نویسنده: یعقوب جعفری‌نیا
 

(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هَادُوا وَ النَّصَارَى وَ الصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ‌) (بقره، آیه 62)
«کسانی که ایمان آورده‌اند و کسانی که یهودی شده‌اند و نصارا و صابئین، هر کس که به خدا و روز واپسین ایمان دارد و عمل شایسته انجام می‌دهد، پاداش آنها نزد پروردگارشان است. نه ترسی بر آنهاست و نه آنها اندوهگین می‌شوند.»
اگر هر انسانی مطابق با شریعت الهی و بر اساس دین زمان خود که از جانب خداوند است، دارای ایمان و عمل صالح باشد، نجات خواهد یافت و فرقی میان مسلمانان، یهودیان، نصارا و صابئان نیست. البته با توجه به دلایل روشنی که وجود دارد، باید در هر زمانی از دین اعلام شده آن عصر پیروی کرد.

لغت و اعراب

1. «هادوا» یهودی شدند. این یک فعل جعلی از واژه عبری «یهود» است که نام پیروان دین حضرت موسی (علیه السلام) است. علت این نام‌گذاری انتساب آنها به «یهودا» بزرگ‌ترین فرزند حضرت یعقوب (علیه السلام) است. البته واژه «هود» در عربی به معنای رجوع کردن آمده، مانند: (...إِنَّا هُدْنَا إِلَیْکَ...) (اعراف، آیه 156) ولی در اینجا این معنا منظور نیست. در ضمن «یهود» اسم جمع است و مفرد آن «یهودی» است؛
2. «نصاری» جمع نصران و یا نصرانی است و به پیروان حضرت عیسی (علیه السلام) گفته می‌شود و اشتقاق آن از زادگاه حضرت عیسی (علیه السلام) است که «ناصره» نام داشت؛
3. «الصابئین» کسانی که خود را پیرو ادریس (علیه السلام) و یحیی (علیه السلام) می‌دانند و ستارگان را تقدیس می‌کنند. درباره ریشه این کلمه نظرهای گوناگونی وجود دارد. (1) به نظر می‌رسد که صابئین از «صبا» که یک کلمه آرامی مندایی است گرفته شده که به معنای تعمید کردن است و منظور، تعمیدی است که شخص را از دینی به دین مندایی منتقل می‌کند و این معنا با معنایی که پیشینیان از مفسران و لغوی‌ها گفته‌اند، همخوان است.
باید توجه کرد که در آیه مورد بحث و نیز در آیه 17 سوره حجّ «الصابئین» با حالت نصب آمده ولی در آیه 69 سوره مائده که از نظر ساختار نحوی مانند همین آیه است، «الصابئون» با حالت رفع آمده است: (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هَادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصَارَى....). از نظر ادبی در این گونه موارد هر دو تعبیر درست است. در آیه اول و دوم کلمه صابئین عطف بر ظاهر اسم انّ است که حالت نصب دارد و در آیه سوره حجّ کلمه صابئون عطف بر محل اسم انّ است که مبتدا است و حالت رفع دارد. بنابراین، از لحاظ ادبی هر دو درست است و هر کدام اختیار شود اشکالی ندارد، ولی از آنجا که در رسم‌الخط مصحف در دو سوره بقره و حجّ «الصابئین» و در سوره مائده «الصابئون» آمده، همان رسم‌الخط حفظ شده است؛ 4. «الیوم الاخر» منظور همان روز قیامت است. گویا که دنیا یک روز حساب شده و قیامت روز بعد از آن است. (نباید «آخر» با کسر خاء را با «آخر» با فتح خاء اشتباه کرد)؛ 5. در این آیه، جمله «الَّذِینَ آمَنُوا» تا «الصَّابِئِینَ» اسم انّ و جمله «من آمن» تا «صالحا» خبر انّ است و جمله «فلهم اجرهم» تا آخر به منزله جزای «من آمن» است که معنای شرطی دارد؛ 6. «خوف» مربوط به آینده و «حزن» مربوط به گذشته است.

