مهارتهای جدید برای ابراز قاطعیت
مهارتهای جدید برای ابراز قاطعیت
مهارتهای جدید برای ابراز قاطعیت
بزرگترین قدرت پدر و مادر توانایی هدایت فرزندان است.بچه ها ذاتا به راضی کردن پدر ومادر و همکاری با آنها شایق اند.بچه ها پیشاپیش می خواهندبه روساش خانواده احترام بگذارند . پدر و مادر با داشتن این علم و اطلاع به راحتی بیشتری روشهای منسوخ ایجاد فضای رعب و وحشت را کنار می گذارد. بدون داشتن علم و اطلاع در این زمینه که از این قدرت خود چگونه استفاده می کنند، کودک میدان دار می شود. اگر پدر و مادر از قدرت خود برای هدایت فرزندانشان استفاده نکنند ، کنترل و احاطه خود را از دست می دهند.
بچه ها می خوتهند پدر و مادرشان را راضی کنند ، اما در ضمن خواسته ها و نیازهای خود را دارند.وقتی بچه ها بتوانند خواسته های خود را ابراز کنند و در ضمن از خواسته های پدر و مادر خود با اطلاع باشند خود به خود تن به همکاری می دهند و مطابق میل و خواسته پدر و مادرشان ظاهر می شوند.
وقتی پدر و مادر از احساس گناه و هراس برای جلب همکاری فرزندشان استفاده می کنند،از میل طبیعی آنها برای همکاری می کاهند.ممکن است بچه ها در واکنش به خشم ،ناراحتی و رنجش پدر و مادر از آنها اطاعت کنند،اما بخشی از وجود خود را از دست می دهند.نه تنها رشد طبیعی آهنا محدود می شود ،بلکه بعدا در زندگی تنها به راضی کردن دیگران می اندیشند.
دستور دادن بدین معناست که صریحا خواسته خود را با کودک در میان می گذاریدو انتظارتان را به او منتقل می سازید.استفاده از احساسات،دلیل آوردن،توضیح دادن،مشاجره کردن،سرزنش یا تهدید نمودناتز اختیار و اقتدار شما می کاهد. ناراحت شدن و در مقام مجاب کردن کودک بر آمدن برای جلب همکاری او نشانه آن است که به نقش خود به عنوان یک زنرال،یک رئیس،یا یک والد مطمئن نیستند.اگر کودک در سه مرحله اول،دوم وسوم،تن به همکاری نداد،پدرومادر باید صریحا به او تفهیم کنند که اختیار دار کیست.با ابراز رهبری،بار دیگر به مقام ریاست می رسید.کودک به رهبر قدرتمندی نیاز دارد تا به فرمان او گوش فرا دهد.
بسیاری از والدین،بدون اینکه مراحل یک تا سه را طی کنند اقدام به دستور دادن می کنند.اشتباه است و مؤثر واقع نمی شود.مسلما پدر و مادر همیشه مجبور نیستند مراحل قبلی را پشت سر بگذارند اما اگر از سیاست فرمان دادن بیش از اندازه استفاده شود،اگر پدر و مادر به مراحل سه گانه قبلی توجه نکنند،فرمان دادن تأثیر مثبت خود را از دست می دهد.در گذشته بچه ها مقهور و تسلیم فرمان پدر و مادر می شدند،اما امروزه نیاز دارند که کسی هم به حرفهای آنها گوش فرا دهد.
بچه ها از تجربیات قبلی درس می گیرند.به این نتیجه می رسند که وقتی دستوری می دهید از آن عدل نمی کنید.مذاکره تمام است.اگر به مقاومت خود ادامه دهند،برای اثبات رهبری خود صرفا به حرفشان گوش می دهید،با آنها همدلی می کنید و با ایسن حال دستورتان را تکرار می نمایید.قدرتمندترین شیوه ابراز قاطعیت تکرار فرمان خویشتن است؛با این اطمینان که کودک به زودی تسلیم می شود.
اگر احساساتی نشوید قدرت فرماندهی شما به مراتب بیشتر می شود.با توجه به این مطلب آرام تر باقی می مانید.ما بی آنکه بخواهیم از آن ناراحت می شویم که بخشی از وجود ما گمان می کند که اگر ناراحت شویم و احساسات به خرج دهیم موفق تر می شویم.
دادن فرمان روشن و تکراری،بدون لحن پریشانی و درماندگی،به شدت مؤثر است.
