نقش تعيين هدف در تعليم و تربيت
نقش تعيين هدف در تعليم و تربيت
نقش تعيين هدف در تعليم و تربيت
واژه هاى هدف، قصد، غايت و غرض، جملگى در بردارنده مفهوم «نهايت» و «پايان عمل» هستند. با اين تفاوت كه گاهى نهايت، امرى است عينى و خارجى مانند هدف درتيراندازي يا مقصد در سفر كه به آن «هدف» و «غايت» گويند؛ وگاه، امري است ذهنى ووجدانى مانند احساس لذت از بوييدن گل كه به آن «قصد»، «غرض»، «انگيزه» و «شوق»گويند. البته گاهى هم «هدف» و «غايت» در معناي انگيزه و قصد به كار برده مى شود وعرض در معناى هدف عينى و خارجى.(1)
اهداف تعليم و تربيت، داراي سه نقش و كاركرد هستند:
الف-جهت دادن به فعاليت هاي تربيتى؛
ب-ايجاد انگيزه در مربى و متربى به منظور تلاش در جهت دستيابى به هدف؛
ج-به دست دادن معيار و ميزانى براي ارزيابى فعاليت هاى تربيتى.
اهداف تربيتى اعم از اهداف عالى و متوسط، محصول يك يا چند فعاليت و تلاش تربيتى هستند. (2)يكى از دانش هاي عصر ما فلسفه ي تعليم و تربيت است. وظيفه ي اين دانش، علاوه برمعرفت شناسى علوم تربيتى، اظهار نظر درباره ي غايات و اهداف تعليم و تربيت است فلاسفه از قديم و جديد كوشيده اند تا به سه پرسش اساسى بشر، پاسخ قانع كننده دهند:1- من كيستم، 2- از كجا آمده ام؟ 3- به كجا خواهم رفت؟اما نظريه پردازى و پاسخ كلى به اين پرسش ها، راهگشا نيست، بايد به جنبه هاى عملى و راهكارهاي دقيق اجرايى اهداف تربيتى نيز توجه شود. بايد در مدارس و مراكزو مؤسسات آموزشى كه محل تلاقى انديشه و عمل است، اهداف تربيتى به نقاط پايان فعاليت هاى روزمره، و فعاليت هاى تربيتى، به برنامه ي عملى كوتاه مدت براي نيل به هدف ها تبديل شود.(3)اهميت تعيين اهداف از جمله مسائل مهم برنامه ريزى آموزشى و تربيتى، تعيين اهدافى است كه كوشش ها و فعاليت هاى آموزشى و پرورشى بايد معطوف به آن ها باشد. كسانى كه به نحوى با تعليم و تربيت، سر و كار دارند بايد نسبت به اهداف تربيتى آگاه باشند. اگر از اين آگاهى برخوردار باشند، نقطه ي شروع فعاليت هاى تربيتى و سمت و سوي اين حركت را با بصيرت برخواهند گزيد و اهداف تربيتى، نقطه ي شروع و جهت فعاليت را به آن هاشان خواهد داد.(4)
پيش بينى و تعيين اهداف تعليم و تربيت، نتايج و آثار مهمى در بر دارد كه به برخى ازآن ها اشاره مى كنيم:
1-وقتى اهداف تعليم و تربيت معلوم باشد، مربيان مى توانند روش ها و ابزار مناسب براى غلبه بر موانع تربيت را شناسايى و فراهم كنند.
2-اگر اهداف، پيش بينى شده باشد و دست اندركاران امور تعليم و تربيت از آن هاآگاه باشند، ميان فعاليت هاى آن ها هماهنگى وجود خواهد داشت نه آن كه براى مثال ميان برنامه ريزان آموزشى و مؤلفان كتب درسى از يك سو، و مديران و معلمان و مربيان مراكز آموزشى از سوي ديگر هيچ گونه وحدت رويّه و هماهنگى وجود نداشته باشد. چنان كه در بعضى از سيستم هاى آموزشى و به خصوص در بعضى مقاطع، اين ناهماهنگى كاملأ مشهود است. برنامه ريزان و مولفان، برنامه هايى به تصويب مى رسانندوكتاب هايى تأليف مى كنند كه در عرصه ي عمل و اجرا كم تر كارآيى دارند.
