جهان اسلام و جهانی شدن(5)

نويسنده: علی اکبر ولایتی



تاثیر جهانی شدن در کشورهای اسلامی:

ابعاد گوناگون‌ جهاني‌ شدن‌ كه بدانها اشاره‌ شد، كشورهاي‌ اسلامي‌ را نيز دربرمي‌گيرد و آنها را تحت‌تأثير خود قرار مي‌دهد. از آنجا كه‌ بيشتر كشورهاي‌ اسلامي‌ در جهانِ در حال‌ توسعه‌ و يا توسعه‌ نيافته‌ قرار دارند، تأثير جهاني‌ شدن‌ مي‌تواند براي‌ آنها به‌ مراتب‌ سنگين‌تر از ديگر مناطق‌ جهان‌ باشد. بويژه‌ آنكه‌ بعد فرهنگي‌ و سياسي جهان‌ غرب‌ به‌ رهبري‌ امريكا، عزم‌ خود را جزم‌ كرده است‌، تا با اسلامگرايي‌ و اسلام‌ مقابله‌ كند، و آن‌ را در مقابل‌ همة‌ آموزهاي‌ غربي‌، بويژه‌ سكولاريسم‌، ملايم‌ و انعطاف‌پذير سازد.
برخي‌ از انديشمندان‌ بر اين‌ باورند كه‌ بسط‌ ايده‌هاي‌ جهاني‌، متأثر از آموزه‌هاي‌ سكولار است‌؛ تا اولاً پايه‌هاي‌ ايدئولوژيك‌ حكومتهاي‌ اسلامي‌ به‌ چالش‌ فراخوانده‌ شود، و ثانياً، آگاهيهايي‌ تازه‌، غير از آن‌ آگاهي‌ كه‌ مبناي‌ مشروعيت‌ حكومت‌ اسلامي‌ و استمرار آن‌ را در حوزة‌ كشورهاي‌ اسلامي‌ تشكيل‌ مي‌دهد، پديد آيد؛ آگاهيهايي‌ مانند آگاهي‌ قومي‌، فرقه‌اي‌، نژادي‌؛ كه‌ اقتدار سياسي‌ را به‌ چالش‌ كشيده‌ و در نتيجه،‌ تجزية‌ كشورهاي‌ اسلامي‌ را با عنايت‌ به‌ عوامل‌ غيرديني‌، چون‌ قوميت‌ و نژاد، پديد آورد. براين‌ اساس‌، جهاني‌ شدن‌، تهديدي‌ جدي‌ براي‌ بسياري‌ از دولتها و بويژه‌ دولتهاي‌ ايدئولوژيك‌ اسلامي‌ به‌ شمار مي‌آيد. جهاني‌ شدن‌ با ايجاد تزلزل‌ در پاره‌اي‌ از مسئوليتهاي‌ دولت‌ و محدود ساختن‌ حيطة‌ اختيارات‌ آن‌، عملاً باعث‌ ايجاد گسست‌ ميان‌ دولت‌ و ملت‌ در جوامع‌ اسلامي‌، و تضعيف‌ حاكميت‌ ملي‌ در اين‌ كشورها مي‌شود. كه‌ همين‌ مسئله‌، مي‌تواند براي‌ برخي‌ از دولتهاي‌ اسلامي‌ بحران‌ آفرين‌ باشد.
