این یکی از ارکان مهم تربیتی است که موجب می‌شود افراد تحت تأثیر عملیات روانی دشمن قرار نگیرند. ایشان همچنین پیروانشان را به گونه‌ای پرورش می‌دادند که هرگز در برابر اقدامات دشمن متزلزل نشوند و سازش و نرمش را نپذیرند و همین عامل بود که روحیه دفاعی آنان را برای تحمل شکنجه‌ها و آزار مشرکان از یک سو و برای بذل مال و جان در راه رسالت و دعوت از سوی دیگر بالا می‌برد به گونه‌ای که برای فداکاری در راه قرآن و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از یکدیگر سبقت می‌گرفتند و طبیعی است که کاربرد سلاح روانی به مراتب مؤثر از سلاح و ابزار نظامی است. آنان چنان در برابری و برادری با هم یکدل بودند که مصالح عامه را بر منافع شخصی خود ترجیح می‌دادند و ایثار نسبت به دیگران را شعار خود می‌ساختند. افرادی که خداوند در وصف آنان می‌فرماید: «وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ»؛ (حشر/9) و آنان دیگران را بر خود ترجیح می‌دهند هرچند خود بدان نیاز دارند. و یا در شأن حضرت علی (علیه السلام) و انسانهای از خود گذشته می‌فرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ» (بقره/207) و از مردم کسی است که از جان خویش در راه خشنودی خداوند می‌گذرد و خداوند نسبت به بندگان دارای رأفت است. از جمله اقدامات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ایجاد وحدت و برادری بین مسلمانان این بود که ایشان پس از ورود به مدینه، میان برخی از مهاجران با یکدیگر و مهاجران و انصار بر مبنای حق مواسات پیمان برادری بست این پیمان که میان نود نفر از مسلمانان بسته شد (چهل و پنج نفر از مهاجران چهل و پنج نفر از انصار) (نویری، ج 1، ص 328) در حوزه احساس همبستگی و مسئولیت دارای نتایجی بود که عبارتند از:
1) مساعدت و یاری همدیگر در دشواری‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی؛
2) مراقبت متعصبانه از یکدیگر در میدان‌های جنگ؛
3) احساس مسئولیت و تعصب شدید نسبت به خانواده‌های یکدیگر پس از شهادت یا مرگ طبیعی یکی از دو طرف؛
4) تلاش و کوشش و یاری متقابل به هنگام بیماری یا تنگدستی؛
5) کوشش متعصبانه نسبت به آزاد یکدیگر به هنگام اسارت؛
6) احساس همبستگی متقابل در مقابل عملیات روانی دشمن؛
7) احساس همبستگی سیاسی در حوزه دولت پیامبر اسلام در مدینه؛
8) احساس همبستگی دینی و مذهبی در پرتو توحید و عدل الهی؛
9) احساس مسئولیت در برابر یکدیگر در جهت ظلم ستیزی و عدالت خواهی و احقاق حق...»
اهمیت اخوت و برادری در اسلام به گونه‌ای است که اساساً مصالح عمومی بر مصالح فردی مقدم می‌شود و مفهوم اسلام که در اصل به معنای تسلیم حق و خدا بودن و نادیده گرفتن خویش در جهت مصالح دین و مصالح عمومی است این مسئله را به وضوح آشکار می‌کند (جمشیدی، 1384، ص 85).