3-وقتى اهداف، به صورت شفاف و گويا براي دست اندركاران مشخص باشد،انگيزه و علاقه و تحرك بيشتري براي دستيابى به هدف دارند. نامعلوم بودن هدف،موجب سردرگمى و بى رغبتى به كار وكندي فعاليت آموزشى مى شود.
4-اگر اهداف، به طور برجسته معلوم و مشخص باشد، ارزيابى ميزان پيشرفت متربى، آسان تر خواهد بود؟ زيرا وقتى هدف معلوم باشد، ميزان موفقيت با آن سنجيده خواهد شد و از همين طريق مى توان كاستى هاى يك نظام آموزشى يا توفيق آن را مورد بازنگري قرار داد.(5)
بعضى از متخصصان، توجه به هدف را كه مستلزم مشخص بودن آن است را درتعريف تعليم و تربيت گنجانده و گفته اند: «تعليم و تربيت فعل و انفعالى است ميان دوقطب سيال كه مسبوق به اصلى، و متوجه به هدفى و مستلزم طرح و نقشه اى باشد» (6)
واقعيت اين است كه تعليم و تربيت، كاري بسيار پيچيده و به تعبير بعضى ناشناخته، وبسيار دقيق و دشوار است. لازمه اين كار، هماهنگى ميان همه ي فعاليت ها و اقدام هاي تربيتى است. اين هماهنگى در گرو وحدت هدف و مشخص بودن غايت تربيت است.هم بايد اهداف متوسط، مشخص باشد و هم هدف عالى و نهايى؛ زيرا معين بودن هدف غائى و اهداف واسطه اي، وسيله ي مناسبى براى ايجاد هماهنگى و شرط لازم امكان ارزشيابى نتايج فعاليت ها است. البته آگاهى از نيازهاى واقعى متربى و موقعيت او و نيز آشنايى با اصول و مبانى تعليم و تربيت ضروري است و بدون آن، وصول به هدف عالى و غايي ممكن نيست. (7)
جان ديوئى، نظريه پرداز معروف غربى، درباره ضر ورت تعيين هدف، و نتايج و آثارآن در فرآيند فعاليت هاى آموزشى و پرورشى مى گو يد:هدف، حاكى از انتهاى فعاليت منظم است كه مرحله به مرحله پيش مى رود. اما فقط به استناد توالى مراحل فعاليت نمى توان به وجود هدف، قايل شد، زيرا هدف متضمن عناصرديگرى نيز هست. يكى از عناصر، پيش بينى است... وقتى مى توانيم براى يك روش تربيتى، هدفى قايل شويم كه پيش بينى صورت نهايى آن ميسر باشد. پيش بينى هدف، باعث مى شود كه فعاليت شخص در مسير مناسبى جارى گردد زودتر به هدف، واصل گردد.اين پيش بينى از سه جهت در فعاليت شخص موثر مى افتد؛ به اين معنا كه موجب مى شود:
الف-شخص بتواند وسايل نيل به هدف و موانع راه را تشخيص دهد.
ب-بتواند وسايل خود را به ترتيب و صورتى كه به مصلحت نزديك باشد به كار برد.
ج-بتواند از اختيار هدفى ناروا خوددارى كند..
فعاليت با هدف، فعاليتى است مقرون به آگاهى و بصيرت؛ زيرا فعاليت با هدف، مستلزم مشاهده و تخيل و ساير افعال عقلى است... عاقل كسى است كه امكانات آينده را پيش بينى كند و براي تحقق آن ها نقشه بكشد، وسايل و موانع تحقق آن ها را منظور دارد... كسى كه نسبت به كارهاي خود هوشيار نباشد؛ يعنى غايات احتمالى كارهاى خود را در نيابد، عرفا بى تفاوت، احمق، يا گيج يا بى عقل خوانده مى شود... عقل ايجاب مى كند كه شخص، اميال خود را ملاك قضاوت نگرداند، بلكه هنگام طرح نقشه ي كار خويش، واقعيات دور و نزديک را محاسبه كند... (8)
اى كميل!هيچ حركتى نيست مگر اين كه تو در آن نياز به شناخت دارى.قتى آدمى در هر حركت و فعاليتى محتاج معرفت است و جز در پرتو نور معرفت نبايد گام بر دارد آيا مى توان در مسير تربيت بدون معرفت گام برداشت؟اگر تربيت با معرفت و بصيرت توأم نباشد، جز دور شدن از مقصد كه نيل به قرب خداى متعال است، حاصلى نخواهد داشت. امام صادق (عليه السلام) فرمود:العامل علي غير بصيرة کالسائر علي غير الطريق، و لا يزيده سرعة السير من الطريق الا بعدا (10)
آن كس كه بى بصيرت عمل مى كند چون كسى است كه به بيراهه مى رود، و سرعت سير، جزدورى او از راه، حاصلى ديگر ندارد.و امام على (عليه السلام) مى فرمايد:المتعبد علي غير فقه کحمار الطاحونة يدور و لا يبرح (11)
آن كس كه بدون فقه و فهم عميق، گام در وادى سلوك و تعبد نهد، چون الاغ آسياب بر گردخود خواهد چرخيد و گامى فرا پيش نخواهد گذاشت.
