راه قبله!

نويسنده:عباس پسنديده



موفقيت، آرمان بزرگ و مشترک انسان هاست.

همه به موفقيت مي انديشند و در آرزوي به دست آوردن آن هستند؛ اما مهم اين جا است که براي کسب موفقيت، بايد راه درست آن را شناخت و از راه بيراهه تميز داد. اشتباه در تشخيص « راه موفقيت »، آرمان موفقيت طلبي بشر را به شکست مي کشاند و زندگي او را نابود مي سازد.
پس شناخت « راه موفقيت » از امور مهم و اساسي در کسب موفقيت است. پرسشي که ذهن را به تکاپو انداخته اين است که « راه قبله کدام است ؟ و کعبه مقصود کجاست ؟ ». براي پاسخ به اين سئوال، در ادامه به بررسي چند عامل مهم از عوامل موفقيت مي پردازيم.

مرد امروز باش

آدم ها چند دسته اند: برخي « مرد ديروز » اند و پيوسته در اندوه گذشته ي از دست رفته به سر مي برند. اينان کساني اند که در « ديروز » زندگي مي کنند. شعارشان « اي کاش » است و کارشان « حسرت و افسوس ». ورد زبانشان اين است که « اي کاش چنين و چنان مي کردم! » و « اي کاش چنين و چنان مي شد! ».
عده اي ديگر « مرد فردا » هستند و همواره در آرزوهاي طلايي خود سير کرده و در خواب و خيال خود، کاخهاي فراوان خوش بختي مي سازند. اينان زندگي رؤيايي داشته و پيوسته در حال بلند پروازي و خيال بافي اند. تنها نصيب مردان رؤيايي اين است که براي لحظاتي چند، مست فرداي خيالي خود شوند.
در مقابل اين دو گروه، کسان ديگري وجود دارند که « مرد امروز » اند. مردان امروز نه عمر خود را در حسرت گذشته تباه مي کنند و نه در خيال بافي و رؤيا پردازي تلف مي سازند. اينان نه در ديروز زندگي مي کنند و نه در فردا، و هم اينان « مردان موفق » روزگارند. انسان هاي موفق کساني اند که موفقيت خويش را نه در ديروز از دست رفته مي يابند و نه در فرداي نيامده، نه حسرت گذشته را مي خورند و نه به رؤياي فردا مي پردازند، و لذا رنجور و افسرده و نااميد و بي انگيزه نيستند. در زندگي پر بار و سرشار از موفقيت پيشوايان دين، هرگز ديده نشده است که حسرت ديروز، آنان را نااميد و ناتوان ساخته باشد و رؤياي فردا، بي انگيزه و ساکن؛ بلکه همواره پرنشاط و اميدوار و پرتحرک بوده اند؛ چرا که موفقيت خويش را در « امروز » جستجو مي کردند. مردان موفق، به خوبي مي دانند که موفقيت در « نيستي » شکل نمي گيرد؛ بلکه در مزرعه ي « هستي » و در اين هستي، گل موفقيت مي رويد.
شما از کدام گروهيد ؟ مرد ديروز ؟ مرد فردا ؟ و يا مرد امروز ؟ شما موفقيت را در چه مي دانيد ؟ در نيستي يا در هستي ؟ اگر مرد امروزيد و موفقيت را در « هستي ها » مي جوييد، مطمئن باشيد که موفقيت در انتظار شماست.