و) تقویت ایمان و قدرت عقیده

یکی دیگر از راهبردهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای مقابله با عملیات روانی دشمن، توجه دادن مسلمین به امور اعتقادی و به ویژه آخرت بود. با تعلیم این اصل سازنده که زندگی حقیقی حیات اخروی است و زندگی دنیوی گذرا و بی اعتبار است، شور و نشاط میان مسلمانان افزایش می‌یابد و ایمان و اعتقاد آن‌ها را در راه هدف خویش مستحکم می‌سازد. ترس و تهدید و روش‌های گوناگون جنگ روانی جز بر ایمان، استواری و آمادگی برای ایثار و فداکاری مؤمن نمی‌افزاید. روان‌شناسان و کارشناسان جنگ روانی بر این نکته اتفاق دارند که جنگ روانی در روحیه سربازان بی‌اعتقاد، ناآگاه به مسائل سیاسی و بی‌فرهنگ، تأثیر بیشتری می‌گذارد (مناصره، 1384، ص 142). از این رو ایمان دینی برای مسلمانان نوری هدایتگر است و چونان صخره‌های سخت، مانع تضعیف روحیه آنان به وسیله دشمنان می‌شود. مانند کسانی که خدای متعال درباره آنان فرموده است: «الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ» (آل عمران/173)؛ کسانی که مردم به آنان گفتند، مردم برای جنگ با شما گرد آمده‌اند، از آن‌ها بترسید و این سخن بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس است و چه نیکو یاوری است. از جمله اقدامات انگیزشی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای تأکید بر اصول می‌توان به جنگ احزاب اشاره کرد. ایشان در این جنگ برای تأکید بر آرمان‌ها و ایجاد شور و نشاط میان مسلمین از زبان شعر که مؤثرترین زبان آن روز بود، استفاده می‌کرد. و برای اینکه مؤمنان هدف اصلی را گم نکنند و بدانند که زحماتشان در چه جهت و برای چیست، با این روش بر اصول تأکید کرده و تأثیری فوری و ماندگار بر روحیه سپاهیان خود ایجاد می‌کرد.

ز) پرهیز از تبعیض

یکی از آفاتی که جوامع بشری را تهدید می‌کند، تبعیض در اجرای قانون است. انسان‌ها به لحاظ رنگ، نژاد، زبان، ثروت، شغل و حتی عقاید سیاسی و مذهبی با یکدیگر متفاوتند، لیکن هیچ کدام از این عوامل نمی‌تواند مجوز تبعیض در اجرای قانون بین افراد باشد و این یکی از مهم‌ترین روش‌های حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) در مقابل موج تهاجم روانی دشمن در میان انسان‌ها بود. با ظهور اسلام بر سنت‌های قبیلگی و افتخارات قوی و آداب و رسوم منطقه‌ای قلم بطلان کشیده شد و مبارزه با همه‌ی مصادیق تبعیض و ستم آغاز گردید و این امر به ویژه برای عرب‌های جاهلی که در جامعه‌ای آلوده به انواع ستم و تبعیض می‌زیستند اقدامی عظیم و شگفت انگیز بود.
از نظر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) انسان‌ها با هم برابرند و هیچ کس در بنیان‌های سیاسی، اجتماعی، حقوقی و فرهنگی هیچ گونه برتری بر دیگران ندارد. آن حضرت در آخرین سال حیات خویش هنگامی که از ادای فریضه حج فراغت یافت. در برابر انبوه جمعیت می‌فرمود: «کُلُکُم لِآدم وَ آدَمَ من تراب... و لیس لعربی علی عجمی فضلٌ ... الا بالتقوی...» (پاینده، 1377، ص 829، یعقوبی، 1371، ص 504) همه شما مردم از آدم هستید و آدم نیز از خاک است... و هیچ عربی بر عجمی برتری ندارد مگر به تقوا. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بارها و بارها بر عدالت و مساوات به عنوان دو پایه بنیادین برای ایجاد و بقای جامعه‌ای سالم تأکید می‌کرد و اساس هستی را بر عدل مبتنی می‌دانست: «و بالعدل قامت السموات والارض» (کاشانی، 1402ق ، ج 5، ص 101) و آن را میزان و معیار خداوند در زمین بر می‌شمرد که همه چیز بر اساس آن سنجیده می‌شود: «العدل میزان الله فی الارض ضمن اخذه قاده ‌الی الجنه و من ترکه ساقه الی النار» (طبرسی، 1360، ج 11، ص 318-317) عدالت میزان و ملاک خداوند در زمین است پس هر آن کس که آن را دریابد، او را به بهشت راه می‌برد و هر آن کس که رهایش سازد، به سوی دوزخ رهنمونش می‌سازد.
در حضور آن حضرت سلمان فارسی، ابوذر غفاری، بلال حبشی و صهیب رومی به لحاظ حقوق سیاسی و اجتماعی و انسانی همانند بزرگان قریش بودند. آنگاه که کفار و سردمداران و اشراف مکه از همنشینی با ضعیفان و بردگان سرباز می‌زدند و آن‌ها را مردمی ناتوان و ضعیف می‌خواندند که پیروی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نموده‌اند، خداوند خطاب با پیامبرش می‌فرمود: «وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ ... وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا» (کهف / 28)؛ (ای پیامبر) با آنان که خدایشان را صبح و شام می‌خوانند و خشنودی او را می‌طلبند، دمساز باش... و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساخته‌ایم و پیرو هوای نفس خویش است و کارش به تبکاری کشید، پیروی مکن.
به طور کلی در پیشگاه خداوند اصل عدالت و مساوات بر برابری انسان‌ها و نفی ستم و تبعیض نسبت به آن‌ها تأکید دارد و این امر از آن جهت که منطبق بر فطرت انسانی بوده و در جامعه مملو از ستم آن روز جذابیتی خاص داشته عاملی مؤثر در خنثی کردن ادعاها و شیطنت‌های مشرکان به حساب می‌آید.