از ب‍ُعد اقتصادي‌ نيز، جهاني‌ شدن‌ بر كشورهاي‌ اسلامي‌ تأثير عمده‌اي‌ خواهد گذاشت‌. بسياري‌ از كشورهاي‌ اسلامي‌ با اعتقاد به‌ وجود امكان‌ رفع‌ نيازمنديهاي‌ خود از طريق‌ همكاري‌ با ديگر كشورهاي‌ اسلامي‌، مايل‌ به‌ برقراري‌ رابطه‌ با كشورهاي‌ اروپايي‌ و امريكا هستند. براي‌ نمونه‌، در حالي‌ كه‌ هشت‌ درصد از تجارت‌ بين‌المللي‌ در اختيار كشورهاي‌ اسلامي‌ است‌، تنها ده‌ درصد از مبادلات‌ بازرگاني‌ اين‌ كشورها با همسايگان‌ مسلمانشان‌ است‌، و نود درصد بقيه‌، با ديگر كشورهاي‌ غيراسلامي‌ صورت‌ گرفته‌ است‌. همان‌ گونه‌ كه‌ دربارة‌ جهاني‌ شدن‌ اقتصادي‌ گفته‌ شد، اين‌ بعد جهاني‌ شدن‌، بيشتر به‌ دنبال‌ تسلط‌ و غلبة‌ نظام‌ سرمايه‌داري‌ بر ديگر بخشهاي‌ جهان‌ است‌، و چپاول‌ اقتصادي‌ و تأمين‌ منافع‌ قدرتها و سازمانهاي‌ برتر اقتصادي‌ عمده‌، دستاورد اين‌ جريان‌ خواهد بود.
بنابراين‌، فرايند جهاني‌ شدن‌، امكانات‌ گوناگوني‌ را براي‌ قدرتها و سازمانهاي‌ بزرگ‌ تجاري‌ فراهم‌ مي‌آورد، تا به‌ بهره‌كشي‌ از كشورهاي‌ توسعه‌ نيافته‌ و در حال‌ توسعه‌ بپردازند؛ و به‌ نظر مي‌رسد كه‌ جهان‌ اسلام‌، همانند بسياري‌ از مناطق‌ ديگر، به‌ واسطة‌ برنامه‌هاي‌ سلطه‌طلبانة‌ غرب‌ ـ كه‌ نهادهايي‌ همچون‌ بانك‌ جهاني‌، صندوق‌ بين‌المللي‌ پول‌، سازمان‌ تجارت‌ جهاني‌ آن‌ را اعمال‌ مي‌كنند ـ و حتي‌ اعمال‌ اقدامات‌ قهري‌، دچار بحران‌ و تجربيات‌ تلخي‌ شود. براي‌ نمونه‌، مي‌توان‌ به‌ بحران‌ افغانستان‌ و عراق‌ اشاره‌ كرد؛ كه‌ منافع‌ اقتصادي‌ به‌ همراه‌ ملاحظات‌ سياسي‌، به‌ حملة‌ امريكا و همپيمانانش‌ به‌ اين‌ كشورها انجاميد، و ديگر كشورهاي‌ اسلامي‌ نتوانستند در قبال‌ آن‌، اقدامي‌ جدي‌ صورت‌ دهند.
برخي‌ از انديشمندان‌، در همين‌ راستا، بر اين‌ باورند كه‌ يكي‌ از اهداف‌ عمدة‌ غرب‌ و بويژه‌ امريكا از جريان‌ جهاني‌ شدن‌، تضعيف‌ دين‌ اسلام‌ است‌؛ كه‌ از طريق‌ تضعيف‌ ساختارهاي‌ عيني‌ و ذهني‌ صورت‌ مي‌گيرد. تضعيف‌ ساختارهاي‌ عيني‌ ديني‌ بر ايجاد نظامهاي‌ سياسي‌ و اجتماعي‌ استوار است‌، كه‌ جايگاه‌ دين‌ را در حوزة‌ اقتدار سياسي‌ و اجتماعي‌ كمرنگ‌ كند. اين‌ روند، از طريق‌ توسعة‌ سكولاريسم‌ و جايگزين‌ كردن‌ نظامهاي‌ سياسي‌ سكولار و ليبرال‌ دموكراسي‌ بر جوامع‌ اسلامي‌ تحميل‌ مي‌شود. تضعيف‌ ساختارهاي‌ ذهني‌ نسبت‌ به‌ دين‌، از طريق‌ تغيير در نگرشهاي‌ پيروان‌ اديان‌ و جوامع‌ پيرامون‌ دربارة‌ دين‌ و نهادهاي‌ ديني‌ تأمين‌ مي‌شود. تغيير ذهني‌ در بسياري‌ از موارد، لزوماً ماهيت‌ معرفتي‌ و شناختي‌ ندارد؛ بلكه‌ تغييرات‌ ذهني‌، از طريق‌ مصرفي‌ شدن‌ زندگي‌ با روندهاي‌ نظام‌ سرمايه‌داري‌ تأمين‌ مي‌شود.