براي موفقيت خود تلاش کنيد

موفقيت، يک تحفه ي حاضر و آماده نيست که ديگران تهيه کنند و ما از آن بهره مند شويم. موفقيت بوستاني است که باغبان آن خودمان هستيم و بنايي است که معماري آن به دست خودمان است. هيچ بوستاني بدون باغباني، و هيچ کاخي بدون معماري، شکل نمي گيرد.
مردان موفق، کساني اند که باغبان بوستان موفقيت خويش و معمار کاخ خوش بختي خويش اند. بايد براي موفقيت « تلاش » کرد و آن را ساخت. مردان موفق، اهل کار و تلاش و مبارزه اند. آن که تنبلي پيشه کند، به هدف نخواهد رسيد؛ (1) چرا که موفقيت ساختني است.
آنان که براي موفقيت خويش تلاش نمي کنند، مجبورند قارچ گونه، در کنار درخت موفقيت ديگران زندگي کرده و ريزه خوار موفقيت آنان بوده و باري بر دوش آنان باشند، و چه ذلتي از اين بالاتر. به همين جهت است که در سيره ي پيشوايان دين، دو نکته به چشم مي خورد: يکي بغض و نفرت از سستي و تنبلي، و ديگري توصيه به تلاش و فعاليت براي کسب موفقيت.
امام باقر (ع) از افراد تنبل و راحت طلب بيزار و متنفر بوده است (2)در توصيه هاي خود به جابر بن يزيد جعفي، او را از تنبلي و سستي بر حذر داشته است. (3)
امام صادق (ع) نيز در نامه اي به يکي از ياران خود، از را از سستي در زندگي بر حذر داشته اند تا سربار ديگران نشود. (4) همچنين در توصيه اي که به برخي از فرزندان خود داشته است، از اموري چون تنبلي و سستي به عنوان موانع موفقيت در دنيا و آخرت ياد کرده است و او را از سستي و تنبلي برحذر داشته است. (5) به همين جهت، پيشوايان معصوم ( ع ) همواره اهل تلاش و کوشش بوده اند.
رسول خدا با آن که هم مسئول دين مردم بودند و هم رهبر آنان، اما با اين حال، همدوش مسلمانان در ساختن مسجد مشارکت مي کردند. (6)
و در جنگ خندق به حفر خندق مي پرداختند. (7) و در مسافرت ها همپاي همسفران کار مي کردند.(8) امام علي ( ع ) قهرمان ميدان مبارزه بود و در جنگ خيبر، با آن که به چشم درد شديدي دچار بود، اما با همين حال، در چادر آشپزخانه براي سربازان گندم آرد مي کرد (9) و آن گاه که حق خلافت او غصب گرديد و خانه نشين شد، به کشاورزي پرداخت و نخلستان هاي فراواني را به وجود آورد و قنات ها متعددي را حفر کرد و در راه خدا وقف نمود.(10)
بنابراين، هميشه به ياد داشته باشيد که موفقيت ساختني است نه يافتني، و براي ساختن آن بايد « تلاش » کرد. هيچ کس موفقيت را به شما هديه نمي دهد. پس بايد کمر همت بست و دست به زانوي خويش گرفت و با تمام توان کوشش کرد که « نابرده رنج، گنج، ميسر نمي شود ».