حتی برخی از برنامه های آموزش تربیت فرزندان به والدین توصیه می کنند که برای انگیزه دادن به فرزندانشان،احساسات خود را با آنها در میان بگذارند.در میان گذاشتن حتی احساسات ملایم،والد و فرزند را در یک سطح قرار می دهد و این به تدریج از موقعیت پدر و مادر به عنوان دارندگان اختیار می کاهد.بهتر این است که بچه ها را به طرح احساسات تشویق کنیم،اما برای سلطه جویی بر آنها از مطرح کردن احساسات خود،خدداری ورزیم.
وقتی بچه ها تن به همکاری نمی دهند،زمان طرح احساسات پدر و مادر نیست.به جای آن بهتر است در این زمان به احساسات گودک گوش فرا دهیم.در میان گذاشتن احساس خشم،ناراحتی یا نومیدی با فرزندان به کسی کمک نمی کند.وقتی بچه ها مقاومت می کنند،میکنند بهتر این است یت که احساسات و خواسته های آنها را تأیید کنسم. وقتی به کودک فرصت می دهیم تا احساسات و خواسته هایش را با ما در میان بگذاردفوقتی به لو امکان می دهیم که با تن دادن به همکاری پاداشی دبه دست آورد ،فرصتی است برای پدر و مادر تا اختیار و اقتدار خود را به فرزندانشان نشان دهند.وقتی به حرف بچه گوش می دهیم و با احساسشان آشنا می شویم فرمان دادن به آنها ساده تر می شود.
می توانید اشتباه کنید.
بچه ها والدین کامل و بی کم و کاست نمی خواهند ،به جای آن والدینی می خواهند که بیشترین تلاش خود را بکنندو مسئولیت اشتباهاتشان را بپذیرند.
یک عذر خواهی ساده بعدا تفاوت بزرگی را ایجاد می کند.می توانید به فرزندانتان بگویید:«از اینکه بر سرت فریاد کشیدم معذرت می خواهم.نباید این کاررامی کردم
فریاد کشیدن روی مناسبی برلی حرف زدن با هم نیست.اشتباه کردم»
در میان گداشتن احساسات منفی زمانی مفید است که می خواهیم به احساس بهتری برسیم. درست نیست از فرزندانمان برای اینکه به حرف و احیای ما گوش دهند استفاده کنیم.ما به همکاری فرزندانمان نیاز داریم،اما درست نیست که از آنه به عنوان یک درمانگر یا دوست نزدیک استفاده کنیم.بچه ها هنوز در حال یادگیری هستند،می خواهند با احساسات خود کنار بیایند و در این شرایط نمی توانند پذیرای احساسات پدر و مادرخود باشند.
بهتر این است که بالغ ها به جای مراجعه به بچه ،از بالغهایی دیگر برای حمایت از احساساتشان کمک بگیرند.
وقتی پدر و مادر احساسات منفی خود را با فرزندانشان در میا می گذارند،بچه ها احیای می کنند مورد سلطه حویی واقع شده اندو این گونه ،از گوش دادن امتناع می ورزند.نه تنها به صحبت والدینشان کوش نمی دهند ،بلکه نسبت به احساسات خود نیز بی اعتنا می شوند.
وقتی به شکلی می خواهیم در مورد بچه ها سلطه جویی کنیم ،اسباب سرکشی بعدی آنلن رل فراهم می سازیم.بچه ها برای اینکه به استقلال برسند نیازی به سرکشی ندارند.بچه ها بی آنکه تسلیم شوند یا حمایت پدر و مادرشان را رد کنندمی توانند خود را بیابند.
مخابره فرمان با فریاد سردادن از این هم بدتر است.معنایش این است که آنها حرفهای شما را به درستی نمی شنوند.فریاد کشیدن میان بچه ها و میل طبیعی آنها برای هدایت شدن فاصله می اندازد.
فریاد کشیدن به نوعی تهدید کردن است.وقتی فریاد می کشید در واقع می گویید:«بهتر است گوش بدهی،در غیر این صورت!»این نوع تهدید کردن به معنای دعوت کودک به اطاعت از پدر و مادر است.با آنکه تقاضا کردن به همراه مجازات قرن ها مؤثر واقع شده است،در دنیای آزاد امروزی کاربردش را از دست داده است.اگر می خواهید فرزندانتان بتوانند آزادانه به رویاهای خود تحقق بخشند،به آنها آزادی برای همکاری بدهید.
اگر به عادت همیشگی از فرمانهای منفی استفاده کردید،به دنبال پیام منفی یک پیام مخابره کنید.مثلا ممکن است بگویید:«دوست ندارم خواهرت را کتک بزنی.دوست دارم بچه خوبی باشی.»وقتی عبارت مثبت را از دهان خود خارج می کنید،از مسیرتان منحرف نشوید.اگر فرزند شما همچنان به مقاومت خود ادامه داد،عبارت مثبت خود را تکرار کنید.به چند مثال زیر توجه نمایید:
مادر:ممکنه لباست را از اینجا برداری؟
کودک:نه نمی خواهم.خیلی خسته ام.فردا برمی دارم.
