وحدت اسلامگرايان؛ تجربه مغربي
وحدت اسلامگرايان؛ تجربه مغربي
وحدت اسلامگرايان؛ تجربه مغربي
نويسنده: مجيد مرادي
جنبش «توحيد و اصلاح» مغرب، كتابي منتشر كرد كه در آن خط سير اين جنبش در طي ده سال ـ از 1996 تا 2006ـ پيگيري شده است. اين كتاب با عنوان «عشر سنوات من التوحيد و الاصلاح» به وسيله گروهي از نويسندگان و روزنامه نگاران و مسئولان جنبش و زير نظر محمد يتيم عضو دفتر اجرايي كنوني اين جنبش و نايب رئيس سابق آن و يكي از رؤساي ائتلاف جنبش ها تاليف شده است.
جنبش توحيد و اصلاح با اين كتاب به معرفي خود پرداخته است. در اين كتاب اطلاعات مهمي درباره تاريخ جنبش اسلامي در مغرب آمده است كه پژوهشگران و صاحبنظران آن را در روزنامه ها و مجلات و فصلنامه هاي تخصصي نمي يابند.
جنبش توحيد و اصلاح چنان كه محمد يتيم در مقدمه اين كتاب آورده است، با انتشار اين كتاب خواسته است وارد عصر جديدي از تدوين شود و از زهد ورزي در كتابت ـ كه در مغرب عربي، پديده اي فرهنگي شده است ـ بيرون شود.
اين كتاب در چهار فصل تنظيم شده است: منابع جنبش توحيد و اصلاح، تجربه وحدت از زبان برخي مشاركت كنندگان، دستاوردها، جنبش و محيط.
در اين كتاب آمده است كه جوانمردان پيشگام مغربي در شماري از شهرهاي مغرب، سنگ پايه هاي نخستين جنبش آينده اسلامي را نهادند، سپس جلسات تربيتي اي تشكيل شد و اين جلسات زمينه شكلگيري جماعت ها و انجمن ها را فراهم آورد.
در آغاز دهه شصت و هفتاد قرن بيستم، مغرب شاهد ظهور جماعت هاي اسلامي سازمان يافته، همانند جنبش هاي اسلامي در مشرق عربي بود. اين بدان معنا نيست كه در اين كشور، جنبش هاي نوزايي طلب اسلامي پيشينه اي نداشته اند، بلكه بر عكس، جنبشهاي آزادي بخش و مقاومت جو و اصلاح طلب و استعمار ستيزي در اين كشور ظهور كرده بودند كه غالب آنها، جنبشهايي ديني بوده اند و رهبري آنها را علما و دانش آموختگان مدارس سنتي ديني بر عهده داشته اند.با اين حال، جنبش اسلامي دوران پس از استقلال، در عين دعوت به بازگشت به اصول اسلامي اوليه، هم سازمان يافته و عصري بوده اند و هم به كار آمد سازي ساز و كار اجتهاد متناسب با زمانه، توجه داشته اند.
اين دو حزب پس از يك دهه همشناسي و همكاري و هم آهنگي تصميم به يكي شدن و پرهيز از پراكندگي در فعاليتهاي اسلامي گرفتند. در ماه اوت 1996 جنبش توحيد و اصلاح با انتشار اعلاميه اي، ظهور خود را اعلام كرد.
رهبري حزب رابطه المستقبل الاسلامي بر عهده دكتر احمد ريسوني بود كه خود شماري از انجمن هاي ديگر را تحت پوشش داشت، مانند الجمعيه الاسلاميه در شهر القصر الكبير و جماعه الدعوه در شهر فاس و جمعيه الشروق الاسلاميه و جمعيه التوحيد.
اما جنبش اصلاح و تجديد، وارث بخش اعظم جنبش الشبيبه الاسلاميه، پس از انحلال و پراكندگي بوده و رهبري آن بر عهده عبدالله بنكيران و محمد يتيم قرار داشته است.