کار امروز را به فردا نيندازيد

هميشه اين واقعيت را به خاطر داشته باشيد که شما در « امروز » قرار داريد و هر کاري در امروز انجام مي شود نه در فردا. برخي افراد کارهاي خود را فردا آغاز کرده و در فردا به انجام مي رسانند. اينان همان کساني اند که کار امروز را به فردا مي اندازند، غافل از آن که آينده وجود ندارد، همان گونه که گذشته وجود ندارد. آن چه هست، امروز است و موفقيت آينده در گرو اقدام امروز. مردان موفق کساني اند که موفقيت فرداي خويش را درکار امروز مي جويند نه اين که موفقيت امروز را در کار فردا بجويند. پس براي موفقيت خويش در اولين فرصت اقدام کنيد و اولين گام را در اولين فرصت برداريد و هرگز آن را به فرصت هاي بعدي موکول نکنيد. کار امروز را به فردا انداختن، وسوسه ي شيطان است. (11) اگر زماني حس کرديد که زمزمه اي در گوش شما مي گويد: « وقت بسيار است، بگذار براي فردا »، بدانيد که اين نظر شما نيست، نظر شيطان است. شيطان، دشمن هر موفقيت شماست. او قصد دارد شما را از رسيدن به گوهر موفقيت دور سازد. پس شما به نظر خود عمل کنيد و فورا دست به کار شويد و کار امروز را به اميد فردا ترک نکنيد.
امام علي(ع) پس از آن که به حکومت رسيدند، در خطبه ي يکي از نمازهاي عيد فطر، رو به مردم کرد و اين راز موفقيت را براي آنان گشود و فرمود که فريب آرزوهاي دور را نخوريد و به خدعه هاي شيطان فريفته نشويد و کار امروز را به فردا نيندازيد که اين، نيرنگ شيطان است و بدانيد که شيطان، دشمن شما و در انديشه ي نابودي شماست. (12)
ابوالأسود دئلي مي گويد: روزي به تبعيدگاه ابوذر در ربذه رفتم و او را ملاقات کردم. او گفت: روزي هنگام ظهر خدمت رسول خدا رسيدم. در مسجد هيچ کس نبود، جز آن حضرت و علي بن ابي طالب. اين خلوت را غنيمت شمردم و به رسول خدا عرض کردم: به من توصيه اي فرماييد که سودمند باشد. آن حضرت فرمود: «.... اي ابوذر! از اين که به خاطر آرزوهايت کار امروز را به فردا بيندازي بپرهيز؛ زيرا تو در امروز قرار داري نه در فردا. اگر فردايي بود، در فردا همان گونه باش که امروز هستي، اگر فردايي نبود، به خاطر کوتاهي امروز پشيمان نمي شوي. اي ابوذر! چه بسا کساني که به پيشواز روزي رفتند و آن را درک نکردند و چه بسا کساني که به انتظار فردا نشستند و به آن نرسيدند ». (13)
پس بهتر است جمله ي « بگذار براي فردا » و « فردا انجام مي دهم » را کنار بگذاريم، چرا که سرانجام نيک ندارد. امام علي ( ع ) در نامه اي که به يکي از ياران خود مي نويسند، توصيه مي کنند که نگو فردا و پس فردا؛ چرا که بسياري از انسان هاي پيشين به خاطر « کار امروز را به فردا انداختن »، شکست خورده اند.(14) بنابراين، شما که مي خواهيد که انساني موفق باشيد، کار امروز را« امروز » انجام دهيد که اين « راز موفقيت » شماست.

از مشورت کردن غافل نشويد

براي رسيدن به هدف بايد انديشيد و بهترين و مطمئن ترين راه را برگزيد عقل، نعمتي خدادادي است که در سايه ي آن مي توان راه موفقيت را برگزيد و به پيش رفت؛ اما مشکل اين جا ست که عقل انسان هاي غير معصوم، « محدود » و در عين حال « متنوع » است. از آن جا که محدود است، عقل فردي براي موفقيت کافي نيست و از آنجا که متنوع بوده و هر عقلي نکته اي دارد، آدمي از عقل ديگران بي نياز نيست. پس بسنده کردن به عقل فردي و ناديده گرفتن انديشه و فکر ديگران، نمي تواند موفقيت را به ارمغان آورد. بايد عقل ها را با هم ترکيب کرد و به عقل کامل تري دست يافت و بدين سان، راه موفقيت را يافت و پيمود. پس مشورت کردن يکي از رموز موفقيت است و در حقيقت، رحمتي از جانب خداوند متعال، که هر کس از آن بهره گيرد، موفق مي شود و هر که از آن دوري گزيند، شکست خواهد خورد. (15) هر چند رسول خدا از مشورت بي نياز بوده، (16) اما هيچ کس به اندازه ي ايشان، اهل مشورت با ياران خود نبوده است. (17) ايشان همواره با مردم مشورت مي کرد و در اين کار، زنان را نيز شرکت مي داد. (18) حفر خندق در جنگ احزاب (19) و استفاده از منجنيق در جنگ طائف، (20) نتيجه ي مشورت پيامبر اکرم با ياران خود بود که بر زبان سلمان فارسي جاري شد. در جنگ بدر، با نظر مشورتي حباب بن منذر، بهترين موقعيت براي استقرار سپاه اسلام، انتخاب و به تأييد جبرئيل رسيد. (21) خروج از مدينه و اردو زدن در کنار کوه احد نيز نتيجه ي مشورت آن حضرت با مردم بود. (22)
امام علي (ع) نيز در مقاطع مختلف با ياران خود مشورت مي کرد. (23)
حسن بن جهم مي گويد: روزي خدمت امام رضا (ع) بوديم که ايشان از پدرشان ياد کرده، فرمود: « هيچ عقل و خردي همسنگ عقل او نبود؛ ولي گاهي با غلام سياه خود مشورت مي کرد. به ايشان اعتراض کردند که چرا با چنين افرادي مشورت مي کني ؟! و ايشان در جواب آنان فرمود: چه بسا خداوند، زبان او را به [ به بهترين راه حل ] بگشايد ». (24)
حضرت سليمان نيز به فرزند خود توصيه مي نمود که پيش از انجام دادن هر کاري، با اهل خبره مشورت کن که اگر چنين کردي، راه درست را مي يابي. (25)
به ياد داشته باشيد که خشت هاي طلايي کاخ موفقيت شما، در لابه لاي انديشه هاي ديگران پراکنده است. پس به جمع آوري آرا و انديشه هاي ديگران بپردازيد. مردان موفق، اهل مشورت اند و کسي که اهل مشورت است، از نور عقل ديگران بهره مي برد ( 26) و راه درست را بر مي گزيند (27) و هرگز به بيراهه کشيده نمي شود (28).
و اما کساني که از مشورت گريزان اند، به موفقيت نمي رسند. (29) و سرانجامي جز ندامت و پيشماني ندارند. (30) پس پيش از هر کاري، با صاحب نظران و اهل خبره مشورت کنيد که رسول خدا وعده داده با مشورت کردن هيچ کس شکست نمي خورد. (31)