مادر:از قرار معلوم خسته ای و می خواهی فردا این کار را بکنی.اما من می خواهم همین حالا لباست را برداری.
کودک:اما من خسته ام.
مادر:اگر لباست را همین حالا برداری فرصت پیدا می کنیم که برایت سه داستان تعریف کنم.
کودک:داستان نمی خواهم،می خواهم بخوابم.
مادر:می خواهم همین حالا لباست را برداری.همین حالا بلند شو و لباسهایت را از اینجا برداروبحث تمام است.
کودک:چقدر بدجنس هستی.
مادر:همین حالا لباست را بردار و از اینجا ببر.
کودک:دوستت ندارم.
مادر: همین حالا لباست را بردار و از اینجا ببر.
کودک:(در حالی که لباسهایش را بر می دارد)چقدر بد جنسی.
وقتی دیدید که کودک شروع به همکاری می کند و مطابق خواسته شما ظاهر می شود،دقایقی او را به حال خود بگذارید،بعد برگردید و به لحنی دوستانه از او تشکر کنید.بچه ها باید احساس کنند که به خاطر گوش دادن به حرف بزرگترهایشان مورد تعریف و تمجید واقع می شوند.
بسیاری از والدین وقتی کار کار به دستور دادن می رسد،از کودک به خاطر اطاعتش تشکر نمی کنند.پدر و مادر باید به این نکته توجه داشته باشند که بچه ها بیشترین تلاش خود را می کنند و به همین دلیل وقتی کار درستی انجام می دهند باید از آنها تشکر کنیم.
بعضی از والدین نگران هستند که اگر به فرزندانشان دستور بدهند،از مهر و عشق آنها محروم خواهند شد.ابدا این طور نیست.بچه ها به والدین قدرتمند،اما مهربان احتیاج دارند.آنها به والدی احتیاج دارند که این گونه به آنها انگیزه بدهد.ممکن است بچه ها در وهله نخست کمی غرولند کنند اما خیلی زود بر می گردند و رفتار مهر انگیزی را به نمایش می گذارند.یکی از پنج پیام تربیت مثبت این است که می توانید جواب نه بدهید،اما همیشه به یاد داشته باشید که پدر و مادر اختیاردار هستند.رهبری قاطعانه از طریق دادن فرمان،پدر و مادر را در حیطه اقتدار نگه می دارد.
در مثال فوق جنگی بر سر اراده ها در می گیرد،اگر شما مداومت نشان دهید و بر سر فرمان خود بایستید و تن به بحث و مشاجره ندهید،برنده می شوید.وقتی چند بار برنده شوید فرزند شما تن به همکاری می دهد.
بچه ها از توان پنهانی برای تمیز دادن درست از نادرست برخوردارند.اما این توان پنهان در صورت گوش دادن به صحبت پدر و مادر بیدار می شود،نیازی به گوش فرا دادن به نطق و سخنرانی نیست.وقتی در مقام تقبیح کتک زدن به برادر به کودکی توضیح می دهید و بعد با یک عبارت «من می گویم»به او دستور توقف می دهید،شرایطی فراهم می سازید تا کودک به صحبت شما گوش فرا دهد.و بعد وقتی او به درخواست شما عمل کرد و لبخند رضایت در چهره تان دید،در موقعیتی قرار می گیرد که درست را از نادرست تشخیص می دهد.
وقتی فرمانی صادر می کنید،برای حمایت از حرف خود به ذکر قاعده و مقررات و یا دلیل و منطق متوسل نشوید.وقتی پدر و مادر فرمان خود را تکرار می کنند،زمان برای مذاکره به سر می رسد.این حق بچه هاست که در سه مرحله نخست از پدر و مادرشان دلیل بخواهند،اما وقتی نوبت به فرمان می رسد،باید مطابق میل و خواسته شما رفتارکنند.در این مرحله بهترین کار تکرار دستور و فرمان است.البته کودک شما هنوز حق مقاومت دارد اما هنوز اختیار دار شما هستید.وقتی روی فرمان خود پافشاری می کنید،کودک خود به خود تسلیم خواسته شما می شود.
