نویسنده: سعید کاوه
 
با توجه به فراگیر و شایع بودن عصبانیت یا اختلال رفتار و شخصیت، اطلاعات و دانش لازم در ارتباط با عوامل مختلف تأثیرگذار بر آن به اندازه کافی در اختیار عموم قرار ندارد. به همین جهت لازم است که در ارتباط با مشکلات رفتاری و شخصیتی مطالب بیش‌تر و جامع‌تری در اختیار عامه مردم قرار داده شود تا بتوانند با این‌گونه آسیب‌ها و مشکلات بهتر مواجه شده و در صورت ابتلاء، آسیب‌ها و ناهنجاری‌های موجود را برطرف نمایند. راحت‌طلبی افراطی و زحمت نکشیدن از عوارض عصبانیت می‌باشد، زیرا افرادی که از نظر رفتاری و شخصیتی به نسبت سالم‌تر هستند، افرادی کاری، توانمند، فعال و پویا بوده و می‌دانند که برای دستیابی به هر امر و چیزی لازم است که بهای آن پرداخته شود و به راحت‌طلبی مبتلا نمی‌شوند و اطمینان دارند که یک شبه نمی‌توان ره صد ساله را پیمود. بلکه ره صدساله را بایستی با کار، تلاش و زحمت پیمود و بدیهی است که چنین امری زمان‌بر است و به میزان انگیزه، تلاش و زحمت شخص بستگی دارد. هم‌چنین نکته‌ی بسیار مهمی را که بایستی به خوبی در نظر داشت، این است که عصبانیت دارای کلید طلایی، فرمول جادویی و یا فوت کوزه‌گری ویژه‌ای نیست که فقط از آن طریق بتوان تمام مشکلات و ناهنجاری‌های موجود را برطرف نموده و علاج قطعی و کامل آن را در اختیار داشت. به عبارت دیگر چنین چیزی وجود ندارد که با یک فرمول بتوان تمام عوارض وسیع عصبانیت را درمان کرد و پس از آن به یک زندگی آسوده و آرام وارد شد.
چنین برداشت و طرز تفکری از یک سو بدان خاطر است که نوعی راحت‌طلبی و یک شبه ره صدساله را طی نمودن در بعضی افراد وجود دارد و از این رو می‌خواهند که با یک حرکت و یک عملکرد مختصر و با انجام کار و عملی کوچک قدم‌های بزرگی برداشته شود و همه چیز به راحتی برطرف گردد. در صورتی که چنین استنباط و برداشتی محصول شناخت‌های نادرست و عصبانیت است.
به عبارتی راحت‌طلبی افراطی و زحمت نکشیدن از عوارض عصبانیت می‌باشد، زیرا افرادی که از نظر رفتاری و شخصیتی به نسبت سالم‌تر هستند، افرادی کاری، توانمند، فعال و پویا بوده و می‌دانند که برای دستیابی به هر امر و چیزی لازم است که بهای آن پرداخته شود و به راحت‌طلبی مبتلا نمی‌شوند و اطمینان دارند که یک شبه نمی‌توان ره صد ساله را پیمود. بلکه ره صدساله را بایستی با کار، تلاش و زحمت پیمود و بدیهی است که چنین امری زمان‌بر است و به میزان انگیزه، تلاش و زحمت شخص بستگی دارد.
در هر حال هر چیزی و امری در ارتباط با مشکلات رفتاری و عصبانیت بایستی به طور دقیق مورد شناخت و بررسی قرار گیرد و از عوارض نامطلوب آن پرهیز و شیوه‌های دستیابی بدان را آشنا شده و از تلاش و اقدام لازم برای حصول بدان خودداری نشود.
در واقع عصبانیت امری است که عوامل مختلفی در آن دخالت داشته و ویژگی‌ها و خصلت‌های متنوعی دارد که برای مصون ماندن از عوارض آن لازم است که با این عوامل مختلف آشنایی داشت و چنین عارضه‌ای را نمی‌توان به یک باره برطرف نمود، بلکه در مواردی لازم است به صورت موضعی و مقطعی با عوارض آن برخورد نمود.
برای مثال یک بیماری جسمانی ممکن است عوارض مختلفی مانند تب، گلودرد، سرفه و درد عضلانی را به همراه داشته باشد. اما در مواردی این احتمال وجود دارد که نتوان تمام این عوارض را یک جا برطرف نمود، بلکه هر کدام از این عوارض را ممکن است که با درمان‌های مختص به خود درمان نمود، به عبارتی هر یک از این اختلال‌های جسمانی، دارو و درمان‌های خاص خود را دارد.
