نویسنده: سعید کاوه
 
در ارتباط با ویژگی‌های عصبانیت یا ناهنجاری‌های رفتاری تاکنون مطالبی ارائه شده و آشنایی لازم و نه کافی در این زمینه در حد و اندازه‌هایی حاصل گشته و قصد بر این است و یا به عبارتی دیگر می‌توان ویژگی‌های عصبانیت را در دو گروه عمده به صورت زیر تقسیم نمود. می‌توان عمده‌ترین عاملی را که باعث بیش‌ترین آسیب به نوع بشر می‌شود را ناآگاهی دانست. انسان در صورت آگاه شدن حتی بر علیه عوامل وراثتی، خانوادگی، محیطی و اجتماعی می‌ایستد و اجازه نمی‌دهد که وجود و رفتار او دچار آسیب و اختلال شود. الف: داشتن مجموعه‌ای از رفتارهای ناهنجار و مخرب
ب: نداشتن رفتارهایی سالم و سازنده
توضیحاتی در ارتباط با عناوین مطرح شده ارائه می‌گردد.

الف: داشتن مجموعه‌ای از رفتارهای ناهنجار و مخرب

در واقع آدمی در مسیر رشد ناخواسته و نادانسته به بعضی رفتارهای آسیب‌زا و مشکل‌آفرین مبتلا می‌شود. این رفتارهای ناسالم، ناهنجار و مخرب بر اثر بدآموزی، تربیت نادرست و یا نادانسته در فرد شکل می‌گیرد. در هر حال علل شکل‌گیری آن می‌تواند به دلایل مختلف و گوناگونی انجام شود، که بعضی از عمده‌ترین آنها به شرح زیر است.
1- شخص نمی‌داند و نمی‌آموزد که رفتارهایی که در او شکل می‌گیرد، ناسالم و بیمارگونه است.
2- رفتارهای ناسالم در برخی موارد مؤثر و مفید واقع می‌شوند.
3- گاهی ضد ارزش به جای ارزش به افراد منتقل می‌شود.
4- نداشتن الگوهای رفتاری، شخصیتی و انسانی سالم
در ارتباط با موارد عنوان شده فوق توضیحاتی ارائه می‌شود.

1- شخص نمی‌داند و نمی‌آموزد رفتارهایی که در او شکل می‌گیرد، ناسالم و بیمارگونه است.

اما در هر حال می‌توان عمده‌ترین عاملی را که باعث بیش‌ترین آسیب به نوع بشر می‌شود را ناآگاهی دانست. انسان در صورت آگاه شدن حتی بر علیه عوامل وراثتی، خانوادگی، محیطی و اجتماعی می‌ایستد و اجازه نمی‌دهد که وجود و رفتار او دچار آسیب و اختلال شود. چنین امری به تجربه ملاحظه شده که افراد پس از آگاه شدن از عواملی نامطلوب، اقدام به برطرف نمودن آن کرده‌اند.

2- رفتارهای ناسالم در برخی موارد مؤثر و مفید واقع می‌شوند.

یکی دیگر از دلایلی که باعث می‌شود تا رفتارهای ناسالم در شخص آموخته و تثبیت گردد، بدین خاطر است که رفتارهای مورد یادگیری و آموخته شده در مواقع و مواردی تأثیر و نتایج لازم و مورد نظر را به همراه دارد.
برای مثال، بعضی افراد مشکل‌دار از نظر رفتاری و شخصیتی رفتارهای نمایشی و تظاهرآمیزی از خود نشان می‌دهند که اوج آن در اختلال شخصیت نمایشی ملاحظه می‌شود. در واقع شخص کم رشدی‌ها و حقارت درونش را با توجه‌طلبی‌های افراطی سرپوش می‌گذارد. مورد دیگر نداشتن صداقت و دروغ است، در واقع فرد سالم نیازی به دروغ ندارد. اما فرد مشکل‌دار و آسیب خورده از نظر رفتاری با دروغ و بی‌صداقتی به منافعی در کوتاه مدت دست خواهد یافت و همین امر موجب ثبات و پایداری این رفتار خواهد شد.
از دیگر ویژگی‌های افراد عصبی، خشونت‌های کلامی و رفتاری است که آنها در ارتباط با سایر اشخاص و در اجتماع از خود بروز می‌دهند. این‌گونه خشونت‌ها در ارتباط با افرادی که ضعیف‌تر از آنها باشند، به نحوی غیر انسانی تأثیرگذار خواهد بود و همین امر باعث می‌شود تا رفتارهای خشونت‌آمیز آنها تثبیت شود.

3- گاهی ضد ارزش به جای ارزش به افراد منتقل می‌شود.

در ارتباط با همین سه موردی که در بند گذشته اشاره شد، مانند رفتارهای نمایشی و تظاهرآمیز، دروغ و خشونت به شخص این طور القا می‌شود و شخص به چنین باوری می‌رسد، فردی که قادر باشد با رفتارهای تظاهرگونه و نمایشی مردم را فریب دهد و یا با دروغ بتواند منافعش را تأمین و یا با خشونت و پرخاشگری دیگران را سرکوب نماید، فردی ارزشمند است و چنین امری به عنوان یک ارزش به او القا شود، او نیز با توسل به چنین مواردی خود را در ردیف افراد ارزشمند قرار می‌دهد. یا به عبارتی خود را دچار مشکل و اختلال می‌نماید، زیرا ارزش‌های انسانی، معنوی و اخلاقی اموری ثابت هستند و این طور نیست که امری و چیزی در وضعیت و شرایطی ارزش و در موقعیتی دیگر ضد ارزش باشد. برای مثال دزدی و دروغ در تمام طول تاریخ و در کلیه جوامع بشری امری ضد ارزشی است.