وقتی فرمانی صادر می کنید تنها دلیلی که فرزندانتان باید به ساز شما برقصند و مطابق خواسته تان ظاهر شوند این است که شما این را از آنها خواسته اید.بچه ها ذاتا به گونه ای هستند که می خواهند از راهنمایی والدین خود برخوردار باشند،کافی است به آنها فرصت مناسبی بدهیم.میل به راضی کردن پدر و مادر و همکاری با آنها،راهنمای بزرگ کودکان ماست.
بچه ها به دلیل و منطق نیاز ندارند،به جای آن به رهبری قدرتمند نیاز دارند،آنها باید بشنوند که اختیاردارنیستند،باید یقین کنند که اختیاردار پدر و مادر هستند.حتی در برخورد با نوجوانها که دلیل و منطق را درک می کنند،وقتی نوبت به فرمان می رسد،نیازی به ذکر دلیل نیست تنها دلیلش این است که شما پدر و مادر هستید و مسئولیت بر عهده ی شماست.
اغلب اوقات نو جوانها پشت سر هم سؤال می کنند و دلیل می خواهند.می خواهند با هر فرمان پدر و مادر مبارزه کنند.در این شرایط پدر و مادر سعی می کنند که منطقی باشند و بازنده می شوند.بچه ها و نوجوانها مرتب از کلمه استفهامی«چرا»استفاده می کنند،اما هر بار که به این پرسش آنها جواب بدهید ضعیف تر می شوید.هر چه بیشتر توضیح بدهید از قدرت خود بیشتر فاصله می گیرید.
پدر و مادر با دلیل آوردن و منطق اؤایی در برابر کودکان و نوجوانان خود به جایی نمی رسند اگر بچه ها به حرفهای شما گوش بدهند موضوع فرق می کند،اما اگر در مقام مقاومت باشند،به مقاومت خود ادامه می دهند.
مرحله 2:گوش بدهید،سخنرانی نکنید
مرحله 3:پاداش بدهید(مجازات نکنید)
مرحله 4:فرمان بدهید(توضیح ندهید،ناراحت هم نشوید)
وقتی از این چهار مرحله روش تربیتی مثبت استفاده می کنید،به مرور در موقعیتی قرار می گیرید که یک درخواست و یا خواهش کافی ست.فرزندان شما در اغلب اوقات با شما همکاری خواهند کرد.البته بارها و بارها لازم می شود که از هر چهار مرحله استفاده کنید.هر چه از این چهار مرحله بیشتر استفاده کنید،کارتان ساده تر می شود.
اگر به نظرتان دشوار می رسد،دلیلش این است که به آن عادت نکرده اید.مطلب جدیدی است که باید به آن احاطه پیدا کنید.یاد گرفتن هر مهارت جدیدی در شروع دشوار است،اما با کمی تمرین کار ساده تر می شود.تربیت فرزندان همیشه کار دشوار و چالش برانگیزی است.نوع کودک تفاوتی نمی کند.تربیت مثبت از سایر روشها دشوارتر نیست و در بلند مدت بسیار مؤثرتر واقع می شود.
بچه های احساساتی به کمک بیشتری احتیاج دارند.به جای اینکه انتظار داشته باشید بچه های حساس اتاقشان را مرتب کنند،از آنها بخواهید که به شما در انجام دادن این کار کمک کنند.وقتی کاری را به اتفاق انجام می دهید آنها به تدریج مستقل تر می شوند.وقتی به آتها فرمان دادید که به شما در مرتب کردن اتاقشان کمک کنند،دست به کار شوید.
بچه های حساس احتمالا احساس می کنند که مرتب کردن اتاق برایشان دشوار است،ترجیح می دهند به سر وقت کار ساده تری بروند.لازم است پدر و مادر این آزادی عمل را به آنها بدهند.فراموش نکنید این بچه ها شبیه پروانه هستند و می خواهند از کاری به سروقت کار دیگری بروند.
وقتی به این بچه ها دستور می دهید که اتاقشان را مرتب کنند،بهتر است روحیه شان را در نظر بگیرید.احتمالا بهتر این است که به جای صدور دستور یکجا برای مرتب کردن اتاق،از آنها بخواهید که اشیای اتاقشان را یکی یکی و به نوبت مرتب کنند.
بچه های پذیرا معمولا به فرمان احتیاج ندارند.این بچه ها بع راحتی بیشتری تن به کار می دهند.اگر مقاومت کنند نشانه آن است که هنوز آمادگی انجام دادن کاری را که پدر و مادرشان از آنها خواسته اند ندارند.پدر و مادر به جای دستور دادن به بچه های پذیرنده،بهتر است نیاز آنها را به درستی تشخیص دهند.
