روشهاي تعليم و تربيت اسلامي (قسمت دوم)
 



 

4-تشويق و تنبيه

از روش ها و راه کارهاي موثر تربيتي ، تشويق و تنبيه است . که به شرح هر يک مي پردازيم:
الف-تشويق:تشويق از ريشه ي شوق، عبارت از سخن يا عملى است كه بدان وسيله ازفعل فاعل قدردانى به عمل مى آيد و فاعل را براي تكرار آن عمل، مشتاق تر مى كند.تشويق، در ضمن، ديگران را نيز به انجام آن عمل برمى انگيزد و تحريض مى كند.در بسيارى از آيات قرآن كريم، سخن از بشارت و وعده هاى الهى به نيكوكاران وپارسايان است. تشويق، باعث نشاط و دلگرمى و تحرك و جديت مى شود و آرامش ورضايت خاطر و اعتماد به نفس را در انسان پديد مى آورد و نكوهش و ناسپاسى،شخصيت انسان را تحقير مى كند.در بعضى از آيات، خود قرآن كريم به عنوان مايه ي بشارت و پيامبر به عنوان مبشر،معرفى شده اند:فانّما يسّرناه بلسانک لتبشّر به المتّقين و تنذر به قوما لدّا (مريم / 97)ما قرآن را به زبان تو آسان كرديم تا پارسايان را به آن بشارت و مردمان لجوج را به آن بيم دهى.و ما جعله الله الّا بشري و لتطمئنّ به قلوبکم (انفال / 10)خداوند قرآن را جز مايه ي بشارت و براى آن كه دل هايتان به آن آرام و اطمينان گيرد، قرار نداده است.در برخى از آيات قرآن كريم، خداوند، مومنان اهل عمل صالح را به بهشت و نعمت هايآن بشارت داده است؛ به عنوان نمونه: الّذين أمنوا و عملوا الصّالحات أنّ لهم جنّات تجري من تحتها الأنهار (بقره / 25)آنان را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند بشارت ده به باغستان هايى كه نهرها در آن جارى است.آياتى از قرآن کريم به مسارعه و رقابت سالم معنوى فرا مى خواند:و سارعوا الي مغفرة من ربّکم (آل عمران / 133)و براي نيل به آمرزشى از پروردگار خود... بشتابيد.ختامه مسک و في ذلک فليتنافس المتنافسون (مطففين / 26)[باده اى كه] مهر آن، مشك است، و در اين [نعمتها] مشتاقان بايد بر يكديگر پيشى گيرند.خداوند به پيامبر اكرم (صلي الله عليه و اله و سلم) فرمان داده است:خذ مِن أموالهم صدقة تطهّرهم و تزکّيهم بها و صلّ عليهم انّ صلاتک سکن لهم و اللهسميع عليم (توبه / 103)از اموالشان زكات بگير (با اين عمل) آنان را پاك مي گردانى و (نفوس آنان را) تزكيه مي کنى، انان را دعا كن (و درود بفرست) كه دعا و درود تو مايه ي آرامش آن ها است و خداوند شنوا و دانا است.امام باقر (عليه السلام) فرمود:پدرم زين العابدين، قتى به جوانانى مى نگريست كه در طلب علم بودند، آنان را نزد خويش فرا مى خواند و مي گفت: آفرين به شما. شما امانت هاي علم و دانشيد. نزديك است شما كه امروز خردسالان يك جامعه هستيد، بزرگان قومى ديگر باشيد. (1)امام صادق (عليه السلام)هشام بن حكم را كه داراى استعدادى درخشان در علم كلام و مناظره بود و در عنفوان شباب قرار داشت، در ميان عده اى از شخصيت هاى برجسته و معمّرين، مورد توجه و تشويق ويژه قرار مى دهد و او را بر ديگران مقدم مى دارد و هنگامى كه مى بيند اين كار، گويا بر آنان گران آمده است، مى فرمايد:تكريم من نسبت به اين جوان، بدان جهت است كه او، ما را با علم و دانش و قلب و زبان ودستش يارى مي کند.