ح) کوچک شمردن دشمن جهت تقویت روحیه مؤمنان

به همان میزان که اطلاع دقیق از نفرات و قدرت دشمن از ضروریات و اصول جنگ است کم گرفتن نیروی دشمن به منظور جلوگیری از تضعیف روحیه افراد خودی نیز، از نکات مورد توجه قرآن وحضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) در جنبه‌های روانی رزم بوده است از نظر قرآن کریم یکی از علل پیروزی مسلمین همین مسأله است: «إِذْ یُرِیکَهُمُ اللّهُ فِی مَنَامِکَ قَلِیلاً وَلَوْ أَرَاکَهُمْ کَثِیرًا لَّفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِی الأَمْرِ وَلَکِنَّ اللّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» (انفال / 43)؛ و یادآور ‌ای رسول ما، آنگاه که دشمنانت را در چشم تو اندک نشان دادیم و اگر سپاه دشمن را بسیار به چشم شما نشان داده بودیم، کاملا هراسان و بددل شده و در امر ما مخالفت می‌کردید، لیکن خدا شما را به سلامت داشت که او دانا و متصرف در اندیشه‌های درونی دل‌های خلق است. و در آیه بعد می‌فرماید: «وَإِذْ یُرِیکُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فِی أَعْیُنِکُمْ قَلِیلاً وَیُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ لِیَقْضِیَ اللّهُ أَمْرًا کَانَ مَفْعُولاً وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الاُمُورُ» (انفال / 44): و یادآور زمانی را که، خداوند دشمنان را هنگامی که مقابل هم شدید در چشم شما کم نمودار کرد و شما را نیز در چشم دشمن کم بنمود تا خداوند آن را که در قضای حتمی خود مقدر نموده، اجرا فرماید و بازگشت امور به سوی اوست. عدم اطلاع رزمندگان از مقدار حقیقی دشمن و آن‌ها را کمتر از تعداد واقعی دانستن، اراده آن‌ها را در رزم قویتر می‌کند، زیرا اگر به میزان حقیقی دشمن پی ببرد و باز هم چاره‌ای جز مبارزه نداشته باشد فقط روحیه اش ضعیف می‌شود. بنابراین ماهیت این تدبیر، تقویت روحیه رزمندگان است. و این یکی از عملکردهای پیامبر اکرم برای مبارزه با تبلیغات روانی دشمن بود به طوریکه ایشان پیش از جنگ و در اثنای نبرد به یارانش جرأت می‌بخشید و عزم و اراده آن‌ها را استوار می‌ساخت، تا به برتری شمار و تجهیزات قریش اعتنا نکنند.