بحثها و گفت و گوهاي فكري و سياسي فراواني ميان اين دو گروه برگزار شد و طرفهاي گفت و گو به اين نتيجه رسيدند كه اگر چه انديشه ها و مواضعشان يكي نيست، ولي بايد هم افق باشد. مسائلي مانند فعاليت زير زميني، خشونت، نظام سياسي، احزاب، انتخابات و ارتباط با خارج بخش اعظم اين مباحثات را تشكيل مي دادند.
آخر كار معلوم شدكه اختلافات ميان دو طرف چندان اساسي نيست و از دست اختلافات و بلكه بيش از آن، ميان يك جماعت و گروه هم وجود دارد. در نتيجه طرف هاي گفت و گو به اين نتيجه رسيدند كه اگر چنين است، چرا دو جنبش يكي نشوند و روشن شد كه اختلافات، عميق و جوهري و عقيدتي نيست و به تدبير و اجتهاد و زمانشناسي بر مي گردد كه بايد شورايي و لحظه اي باشد.
بنابراين، مؤسسان بر اين سخن همداستان شدند كه تقريب و همگوني و گذار از سختيها و اختلافات كه در ميانشان پديد آمده است و نيز نزديكي ديدگاه هاشان براي گذار از اين مرحله كافي است و اختلافات سطحي موجود، داخلي است و در هر تشكيلاتي وجود دارد. آنان مقرر كردند كه اين اختلافات باقي مانده را در آينده از طريق نهادها و از راه تصميم شورا بر اساس راي اكثريت حل كنند؛ زيرا اصل شورا، الزامي و اصل اكثريت عنصري تعيين كننده و نقطه تلاقي مورد رضايت همگان است.
يكي از پرسش هاي اصلي اي كه اين كتاب در پي يافتن پاسخ براي آن است چرايي و چگونگي كاميابي اين تجربه، آن هم در شرايطي است كه ديگران در آن شكست خورده اند؟ اين كتاب هم چنين توضيح مي دهد كه چگونه دو جنبش اصلاح و تجديد و رابطه المستقبل پس از عبور از تنگه تلاش هاي ادغام گرايانه نخست و طي دوره آماده سازي اين مولود جديد، كِشتي هايشان را غرق كردند تا راه بازگشتي برايشان نباشد.
آيا مركبهاي قديمي مانع سوار شدن به كِشتي تازه نبود؟ چگونه بنياد گذاران اين دو جنبش توانستند خود را از اعتبار رواني و دستاوردهاي تشكيلاتي و باورهاي فكري اي كه به گذشت زمان ريشه دار شده بودند، رها كنند؟ چگونه تابلوي فعاليت پيشين خود را پاك كردند و صفحه اي تازه گشودند و تشكيلات جديد و اجتهاد جديدي بنياد نهادند؟
محمد يتيم در تحليلي روان شناختي از اين تجربه ميگويد: يكي شدن نيازمند فرهنگ و پرورش و خواستن و فداكاري است، يكي شدن به معناي آن نيست كه با هم فكرت، بنشيني و تفاهم كني، بلكه به معناي آن است كه با كسي كه با شما هم فكر نيست تفاهم كني؛ با اشخاصي بنشيني كه پيش از اين هم دمشان نبوده اي و در برابر اجتهادهاي ديگر قرارگيري.
وي مي گويد: مهمترين درس وحدت اين است كه اين كار، جهادي تربيتي و نوآوري اي در گذار از تكثر به يكي شدن است و اين كه كشتيهاي قديمي را بسوزاني و كشتي تازه اي بسازي كه ميتواند بار همگان را بر كشد، بي آن كه غرقشان كند.
احمد ريسوني نيز بر روي تكليف شرعي انگشت مينهد و ميگويد: مهمترين عاملي كه ما را در اين تجربه كمك كرد باور يافتن به يكي شدن و بلكه واجب شمردن آن بود؛ زيرا حرف ما اين بود كه اگر انديشه هاي دو جريان و جنبش دور از هم باشد، متفاوت بودن تشكلها و رهبرانشان هم قابل درك است، اما ما پس از بحثهاي فراوان احساس كرديم كه گويي فرزندان يك مدرسه فكري و يك بخش هستيم و ميان ما اختلافي وجود ندارد كه مانع وحدتمان شود.