تفسیر

1. اهل نجات بودن پیروان واقعی ادیان آسمانی

در این آیه به یک اصل اساسی در مورد ادیان آسمانی اشاره شده است. اگر هر انسانی مطابق با شریعت الهی و بر اساس دین زمان خود که از جانب خداوند است، دارای ایمان و عمل صالح باشد، نجات خواهد یافت و فرقی میان مسلمانان، یهودیان، نصارا و صابئان نیست. البته با توجه به دلایل روشنی که وجود دارد، باید در هر زمانی از دین اعلام شده آن عصر پیروی کرد.
در واقع این آیه ردّی بر ادعای واهی یهود و بنی‌اسرائیل است که دین خود را دین برتر می‌دانستند و پیروان ادیان دیگر را گمراه می‌خواندند. این آیه به آنها دو چیز را گوشزد می‌کند: نخست، فرقی میان ادیان آسمانی نیست و دیگر این که تنها انتساب به یک دین، در نجات آدمی کافی نیست بلکه باید این انتساب همراه با ایمان به خدا و انجام کارهای نیکو باشد که در واقع روح ادیان الهی است.

2. آیا این آیه به پلورالیسم دینی دلالت می‌کند؟

کسانی این آیه را بر پلورالیسم دینی و تکثّر ادیان الهی حمل کرده‌اند و مدعی شده‌اند که هرچند دین اسلام از جانب خداوند دین رسمی بشریت اعلام شده است، ولی بر اساس این آیه، هر کس هر دین الهی را انتخاب کند، نجات می‌یابد و پذیرفتن اسلام الزامی نیست؛ زیرا آیه پس از نام بردن از چند دین، موضوع را تعمیم می‌دهد و با افزودن جمله: (....مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحاً....) از آن نام‌ها عبور می‌کند و تنها ایمان و عمل صالح را ملاک نجات معرفی می‌کند.
می‌گوییم: یکی از آموزه‌های اسلامی که نباید در آن تردید کرد، این است که اسلام ناسخ ادیان پیشین است و پس از ظهور این دین همه باید آن را بپذیرند وگرنه اهل نجات نخواهند بود. این مهم به روشنی در آیات قرآنی بیان شده است.
در توضیح آیه مورد بحث، مفسران وجوهی را گفته‌اند که ما دو وجه را که مهم‌تر و رایج‌تر است نقل و سپس نقد می‌کنیم؛ آن گاه نظر راجح را با تفصیل بیشتری بررسی می‌کنیم.
1. این آیه با آیه (إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلاَمُ....)؛ (آل عمران، آیه 19) «همانا دین نزد خدا اسلام است» و آیه (وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلاَمِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ ...)؛ (آل عمران، آیه 85) «و هر که جز اسلام، دینی جوید، هرگز از وی پذیرفته نشود». نسخ شده است. (2)
این نظر قابل قبول نیست؛ چون میان این دو آیه با آیه مورد بحث، تعارضی وجود ندارد. می‌توان گفت که منظور از اسلام در اینجا اسلام اصطلاحی نیست، بلکه منظور، دین الهی در طول تاریخ است، همان گونه که حضرت ابراهیم (علیه السلام) هم پیرو دین اسلام معرفی شده است:
(مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیّاً وَ لاَ نَصْرَانِیّاً وَ لکِنْ کَانَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ‌)؛ (آل عمران، آیه 67).
«ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه حق‌گرایی فرمانبردار بود، و از مشرکان نبود».
از آن مهم‌تر این که مضمون آیه مورد بحث، در سوره مائده هم ذکر شده و می‌دانیم که آن سوره آخرین سوره‌ای است که نازل شده و آیه (وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلاَمِ دِیناً ....) در سوره آل عمران است که به طور قطع پیش از سوره مائده نازل شده و ناسخ نباید پیش از منسوخ نازل شده باشد.
2. اگر یهود و نصارا به کتاب خود ایمان داشته باشند باید اسلام را بپذیرند، بنابراین، آیه مربوط به آن گروهی از یهود و نصارا است که مسلمان شده‌اند. باید گفت که این وجه هم دور از صواب است، چون این گروه‌ها در برابر «الذین آمنوا» قرار گرفته و قسیم آن می‌باشند و قید گفته شده در آیه وجود ندارد و اساساً اگر یک یهودی یا نصرانی مسلمان شود، دیگر یهودی و نصرانی نیست.
حال می‌گوییم: آیه به یک مطلب کلی اشاره می‌کند و آن این که تنها انتساب به یک دین الهی فایده ندارد، بلکه باید همراه با ایمان درست و عمل صالح باشد و گروه‌های بیان شده به عنوان نمونه آورده شده‌اند و ثقل مطلب و تأکید آیه بر همین معناست و ربطی به وحدت یا کثرت دین‌ها ندارد. با توجه به آیات زیادی که نمونه‌هایی از آنها را خواهیم خواند، از نظر قرآن، پیروان تمام ادیان از جمله یهود و نصارا باید به اسلام بگروند وگرنه اهل نجات نیستند. این حقیقت به روشنی دلالت می‌کند که اهل نجات بودن گروه‌های مذکور در آیه مورد بحث، مربوط به کسانی است که پیش از اسلام از ادیان الهی پیروی کرده‌اند.
برای این آیه شأن نزول ویژه‌ای هم نقل شده که همین نظریه را تأیید می‌کند و آن این که برخی از مسلمانان در آغاز اسلام می‌پرسیدند که اگر گرویدن به اسلام تنها راه نجات است، پس تکلیف نیاکان و پدران ما چه می‌شود؟ آیا آنها که زمان پیامبر اسلام را درک نکردند تا به او ایمان بیاورند، اهل نجات نخواهند بود؟ آیه بالا نازل شد تا نگرانی آنها رفع شود و منظور آیه این است که هر کس که پیرو پیامبر زمان خود بوده، به شرط داشتن ایمان و عمل نیکو نجات پیدا می‌کند.
البته این شأن نزول در خصوص سلمان فارسی و دل‌نگرانی او از بابت راهبان با ایمان مسیحی که با آنها هم صحبت شده بود نقل شده (3) ولی آن را تعمیم داده‌اند. از نظر قرآن تکلیف همه اهل کتاب پس از ظهور اسلام پذیرش این دین است و در آیه مورد بحث، کسانی از یهود و نصارا و صابئان اهل نجات معرفی شده‌اند که پیش از اسلام بوده‌اند. در مجموع چه این شأن نزول از لحاظ سند درست باشد و چه درست نباشد، مفهوم آیه با توجه به آیات دیگر و شواهد موجود همان است که گفته شد و دلالت آیه وابسته به این شأن نزول نیست.