يكي‌ از نمونه‌هاي‌ مهم‌ تضعيف‌ ذهني‌ نسبت‌ به‌ دين‌ و همچنين‌ از نمودهاي‌ تفكر غرب‌ براي‌ سيطرة‌ نظام‌ ليبرال‌ دموكراسي‌ و سكولاريسم‌ بر جهان‌، ارائة‌ چهره‌اي‌ خشن‌ از اسلام‌ و مسلمانان‌ است‌. به‌ همراه‌ آوردن‌ كلمة‌ اسلام‌ و مسلمانان‌ در كنار ترور، ضدحقوق‌ بشر بودن‌، تهديد، خشونت‌، ضدزن‌ بودن‌ و يا عقب‌افتادگي‌ و بربريت‌، نمونه‌هايي‌ از تفسير وحشت‌ آفرين‌ از اسلام‌ و مسلمانان‌ است‌ كه‌ دائماً در رسانه‌هاي‌ خبري‌ و فيلمهاي‌ هاليوودي‌ و ديگر رسانه‌هاي‌ غربي‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد. ارائة‌ چنين‌ چهره‌اي‌ از اسلام‌، از يك‌ سو مانع‌ توسعة‌ اسلام‌ در غرب‌، و از سوي‌ ديگر، موجب‌ فروپاشي‌ مسلمانان‌ از درون‌ مي‌شود. دولتمردان‌ امريكايي‌، جهان‌ را به‌ دو قطب‌ تقسيم‌ كرده‌اند، و بيان‌ مي‌دارند: هركس‌ با ما (امريكاييها) نيست‌، عليه‌ ماست‌؛ و هركس‌ با ماست‌، عليه‌ آنهاست‌ (تروريست ها). آنها مي‌دانند كه‌ در اين‌ درگيري‌ بايد انتخاب‌ كنند كه‌ يا با ما و يا با تروريستها باشند.
در نگاه‌ اول‌، اين‌ فرايند بسيار نااميدكننده‌ به‌ نظر مي‌رسد. گويي‌ كشورهاي‌ مسلمان‌، چاره‌اي‌ جز تسليم‌ شدن‌ در برابر آن‌ ندارند. اما بايد توجه‌ داشت‌ كه‌ حتي‌ خود مبلغان‌ اصلي‌ نظام‌ ليبرال‌ دموكراسي‌ همانند فوكوياما، بر اين‌ باورند كه‌ فرهنگ‌ جهاني‌ غربي‌(امريكايي‌) نمي‌تواند همة‌ فرهنگها را در درون‌ خود جذب‌ كند. وي‌ بيان‌ مي‌دارد: »گرچه‌ به‌ باور اكثريت‌ افراد، ما صاحب‌ فناوري‌ ارتباطي‌ پيشرفته‌اي‌ هستيم‌، و در آينده‌، قادر به‌ هماهنگي‌ فرهنگ‌ در سطح‌ جهاني‌، به‌عنوان‌ يك‌ طرح‌ (پروژه‌) جهاني‌ خواهيم‌ بود، اما هنوز موفق‌ نشده‌ايم‌. البته‌ عوامل‌ زيادي‌ مانع‌ اين‌ همسان‌سازي‌ هستند؛ همچون‌ عدم‌ اعتماد، و تأكيد فراوان‌ بر تفاوتهاي‌ فرهنگي‌. هم‌ اكنون‌ آسياييها به‌ انحطاط‌ و ويراني‌ شهرها و زوال‌ خانواده‌هاي‌ امريكايي‌ مي‌انديشند، و نيز احساس‌ اينكه‌ امريكاييها ديگر جذاب‌ نيستند. و اين‌ امر، از نتايج‌ فناوري‌ ارتباطات‌ ناشي‌ مي‌شود كه‌ به‌ مردم‌ چنين‌ فرصتي‌ داده‌ است‌ تا دقيق‌تر يكديگر را ارزيابي‌ كنند و متوجه‌ تفاوت‌ شديد نظامهاي‌ ارزشي‌ خويش‌ گردند... فرهنگي‌ كه‌ هم‌ اكنون‌ از ما ارائه‌ مي‌شود، بدبينانه‌ است‌. و فرهنگهاي‌ ديگر، كمتر جذب‌ چنين‌ فرهنگي‌ خواهند شد.»61
