نویسنده: مهرنوش سروش
برگردان: زهرا جعفریان
منبع: راسخون

ظهیرالدوله، ابراهیم خان فرمانده نظامی و حاکم شهر کرمان در دوره‌ی حکومت فتحعلی شاه قاجار (1240/1824) بود. او پسرعمو، پسر خوانده و داماد فتحعلی شاه بود. وی یکی از مهم‌ترین حامیان معماری بوده و به خصوص به دلیل مجموعه‌ی ابراهیم خان در بازار قدیمی کرمان مشهوراست. بعد از واگذاری فرمانروایی کرمان به وی، او مسئولیت بازسازی و ترمیم ویرانی‌ها و خرابی‌های شهر بعد از عموی خود آغا محمد خان قاجار را برعهده گرفت (r. 1794-97). او در کرمان طرفدار طایفه شیخیه بود و همواره آنها را مورد مرحمت و لطف خود قرار می‌داد.

جوانی

ابراهیم خان از شاخه‌ای از قوانلوها از تبار قاجار بود(ʿAżod-al-Dawla, p. 110; Vaziri, 2006, p. 759, footnote). پدر او، مهدی قلی خان، برادر آغا محمد خان قاجار و عموی پدری فتحعلی شاه بود، درحالیکه مادر وی آسیه خانم دختر محمد خان قوانلو بود.
ابراهیم خان یک فرمانده‌ی مهم نظامی وهمراه همیشگی فتحعلی شاه بود. وی با لشکرکشی‍‌های بی شمار خود به مناطق مختلف به تأسیس و مستحکم سازی فرمانروایی جدید کمک کرد، فرمانروایی که حکومت خود در سرتاسر سرزمین هایی که بدست آقامحمد خان فتح شده بود را شامل می‌شد مدرک معتبری دال بر تاریخ دقیق تولـّد ابراهیم خان وجود ندارد، امّا می‌دانیم که پدرش را در جریان محاصره‌ی استرآباد توسط کریم خان زند، زمانی که فقط یک پسربچّه بود، از دست داد. بعد از این اتّفاق آقامحمد خان با مادر ابراهیم خان ازدواج کرد و سرپرستی او را به عنوان پسر خود قبول کرد و او را همراه با دیگر برادرزاده هایش، فتحعلی شاه و برادرش حسین قلی خان بزرگ کرد
(ʿAżod-al-Dawla, pp. 301, 348; Vaziri, 2006, p. 759 footnote; Hedāyat, 1957, p. 76).
فتحعلی شاه او را بسیار تکریم می‌کرد و او را با القاب ظهیرالدوله و ابراهیم خان عمو محترم می‌شمرد (ʿAżod-al-Dawla, p. 78; Vaziri, 2006, p. 85
فتحعلی شاه در سال 1791/1206 ،ابراهیم خان را به ازدواج دختر اوّلش همایون سلطان (خانم خانوما خان باجی) در آورد. (ʿAżod-al-Dawla, pp. 27, 28, 316; Hedāyat, 1971, p. 250; Vaziri, 2006, p. 762; Eʿtemād-al-Salṭana, p. 1417).

ابراهیم خان به عنوان فرمانده نظامی

ابراهیم خان یک فرمانده‌ی مهم نظامی وهمراه همیشگی فتحعلی شاه بود. وی با لشکرکشی‍‌های بی شمار خود به مناطق مختلف به تأسیس و مستحکم سازی فرمانروایی جدید کمک کرد، فرمانروایی که حکومت خود در سرتاسر سرزمین هایی که بدست آقامحمد خان فتح شده بود را شامل می‌شد. او پیش از آنکه به فرمانروایی کرمان منصوب شود، متصدّی برقراری صلح و سرکوب شورشیان در مناطق اصفهان، فارس و عراق در سال 1798(ʿAżod-al-Dawla, p. 195; Eʿtemād-al-Salṭana, p. 1450; Donboli, pp. 49-50),، گیلان در سال 1800 (Eʿtemād-al-Salṭana, p. 1458; Donboli, p. 69),و خراسان در بین سال‍‌های 1800 تا 1802 بود(ʿAżod-al-Dawla, p. 195; Hedāyat, 1971, pp. 375-76, 362, 367; Eʿtemād-al-Salṭana, pp. 1456-8, 1462; Donboli, pp. 69, 71, 79, 87)..
مبدأ دائمی شورش ها و نابسامانی ها در محدوده‌ی جنوب شرقی کرمان و بلوچستان بودند.
زمانی که ابراهیم خان به حاکمیّت کرمان منصوب شد، به طور ویژه‌ای مسئول حفظ امنیّت این مناطق پر دردسر شد. او در باقی سال‌های فرماندهی‌اش، بارها با خان‌های محلی کرمان، بم، نرمشیر، بلوچستان و سیستان به جنگ بر می‌خواست و یک مقر مستحکمی در سر تا سر این مناطق به وجود آورد.
(Hedāyat, 1971, pp. 387, 403; Vaziri, 2006, pp. 734, 759, 760, footnote; Donboli, pp. 124-5).