بچه های فعال،به دستور اگر به طور خصوصی و در خلوت به آنها داده شود پاسخ بهتری می دهند.می توانید آنها را به اتاق خلوتی ببریدو بخواهید در زمینه ای همکاری کنند.این بچه ها افتخار می کنند که کارشان درسا است و از این رو دوست ندارند در حضور دیگران کسی به آنها دستور بدهد.
/خ
بچه ها می خوتهند پدر و مادرشان را راضی کنند ، اما در ضمن خواسته ها و نیازهای خود را دارند.وقتی بچه ها بتوانند خواسته های خود را ابراز کنند و در ضمن از خواسته های پدر و مادر خود با اطلاع باشند خود به خود تن به همکاری می دهند و مطابق میل و خواسته پدر و مادرشان ظاهر می شوند.
وقتی پدر و مادر از احساس گناه و هراس برای جلب همکاری فرزندشان استفاده می کنند،از میل طبیعی آنها برای همکاری می کاهند.ممکن است بچه ها در واکنش به خشم ،ناراحتی و رنجش پدر و مادر از آنها اطاعت کنند،اما بخشی از وجود خود را از دست می دهند.نه تنها رشد طبیعی آهنا محدود می شود ،بلکه بعدا در زندگی تنها به راضی کردن دیگران می اندیشند.
چگونه احاطه خود را حفظ کنیم
دستور دادن بدین معناست که صریحا خواسته خود را با کودک در میان می گذاریدو انتظارتان را به او منتقل می سازید.استفاده از احساسات،دلیل آوردن،توضیح دادن،مشاجره کردن،سرزنش یا تهدید نمودناتز اختیار و اقتدار شما می کاهد. ناراحت شدن و در مقام مجاب کردن کودک بر آمدن برای جلب همکاری او نشانه آن است که به نقش خود به عنوان یک زنرال،یک رئیس،یا یک والد مطمئن نیستند.اگر کودک در سه مرحله اول،دوم وسوم،تن به همکاری نداد،پدرومادر باید صریحا به او تفهیم کنند که اختیار دار کیست.با ابراز رهبری،بار دیگر به مقام ریاست می رسید.کودک به رهبر قدرتمندی نیاز دارد تا به فرمان او گوش فرا دهد.
بسیاری از والدین،بدون اینکه مراحل یک تا سه را طی کنند اقدام به دستور دادن می کنند.اشتباه است و مؤثر واقع نمی شود.مسلما پدر و مادر همیشه مجبور نیستند مراحل قبلی را پشت سر بگذارند اما اگر از سیاست فرمان دادن بیش از اندازه استفاده شود،اگر پدر و مادر به مراحل سه گانه قبلی توجه نکنند،فرمان دادن تأثیر مثبت خود را از دست می دهد.در گذشته بچه ها مقهور و تسلیم فرمان پدر و مادر می شدند،اما امروزه نیاز دارند که کسی هم به حرفهای آنها گوش فرا دهد.
بچه ها از تجربیات قبلی درس می گیرند.به این نتیجه می رسند که وقتی دستوری می دهید از آن عدل نمی کنید.مذاکره تمام است.اگر به مقاومت خود ادامه دهند،برای اثبات رهبری خود صرفا به حرفشان گوش می دهید،با آنها همدلی می کنید و با ایسن حال دستورتان را تکرار می نمایید.قدرتمندترین شیوه ابراز قاطعیت تکرار فرمان خویشتن است؛با این اطمینان که کودک به زودی تسلیم می شود.
از احساسات برای فرمان دادن استفاده نکنید
اگر احساساتی نشوید قدرت فرماندهی شما به مراتب بیشتر می شود.با توجه به این مطلب آرام تر باقی می مانید.ما بی آنکه بخواهیم از آن ناراحت می شویم که بخشی از وجود ما گمان می کند که اگر ناراحت شویم و احساسات به خرج دهیم موفق تر می شویم.
دادن فرمان روشن و تکراری،بدون لحن پریشانی و درماندگی،به شدت مؤثر است.
حتی برخی از برنامه های آموزش تربیت فرزندان به والدین توصیه می کنند که برای انگیزه دادن به فرزندانشان،احساسات خود را با آنها در میان بگذارند.در میان گذاشتن حتی احساسات ملایم،والد و فرزند را در یک سطح قرار می دهد و این به تدریج از موقعیت پدر و مادر به عنوان دارندگان اختیار می کاهد.بهتر این است که بچه ها را به طرح احساسات تشویق کنیم،اما برای سلطه جویی بر آنها از مطرح کردن احساسات خود،خدداری ورزیم.