(2)مرحوم فيض كاشانى در ضمن بحث تربيت كودكان مى فرمايد:هر گاه خلقى نيك و كارى پسنديده از كودك آشكار شد، شايسته است كه براي آن، مورد اكرام و احترام قرارگيرد و به خاطر آن، پاداشى به او داده شود كه شادمان گردد و در ميان جمع، مورد ستايش و مدح قرارگيرد. و اگر در بعضى از حالات، يكبار بر خلاف آن رفتار كرد، شايسته است كه مربى او تغافل كند و نديده بگيرد و پرده درى نكند و آن را برملا نسازد. (3)مسئولان نظام اسلامى مى توانند با تشويق و تكريم نيكوكاران و تنبيه بدكاران، عملاً نقش تربيتى مهمى را ايفا كنند. إز اين رو، امام على (عليه السلام) در فرمان معروف خود به مالک اشترمى فرمايد:و لا يکونن المحسن و المسيء عندک بمنزلة سواء فان في ذلک تزهيدا لأهل الاحسان
في الاحسان و تدريبا لأهل الاسائة علي الاسائة و الزم کلا منهم ما الزم نفسه مبادا نيوكار و بدكردار در ديده ات برابر باشد كه آن رغبت نيكوكار را در نيكى كم كند و بدكردار را به بدى وادار نمايد، درباره هر يك از آنان آن را عهده دار باش که او بر عهده ي خود گرفت. (4)در تربيت اسلامى نبايد نيكوكار و بدكار يکسان به شمار آيند؛ زيرا در متون ديني ازنيکوکاران تعريف و تمجيد شده و از بدكاران مذمت و نكوهش به عمل آمده است، به نيكوكاران وعده پاداش هاي بسيار خوب داده شده و براي بدکاران ، عذاب و کيفرهاي بسيار سخت در نظر گرفته شده است.براى آن كه تشويق موجب تحرك وتلاش و دلگرمي بيشتر شود و بدآموزي و زيان نداشته باشد بايد نكاتى مورد توجه مربيان و والدين قرار گيرد:
1-متربى بايد بفهمد كه اين تشويق در قبال كار خوب اوست نه آن كه تصور كند كه شخص او به طور کلي مورد ستايش قرار گرفته است.
2-تشويق بايد به صورت جزئى و منطبق بر واقعيت باشد نه كلى و دوز از واقعيت.
3-تشويق بايد در موارد خاص و در برابر کارهاي ممتاز صورت گيرد نه به صورت دائم و براي هر کار ، و گرنه ارزش تربيتي خود را از دست مى دهد.
4-به هنگام تشويق، نبايد او را با ديگران مقايسه کنيم و آنان را آشکارا يا تلويحاً مورد مذمت و نکوهش قرار دهيم.
5-بايد در ستايش نيکوکار اندازه نگه داريم و گرنه موجب غرور و خودبزرگ بيني مي گردد.حضرت علي (عليه السلام) فرمود:«اذا مدحت فاختصر» (5)وقتي کسي را مي ستايي، مختصر کن.
6-تشويق بايد به گونه اي باشد که مورد تأييد دروني خود فرد تشويق شده باشد و خود را شايسته و مستحق آن بداند و گرنه نظام فکري و ارزشي او به هم مي خورد.
7-تشويق نبايد به صورت رشوه جلوه گر شود به گونه اي که فرد نسبت به کار خوب،احساس تكليف و مسئوليت ننمايد.
8-علت تشويق بايد بيان شود تا فرد دريابد كه به چه منظور مورد تشويق قرار گرفته است. تشويق هاى كلى كه به صورت دقيق مشخص نيست كه چرا فرد را تشويق كرده اند از ارزش تربيتى چندانى برخوردار نيست.
9-تشويق وسيله است نبايد به صورت غايت و هدف قرار گيرد. (6)
ب-تنبيه:واژه ي تنبيه از گذشته هاي دور با واژه تشويق همراه بوده است؛ زيرا تنبيه به عنوان يك روش تربيتى تلقى مى شده است. معناي لغوى تنبيه، آگاه كردن، بيدار كردن وهوشيار ساختن است. و معناى اصطلاحى آن عبارت است از مجازات كسى كه كارناپسندي را مرتكب شده است، به منظور ترك آن كار و جلوگيرى از تكرار.تنبيه به طوركلى بر دو قسم است:
1-تنبيه بدنى:يعنى كارهاي درد آوري كه به طور مستقيم بر بدن انسان اثر مى گذارداز قبيل كتك زدن و شكنجه هاي جسمانى.