بدون نظم و برنامه ريزي موفق نمي شويد

سرزمين پهناور مصر، در آستانه ي يک قحطي بزرگ قرار داشت، اما نجات يافت. آن که مصر را نجات داد، يوسف بود و آنچه يوسف را به اين کار موفق ساخت، نظم و برنامه ريزي بود. او پس از آن که از زندان آزاد شد و مسئوليت اين کار را پذيرفت، در سال هاي آباداني، به جمع آوري آذوقه پرداخت و آنها را به درستي انبار کرد .و در سال هاي قحطي، آذوقه هاي انبار شده را استفاده کرد و بدين سان، مصر را از بحران قحطي نجات داد. (32) اين معجزه برنامه ريزي است. انسان موفق کسي است که زمان خويش را مديريت کند و براي عمر خود برنامه ريزي نمايد و هر کاري را در زمان خود انجام دهد.
روزي امام حسين (ع) از پدر خود درباره ي برنامه ي رسول خدا (ص) سؤال مي کند. امام علي (ع) در پاسخ وي مي فرمايد: « هنگامي که به منزل مي رفت، وقت خويش را به سه قسمت تقسيم مي کرد: قسمتي براي خدا، قسمتي براي خانواده و قسمتي براي خود . سپس بخشي را که براي خود قرار داده بود، ميان خود و مردم تقسيم مي کرد ». (33) امام صادق (ع) که يک نهضت بزرگ علمي و فرهنگي را به پا کرده و رهبري مي کردند، يکي از عوامل موفقيتشان نظم و برنامه ريزي ايشان بوده است. مثلا آن حضرت براي شاگردان خصوصي خود، وقت معيني را قرار داده بودند و براي عبادت و بندگي نيز وقت مشخص ديگري را. (34)
همچنين علي بن جعفر مي گويد که امام کاظم (ع) وقت مخصوصي براي من قرار داده بودند که در آن زمان، به تنهايي خدمت ايشان مي رسيدم و با ايشان سخن مي گفتم. (35)
پس مديريت زمان يکي از امور مهم در برنامه ريزي و عاملي اساسي در موفقيت است. گذشته از مديريت زمان، مديريت نيرو و تقسيم کار نيز از امور مهم در برنامه ريزي و موفقيت است . کساني که تعدادي نيرو در اختيار دارند، اگر بخواهند موفق شوند، بايد به فرمايش حضرت علي ( ع ) عمل کرده و کارها را ميان نيروها تقسيم نمايند. (36)
همين عامل يکي از عوامل موفقيت مسلمانان در جنگ احزاب بود. براي حفر خندق در برابر هجوم مشرکان، رسول خدا ( ص ) انجام اين کار را ميان قبايل مختلف مدينه تقسيم نمودند و هر کدام، قسمت مخصوص خود را با تلاش و جديت فراوان انجام دادند (37) و بدين وسيله در آن فرصت محدود، آن کار بزرگ را به انجام رساندند و مشرکان را حيرت زده کردند. اين نيز از معجزه هاي نظم و برنامه ريزي است. به خوبي روشن است که برنامه ريزي « غول ترسناک کارهاي سنگين و فراوان » را مي شکند و آنها را به « کارهاي کوچک و قابل انجام » تبديل مي کند. پس شما نيز براي موفقيت خويش برنامه ريزي نماييد و کارهاي خود را به طور منظم انجام دهيد. آن گاه خواهيد ديد که کارهاي بزرگ و دشوار، چه قدر کوچک و آسان مي شوند.