عصبانیت نیز مجموعه‌ای از رفتارها و خصلت‌های فکری یا شناختی، عاطفی، رفتاری و شخصیتی است که به تدریج و به مرور زمان در فرد آموخته، شکل گرفته و به صورت رفتار در خواهد آمد و چنان چه تغییر و تحولی سازنده در آن روی ندهد، این رفتارها عامل و باعثی برای آزار و اذیت به خود و دیگران می‌گردد. برای مثال فردی که از دوران کودکی با توهین و تحقیر بزرگ شده، او نیز همین رفتارها را می‌آموزد و در برخورد با دوستان، هم بازی‌ها و در نهایت با فرزندان خودش نیز همین برخوردها را خواهد داشت. افراد را به دو گروه بالغ و رشد یافته و نابالغ و رشد نیافته از نظر رفتاری و شخصیتی می‌توان تقسیم کرد. افراد بالغ به طور معمول آسیب‌پذیری کم‌تری در برابر عوامل آسیب‌زا که به نحوی می‌توانند عواقب مشکل آفرینی را داشته باشند، دارند. اما افراد نابالغ که قدرت تحلیل کم‌تری دارند، به مراتب راحت‌تر و بیش‌تر تحت تأثیر قرار می‌گیرند و عوامل مخل و آسیب‌زا می‌تواند در رفتارشان تأثیرات نامطلوبی را بر جا بگذارد. اما موضوع این بخش حول محور مسری بودن و قابلیت انتقال عصبانیت و رفتارهای مختل، اشکال‌دار و آسیب‌خورده است. به عبارتی عصبانیت می‌تواند از فردی به شخص دیگر و حتی به افرادی که در خانواده، محل کار و اجتماع در ارتباط است انتقال یافته و دیگران را نیز به همین عوارض مبتلا نماید. شاید به کار بردن کلمه‌ی مسری برای رفتار درست نباشد. مسری، به معنی سرایت کننده، از بیماری‌های جسمانی و عفونی گرفته شده است. اما در ارتباط با مشکلات رفتاری به معنای واقعی کلمه رفتار سرایت نمی‌کند، بلکه رفتار دیده شده، آموخته و همان رفتار مشاهده و آموخته شده به صورت رفتارهای غالب در شخص حاکم شده و جزیی از خصلت‌های رفتاری و شخصیتی فرد می‌گردد. بنا بر این وقتی از کلمه‌ی مسری و سرایت کنندگی استفاده می‌شود، منظور همان رفتارهای آموخته و یادگیری شده است.
البته رفتار با وجود این که آموختنی است، اما حالت‌های هیجانی مثل حزن، اندوه، شادی، غم و خشم تا حدودی جنبه سرایت کنندگی دارد و می‌تواند از فردی به فرد دیگر منتقل شود. برای مثال در جمعی که یکی از میان‌شان دارای شادی و شعف زیاد باشد، طوری که آن را در گفتار و رفتارش آشکار نماید. شادی او به سایر افراد حاضر در جلسه نیز سرایت خواهد نمود، منتهی در این میان یکی ممکن است خیلی بیش‌تر و دیگری کم‌تر تحت تأثیر قرار گیرد و همین طور به عکس فردی غمگین و گریان چنان چه در جمعی حاضر شود، غم، اندوه و ناراحتی او خواه ناخواه به افراد حاضر در جلسه سرایت خواهد نمود، باز هم به همان صورت که یکی بیش‌تر و دیگری کم‌تر با توجه به ویژگی‌ها و خصلت‌های عاطفی و رفتاری‌شان تحت تأثیر قرار خواهند گرفت، به قول شاعر:

در محفل خود راه مده همچو منی را *** که افسرده دل افسرده کند انجمنی را

در هر حال نکته‌ی قابل توجهی را که بایستی در نظر داشت این است که شخص از بدو تولد عصبی و دچار اختلال به رفتار و شخصیت به دنیا نمی‌آید، بلکه چنین ویژگی‌های رفتاری حالت عارضی دارد. عارضی بدین معنی است که شخص از ابتدا چنین وضعیتی را نداشته، بلکه پس از مراحلی و مدتی مشکلات رفتاری مورد نظر بر او عارض و بدان مبتلا گشته است. البته بعضی از ویژگی‌ها و خصلت‌ها جنبه وراثتی دارد، مثل گرایش به امور عاطفی و انسانی داشتن، درون‌گرایی یا برون‌گرایی، اما رفتارهای ناهنجار از طریق افراد بیمار، آسیب خورده و مشکل‌دار از نظر رفتاری آموخته می‌شود.