ط) توصیه به صبر

«این اهل ایمان در کار دین صبور باشید و یکدیگر را به صبر و مقاومت سفارش کنید و مهیا و مراقب کار دشمن بوده و خدا ترس باشید، باشد که فیروز و رستگار گردید» (آل عمران / 200).
صبر به عنوان یکی از شیوه‌های مهم تربیت مجاهدان راه خدا، مورد توجه و تأکید مکرر قرآن کریم قرار گرفته است. گرچه صبر یک خصلت اخلاقی است و از مراتب تکامل نفس به شمار می‌رود، اما به عنوان یک راهبرد اساسی در برابر عملیات روانی دشمن نیز به حساب می‌آید.
صبر قوی‌ترین یاور در سختی‌ها است، صبر است که به انسان فرصت تفکر صحیح می‌دهد؛ زیرا بی‌صبری، تزلزل روحی آورده و قدرت تفکر و اندیشیدن در برابر هر تصمیمی را از انسان سلب می‌کند.
قرآن خیر و سعادت دنیا و آخرت را وابسته به صبر دانسته است. انسان به هیچ هدف و مطلوبی نمی‌رسد و از هیچ نابسامانی و پیشامد ناگوار جان به در نمی‌برد، مگر با صبر؛ زیرا با اتکای به صبر است که اعتماد به نفس و اراده در انسان رشد می‌کند:
«... نماز به پای دار و امر به معروف و نهی از منکر کن و بر این کار از مردم نادان، هر آزار بینی، صبر پیش گیر که این صبر و تحمل در راه هدایت خلق، نشان‌های از عزم ثابت (مردم بلند همت) در امور لازم عالم است» (لقمان / 17).
خداوند خود را یاور مؤمنانی می‌داند که در برابر فتنه و شر دشمنان در راه دین کوشش و صبر می‌کنند: «خدا با مؤمنانی که از شهر و دیار خود، چون به شر و فتنه‌ی کفار مبتلا شدند، ناگزیر هجرت کردند در راه دین کوشش و صبر بسیار نمودند، خدا با آن مؤمنان یار و یاور است و از این پس، بر آن‌ها بسیار غفور و مهربان خواهد بود» (نحل / 110).
و آنان را از مکر و نیرنگ دشمنان در امان دانسته، می‌فرماید: «اگر شما مسلمین را خوشحالی پیش آید، (دشمنان) از آن بد حال و غمگین شوند و اگر به شما حادثه‌ی ناگواری رسد، بدان خوشحال گردند؛ اما اگر شما صبر پیشه کنید و پرهیزگار باشید، از مکر و عداوت آنان به شما هیچ آسیب نرسد که همانا خداوند بر آنچه می‌کنند محیط و آگاه است» (آل عمران / 120).
خداوند همچنین صبر را عامل فتح و پیروزی معرفی کرده و مؤمنان را پیوسته به آن فرا می‌خواند می‌فرماید: «اگر شما صبر و مقاومت در جهاد، پیشه کنید و پیوسته پرهیزکار باشید چون کافران بر سر شما شتابان و خشمگین بیایند؛ خداوند برای حفظ و نصرت شما، پنج هزار فرشته را با پرچمی که نشان مخصوص سپاه اسلام است، به مدد شما می‌فرستد و خدا آن فرشتگان را نفرستاد، مگر برای اینکه به شما مژده ی فتح دهند و دل شما را به نصرت خدا مطمئن کنند و فتح و فیروزی نصیب شما نگشت، مگر از جانب خداوند توانای دانا» (آل عمران / 125 و 126).
در این میان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نمونه‌ی بارز صبر و مقاومت است. حقیقتی که در طول زندگی پیامبر وجود داشت، دلیری و صبر و جهاد بود و لحظه‌ای آرامش و رکود نداشت. آن حضرت سیزده سال در مکه، مورد آزار و تهدید بود و ده سال در مدینه، در برابر توطئه‌ها و عملیات خصمانه یهود و منافقان، پایداری نمود. بیست و پنج جنگ را فرماندهی و چهل و هفت دسته چریک را بسیج و هدایت فرمود و در همان حال، جامعه‌ی مسلمان را اداره می‌نمود، سرپرست دارایی و خانواده مجاهدان راه خدا بود، با مسلمانان، همه‌ی نمازهای پنج گانه را برگزار می‌کرد، به نیازمندان کمک می‌نمود و از بیماران عیادت می‌کرد. ایشان آنچنان در همه مقاطع صبور و پایدار بود که حضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید: «چون شعله جنگ بس افروخته می‌شد، به پیامبر پناه می‌بردیم» (نهج البلاغه، حکمت «اذا اشتدد الحرب» کلمات غریب، شماره 9).