وقتی بچه ها تن به همکاری نمی دهند،زمان طرح احساسات پدر و مادر نیست.به جای آن بهتر است در این زمان به احساسات گودک گوش فرا دهیم.در میان گذاشتن احساس خشم،ناراحتی یا نومیدی با فرزندان به کسی کمک نمی کند.وقتی بچه ها مقاومت می کنند،میکنند بهتر این است یت که احساسات و خواسته های آنها را تأیید کنسم. وقتی به کودک فرصت می دهیم تا احساسات و خواسته هایش را با ما در میان بگذاردفوقتی به لو امکان می دهیم که با تن دادن به همکاری پاداشی دبه دست آورد ،فرصتی است برای پدر و مادر تا اختیار و اقتدار خود را به فرزندانشان نشان دهند.وقتی به حرف بچه گوش می دهیم و با احساسشان آشنا می شویم فرمان دادن به آنها ساده تر می شود.
می توانید اشتباه کنید
می توانید اشتباه کنید.
بچه ها والدین کامل و بی کم و کاست نمی خواهند ،به جای آن والدینی می خواهند که بیشترین تلاش خود را بکنندو مسئولیت اشتباهاتشان را بپذیرند.
یک عذر خواهی ساده بعدا تفاوت بزرگی را ایجاد می کند.می توانید به فرزندانتان بگویید:«از اینکه بر سرت فریاد کشیدم معذرت می خواهم.نباید این کاررامی کردم
فریاد کشیدن روی مناسبی برلی حرف زدن با هم نیست.اشتباه کردم»
وقتی احساس کمک نمی کنند
در میان گداشتن احساسات منفی زمانی مفید است که می خواهیم به احساس بهتری برسیم. درست نیست از فرزندانمان برای اینکه به حرف و احیای ما گوش دهند استفاده کنیم.ما به همکاری فرزندانمان نیاز داریم،اما درست نیست که از آنه به عنوان یک درمانگر یا دوست نزدیک استفاده کنیم.بچه ها هنوز در حال یادگیری هستند،می خواهند با احساسات خود کنار بیایند و در این شرایط نمی توانند پذیرای احساسات پدر و مادرخود باشند.
بهتر این است که بالغ ها به جای مراجعه به بچه ،از بالغهایی دیگر برای حمایت از احساساتشان کمک بگیرند.
وقتی پدر و مادر احساسات منفی خود را با فرزندانشان در میا می گذارند،بچه ها احیای می کنند مورد سلطه حویی واقع شده اندو این گونه ،از گوش دادن امتناع می ورزند.نه تنها به صحبت والدینشان کوش نمی دهند ،بلکه نسبت به احساسات خود نیز بی اعتنا می شوند.
وقتی به شکلی می خواهیم در مورد بچه ها سلطه جویی کنیم ،اسباب سرکشی بعدی آنلن رل فراهم می سازیم.بچه ها برای اینکه به استقلال برسند نیازی به سرکشی ندارند.بچه ها بی آنکه تسلیم شوند یا حمایت پدر و مادرشان را رد کنندمی توانند خود را بیابند.
فریاد کشیدن مؤثر نیست
مخابره فرمان با فریاد سردادن از این هم بدتر است.معنایش این است که آنها حرفهای شما را به درستی نمی شنوند.فریاد کشیدن میان بچه ها و میل طبیعی آنها برای هدایت شدن فاصله می اندازد.
فریاد کشیدن به نوعی تهدید کردن است.وقتی فریاد می کشید در واقع می گویید:«بهتر است گوش بدهی،در غیر این صورت!»این نوع تهدید کردن به معنای دعوت کودک به اطاعت از پدر و مادر است.با آنکه تقاضا کردن به همراه مجازات قرن ها مؤثر واقع شده است،در دنیای آزاد امروزی کاربردش را از دست داده است.اگر می خواهید فرزندانتان بتوانند آزادانه به رویاهای خود تحقق بخشند،به آنها آزادی برای همکاری بدهید.
از فرمانهای مثبت استفاده کنید
اگر به عادت همیشگی از فرمانهای منفی استفاده کردید،به دنبال پیام منفی یک پیام مخابره کنید.مثلا ممکن است بگویید:«دوست ندارم خواهرت را کتک بزنی.دوست دارم بچه خوبی باشی.»وقتی عبارت مثبت را از دهان خود خارج می کنید،از مسیرتان منحرف نشوید.اگر فرزند شما همچنان به مقاومت خود ادامه داد،عبارت مثبت خود را تکرار کنید.به چند مثال زیر توجه نمایید:
مادر:ممکنه لباست را از اینجا برداری؟
کودک:نه نمی خواهم.خیلی خسته ام.فردا برمی دارم.
مادر:از قرار معلوم خسته ای و می خواهی فردا این کار را بکنی.اما من می خواهم همین حالا لباست را برداری.