2-تنبيه غير بدنى:يعنى اعمالى كه به عنوان مجازات انجام مى گيرد و موجب ناراحتى انسان مى شود ولى بر بدن اثري ندارند؛ مانند: قهر و بايكوت، تندى و خشونت،توبيخ و نكوهش و...برخى از دانشمندان علوم تربيتى و اخلاقى، استفاده از شيوه تنبيه را مجاز و بعضى غير مجاز مى دانند.كسانى از قبيل ارسطو، ابن مسكويه، خواجه نصير طوسى، پاولسون، هربرت و...تنبيه را به عنوان عامل تربيتى پذيرفته اند، ولى عده اي از دانشمندان از قبيل ژان ژاكروسو، راسل، گريگور وا، ژان شاتو، جان لاك و... نقش تنبيه را در تعليم و تربيت منكرند و به طوركلى با آن مخالفند. (7)موافقان با شيوه تنبيه در توجيه نظر خود به فراوانى اعمال زشت، شرارت، حسادت،دروغگويى، دزدي و لجاجت كودكان استناد مى كنند و براي تربيت و اصلاح و مهار كردن تمايلات سركش آنان چاره اى جز توسل به تنبيه نمى بينند. (8)هر چند نمى توان تنبيه و مجازات را به كلى از برنامه هاى تربيتى حذف كرد، ولى نمى توان ازآن به عنوان يك عامل تربيتى و رشد دهنده و وسيله ي منحصر به فرد تربيتى استفاده كرد.استاد مطهرى- اعلى الله مقامه- در اين باره مي گويد:ترس و ارعاب و تهديد در انسان ها عامل تربيت نيستند، تربيت به همان معناى پرش؛يعنى هيچ انسانى را از راه ترساندن، از راه زدن، از راه ارعاب، از راه تهديد، نمى شوداستعدادهايش را پرورش داد. همين جور كه يك غنچه ي گل را نمى شود به زور به صورت گل درآورد؛ زيرا اصلا اينجا عامل زور حكمفرما نيست.نقش ترس اين نيست كه عامل رشد دهنده باشد... بله از عامل ترس بايد استفاده كرد، ولى نه براىرشد دادن و پرورش بلكه براى بازداشتن روح كودك يا روح بزرگ در اجتماع از برخى طغيان ها.يعنى عامل ترس، عامل رشد دادن و پرورش دادن استعدادهاي عالى نيست، بلكه عامل فرونشاندن و جلوگيرى [از] استعدادهاي پست و پايين، و عامل جلوگيري از طغيان ها است.مخصوصا در مورد كودك اين نكته بايد كاملا مورد توجه قرار گيرد. كودك بايد آگاه باشد كه آن تشويق يا تهديدي كه مى شود براي چيست... بچه هر وقت به اين حد رسيد كه... روى فرش ادراركردن خوب نيست... مع ذلك بيايد ادرار كند، يك حالت طغيانى است... در يك چنين جايى مثلا خشونت كردن، ممكن است مفيد واقع شود، ولى تا به اين مرحله نرسيده است مسلم خشونت، عامل خوب و مفيدى نيست.در اجتماع بزرگ البته مطلب روشن است در آنجاها عامل خشونت لازم است و اين براى مواردى است كه آدم بزرگ مى داند كه فلان كار را نبايد بكند ولى طغيان مي کند عليه مقررات و قوانين. (9)

5-نيكى

يكى از شيوه هاى موثر تربيتى، نيكى است. در اسلام بر اين روش تأكيد فراوان شده است. در قرآن كريم مى خوانيم:و لا تستوي الحسنة و لا السيئة ادفع بالتي هي أحسن فاذا الذي بينک و بينه عداوة کانه ولي حميم (فصلـت / 34)نيكى و بدى، يكسان نيست. بدى را به نيكوترين وجه پاسخ بده، در اين صورت كسى كه ميان تو و او دشمنى است، چون دوست صميمى مي گردد.سيره عملى ائمه عليهم السلام بيانگر اين است كه با دشمنان خود به ويژه آنان كه نا آگاه بودند وبر اثر تبليغات زهرآگين دشمنان اهل بيت عليهم السلام فريب خورده بودند به نيكى رفتارمي کردند. كم نيستند كسانى كه در اثر اين شيوه تربيتى ائمه، به راه حق، هدايت شده اند.اميرالمومنان (عليه السلام) فرمود:الاحسان الي المسيء يستصلح العدو (10)نيكى و احسان به بدكار، دشمن را به صلاح مى آورد.رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:الا اخبرکم بخير خلائق الدنيا و الاخرة : العفو عمّن ظلمک و تصل من قطعک ، و الاحسان الي من اساء اليک و اعطاء من حرمک (11)آيا به شما خبر ندهم به بهترين خلق و خوي دنيا و آخرت؟ ازكسى كه به تو ستم كرده است درگذر، و باكسى كه از تو پيوند بريده است، رابطه برقرار كن، به كسى كه به تو بدى كر است،احسان و نيكى كن، و به كسى كه تو را محروم كرده است عطا كن.