وي مي افزايد: اين امر ما را به اين باور رساند كه هيچ توجيه و عذري براي دو گانگي ما وجود ندارد و ما احساس تكليف شرعي كرديم كه اين وحدت را محقق كنيم.
پيش از توضيح بيشتر اين بحث، به اين نكته اشاره شده است كه اسلام گرايان چندين گزينه پيش رو داشتند: تاسيس يك حزب سياسي جديد و در صورت رويارو شدن با مشكل، توجه به گزينه فعاليت در ضمن يك حزب سياسي موجود و اگر آن هم ميسر نميشد، تبديل شدن به گروه فشار.
در آغاز كار اسلام گراياني كه در پي يافتن پوشش قانوني اي بودند به حزب استقلال روي آوردند. ولي مسئولان اين حزب تمايلي به بازنگري در مواضع خود نشان ندادند. از اين گذشته در اين دوره فراكسيون دموكرات در اين حزب شكل گرفته بود كه يكي از قطبهاي مهم آن به شمار مي آمد.
اسلام گرايان اين گزينه را رها كردند و در پي جايگزين بر آمدند. عبد الله باها ميگويد: به دكتر عبد الكريم خطيب مراجعه كرديم وي در ابتدا رغبتي نشان نداد، ولي پس از بحثها و ديدارها و گفت و گوهاي برخي برادران ما كه با وي ارتباط داشتند وي در سال 1992 نسبت به ما مطمئن شد.
باها مي گويد: اين اقدامات با حوادث تاسف بار الجزاير هم زمان شد و از اين رو ملك حسن دوم از طريق مشاور خود به ما ابلاغ كرد كه نظرش با مشاركت ما در انتخابات آن مرحله موافق نيست. ما هم در شوراي حزب پس از بررسي اين موضوع و بازتابهاي آن در سطح كشور و به ويژه قرار داشتن تجربه الجزاير در آغاز راه و برخورد جبهه نجات بخش الجزاير با ارتش، ترجيح داديم كه در انتخابات 1992 مشاركت نكنيم.
در ادامه به چگونگي گشايش فضاي سياسي كشور و باز سازي تشكيلات حزب و مشاركت آن در انتخابات 1997 اشاره شده است و اين نخستين تجربه مشاركت اسلام گرايان در انتخابات مغرب است.
پس از فراهم شدن اوضاع و شرايط و تحقق شروط مورد نظر حزب دكتر خطيب و تحقق حاشيه آزادي سياسي در مغرب با پايان يابي دوران پادشاه فقيد حسن دوم و آغاز دوران جديد با ملك محمد ششم، بخش سياسي اين جنبش، پيش از ديگران مستقلا به فعاليت روي آورد.
با اين حال اين جنبش در حوزه اجتماعي و فرهنگي و زنان و نيز در عرصه تبليغات و رسانه فعاليت مناسبي ندارد و همچنان صبغه تبليغي و تربيتي آن پر رنگ تر است.
احمد ريسوني كوشيده است تا نظريه مقاصد شريعت را به مثابه دليلي براي فعاليت سياسي جنبش و مطالعه حال و آينده آن و سنجش مصالح و مفاسد و تقدم و تاخر اولويتها به كار گيرد. در جريان انتخابات پارلماني و هم زمان با انفجارهاي دار البيضاء در ماه مه 2003 مصاحبه اي از احمد ريسوني در يكي از مجلات فرانسوي چاپ شد كه محتواي آن درباره امارت مؤمنان بود. اين مصاحبه كه ترجمه عربي آن پيش از چاپ از نظر ريسوني نگذشته بود، دستاويز تصفيه حساب با جنبش و حزب قرار گرفت. در آن شرايط بحراني، دكتر ريسوني تصميم گرفت تا از رياست جنبش استعفا دهد تا وضعيت طوفاني سياسي فرو بنشيند.