2-مرتبط با نيازهاي اساسى آدمى، اعم از نيازهاي فردى و اجتماعى، مادي ومعنوى، و متناسب با مقتضيات سنى. به عبارت ديگر نسبت به تمام نيازهاي فردي واجتماعى، مادى و معنوي فرد و جامعه در حال و آينده، جامعيت و شمول داشته باشد.
3-سنجش پذيرى ميزان پيشرفت، بدين معنى كه سنجش و اندازه گيري يا ارزشيابى مداوم ميزان پيشرفت به سوي آن ها يا رسيدن به آن ها كاملأ امكان پذير باشد.
4-هماهنگى نسبى با فرهنگ جامعه؛ به عبارت ديگر، ويژگى هاى فرهنگى جامعه را دربر گيرند.
5-انعطاف پذيري
6-سادگى و رسايى بيان
در تأمين اين ويژگى ها بايد اين نكته درنظر باشد كه رفتار آدمى داراي سه جنبه«معرفتى»، «عاطفى» و «عملى» است. همچنين بايد به ابعاد سه گانه ي ذيل در زندگى انسان توجه داشت:
الف-ايمان براي تحقق توحيد و عبوديت
ب-اخلاق براي خودسازي و زندگى انسان
ج-علم براى سلطه بر طبيعت و برخوردارى از مواهب آن. (12)
/خ
هدف در تعليم و تربيت
اهداف تعليم و تربيت، داراي سه نقش و كاركرد هستند:
الف-جهت دادن به فعاليت هاي تربيتى؛
ب-ايجاد انگيزه در مربى و متربى به منظور تلاش در جهت دستيابى به هدف؛
ج-به دست دادن معيار و ميزانى براي ارزيابى فعاليت هاى تربيتى.
اهداف تربيتى اعم از اهداف عالى و متوسط، محصول يك يا چند فعاليت و تلاش تربيتى هستند. (2)يكى از دانش هاي عصر ما فلسفه ي تعليم و تربيت است. وظيفه ي اين دانش، علاوه برمعرفت شناسى علوم تربيتى، اظهار نظر درباره ي غايات و اهداف تعليم و تربيت است فلاسفه از قديم و جديد كوشيده اند تا به سه پرسش اساسى بشر، پاسخ قانع كننده دهند:1- من كيستم، 2- از كجا آمده ام؟ 3- به كجا خواهم رفت؟اما نظريه پردازى و پاسخ كلى به اين پرسش ها، راهگشا نيست، بايد به جنبه هاى عملى و راهكارهاي دقيق اجرايى اهداف تربيتى نيز توجه شود. بايد در مدارس و مراكزو مؤسسات آموزشى كه محل تلاقى انديشه و عمل است، اهداف تربيتى به نقاط پايان فعاليت هاى روزمره، و فعاليت هاى تربيتى، به برنامه ي عملى كوتاه مدت براي نيل به هدف ها تبديل شود.(3)اهميت تعيين اهداف از جمله مسائل مهم برنامه ريزى آموزشى و تربيتى، تعيين اهدافى است كه كوشش ها و فعاليت هاى آموزشى و پرورشى بايد معطوف به آن ها باشد. كسانى كه به نحوى با تعليم و تربيت، سر و كار دارند بايد نسبت به اهداف تربيتى آگاه باشند. اگر از اين آگاهى برخوردار باشند، نقطه ي شروع فعاليت هاى تربيتى و سمت و سوي اين حركت را با بصيرت برخواهند گزيد و اهداف تربيتى، نقطه ي شروع و جهت فعاليت را به آن هاشان خواهد داد.(4)
پيش بينى و تعيين اهداف تعليم و تربيت، نتايج و آثار مهمى در بر دارد كه به برخى ازآن ها اشاره مى كنيم:
1-وقتى اهداف تعليم و تربيت معلوم باشد، مربيان مى توانند روش ها و ابزار مناسب براى غلبه بر موانع تربيت را شناسايى و فراهم كنند.