6-الگو سازى

يكى از شيوه هاى بسيار موثر تربيتى، الگوسازي است، يعنى معرفى الگوي شايسته.قرآن كريم، پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را بهترين نمونه و اسوه معرفى مى نمايد:لقد کان لکم في رسول الله أسوة حسنة (احزاب / 21)سيره عملى پيامبر و امامان معصوم، بهترين سرمشق هر مسلمان است.براى انسان در مراحلى از رشد، پدر و مادر و در برخى از مراحل، معلمان، و دربرخى ديگر از مراحل، گروه همسن، الگو قرار مي گيرند و بيشترين تأثير مثبت يا منفى رادر او مي گذارند. البته همه كسانى كه انسان با آنان معاشرت و همنشينى دارد به نحوى درانسان موثرند، ولى پدر و مادر و معلمان، بيشترين تأثير را در انسان برجاى مي گذارند.پدر و مادر، نخستين كسانى هستند كه كودك با آن ها تماس پيدا مي کند و به تدريج بهموقعيت حساس آن ها و نياز شديد خود به آنان پى مى برد و رفتار آنان را الگو و سرمشق خود قرار مى دهد. از لبخندها و زمزمه ها و نوازش هاي پدر و مادر، درس خوشبينى و محبت مى آموزد، از تندى ها و عصبانيت ها و بدرفتارى هاي آنها هم درس خشونت و بدرفتاري فرامي گيرد.از توجه و اهتمام آنان به آموزه ها و ارزش هاى دينى از قبيل نماز اول وقت، روزه،امانت داري، تواضع، راستگويى، ايثا از خودگذشتگى و تعظيم شعائر دينى، به اين آموزه ها و ارزش ها گرايش پيدا مي کند، و از بى تقوايى و بى توجهى آنان به امور مذكور،از عر صه ي ارزش ها دور مي گردد.پس از پدر و مادر، معلمان و مربيان بيشترين تأثير را در رفتار و منش كودكان ونوجوانان مي گذارند.
دانش آموزان دوره ابتدايى به شدت تحت تأثير نوع رفتار و گفتار معلم قرار دارند.ميان دانش آموزان و معلمان، رابطه اى معنوي وجود دارد. معلمان در نظردانش آموزان از شخصيتى ممتاز و محبوب برخوردارند. لذا آنان را الگوى خود قرارمى دهند و از اخلاق و رفتارشان تقليد مي کنند.اگر معلم آدمى منظم و وقت شناس، دلسوز و مهربان، خوشرو و متواضع، ديندار ومتقى، مودب و خوش برخورد باشد، شاگردان تحت تأثير او قرار مي گيرند و اگر آدمىبى نظم، سنگدل، عبوس و متكبر، بى دين و بى بند و بار، بى ادب و بدرفتار باشد،شاگردان از او متأثر مى شوند؛ زيرا معلم، فقط با زبان نمى آموزد بلكه چون يك مربى و الگوي رفتارى است، با زبان عمل و رفتار هم تأثير مي گذارد.از اين رو، اصلاح جامعه در گرو اصلاح خانه و مدرسه است. اگر ميان قول و عمل پدر و مادر يا معلم دوگانگى باشد، يعنى اين الگوهاى رفتارى، با زبان به خوبى ها وارزش ها دوت كنند، ولى در عمل برخلاف آن رفتار كنند و ميان گفتار و رفتارشان هماهنگى نباشد، بچه ها دچار سرگردانى و تحير مى شوند و از اين الگوها سلب اعتمادمي کنند و غالبا از عمل آنها اثر مى پذيرند و گفتارشان از اعتبار ساقط مى شود.نكته ي ديگرى كه نبايد مورد غفلت قرارگيرد اين است كه خانه و مدرسه يعنى اولياي دانش آموزان و مربيان مدرسه بايد با يكديگر هماهنگ باشند. در صورتى كه اين دو نهادتربيتى و دو الگوي رفتارى با يكديگر در تعارض باشند، متربيان دچار سردرگمى وترديد خواهند شد و چه بسا به سوي رفتارهاى ناهنجاركشيده خواهند شد.اسلام به كسانى كه نقش الگوى جامعه را ايفا مي کنند، توصيه مي کند كه نخست خودرا اصلاح كنند و سپس به اصلاح ديگران بپردازند. حضرت على (عليه السلام) مى فرمايد:من نصب نفسه للناس اماما فليبدء بتعليم نفسه قبل تعليم غيره وليَکن تأديبه بسيرته قبل تأديبه بلسانه و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس و مودبهم. (12)