3. قرآن و وظیفه اهل کتاب در برابر اسلام

اکنون به بررسی آن گروه از آیات که به موضوع یاد شده در بالا دلالت می‌کنند، می‌پردازیم. این آیات را به سه دسته تقسیم می‌کنیم:
1. آیاتی که یهود و نصارا را به سوی اسلام دعوت می‌کنند و لحن ملایمی دارند:
(یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِیرٍ وَ لاَ نَذِیرٍ فَقَدْ جَاءَکُمْ بَشِیرٌ وَ نَذِیرٌ وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدِیرٌ)؛ (مائده، آیه 19) «ای اهل کتاب، پیامبر ما به سوی شما آمده تا در دوران فترت رسولان، (حقایق را) برای شما بیان کند، تا مبادا (روز قیامت) بگویید: «برای ما بشارتگر و هشداردهنده‌ای نیامد.» پس به طور قطع برای بشارتگر و هشدار دهنده‌ای آمده است و خدا بر هر چیزی تواناست.»
(...وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکَانَ خَیْراً لَهُمْ....)؛ (آل عمران، آیه 110) «و اگر اهل کتاب ایمان آورده بودند به طور قطع برایشان بهتر بود برخی از آنان مؤمنند ولی بیشترشان نافرمانند».
2. آیاتی که آن گروه از اهل کتاب را که اسلام را پذیرفته‌اند اهل نجات معرفی می‌کند:
(وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَمَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ مَا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ خَاشِعِینَ لِلَّهِ لاَ یَشْتَرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ‌)؛ (آل عمران، آیه 199).
«و البته از میان اهل کتاب کسانی هستند که به خدا و بدانچه به سوی شما نازل شده و به آنچه به سوی خودشان فرود آمده ایمان دارند، در حالی که در برابر خدا خاشعند، و آیات خدا را به بهای ناچیزی نمی‌فروشند. اینانند که نزد پروردگارشان پاداش خود را خواهند داشت. آری! خدا زود شمار است».
3. آیاتی که تعدادی از اهل کتاب را - که اسلام را نپذیرفته‌اند - نکوهش می‌کند و در بعضی از آیات به آنها وعده عذاب می‌دهد و حتی آنان را بدترین مردم معرفی می‌کند:
(فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِی شِقَاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ‌)؛ (بقره، آیه 137) «پس اگر آنان به آنچه شما بدان ایمان آورده‌اید، ایمان آوردند، قطعاً هدایت شده‌اند، ولی اگر روی برتافتند، جز این نیست که سر ستیز دارند و به زودی خداوند (شر) آنان را از تو کفایت خواهد کرد، که او شنوای داناست».
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقاً لِمَا مَعَکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا أَوْ نَلْعَنَهُمْ کَمَا لَعَنَّا أَصْحَابَ السَّبْتِ وَ کَانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً)؛ (نساء، آیه 47) «ای کسانی که به شما کتاب داده شده است، به آنچه فرو فرستادیم و تصدیق کننده همان چیزی است که با شماست ایمان بیاورید، پیش از آن که چهره‌هایی را محو کنیم و در نتیجه آنها را به قهقرا بازگردانیم یا هم چنان که «اصحاب سبَت» را نفرین کردیم آنان را نفرین کنیم، و فرمان خدا همواره تحقق یافته است».
(إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَ الْمُشْرِکِینَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ)؛ (بینه، آیه 6) «کسانی از اهل کتاب که کفر ورزیده‌اند و [نیز] مشرکان در آتش دوزخند، در آن همواره می‌مانند اینانند که بدترین آفریدگانند».
حتی در یک آیه، از پیمان شدیدی خبر می‌دهد که خداوند از پیامبران گرفته که هرگاه پیامبری بیاید که تصدیق کننده دین آنان باشد، باید به او ایمان بیاورند و او را یاری کنند. روشن است که منظور پیامبر اسلام (علیه السلام) است که تصدیق کننده پیامبران پیشین بود. به این آیه توجه کنید:
(وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ النَّبِیِّینَ لَمَا آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتَابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلَى ذلِکُمْ إِصْرِی قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ‌)؛ (آل عمران، آیه 81) «و (یاد کن) هنگامی را که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که هر گاه به شما کتاب و حکمتی دادم، سپس شما را فرستاده‌ای آمد که آنچه را با شماست تصدیق کرد، البته به او ایمان بیاورید و حتماً یاریش کنید. آن گاه فرمود: «آیا اقرار کردید و در این باره پیمانم را پذیرفتید؟» گفتند: «آری، اقرار کردیم». فرمود: «پس گواه باشید و من با شما از گواهانم.»
نتیجه این که با توجه به آیات صریحی که در بالا آوردیم، به خوبی روشن می‌شود که از نظر قرآن تکلیف همه اهل کتاب پس از ظهور اسلام پذیرش این دین است و در آیه مورد بحث، کسانی از یهود و نصارا و صابئان اهل نجات معرفی شده‌اند که پیش از اسلام بوده‌اند. این آیه با تفاوت اندکی در سوره مائده نیز آمده است:
(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هَادُوا وَ الصَّابِئُونَ وَ النَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ‌)؛ (مائده، آیه 69) «کسانی که ایمان آورده‌اند و کسانی که یهودی شده‌اند و صابئان و نصارا، هر کس که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد و کار نیکو انجام دهد، پس نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهگین می‌شوند».
نیز در آیه دیگری، دین‌های یاد شده در این دو آیه، به اضافه دین مجوس، در مقابل شرک قرار گرفته و حکم دیگری دارد:
(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هَادُوا وَ الصَّابِئِینَ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ شَهِیدٌ)؛ (حج، آیه 17) «کسانی که ایمان آورده‌اند و کسانی که یهودی شده‌اند و صابئان و نصارا و مجوس و کسانی که شرک ورزیده‌اند، خداوند میان آنها در روز قیامت جدایی خواهد افکند که خداوند بر هر چیزی گواه است».
توجه کنید که لحن این آیه، با دو آیه دیگر، چگونه متفاوت است؟ در این آیه پیروان دین‌ها در مقابل مشرکان قرار می‌گیرند و خداوند وعده می‌دهد که در روز قیامت میان آنها داوری خواهد کرد و آنها را از همدیگر جدا خواهد نمود.
بدیهی است که مشرکان سرنوشتی غیر از سرنوشت پیروان ادیان الهی خواهند داشت، ولی در آیه مورد بحث، از مشرکان نام نمی‌برد (و همچنین از مجوس) و پیروان ادیان را وعده پاداش نیکو و عاقبت خوب می‌دهد به شرط این که به وظایف خود عمل کنند و ایمان و کارهای نیکو داشته باشند.
همچنین در هر سه آیه، ادیان یاد شده با کلمه «الذین» در چند گروه از هم جدا شده‌اند. در حالی که در آیه مورد بحث و آیه سوره مائده، دو گروه شده‌اند، یکی مؤمنان و دیگری یهود و نصارا و صابئان که همگی اهل نجاتند و در آیه سوره حج سه گروه شده‌اند، یکی مؤمنان و دیگری یهود و نصارا و صابئان به اضافه مجوس و سومی مشرکان که داوری درباره آنها به قیامت واگذار شده است.
جداسازی این گروه از یکدیگر با «الذین» می‌تواند قرینه خوبی بر تفاوت وضعیت آنها باشد. گروه اول یعنی ایمان آورندگان به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) که قرآن همه جا از آنها با کلمه مؤمنان یاد می‌کند، اهل نجاتند؛ گروه دوم یعنی یهود و نصارا و صابئان و مجوس نیز اهل نجاتند ولی با مؤمنان تفاوت دارند که با توجه به دلایلی که آمد، این حکم مربوط به کسانی است که در زمان پیامبران خود بودند. گروه سوم مشرکان هستند که اهل عذابند.