برخي‌ ديگر از انديشمندان‌، معتقدند كه‌ جهاني‌ شدن‌، به‌ واسطة‌ ناديده‌ گرفتن‌ فرهنگهاي‌ ديگر ملل‌ و كوشش‌ در غلبه‌ دادن‌ فرهنگ‌ غربي‌ بر ديگر كشورها، از جمله‌ كشورهاي‌ اسلامي‌، روند معكوسي‌ داشته‌ است‌. براي‌ نمونه‌، برادل‌ معتقد است‌ كه‌ اگر فكر كنيم‌ »موفقيت‌ يك‌ تمدن‌ به‌ تنهايي‌، نقطة‌ پاياني‌ بر كثرت‌ فرهنگي‌ خواهد بود كه‌ سده‌ها در تمدنهاي‌ عظيم‌ جهاني‌ تبلور يافته‌ است‌»، دچار انديشه‌اي‌ ساده‌لوحانه‌ شده‌ايم‌. وي‌ مي‌گويد: »بسياري‌ از جوامع‌ غيرغربي‌، شاهد بازگشت‌ به‌ فرهنگ‌ آبا و اجدادي‌ خود هستند. چنين‌ جوامعي‌، معمولاً به‌ قالب‌ مذهبي‌ فرومي‌روند؛ و بنابراين‌، دستاورد بي‌درنگِ فرايند نوسازي‌، احياي‌ فراگير مذهب‌ بوده‌ است‌. در جوامع‌ غيرغربي‌، اين‌ احياي‌ مذهبي‌، در بيشتر مواقع‌، لزوماً حالت‌ ضدغربي‌ به‌ خود مي‌گيرد. در برخي‌ موارد، فرهنگ‌ غرب‌ به‌ بهانة‌ مسيحي‌ و مخرب‌ بودن‌، پس‌ زده‌ مي‌شود؛ و در پاره‌اي‌ موارد، به‌ سبب‌ غلبة بي‌ديني‌ و انحطاط‌، رستاخيز اسلامي‌، بار ديگر در همة‌ كشورهاي‌ مسلمان‌ باليده‌ و تقريباً در بيشتر جاها، در مسائل‌ سياسي‌، اثري‌ ژرف‌ داشته‌ است‌... مردم‌ در سرتاسر جهان‌ اسلام‌، در برابر آلوده‌ شدن‌ جوامع‌ خود به‌ غرب‌ زهرآگين‌، به‌ پاخاسته‌اند.»62
بنابراين‌، فرهنگهاي‌ ديگر هم‌ مي‌توانند در عرصة‌ جهاني‌ شدن‌ نقش‌ داشته‌ باشند. حذف‌ تكثر فرهنگي‌ از جهان‌، امكانپذير نيست‌؛ و فرهنگ‌ غرب‌، خواه‌ و ناخواه‌، وادار به‌ گفت‌ و گو با ديگر فرهنگهاي‌ جهان‌ خواهد شد، و ناچار است‌ هوي‍ّت‌ بقية‌ ملتهاي‌ جهان‌ را شناسايي‌ كند. بي‌جهت‌ نيست‌ كه‌ تهاجم‌ فرهنگي‌ غرب‌، به‌ طور زيركانه‌، اسلام‌ و مسلمانان‌ را هدف‌ قرار داده‌ است‌. زيرا آنها به‌ خوبي‌ آگاه‌اند كه‌ تنها فرهنگي‌ كه‌ مي‌تواند در برابر حاكميت‌ غرب‌ با سردمداري‌ امريكا رويارويي‌ كند، و الگويي‌ مناسب‌ براي‌ بشريت‌ امروزي‌ ارائه‌ دهد، فرهنگ‌ غني‌ و انسانساز اسلامي‌ است‌.