كسى كه خود را در منصب امامت و رهبرى مردم قرار دهد، بايد به تعليم خود آغازكند، پيش ازآن كه به تعليم ديگران بپردازد و بايد تربيت و تأديب او با سيره عملى، پيش از تربيت او بازبان باشد. كسى كه معلم و مودب خ باشد، از معلم مردم و مربى آنان، به احترام وبزرگداشت، شايسته تر است.از اين روايت بر مى آيد كسى كه مى خواهد اسوه، الگو و امام جامعه باشد و مردم ازمنش و رفتار او تبعيت و تقليد كنند، بايد در آغاز خود را بسازد و به اخلاق الهى متخلق گردد تا مردم را با زبان عمل به سوي ارزش ها سوق دهد. زيرا مردم بر آيينى اند كهرهبران آنها هستند. در تعليم ائمه (عليهم السلام) به شيعيان توصيه شده است كه:کونوا دعاة الناس بغير السنتکم ، ليروا منکم الاجتهاد و الصدق و الورع (13)مردم را به غير زبانتان، (به حق) دعوت كنيد تا از شما كوشش و راستى و ورع ببينند.اگر كسانى كه الگوى جامعه و به ويژه جوانان قرار مي گيرند، به آموزه هاى دينى وارزش ها پايبند باشند، جوانان را نيز به آن آموزه ها و ارزش ها علاقمند و پايبند مي کنند؛ واگر الگوهاى رفتارى، فاقد تقوا و خداترسى و آلوده به هوا و هوس ها باشند، بى ترديد نسل جوان را به سوي ضد ارزشها سوق خواهند داد.

7-امر به معروف و نهى از منكر

يكى از روش هاى بسيار موثر تربيتى، امر به معروف و نهى از منكر است؛ البته مشروط به اين كه درست صورت گيرد. امر به معروف و نهى از منكر از ضروريات دين و ازعالى تر ين و شر يف ترين واجبات الهى هستند. ديگر واجبات در پرتو اين دو، اقامه مى شوند.انجام اين دو فريضه ي بزرگ الهى، مورد ترغيب و تشويق آيات قرآن كريم و روايات معصومان عليهم السلام است.امر به معروف و نهى از منكر در حقيقت يك نوع نظارت همگانى بر عملكرد افراد اجتماع است.مسلمانان كه در شاهراه هدايت به سوى قله ي قرب در حركتند بايد مراقبت كنند كه برادران و خواهران ايمانى آنان از خط هدايت منحرف نشوند. اين وظيفه ي متقابل همه ي مسلمانان است كه هرگاه نقطه ي ضعفى در عملكرد يكديگر مشاهده كردند، مشفقانه به آنان هشدار دهند و از انحراف برحذر دارند.قرآن كريم مى فرمايد:ولتکن منکم أمة يدعون الي الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون(آل عمران / 104)و بايد از ميان شما گروهى باشند كه به خير دعوت، و امر به معروف و نهى از منكر كنند، آنان همان رستگارانند.و در آيه ي ديگرى مى فرمايد:کنتم خير امة أخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون بالله...(آل عمن / 110)شما بهترين امتى هستيد كه براي مردم پديدار شده ايد: به كار پسنديده فرمان مى دهيد، و ازكار ناپسند باز مى داريد، و به خدا ايمان داريد... كسى كه به ارزش ها فرا نخواند و وظيفه ي امر به معروف و نهى از منكر را ترك كند، ازامت واقعى پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست. در تفسير عياشى در ذيل آيه 104 سوره آل عمران ازامام صادق (عليه السلام) نقل مي کند كه:كسى كه به خوبى ها فرا نخواند و ميان مسلمانان، امر به معروف و نهى از منكر نكند، از امتى كه خداوند، آنها