نکته‌ی دیگری که در این مورد لازم است در نظر گرفته شود، موضوع بلوغ فکری و رفتاری اشخاصی است که در معرض رفتارهای ناهنجار قرار می‌گیرند. بدین صورت که افراد هر قدر از نظر رفتاری، عاطفی و شخصیتی به رشد، بلوغ و جاافتادگی لازم رسیده باشند، کم‌تر تحت تأثیر دیگران قرار می‌گیرند. زیرا یکی از ویژگی‌های افراد بالغ و سالم از نظر رفتاری، توانایی فکری و قدرت تحلیل آنها است، بدین صورت که تا آنان خود به تحلیل و نتایج لازم نرسند، چیزی را نمی‌پذیرند. اما برعکس اشخاصی که هنوز به رشد لازم از نظر بلوغ رفتاری نرسیده‌اند و توان تحلیل، تفکر و ارزیابی امور را ندارند، یا امور را نسنجیده می‌پذیرند و یا به نحوی نادرست آن را تحلیل کرده و به انجام می‌رسانند.
در هر حال افراد را به دو گروه بالغ و رشد یافته و نابالغ و رشد نیافته از نظر رفتاری و شخصیتی می‌توان تقسیم کرد. افراد بالغ به طور معمول آسیب‌پذیری کم‌تری در برابر عوامل آسیب‌زا که به نحوی می‌توانند عواقب مشکل آفرینی را داشته باشند، دارند. اما افراد نابالغ که قدرت تحلیل کم‌تری دارند، به مراتب راحت‌تر و بیش‌تر تحت تأثیر قرار می‌گیرند و عوامل مخل و آسیب‌زا می‌تواند در رفتارشان تأثیرات نامطلوبی را بر جا بگذارد. بنابراین افراد نابالغ و رشد نیافته همان‌طور که خاطر نشان شد آسیب‌پذیری بیش‌تری در برابر عصبانیت‌ها دارند و این‌گونه اختلال‌های عصبی می‌توانند به آنان انتقال یافته و عوارض نامطلوبی را برای‌شان به همراه داشته باشد. البته کلمه نابالغ به طور معمول کودکان و نوجوانان را تداعی می‌کند، در واقع کودکان، نوجوانان و جوانان نیز شامل این‌گونه افراد می‌شوند، اما در میان سایر افراد نیز بنا به دلایل مختلف چنین وضعیتی می‌تواند وجود داشته باشد، به عبارتی یک فرد بزرگسال نیز احتمال دارد که بلوغ رفتاری و قدرت تحلیل لازم را نیز نداشته باشد، البته نه لزوماً مانند کودکان و نوجوانان بلکه در حدی و تا حدودی می‌تواند مورد آسیب قرار گیرد.
حال با توجه به این که دوران کودکی و نوجوانی به دلیل پایین بودن قدرت تحلیل ذهنی، می‌تواند آسیب‌پذیری بیش‌تری را برای شخص به همراه داشته باشد. به همین جهت بیش‌ترین آسیب از سوی اعضای خانواده یعنی پدر، مادر، برادر، خواهر، دوستان و اجتماع به فرد در این دوران منتقل می‌شود.
البته منظور این نیست که افراد بالغ، جا افتاده، رشد یافته و دارای قدرت تحلیل قابل توجه دچار مشکل نمی‌شوند، بلکه آنان نیز خواه ناخواه می‌توانند تا حدودی تحت تأثیر عوامل آسیب‌زای رفتاری قرار گیرند. برای مثال فرد بالغی که دارای روحیه‌ای لطیف و احساسی باشد، در صورتی که به نوعی با افراد مشکل‌دار، عصبی و آسیب خورده از نظر رفتاری در ارتباط بلند مدت باشد، می‌تواند تحت تأثیر قرار گرفته و مشکلاتی برای وی ایجاد شود.
با توجه به مطالب مطرح شده لازم است این نکته را در نظر داشت که فقط افراد نابالغی که دارای قدرت تحلیل کافی نیستند، می‌توانند تحت تأثیر رفتارهای ناسالم قرار گیرند، بلکه افراد بالغ و رشد یافته و دارای قدرت تحلیل لازم نیز چنان چه با فردی عصبی و برای مدت طولانی در ارتباط باشند، می‌توانند تحت تأثیر قرار گرفته و عصبانیت‌های طرف مقابل‌شان به آن سرایت نماید. مثالی که در این زمینه می‌توان مطرح نمود همسرانی هستند که یکی از آنها دچار عصبانیت و مشکل رفتاری و دیگری به نسبت رفتاری سالم‌تر دارد. تجربه‌های موجود حاکی از آن است که همسر دچار عصبانیت چنان چه رفتارش را تغییر ندهد، مشکل آفرینی‌های بسیاری را می‌تواند برای شریک زندگی خویش داشته باشد. در واقع همسر بالغ به دلیل درگیر بودن روزانه و به واسطه این که با فرد مشکل‌دار و آسیب خورده‌ای برای طولانی مدت درگیر بوده، به تدریج مشکلات رفتاری طرف مقابل بر رفتار وی نیز تأثیرات نامطلوبش را بر جا گذاشته و او نیز به تدریج فردی مشکل‌دار خواهد شد.