2-اگر اهداف، پيش بينى شده باشد و دست اندركاران امور تعليم و تربيت از آن هاآگاه باشند، ميان فعاليت هاى آن ها هماهنگى وجود خواهد داشت نه آن كه براى مثال ميان برنامه ريزان آموزشى و مؤلفان كتب درسى از يك سو، و مديران و معلمان و مربيان مراكز آموزشى از سوي ديگر هيچ گونه وحدت رويّه و هماهنگى وجود نداشته باشد. چنان كه در بعضى از سيستم هاى آموزشى و به خصوص در بعضى مقاطع، اين ناهماهنگى كاملأ مشهود است. برنامه ريزان و مولفان، برنامه هايى به تصويب مى رسانندوكتاب هايى تأليف مى كنند كه در عرصه ي عمل و اجرا كم تر كارآيى دارند.
3-وقتى اهداف، به صورت شفاف و گويا براي دست اندركاران مشخص باشد،انگيزه و علاقه و تحرك بيشتري براي دستيابى به هدف دارند. نامعلوم بودن هدف،موجب سردرگمى و بى رغبتى به كار وكندي فعاليت آموزشى مى شود.
4-اگر اهداف، به طور برجسته معلوم و مشخص باشد، ارزيابى ميزان پيشرفت متربى، آسان تر خواهد بود؟ زيرا وقتى هدف معلوم باشد، ميزان موفقيت با آن سنجيده خواهد شد و از همين طريق مى توان كاستى هاى يك نظام آموزشى يا توفيق آن را مورد بازنگري قرار داد.(5)
بعضى از متخصصان، توجه به هدف را كه مستلزم مشخص بودن آن است را درتعريف تعليم و تربيت گنجانده و گفته اند: «تعليم و تربيت فعل و انفعالى است ميان دوقطب سيال كه مسبوق به اصلى، و متوجه به هدفى و مستلزم طرح و نقشه اى باشد» (6)
واقعيت اين است كه تعليم و تربيت، كاري بسيار پيچيده و به تعبير بعضى ناشناخته، وبسيار دقيق و دشوار است. لازمه اين كار، هماهنگى ميان همه ي فعاليت ها و اقدام هاي تربيتى است. اين هماهنگى در گرو وحدت هدف و مشخص بودن غايت تربيت است.هم بايد اهداف متوسط، مشخص باشد و هم هدف عالى و نهايى؛ زيرا معين بودن هدف غائى و اهداف واسطه اي، وسيله ي مناسبى براى ايجاد هماهنگى و شرط لازم امكان ارزشيابى نتايج فعاليت ها است. البته آگاهى از نيازهاى واقعى متربى و موقعيت او و نيز آشنايى با اصول و مبانى تعليم و تربيت ضروري است و بدون آن، وصول به هدف عالى و غايي ممكن نيست. (7)
جان ديوئى، نظريه پرداز معروف غربى، درباره ضر ورت تعيين هدف، و نتايج و آثارآن در فرآيند فعاليت هاى آموزشى و پرورشى مى گو يد:هدف، حاكى از انتهاى فعاليت منظم است كه مرحله به مرحله پيش مى رود. اما فقط به استناد توالى مراحل فعاليت نمى توان به وجود هدف، قايل شد، زيرا هدف متضمن عناصرديگرى نيز هست. يكى از عناصر، پيش بينى است... وقتى مى توانيم براى يك روش تربيتى، هدفى قايل شويم كه پيش بينى صورت نهايى آن ميسر باشد. پيش بينى هدف، باعث مى شود كه فعاليت شخص در مسير مناسبى جارى گردد زودتر به هدف، واصل گردد.اين پيش بينى از سه جهت در فعاليت شخص موثر مى افتد؛ به اين معنا كه موجب مى شود:
الف-شخص بتواند وسايل نيل به هدف و موانع راه را تشخيص دهد.
ب-بتواند وسايل خود را به ترتيب و صورتى كه به مصلحت نزديك باشد به كار برد.
ج-بتواند از اختيار هدفى ناروا خوددارى كند..