را در اين آيه توصيف فرموده است، نمى باشد. زيرا شما گمان مي کنيد تمام مسلمانان از امت محمدند در صورتى كه در اين آيه به روشنى، ويژگى امت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) رادعوت به خير و امر به معروف و نهى از منكر دانسته و آنان را به اين صفت، ستوده است. كسى كه داراى اين صفتى كه به آن توصيف شده ايد، نباشد، چگونه در شمار اين امت است؛ در حالى كه او برخلاف شرطى است كه خدا شرط كرده، و توصيفى است كه امت را به آن وصف كرده است؟!. (14)مرحوم علامه طباطبائى در ذيل آيه 104 سوره آل عمران بحث جالبى مطرح كرده است. ايشان مى فرمايد:تجربه ي قطعى بر اين دلالت مي کند معلوماتى كه انسان در زندگانيش براى خود مهيا مى سازد- و براي خود آماده و ذخيره نمي کند مگر آنچه از آن بهره مي گيرد- از هر راهى كه آن ها را فراهم ساخته و به هر گونه اى كه آن ها را اندوخته باشد، در صورتى كه آن ها را به ياد نياورد و با عمل، تكرار آن ها را ادامه ندهد، از او زايل مى شوند. (15)
و ما شك نداريم كه عمل درتمام شئونش بر محور و مدار علم، دور مى زند و با نيروي آن تقويت مي گردد و با ضعف آن به ضعف مي گرايد و با صلاح آن سامان مى پذيرد و با فساد و تباهى آن تباه مي گردد و خداى سبحان، حال اين دو را در سخن خود چنين مثل زده است:والبلد الطيب يخزج نباته باذن ربه والذي خبث لا يخرج الا نکدا (اعراف/ 58)زمين پاك و نيكو، گياهش به اذن خدا نيكو بر آيد، و زمين ناپاك بيرون نياورد جز گياه اندك وكم ثمر...و شك نداريم كه علم و عمل در يكديگر تأثير و تأئر متقابل دارند. علم نيرومندترين برانگيزنده به عمل است و عمل انجام گرفته ي مشهود، نيرومندترين معلمى است كه انسان را تعليم مى دهد.آنچه ذكر شد، همان چيزي است كه جامعه صالح را كه از علم سودمند و عمل صالح برخوردار است، فرا مى خواند تا معرفت و فرهنگ خود را حفاظت و حراست كنند وكسى را كه از راه خير نزد آنان معروف است تخلف مى كند بازدارند و نگذارند كسى كه از طريق خير معروف، منحرف گرديده و در مهبط شر كه نزد آنان منكر است قرارگرفته، در مهلكه ي شر فرو غلطد، و او را از آن نهى كنند.اين همان دعوت به تعليم و امر به معروف و نهى از منكر است و اين همان مطلبى است كه در اين آيه ذكر شده است: «يدعون الى الخير و تأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر... » (16)در آيه ديگر درباره فوايد و آثار امر به معروف و نهى از منكر چنين مى خوانيم:والمومنون و المومنات بعضهم اولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنکر و يقيمون الصلاة و يوتون الزکاة و يطيعون الله و رسوله أولئک سيرحمهم الله ان الله عزيز حکيم (توبه / 71)مردان و زنان مومن همه ياور و دوستدار يكديگرند، خلق را به كار نيكو امر و از كار زشت نهى مي کنند، نماز بپا مى دارند و زكات مى دهند و حكم خدا و رسول را اطاعت مي کنند. آنان را خداالبته مشمول رحمت خود خواهد گردانيد، که خدا، صاحب اقتدار و حكيم و درست كردار است و(نيكان را البته به نعمت و رحمت ابدى مى رساند ).از اين آيه استفاده مى شود كه لازمه ي ايمان حقيقى و واقعى، رابطه ي و داد و علاقه ي به سرنوشت يكديگر است، و لازمه ي اين محبت و اراط ايمانى و عاطفى، امر به معروف ونهى از منكر است. امر به معروف و نهى از منكر نيز مستلزم اين است كه بندگان به وظيفه ي بندگى قيام كنند، نماز بگزارند و به دستگيري از مستمندان بپردازند و از خدا و رسول اواطاعت كنند.و لازمه ي همه ي اين امور، اين است كه خداي عزيز و قادر و غالب و حكيم كه كارهايش را بر اساس سنت حكيمانه اجرا مي کند، آنان را مشمول رحمت خود قرار دهد. (17)