ی) یاری نگرفتن از کافران و منافقان و امتناع از دوستی با آنان

«ای کسانی که به خدا ایمان آورده‌اید، هرگز نباید کافران را که دشمن من و شمایند، یاران خود گرفته و طرح دوستی با آن‌ها افکنید، در صورتی که آنان به کتابی که بر شما آمد یعنی قرآن حق، سخت کافر شدند و رسول خدا و شما مؤمنان را به جرم ایمان به خدا، از وطن خود آواره کردند؛ پس نباید اگر شما برای جهان و در راه من و طلب رضا و خشنودی من بیرون آمده‌اید، پنهانی با آن‌ها دوستی کنید و من به اسرار نهان و اعمال آشکار شما داناترم و هر که از شما چنین کند، سخت به راه ضلالت شتافته است» (ممتحنه / 1).
و در آیه دیگر می‌فرماید: «و تنها شما را از دوستی کسانی نهی می‌کند که در دین با شما قتال کرده و از وطنتان بیرون کردند و بر بیرون کردن شما همدست شدند تا آن‌ها را دوست نگیرید و کسانی از شما که با آنان دوستی و یاری کنند، ایشان به حقیقت ظالم و ستمکارند.»
(ممتحنه / 9).
بیزاری از دشمنان خدا، عدم روابط و قبول اطاعت و رهبری آنان، از اصول راهبردی اسلام و از راهبردهای اساسی برای مقابله به جنگ روانی است. ایجاد ارتباط با دشمنان اسلام، باعث دوستی و علاقه و در نتیجه الهام گرفتن و تقلید از آنان می‌گردد. پیوند با کفار و پذیرش فرهنگ آنان، باعث نفوذ بیگانگان بر مسلمانان می‌شود و به این ترتیب استقلال طلبی و روح مقاومت و مبارزه با بیگانه در او، از بین می‌رود. پیوند و ارتباط و دوستی با دشمنان اسلام، سبب تضعیف مبانی اعتقادی و ایمانی می‌شود و جامعه را به سوی فساد و انحراف می‌کشاند؛ چنانکه قرآن به این مسأله اشاره نموده است: «ای اهل ایمان، از غیر هم دینان خود، دوست صمیمی و هم راز نگیرید، چه آنکه آن‌ها که به غیر دین اسلامند، از خلل و فساد در کار شما، ذره‌ای کوتاهی نکنند و می‌خواهند شما در رنج و سختی باشید» (آل عمران / 118).
در آیه‌ی بعد هشدار می‌دهد که اظهار دوستی آن‌ها با شما، فقط به زبان است، آنان نفاق می‌کنند و در مجامعه شما اظهار ایمان و علاقه می‌نمایند. اما وقتی تنها شدند از شدت کینه، انگشت خشم به دهان می‌گیرند؛ بنابراین دوستی ظاهری دشمنان اسلام، نباید باعث فریب مسلمانان شود.