اکثر افرادی که در زندگی مشترک دچار مشکل می‌شوند، ناهنجاری‌های رفتاری یکی یا هر دو نفر از طرفین دلیل آن می‌باشد. به عبارت دیگر چنین امری تقریباً محال است که یک زن و مرد بالغ، رشد یافته و سالم از نظر رفتاری و شخصیتی نتوانند مشکلات موجود میان خود را حل و برطرف نمایند، آنان با توانایی قابل توجهی که در مهارت گفت و شنود و ارتباط برقرار کردن با یکدیگر دارند و قادرند که طرف مقابل خود را درک نمایند و هر طور که شده عادلانه و منصفانه مشکل‌شان را حل می‌کنند به نحوی که کارشان به طلاق کشیده نمی‌شود.
همچنین در خانواده‌ای که دارای یک فرد مشکل‌دار و آشفته از نظر رفتاری باشد سایر اعضای خانواده در هر حال و در نهایت تحت تأثیر قرار گرفته و به تدریج دچار مشکل خواهند شد. به همین جهت لازم است که در صورت ابتلای عضو خانواده به اختلال رفتار، اقدام‌های مقتضی در نظر گرفته شود. یا همسرانی که پیش از ازدواج متوجه ناهنجاری‌های رفتاری طرف مقابل می‌شوند باید، این نکته‌ی بسیار مهم را در نظر داشته باشند که عشق درمان کننده عصبانیت‌ها و ناهنجاری‌های رفتاری نیست. چنین پنداری که «من او را دوست دارم و او نیز به من علاقمند است، پس من می‌توانم او را نجات دهم و مشکلات رفتاری‌اش را سر و سامان بدهم.»، اشتباه است. زیرا تجربه نشان داده که عشق و علاقه چیزی و امری مجزا و رفتارهای ناهنجار نیز امری دیگر است و این دو مورد ربط چندانی به هم ندارند. البته در موارد بسیار محدودی فرد عصبی اجازه می‌دهد تا همسر سالم روی رفتارش تأثیر گذاشته و به دنبال آن خود را تغییر داده است. اما در بیش‌تر موارد چنین امری روی نمی‌دهد و فرد عصبی به رفتارهای ناهنجارش در خانواده ادامه داده و همسر و فرزند را دچار مشکل می‌نماید.
بایستی فردی که به عنوان همسر انتخاب می‌شود از نظر رفتاری و شخصیتی مورد بررسی دقیق قرار گرفته شود و حتی الامکان از انتخاب افراد عصبی و مشکل‌دار خودداری شود، زیرا فردی که حاضر نشده خود را برای ازدواج آماده نماید و رفتارش را تغییر نداده، به احتمال زیاد پس از ازدواج هم رغبتی برای اصلاح و تغییر رفتار از خود نشان نخواهد داد.
هم چنین افرادی که عاطفی بوده و روحیه حساس و لطیفی دارند و در عین حال از سلامت رفتاری برخوردار هستند، لازم است که از معاشرت و هم نشینی با افراد عصبی و مشکل‌دار از نظر رفتاری و شخصیتی خودداری نمایند و در شرایطی که چنین امری امکان‌پذیر نیست و فرد مشکل‌دار در محل کار بوده و یا عضو خانواده و یا فامیل است، طوری که نمی‌توان ارتباط با آنها را قطع نمود، لازم است که ارتباط و معاشرت را در حداقل ممکن نگه دارند، زیرا عصبانیت‌های آن‌ها می‌تواند منتقل شود و آسیب‌هایی را به همراه داشته باشد.
از سوی دیگر چنان چه خود فرد نیز متوجه عصبانیت‌های موجود گردیده، برای پیشگیری از آسیب‌هایی که می‌تواند متوجه دیگران به ویژه افراد آسیب‌پذیر شود، اقدام‌های اصلاح‌گرانه و درمانی را به اجرا دربیاورد.
به عبارتی یاد بگیریم که مانند بیماری‌های واگیردار و عفونی عصبانیت‌های دیگران به ما منتقل نشود و هم چنین عصبانیت‌های خود را به سایرین و افراد آسیب‌پذیر و آن‌ها که قدرت دفاع از خود را ندارند، سرایت ندهیم، یا به طور اجمال نه عصبی شویم و نه اجازه دهیم که دیگران ما را دچار مشکل، آسیب، عصبانیت، اختلال در رفتار و یا بیمار نمایند.
منبع مقاله :
کاوه، سعید، (1387)، از عصبانیت تا سلامت رفتار، تهران: انتشارات سخن، چاپ اول