بردبار باشيد

موفقيت ميوه اي است که بذر آن امروز کشت مي شود و محصول آن فردا برداشت مي گردد. نه تنها کساني که مي خواهند بذر موفقيت امروز را در « گذشته ها » بکارند، يا کساني که بذر موفقيت امروز را « فرداها » مي کارند در اشتباهند، بلکه کساني هم که بذر موفقيت را امروز مي کارند و محصول آن را امروز مي طلبند، در اشتباهي سخت به سر مي برند. موفقيت بذر امروز است و ميوه ي فردا. انسان موفق، همانند کشاورزي است که بذر خود را امروز مي کارد وآن را از گزند آفت ها و آسيب ها حفظ مي کند و در آينده، ميوه ي آن را مي چيند و لذت مي برد.
پس براي رسيدن به موفقيت، بايد بردبار و شکيبا بود. برخي افراد، انسان هايي«آني» هستند که اهل حوصله و بردباري نيستند. آنان نمي توانند امروز، سختي بکشند و فردا، لذت ببرند و لذا همواره به دنبال لذت هاي زودگذر و لحظه اي بوده و آنها را موفقيت مي دانند. اينان در نهايت به سراب شکست مي رسند، نه اقيانوس موفقيت.
صبوري و بردباري لازمه ي موفقيت است. حضرت يوسف (ع)، نمونه اي از مردان موفق است که فشارهاي سخت زندگي او را از پاي در نياورد.
حسادت برادران، افتادن در چاه، دوري از خانواده، بردگي و اسارت و زندان رفتن، و فراتر از همه اينها وسوسه ي شهوت و تقاضاي نامشروع زن پادشاه، همگي، مشکلات و موانع بزرگي بودند که در راه ناهموار موفقيت حضرت يوسف (ع)، يکي پس از ديگري رخ نمودند؛ امام هيچ کدام نتوانستند تحمل و بردباري او را شکست دهند و او را تسليم خود نمايند، تا اين که سرانجام موفق شد و خداوند، او را به مقام نبوت رساند. (38) حضرت يوسف (ع) خود در اين باره مي گويد:
انه من يتق و يصبر، فان الله لا يضيع أجر المحسنين. (39)
بي گمان، هر که تقوا و صبر پيشه کند، خداوند پاداش نيکوکاران را تباه نمي سازد.
اگريوسف (ع) شکيبايي نمي ورزيد و بويژه در آخرين امتحان خود، عنان شهوت از کف مي داد و به لذت آني رضايت مي داد، قطعا به چنين موفقيت بزرگي دست نمي يافت. حضرت مريم (س) نيز از کساني است که به خاطر عفت و پاک دامني و راضي نشدن به لذت هاي آني به آن مقام رفيع دست يافت. (40)
در تاريخ دين نيز به وضوح روشن است که موفقيت همه ي اديان الهي در گرو بردباري و شکيبايي انبياي الهي بوده است. همه ي پيامبران آسماني با سختي ها و دشواري هاي فراواني رو به رو بودند، ولي هر روز با تمام توان خود کوشش کردند و در برابر شدايد مقاومت نمودند و هيچ رنج و زحمتي آنان را دلسرد و نااميد و خاموش نساخت. (41) در اين ميان، پيامبراسلام، يک نمونه ي ممتاز است. آن حضرت خود مي فرمايد که هيچ کس به اندازه ي من در راه خدا اذيت نشده است .(42) اما اين آزار و اذيت ها نتوانست او را به تسليم بکشاند و موفقيت را از دور سازد. پس براي کسب موفقيت بايد صبور و بردبار بود. شما هم کمر همت ببنديد و به وقت خويش بذر موفقيت را بکاريد و در موانع موفقيت، مقاومت کنيد و مطمئن باشيد که آينده از آن شماست و پيروزي در انتظارتان.