نتیجه گیری:

در اين‌ گفتار، كوشش‌ بر اين‌ بود تا با ارائة‌ تعاريف‌ گوناگون‌ و مختلف‌ از جهاني‌ شدن‌ و بررسي‌ ابعاد اقتصادي‌، سياسي‌ و فرهنگي‌ آن‌، به‌ فهمي‌ جامع‌تر از اين‌ روند برسيم‌. جهاني‌شدن‌ در حال‌ رخ‌ دادن‌ است‌، و انكار و جدا كردن‌ خود از آن‌، امكان پذير نيست‌ و نتيجه‌اي‌ جز لطمه‌ خوردن‌ بيشتر به‌ همراه‌ نخواهد داشت‌. اما چاره‌ چيست‌؟ در برابر اين‌ روند، چه‌ اقدامي‌ مي‌توان‌ انجام‌ داد؟ بي‌گمان‌، كشورهاي‌ غربي‌ داراي‌ امكانات‌ مادّي‌ زيادي‌ هستند و قدرت‌ مادّي‌ در اختيار آنهاست‌. اما اين‌، به‌ تنهايي‌، نمي‌تواند سلطة‌ آنها را تضمين‌ كند.
امروزه‌ ميزان‌ آگاهي هاي‌ افراد به‌ هوي‍ّت هاي‌ سنتي‌ خود افزايش‌ يافته‌ است‌، و كوشش‌ كشورهاي‌ غربي‌، بويژه‌ امريكا، براي‌ تسلط‌ بر كشورهاي‌ ديگر و ادغام‌ همة‌ فرهنگهاي‌ جهان‌ در فرهنگ‌ غربي‌‌ِ مبتني‌ بر سكولاريسم‌ و ليبرال‌ ـ دموكراسي‌، نتيجه‌اي‌ وارونه‌ براي‌ آنها به‌ ارمغان‌ آورده‌ است‌.
ما نيز به‌ عنوان‌ يكي‌ از كشورهاي‌ اسلامي‌ داراي‌ فرهنگي‌ غني‌ و انسانساز هستيم‌، و بايد با بهره‌گيري‌ از ابزارهاي‌ ارتباطي‌ و اطلاعاتي‌، هرچند محدود، به‌ رويارويي‌ با جنبه‌هاي‌ منفي‌ اين‌ روند بپردازيم‌. انقلاب‌ فناوري‌ ارتباطات‌ و اطلاعات‌، هم‌ تهديد است‌ و هم‌ فرصت‌. ما بايد بكوشيم‌ تا اين‌ تهديد را به‌ فرصت‌ مبدل‌ كنيم‌. برخورد منفعلانه‌ و ناديده‌ گرفتن‌ واقعيات‌ جهان‌، جز افزايش‌ تهديد، رهاورد ديگري‌ نخواهد داشت‌. به‌ عكس‌، با استفاده‌ از يك‌ سياستگذاري‌ جامع‌ و جديد براي‌ مديريت‌ و رهبري‌ امكانات‌ موجود، مي‌توان‌ الگوي‌ جديدي‌ براي‌ رويارويي‌ با سيطره‌طلبي‌ غرب‌ ارائه‌ كرد. بنابراين‌، بيداري‌ دوباره‌ و باز تعريف‌ وحدت‌ جهان‌ اسلام‌ و تلاش‌ براي‌ طراحي‌ يك‌ برنامة‌ معقول‌ و منطقي‌ براي‌ پاسداري‌ از جايگاه‌ جهان‌ اسلام‌ در سطوح‌ گوناگون‌ نظري‌ و علمي‌، رمز موفقيت‌ در عصر جهاني‌ شدن‌ است‌.

پي‌نوشت‌ها:

1. فرهنگ‌ رجايي‌ (پديدة‌ جهاني‌ شدن‌ وضعيت‌ بشري‌ و تمدن‌ اطلاعاتي‌)؛ ترجمة‌ عبدالحسين‌ آذرنگ‌؛ تهران‌: نشر آگاه‌؛ 1379؛ ص‌ 147.