بنيانگذاران وحدت معتقدند يكي شدن اين دو جنبش در حد خود دستاوردي بزرگ و اساسي و در جهان عرب و اسلام بي نظير بوده و در زماني رخ داده كه رويكرد و روند كلي جنبشهاي اسلامي به سمت انشعاب و تجزبه است. اين تجربه از سوي بسياري از جنبشها و احزاب اسلامي پيگيري شده و چه بسا مورد تقليدشان قرار گيرد.
منبع: پگاه حوزه
/خ
جنبش توحيد و اصلاح با اين كتاب به معرفي خود پرداخته است. در اين كتاب اطلاعات مهمي درباره تاريخ جنبش اسلامي در مغرب آمده است كه پژوهشگران و صاحبنظران آن را در روزنامه ها و مجلات و فصلنامه هاي تخصصي نمي يابند.
جنبش توحيد و اصلاح چنان كه محمد يتيم در مقدمه اين كتاب آورده است، با انتشار اين كتاب خواسته است وارد عصر جديدي از تدوين شود و از زهد ورزي در كتابت ـ كه در مغرب عربي، پديده اي فرهنگي شده است ـ بيرون شود.
اين كتاب در چهار فصل تنظيم شده است: منابع جنبش توحيد و اصلاح، تجربه وحدت از زبان برخي مشاركت كنندگان، دستاوردها، جنبش و محيط.
تجربه ناب مغربي
در اين كتاب آمده است كه جوانمردان پيشگام مغربي در شماري از شهرهاي مغرب، سنگ پايه هاي نخستين جنبش آينده اسلامي را نهادند، سپس جلسات تربيتي اي تشكيل شد و اين جلسات زمينه شكلگيري جماعت ها و انجمن ها را فراهم آورد.
در آغاز دهه شصت و هفتاد قرن بيستم، مغرب شاهد ظهور جماعت هاي اسلامي سازمان يافته، همانند جنبش هاي اسلامي در مشرق عربي بود. اين بدان معنا نيست كه در اين كشور، جنبش هاي نوزايي طلب اسلامي پيشينه اي نداشته اند، بلكه بر عكس، جنبشهاي آزادي بخش و مقاومت جو و اصلاح طلب و استعمار ستيزي در اين كشور ظهور كرده بودند كه غالب آنها، جنبشهايي ديني بوده اند و رهبري آنها را علما و دانش آموختگان مدارس سنتي ديني بر عهده داشته اند.با اين حال، جنبش اسلامي دوران پس از استقلال، در عين دعوت به بازگشت به اصول اسلامي اوليه، هم سازمان يافته و عصري بوده اند و هم به كار آمد سازي ساز و كار اجتهاد متناسب با زمانه، توجه داشته اند.
تجمع منابع
اين دو حزب پس از يك دهه همشناسي و همكاري و هم آهنگي تصميم به يكي شدن و پرهيز از پراكندگي در فعاليتهاي اسلامي گرفتند. در ماه اوت 1996 جنبش توحيد و اصلاح با انتشار اعلاميه اي، ظهور خود را اعلام كرد.
رهبري حزب رابطه المستقبل الاسلامي بر عهده دكتر احمد ريسوني بود كه خود شماري از انجمن هاي ديگر را تحت پوشش داشت، مانند الجمعيه الاسلاميه در شهر القصر الكبير و جماعه الدعوه در شهر فاس و جمعيه الشروق الاسلاميه و جمعيه التوحيد.
اما جنبش اصلاح و تجديد، وارث بخش اعظم جنبش الشبيبه الاسلاميه، پس از انحلال و پراكندگي بوده و رهبري آن بر عهده عبدالله بنكيران و محمد يتيم قرار داشته است.
بحثها و گفت و گوهاي فكري و سياسي فراواني ميان اين دو گروه برگزار شد و طرفهاي گفت و گو به اين نتيجه رسيدند كه اگر چه انديشه ها و مواضعشان يكي نيست، ولي بايد هم افق باشد. مسائلي مانند فعاليت زير زميني، خشونت، نظام سياسي، احزاب، انتخابات و ارتباط با خارج بخش اعظم اين مباحثات را تشكيل مي دادند.