پي نوشت :

1. ر.ک: غرر الحکم، ح 7907.
2. ر.ک: الکافي، ج 5، ص 85، ح 4.
3. تحف العقول، ص 285.
4. الکافي، ج 5، ص 86، ح 9.
5. همان، ص 85، ح 2.
6. ر.ک: سيره ابن هشام، ج 2، ص 141.
7. ر.ک: المغازي، واقدي، ج 2، ص 445.
8. ر.ک: بحارالأنوار، ج 74، ص 273.
9. ر.ک: مستدرک الحاکم، ج 3، ص143، ح 4652.
10. تاريخ مدينه، ج 1، ص 220؛ ر.ک: موسوعه امام علي (ع)، ج9،ص373به بعد.
11. ر.ک: جامع الصغير، ج 1، ص 522، ح 3405.
12. ر.ک: مصباح المتهجد، ص 663.
13. مکارم الأخلاق، ج 1، ص 364.
14. ر.ک: الکافي، ج 2، ص 136.
15. ر.ک: در المنثور، ج 2، ص 90.
16. همان جا.
17. ر.ک: سنن التزمذي، ج 4، ص 214، ح 1714.
18. عيون الأخبار، دينوري، ج 1، ص 82.
19. ر.ک: طبقات الکبري، ج 2، ص 66.
20. ر.ک: اعلام الوري، ص 123.
21. ر.ک: طبقات الکبري، ج 3، ص 567.
22. سيره ابن هشام، ج 3، ص 67.
23. ر.ک: موسوعه امام علي (ع)، ج 5، ص 131 و ج 6، ص 55.
24. المحاسن، برقي، ص 602، ح 23.
25. در المنثور، ج 6، ص 10.
26. ر.ک: غرر الحکم، ح 8634.
27. ر.ک: مجمع البيان، ج 9، ص 51.
28. ر.ک: غرر الحکم، ح 9454.
29. ر.ک: المئه کلمه للجاحظ، ص 20، ح 23.
30. ر.ک: المحاسن، برقي، ص 601، ح 16.
31. ر.ک: مسند الشهاب، ج 2، ص 92، ح 616.
32. ر.ک: نور الثقلين، ج 2، ص 435.
33. مکارم الأخلاق، ص 13.
34. روزي عنوان بصري خدمت ايشان مي رسند و امام به ايشان مي فرمايد که اکنون هنگام ذکرو دعاي من است و بدين سان، پذيرفن وي را به وقت ديگري موکول مي کند (ر.ک: مشکاه الانوار، ص 325 ).
35. رجال الکشي، ج 2، ص 540.
36. نهج البلاغه، نامه 31.
37. ر.ک: طبقات الکبري، ج 2، ص 66؛ المغازي، واقدي، ج 2، ص 445 و 450.
38. ر.ک: الکافي، ج 2، ص 89.
39. سوره ي يوسف، آيه ي 90.
40. ر.ک: سوره ي انبياء، آيه ي 91.
41. خداوند در قرآن کريم به پيامبر اسلام مي فرمايد: « فاصبر کما صبر اولوا العزم من الرسل؛ برد بار باش، همان گونه که پيامبران اولوالعزم بردبار بودند ».
42. جامع الصغير، ج 2، ص 125.

منبع: کتاب حديث زندگي