ابراهیم خان به عنوان حاکم کرمان

بعد از شکسته شدن محاصره‌ی 1794 آغا محمد خان در شهر کرمان، شهر رو به ویرانی رفته و بدون حاکم مانده بود. اگرچه حاکمان یزد توانسته بودند تا حدودی نظارت خود را بر شهر کرمان اعمال کنند، امّا آنها دائماً با خان‍‌های محلّی درگیری و نزاع داشتند.
بعد از آن که فتحعلی شاه بر تخت پادشاهی نشست و جایگاه قدرتش را در مناطق مرکزی و شمالی ایران محکم کرد، توجّهش را به مناطق جنوب شرقی کشور، که در شرایط ازهم پاشیدگی سیاسی به سر می‌بردند، زیرساخت‍‌های اقتصادی خود را ازدست داده بودند و حتّی زیرنظر حکومت مرکزی هم اداره نمی‌شدند، منعطف کرد.
فتحعلی شاه، ابراهیم خان را به منظور دوباره بدست آوردن کنترل اوضاع به حاکمیّت کرمان منصوب کرد. در دوران فعّالیّت او به عنوان حاکم که در حدود 22 سال به درازا انجامید (1803-1834/1218-1240)، ابراهیم خان عهده‌دار یک برنامه جامع استقرار مجدد شد که به طور قابل ملاحظه ای در بازسازی زیرساخت‍‌های اقتصادی، اجتماعی و همچنین ثابت نگه داشتن شرایط سیاسی کرمان و مناطق اطراف آن موفّق بود. (Hedāyat, 1971, p. 387; Vaziri, 2006, pp. 82, 85, 757, footnote; idem, 1974, p. 116; Eʿtemād-al-Salṭana, p. 1468; Bāstāni Pārizi, 1965, pp. 3-5).
او از پادشاه برای شهر درخواست معافیت مالیاتی داشت تا بتواند در بازسازی شرایط اقتصادی شهر سرمایه گذاری کند. (Pur Aḥmad, p. 241).
او با برقراری مقرمستحکم خود و سرکوب دائمی خان‍‌های محلّی امنیّت منطقه را بهبود بخشید و بنابراین توانست تجارت که امری ضروری برای بحث اقتصادی محسوب می‌شد، را از سرگیرد. بازیابی شرایط اقتصادی منطقه ملتزم نیروی کار زیادی بود که بدلیل مواجهه شدن با مشکلات شدید سیاسی و اقتصادی آن منطقه، مشکل کم جمعیّتی قابل توجّهی مطرح بود که متراکم کردن افراد در آن موقعیّت بسیار دشوار به نظر می‌رسید.
اما ابراهیم خان توانست مردم مناطق مجاور با حرفه‍‌های متفاوت را ترغیب کند تا دوباره در کرمان ساکن شوند و از امکانات اقتصادی فراهم آمده‌ی منطقه بهره ببرند. (Vaziri, 1974, p. 193; Bāstāni Pārizi, 1965, p. 13).
ترمیم شکل ظاهری شهر نیز جایگاه مهمّی در برنامه‍‌های او داشت. ابراهیم خان مرکز حکومتی خود ،ارگ، را ترمیم و گسترش داد و بخش‍‌های اداری و نظامی جدیدی را اضافه کرد. مقامات عالی رتبه و ارشد شهر نیز اقامتگاه‍‌های مسکونی جدیدی ساختند. او همچنین این مجموعه‌ی بزرگ را با پنجمین دروازه شهر به نام "دروازه ارگ" مجهّز نمود. ‘The citadel gate’; Vaziri, 1974, pp. 105, 118))
وی همچنین کاریزهای زیادی را در سطح شهر کرمان و توابع آن تعمیر و زمین‌ها و باغ‌ها را نیز بازسازی کرد. معروف‌ترین پروژه‌ی ساختمانی او یک مجموعه‌ی چندکاره بود که امروزه بخشی از بازار قدیمی کرمان محسوب می‌شود که بعد از او "مجموعه‌ی ابراهیم خان" نام گرفت.
این مجموعه شامل یک بازار، که امروزه به عنوان بازار زرگری "بازار طلاسازی" شناخته می‌شود، یک مدرسه‌ی مذهبی به همراه یک کتابخانه و همچنین یک حمام می‌شود. (Vaziri, 1974, pp. 110, 112, footnote; Bāstāni Pārizi, 1965, p. 12; idem, 1974, p. 9.)
ابراهیم خان نه تنها برای جوان سازی نیروی کار بلکه برای بازگرداندن اوضاع زندگی فرهنگی و امور مذهبی شهر به حالت اوّلیه هم تلاش‍‌های زیادی را انجام داد.
براساس منابع، او از مدارس مذهبی حمایت می‌کرده و روحانیونی از عربستان، فارس و خراسان همچون شیخ نعمت الله بحرینی، شیخ عبدالحسین احسائی، ملا علی اعمی و سیّد کاظم رشتی رهبر طایفه شیخیه را به شهر کرمان دعوت کرده است. (Bāstāni Pārizi, 1965, p. 3)
او به شعر علاقه داشت و از شاعران نیز حمایت می‌کرد، او همچنین چندین شعر با تخلص "طغرل" سروده است. (Hedāyat, 1957, p. 76)

