نویسنده: حسن انوشه
 
عزالدین حسین (جبل عامل 918- بحرین 984 ق) فرزند عبدالصمد جبعی عاملی از نوادگان حارث بن اعور همدانی از یاران امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و از شاگردان شهید ثانی و حسن بن جعفر کرکی و حسن‌بن علی شَدقم مدنی و از هر سه‌ی آنها اجازه‌ی اجتهاد داشت. وی در بازگشت از زیارت آستان قدس رضوی در اصفهان اقامت گزید و مدت سه سال در آنجا به تدریس و تربیت شاگردان پرداخت. چون شاه طهماسب یکم صفوی (930-984 ق) از مقام علمی او آگاهی یافت با فرستادن هدایای فاخر وی را به قزوین که در آن روزگار تختگاه صفویان بود فراخواند. عزالدین در قزوین به حضور شاه رسیده از او حرمت فراوان دید و به فرمان شاه به سمت شیخ‌الاسلام قزوین گمارده شد. وی هفت سال شیخ الاسلام قزوین بود و سپس با همین سمت به مشهد فرستاده شد. پس از چندی که در مشهد به سر برد به فرمان شاه رهسپار هرات گردید تا مردم این شهر را که بیشتر مذهب سنت می‌ورزیدند به مذهب شیعه دعوت کند. شاه طهماسب بفرمود تا سه کشتزار آباد در اختیار عزالدین گذارند و به وزیر خراسان نوشت که پسر او شاهزاده محمد خدابنده را که در آن ایام ولایتدار خراسان بود هر جمعه به مسجد جامع هرات آورد تا از شیخ عزالدین حدیث و احکام شرعی شنیده تمامی اوامر و فتاوی و نیز داوریهای او را به کاربندد. عزالدین هشت سال در هرات ماند و سپس برای گرفتن اجازه‌ی سفر حج به قزوین رفت. شاه، عزالدین را برای سفر اجازه داد. اما به پسرش شیخ بهایی (م 1030 ق) اجازه نداد بلکه بفرمود تا وی به جای پدرش به تدریس شاگردان و ترویج مذهب شیعه بپردازد. عزالدین پس از گزاردن حج قصد داشت در مکه بماند و مجاور خانه‌ی خدا گردد، اما گویا دیدن خوابی پای او را به سرزمین بحرین کشانید و عزالدین برای همیشه اقامت در بحرین را برگزید. وی در بحرین نیز به ترویج مذهب شیعه و احیای علوم دینی پرداخت و تا هشتم ربیع الاول 984 ق که در روستای مصلی از توابع هَجَر درگذشت از ارشاد مردم و اشاعه‌ی مذهب بازنایستاد. شیخ عزالدین حارثی در انواع علوم چون فقه، حدیث، تفسیر، ریاضی، رجال، ادب و تواریخ سِیَر استادی داشت. شعر را نیکو می‌سرود و در سرودن لُغَز از مهارت فراوان برخوردار بود. وی نماز جمعه را در غیبت امام واجب عینی می‌دانست و همواره در ایران نماز جمعه را با آیینی که این نماز دارد اقامه می‌کرد. پسرش شیخ بهایی، جمال‌الدین حسن بن شهید ثانی، حسن بن علی بن شدقم و رشیدالدین بن ابراهیم اصفهانی، از جمله کسانی بودند که از عزالدین اجازه‌ی روایت داشتند. از آثارش: الاعتقادات‌الحقه که در برخی کتب نقلهایی از آن شده و آقا بزرگ تهرانی حدس می‌زند که شاید این اثر همانی باشد که میرزا عبدالله افندی از آن به نام الواجبات الملکیه یاد می‌کند؛ الاربعون حدیثاً که آن را به نام شاه طهماسب نوشته است؛ جواب الاعتراضات العشرة که درباره‌ی حدیث «اِنّی اُحِبُّ مِن دنیاکُم ثلاثاً النساءُ و الطیبُ و قرة عینی الصلاة» است؛ جوابات السید بدرالدین الحسن و حارثی در آن به یازده پرسش شیخ بدرالدین بن شدقم پاسخ گفته است؛ تراجم مشایخ الشیعة؛ تطهیر الحصر و البواری؛ تحفة اهل الایمان فی قبلة عراق عجم و خراسان در بیان خطای محقق کرکی که توصیه می‌کرد مردم عراق عجم و خراسان به هنگام گزاردن نماز ستاره‌ی جُدّی را میان دو دوش اندازند و با صدور این فتوا محرابهای ایشان را تغییر داد؛ حاشیه‌ی ارشاد الاذهان الی احکام الایمان علامه‌ی حلی (م 726 ق)؛ حاشیه‌ی صحیفه‌ی سجادیه؛ درایة الحدیث که در 1306 ق در تهران به چاپ رسیده؛ دیوان شعر که کتاب بزرگی است؛ الرحلة که سفرنامه‌ی اوست؛ حاشیه‌ی علی الفرائض النصیریه خواجه نصیرالدین طوسی که درباره‌ی میراث است؛ رساله‌ی رضایه؛ رساله‌ی طهماسبیه که درباره‌ی برخی مسایل فقهی است؛ الرسالة التساعیه که درباره‌ی نه مسأله است؛ العقد الحسینی که از آن به نامهای عقد طهماسبی و رساله‌ی وسواسیه نیز یاد شده و در رد اهل وسواس است؛ شرح الفیه‌ی شهید؛ شرح قصیده‌ی رانیه؛ نور الحقیقة و نور الحدیقه در اخلاق؛ وصول الاخیارالی اصول الاخبار در علم درایت حدیث؛ الغرر و الدرر؛ المسائل الصلاتیه؛ مسح الرجلین؛ رساله‌ی فی الشیاع الظنی علی الید؛ حاشیه‌ی خلاصة الاقوال علامه‌ی حلی.
کتابنامه:
الاجازة الکبیرة، 20؛ احیاء الداثر، 62؛ از کلینی تا خمینی، 101؛ اعیان الشیعة، 56/6؛ امل الآمل، 74/1؛ ایضاح المکنون، 346/1، 516؛ تاریخ آداب اللغة العربیه، 284/3؛ تنقیح المقال، 332/1؛ الدر المنثور، 191/2؛ الذریعة، زیر عناوین کتابها؛ روضات الجنات، ترجمه، 140/3؛ ریاض العلماء، 108/2؛ ریحانة الادب، 126/4؛ فوائد الرضویة، 138؛ الکنی و الالقاب، ترجمه، 96/3؛ لؤلوة البحرین، 16؛ معجم المؤلفین، 17/4؛ معجم رجال الحدیث، 9/6.
منبع مقاله :
گروه نویسندگان، (1391)، دائرةالمعارف تشیع (جلد ششم)، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.