کودک:اما من خسته ام.
مادر:اگر لباست را همین حالا برداری فرصت پیدا می کنیم که برایت سه داستان تعریف کنم.
کودک:داستان نمی خواهم،می خواهم بخوابم.
مادر:می خواهم همین حالا لباست را برداری.همین حالا بلند شو و لباسهایت را از اینجا برداروبحث تمام است.
کودک:چقدر بدجنس هستی.
مادر:همین حالا لباست را بردار و از اینجا ببر.
کودک:دوستت ندارم.
مادر: همین حالا لباست را بردار و از اینجا ببر.
کودک:(در حالی که لباسهایش را بر می دارد)چقدر بد جنسی.
وقتی دیدید که کودک شروع به همکاری می کند و مطابق خواسته شما ظاهر می شود،دقایقی او را به حال خود بگذارید،بعد برگردید و به لحنی دوستانه از او تشکر کنید.بچه ها باید احساس کنند که به خاطر گوش دادن به حرف بزرگترهایشان مورد تعریف و تمجید واقع می شوند.
بسیاری از والدین وقتی کار کار به دستور دادن می رسد،از کودک به خاطر اطاعتش تشکر نمی کنند.پدر و مادر باید به این نکته توجه داشته باشند که بچه ها بیشترین تلاش خود را می کنند و به همین دلیل وقتی کار درستی انجام می دهند باید از آنها تشکر کنیم.
بعضی از والدین نگران هستند که اگر به فرزندانشان دستور بدهند،از مهر و عشق آنها محروم خواهند شد.ابدا این طور نیست.بچه ها به والدین قدرتمند،اما مهربان احتیاج دارند.آنها به والدی احتیاج دارند که این گونه به آنها انگیزه بدهد.ممکن است بچه ها در وهله نخست کمی غرولند کنند اما خیلی زود بر می گردند و رفتار مهر انگیزی را به نمایش می گذارند.یکی از پنج پیام تربیت مثبت این است که می توانید جواب نه بدهید،اما همیشه به یاد داشته باشید که پدر و مادر اختیاردار هستند.رهبری قاطعانه از طریق دادن فرمان،پدر و مادر را در حیطه اقتدار نگه می دارد.
در مثال فوق جنگی بر سر اراده ها در می گیرد،اگر شما مداومت نشان دهید و بر سر فرمان خود بایستید و تن به بحث و مشاجره ندهید،برنده می شوید.وقتی چند بار برنده شوید فرزند شما تن به همکاری می دهد.
فرمان بدهید اما توضیح ندهید
بچه ها از توان پنهانی برای تمیز دادن درست از نادرست برخوردارند.اما این توان پنهان در صورت گوش دادن به صحبت پدر و مادر بیدار می شود،نیازی به گوش فرا دادن به نطق و سخنرانی نیست.وقتی در مقام تقبیح کتک زدن به برادر به کودکی توضیح می دهید و بعد با یک عبارت «من می گویم»به او دستور توقف می دهید،شرایطی فراهم می سازید تا کودک به صحبت شما گوش فرا دهد.و بعد وقتی او به درخواست شما عمل کرد و لبخند رضایت در چهره تان دید،در موقعیتی قرار می گیرد که درست را از نادرست تشخیص می دهد.
وقتی فرمانی صادر می کنید،برای حمایت از حرف خود به ذکر قاعده و مقررات و یا دلیل و منطق متوسل نشوید.وقتی پدر و مادر فرمان خود را تکرار می کنند،زمان برای مذاکره به سر می رسد.این حق بچه هاست که در سه مرحله نخست از پدر و مادرشان دلیل بخواهند،اما وقتی نوبت به فرمان می رسد،باید مطابق میل و خواسته شما رفتارکنند.در این مرحله بهترین کار تکرار دستور و فرمان است.البته کودک شما هنوز حق مقاومت دارد اما هنوز اختیار دار شما هستید.وقتی روی فرمان خود پافشاری می کنید،کودک خود به خود تسلیم خواسته شما می شود.
وقتی فرمانی صادر می کنید تنها دلیلی که فرزندانتان باید به ساز شما برقصند و مطابق خواسته تان ظاهر شوند این است که شما این را از آنها خواسته اید.بچه ها ذاتا به گونه ای هستند که می خواهند از راهنمایی والدین خود برخوردار باشند،کافی است به آنها فرصت مناسبی بدهیم.میل به راضی کردن پدر و مادر و همکاری با آنها،راهنمای بزرگ کودکان ماست.