آخر كار معلوم شدكه اختلافات ميان دو طرف چندان اساسي نيست و از دست اختلافات و بلكه بيش از آن، ميان يك جماعت و گروه هم وجود دارد. در نتيجه طرف هاي گفت و گو به اين نتيجه رسيدند كه اگر چنين است، چرا دو جنبش يكي نشوند و روشن شد كه اختلافات، عميق و جوهري و عقيدتي نيست و به تدبير و اجتهاد و زمانشناسي بر مي گردد كه بايد شورايي و لحظه اي باشد.
بنابراين، مؤسسان بر اين سخن همداستان شدند كه تقريب و همگوني و گذار از سختيها و اختلافات كه در ميانشان پديد آمده است و نيز نزديكي ديدگاه هاشان براي گذار از اين مرحله كافي است و اختلافات سطحي موجود، داخلي است و در هر تشكيلاتي وجود دارد. آنان مقرر كردند كه اين اختلافات باقي مانده را در آينده از طريق نهادها و از راه تصميم شورا بر اساس راي اكثريت حل كنند؛ زيرا اصل شورا، الزامي و اصل اكثريت عنصري تعيين كننده و نقطه تلاقي مورد رضايت همگان است.
تخريب پل هاي پشت سر
يكي از پرسش هاي اصلي اي كه اين كتاب در پي يافتن پاسخ براي آن است چرايي و چگونگي كاميابي اين تجربه، آن هم در شرايطي است كه ديگران در آن شكست خورده اند؟ اين كتاب هم چنين توضيح مي دهد كه چگونه دو جنبش اصلاح و تجديد و رابطه المستقبل پس از عبور از تنگه تلاش هاي ادغام گرايانه نخست و طي دوره آماده سازي اين مولود جديد، كِشتي هايشان را غرق كردند تا راه بازگشتي برايشان نباشد.
آيا مركبهاي قديمي مانع سوار شدن به كِشتي تازه نبود؟ چگونه بنياد گذاران اين دو جنبش توانستند خود را از اعتبار رواني و دستاوردهاي تشكيلاتي و باورهاي فكري اي كه به گذشت زمان ريشه دار شده بودند، رها كنند؟ چگونه تابلوي فعاليت پيشين خود را پاك كردند و صفحه اي تازه گشودند و تشكيلات جديد و اجتهاد جديدي بنياد نهادند؟
محمد يتيم در تحليلي روان شناختي از اين تجربه ميگويد: يكي شدن نيازمند فرهنگ و پرورش و خواستن و فداكاري است، يكي شدن به معناي آن نيست كه با هم فكرت، بنشيني و تفاهم كني، بلكه به معناي آن است كه با كسي كه با شما هم فكر نيست تفاهم كني؛ با اشخاصي بنشيني كه پيش از اين هم دمشان نبوده اي و در برابر اجتهادهاي ديگر قرارگيري.
وي مي گويد: مهمترين درس وحدت اين است كه اين كار، جهادي تربيتي و نوآوري اي در گذار از تكثر به يكي شدن است و اين كه كشتيهاي قديمي را بسوزاني و كشتي تازه اي بسازي كه ميتواند بار همگان را بر كشد، بي آن كه غرقشان كند.
احمد ريسوني نيز بر روي تكليف شرعي انگشت مينهد و ميگويد: مهمترين عاملي كه ما را در اين تجربه كمك كرد باور يافتن به يكي شدن و بلكه واجب شمردن آن بود؛ زيرا حرف ما اين بود كه اگر انديشه هاي دو جريان و جنبش دور از هم باشد، متفاوت بودن تشكلها و رهبرانشان هم قابل درك است، اما ما پس از بحثهاي فراوان احساس كرديم كه گويي فرزندان يك مدرسه فكري و يك بخش هستيم و ميان ما اختلافي وجود ندارد كه مانع وحدتمان شود.
وي مي افزايد: اين امر ما را به اين باور رساند كه هيچ توجيه و عذري براي دو گانگي ما وجود ندارد و ما احساس تكليف شرعي كرديم كه اين وحدت را محقق كنيم.
