نویسنده: جواد جعفری

نامش صبانه یا صیانه است. در روایات و نقل‌های تاریخی، به شغل وی اشاره شده و از او به ماشطه آل فرعون یا ماشطه بنت فرعون، یاد کرده‌اند. (1) در روایت ابن عباس آمده است:
ماشطه دختر یکی از دوستان حضرت خضر است که در دوران بت پرستی، مردی خداشناس بود. ماشطه همسر حزبیل بود. حزبیل، مؤمن آل فرعون به شمار می‌آید که در قرآن از او یاد شده است. او پسرعمو و ولی‌عهد فرعون و برادر همسرش آسیه بود. همو که ایمان خویش را پنهان می‌کرد و هنگام پیروزی حضرت موسی (علیه السلام)، ایمان خود را بر ساحران آشکار کرد و با فرعون و فرعونیان به مجادله پرداخت و همراه ساحران به دار آویخته شد و به شهادت رسید. (2) حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در معراج بوی خوشی را احساس کرد، از جبرئیل پرسید: « این بوی خوش چیست؟» جبرئیل پاسخ داد: «این بوی خوش از مزار آرایش‌گر خانواده فرعون و اولاد اوست.» (3) از او و خانواده‌اش، اطلاع بیشتری در دست نیست، ولی می‌توان فهمید او از خانواده‌ای موحّد و مبارز بوده که در دوران سخت فرعون، ایمانش را حفظ کرده و در این راه به شهادت رسیده است.
طبق گزارشات نقل شده، ماشطه روزی در حال آرایش و شانه کردن موی دختر فرعون، شانه از دستش افتاد. در این هنگام گفت: «سبحان الله!». دختر فرعون پرسید: « پدر مرا یاد کردی؟» گفت: «نه، پروردگار خود و پروردگار تو و پروردگار پدرت را یاد کردم.» دختر فرعون گفت: «به پدرم خبر بدهم چه می‌گویی؟» گفت: «خبر ده!». وقتی فرعون از جریان با خبر شد، او و فرزندانش را جمع کرد و پرسید: «پروردگار تو کیست؟» جواب داد: « الله پروردگار من و توست.» فرعون گفت: «از عقیده خود برگرد!»؛ او قبول نکرد. فرعون دستور داد مس مذابی را آماده کنند. فرعون دوباره از او خواست که دست از باور خود بردارد، ولی باز قبول نکرد. یکی از فرزندان او را در مس مذاب جوشان انداختند. فرعون بار دیگر از او خواست که از چنین عقیده‌ای دوری کند که این بار هم نپذیرفت. به این صورت، تک تک فرزندانش را مقابل چشمانش در مس مذاب انداختند تا این که نوبت به نوزادش رسید. چنین می‌نمود که ماشطه به خاطر او دیگر مقاومت نکند. در این حال، نوزاد لب به سخن گشود و گفت: «مادر مرا بینداز و نیندیش که عذاب دنیا، در برابر عذاب آخرت آسان است.»
نوبت به خود ماشطه رسید. قبل از وارد شدن در مس مذاب به فرعون گفت: «من از تو می‌خواهم، بعد از مرگم، دیگ مس جوشان را به خانه‌ام ببری و خانه‌ام را بر آن خراب کنید تا گور ما باشد.» فرعون گفت: «به خاطر حقی که بر گردن ما داری، می‌پذیرم و انجام می‌دهم.»
حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در معراج بوی خوشی را احساس کرد، از جبرئیل پرسید: « این بوی خوش چیست؟» جبرئیل پاسخ داد: «این بوی خوش از مزار آرایش‌گر خانواده فرعون و اولاد اوست.» (3)
ماجرای زندگی ماشطه، در اکثر آثار اهل سنت آمده است، اما در منابع اولیه شیعه وجود ندارد.
آسیه، همسر فرعون، که از قوم بنی اسرائیل و مؤمنی خالص بود، مخفیانه عبادت می‌کرد، بعد از شهادت همسر حزبیل (ماشطه) دید که فرشتگان روح او را به دلیل خیراتی که خداوند برای او اراده فرموده است، به معراج می‌برند. این نکته، باعث افزایش یقین و اخلاص او شد. در این حال فرعون نزد او آمد و از ماشطه گفت. آسیه گفت: «ای فرعون، چه باعث شده که چنین بر خداوند جرأت یافته‌ای؟» (4) به این ترتیب، آسیه نیز ایمان خویش را آشکار ساخت و با حالتی بسیار دردناک به شهادت رسید.

پی‌نوشت‌ها:

1. کنزالعمال، ج14، ص19.
2. بحارالأنوار، ج13، ص162.
3. همان، ص163؛ قصص الانبیاء ص296، کنز العمال، ج14، ص21؛ همان، ج15، ص164؛ مسند ابی یعلی موصلی، ج4، ص394: الصحیح، ج7، ص163؛ معجم الکبیر، ج11، ص356؛ مسند احمد، ج1، ص309؛ مستدرک علی الصحیحین، ج2، ص538: تاریخ مدینة دمشق، ج16، ص420؛ سیر اعلام النبلاء، ج6، ص113؛ البدایه و النهایه، ج1، ص385.
4. بحارالأنوار، ج13، ص164.

منبع مقاله :
جعفری، جواد؛ (1392)، بانوان رجعت کننده، قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چاپ اول.