4- داشتن الگوهای ناسالم

هم چنین یکی دیگر از دلایلی است که باعث می‌شود تا رفتارهایی ناسالم و مخرب در افراد شکل بگیرد، در دسترس بودن الگوهای رفتاری ناسالم و یا به عبارتی با افرادی ناهنجار و ناسالم در ارتباط بودن است، طوری که رفتارهای آنان باعث الگوپذیری و یادگیری شود.

ب: نداشتن رفتارهایی سالم و سازنده

مورد دوم در تشکیل عصبانیت و ناهنجاری‌های رفتاری و شخصیتی نبود و یا نداشتن بعضی مهارت‌ها و رفتارهایی است که لازم می‌شود در فرد وجود داشته باشد تا او بتواند در مواقع و موارد ضروری از آن‌ها استفاده نماید. رفتارهای ناسالم به مراتب زودتر و راحت‌تر آموخته می‌شوند و رفتارهای سالم، یادگیری و آموختن‌شان دشوارتر و پیچیده‌تر است. از سوی دیگر و به طور معمول رفتارهای سالم از افراد سالم و رفتارهای ناسالم از افراد عصبی و آسیب خورده آموخته می‌شود. در ارتباط با همان سه موردی که در بندهای گذشته خاطرنشان شد، مانند رفتارهای تظاهرگونه و نمایشی، بی‌صداقتی، دروغ، خشونت و پرخاشگری را می‌توان با رفتارهایی سالم و سازنده جایگزین نمود.
برای مثال، در صورتی که شخص استعداد و توانایی‌های خویش را بشناسد و با تلاش لازم بتواند استعداد درونی را به فعل برساند، دیگر نیازی به رفتارهای نمایشی ندارد. هم چنین در صورتی که شخص مسیر سالم و درستی را در پیش بگیرد، دیگر نیازی به دروغ و بی‌صداقتی ندارد. همین‌طور اگر شخص بتواند زندگی تفاهم‌آمیز با دیگران را یاد بگیرد و با مهارت گفت و شنود مشکلاتش را حل کند، دیگر نیازی به رفتارهای خشونت‌آمیز و پرخاشگرانه ندارد.
البته رفتارهای ناسالم به مراتب زودتر و راحت‌تر آموخته می‌شوند و رفتارهای سالم، یادگیری و آموختن‌شان دشوارتر و پیچیده‌تر است. از سوی دیگر و به طور معمول رفتارهای سالم از افراد سالم و رفتارهای ناسالم از افراد عصبی و آسیب خورده آموخته می‌شود. البته ضرب‌المثل «ادب از که آموختی؟ از بی‌ادبان» در برخی موارد و در میان بعضی افراد که دارای دانش و بینش گسترده باشند می‌تواند صحت داشته باشد. اما آن چه تجربه نشان می‌دهد، بی‌ادبان، بی‌ادبی را می‌توانند به دیگران به ویژه آن‌هایی که بینش و بصیرت لازم را ندارند منتقل نمایند.
در مجموع افراد دچار عصبانیت که مجموعه‌ای از رفتارهای سالم و ناسالم را تواماً دارند، از رفتارهای ناسالم بیش‌تر از نداشتن رفتارهای سالم آسیب می‌بینند. از سوی دیگر هر دو مورد از رفتارها، یعنی هم رفتارهای ناسالم، مخرب و آسیب‌زا و هم نداشتن توانایی‌ها و مهارت‌های لازم می‌توانند موجب اضطراب شوند. در واقع شخص از سوی فرآیندهایی که در ذهنش به صورت آگاهانه و ناآگاهانه صورت می‌گیرد، پی به بعضی ضعف‌های موجود در زندگی‌اش می‌برد، به همین جهت احساس خطر می‌کند و این امر با تشویش و اضطراب توأم خواهد بود. هم چنین توانایی‌های مختلف و متعدد نیز می‌توانند منجر به کم رشدی در زمینه‌های مختلف شخصیتی شده و منجر به کمبود اعتماد به نفس می‌شود و کمبود اعتماد به نفس ایجاد شده نیز می‌تواند اضطراب ایجاد نماید.
در هر حال دانستن این مطلب که اکثر اختلال‌‌های عاطفی، خلقی، رفتاری و شخصیتی را می‌توان به اجزایی کوچک‌تر و ساده‌تر و در دو دسته مختلف تجزیه نمود. این امر شخص را در آشنایی بیش‌تر و احاطه بر رفتار خود یاری می‌نماید. زیرا در نهایت اغلب عصبانیت‌ها و مشکلات رفتاری را نمی‌توان به یک باره برطرف نمود، بلکه لازم است آنها را به تدریج و در زمینه‌های مختلف مورد شناسایی قرار داد. این امر می‌تواند فرد را در رسیدن به بینشی همه جانبه و جامع در مورد وضعیت رفتاری‌اش یاری نماید، که در شرایط موجود کدام دسته از رفتارهای شخص آسیب‌زا و مشکل‌آفرین هستند و کدام رفتار و یا مهارت‌ها هستند که شخص نیاز دارد تا بدان دست یابد، که در حال حاضر از آن بی‌بهره است.
منبع مقاله :
کاوه، سعید، (1387)، از عصبیت تا سلامت رفتار، تهران: انتشارات سخن، چاپ اول