نمایش پی نوشت ها:
1. از جمع‌بندی سخنان صاحبنظران از مفسران و لغت‌نویسان و نیز نظرات جدیدی که از طرف مستشرقان و یا صابئان مندایی معاصر، در مورد وجه تسمیه «صابئین» گفته شده، در مورد اشتقاق این کلمه، وجوه زیر به دست می‌آید:
1. صابئان از «صبأ» مهموز العین مشتق است و یک لفظ عربی است و به معنای انتقال از دینی به دین دیگر است و صابئین کسانی بودند که از دین حق به دین باطل منتقل شدند یا از دین یهود به دین مندایی.
2. صابئان از «صبا یصبو» اجوف واوی مشتق شده و یک لفظ عربی می‌باشد به معنای میل کردن و دوست داشتن است و صابئین از دین قبلی به دین بعدی میل نموده‌اند.
3. صابئه از «سابحه» به معنای شنا کننده مشتق است و صابئان همواره خود را در آب می‌شستند.
4. صابی کلمه‌ای کلدانی و به معنای شوینده است.
5. صابئان از نام صابی فرزند «متوشلخ» یا «لامک» یا شیث گرفته شده است.
6. صابئان از کلمه «صباؤت» عبری، مشتق شده و به معنای لشکر آسمان است که اشاره به تقدیس ستارگان دارد.
7. صابئان از «ضوء» به معنای روشنایی است و اشاره به ستارگان دارد.
8. صابئان از واژه «صبع» عبری گرفته شده که به معنای فرو رفتن در آب است.
9. صابئان از واژه «صبّ» عربی است که به معنای آب ریختن است.
10. صابئان از «صبا» که یک لفظ آرامی مندایی است مشتق شده که به معنای تعمید کردن است و منظور تعمیدی است که شخص را از دینی به دین مندایی منتقل می‌کند بعضی از این نظریه‌ها صابئان را یک واژه عربی می‌داند که از صبأ و یا از صبا و یا از سبح و یا از صبّ مشتق شده و بعضی از نظریه‌ها آن را غیر عربی و برگرفته از لغت آرامی یا کلدانی یا عبری و یا مندایی می‌دانند.
درباره بحث‌های مربوط به صابئین، ر. ک: پژوهشی درباره صابئین از این نویسنده.
2. قرطبی 1، ص 436 به نقل از ابن‌عباس.
3. علی بن احمد واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ص 255 و محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج1، ص 255.

منبع مقاله :
جعفری‌نیا، یعقوب، (1394)، تفسیر آیات مشکل قرآن، قم: پژوهشگاه بین‌المللی المصطفی، چاپ اول.