نتیجه‌گیری

از آنچه گفته شد چنین می‌توان نتیجه گرفت که پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) در مواجهه با جنگ روانی دشمنان همواره چند امر اساسی را مورد توجه قرار می‌دادند:
1. توجه به اهداف، ایده‌ها و ارزش‌های متعالی توجه به نقش آن‌ها در اتخاذ تصمیم‌ها و تحقق راهبردها؛
2. توجه به توانایی‌ها و امکانات؛
3. توجه به واقعیت‌ها و مقتضیات موجود؛
از طرف دیگر نوع برخورد و عملکرد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در مواجهه با جنگ روانی سردمداران کفر و شرک اقداماتی تدافعی و خنثی‌کننده و در اغلب موارد پیشگیرانه و مقاوم‌ساز بوده است. اقداماتی همچون ثبات در دعوت به رسالت، آگاهی بخشی، برقراری ارتباط جمعی و شخصی چهره به چهره، ایجاد وحدت و برادری، پرهیز از تبعیض و ... را می‌توان برشمرد.

پی‌نوشت‌ها:

1. استادیار و عضو هیأت علمی و مدیر گروه فقه و حقوق پژوهشگاه علوم اسلامی امام صادق (علیه السلام).
2. پژوهشگر پژوهشگاه علوم اسلامی امام صادق (علیه السلام)