2. احمد گل‌محمدي‌؛ جهاني‌ شدن‌ فرهنگ‌، هوي‍ّت‌؛ تهران‌: نشر ني‌؛ 1381؛ ص‌ 19.
3. همان‌.
4. عماد افروغ‌؛ فضا و نابرابري‌ اجتماعي‌؛ تهران‌: انتشارات‌ دانشگاه‌ تربيت‌ مدرس‌؛ 1377؛ ص‌ 60 - 69.
5. مالكوم‌ واترز؛ جهاني‌شدن‌؛ ترجمة‌ اسماعيل‌ گيوي‌ و سياوش‌ مريدي‌؛ تهران‌: سازمان‌ مديريت‌ صنعتي‌؛ 1379؛ ص‌ 12.
6. همان‌؛ ص‌ 66.
John Baylis & Steve Smith, The Globalization of World Politics: An Inrtoduction to Intemational Redutions, Oxford Universtiy Press, Second Edition 2000. pp 15-17.
Ibid.
9. جيمز روزنا؛ »پيچيدگيها و تناقضهاي‌ جهاني‌ شدن‌» (فصلنامة‌ سياست‌ خارجي‌؛ سال‌ 13، زمستان‌ 1378؛ ص‌ 32 - 1026).
10. محمدرضا دهشيري‌؛ »جهاني‌ شدن‌ و هوي‍ّت‌ ملي‌» (فصلنامة‌ مطالعات‌ ملي‌؛ ش‌ 5، پاييز 1379؛ ص‌ 72ـ73).
11. پيشين‌؛ ص‌ 73.
12. »گفت‌ وگو با فوكوياما» ؛ روزنامة‌ جام‌ جم‌؛ 7 مهر 1381؛ ص‌ 8 .
13. براي‌ آگاهي‌ بيشتر، نك‌: سرژلاتوش‌؛ غربي‌سازي‌ جهان‌؛ ترجمة‌ فرهاد مشتاق‌ صفت‌؛ تهران‌: سمت‌؛ 1379.
14. سيدحسين‌ سيف‌زاده‌ ؛ راهبرد؛ ش‌ 18، زمستان‌ 1379؛ ص‌ 242.
15. ابراهيم‌ برزگر؛ »ابعاد سياسي‌ جهاني‌ شدن‌ و جهان‌ اسلام‌» (جهانشمولي‌ اسلام‌ و جهاني‌ سازي‌(2): مجموعه‌ مقالات‌، به‌ كوشش‌ سيدطه‌ مرقاتي‌؛ تهران‌: مجمع‌ جهاني‌ تقريب‌ مذاهب‌ اسلامي‌؛ 1382؛ ص‌ 143).
16. آس‌ فاوكامسا؛ »جهاني‌ شدن‌ و منطقه‌گرايي‌ و تأثير آن‌ بر كشورهاي‌ در حال‌ توسعه‌»؛ ترجمة‌ اسماعيل‌ مرداني‌ گيو (اطلاعات‌ سياسي‌ ـ اقتصادي‌، ش‌ 148 – 147؛ ص‌ 183).
17. مالكوم‌ واترز؛ پيشين‌؛ ص‌ 71 - 69.
18. همان‌؛ ص‌ 5 - 144.
19. D.Baker, et. al (eds), Globalization and Progressive E conomic Policy, Cambridge University Press, 1998, p.1.
20.F.Webster, Theories of the Information Seciety, London: Routledge, 1995. p. 144.
21. ليبرالهاي‌ اقتصادي‌ معتقدند كه‌ اقتصاد بازار، بخش‌ خودمختار جامعه‌ است‌، و بر اساس‌ قوانين‌ اقتصادي‌ خود عمل‌ مي‌كند. تبادل‌ اقتصادي‌، بازي‌ با حاصل‌ جمع‌ مثبت‌ است‌. بازار، منابع‌ را براي‌ افراد، خانواده‌ها و شركتها به‌ حداكثر مي‌رساند. اقتصاد فراهم‌ آورندة‌ محيط‌ همكاري‌ با منافع‌ دوجانبه‌، بين‌ دولتها و افراد است‌.