وحدت و فعاليت سياسي
پيش از توضيح بيشتر اين بحث، به اين نكته اشاره شده است كه اسلام گرايان چندين گزينه پيش رو داشتند: تاسيس يك حزب سياسي جديد و در صورت رويارو شدن با مشكل، توجه به گزينه فعاليت در ضمن يك حزب سياسي موجود و اگر آن هم ميسر نميشد، تبديل شدن به گروه فشار.
در آغاز كار اسلام گراياني كه در پي يافتن پوشش قانوني اي بودند به حزب استقلال روي آوردند. ولي مسئولان اين حزب تمايلي به بازنگري در مواضع خود نشان ندادند. از اين گذشته در اين دوره فراكسيون دموكرات در اين حزب شكل گرفته بود كه يكي از قطبهاي مهم آن به شمار مي آمد.
اسلام گرايان اين گزينه را رها كردند و در پي جايگزين بر آمدند. عبد الله باها ميگويد: به دكتر عبد الكريم خطيب مراجعه كرديم وي در ابتدا رغبتي نشان نداد، ولي پس از بحثها و ديدارها و گفت و گوهاي برخي برادران ما كه با وي ارتباط داشتند وي در سال 1992 نسبت به ما مطمئن شد.
باها مي گويد: اين اقدامات با حوادث تاسف بار الجزاير هم زمان شد و از اين رو ملك حسن دوم از طريق مشاور خود به ما ابلاغ كرد كه نظرش با مشاركت ما در انتخابات آن مرحله موافق نيست. ما هم در شوراي حزب پس از بررسي اين موضوع و بازتابهاي آن در سطح كشور و به ويژه قرار داشتن تجربه الجزاير در آغاز راه و برخورد جبهه نجات بخش الجزاير با ارتش، ترجيح داديم كه در انتخابات 1992 مشاركت نكنيم.
در ادامه به چگونگي گشايش فضاي سياسي كشور و باز سازي تشكيلات حزب و مشاركت آن در انتخابات 1997 اشاره شده است و اين نخستين تجربه مشاركت اسلام گرايان در انتخابات مغرب است.
تخصص گرايي
پس از فراهم شدن اوضاع و شرايط و تحقق شروط مورد نظر حزب دكتر خطيب و تحقق حاشيه آزادي سياسي در مغرب با پايان يابي دوران پادشاه فقيد حسن دوم و آغاز دوران جديد با ملك محمد ششم، بخش سياسي اين جنبش، پيش از ديگران مستقلا به فعاليت روي آورد.
با اين حال اين جنبش در حوزه اجتماعي و فرهنگي و زنان و نيز در عرصه تبليغات و رسانه فعاليت مناسبي ندارد و همچنان صبغه تبليغي و تربيتي آن پر رنگ تر است.
هزينه هاي فعاليت سياسي
احمد ريسوني كوشيده است تا نظريه مقاصد شريعت را به مثابه دليلي براي فعاليت سياسي جنبش و مطالعه حال و آينده آن و سنجش مصالح و مفاسد و تقدم و تاخر اولويتها به كار گيرد. در جريان انتخابات پارلماني و هم زمان با انفجارهاي دار البيضاء در ماه مه 2003 مصاحبه اي از احمد ريسوني در يكي از مجلات فرانسوي چاپ شد كه محتواي آن درباره امارت مؤمنان بود. اين مصاحبه كه ترجمه عربي آن پيش از چاپ از نظر ريسوني نگذشته بود، دستاويز تصفيه حساب با جنبش و حزب قرار گرفت. در آن شرايط بحراني، دكتر ريسوني تصميم گرفت تا از رياست جنبش استعفا دهد تا وضعيت طوفاني سياسي فرو بنشيند.
بنيانگذاران وحدت معتقدند يكي شدن اين دو جنبش در حد خود دستاوردي بزرگ و اساسي و در جهان عرب و اسلام بي نظير بوده و در زماني رخ داده كه رويكرد و روند كلي جنبشهاي اسلامي به سمت انشعاب و تجزبه است. اين تجربه از سوي بسياري از جنبشها و احزاب اسلامي پيگيري شده و چه بسا مورد تقليدشان قرار گيرد.
منبع: پگاه حوزه
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}