منابع تحقیق :
منابع فارسی
* قرآن کریم
* نهج البلاغه
* بیهقی، ابوبکر احمد بن حسن، (1361)، «دلائل النبوه»، ج 2، ترجمه محمود مهدی دامغانی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
* پاینده، ابوالقاسم، (1377)، «نهج الفصاحه (مجموع کلمات قصار حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)»، چاپ سوم، تهران: انتشارات جاویدان.
* جمشیدی، محمد حسین، (1384)، «عملیات روانی دفاعی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)»، فصلنامه عملیات روانی، سال دوم، شماره 8، بهار.
* جمشیدی، محمد حسین، (1383)، «مقاله عملیات روانی در صدر اسلام»، فصلنامه عملیات روانی، سال دوم، شماره 6.
* دوانی، علی، (بی تا)، «تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت»، تهران: انتشارات حقایق.
* رادان، احمدرضا، (1383)، «شایعه روشی تأثیرگذار در عملیات روانی»، فصلنامه عملیات روانی، سال 5، ش 17.
* زرگری‌نژاد، غلامحسین، (1378)، «تاریخ صدر اسلام»، تهران: انتشارات سمت.
* ساروخانی، باقر، (1382)، «روش‌های تحقیق در علوم سیاسی»، ج 1، چاپ هشتم، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
* سبحانی تبریزی، جعفر، (1363)، «فروغ ابدیت»، ج 2، قم: نشر دانش اسلامی.
* سکری، رفیق، (1370)، «درآمدی بر افکار عمومی، تبلیغ و آوازهگری»، ترجمه حسین کرمی، انتشارات همراه.
* طالقانی، محمد، (1358)، «پرتویی از قرآن»، ج 5، گردآورنده محمد مهدی جعفری، تهران: شرکت سهامی انتشار.
* طبرسی، فضل بن حسن، (1360)، «تفسیر مجمع البیان»، ج 19، ترجمه ابراهیم میرباقری، تهران: انتشارات فراهانی.
* طریحی، فخرالدین، (1365)، «مجمع البحرین»، ج 3، تحقیق احمد حسینی، چاپ دوم، تهران: مکتبه المرتضوی.
* طلاس، مصطفی، (بی تا)، «پیامبر و آیین نبرد»، ترجمه حسن اکبر رزمناک، تهران: انتشارات بعثت.
* کحیل، عبدالوهاب، (1374)، «نگری بر جنگ روانی در صدر اسلام»، ترجمه محمد تقی رهبر، تهران: مرکز چاپ و نشر بنیاد بعثت.
* کلینی، محمد بن یعقوب، (1377)، «اصول کافی»، ج 2، ترجمه جواد مصطفوی، تهران: نشر گلگشت.
* لاهیجی، محمد شریف، (1363)، «تفسیر شریف لاهیج»، ج 4، تهران: مؤسسه مطبوعاتی علمی.
* لربینگر، اتو، (1376)، «ارتباط اقناعی»، ترجمه علی رستمی، تهران: صدا و سیمای جمهوری اسلامی.
* متفکر، حسین، (1386)، «جنگ روانی»، چاپ سوم، قم: زمزم هدایت.
* مجلسی، محمدباقربن محمد تقی، (1372)، «بحارالانوار»، ج 16، قم: حوزه علمیه.
* محقق، محمدباقر، (1364)، «نمونه بیّنات در شأن نزول آیات»، تهران: انتشارات اسلامی.
* مناصره، عبدالله علی السلامه المحمد، (1384)، «اطلاعات نظامی در اسلام»، ترجمه عبدالحسین بینش، قم: هدایت.
* مهرداد، هرمز، (1380)، «مدیریت تبلیغات جنگ (مجموعه مقالات)»، چاپ اول، [بیجا]: معاونت روابط عمومی و انتشارات حوزه نمایندگی ولی فقیه در دافوس سپاه.
* نصر، صلاح، (1380)، «جنگ روانی»، ترجمه محمود حقیقت کاشانی، تهران: صدا و سیما.
* نصیری رضی، محمد، (بی تا)، «تاریخ تحلیلی اسلام»، چاپ نهم، قم: نشر معارف.
* نویری، شهاب‌الدین، احمد، (1395 ق.)، «نهایه الارب»، ج 2، ترجمه محمود دامغانی، تهران: امیرکبیر.
* یعقوبی، احمد بن یعقوب، (1371)، «تاریخ یعقوبی»، ترجمه ابراهیم آیتی، چاپ ششم، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
منابع عربی
* ابن اثیر جزری، عزالدین، (1965م)، «الکامل فی التاریخ»، ج 3، بیروت: دار صادر.
* ابن سعید، محمد بن سعد، (1376 ق.)، «الطبقات الکبری»، ج 2، بیروت: دار بیروت.
* ابن کثیر، اسماعیل، (1393ق.)، «سیرة النبویة»، ج 2، تحقیق مصطفی عبدالواحد، بیروت: دارالمعرفه.
* ابن منظور، (1408 ق.)، «لسان العرب»، ج 5، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
* ابن هشام حمیری، عبدالملک بن ایوب، (1985م)، «سیرة النبویة (صلی الله علیه و آله و سلم)»، ج 3، تحقیق محی‌االدین عبدالحمید، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
* احمد بن محمد بن حنبل، (بی تا)، «المسند»، ج 3، تحقیق احمد محمد شاکر.
* طبرسی، فضل بن حسن، (1988)، «تفسیر مجمع البیان»، ج 2، تصحیح رسول محلاتی، بیروت: دارالمعرفه.
* طبرسی، فضل بن حسن، (1988)، «مجمع البیان»، به تصحیح رسولی محلاتی و یزدی طباطبایی، چاپ دوم، بیروت: دارالمعرفه.
* طبرسی، محمد بن جریر، (1357ق.)، «تاریخ الرسل و الملوک»، ج 2، قاهره: المطبعه الاستقامه.
* نوری طبرسی، حسین بن محمد تقی، (1411ق.)، «مستدرک الوسایل و مستنبط المسائل»، ج 2، بیروت: مؤسسه آل‌البیت (علیهم السلام) لاحیاء التراث.
* نوفل، احمد، (1405 ق.)، «الحرب النفسیة»، ج 1، [بیجا]: دار الفرقان.
* واقدی، محمد بن عمر بن کاتب، (بی تا)، «المغازی»، ج 2، تحقیق مارسن جونس، بیروت.

منبع مقاله :
گروهی از نویسندگان؛ (1395)، اطلاعات و سیره معصومین (ع)، تهران: مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه اطلاعات و امنیت ملی، چاپ اول.