فعاليت با هدف، فعاليتى است مقرون به آگاهى و بصيرت؛ زيرا فعاليت با هدف، مستلزم مشاهده و تخيل و ساير افعال عقلى است... عاقل كسى است كه امكانات آينده را پيش بينى كند و براي تحقق آن ها نقشه بكشد، وسايل و موانع تحقق آن ها را منظور دارد... كسى كه نسبت به كارهاي خود هوشيار نباشد؛ يعنى غايات احتمالى كارهاى خود را در نيابد، عرفا بى تفاوت، احمق، يا گيج يا بى عقل خوانده مى شود... عقل ايجاب مى كند كه شخص، اميال خود را ملاك قضاوت نگرداند، بلكه هنگام طرح نقشه ي كار خويش، واقعيات دور و نزديک را محاسبه كند... (8)
ضرورت شناخت اهداف
اى كميل!هيچ حركتى نيست مگر اين كه تو در آن نياز به شناخت دارى.قتى آدمى در هر حركت و فعاليتى محتاج معرفت است و جز در پرتو نور معرفت نبايد گام بر دارد آيا مى توان در مسير تربيت بدون معرفت گام برداشت؟اگر تربيت با معرفت و بصيرت توأم نباشد، جز دور شدن از مقصد كه نيل به قرب خداى متعال است، حاصلى نخواهد داشت. امام صادق (عليه السلام) فرمود:العامل علي غير بصيرة کالسائر علي غير الطريق، و لا يزيده سرعة السير من الطريق الا بعدا (10)
آن كس كه بى بصيرت عمل مى كند چون كسى است كه به بيراهه مى رود، و سرعت سير، جزدورى او از راه، حاصلى ديگر ندارد.و امام على (عليه السلام) مى فرمايد:المتعبد علي غير فقه کحمار الطاحونة يدور و لا يبرح (11)
آن كس كه بدون فقه و فهم عميق، گام در وادى سلوك و تعبد نهد، چون الاغ آسياب بر گردخود خواهد چرخيد و گامى فرا پيش نخواهد گذاشت.
ويژگي هاى اهداف تعليم و تربيت
2-مرتبط با نيازهاي اساسى آدمى، اعم از نيازهاي فردى و اجتماعى، مادي ومعنوى، و متناسب با مقتضيات سنى. به عبارت ديگر نسبت به تمام نيازهاي فردي واجتماعى، مادى و معنوي فرد و جامعه در حال و آينده، جامعيت و شمول داشته باشد.
3-سنجش پذيرى ميزان پيشرفت، بدين معنى كه سنجش و اندازه گيري يا ارزشيابى مداوم ميزان پيشرفت به سوي آن ها يا رسيدن به آن ها كاملأ امكان پذير باشد.
4-هماهنگى نسبى با فرهنگ جامعه؛ به عبارت ديگر، ويژگى هاى فرهنگى جامعه را دربر گيرند.
5-انعطاف پذيري
6-سادگى و رسايى بيان
در تأمين اين ويژگى ها بايد اين نكته درنظر باشد كه رفتار آدمى داراي سه جنبه«معرفتى»، «عاطفى» و «عملى» است. همچنين بايد به ابعاد سه گانه ي ذيل در زندگى انسان توجه داشت:
الف-ايمان براي تحقق توحيد و عبوديت
ب-اخلاق براي خودسازي و زندگى انسان
ج-علم براى سلطه بر طبيعت و برخوردارى از مواهب آن. (12)
پي نوشت ها:
1-ر.ك:اهداف تربيت از ديدگاه اسلام. دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، ص 3.
2-ر.ك:اهداف تربيت از ديدگاه اسلام، ص 5 و مبانى و اصول آموزش و پرورش. غلامحسين شكوهى. ص 115.
3-ر.ك:مبانى و اصول آموزش و پرورش، ص 115-117.
4-ر.ك: جامعه و تعليم و تربيت، على شريعتمدارى، ص 6.
5-ر.ك: اهداف تربيت از ديدگاه اسلام، ص 6
6-اصول آموزشى و پرورش، محمدباقر هوشيار، ص 13.
7-ر. ك: تعليم و تربيت و مراحل آن، ص 34.
8-مبانى روان شناختى تربيت، على اكبر شعارى نژادء ص 249- 450.
9-بحارالانوار، ج 77، ص 269، باب 11، روايت 1.
10-ميزان الحكمة، ج 3، ص 2093.
11-همان.
12-ر.ك: مبانى روان شناختى تربيت، ص 253- 254.
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}