البته امر به معروف و نهى از منكر شرايطى دارد كه در كتب فقهى به تفصيل آمده است.اما آنچه نبايد مورد غفلت قرار گيرد، حسن نيت و اخلاص در اجراي امر به معروف است.ما فقط در مورد منكراتى كه علنى صورت مى گيرد، حق تعرض داريم. اماحق تجسس و مداخله در زندگى خصوصى مردم نداريم. نبايد مثل بعضى افراد نادان يا مغرض، اين امر مقدس را دستاويز قرار داده و به نام نهى از منكر، مرتكب منكرهاى بزرگ تر و شنيع تر كرديم. ما هرگز نبايد از نكات دقيق و روانشناسانه اي كه در تعاليم اسلامى در مورد مراحل امر به معروف و نهى از منكر داريم، غفلت كنيم.ر روايات اسلامى آمده است كه اجراي اين اصل، داراى سه مرحله است: مرحله ي قلب،مرحله ي زبان، مرحله ي يد و عمل. چنان نباشد كه از مرحله ي قلب كه مسزم الاص و حسن نيت وعلاقه به سرنوشت مسلمانان است فقط عصبانيت و جوش و خروش غير منطقى را بفهميم.ما در اجراي امر به معروف و نهى از منکر، بايد منطق را دخالت دهيم و هر كاري هم منطق خاص خود را دارد كه كليد آن به شمار مى آيد. در اجراى اين فريضه بايد تدابير عملى انديشيد.به جاى موعظه ها و پندهاي تحکم آميز بايد با زبان عمل به اجراي اين اصل پرداخت.يكى از اموري كه بيانگر دخالت داشتن منطق در امر به معروف است، شرط احتمالتأثير است كه فقها عموما به استناد روايات به آن قائل شده اند. احتمال تأثير يعنى احتمال نتيجه زيرا احكام اسلامى به نظر شيعه تابع مصالح و مفاسد است. امر به معروف و نهى از منكر هم اين گونه است. اگر احتمال بدهى كه آن مصلحت بر سخن يا عمل تو مترتب است ، در اين صورت ، يکي از شرايط وجوب آن تحقق يافته است.

پي نوشتها:

1-پژوهشى در تعليم و تربيت اسلامى، ص 229. به نقل از انوار البهية، محدث قمى، ص 53.
2-همان به نقل از:سفينة البحار، ماده ي هشتم.
3-المحجة البيضاء، ج 5، ص 125.
4-نهج البلاغه ، ترجمه ي دکتر شهيدي، نامه ي 53، ص 328.
5-شرح غررالحکم ، ج 3، ص 116.
6-ر.ك:اسلام تعليم و تربيت. ج 2، ص 138 و مباني تربيت و اخلاق اسلامى، ص 358.
7-ر.ك:اسلام، تعليم و تربيت، ص 141-142.
8-ر.ك:اخلاق ناصرى، ص 223- 226 و روانشناسى تجربى كودك، ص 262.
9-تعليم و تربيت در اسلام، شهيد مرتضى مطهرى، ص 32-38.
10-غرر الحكم، فصل اول، شماره 1554.
11-بحارالانوار، ج 71، ص 399 به نقل از کافي ، ج 2، ص 107.
12-نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 70.
13-اسلام و تعليم و تربيت ، ج 2، ص 106، به نقل از مشکاة الأنوار ، ص 46.
14-مستدرك الوسائل، ج 12، ص 177.
15-عبارت مرحوم علامه چنين است:
التجربة القطعية تدل علي أن المعلومات التي يهيّئها الانسان لنفسه في حياته و لا يهييء و لا يدّخر لنفسه الا ما ينتفع به من اى طريق هيّأها و بأى وجه ادّخرها تزول عنه اذا لم يذكرها، لم يدم على تكرارها بالعمل...
16-الميزان. ج 3، ص 372.
17-ر.ک:ده گفتار ، شهيد مرتضي مطهري، ص 58.

منبع:تعليم و تربيت اسلامي