22. مركانتليسم‌، اقتصاد را تابع‌ سياست‌ مي‌داند. فعاليت‌ اقتصادي‌ در بستر گسترده‌تري‌ از قدرت‌ فزايندة‌ دولت‌ ديده‌ مي‌شود. يعني‌ منافع‌ ملي‌ بر بازار حاكم‌ است‌. ثروت‌ و قدرت‌ مكمل‌ يكديگرند و در رقابت‌ با يكديگر به‌ سر نمي‌برند. اما از وابستگي‌ شديد اقتصادي‌ به‌ ديگر دولتها بايد دوري‌ شود. هنگامي‌ كه‌ منافع‌ اقتصادي‌ و امنيتي‌ با هم‌ برخورد كند، اولويت‌ با منافع‌ امنيتي‌ است‌.
23. براساس‌ رويكرد ماركسيستي‌، اقتصاد دربرگيرندة‌ بخش‌ استثمار و نابرابري‌ بين‌ طبقات‌ اجتماعي‌، بويژه‌ بورژوازي‌ و پرولتارياست‌. سياست‌ تا اندازة‌ بسيار زيادي‌ در بستر اجتماعي‌ ـ اقتصادي‌ تعيين‌ مي‌شود. طبقه‌اي‌ كه‌ از لحاظ‌ اقتصادي‌ حاكم‌ است‌، از لحاظ‌ سياسي‌ نيز حاكم‌ خواهد بود. اقتصاد سياسي‌ بين‌الملل‌، در مورد تاريخ‌ توسعة‌ سرمايه‌داري‌ جهاني‌ و مبارزه‌ بين‌ طبقات‌ و دولتهايي‌ است‌ كه‌ آن‌ را به‌ وجود آورده‌ است‌. توسعة‌ سرمايه‌داري‌ ناهمگون‌ است‌، و ممكن‌ است‌ بحرانها و تناقضهاي‌ جديدي‌ را، هم‌ بين‌ دولتها و هم‌ طبقات‌ اجتماعي‌ به‌ وجود آورد.
24. براي‌ آگاهي‌ بيشتر در اين‌ زمينه‌، نكـ : رابرت‌ جكسون‌، جرج‌ سورنسن‌؛ درآمدي‌ بر روابط‌ بين‌الملل‌ ؛ ترجمة‌ مهدي‌ ذاكريان‌؛ تهران‌: نشر ميزان‌؛ 1383.
25. همان‌؛ ص‌ 265.
26. همان‌؛ ص‌ 267.
27. همان‌؛ ص‌ 268.
28. همان‌؛ ص‌ 269.
29. D. Baker, et. al .op.cit.,p.149.
30. P.Hirst and G. Thompson. Globalization in Question, Oxford: Polity, 1999, p. 68.
31. D. Held, et. al. (eds). Re-imaging Political Community, Oxford: Polity, 1998. p. 17.
32. ري‌ كيلي‌ و فيل‌ مارفيلت‌؛ جهاني‌ شدن‌ و جهان‌ سوم‌؛ ترجمة‌ حسن‌ نروائي‌ بيدخت‌ و محمدعلي‌ شيخ‌ عليان‌؛ تهران‌: دفتر مطالعات‌ سياسي‌ و بين‌المللي‌؛ 1380؛ ص‌ 31.
33. همان‌.
34. جك‌ سي‌. پلينو، روي‌ آلتون‌؛ فرهنگ‌ روابط‌ بين‌الملل‌؛ ترجمه‌ و تحقيق‌ حسن‌ پستا؛ تهران‌: فرهنگ‌ معاصر؛ 1375؛ ص‌ 154.
35. احمد ساعي‌؛ مسائل‌ سياسي‌ ـ اقتصادي‌ جهان‌ سوم‌؛ تهران‌: سمت‌؛ 1377؛ ص‌ 140.
36. ري‌ كيلي‌ و فيل‌ مارفيست‌؛ پيشين‌؛ ص‌ 51 - 50.