بچه ها به دلیل و منطق نیاز ندارند،به جای آن به رهبری قدرتمند نیاز دارند،آنها باید بشنوند که اختیاردارنیستند،باید یقین کنند که اختیاردار پدر و مادر هستند.حتی در برخورد با نوجوانها که دلیل و منطق را درک می کنند،وقتی نوبت به فرمان می رسد،نیازی به ذکر دلیل نیست تنها دلیلش این است که شما پدر و مادر هستید و مسئولیت بر عهده ی شماست.
دلیل و مقاومت
اغلب اوقات نو جوانها پشت سر هم سؤال می کنند و دلیل می خواهند.می خواهند با هر فرمان پدر و مادر مبارزه کنند.در این شرایط پدر و مادر سعی می کنند که منطقی باشند و بازنده می شوند.بچه ها و نوجوانها مرتب از کلمه استفهامی«چرا»استفاده می کنند،اما هر بار که به این پرسش آنها جواب بدهید ضعیف تر می شوید.هر چه بیشتر توضیح بدهید از قدرت خود بیشتر فاصله می گیرید.
پدر و مادر با دلیل آوردن و منطق اؤایی در برابر کودکان و نوجوانان خود به جایی نمی رسند اگر بچه ها به حرفهای شما گوش بدهند موضوع فرق می کند،اما اگر در مقام مقاومت باشند،به مقاومت خود ادامه می دهند.
طرز بهتر فرمان دادن
مرحله 2:گوش بدهید،سخنرانی نکنید
مرحله 3:پاداش بدهید(مجازات نکنید)
مرحله 4:فرمان بدهید(توضیح ندهید،ناراحت هم نشوید)
همکاری بیشتر
وقتی از این چهار مرحله روش تربیتی مثبت استفاده می کنید،به مرور در موقعیتی قرار می گیرید که یک درخواست و یا خواهش کافی ست.فرزندان شما در اغلب اوقات با شما همکاری خواهند کرد.البته بارها و بارها لازم می شود که از هر چهار مرحله استفاده کنید.هر چه از این چهار مرحله بیشتر استفاده کنید،کارتان ساده تر می شود.
اگر به نظرتان دشوار می رسد،دلیلش این است که به آن عادت نکرده اید.مطلب جدیدی است که باید به آن احاطه پیدا کنید.یاد گرفتن هر مهارت جدیدی در شروع دشوار است،اما با کمی تمرین کار ساده تر می شود.تربیت فرزندان همیشه کار دشوار و چالش برانگیزی است.نوع کودک تفاوتی نمی کند.تربیت مثبت از سایر روشها دشوارتر نیست و در بلند مدت بسیار مؤثرتر واقع می شود.
انتخاب نبرد
بچه های احساساتی به کمک بیشتری احتیاج دارند.به جای اینکه انتظار داشته باشید بچه های حساس اتاقشان را مرتب کنند،از آنها بخواهید که به شما در انجام دادن این کار کمک کنند.وقتی کاری را به اتفاق انجام می دهید آنها به تدریج مستقل تر می شوند.وقتی به آتها فرمان دادید که به شما در مرتب کردن اتاقشان کمک کنند،دست به کار شوید.
بچه های حساس احتمالا احساس می کنند که مرتب کردن اتاق برایشان دشوار است،ترجیح می دهند به سر وقت کار ساده تری بروند.لازم است پدر و مادر این آزادی عمل را به آنها بدهند.فراموش نکنید این بچه ها شبیه پروانه هستند و می خواهند از کاری به سروقت کار دیگری بروند.
وقتی به این بچه ها دستور می دهید که اتاقشان را مرتب کنند،بهتر است روحیه شان را در نظر بگیرید.احتمالا بهتر این است که به جای صدور دستور یکجا برای مرتب کردن اتاق،از آنها بخواهید که اشیای اتاقشان را یکی یکی و به نوبت مرتب کنند.
بچه های پذیرا معمولا به فرمان احتیاج ندارند.این بچه ها بع راحتی بیشتری تن به کار می دهند.اگر مقاومت کنند نشانه آن است که هنوز آمادگی انجام دادن کاری را که پدر و مادرشان از آنها خواسته اند ندارند.پدر و مادر به جای دستور دادن به بچه های پذیرنده،بهتر است نیاز آنها را به درستی تشخیص دهند.
بچه های فعال،به دستور اگر به طور خصوصی و در خلوت به آنها داده شود پاسخ بهتری می دهند.می توانید آنها را به اتاق خلوتی ببریدو بخواهید در زمینه ای همکاری کنند.این بچه ها افتخار می کنند که کارشان درسا است و از این رو دوست ندارند در حضور دیگران کسی به آنها دستور بدهد.
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}