درگذشت

ابراهیم خان در سال 1824 سفری به پایتخت ،تهران، برای شرکت در یک مراسم رسمی که تعدادی از دیگر حاکمان نیز حضور داشتند، داشت. او پیش از حرکت، پسر بزرگش، عباس قلی میرزا را به عنوان جانشین خود در کرمان و پسر دیگرش، رستم خان را به حکومت بم گمارد. (. (Vaziri, 2006, p. 765, footnote
او زمانی که در تهران به سرمی برد، به علّت یک بیماری کشنده از پای درآمد.( Hedāyat, 1971, pp. 635-6; Eʿtemād-al-Salṭana, p. 1567).
از آنجایی که تاریخ دقیق تولّد او ثبت نشده است، سن دقیق او در زمان مرگ را نمی‌توان بیان کرد. اگرچه ما براساس این حقیقت که او در زمان محاصره‌ی استرآباد (سال 1783)، پسربچّه ای بیش نبوده و ازدواج با همسر اوّلش در سال 1791 صورت گرفت، می‌توانیم این طور برداشت کنیم که به هنگام مرگ سن بالایی نداشته است. به علاوه، نویسنده‌ی اثر«مآثر سلطانیه» [=عبدالرزاق بیگ دُنبُلی] به مناسبت فوت او، از او به عنوان یک فرد جوان، خوش‌خلق و مهربان یاد می‌کند. (Donboli p. 392).

بازماندگان

از آنجا که ابراهیم خان عضوی از یک خانواده‌ی سلطنتی بود، حتّی پیش از آن که به حاکمیت شهر کرمان منصوب شود، احتمالاً فردی ثروتمند و قدرتمند بوده است. اگرچه در مدّت نسبتاً طولانی حکومتش بر مناطق گسترده‌ی جنوب شرقی و در حین انجام پروژه‍‌های بازسازی و ترمیم زیادی که داشت، او و خانواده اش توانستند حتّی املاک و ثروت بیشتری را انباشته کنند؛ بنابراین جایگاه و قدرت برجسته ای در شهر کرمان و مناطق مجاور به دست آوردند. (Bāstāni Pārizi, 1965, p. 3
در نتیجه‌ی حمایت ابراهیم خان و خانواده‌ی او، فرقه‌ی شیخیه در کرمان ترویج پیدا کرد و جایگاه خود را تحکیم نمودند. ازاین رو، کرمان به مرکز فرقه شیخیه در ایران تبدیل شد. از این رو، بازماندگان ابراهیم خان نفوذ قابل توجّهی بر تاریخ سیاسی، فرهنگی و مذهبی کرمان و شهرهای مجاور آن تا به الان داشته اند. (Vaziri, 2006, pp. 85-7)
خاندان‍‌های بزرگ و تـأثیرگذار ابراهیمی و امیرابراهیمی در کرمان، ریشه‍‌های خود را به ابراهیم خان برمی گردانند. (ʿAżod-al-Dawla, p. 195; Vaziri, 1974, p. 139).
ابراهیم خان 21 فرزند دختر داشت که معروف‌ترین آنها "گلین خانوم" بود که به ازدواج شعاع السلطنه، سی و پنجمین پسر فتحعلی شاه درآمد. (ʿAżod-al-Dawla, pp. 193-4)
تعداد پسران وی به شکل‌های مختلفی گزارش شده است، امّا او احتمالاً 21 فرزند پسر داشته که اسامی آنها در منابع تاریخی ذکر شده است. عباس قلی بزرگ‌ترین پسر او از همسر اوّلش، دختر فتحعلی شاه بود؛ که در طول مدّت آخرین سفر ابراهیم خان به تهران، به جایگزینی پدر درآمد و بعد از آن، از جانب فتحعلی شاه رسماً جانشین او شد. با این وجود، او علیه پادشاه شورش کرد و البته شکست خورد، و با وجود این که فرارکرد، به دلیل نسبت خانوادگی‌اش با پادشاه مجازات شدیدی را متحمّل شد.
(ʿAżod-al-Dawla, p. 110; Hedāyat, 1971, pp. 695-7; Eʿtemād-al-Salṭana, p. 1567; Bāstāni Pārizi, 1965, pp. 5, 13, 14).
برادران بالغ او قهار قلی خان و ابوالفتح نام داشتند. یکی دیگر از پسران ابراهیم خان، رستم خان بود که با شاه گوهر خانم، دختر فتحعلی شاه ازدواج کرد (ʿAżod-al-Dawla, p. 319) و از جانب پدرش به حاکمیت بم منصوب شد، امّا در مقابل شورش نابرادری خود، عباس قلی خان در سال 1827 شکست خورد.( Vaziri, 2006, pp. 744-5 footnote).
دیگر برادران باقی مانده آنها، شاهرخ خان که بعد از مرگ رستم خان با شاه گوهرخانم ازدواج کرد،(ʿAżod-al-Dawla, p. 34) اسدالله خان، غلام حسین خان، محمدحسن خان، نصرالله خان، علی قلی خان، خسروخان، موسی خان، اسماعیل خان، عیسی خان، علی محمدخان، بهرام خان، محمدتقی خان، عبدالرحیم خان و محمدکریم خان بودند که محمد کریم خان معروف ترین پسر ابراهیم خان و رهبر طایفه شیخیه در کرمان بود.
(ʿAżod-al-Dawla, p. 319; Vaziri, 2006, p. 762)