37. جك‌ سي‌. پلينو، روي‌ آلتون‌؛ پيشين‌؛ ص‌ 155.
38. رابرت‌ جكسون‌، جرج‌ سورنسن‌؛ پيشين‌؛ ص‌ 268.
39. احمد سيف ‌(گردآوري‌ و ترجمه‌)؛ جهاني‌ كردن‌ فقر و فلاكت،‌ استراتژي‌ تعديل‌ ساختاري‌ در عمل‌؛ تهران‌: نشر آگه‌؛ 1380؛ ص‌ 60.
40. جك‌ سي‌. پلينو، روي‌ آلتون‌؛ پيشين‌؛ ص‌ 220.
41. علي‌ رضا ثقفي‌ خراساني‌؛ سير تحولات‌ استعمار در ايران‌؛ مشهد: نشر نيكا؛ 1375؛ ص‌ 207.
42. همان‌ ؛ ص‌ 209 - 208.
43. احمد سيف‌؛ پيشين‌؛ ص‌ 62.
44. همان‌؛ ص‌ 63.
45. رضا پاكدامن‌؛ رفتار ويژه‌ با كشورهاي‌ در حال‌ توسعه‌ در نظام‌ حقوقي‌ سازمان‌ جهاني‌ تجارت‌ (WTO) ؛ تهران‌: مؤسسة‌ مطالعات‌ و پژوهشهاي‌ بازرگاني‌؛ 1379؛ ص‌ 1ـ3.
46. احمد گل‌محمدي‌؛ پيشين‌؛ ص‌ 82 .
47. همان‌؛ ص‌ 83 .
48. همان‌؛ ص‌ 84 .
49. رابرت‌ جكسون‌، جرج‌ سورنسن‌؛ پيشين‌؛ ص‌ 324.
50. تصور و واقعيت‌؛ تهران‌: مركز اطلاعات‌ سازمان‌ ملل‌ متحد در تهران‌؛ 1378؛ ص‌ 6.
51. همان‌؛ ص‌ 7.
52. احمد گل‌محمدي‌؛ پيشين‌؛ ص‌ 102.
53. همان‌؛ ص‌ 103.
54. همان‌؛ ص‌ 104.
55. كيلي‌ و مارفليت‌؛ پيشين‌؛ ص‌ 57 - 56.
56. همان‌؛ ص‌ 203 - 202.
57. اصغر افتخاري؛ »ناامني‌ محدود، بررسي‌ تهديدهاي‌ جهاني‌ شدن‌ براي‌ جهان‌ اسلام‌» (در: جهانشمولي‌ اسلام‌ و جهاني‌سازي‌ (2): مجموعه‌ مقالات‌؛ 1382؛ ص‌ 220).
58. الياس‌ نادران‌؛ »جهاني‌ شدن‌؛ چه‌ بايد كرد» (جهانشمولي‌ اسلام‌ و جهاني‌سازي‌ (2): مجموعه‌ مقالات‌؛ ص‌ 33).
59. سيدرضا عاملي‌؛ »جهاني‌ شدن‌ها: غربي‌ شدن‌ و اسلامي‌ شدن‌ جهان‌، اسلام‌ هراسي‌ و مدرنيتة‌ بزرگ‌ شده‌» (جهانشمولي‌ اسلام‌ و جهاني‌سازي‌ (2): مجموعه‌ مقالات‌؛ ص‌ 292).
60. همان‌؛ ص‌ 293.
61. »ارزشهاي‌ فرهنگي‌ و جهاني‌ شدن‌» (گفتگوي‌ مريل‌ لينج‌ با فرانسيس‌ فوكوياما)؛ ترجمة‌ رضا استاد رحيمي‌؛ روزنامة‌ همشهري‌؛ 18 مهر 1380.
62. سيد سعيد لواساني‌؛ »جهاني‌سازي‌:تهديدها و فرصتها در عرصة‌ فرهنگ‌ و دين‌» (جهانشمولي‌ اسلام‌ و جهاني‌سازي‌ (2): مجموعه‌ مقالات‌؛ ص‌ 404).

منبع: http://anjomanghalam.ir