سفياني(7)
سفياني(7)
سفياني(7)
مطالعه ي روايات مربوط به سفياني نشان مي دهد که بسياري از آنها، به خصوص آن چه در منابع اهل سنت آمده، نادرست است. اما از طرفي، مجموع روايات به خصوص آن چه درباره ي نشانه هاي پنج گانه مکرر از ائمه عليهم السلام نقل شده است و هم چنين برخي از روايات که متن و سند آن جاي خدشه ندارد، به ضميمه اين مبنا که روش علماي شيعه بر پذيرش روايات معاضد - هر چند ضعيف - بوده، اين نتيجه را به دست مي دهد که اصل موضوع سفياني در کلام معصومان قابل انکار نيست؛ گرچه جزئيات آن، حتي آن چه در منابع معتبر و کهن ذکر شده، ممکن است براي ما حجت نباشد، زيرا به نظر مي رسد پاسخ ائمه به پرسش هاي مکرر شيعه در اين مورد برخاسته از جو غالب آن زمان بوده و در بسياري از کلمات آن حضرات، تصريحي به اين که سفياني پيش از قائم آل محمد صلي الله عليه و آله ظهور کند، نيست. توجه به منبع شناسي احاديث سفياني هم ترديد را برطرف نمي کند؛ چون غالب آنها مربوط به کتاب هاي غيبت و ملاحم اصحاب امام پنجم به بعد است.
به نظر مي رسد همان گونه که قطعي بودن ظهور مهدي عليه السلام سبب شد مدعياني در تاريخ به نام «مهدي» قد علم کنند، اصل ظهور سفياني هم مسلم بوده است. از اين رو، افرادي مدعي اين عنوان شده اند؛ هرچند جداسازي اخبار صحيح و سقيم در اين ميان کار مشکلي است و بي ترديد، اخباري به سود اين مدعيان ساخته شده و حاکمان غاصب از آن به خوبي بهره برداري کرده اند. چنان که بخشي از روايات، به خصوص آن چه در منابع اهل سنت رواج دارد، مربوط به سفياني اول است و عباسيان خواسته اند ظهور او را نشانه حکومت خود معرفي کنند؛ همان گونه که مهدي را نيز از نسل عباس بن عبدالمطلب معرفي نمودند و روايات زيادي براي آن ساختند.
سفياني دوم که پس از امام کاظم عليه السلام و در زمان اختلاف امين و مأمون عباسي ظاهر شد، دستاويز واقفه بود تا بازگشت امام هفتم را با آن ترويج کنند. در عين حال، روايات ديگري هست که گرچه سند کاملا صحيحي ندارند، اما توجيه يا رد يا تطبيق آنها به راحتي ميسر نيست. مبناي پذيرش خبر موثوق الصدور هم از رد مجموع آنها جلوگيري مي کند و پراکندگي و کثرت بيش از حد روايات مربوط به سفياني و بيان آنها در منابع معتبر شيعه و هم چنين صحيحه بودن سند تعدادي از آنها - به خصوص آن چه بدون قيد و توضيحي سفياني را از مسلمات تلقي مي کند - اجازه رد همه ي اين احاديث
را به ما نمي دهد. به تعبيري، مي توان با پذيرش اصل اخبار سفياني، درباره ي جزئيات مربوط به آن، قائل به توقف شد (1) و به اين نکته توجه داشت که جزئيات مطرح شده در احاديث و آثار، مانند نبردهاي سفياني، چگونگي و محل قيام او، دوستان و دشمنانش، و حتي واقعي يا رمزي بودن اين نشانه نبايد به گونه اي غير علمي و تحقيقي در نوشته ها مطرح شود، بلکه لازم است با بررسي همه جانبه و تحليل گفتار ائمه معصومين عليهم السلام در اين باره به نتيجه اي صحيح و برگرفته از مباني حديث شيعه دست يافت.
/خ
به نظر مي رسد همان گونه که قطعي بودن ظهور مهدي عليه السلام سبب شد مدعياني در تاريخ به نام «مهدي» قد علم کنند، اصل ظهور سفياني هم مسلم بوده است. از اين رو، افرادي مدعي اين عنوان شده اند؛ هرچند جداسازي اخبار صحيح و سقيم در اين ميان کار مشکلي است و بي ترديد، اخباري به سود اين مدعيان ساخته شده و حاکمان غاصب از آن به خوبي بهره برداري کرده اند. چنان که بخشي از روايات، به خصوص آن چه در منابع اهل سنت رواج دارد، مربوط به سفياني اول است و عباسيان خواسته اند ظهور او را نشانه حکومت خود معرفي کنند؛ همان گونه که مهدي را نيز از نسل عباس بن عبدالمطلب معرفي نمودند و روايات زيادي براي آن ساختند.
سفياني دوم که پس از امام کاظم عليه السلام و در زمان اختلاف امين و مأمون عباسي ظاهر شد، دستاويز واقفه بود تا بازگشت امام هفتم را با آن ترويج کنند. در عين حال، روايات ديگري هست که گرچه سند کاملا صحيحي ندارند، اما توجيه يا رد يا تطبيق آنها به راحتي ميسر نيست. مبناي پذيرش خبر موثوق الصدور هم از رد مجموع آنها جلوگيري مي کند و پراکندگي و کثرت بيش از حد روايات مربوط به سفياني و بيان آنها در منابع معتبر شيعه و هم چنين صحيحه بودن سند تعدادي از آنها - به خصوص آن چه بدون قيد و توضيحي سفياني را از مسلمات تلقي مي کند - اجازه رد همه ي اين احاديث
را به ما نمي دهد. به تعبيري، مي توان با پذيرش اصل اخبار سفياني، درباره ي جزئيات مربوط به آن، قائل به توقف شد (1) و به اين نکته توجه داشت که جزئيات مطرح شده در احاديث و آثار، مانند نبردهاي سفياني، چگونگي و محل قيام او، دوستان و دشمنانش، و حتي واقعي يا رمزي بودن اين نشانه نبايد به گونه اي غير علمي و تحقيقي در نوشته ها مطرح شود، بلکه لازم است با بررسي همه جانبه و تحليل گفتار ائمه معصومين عليهم السلام در اين باره به نتيجه اي صحيح و برگرفته از مباني حديث شيعه دست يافت.
پي نوشت ها:
1. برخي نتيجه گيري نگارنده را نپذيرفته و معتقدند: «اين گونه روايات، نشان گر ذهنيت محدود آن زمان است که نزاع ها را بين حکومت هاي شناخته شده نزد خود تصور مي کردند و نقطه مقابل عباسيان را امويان و سفيانيان مي دانستند. اگر معصوم را عالم به غيب مي دانيم، نبايد چنين رواياتي را به او نسبت دهيم و براي توجيه آن به دلايلي سست تمسک کنيم. اثبات خرافي بودن اين گونه اخبار، بزرگ ترين خدمت به ساحت مقدس ائمه معصومين عليهم السلام است. امروزه با به هم خوردن معادلات قدرت ها و پيدايش قدرت هايي که در ذهن مردمان سده ي دوم و سوم رسوخ نمي کرد، چگونه مي توان منتظر فردي از قبيله بني اميه بود؟ » والله اعلم!
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}