ابراهیم خان و طایفه شیخیه

ابراهیم خان در یک سفر زیارتی به کربلا، دیداری با سیّد کاظم رشتی داشت و تحت تأثیر او قرارگرفت. پسر او، محمدکریم خان تعلیمات مذهبی را زیرنظر سیدکاظم فراگرفت و سپس از جانب او به رهبری طایفه شیخیه منصوب شد.
در نتیجه‌ی حمایت ابراهیم خان و خانواده‌ی او، فرقه‌ی شیخیه در کرمان ترویج پیدا کرد و جایگاه خود را تحکیم نمودند. ازاین رو، کرمان به مرکز فرقه شیخیه در ایران تبدیل شد.
مدرسه‌ی ابراهیم خان و کتابخانه آن به مطالعات و ترویج فرقه شیخیه اختصاص پیدا کرد. بعد از مرگ محمد کریم خان، پسرش محمد خان جایگاه و مرتبه‌ی او را تصاحب کرد.
ʿAżod-al-Dawla, p. 195; Hermann and Rezai, pp. 92-4).)

نمایش منبع ها:
منابع دست اول:
ʿAżod-al-Dawla, Tāriḵ-e ʿAżodi, ed. A. Navāʾi, Tehran, 1977.
ʿAbd-al-Razzāq ‘Maftun’ Donboli, Maʾāṯer-e solṭāniya, ed. Ḡolām Ḥosayn Ṣadrī-Afšār, Tehran, 1972.
Moḥammad-Ḥasan Khan Eʿtemād-al-Salṭana, Tāriḵ-e montaẓam-e nāṣeri, ed. M. E. Reżvāni, Tehran, 1988.
Reżā-Qoli Khan Hedāyat, Rawżat al-ṣafā-ye nāṣeri, 10 vols., Tehran, 1270-74/1853-56 (the first seven volumes constitute a revised edition of Mirḵᵛānd’s Rawżat al-ṣafāʾ), vol. 9, repr. Qom, 1971.
Idem, Majmaʿ al-foṣaḥā, 2 vols., Tehran, 1878; ed. Maẓāher Moṣaffā, 6 vols., Tehran, 1957-61.
Moḥammad-Jaʿfar Ḵurmowji, Tāriḵ-e Qājār: Ḥadāʾeq al-aḵbār-e nāṣeri, ed. Ḥ. Ḵadivjam, Tehran, 1965.
Aḥmad-ʿAli Khan Vaziri, Joḡrāfia-ye Kermān, ed. M. E. Bāstāni Pārizi, Tehran, 1974.
Idem, Tāriḵ-e Kermān, ed. M. E. Bāstāni Pārizi, Tehran, 2006.
منابع دست دوم:
A. Āl-e Dāvud, “Ebrāhim Khan Ẓahir-al-Dawla Qājār,” Dāʾerat al-maʿāref-e bozorg-e eslāmi, vol. 2.
M. E. Bāstāni Pārizi, Farmāndehān-e Kermān, Tehran, 1965.
Idem, Ganj-ʿAli Ḵān va ḵeyrāt-e u, Kermān, 1974.
D. Hermann and O. Rezai, “Le rôle du vaqf dans la formation de la communauté shaykhī kermānī à l'époque qājār (1259-1324/1843-1906), Studia Iranica 36, 2007.
A. Pur Aḥmad, Joḡrāfiā va kārkardhā-ye bāzār-e Kermān, Kermān, 1997